۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
سپس صحيفه را به ابوعبيده دادند كه آن را به مكه ببرد و در كعبه كنار [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه اول]] دفن كند. سپس آن عده از خانه ابوبكر برخاستند و رفتند. | سپس صحيفه را به ابوعبيده دادند كه آن را به مكه ببرد و در كعبه كنار [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه اول]] دفن كند. سپس آن عده از خانه ابوبكر برخاستند و رفتند. | ||
پيامبر صلى الله عليه | پيامبر صلى الله عليه و آله پس از نماز صبح رو به [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]] كرده فرمود: «خوشا به حال تو كه امين اين امت شده اى»! | ||
سپس اين آيات را تلاوت فرمود: | سپس اين آيات را تلاوت فرمود: | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
«واى بر كسانى كه نوشته اى را به دست خويش مى نويسند و سپس مى گويند: | «واى بر كسانى كه نوشته اى را به دست خويش مى نويسند و سپس مى گويند: | ||
اين از سوى خداست، تا با آن مبلغ كمى به دست آورند. واى بر آنان از آنچه دستهايشان مى نويسد و واى بر آنان از آنچه كسب مى كنند» . | اين از سوى خداست، تا با آن مبلغ كمى به دست آورند. واى بر آنان از آنچه دستهايشان مى نويسد و واى بر آنان از آنچه كسب مى كنند». | ||
آنگاه فرمود: كسانى كه در اين امت چنين صحيفه اى را نوشته اند شباهت دارند به آنان كه خدا مى فرمايد: | آنگاه فرمود: كسانى كه در اين امت چنين صحيفه اى را نوشته اند شباهت دارند به آنان كه خدا مى فرمايد: | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
«از مردم مخفى مى كنند اما از خدا مخفى نمى كنند و خدا ناظر آنان است هنگامى كه شب را سحر مى كنند در سخنى كه خدا راضى نيست، و خدا به آنچه انجام مى دهند احاطه دارد». | «از مردم مخفى مى كنند اما از خدا مخفى نمى كنند و خدا ناظر آنان است هنگامى كه شب را سحر مى كنند در سخنى كه خدا راضى نيست، و خدا به آنچه انجام مى دهند احاطه دارد». | ||
سپس فرمود: امروز گروهى در امت من تشكيل يافته اند كه در صحيفه نوشتنشان مانند سردمداران زمان [[جاهلیت]] شده اند، كه صحيفه اى بر عليه ما نوشتند و در كعبه آويزان نمودند. خداوند به آن عده امكانات مى دهد تا آنها و كسانى را كه بعد از آنان مى آيند [[امتحان الهى با اميرالمؤمنين عليه السلام|امتحان]] كند و انسان هاى خبيث و پاک را از هم جدا سازد. اگر نبود كه خداوند به من دستور داده از آنها اعراض نمايم براى مقدّرى كه مى خواهد به انجام رساند، هم اكنون آنان را پيش آورده گردنشان را مى زدم! | سپس فرمود: امروز گروهى در امت من تشكيل يافته اند كه در صحيفه نوشتنشان مانند سردمداران زمان [[جاهلیت]] شده اند، كه صحيفه اى بر عليه ما نوشتند و در كعبه آويزان نمودند. | ||
خداوند به آن عده امكانات مى دهد تا آنها و كسانى را كه بعد از آنان مى آيند [[امتحان الهى با اميرالمؤمنين عليه السلام|امتحان]] كند و انسان هاى خبيث و پاک را از هم جدا سازد. | |||
اگر نبود كه خداوند به من دستور داده از آنها اعراض نمايم براى مقدّرى كه مى خواهد به انجام رساند، هم اكنون آنان را پيش آورده گردنشان را مى زدم! | |||
حذيفه مىگويد: به خدا قسم ديديم هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اين سخنان را مى فرمود لرزه بر اندام امضاكنندگان صحيفه افتاده و اختيار از كف داده بودند، به طورى كه بر حاضران در مجلس مخفى نماند كه حضرت با سخن خويش آن عده را قصد كرده و اين آيه هاى قرآنى را درباره آنان مى خواند. | حذيفه مىگويد: به خدا قسم ديديم هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اين سخنان را مى فرمود لرزه بر اندام امضاكنندگان صحيفه افتاده و اختيار از كف داده بودند، به طورى كه بر حاضران در مجلس مخفى نماند كه حضرت با سخن خويش آن عده را قصد كرده و اين آيه هاى قرآنى را درباره آنان مى خواند. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۹: | ||
