۲۲٬۰۱۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵۰: | خط ۱۵۰: | ||
==== و) صحيفه تكميلى دوم ==== | ==== و) صحيفه تكميلى دوم ==== | ||
در چنين شرايطى افراد سرشناسى كه هر يک گروهى از مردم را تحت فرمان خود داشتند به پيمان نامه مزبور فرا خوانده شدند، و خيلى سريع تر از آنچه انتظار | در چنين شرايطى افراد سرشناسى كه هر يک گروهى از مردم را تحت فرمان خود داشتند به پيمان نامه مزبور فرا خوانده شدند، و خيلى سريع تر از آنچه انتظار مى رفت پاسخ مثبت دادند و در فاصله كمتر از پانزده روز از صحيفه اول، قانون نامه اساسى [[منافقین]] به عنوان صحيفه ملعونه دوم تدوين شد و در مدينه در خانه ابوبكر به امضاى ۳۴ تن از سردمداران آنان رسيد كه عبارت بودند از: | ||
[[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عثمان بن عفّان|عثمان]]، [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]]، [[عبدالرحمان بن عوف]]، [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی وقاص]]، [[ابوعبیده جرّاح]]، [[معاویة بن ابی سفیان]]، [[عمرو بن عاص]]، [[ابوموسی اشعری]]، [[مغیرة بن شعبه]]، [[اوس بن حدثان]]، [[ابوهریره|ابوهریرة]]، [[ابوطلحه انصاری]]، [[ابوسفیان]]، [[عکرمة بن ابی جهل]]، [[صفوان بن امیه]]، [[سعید بن عاص]]، [[خالد بن ولید]]، [[عیاش بن ابی ربیعه]]، [[بشیر بن سعد]]، [[سهیل بن عمرو]]، [[حکیم بن حزام]]، [[صهیب بن سنان]]، [[ابوالاعور اسلمی]]، [[مطیع بن اسود مدری]] و هشت نفر ديگر. | [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عثمان بن عفّان|عثمان]]، [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]]، [[عبدالرحمان بن عوف]]، [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی وقاص]]، [[ابوعبیده جرّاح]]، [[معاویة بن ابی سفیان]]، [[عمرو بن عاص]]، [[ابوموسی اشعری]]، [[مغیرة بن شعبه]]، [[اوس بن حدثان]]، [[ابوهریره|ابوهریرة]]، [[ابوطلحه انصاری]]، [[ابوسفیان]]، [[عکرمة بن ابی جهل]]، [[صفوان بن امیه]]، [[سعید بن عاص]]، [[خالد بن ولید]]، [[عیاش بن ابی ربیعه]]، [[بشیر بن سعد]]، [[سهیل بن عمرو]]، [[حکیم بن حزام]]، [[صهیب بن سنان]]، [[ابوالاعور اسلمی]]، [[مطیع بن اسود مدری]] و هشت نفر ديگر. | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
بسم اللَّه الرحمن الرحيم | بسم اللَّه الرحمن الرحيم | ||
اين نوشته اى است كه عده اى از اصحاب محمد رسول اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شدند، همانان كه خداوند آنان را در كتاب خويش به لسان پيامبرش مدح كرده است | اين نوشته اى است كه عده اى از اصحاب محمد رسول اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شدند، همانان كه خداوند آنان را در كتاب خويش به لسان پيامبرش مدح كرده است. | ||
آنان پس از اين كه فكر و مشورت كردند متفق القول شدند، و اين صحيفه را با توجه به ايام گذشته و روزگارهاى باقيمانده نوشتند تا مسلمانانى كه بعد از آنان مى آيند به اين عده اقتدا كنند. | |||
پيامبر اختيار آن را بر عهده مسلمين گذاشت تا هر كس كه به فكر او و دلسوز بودنش اطمينان دارند براى خود انتخاب كنند. مسلمانان بايد به خوبى از پيامبر پيروى كنند همانطور كه خداوند فرموده است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّه أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّه وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ»: «براى شما نسبت به پيامبر پيروى نيكو لازم است براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميدوارند». | اما بعد، خداوند با منت و كرمش محمد را بر همه مردم مبعوث نمود براى دينى كه براى بندگانش انتخاب كرده بود. | ||
