۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷۹: | خط ۱۷۹: | ||
<big>«وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ»: «و آن حسرتى براى كافران است»، كه منظور على عليه السلام است. «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ»: «و آن يقين حقيقى است»، كه منظور از آن ولايت على عليه السلام است.</big> | <big>«وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ»: «و آن حسرتى براى كافران است»، كه منظور على عليه السلام است. «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ»: «و آن يقين حقيقى است»، كه منظور از آن ولايت على عليه السلام است.</big> | ||
<big>«فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»: «پس به نام پروردگار عظيمت تسبيح بگو».<ref>المحتضر: ص | <big>«فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»: «پس به نام پروردگار عظيمت تسبيح بگو».<ref>المحتضر: ص ۶۵ . بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۹. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۲۶۹.</ref></big> | ||
==== '''<big>حديث پنجم</big>''' ==== | ==== '''<big>حديث پنجم</big>''' ==== | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۶: | ||
<big>در روز غدير خم كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن سخنان را درباره على عليه السلام فرمود، يكى از آن دو (ابوبكر و عمر) به ديگرى گفت: به خدا قسم! خدا به او اين دستور را نداده است، و اين نيست مگر چيزى كه به خدا افترا مى بندد.</big> | <big>در روز غدير خم كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن سخنان را درباره على عليه السلام فرمود، يكى از آن دو (ابوبكر و عمر) به ديگرى گفت: به خدا قسم! خدا به او اين دستور را نداده است، و اين نيست مگر چيزى كه به خدا افترا مى بندد.</big> | ||
<big>خداوند تعالى اين چنين نازل كرد: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ . لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ . فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ . وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ» كه منظور علىعليه السلام است، «وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ»، منظور تكذيب كنندگان ولايت اوست، «وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ . وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ. فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ».<ref>شرح الاخبار: ج | <big>خداوند تعالى اين چنين نازل كرد: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ . لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ . فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ . وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ» كه منظور علىعليه السلام است، «وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ»، منظور تكذيب كنندگان ولايت اوست، «وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ . وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ. فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ».<ref>شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۱ ح ۲۵۹. </ref></big> | ||
==== <big>'''حديث ششم'''</big> ==== | ==== <big>'''حديث ششم'''</big> ==== | ||
خط ۱۹۷: | خط ۱۹۷: | ||
<big>سپس خداوند جمله بعدى را عطف نموده مى فرمايد: «وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»، يعنى ولايت على عليه السلام يادآورى براى متقين است كه منظور همه عالَم است.</big> | <big>سپس خداوند جمله بعدى را عطف نموده مى فرمايد: «وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»، يعنى ولايت على عليه السلام يادآورى براى متقين است كه منظور همه عالَم است.</big> | ||
<big>«وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ. وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ»، يعنى على عليه السلام حسرت بر كافران است. «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ»، يعنى ولايت على عليه السلام يقين حقيقى است. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»، يعنى: اى محمد! پروردگار عظيمت را كه اين فضيلت را به تو عنايت فرموده شكر گزار باش.<ref>بحار الانوار: ج | <big>«وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ. وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ»، يعنى على عليه السلام حسرت بر كافران است. «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ»، يعنى ولايت على عليه السلام يقين حقيقى است. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»، يعنى: اى محمد! پروردگار عظيمت را كه اين فضيلت را به تو عنايت فرموده شكر گزار باش.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۳۷ و ج ۳۶ ص ۱۰۱ ح ۴۵. الكافى: ج ۱ ص۴۳۲، ۴۳۵. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۷۲۰ ح ۴۷. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۱ ص۵۷۵-۵۸۱.</ref></big> | ||