[[معاذ بن جبل]] درباره انصار و بقيه چهار نفر اصحاب صحيفه در مورد قريش دست به كار شدند، و توانستند يک گروه ۳۴ نفرى از زبده ترين دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله را - كه تخصص لازم در حيله گرى و خباثت و بى پروايى داشتند - گرد هم آورند، كه هر يک از اين افراد جمع بزرگى از مردم را تحت فرمان خود داشتند.احساس آنان اين بود كه يک روز و حتى يک ساعت تأخير در اين باره جايز نيست، و اگر قبل از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله همه جوانب مسئله را آماده نكرده باشند، مجرد امضاى يک صحيفه چند سطرى در مكه كارى پيش نخواهد برد. | [[معاذ بن جبل]] درباره انصار و بقيه چهار نفر اصحاب صحيفه در مورد قريش دست به كار شدند، و توانستند يک گروه ۳۴ نفرى از زبده ترين دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله را - كه تخصص لازم در حيله گرى و خباثت و بى پروايى داشتند - گرد هم آورند، كه هر يک از اين افراد جمع بزرگى از مردم را تحت فرمان خود داشتند.احساس آنان اين بود كه يک روز و حتى يک ساعت تأخير در اين باره جايز نيست، و اگر قبل از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله همه جوانب مسئله را آماده نكرده باشند، مجرد امضاى يک صحيفه چند سطرى در مكه كارى پيش نخواهد برد. | ||
اين بود كه حتى | اين بود كه حتى اساس نامه كار خود را براى روزهايى كه امور را در دست خواهند گرفت تهيه كردند. | ||
اين پيمان نامه كه در خانه اولى به امضاى همان ۳۴ نفر رسيد و به دست [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]] سپرده شد «صحيفه دوم» نام گرفته و در چندين صفحه است كه قبلاً متن آن را آورديم.<ref>مراجعه شود به عنوان: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۶-۱۲۹، و نيز بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۴،۱۰۳.</ref> | |||
صبح فرداى امضاى صحيفه دوم، پيامبر صلى الله عليه و آله پس از نماز رو به ابوعبيده كرد و سخن را از جايى آغاز كرد كه مردم بى خبر از همه جا اجمالاً متوجه قضاياى پنهانى شدند؛ ولى حضرت مأمور بود در كلام خود تصريح به نام آنان نكند ولى علت اين اجمال و كتمان را بيان فرمود. | صبح فرداى امضاى صحيفه دوم، پيامبر صلى الله عليه و آله پس از نماز رو به ابوعبيده كرد و سخن را از جايى آغاز كرد كه مردم بى خبر از همه جا اجمالاً متوجه قضاياى پنهانى شدند؛ ولى حضرت مأمور بود در كلام خود تصريح به نام آنان نكند ولى علت اين اجمال و كتمان را بيان فرمود. | ||
خط ۷۶: | خط ۸۲: | ||
از نظر موقعيت قرآنى، آيه سوره بقره دقيقاً درباره منافقين است و از آيه ۷۵ آغاز مى شود كه خداوند مى فرمايد: | از نظر موقعيت قرآنى، آيه سوره بقره دقيقاً درباره منافقين است و از آيه ۷۵ آغاز مى شود كه خداوند مى فرمايد: | ||
«آيا طمع داريد كه آنان واقعاً به شما ايمان آوردند در حالى كه عده اى از آنان سخنان خدا را مى شنيدند، و پس از فهميدن آن را تحريف مى كردند با آنكه علم و اطلاع داشتند» . | «آيا طمع داريد كه آنان واقعاً به شما ايمان آوردند در حالى كه عده اى از آنان سخنان خدا را مى شنيدند، و پس از فهميدن آن را تحريف مى كردند با آنكه علم و اطلاع داشتند». | ||
سپس چهره منافقانه آنان را توصيف مى كند كه وقتى با مؤمنان ملاقات مى كنند مى گويند ايمان آورده ايم و هر گاه در بين خود خلوت مى كنند به يكديگر مى گويند: | سپس چهره منافقانه آنان را توصيف مى كند كه وقتى با مؤمنان ملاقات مى كنند مى گويند ايمان آورده ايم و هر گاه در بين خود خلوت مى كنند به يكديگر مى گويند: | ||
خط ۸۹: | خط ۹۵: | ||
=== موقعيت تاريخى دوم === | === موقعيت تاريخى دوم === | ||
جزئيات آن روز صبح كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن آيات را براى مردم خواند و آنان را متوجه توطئه اى عظيم و آينده اى نگران كننده نمود، از لسان حذيفه كه به دقت پيگير ماجراها بوده چنين نقل شده است:آن گروه در منزل ابوبكر جمع شدند و درباره آينده خلافت به همفكرى پرداختند تا آنكه بر اصولى متفق شدند. | جزئيات آن روز صبح كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن آيات را براى مردم خواند و آنان را متوجه توطئه اى عظيم و آينده اى نگران كننده نمود، از لسان حذيفه كه به دقت پيگير ماجراها بوده چنين نقل شده است: | ||