او وظيفه خود را ادا نمود و آنچه خدا به وى امر كرده بود تبليغ نمود و بر ما واجب كرد كه تمام آنها را بپا داريم؛ تا زمانى كه دين را كامل و واجبات را واجب نمود و سنت ها را پايه گذارى كرد. | |||
آنگاه پروردگار پيشگاه خود را براى وى انتخاب كرد و او را با احترام و رضايت خاطر قبض روح نمود بدون اينكه كسى را براى بعد از خود به خلافت برساند! | |||
پيامبر اختيار آن را بر عهده مسلمين گذاشت تا هر كس كه به فكر او و دلسوز بودنش اطمينان دارند براى خود انتخاب كنند. مسلمانان بايد به خوبى از پيامبر پيروى كنند همانطور كه خداوند فرموده است: | |||
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّه أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّه وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ»: «براى شما نسبت به پيامبر پيروى نيكو لازم است براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميدوارند». | |||
پيامبر كسى را به خلافت نرساند به دليل اينكه اين امر در يک خاندان مانند ارث ادامه پيدا نكند بدون اينكه بقيه مسلمين در آن سهيم باشند، و باعث دولتمندى اغنيا نشود تا كسى كه به خلافت رسيد نگويد: | پيامبر كسى را به خلافت نرساند به دليل اينكه اين امر در يک خاندان مانند ارث ادامه پيدا نكند بدون اينكه بقيه مسلمين در آن سهيم باشند، و باعث دولتمندى اغنيا نشود تا كسى كه به خلافت رسيد نگويد: | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۹۲: | ||
همچنين پيامبر فرموده است: «حقوق مسلمين مساوى است و پايين ترين افراد هم مى توانند درباره حقوق خود اقدام كنند. همه مسلمين يد واحد در برابر دشمنانشان هستند». | همچنين پيامبر فرموده است: «حقوق مسلمين مساوى است و پايين ترين افراد هم مى توانند درباره حقوق خود اقدام كنند. همه مسلمين يد واحد در برابر دشمنانشان هستند». | ||
پس هر كس به كتاب خدا ايمان آوَرَد و به سنت پيامبر اقرار كند راهش مستقيم است و به سوى خدا پيش مى رود و مسير صحيح را مى پيمايد. هر كس روش خليفه را قبول نكند مخالف حق و كتاب خداست و از جماعت مسلمين جدا شده است. او را بكشيد كه قتل او به صلاح امت است!! | پس هر كس به كتاب خدا ايمان آوَرَد و به سنت پيامبر اقرار كند راهش مستقيم است و به سوى خدا پيش مى رود و مسير صحيح را مى پيمايد. | ||
هر كس روش خليفه را قبول نكند مخالف حق و كتاب خداست و از جماعت مسلمين جدا شده است. او را بكشيد كه قتل او به صلاح امت است!! | |||
همچنين پيامبر فرموده است: «هر كس در بين امت من - در حالى كه متحد بودند - آمد و قصد داشت تفرقه بيندازد او را به قتل برسانيد هر كس مى خواهد باشد؛ چرا كه اتحاد رحمت و اختلاف عذاب است. | همچنين پيامبر فرموده است: «هر كس در بين امت من - در حالى كه متحد بودند - آمد و قصد داشت تفرقه بيندازد او را به قتل برسانيد هر كس مى خواهد باشد؛ چرا كه اتحاد رحمت و اختلاف عذاب است. | ||
خط ۱۹۵: | خط ۲۰۵: | ||
==== تحلیل اعتقادی اول ==== | ==== تحلیل اعتقادی اول ==== | ||
اين اساس نامه [[سقیفه]] به عنوان يک قانون نامه دائمى بر ضد غدير و امامان برگزيده الهى تنظيم شد. به همين جهت براى فريب مردم آن روز و نسل هاى آينده، با حيله گرى تمام در آن به آيات قرآن استشهاد كردند و از پايه هاى مسلَّم اسلام به عنوان ابزارى بر ضد فرامين الهى استفاده كامل نمودند. اين نهايت فتنه گرى اصحاب سقيفه را مى رساند كه اينچنين آينده هاى دور و نزديک پيروان خود را پيش بينى كرده اند. | اين اساس نامه [[سقیفه]] به عنوان يک قانون نامه دائمى بر ضد غدير و امامان برگزيده الهى تنظيم شد. | ||
