آيه ۱۱۸ آل عمران و غدیر

از دانشنامه غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۷ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۸ توسط Shamloo (بحث | مشارکت‌ها)

Ra bracket.png يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ ۚ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ ۖ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ La bracket.png

ای اهل ایمان! از غیر خودتان برای خود محرم راز نگیرید؛ آنان از هیچ توطئه و فسادی درباره شما کوتاهی نمی‌کنند؛ شدت گرفتاری و رنج و زیان شما را دوست دارند؛ تحقیقاً دشمنی [با اسلام و مسلمانان] از لابلای سخنانشان پدیدار است و آنچه سینه‌هایشان [از کینه و نفرت] پنهان می‌دارد بزرگ‌تر است. ما نشانه‌ها [یِ دشمنی و کینه آنان] را اگر می‌اندیشید برای شما روشن ساختیم.


آیه ۱۱۸ سوره آل عمران
مشخصات آیه
سورهسوره آل عمران (۳)
آیه۱۱۸
جزء۴
محتوای آیه
مکان نزولمدینه
موضوعنهی مؤمنان از افشای اسرار خود به غیر مؤمنان


آیه‌ای درباره اصحاب صحیفه

از جمله آياتى كه در سفر حجةالوداع و پس از اتمام مراسم حج و در مورد اصحاب صحيفه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده اين آيه است:

Ra bracket.png يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؛ ای اهل ایمان! از غیر خودتان برای خود محرم‌راز نگیرید؛ آنان از هیچ توطئه و فسادی درباره شما کوتاهی نمی‌کنند؛ شدت گرفتاری و رنج و زیان شما را دوست دارند؛ تحقیقاً دشمنی [با اسلام و مسلمانان] از لابلای سخنانشان پدیدار است و آنچه سینه‌هایشان [از کینه و نفرت] پنهان می‌دارد بزرگ‌تر است. ما نشانه‌ها [یِ دشمنی و کینه آنان] را اگر می‌اندیشید برای شما روشن ساختیم La bracket.png

اين آيه از دو بُعد قرآنی و اعتقادی از سوی محققان مورد بررسی قرار گرفته است.[۱]

موقعيت قرآنى

موقعیت قرآنی آیه ۱۱۸ آل عمران از سوی محققان چنین ترسیم شده است: يكى از اقدامات منافقین در سال آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله ماجراى صحيفه ملعونه دانسته شده است. در منابع ماجرا اين‌گونه آمده كه پس از حجةالوداع و پيش از غدير، ابوبکر، عمر، معاذ بن جبل، سالم مولی ابی‌حذیفه و ابوعبیده جرّاح صحيفه‌‏اى نوشتند كه نگذارند خلافت به اهل ‏بيت ‏عليهم السلام برسد.

به گفته برخی، خداوند با نزول ۹ آيه پى‌درپى جوانب مختلف اين توطئه را مورد نكوهش قرار داد و آن را در متن قرآن ثبت كرد. آيه هفتم از میان این آیات نه‌گانه، یعنی آیه ۱۱۸ سوره آل عمران، براى هشدار به مؤمنان بود كه از آنان فاصله بگيرند و اسرار خود را در اختيار آنان قرار ندهند؛ چرا كه دشمنى را علنى كرده و در اين راه هيچ كوتاهى نمى‏‌كنند. آيه ۱۱۸ سوره آل عمران براى اعلام اين مطلب چنين نازل شد:

Ra bracket.png يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُوّا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ اَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفى صُدُورُهُمْ اَكْبَرُ...؛ ای اهل ایمان! از غیر خودتان برای خود محرم راز نگیرید؛ آنان از هیچ توطئه و فسادی درباره شما کوتاهی نمی‌کنند؛ شدت گرفتاری و رنج و زیان شما را دوست دارند؛ تحقیقاً دشمنی [با اسلام و مسلمانان] از لابه‌لای سخنانشان پدیدار است و آنچه سینه‌هایشان [از کینه و نفرت] پنهان می‌دارد بزرگ‌تر است. ما نشانه‌ها [یِ دشمنی و کینه آنان] را اگر می‌اندیشید برای شما روشن ساختیم La bracket.png.[۲]

برخی محققان لزوم نزول چنین آیه‌ای در قبال منافقان را چنین توضیح داده‌اند که توصيف‏‌هاى خداوند درباره دوری از اصحاب صحيفه روشنگرانه است. مؤمنان با شنيدن آنچه خداوند از اوصاف نفاق‌آمیز آنان خاطر نشان مى‌‏كند، آنها را در ياد خود حفظ مى‏‌كنند و طبق آن نشانه‌ها آنان را شناسايى مى‏‌كنند تا از آنان فریب نخورند. امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه Ra bracket.png یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَة La bracket.png فرمود: «مؤمنان را نسبت به آنچه غیرمؤمنان در دل دارند آگاه کرد و منظور از غیرمؤمنان اصحاب صحیفه است».[۳]

