پرش به محتوا

تابوت جهنم: تفاوت میان نسخه‌ها

۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ اوت ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۱: خط ۹۱:
جالب است كه آن دو هنگام مرگ اين قعر جهنم را مشاهده كردند. [[محمد بن ابی بکر بن عبدالرحمن|محمد بن ابی ‏بکر]] مى‏ گويد: پدرم ابوبكر هنگام مرگ صداى واى و ويلش بلند شد. عمر به او گفت: اى خليفه پيامبر! چرا صداى واى و ويل بلند كرده‏ اى؟ گفت: اينان محمد و على هستند كه مرا به آتش بشارت مى‏ دهند، و در دست محمد [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] ‏اى است كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديم. او به من مى ‏گويد: به جان خودم قسم به آن وفا كردى، و تو و اصحابت يكديگر را بر عليه ولى خدا كمک كرديد. بشارت بده به آتش در پايين‏ ترين درجه جهنم.
جالب است كه آن دو هنگام مرگ اين قعر جهنم را مشاهده كردند. [[محمد بن ابی بکر بن عبدالرحمن|محمد بن ابی ‏بکر]] مى‏ گويد: پدرم ابوبكر هنگام مرگ صداى واى و ويلش بلند شد. عمر به او گفت: اى خليفه پيامبر! چرا صداى واى و ويل بلند كرده‏ اى؟ گفت: اينان محمد و على هستند كه مرا به آتش بشارت مى‏ دهند، و در دست محمد [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] ‏اى است كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديم. او به من مى ‏گويد: به جان خودم قسم به آن وفا كردى، و تو و اصحابت يكديگر را بر عليه ولى خدا كمک كرديد. بشارت بده به آتش در پايين‏ ترين درجه جهنم.


محمد بن ابى ‏بكر مى‏ گويد: وقتى با او تنها ماندم به او گفتم: اى پدر، بگو: «لا اله الاّ اللَّه» . گفت: هرگز نمى‏ گويم و نمى‏ توانم بگويم تا وارد آتش شوم و داخل تابوت گردم! وقتى نام «تابوت» را آورد گمان كردم هذيان مى‏ گويد. گفتم: كدام تابوت؟ گفت: تابوتى از آتش كه با قفلى از آتش بسته شده است. در آن دوازده نفرند، از جمله من و اين رفيقم.
محمد بن ابى ‏بكر مى‏ گويد: وقتى با او تنها ماندم به او گفتم: اى پدر، بگو: «لا اله الاّ اللَّه» .


گفتم: عمر؟ گفت: آرى، پس مقصودم كيست؟ و نيز ده نفر ديگر كه در چاهى در جهنم هستيم. بر در آن چاه صخره ‏اى است كه هرگاه خدا بخواهد جهنم را شعله ‏ور كند آن صخره را بلند مى‏ كند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۳۰،۱۲۹. كتاب سليم: ص۳۴۹ -۳۵۱.</ref>  
گفت: هرگز نمى‏ گويم و نمى‏ توانم بگويم تا وارد آتش شوم و داخل تابوت گردم! وقتى نام «تابوت» را آورد گمان كردم هذيان مى‏ گويد. گفتم: كدام تابوت؟ گفت: تابوتى از آتش كه با قفلى از آتش بسته شده است. در آن دوازده نفرند، از جمله من و اين رفيقم.
 
گفتم: عمر؟  
 
گفت: آرى، پس مقصودم كيست؟ و نيز ده نفر ديگر كه در چاهى در جهنم هستيم. بر در آن چاه صخره ‏اى است كه هرگاه خدا بخواهد جهنم را شعله ‏ور كند آن صخره را بلند مى‏ كند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۳۰،۱۲۹. كتاب سليم: ص۳۴۹ -۳۵۱.</ref>  


== پانویس ==
== پانویس ==