به همين جهت براى فريب مردم آن روز و نسل هاى آينده، با حيله گرى تمام در آن به آيات قرآن استشهاد كردند و از پايه هاى مسلَّم اسلام به عنوان ابزارى بر ضد فرامين الهى استفاده كامل نمودند. | |||
اين نهايت فتنه گرى اصحاب سقيفه را مى رساند كه اينچنين آينده هاى دور و نزديک پيروان خود را پيش بينى كرده اند. | |||
==== الف) سوء استفاده از عنوان مهاجر و انصار ==== | ==== الف) سوء استفاده از عنوان مهاجر و انصار ==== | ||
از مدح مهاجرين و انصار در قرآن، به نفع اين چند نفرى كه اساس نامه سقيفه را تهيه كرده اند سوء استفاده شده، گويا همه مهاجرين و انصار از اين صحيفه باخبر بوده اند، در حالى كه آن را ۳۴ نفر مخفيانه و بدون اطلاع احدى از مهاجرين و انصار تدوين كرده اند. | از مدح مهاجرين و انصار در قرآن، به نفع اين چند نفرى كه اساس نامه سقيفه را تهيه كرده اند سوء استفاده شده، گويا همه مهاجرين و انصار از اين صحيفه باخبر بوده اند، در حالى كه آن را ۳۴ نفر مخفيانه و بدون اطلاع احدى از مهاجرين و انصار تدوين كرده اند. | ||
بسيار جالب است كه صحيفه اى توسط اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و به فاصله كمتر از يک ماه پس از غدير تدوين شود و در آن گفته شود: «پيامبر كسى را براى خلافت بعد از خود معين نكرده است!!» | بسيار جالب است كه صحيفه اى توسط اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و به فاصله كمتر از يک ماه پس از غدير تدوين شود و در آن گفته شود: | ||
«پيامبر كسى را براى خلافت بعد از خود معين نكرده است!!» | |||
آيا پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير خلافت را بر عهده مسلمين گذاشت؟ آيا حتى يک مورد وجود دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين مطلبى فرموده باشد تا مردم هم در اين جهت پيرو آن حضرت باشند؟!! | آيا پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير خلافت را بر عهده مسلمين گذاشت؟ آيا حتى يک مورد وجود دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين مطلبى فرموده باشد تا مردم هم در اين جهت پيرو آن حضرت باشند؟!! | ||
==== ب) استفاده از تعصبات جاهلی ==== | ==== ب) استفاده از تعصبات جاهلی ==== | ||
گاهى از تعصبات جاهلى و عواطف مردم براى زير پا گذاشتن فرمان الهى سوء استفاده شده است. براى اين ادعا كه پيامبر صلى الله عليه و آله خليفه اى تعيين نكرده مسئله ارث بردن حكومت را مانند سلاطين مطرح كرده اند؛ در حالى كه درباره امامان عليهم السلام مسئله مربوط به انحصار چنين لياقتى در ايشان است و اينكه هيچ كس جز ايشان صلاحيت چنين مقامى را ندارد. | گاهى از تعصبات جاهلى و عواطف مردم براى زير پا گذاشتن فرمان الهى سوء استفاده شده است. | ||
براى اين ادعا كه پيامبر صلى الله عليه و آله خليفه اى تعيين نكرده مسئله ارث بردن حكومت را مانند سلاطين مطرح كرده اند؛ در حالى كه درباره امامان عليهم السلام مسئله مربوط به انحصار چنين لياقتى در ايشان است و اينكه هيچ كس جز ايشان صلاحيت چنين مقامى را ندارد. | |||
از سوى ديگر مسئله سهيم بودن همه مسلمين را در خلافت مطرح كرده اند در حالى كه خلافت بيت المال نيست تا همه در آن شريک باشند، بلكه انتخاب بهترين است كه توسط پروردگار انجام مى گيرد، | |||
و هيچ كس نمى تواند مانند خداوند بهترين را معين كند. | |||