تحليل اعتقادى

برخی محققان در تحلیل اعتقادی آیه ۱۱۸ سوره آل عمران و ارتباط آن با غدیر چنین گفته‌اند: از انطباق آيه بر اصحاب صحيفه تفسير قسمت‌های مختلف آن روشن مى‏‌شود؛ همان‌گونه كه باطن امضاكنندگان صحيفه برملا مى‌گردد، به‌خصوص آنكه امام باقر علیه السلام مى‏‌فرمايد: خداوند با اين آيه آنچه در قلب اصحاب صحيفه بود به مؤمنان فهمانيد.[۴]

آنچه از تفسير آيه استفاده شده شش موضوع است:

اول: نامسلمانى اصحاب صحيفه

اصحاب صحيفه نامسلمانانى در بين مسلمانان بودند؛ زیرا خداوند با عنوان Ra bracket.png مِنْ دُونِكُمْ La bracket.png از آنان ياد مى‏‌كند و مى‏‌فرمايد: «از غیر خودتان برای خود محرم راز نگیرید».

دوم: لزوم اجتناب از اصحاب صحيفه

مسلمانان بايد در آینده از اصحاب صحيفه حذر کنند؛ زيرا خداوند با امر Ra bracket.png لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً؛ برای خود محرم راز نگیرید La bracket.png به مسلمان هشدار داده كه اسرار خود را در اختيار آنان قرار ندهند. آيا نبايد فكر كرد كه پايان اين راه به كجا خواهد رسيد كه مسلمانان نه‌تنها اسرار خود را در اختيار آنان گذاردند، بلكه امور دين، دنيا و آخرت خود را به آنان سپردند و هنوز هم برخی از آنان به این تفکر تکیه کرده‌اند.

سوم: اصحاب صحيفه مفسدان اجتماع

اصحاب صحيفه از هيچ‌كارى در ايجاد اختلال و فساد در جامعه مسلمانان دريغ نكردند؛ چنانكه مى‌فرمايد: Ra bracket.png لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً La bracket.png. گويا مسلمان‌شدنشان براى بر هم زدن اعتقادات، احكام و حتى نظم اجتماعى مسلمانان بوده است. به همين جهت، از هر فرصتى و در هر كارى و به هر شكلى كه ممكن بوده آنچه فتنه‌برانگيز، شكننده و بر هم زننده است مطرح مى‌كردند و پيش مى‌آوردند و اين در نمونه‏‌هايى كه از فعاليت‌هايشان در مقابل منبر غدير و روزهاى بعد از آن ذكر شده مشهود است.[۵]

چهارم: لذت اصحاب صحيفه از رنج مردم

آسايش و آرامش مسلمانان چيزى است كه اصحاب صحيفه به انواع روش‏‌ها با آن مبارزه كرده‌‏اند؛ به‌خصوص عمر كه با اخلاق تند خود زندگى را به‌كام همه تلخ مى‏‌كرد. اين جهت را خداوند با عبارت Ra bracket.png وَدُّوا ما عَنِتُّمْ La bracket.png آورده كه معنايش لذت‌بردن اصحاب صحيفه از رنج مردم است. بنابراین، گذشته از روزهاى حضور پيامبر صلى الله عليه و آله كه با توطئه‏‌هاى خود آرامش مسلمانان را بر هم مى‌‏ريختند، با اجراى مفاد صحيفه، براى ابد مسلمانان را از نعمت‏‌هايى كه با حضور صاحب ولايت از آسمان و زمين بر سر آنان مى‏‌ريخت محروم نمودند. اين بالاترين لذت براى حسودان به امت اسلام دانسته شده و گفته شده که آيا جز کافر به ملت اسلام حسد مى‌ورزد و از رنج‌كشيدن آنان لذت مى‌‏برد؟

در منابع تاریخی عباراتی درباره اخلاق تند و غليظ عمر آمده است:

  • «كانَ عُمَرُ سَريعَ الْغَضَبِ؛ عمر سریع عصبانی می‌شد».[۶]
  • «كانَ عُمَرُ افظُّهُما وَ اغْلَظُهُما وَ اجْفاهُما؛ عمر تندخوتر، خشن‏‌تر و بى‌پرواتر آن دو نفر بود».[۷]
  • «مَذْهَبُهُ الْخُشُونَةُ وَ الْوَعيدُ وَ اتْيانُ الامْرِ مِنْ اصْعَبِ جَهاتِهِ؛ روش عمر خشونت، تهديد و واردشدن به هر كارى از سخت‏‌ترين راه ممکن آن بود».[۸]
  • به ابوبكر گفتند: «اتَسْتَخْلِفُ عَلَيْنا فَظّاً غَليظاً؛ آيا شخص تندخو و خشنى را خليفه بعد از خود قرار مى‌دهى؟».[۹]