آن گروه در منزل ابوبكر جمع شدند و درباره آينده خلافت به همفكرى پرداختند تا آنكه بر اصولى متفق شدند. | |||
سپس به سعيد بن عاص اموى دستور دادند تا نوشته اى بنويسد و او آن صحيفه را به اتفاق آراى آنان نوشت. | سپس به سعيد بن عاص اموى دستور دادند تا نوشته اى بنويسد و او آن صحيفه را به اتفاق آراى آنان نوشت. | ||
آنگاه صحيفه را به ابوعبيده جراح سپردند و او آن را به كسى سپرد تا به مكه ببرد.(و در كعبه پنهان كند). آنگاه از خانه ابوبكر بازگشتند. | آنگاه صحيفه را به ابوعبيده جراح سپردند و او آن را به كسى سپرد تا به مكه ببرد. (و در كعبه پنهان كند). آنگاه از خانه ابوبكر بازگشتند. | ||
فردا صبح كه پيامبر صلى الله عليه و آله نماز صبح را خواند، همچنان در مصلاى خود نشست و به ذكر خود ادامه داد تا آفتاب طلوع كرد. | فردا صبح كه پيامبر صلى الله عليه و آله نماز صبح را خواند، همچنان در مصلاى خود نشست و به ذكر خود ادامه داد تا آفتاب طلوع كرد. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۱۱: | ||
سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ...»: | سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ...»: | ||
«واى بر كسانى كه نوشته را به دست خود مى نويسند و سپس مى گويند: اين از جانب خداست، تا آن را به قيمت ارزانى بفروشند | «واى بر كسانى كه نوشته را به دست خود مى نويسند و سپس مى گويند: اين از جانب خداست، تا آن را به قيمت ارزانى بفروشند. | ||
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: گروهى از اين امت شباهت پيدا كرده اند به آنچه در كلام خداست كه «يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه ...» | واى بر آنان از آنچه دستانشان نوشته و واى بر آنان از آنچه كسب مى كنند». | ||
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: | |||
گروهى از اين امت شباهت پيدا كرده اند به آنچه در كلام خداست كه «يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه ...»: | |||
«از مردم مخفى مى كنند ولى از خدا مخفى نمى كنند، و خدا با آنان است آنگاه كه شبانه دور هم بر سر كلامى كه خدا راضى نيست جمع مى شوند، و خداوند به آنچه انجام مى دهند احاطه دارد». | «از مردم مخفى مى كنند ولى از خدا مخفى نمى كنند، و خدا با آنان است آنگاه كه شبانه دور هم بر سر كلامى كه خدا راضى نيست جمع مى شوند، و خداوند به آنچه انجام مى دهند احاطه دارد». | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۴۷: | ||
آنان بعد از آنكه آخرين تلاش را در رأى خود به كار گرفتند و در مسئله خود به مشورت پرداختند، و اين صحيفه را با در نظر داشتن صلاح اسلام و اهل آن در ايام گذشته و باقيمانده روزگار نوشتند، تا كسانى از مسلمانان كه بعد از آنان مى آيند به آنان اقتدا كنند. | آنان بعد از آنكه آخرين تلاش را در رأى خود به كار گرفتند و در مسئله خود به مشورت پرداختند، و اين صحيفه را با در نظر داشتن صلاح اسلام و اهل آن در ايام گذشته و باقيمانده روزگار نوشتند، تا كسانى از مسلمانان كه بعد از آنان مى آيند به آنان اقتدا كنند. | ||
مى بينيم كه با سوء استفاده از كلمه «اتَّفَقَ» و «اصْحاب» و «مَدَحَهُمُ اللَّه» و «اجْهَدُوا رَأْيَهُمْ» و «نَظَراً مِنْهُمْ الَى الاسْلامِ» و «لِيَقْتَدِىَ» جلوه هاى مثبتى به كار خود داده اند، تا | مى بينيم كه با سوء استفاده از كلمه «اتَّفَقَ» و «اصْحاب» و «مَدَحَهُمُ اللَّه» و «اجْهَدُوا رَأْيَهُمْ» و «نَظَراً مِنْهُمْ الَى الاسْلامِ» و «لِيَقْتَدِىَ» جلوه هاى مثبتى به كار خود داده اند، تا نسل هاى آينده آنان را دلسوزان خود بپندارند. | ||
==== دوم: جنايتى عظيم به خاطر دنيا «لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً». ==== | |||