=== <big>'''تحليل اعتقادى'''</big> === | === <big>'''تحليل اعتقادى'''</big> === | ||
خط ۲۳۰: | خط ۲۳۰: | ||
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[منافقين]] / آيه «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ...»</big> | <big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[منافقين]] / آيه «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ...»</big> | ||
== <big>ابوبكر از اصحاب صحيفه ملعونه</big><ref>ژرفاى غدير: ص | == <big>ابوبكر از اصحاب صحيفه ملعونه</big><ref>ژرفاى غدير: ص ۱۳۷. </ref> == | ||
<big>يكى از حواشى غدير، ماجراى [[صحيفه ملعونه]] اول پيش از غدير، و ماجراى صحيفه ملعونه دوم پس از غدير است. يكى از اركان هر دو صحيفه ابوبكر است. به عنوان نمونه:</big> | <big>يكى از حواشى غدير، ماجراى [[صحيفه ملعونه]] اول پيش از غدير، و ماجراى صحيفه ملعونه دوم پس از غدير است. يكى از اركان هر دو صحيفه ابوبكر است. به عنوان نمونه:</big> | ||
خط ۲۳۷: | خط ۲۳۷: | ||
<big>ابوبكر و عمر و ابوعبيده و سالم و معاذ متعهد شده اند و پيمان بر غصب خلافت بسته اند، و بين خود صحيفه اى نوشته اند كه اگر من كشته شدم يا از دنيا رفتم اين خلافت را از تو - اى على - مانع شوند.</big> | <big>ابوبكر و عمر و ابوعبيده و سالم و معاذ متعهد شده اند و پيمان بر غصب خلافت بسته اند، و بين خود صحيفه اى نوشته اند كه اگر من كشته شدم يا از دنيا رفتم اين خلافت را از تو - اى على - مانع شوند.</big> | ||
<big>اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كرد: پدرم فدايت يا رسول اللَّه، اگر اينان به تصميمات خود جامه عمل پوشاندند دستور مى دهى چه عكس العملى نشان دهم؟ فرمود: اگر يارانى در برابرشان يافتى با آنان جهاد و مقابله نما، و اگر يارى نيافتى بيعت اجبارى آنان را بپذير و خون خود را حفظ كن.<ref>بحار الانوار: ج | <big>اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كرد: پدرم فدايت يا رسول اللَّه، اگر اينان به تصميمات خود جامه عمل پوشاندند دستور مى دهى چه عكس العملى نشان دهم؟ فرمود: اگر يارانى در برابرشان يافتى با آنان جهاد و مقابله نما، و اگر يارى نيافتى بيعت اجبارى آنان را بپذير و خون خود را حفظ كن.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۴. </ref></big> | ||
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[صحيفه ملعونه اول]]، و عنوان: [[صحيفه ملعونه دوم]].</big> | <big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[صحيفه ملعونه اول]]، و عنوان: [[صحيفه ملعونه دوم]].</big> | ||
== <big>اتمام حجت اميرالمؤمنين عليه السلام بر ابوبكر با غدير</big><ref>چهارده قرن با غدير: | == <big>اتمام حجت اميرالمؤمنين عليه السلام بر ابوبكر با غدير</big><ref>چهارده قرن با غدير: ص۲۷، ۴۳، ۴۴. اسرار غدير: ۲۶۰-۲۷۲. غدیر در قرآن: ج۲ ص۱۱۴. تبلیغ غدیر در سیره معصومین علیهم السلام: ص۲۲-۲۴، ۵۳، ۱۶۶، ۲۴۲، ۲۴۳.</ref> == | ||
<big>در چند مورد اميرالمؤمنين عليه السلام به طور خصوصى بر ابوبكر با غدير اتمام حجت كردند:</big> | <big>در چند مورد اميرالمؤمنين عليه السلام به طور خصوصى بر ابوبكر با غدير اتمام حجت كردند:</big> | ||
خط ۲۴۸: | خط ۲۴۸: | ||
<big>از جمله اتمام حجت هاى اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله با غدير، احتجاج حضرت در برابر ابوبكر، و جايى است كه غدير در عكس العمل به رفتار مُزوِّرانه ابوبكر و عمر مطرح شد؛ و آن هنگامى بود كه در روزهاى آغاز غصب خلافت به خانه اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند و خواستند اين ملاقات را مصالحه جلوه دهند.</big> | <big>از جمله اتمام حجت هاى اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله با غدير، احتجاج حضرت در برابر ابوبكر، و جايى است كه غدير در عكس العمل به رفتار مُزوِّرانه ابوبكر و عمر مطرح شد؛ و آن هنگامى بود كه در روزهاى آغاز غصب خلافت به خانه اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند و خواستند اين ملاقات را مصالحه جلوه دهند.</big> | ||