==== ج) مطرح کردن خلافت به عنوان سلطنت ==== | ==== ج) مطرح کردن خلافت به عنوان سلطنت ==== | ||
جهت ديگر ارتباط دادن خلافت با دولتمندى اغنياست. گويا خلافت سلطنتى است كه هر كس آن را به دست گرفت ثروت اندوزى را آغاز مى كند و اغنيا را گرد خود جمع مى كند! | جهت ديگر ارتباط دادن خلافت با دولتمندى اغنياست. گويا خلافت سلطنتى است كه هر كس آن را به دست گرفت ثروت اندوزى را آغاز مى كند و اغنيا را گرد خود جمع مى كند! | ||
لذا براى پيشگيرى از اين مشكل بايد خليفه عوض شود و در يک خاندان نماند تا همه ثروت نزد آنان نماند. البته حاكمان سقيفه چنين كردند و اين كارشان در زمان عثمان به اوج خود رسيد كه مردم بر او شوريدند و او را كشتند. | لذا براى پيشگيرى از اين مشكل بايد خليفه عوض شود و در يک خاندان نماند تا همه ثروت نزد آنان نماند. | ||
البته حاكمان سقيفه چنين كردند و اين كارشان در زمان عثمان به اوج خود رسيد كه مردم بر او شوريدند و او را كشتند. | |||
==== د) رأى اهل هر زمانى براى خود! ==== | ==== د) رأى اهل هر زمانى براى خود! ==== | ||
اينكه افزوده اند: «بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ماند»، تاريخ به خوبى نشان داده كه بر اهل هر زمانى آنكه صلاحيت خلافت را داشته مخفى مانده است! | اينكه افزوده اند: «بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت [[جانشین|خلافت]] را دارد مخفى نمى ماند»، تاريخ به خوبى نشان داده كه بر اهل هر زمانى آنكه صلاحيت خلافت را داشته مخفى مانده است! | ||
چنانكه به جاى على بن ابى طالب عليه السلام كه از هر جهت صلاحيت خلافت داشت، نالايق ترين افراد جاى او را گرفتند. | چنانكه به جاى على بن ابى طالب عليه السلام كه از هر جهت صلاحيت خلافت داشت، نالايق ترين افراد جاى او را گرفتند. | ||
==== هـ) سوء استفاده از آیه تقوی ==== | ==== هـ) سوء استفاده از آیه تقوی ==== | ||
آيه كلى «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ» را در برابر كلام صريح پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير قرار دادن به معناى جسارت به ساحت مقدس خدا و رسول است. خداوند كه خلافت را منحصر در دوازده امام فرموده در واقع آنان را با تقوىترين مردم هر زمان معرفى نموده است. | آيه كلى «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ» را در برابر كلام صريح پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير قرار دادن به معناى جسارت به ساحت مقدس خدا و رسول است. | ||
خداوند كه خلافت را منحصر در دوازده امام فرموده در واقع آنان را با تقوىترين مردم هر زمان معرفى نموده است. | |||
واقعاً بايد پرسيد: كداميک از خلفاى سقيفه نشان دادند كه با تقواترين مردم هستند؟ و بايد سؤال كرد: در زمان هر يک از ائمه عليهم السلام چه كسى را با تقوى تر از آن امام معصوم مى توان يافت؟ | واقعاً بايد پرسيد: كداميک از خلفاى سقيفه نشان دادند كه با تقواترين مردم هستند؟ و بايد سؤال كرد: در زمان هر يک از ائمه عليهم السلام چه كسى را با تقوى تر از آن امام معصوم مى توان يافت؟ | ||
==== و) سوء استفاده از تساوى حقوق مسلمين ==== | ==== و) سوء استفاده از تساوى حقوق مسلمين ==== | ||
اينكه حقوق همه مسلمين مساوى است، در برابر ظلم عظيمى است كه خلفاى | اينكه حقوق همه مسلمين مساوى است، در برابر ظلم عظيمى است كه خلفاى [[سقیفه]] بر مردم روا داشتند و نگذاشتند حقوق همه مسلمانان حفظ شود، بلكه حق عده اى را حفظ كردند و حق عده اى ديگر را پايمال نمودند. | ||