ارزش صحيفه براى نويسندگان آن رسيدن به رياست و طمع هاى زود گذر دنيا بود؛ كه براى ابوبكر دو سال و چند ماه و براى عمر دوازده سال و اندى بود، و سه نفر ديگر با حسرتِ آن چشم از جهان فرو بستند و قبل از آنكه طعم آن را بچشند معاذ و ابوعبيده طاعون گرفتند و در زمان عمر مردند و سالم در جنگ يمامه فداى سقيفه شد.براى اين دوران كوتاه، كه حتى به احتمال خودشان هم با سنى كه هنگام نوشتن صحيفه داشتند حد اكثر ده سال بيشتر از اين نمى توانست باشد، حاضر شدند دين و دنيا و آخرت نسل خود و همه نسلهاى آينده را تا روز قيامت تباه كنند. | |||
آيا اين ثَمَن و قيمت در برابر آن جنايت هولناك واقعاً بَخْس و ناچيز نيست؟ اين ارزشى بود كه براى آنان داشت، ولى اهل بیت پيامبر عليهم السلام و امت اسلام تاوان عظيمى براى آن جنايت پرداختند. | |||
اين قيمت گران با بى نهايت گِره خورده و با بزرگىِ جرم قابل سنجش است، كه از خانه حضرت زهرا عليها السلام و دربِ شكسته و ديوارِ سوخته آن آغاز مى شود. | |||
اگر آن سوزاندن قابل جبران بود، ائمه عليهم السلام هيزم آن را نزد خود نگاه نمى داشتند چنان كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد: | |||
ثُمَّ يُحْرِقُهُما بِالْحَطَبِ الَّذى جَمَعاهُ لِيُحْرِقا بِهِ عَلِيّاً وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ عليهم السلام، وَ ذلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنا نَتَوارَثُهُ<ref>دلائل الامامة: ص ۲۴۲.</ref>: | |||
سپس آن دو نفر را با هيزمى كه براى سوزاندن على و فاطمه و حسنين جمع كردند مى سوزاند، و آن هيزم نزد ماست و براى يكديگر به ارث مى گذاريم. | |||
اگر لباس هاى غارت رفته خيمه هاى كربلا و عاشورا قيمت دنيايى داشت امام سجاد عليه السلام به يزيد نمى فرمود: ما از اموال تو نمى خواهيم، بلكه آنچه غارت شده را از تو خواستم زيرا در آنها بافته هاى حضرت | اگر لباس هاى غارت رفته خيمه هاى كربلا و عاشورا قيمت دنيايى داشت امام سجاد عليه السلام به يزيد نمى فرمود: ما از اموال تو نمى خواهيم، بلكه آنچه غارت شده را از تو خواستم زيرا در آنها بافته هاى حضرت زهرا عليها السلام و مقنعه و گردنبند و پيراهن آن حضرت بود.<ref>بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۱۴۴.</ref> | ||
و اگر فدك باز گرداندنى بود نمى فرمود: حقوق ما را از كسانى كه به ما ظلم كردند، جز خدا نمى تواند بگيرد. | و اگر فدك باز گرداندنى بود نمى فرمود: حقوق ما را از كسانى كه به ما ظلم كردند، جز خدا نمى تواند بگيرد. | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۷۳: | ||
در محرم سال يازدهم هجرى - اندكى پس از غدير - در خانه ابوبكر در مدينه صحيفه دوم كه اساسنامه سقيفه بود تنظيم شد و دقيقاً پنجاه سال بعد از آن در محرم سال ۶۱ هجرى سيدالشهداء عليه السلام به شهادت رسيد. | در محرم سال يازدهم هجرى - اندكى پس از غدير - در خانه ابوبكر در مدينه صحيفه دوم كه اساسنامه سقيفه بود تنظيم شد و دقيقاً پنجاه سال بعد از آن در محرم سال ۶۱ هجرى سيدالشهداء عليه السلام به شهادت رسيد. | ||
آيا جا دارد به چنين نوشته اى گفته شود: اى واى بر شما از آنچه نوشته ايد، واى ننگ بر شما از چنين دست خطى! و آيا نبايد به اين گروه گفت: اى واى بر شما از آنچه عاقبت كارتان بدان انجاميد و اف بر شما از آنچه كسب كرديد! | آيا جا دارد به چنين نوشته اى گفته شود: | ||
اى واى بر شما از آنچه نوشته ايد، واى ننگ بر شما از چنين دست خطى! و آيا نبايد به اين گروه گفت: اى واى بر شما از آنچه عاقبت كارتان بدان انجاميد و اف بر شما از آنچه كسب كرديد! | |||
==== چهارم: صحيفه مخفى از غير خدا! ==== | ==== چهارم: صحيفه مخفى از غير خدا! ==== | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۹۲: | ||
آيا جمع شده اند تا خدا ضامن اجرايى كارشان باشد؟! آيا در خانه خدا پيمان مى بندند كه اگر كسى تخلف كرد صاحب خانه او را كمرشكن كند؟! | آيا جمع شده اند تا خدا ضامن اجرايى كارشان باشد؟! آيا در خانه خدا پيمان مى بندند كه اگر كسى تخلف كرد صاحب خانه او را كمرشكن كند؟! | ||
همه اينها | همه اينها يک علت بيشتر ندارد و آن بى اعتمادى شديد جوّ نفاق حتى نسبت به يكديگر است؛ و آنگاه كه نوبت به محكم كارى مىرسد براى الزام يكديگر مجبور از به كار گرفتن چيزهايى هستند كه قابل اعتماد باشد. | ||