پنجم: عداوت علنى اصحاب صحيفه

اصحاب صحيفه، با آنكه درصدد كتمان اقدامات خود بودند، چنان با پيامبر صلى الله عليه و آله دشمن بودند كه اين كينه‌‏توزى بی‌اختیار از سخنان و اعمالشان ظاهر مى‏‌شد و خداوند با اشاره به اين نكته مى‏‌فرمايد: Ra bracket.png قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ؛ تحقیقاً دشمنی [با اسلام و مسلمانان] از لابه‌لای سخنانشان پدیدار است La bracket.png. مراجعه به نمونه‌هايى كه در منابع ذكر شده[۱۰] نشان مى‏‌دهد كه هر كس در آن موقعيت چنان سخنانى را به ميان آورَد، هرگز نمى‏‌تواند در صدد خيرخواهی و دلسوزی باشد و يقيناً از روى بغض و عداوت سخن مى‌گويد.

ششم: كينه ‏هاى پنهانى اصحاب صحيفه

براى آنكه برائت و بيزارى خود را از اصحاب صحيفه در حد واقعى ابراز كنيم بايد بدانيم كه آنچه از آنان در دشمنى با اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و اسلام ظاهر شده قطره ‏اى از درياست، و آنچه در دل داشتند بسيار بالاتر از آن بود؛ چنانكه خداوند مى‏ فرمايد: Ra bracket.png وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ La bracket.png: «و آنچه سینه هایشان [از کینه و نفرت] پنهان می دارد بزرگ تر است.»

اين گونه است كه در نامه عمر به معاويه -  كه از پشت پرده با هم سخن گفته‏ اندنمونه‏ هايى از كينه را مى‏ بينيم، كه اگر خود او تصريح نكرده بود از ظاهر عمل نمى ‏شد به عمق آن جنايت پى برد. ذيلاً فرازهاى انتخاب شده ‏اى از آن نامه مفصل را مى ‏آوريم [۱۱]:

درباره هجوم به خانه حضرت زهرا عليها السلام و ضرب و جرح آن حضرت چنان پرده از باطن خود برمى‏ دارد و لذت خود از آن جنايات را به صراحت بيان مى‏ كند كه در كم تر موردى از اسناد تاريخى اين گونه جگرخراش و با اهانت بيان شده است:

حَمله كوبنده ‏اى بر ستاره درخشان بنى‏ هاشم آوردم -  همو كه داماد محمد است -  بر آن بانويى كه او را سيده زنان جهان قرار داده ‏اند! در آن حمله به خالد بن وليد گفتم:

تو و يارانمان سراغ آوردن هيزم برويد و من خانه را آتش مى‏ زنم.

منظره به قدرى دهشتناک بود كه نزديک بود از درِ خانه على باز گردم، ولى كينه ‏هاى على را به ياد آوردم و اينكه در ريختن خون بزرگان عرب ولع داشت و حيله محمد و سحر او را به خاطر آوردم.

اين بود كه با لگد به در زدم در حالى كه فاطمه شكم خود را به در چسبانده بود و از باز شدن آن ممانعت مى‏ كرد!

با اين ضربه از او صداى فريادى شنيدم كه گمان كردم مدينه را زير و رو كرد. صداى ناله او را كه از سقط جنين بود شنيدم در حالى كه به ديوار تكيه داده بود. با اين همه در را فشار دادم و داخل شدم. فاطمه رو در روى من ظاهر شد و من چنان بر دو گونه او سيلى زدم كه گوشواره او شكست و روى زمين افتاد، و درد او شدت پيدا كرد و داخل اتاق شد، و در آنجا فرزندش -  كه على او را محسن نام نهاده بود -  سقط شد.

درباره قساوتى كه در بردن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام براى بيعت به كار گرفته مى‏ گويد:

عده زيادى را جمع كردم، نه براى آنكه در مقابل على زياد باشيم، بلكه براى آنكه قلب خود را محكم نمايم. آمديم در حالى كه على در محاصره قرار گرفته بود.

او را به اجبار از خانه‏ اش بيرون آوردم و كشان كشان براى بیعت بردم، در حالى كه يقين داشتم بدون شک كه اگر من و همه مردم زمين بخواهيم او را به زور حركت دهيم و او نخواهد ما نيز قادر نخواهيم بود، ولى مطالبى در دل او بود كه من مى ‏دانستم ولى به زبان نمى‏ آوردم!!