البته معناى رسيدن همه مردم به حقوق خود اين نيست كه همه مسلمين مى توانند امام شوند و هيچ فرقى در اين باره بين آنان نيست. چنين مطلبى را هيچ اجتماعى و هيچ عقلى نمى پذيرد. | البته معناى رسيدن همه مردم به حقوق خود اين نيست كه همه مسلمين مى توانند امام شوند و هيچ فرقى در اين باره بين آنان نيست. چنين مطلبى را هيچ اجتماعى و هيچ عقلى نمى پذيرد. | ||
خط ۲۳۴: | خط ۲۵۸: | ||
تمسک به «جماعت مسلمين» و خليفه اين چنينى را نماينده آنان معرفى كردن بهانه اى است براى ظلم آزادانه و بى قيد و شرط، به طورى كه هر كس در برابر آن قد عَلَم كرد به جرم مخالفت با جماعت مسلمين و بر هم زدن اتحادِ آنان بايد كشته شود! | تمسک به «جماعت مسلمين» و خليفه اين چنينى را نماينده آنان معرفى كردن بهانه اى است براى ظلم آزادانه و بى قيد و شرط، به طورى كه هر كس در برابر آن قد عَلَم كرد به جرم مخالفت با جماعت مسلمين و بر هم زدن اتحادِ آنان بايد كشته شود! | ||
باز مى بينيم از جعل و تحريف فرمايشات پيامبر صلى الله عليه و آله ابا نداشته اند و به آن حضرت نسبت داده اند كه «امّت من هيچگاه بر گمراهى متفق نخواهند شد»، در حالى كه حتى به اقرار اهل سقيفه بارها و بارها امت بر باطل متفق شده اند، تا آنجا كه | باز مى بينيم از جعل و تحريف فرمايشات پيامبر صلى الله عليه و آله ابا نداشته اند و به آن حضرت نسبت داده اند كه «امّت من هيچگاه بر گمراهى متفق نخواهند شد»، در حالى كه حتى به اقرار اهل سقيفه بارها و بارها امت بر باطل متفق شده اند، تا آنجا كه [[یزید بن معاویه|یزید]] را پذيرفته اند و حسين عزيز عليه السلام را سر بريده اند! آيا اين اتحاد مردم بر حق بوده است؟ آيا بايد چشم و گوش بسته پيرو چنين اتحادى شد؟! | ||
==== ح) چراغ سبز صحیفه برای پیروان سقیفه ==== | ==== ح) چراغ سبز صحیفه برای پیروان سقیفه ==== | ||
خط ۲۵۳: | خط ۲۷۷: | ||
فرعونيت عملى به اين شرح است كه بزرگترين فرمان خدا را كه ولايت و خلافت و امامت اهل بيت عليهم السلام بود علناً زير پا گذاشتند و نه تنها از آن سر بر تافتند بلكه در برابر خداوند خليفه اى معرفى كردند، و تا آنجا پيش رفتند كه خليفة اللَّه را به بيعت با خليفه خود اجبار نمودند؛ و اين گونه به پروردگار نشان دادند كه ما اراده خود را بر كرسى نشانديم و امر تو را بر زمين زديم، اگر چه در واقع خداوند بود كه به آنان مهلت مى داد همان گونه كه به فرعون مهلت داد. | فرعونيت عملى به اين شرح است كه بزرگترين فرمان خدا را كه ولايت و خلافت و امامت اهل بيت عليهم السلام بود علناً زير پا گذاشتند و نه تنها از آن سر بر تافتند بلكه در برابر خداوند خليفه اى معرفى كردند، و تا آنجا پيش رفتند كه خليفة اللَّه را به بيعت با خليفه خود اجبار نمودند؛ و اين گونه به پروردگار نشان دادند كه ما اراده خود را بر كرسى نشانديم و امر تو را بر زمين زديم، اگر چه در واقع خداوند بود كه به آنان مهلت مى داد همان گونه كه به فرعون مهلت داد. | ||
پس از آن روز با | پس از آن روز با غصب فدک، در برابر فرمان الهى در اعطاى آن به فاطمه عليها السلام قد عَلَم كردند و شهادت پروردگار به طهارت فاطمه عليها السلام را علناً رد كردند و او را با ساير مردم مساوى دانستند!<ref>بحارالانوار: ج۲۹ ص ۱۳۴، ۱۸۹، ۱۹۴-۱۹۹. کتاب سلیم: ص۲۲۶، ۳۹۰. کنز العمال: ج۵ ص۳۰۱. السنن الکبری: ج۵ ص۴۰.</ref> | ||