دقيقاً مانند بسيارى از ظالمين و غارتگران دنيا كه وقتى بخواهند امانتى را نزد كسى قرار دهند بهترين و پاكترين افراد جامعه را انتخاب مى كنند، در حالى كه اگر روزى صلاحشان اقتضا كند ممكن است به همان اشخاص نيز ظلم روا دارند.اكنون جا دارد همه اهل عالم از هر دين و آيينى بر اصحاب صحيفه بخندند و آنان را مسخره كنند، كه در خانه خدا بر ضد صاحب خانه پيمان بستند و در خانه او پيمان نامه نوشتند و در حضور او آن را امضا كردند (وَ هُوَ مَعَهُمْ). | |||
و اصل پيمان نامه را هم به او سپردند كه خدا امين و شاهدشان باشد. | |||
صحيفه دوم را هم كه در مدينه نوشتند فوراً براى صاحب خانه فرستادند و نزد او زير خاک كعبه اش به وديعت سپردند!! | |||
اى صاحبِ خانه! تو را به صبر و حلمى كه نسبت به آنان روا داشته اى سوگند مى دهيم، كه در روز قيامت آن چهره ها را در پيشگاه خلايقت رسوا سازى و اسرار ناگفته شان را بازگويى. | |||
==== پنجم: صحيفه ملعونه نمونهاى از كار | ==== پنجم: صحيفه ملعونه نمونهاى از كار امت هاى گذشته ==== | ||
«إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ». | «إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ». | ||
آغاز انحراف امتها از دستكارى اصول و مبانى هر دينى آغاز شده تا به همه جوانب آن سرايت كرده است. به عبارت ديگر قوام هر دينى با اصول و پايه هاى آن است كه | آغاز انحراف امتها از دستكارى اصول و مبانى هر دينى آغاز شده تا به همه جوانب آن سرايت كرده است. | ||
به عبارت ديگر قوام هر دينى با اصول و پايه هاى آن است كه آسان ترين راه براى از ميان برداشتن آن دين تغيير در آن مبانى است. | |||
صحيفه اول و دوم دقيقاً با اين هدف نوشته شد، كه پايه هاى اصلى اسلام در آن به صراحت مورد دستكارى قرار گرفت، و دقيقاً آنچه مورد رضاى خدا نبود (ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ) جاى فرامين الهى را گرفت.<ref>درباره متن صحيفه ملعونه به: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۶-۱۲۹.</ref> | |||
امام اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مى فرمايد: | |||
خداوند تعالى در قرآن داستان تغيير دهندگان دين را بيان كرده آنجا كه مى فرمايد: | |||
«إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ»: | |||
==== هفتم: اغماض از صحيفه براى امتحان | «آنگاه كه براى تدوين آنچه خدا راضى نيست شبانه گرد هم جمع مى شوند»، كه اين سخنان مربوط به بعد از فقدان پيامبر صلى الله عليه و آله است، امورى كه پايه هاى باطلشان را با آنها بر پا مى كنند، چنانكه يهود و نصارى بعد از فقدان حضرت موسى و عيسى عليهما السلام انجام دادند و تورات و انجيل را تغيير دادند، و هر سخنى را از موقعيت خود تحريف كردند ... .<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۴۴ و ج ۹۰ ص ۱۱۳. الاحتجاج: ج ۱ ص ۳۷۱.</ref> | ||
«لِيَبْتَلِىَ مَنْ يَأْتى بَعْدَهُمْ تَفْرِقَةً بَيْنَ الْخَبيثِ وَ الطَّيِّبِ» . | |||
==== ششم: صحيفه اى مثل صحيفه جاهليت ==== | |||
«ضاهُوهُمْ فى صَحيفَتِهِمُ الَّتى كَتَبُوها عَلَيْنا فِى الْجاهِلِيَّةِ». | |||
اين كلام پيامبر صلى الله عليه وآله درباره امضا كنندگان صحيفه است كه رو در روى آنان به كنايه فرمود: | |||
امروز در امت من گروهى صبح كرده اند كه شباهت دارند به كسانى كه در [[جاهلیت]] بر ضد ما صحيفه اى نوشتند و آن را در كعبه آويختند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۶. همچنين مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۲۹ و ج ۲ ص ۱۲۳.</ref> | |||
قريش در جاهليت وقتى راه هاى مختلف مبارزه با پيامبر صلى الله عليه و آله را تجربه كردند و به نتيجه اى نرسيدند، به عنوان آخرين اقدام پيمان نامه اى نوشتند و بر سر آن هم قسم شدند كه با هيچ يک از بنى هاشم مجالست نكنند و با آنان معامله ننمايند تا زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را تسليم قريش كنند تا او را بكشند! | |||