<big>حضرت در مقابله با اين رفتار فرمود: از من طلب كردند بيعت با كسى را كه او بايد با من بيعت كند. من صاحب روز غديرم. و با اين سخن مشت غاصبين را باز كرد تا چنين وانمود نكنند كه حضرت به اقدامات آنان راضى شده و غدير را ناديده گرفته است.<ref>بحار الانوار: ج | <big>حضرت در مقابله با اين رفتار فرمود: از من طلب كردند بيعت با كسى را كه او بايد با من بيعت كند. من صاحب روز غديرم. و با اين سخن مشت غاصبين را باز كرد تا چنين وانمود نكنند كه حضرت به اقدامات آنان راضى شده و غدير را ناديده گرفته است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. </ref></big> | ||
=== <big>'''اتمام حجت اميرالمؤمنين عليه السلام بر ابوبكر با غدير در مسجد قبا'''</big> === | === <big>'''اتمام حجت اميرالمؤمنين عليه السلام بر ابوبكر با غدير در مسجد قبا'''</big> === | ||
خط ۲۶۵: | خط ۲۶۵: | ||
<big>پس از اين ماجرا اميرالمؤمنين عليه السلام به سلمان فرمود: اكنون اين خبر را به عمر خواهد گفت و اگر قصد بازگشت هم داشته باشد او مانع خواهد شد.</big> | <big>پس از اين ماجرا اميرالمؤمنين عليه السلام به سلمان فرمود: اكنون اين خبر را به عمر خواهد گفت و اگر قصد بازگشت هم داشته باشد او مانع خواهد شد.</big> | ||
<big>ابوبكر سراغ عمر آمد و همه چيز را براى او تعريف كرد. عمر گفت: چه سست عقيده و ضعيف العقل هستى! نمىدانى كه اين هم گوشه اى از سحر اوست! بر سر آنچه بوده اى پايدار باش!!!<ref>بحار الانوار: ج | <big>ابوبكر سراغ عمر آمد و همه چيز را براى او تعريف كرد. عمر گفت: چه سست عقيده و ضعيف العقل هستى! نمىدانى كه اين هم گوشه اى از سحر اوست! بر سر آنچه بوده اى پايدار باش!!!<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸.</ref></big> | ||
خط ۲۸۵: | خط ۲۸۵: | ||
<big>حضرت فرمود: پس بر يكديگر شاهد باشيد و حاضرين شما به غايبين برسانند و آنان كه شنيدند به كسانى كه نشنيده اند برسانند. شما هم گفتيد: قبول كرديم يا رسول اللَّه!</big> | <big>حضرت فرمود: پس بر يكديگر شاهد باشيد و حاضرين شما به غايبين برسانند و آنان كه شنيدند به كسانى كه نشنيده اند برسانند. شما هم گفتيد: قبول كرديم يا رسول اللَّه!</big> | ||
<big>سپس همگى برخاستيد و به خاطر اين كرامت خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله و به من تبريك گفتيد. عمر جلو آمد و بر كتف من زد و در حضور شما گفت: خوشا به حال تو اى پسر ابوطالب، كه صاحب اختيار من و هر مؤمنى شدى!<ref>بحار الانوار: ج | <big>سپس همگى برخاستيد و به خاطر اين كرامت خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله و به من تبريك گفتيد. عمر جلو آمد و بر كتف من زد و در حضور شما گفت: خوشا به حال تو اى پسر ابوطالب، كه صاحب اختيار من و هر مؤمنى شدى!<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص۳۵-۳۷.</ref></big> | ||
<big>در اين دفاع از غدير در حالى كه غاصب خلافت مى خواهد به طور خصوصى از امام غدير به نفع غصب خود اقرار بگيرد، غافل است از اتمام حجت بُرنده صاحب غدير كه بيعت و شهادت خدا و رسول را پاسخ دندان شكن او قرار مى دهد.</big> | <big>در اين دفاع از غدير در حالى كه غاصب خلافت مى خواهد به طور خصوصى از امام غدير به نفع غصب خود اقرار بگيرد، غافل است از اتمام حجت بُرنده صاحب غدير كه بيعت و شهادت خدا و رسول را پاسخ دندان شكن او قرار مى دهد.</big> | ||
خط ۳۰۰: | خط ۳۰۰: | ||
<big>ابوبكر هيچ راهى جز اقرار نديد و گفت: البته كه تو هستى!! با اين اعترافِ ابوبكر به حقانيت غدير، اميرالمؤمنين عليه السلام استدلال نهايى را در برابر او مطرح كرد و فرمود:</big> | <big>ابوبكر هيچ راهى جز اقرار نديد و گفت: البته كه تو هستى!! با اين اعترافِ ابوبكر به حقانيت غدير، اميرالمؤمنين عليه السلام استدلال نهايى را در برابر او مطرح كرد و فرمود:</big> | ||
<big>تو كه از آنچه اهل دينِ خدا به آن نياز دارند دست خالى هستى، چه شده كه به دين خدا دست دراز كرده و مغرور شده اى؟!<ref>بحار الانوار: ج | <big>تو كه از آنچه اهل دينِ خدا به آن نياز دارند دست خالى هستى، چه شده كه به دين خدا دست دراز كرده و مغرور شده اى؟!<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص۳-۱۸</ref></big> | ||
=== '''<big>در قضيه خالد بن وليد</big>''' === | === '''<big>در قضيه خالد بن وليد</big>''' === |