من مايل نبودم او را وادار به بيعت كنم چرا كه مى ‏ترسيدم در بلايى كه از من به تأخير انداخته تعجيل كند، و ابوبكر هم آرزو كرد كه ‏اى كاش على را در آن مكان نمى ‏ديد به خاطر وحشت و ترسى كه از او بر دلش افتاده بود!! اى معاويه، چه كسى توانسته كارى مثل من انجام دهد و چه كسى توانسته انتقام كينه ‏هاى گذشته ‏اش را مثل من بگيرد؟!!

آن گاه معاويه را براى ادامه راه صحيفه و سقيفه تشجيع و نصيحت و راهنمايى مى‏ كند و مى‏ گويد:

اما تو اى معاويه و پدرت ابوسفيان و برادرت عتبه، بياد آور آنچه از شما در تكذيب محمد و سحرش سر زده است، و آنچه بر ضد او در مكه توطئه مى‏ كرديد تا آنجا كه در كوه حرا در پى قتل او بوديد، و بعد از آن گروه ‏ها را بر ضد او متحد كرديد. شما كه با اختيار خود مسلمان نشديد، بلكه در روز فتح مكه با اكراه مسلمان شديد و او شما را طُلَقاء (آزاد شدگان) ناميد.

سپس بار ديگر از جسارت و بى‏پروايى خود در ماجراى سقيفه مى‏ گويد و بر ضديت با پيامبر صلى الله عليه و آله افتخار مى ‏كند:

محمد به مردم چنين فهماند كه بر فراز منبرِ او جز خودش و على و متوليان امور از اهل‏ بيتش قرار نخواهند گرفت؛ ولى سحر او باطل شد و تلاش او پوچ گرديد و ابوبكر بر فراز آن منبر نشست و بعد از او من بر فراز آن قرار گرفتم، و اميدوارم شما بنى ‏اميه پايه‏ هاى طناب آن باشيد.

به همين جهت است كه اختيار امور را به تو سپرده ‏ام و زمام آن را در اختيار تو قرار داده ‏ام و تو را درباره آن آشنا كرده ‏ام، و با اين اقدامات با سخن محمد درباره شما مخالفت كرده ‏ام.

آن گاه معاویه را هشدار مى ‏دهد كه با ناشيگرى اهداف سقیفه را بر هم نريزد:

اى معاويه، من با اينكه اين مطالب را به تو يادآور شدم و آنچه لازم بود برايت شرح دادم، ولى دلسوزانه و از روى نصيحت به تو مى‏ گويم كه از بى‏ ظرفيتى تو و تنگى سينه و بى‏ صبرى‏ ات مى‏ ترسم، كه در آنچه به تو سفارش كردم و اينكه شريعت محمد و امت او را در اختيار تو قرار دادم عجله كنى و با طعن و شماتت يا رد بر محمد در دينى كه آورده يا اهانت به آن خود را هلاک كنى و در نتيجه آنچه من بالا برده ‏ام پايين بياورى و آنچه بنا كرده ‏ام فرو بريزى.

به مردم چنان نشان مده كه در صدد از بين بردن حقوق خدا هستى، بلكه از سويى كه احتمال نمى‏ دهند سراغ آنان برو و به دست خودشان آنان را به قتل برسان و با شمشير خودشان نابودشان كن، و هيچ گاه مستقيماً با آنان برخورد مكن و در ظاهر با آنان مدارا كن و براى قتل آنان دست به دامان رئيسشان شو.

سپس عمر تصريح مى‏ كند كه آنچه گفتم اسرار من بود كه بايد آنها را مخفى نگه دارى:

من درباره خودمان و تو از قيام على و دو شيربچه ‏اش حسن و حسين در امان نيستم. اگر گروهى از امت را با خود همراه كردى پيش قدم شو، و به كارهاى كوچک قانع مباش و به كارهاى بزرگ بپرداز و وصيت و عهد من (و اين نامه ‏ام) را حفظ كن و آن را مخفى كن و به كسى نشان مده، چرا كه من نهان و آشكار خود را براى تو بيرون ريختم!!

پانویس

  1. غدير در قرآن، ج۱، ص۲۸۳-۲۸۰؛ واقعه قرآنى غدير، ص۵۲.
  2. بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۱۶ و ج۳۱ ص۶۳۶؛ مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۱۴.
  3. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۷۴۶؛ المناقب، ج۳، ص۲۱۳؛ بحارالأنوار، ج۲۸، ص۱۱۶.
  4. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۷۴۶؛ المناقب، ج۳، ص۲۱۳؛ بحارالأنوار، ج۲۸، ص۱۱۶.
  5. در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج۱، ص۲۱۶ - ۲۱۸.
  6. بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۷۰.
  7. كتاب سليم، ص۱۴۹.
  8. شرح نهج البلاغة: ج ۱ ص ۲۲۰.
  9. الايضاح: ص۱۴۷.
  10. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۱، ص۲۳۶-۲۱۹.
  11. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۸۷ - ۳۰۰.