اين پيمان نامه را چهل نفر از بزرگان قريش مُهر زدند و آن را در كعبه آويختند و در پى آن بنى هاشم را چهار سال در شعب ابى طالب محاصره كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۱۲۰ ح ۳۳ و ج ۱۹ ص ۲.</ref> | |||
وجه مشابهت هاى اين دو صحيفه باز مى گردد به قصد ريشه كن كردن اسلام در هر دو مورد، تصميم بر قتل پيامبر صلى الله عليه و آله در هر دو، و آزار خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله در هر دو، قرار دادن آن در كعبه در هر دو مورد، كه اين شباهت ها ارتباط كفر ظاهر در جاهليت و كفر باطن (نفاق) در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله را روشن مى كند. | |||
==== هفتم: اغماض از صحيفه براى امتحان ==== | |||
«لِيَبْتَلِىَ مَنْ يَأْتى بَعْدَهُمْ تَفْرِقَةً بَيْنَ الْخَبيثِ وَ الطَّيِّبِ». | |||
صحيفه ملعونه سؤال بزرگى براى ما دارد، و آن اينكه با اطلاع دادن خداوند به پيامبرش و علم آن حضرت به انعقاد چنين قراردادى بر ضد اسلام، چرا حضرت افشاگرى نكرد و چرا مانع از كارشان نشد و چرا آنان را به قتل نرساند؟ | صحيفه ملعونه سؤال بزرگى براى ما دارد، و آن اينكه با اطلاع دادن خداوند به پيامبرش و علم آن حضرت به انعقاد چنين قراردادى بر ضد اسلام، چرا حضرت افشاگرى نكرد و چرا مانع از كارشان نشد و چرا آنان را به قتل نرساند؟ | ||
اين سؤال درباره سقيفه نيز مطرح است كه چرا اميرالمؤمنين عليه السلام با اينكه با دست يداللهى مى توانست همه مهاجمين به خانه اش را به قتل برساند و با همان قدرت بر اريكه خلافت تكيه دهد، ولى چنين اقدامى نكرد و صبر و تحمل را پيشه | اين سؤال درباره سقيفه نيز مطرح است كه چرا اميرالمؤمنين عليه السلام با اينكه با دست يداللهى مى توانست همه مهاجمين به خانه اش را به قتل برساند و با همان قدرت بر اريكه خلافت تكيه دهد، ولى چنين اقدامى نكرد و صبر و تحمل را پيشه كرد؟ | ||
اين سؤال درباره بسيارى از اقدامات انبياء و ائمه عليهم السلام مطرح است كه كار آنان به ظاهر سؤال برانگيز است، ولى در باطن امر مستقيم الهى بر همان است. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ چنين سؤالى را به تأخير نينداخته و درباره صحيفه ملعونه به صراحت فرموده است: | |||
انَّ اللَّه تَعالى يُمَتِّعُهُمْ لِيَبْتَليهِمْ وَ يَبْتَلى مَنْ يَأْتى بَعْدَهُمْ، تَفْرِقَةً بَيْنَ الْخَبيثِ وَ الطَّيِّبِ، وَ لَوْ لا انَّهُ سُبْحانَهُ امَرَنى بِالاعْراضِ عَنْهُمْ لِلامْرِ الَّذى هُوَ بالِغُهُ لَقَدَّمْتُهُمْ فَضَرَبْتُ اعْناقَهُمْ: | |||
خداوند تعالى آنان را از زندگى دنيا برخوردار مى كند تا آنان را و كسانى كه بعد از آنان مى آيند امتحان كند و جدا كردن خبيث و طيب انجام گيرد. | |||
اگر نبود كه خداوند سبحان به من دستور اعراض از آنان را داده - به خاطر امرى كه مىخواهد به انجام رساند - آنان را پيش مى آوردم و گردنشان را مى زدم!!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۶.</ref> | |||
دقت در اين كلام پيامبر صلى الله عليه | دقت در اين كلام پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ كامل همان سؤال است و در مجموع شش جواب از شش ديدگاه است: | ||
پاسخ اول: «يُمَتِّعُهُمْ لِيَبْتَلِيَهُمْ» : «آنان را (از دنيا) برخوردار مى كند تا امتحانشان كند» .خداوند از اول روزگار بنا را بر نابودى فورى ظالمين نگذاشته، بلكه آنان را آزاد گذاشته تا امتحان خود را پس دهند. چنانكه قابيل و نمرود و شدّاد و فرعون را مدتى در زمين مهلت داد، در حالى كه مى توانست به مجرد ادعاى نابجا نابودشان كند. | ===== پاسخ اول: «يُمَتِّعُهُمْ لِيَبْتَلِيَهُمْ»: «آنان را (از دنيا) برخوردار مى كند تا امتحانشان كند». ===== | ||
خداوند از اول روزگار بنا را بر نابودى فورى ظالمين نگذاشته، بلكه آنان را آزاد گذاشته تا امتحان خود را پس دهند. چنانكه قابيل و نمرود و شدّاد و فرعون را مدتى در زمين مهلت داد، در حالى كه مى توانست به مجرد ادعاى نابجا نابودشان كند. | |||