ديرى نپاييد كه «مُتْعَتانِ مُحَلَّلَتانِ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه و آله انَا احَرِّمُهُما» را اعلان كردند و كلام صريح خداوند در قرآن درباره حج تمتع و ازدواج متعه را زير پا گذاشتند و آن را حرام كردند!<ref>بحارالانوار: ج۳۰ ص۵۹۴-۶۳۸.</ref> | ديرى نپاييد كه «مُتْعَتانِ مُحَلَّلَتانِ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه و آله انَا احَرِّمُهُما» را اعلان كردند و كلام صريح خداوند در قرآن درباره حج تمتع و ازدواج متعه را زير پا گذاشتند و آن را حرام كردند!<ref>بحارالانوار: ج۳۰ ص۵۹۴-۶۳۸.</ref> | ||
خط ۲۶۲: | خط ۲۸۶: | ||
اينها در روزهايى بود كه محتاطانه ادعاى خدايى مى كردند، و روزى كه بر كرسى قدرت تكيه زدند چنان با جهلشان بى باكانه در همه فرامين الهى با پروردگار به ضديت برخاستند كه بدعت در احكام دين را امرى عادى تلقى كردند. | اينها در روزهايى بود كه محتاطانه ادعاى خدايى مى كردند، و روزى كه بر كرسى قدرت تكيه زدند چنان با جهلشان بى باكانه در همه فرامين الهى با پروردگار به ضديت برخاستند كه بدعت در احكام دين را امرى عادى تلقى كردند. | ||
در قضاوت ها، با آنكه ضوابط دين الهى روشن بود جاهلانه و بر خلاف آنها رفتار مى كردند.<ref>در اين باره به كتاب الغدير: ج ۶ ص ۳۳۳ | در قضاوت ها، با آنكه ضوابط دين الهى روشن بود جاهلانه و بر خلاف آنها رفتار مى كردند.<ref>در اين باره به كتاب الغدير: ج ۶ ص ۸۳ - ۳۳۳ مراجعه شود. </ref> حتى در مسئله ارث -كه مفصل در قرآن آمده - بر خلاف حكم خداوند سخن مى گفتند.<ref>از نمونه هاى آن مسئله فدک بود كه آن را ارث حساب كردند و سپس ارث پيامبر صلى الله عليه و آله را از همه ارث ها مستثنى دانستند. نمونه معروف آن هم احكام متعدد و متضادى بود كه ابوبكر و عمر درباره ارث جَدّ و جَدّه دادند. در اين باره به الغدير: ج ۶ ص ۱۱۷ و ج ۷ ص ۱۲۰ مراجعه شود. </ref> | ||
اعمال اذان و وضو و غسل و نماز را تغيير داده و اضافه يا كم كردند.<ref>عمر در وضو مسح كامل سر و دو گوش و نيز شستن پا را بدعت گذاشت و مسح روى جوراب را مجاز شمرد. درباره غسل گفت: «هر كس آب براى غسل پيدا نكند نبايد نماز بخواند تا آب پيدا كند» و تيمم به جاى غسل را نپذيرفت!! در اذان «حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» را حذف كرد، و در نماز صبح دستور داد به جاى آن «الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» گفته شود. درباره نماز، قرار دادن دست راست بر روى دست چپ، حذف «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» و «آمين» گفتن پس از سوره حمد و نيز نماز تراويح را بدعت گذاشت. درباره اين بدعت هاى عمر به آدرس هاى زير مراجعه شود: كتاب سليم: ص ۲۶۴. الغدير: ج ۵ ص ۳۱. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۶۶۵ و ج ۳۱ ص ۳۶. صحيح البخارى: ج ۱ ص ۳۴۲ و ج ۲ ص ۲۵۲. الرياض النضرة: ج ۱ ص ۳۰۹. المصنف لابن ابى شيبة: ج ۱ ص ۲۴۴. كنز العمال: ج ۸ ص ۳۴۲. سنن النسائى: ج ۱ ص ۵۹ . مسند احمد: ج ۴ ص ۲۶۵. </ref> | اعمال اذان و وضو و غسل و [[نماز جماعت در صحرای غدیر|نماز]] را تغيير داده و اضافه يا كم كردند.<ref>عمر در وضو مسح كامل سر و دو گوش و نيز شستن پا را بدعت گذاشت و مسح روى جوراب را مجاز شمرد. درباره غسل گفت: «هر كس آب براى غسل پيدا نكند نبايد نماز بخواند تا آب پيدا كند» و تيمم به جاى غسل را نپذيرفت!! در اذان «حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» را حذف كرد، و در نماز صبح دستور داد به جاى آن «الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» گفته شود. درباره نماز، قرار دادن دست راست بر روى دست چپ، حذف «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» و «آمين» گفتن پس از سوره حمد و نيز نماز تراويح را بدعت گذاشت. درباره اين بدعت هاى عمر به آدرس هاى زير مراجعه شود: كتاب سليم: ص ۲۶۴. الغدير: ج ۵ ص ۳۱. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۶۶۵ و ج ۳۱ ص ۳۶. صحيح البخارى: ج ۱ ص ۳۴۲ و ج ۲ ص ۲۵۲. الرياض النضرة: ج ۱ ص ۳۰۹. المصنف لابن ابى شيبة: ج ۱ ص ۲۴۴. كنز العمال: ج ۸ ص ۳۴۲. سنن النسائى: ج ۱ ص ۵۹ . مسند احمد: ج ۴ ص ۲۶۵. </ref> | ||