پاسخ دوم: «وَ يَبْتَلِىَ مَنْ يَأْتى بَعْدَهُمْ» : «تا كسانى را كه بعد از آنان مىآيند امتحان كند» . | ===== پاسخ دوم: «وَ يَبْتَلِىَ مَنْ يَأْتى بَعْدَهُمْ»: «تا كسانى را كه بعد از آنان مىآيند امتحان كند». ===== | ||
اگر خدا راه ظالمين و گمراهان را مسدود كند وسيله اى براى امتحان مردم نمى ماند. | |||
مردم بايد در معرض راه منحرف و افكار باطل قرار بگيرند، تا عيار ثابت قدم بودنشان در كنار حق محک زده شود. درست است كه اهل باطل به سزاى خود مى رسند، ولى از جهتى باعث امتحان ديگران نيز خواهند بود. | |||
اين امتحان همه | اين امتحان همه نسل ها را تا روز قيامت فرا مى گيرد كه على عليه السلام را انتخاب خواهند كرد يا اولى و دومى را ؟در غدير حضور خواهند يافت يا در [[سقیفه]]؟ | ||
از درون خانه زهرا عليها السلام مدافع عصمت كبرى خواهند بود يا از بيرون خانه آتش خواهند آورد؟ | از درون خانه زهرا عليها السلام مدافع عصمت كبرى خواهند بود يا از بيرون خانه آتش خواهند آورد؟ | ||
طناب بر گردن على عليه السلام انداخته و | طناب بر گردن على عليه السلام انداخته و شمشیر بر سر او خواهند گرفت كه به اجبار [[بیعت]] كند، يا مانند [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] و ابوذر و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] با سرهاى تراشيده و شمشيرهاى حمايل كرده كنار احجار زيت براى نصرتش آماده مى شوند؟ | ||
حسين عزيز عليه السلام را با داعيه «بُغْضاً مِنّا لابيكَ» به شهادت مى رسانند، يا پيش مرگ او مى شوند تا در صحنه كربلا نماز بخواند؟! | حسين عزيز عليه السلام را با داعيه «بُغْضاً مِنّا لابيكَ» به شهادت مى رسانند، يا پيش مرگ او مى شوند تا در صحنه كربلا نماز بخواند؟! | ||
خط ۲۱۹: | خط ۲۷۱: | ||
آيا كدام نسل با گذشت قرن ها از روز فاطمه و حسين عليهما السلام ، دشمنان و قاتلان ايشان را مى ستايند و از ذكر جناياتشان اغماض مى كنند، يا با لعن بر غاصبين حقشان و افشاى جوانب سوزناك جناياتشان، بر پهلوى شكسته سِرّاللَّه و سَرِ مقدس ثاراللَّه آه مى كشند و اشک مى ريزند؟ | آيا كدام نسل با گذشت قرن ها از روز فاطمه و حسين عليهما السلام ، دشمنان و قاتلان ايشان را مى ستايند و از ذكر جناياتشان اغماض مى كنند، يا با لعن بر غاصبين حقشان و افشاى جوانب سوزناك جناياتشان، بر پهلوى شكسته سِرّاللَّه و سَرِ مقدس ثاراللَّه آه مى كشند و اشک مى ريزند؟ | ||
پاسخ سوم: «تَفْرِقَةً بَيْنَ الْخَبيثِ وَ الطَّيِّبِ» : «تا جدا كردن خبيث و طيب انجام گيرد». | ===== پاسخ سوم: «تَفْرِقَةً بَيْنَ الْخَبيثِ وَ الطَّيِّبِ»: «تا جدا كردن خبيث و طيب انجام گيرد». ===== | ||
جدا كردن خبيث از طيب از اهداف اصلى آوردن بشر به دنياست. اگر اين دوران نبود تا بشر باطن خود را نشان دهد، در روز قيامت هر كس براى خود ادعايى داشت و خبيثان خباثت خود را نمى پذيرفتند و همه هوس بهشت را داشتند، در حالى كه بهشت جاى پاكان است.<ref>در اين باره مراجعه شود به: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۴۰-۲۵۳، كه مفصل بحث شد.</ref> | جدا كردن خبيث از طيب از اهداف اصلى آوردن بشر به دنياست. اگر اين دوران نبود تا بشر باطن خود را نشان دهد، در روز قيامت هر كس براى خود ادعايى داشت و خبيثان خباثت خود را نمى پذيرفتند و همه هوس بهشت را داشتند، در حالى كه بهشت جاى پاكان است.<ref>در اين باره مراجعه شود به: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۴۰-۲۵۳، كه مفصل بحث شد.</ref> | ||
خداوند پاكانى چون محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و نُه امام از فرزندان حسين عليهم السلام را در يک سوى اين جهان قرار داده، و در سوى ديگر ناپاكانى چون | خداوند پاكانى چون محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و نُه امام از فرزندان حسين عليهم السلام را در يک سوى اين جهان قرار داده، و در سوى ديگر ناپاكانى چون [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[عثمان بن عفّان|عثمان]] و [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] و [[یزید بن معاویه|یزید]] و [[بنی اميه]] و [[بنی عباس]] را در ديدگاه فكر و انديشه و عمل مردم قرار داده است. | ||
حق انتخاب را چنان آزادانه به مردم داده كه آن كشش هاى درونىِ سعادت و شقاوت و پاكى و خباثت به صورت تمام عيار خود را نشان دهند و باطن ها به ظهور رسد و خبيث و طيب خود را به دست خود معرفى كنند و بر خودشان هم مخفى نماند كه چه موجودى هستند! | حق انتخاب را چنان آزادانه به مردم داده كه آن كشش هاى درونىِ سعادت و شقاوت و پاكى و خباثت به صورت تمام عيار خود را نشان دهند و باطن ها به ظهور رسد و خبيث و طيب خود را به دست خود معرفى كنند و بر خودشان هم مخفى نماند كه چه موجودى هستند! | ||
پاسخ چهارم: «انَّهُ سُبْحانَهُ امَرَنى بِالاعْراضِ عَنْهُمْ»: «خداوند سبحان به من دستور اعراض از آنان را داده است» . | ===== پاسخ چهارم: «انَّهُ سُبْحانَهُ امَرَنى بِالاعْراضِ عَنْهُمْ»: «خداوند سبحان به من دستور اعراض از آنان را داده است». ===== | ||
ما نبايد گمان كنيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر مصالح شخصى يا از روى تصميم گيرى شخصى با اصحاب صحيفه درگير نشده، بلكه اغماض و اعراض آن حضرت مستقيماً به امر الهى بوده است. | |||
نتيجه اين است كه سؤال ما درباره صبر و تحمل در برابر اصحاب صحيفه به معناى كاسه از آش داغتر خواهد بود، چرا كه نازل كننده اسلام بر قلب پيامبر صلى الله عليه و آله به او اين گونه امر فرموده و او امر خدا را اجرا كرده، در حالى كه قتل آنان در آن موقعيت كار بسيار ساده اى بوده است. | |||
اين اغماض از آن اقدام بسيار بالاتر است، چرا كه تحمل خباثت دشمن به خاطر امتثال امر الهى است. | |||
===== پاسخ پنجم: «لِلامْرِ الَّذى هُوَ بالِغُهُ»: «به خاطر امرى كه مى خواهد به انجام رساند». ===== | |||
بسيارى از امور جهان بلكه همه آنچه پشت پرده جهان به حساب مى آيد بر انسان ها مخفى است و قطعاً ظرفيت و تحمل درک آن را ندارند. | |||
خداوند هم بنا ندارد براى نظام و اهدافى كه براى بشريّت مقدر كرده منتظر فهم و درک بشر بماند و بعد آنها را اجرا كند. | |||
نتيجه اين است كه | نتيجه اين است كه بشر بايد بپذيرد كه بسيارى از سؤالاتش اگر هم بى پاسخ بماند دلش آرام است كه خداوند حكيم عليمى آن را به اجرا در آورده است. | ||
پاسخ | البته اگر بنا بر بيان مصالح امور باشد، خداوند بهترين و قانع كننده ترين پاسخ ها را براى آنها دارد. | ||
بنابراين نگرانى ندارد كه چرا خدا و رسولش اصحاب صحيفه را آزاد گذاشتند، چرا كه اين كار را خداى عليم قدير حكيم رحيم انجام داده؛ و ما اطمينان خاطر داريم كه هر چه او مقدر كند بهترين است و از آن نيكوتر فرض نمى شود. | |||
===== پاسخ ششم: «لَقَدَّمْتُهُمْ فَضَرَبْتُ اعْناقَهُمْ»: «آنان را پيش مى آوردم و گردنشان را مى زدم». ===== | |||
قابل توجه همه كسانى كه سنگ سقيفه را بر سينه مى زنند و از ابوبكر و عمر بيش از پيامبر صلى الله عليه و آله دفاع مى كنند! اين نكته است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در شأن آن دو فرموده است: | |||
«آنان را در پيشگاه مردم گردن مى زدم». يعنى آن روز بنا بوده اين دو نفر گردن زده شوند و با نوشتن صحيفه مستحق چنين سزايى شده اند، ولى خدا به آنان مهلت داده است. | |||
بنابراين طرفداران سقيفه با اعدام شدگانى كه بيش از نصيبشان زنده مانده اند در حركتند! اى كاش خدا اجازه مى داد و آن روز - كه دو ماه قبل از احراق بيت بود - با شمشير پيامبر صلى الله عليه و آله به قتل مى رسيدند، تا آن دست نحس آتش گيره بر در خانه وحى روشن نمى كرد، و آن كفّ منحوس بر صورت عصمت كبريا سيلى نمى زد، و آن پاى خبيث درِ آتش گرفته را بر روى زهرا عليها السلام نمى شكست تا محسن شهيد نمى شد! | بنابراين طرفداران سقيفه با اعدام شدگانى كه بيش از نصيبشان زنده مانده اند در حركتند! اى كاش خدا اجازه مى داد و آن روز - كه دو ماه قبل از احراق بيت بود - با شمشير پيامبر صلى الله عليه و آله به قتل مى رسيدند، تا آن دست نحس آتش گيره بر در خانه وحى روشن نمى كرد، و آن كفّ منحوس بر صورت عصمت كبريا سيلى نمى زد، و آن پاى خبيث درِ آتش گرفته را بر روى زهرا عليها السلام نمى شكست تا محسن شهيد نمى شد! |