[[معاویة بن ابی سفیان]] در اين باره مى گويد: «چه بسيار است آنچه عمر در اين امت بر خلاف سنت پيامبر صلى الله عليه و آله بدعت گذاشت و مردم پيرو او شدند و از او پذيرفتند ... . مسايل بسيارى كه بيش از هزار باب است»!!<ref>کتاب سلیم: ص۲۸۵.</ref> | |||
خلاصه اينكه عملاً ادعاى خدايى را به آنجا رساندند كه هر كارى بر خلاف قرآن هم مى كردند، به جاى آنكه منقصتى براى آنان باشد به حساب فضيلت گذاشته مى شد؛ و مردم را اين گونه به تقدم خود بر خداوند قانع كرده بودند. | خلاصه اينكه عملاً ادعاى خدايى را به آنجا رساندند كه هر كارى بر خلاف قرآن هم مى كردند، به جاى آنكه منقصتى براى آنان باشد به حساب فضيلت گذاشته مى شد؛ و مردم را اين گونه به تقدم خود بر خداوند قانع كرده بودند. | ||
==== ج) شکایات علی علیه السلام از فرعونیت سقیفه ==== | ==== ج) شکایات علی علیه السلام از فرعونیت سقیفه ==== | ||
اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان شكايت از فرعونيت سقيفه مى فرمايد: به خدا قسم، زمامداران قبل از من امور عظيمى را انجام دادند كه در آنها عمداً با پيامبر صلى الله عليه و آله مخالفت كردند.<ref>کتاب سلیم: ص۲۶۲.</ref>و نیز می فرماید: | اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان شكايت از فرعونيت سقيفه مى فرمايد: | ||
به خدا قسم، زمامداران قبل از من امور عظيمى را انجام دادند كه در آنها عمداً با پيامبر صلى الله عليه و آله مخالفت كردند.<ref>کتاب سلیم: ص۲۶۲.</ref>و نیز می فرماید: | |||
اولى و دومى تا آنجا مردم را به خود جلب كرده اند كه اگر كسى از اهل حق و صدق و عالم به دستورات خدا و رسول بخواهد چيزى از بدعت هاى آنان را تغيير دهد او را در فشار مى گذارند و به مخالفت با او برمى خيزند و از او بيزارى مى جويند و او را خوار مى كنند و از سخن حق او متفرق مى شوند. | اولى و دومى تا آنجا مردم را به خود جلب كرده اند كه اگر كسى از اهل حق و صدق و عالم به دستورات خدا و رسول بخواهد چيزى از بدعت هاى آنان را تغيير دهد او را در فشار مى گذارند و به مخالفت با او برمى خيزند و از او بيزارى مى جويند و او را خوار مى كنند و از سخن حق او متفرق مى شوند. | ||
ولى اگر بدعت هاى آنان را بپذيرد و به آن ها اقرار نمايد و آن ها را كار نيكويى جلوه دهد و به آنها اعتقاد پيدا كند، مردم او را دوست مى دارند و برايش احترام قائل مى شوند و او را فضيلت مى دهند.<ref>کتاب سلیم ص۲۵۰، ۲۵۱.</ref> | ولى اگر [[بدعت]] هاى آنان را بپذيرد و به آن ها اقرار نمايد و آن ها را كار نيكويى جلوه دهد و به آنها اعتقاد پيدا كند، مردم او را دوست مى دارند و برايش احترام قائل مى شوند و او را فضيلت مى دهند.<ref>کتاب سلیم ص۲۵۰، ۲۵۱.</ref> | ||
اين است فرعونيت در امت اسلامى و ادعاى الوهيت بر مردمى جاهل كه فرعون را از خداى قادر متعال تشخيص نمى دهند، و او چنان جرئتى پيدا مى كند كه بگويد: | اين است فرعونيت در امت اسلامى و ادعاى الوهيت بر مردمى جاهل كه فرعون را از خداى قادر متعال تشخيص نمى دهند، و او چنان جرئتى پيدا مى كند كه بگويد: |