شکر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹۸: | خط ۱۹۸: | ||
چه بسا منظور [[امام صادق علیه السلام]] اين باشد كه ما پشت پرده قضايا را مى دانيم و عظمت [[ثواب]] و جزاى الهى بر اين صبر برايمان روشن است، ولى شيعيان به خاطر محبت و ولايت ما و به عنوان اطاعت از دستور ما صبر مى كنند، با آنكه دقيقاً ثواب عظيم و اجر جزيل اين صبر را نمى دانند و از پشت پرده بسيارى از توطئه هاى دشمنانمان خبر ندارند. | چه بسا منظور [[امام صادق علیه السلام]] اين باشد كه ما پشت پرده قضايا را مى دانيم و عظمت [[ثواب]] و جزاى الهى بر اين صبر برايمان روشن است، ولى شيعيان به خاطر محبت و ولايت ما و به عنوان اطاعت از دستور ما صبر مى كنند، با آنكه دقيقاً ثواب عظيم و اجر جزيل اين صبر را نمى دانند و از پشت پرده بسيارى از توطئه هاى دشمنانمان خبر ندارند. | ||
== منبع == | |||
دانشنامه غدیر ،جلد ۱۳،صفحه ۳۴۱. | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
[[رده:خطابه غدیر]] | [[رده:خطابه غدیر]] |
نسخهٔ ۲۸ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۰۰
آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»[۱]
بزرگترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه اى راه گريز نماند.
در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه هاى مختلف به ميان آمد.
پیامبر صلی الله علیه و آله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند.
اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدیر بيان فرمود.
از جمله اين آيات آيه ۷۱ سوره صافات است:
«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»: «قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند».
در اينجا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:
متن خطبه غدير
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ:
اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان گمراه شدند.[۲]
تحليل اعتقادى
اکثریت از نظر خداوند تا آنجا سقوط مى كند كه خداوند آنان را كفران كننده نعمت ها معرفى مى كند، كه قدر الطاف الهى را نمى دانند و با خداوند روى خوش ندارند.
چنين اكثريتى براى بندگان خدا دلسوز نخواهند بود و پيروى از آنان قدردانى از قدر ناشناس است.
در قرآن در مواردى «ناس» مطرح شده و مى فرمايد: «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ»[۳] و در مواردى مى فرمايد: «أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ»[۴]، و در جايى ديگر مى فرمايد: «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ»[۵]:
«اكثر آنان را شكرگزار نمى يابى». در آيه اى هم کفران نعمت را به ميان مى آورد و مى فرمايد: «فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاّ كُفُوراً»[۶]: «اكثر مردم جز كفران نعمت را نپذيرفتند».
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: اکثریت.
اعمال عيد غدير[۷]
از موارد بسيار مهم در مورد روز و عيد غدير، اعمال و آداب عيد غدير است. به علت اهمیت اين روز، اعمال و آدابى ذكر شده كه با هيچ روزى برابرى نمى كند و مختص به قشر خاص و سن معينى نيست، و داراى ابعاد اعتقادى و عبادى مختلفى است. از جمله اعمال عید غدیر شکر و حمد الهى است[۸]:
حمد و شكر الهى در تمام احوال نيكو و پسنديده است، و طبق روايات هر اندازه شكر و حمد الهى به جا آوريم باز ذره اى از نعمت هاى خداوند متعال را سپاس نگفته ايم.
چه رسد به افضل نعمت ها و بزرگترين و بهترين نعمت ها كه ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است.
آنچه نعمت در دنيا هست به خاطر وجود حضرات معصومین عليهم السلام مى باشد، حتى زمينى كه روى آن قدم بر مى داريم، طبق فرموده حضرت صادق علیه السلام از نعمت هايى است كه به واسطه ولایت به ما عنايت شده است.
در روز غدير خم اين حمد و شكر بايد بيشتر باشد. حتى در رواياتى كه امر به روزه نموده اند، فرموده اند كه نيت آن روزه، شكر بر نعمت عظماى الهى يعنى امامت و ولايت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام باشد.
در اكثر ادعيه كلمه «الحمد للَّه» به چشم مى خورد: ألْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ كَمَالَ دِينِهِ... . و يا در ملاقات برادر دينى: ألْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتِمَسِّكِينَ بِوِلَايَةِ... آورده شده است.
ما در واقع شكر مى كنيم كه در اين دنيا با اين همه مسائل و مصائبش و با اديان و مذاهب مختلف، مسلمان و شیعه دوازده امامى هستيم.
شكر مى كنيم شامل كسانى هستيم كه خداوند نعمتش را به بركت وجود اميرالمؤمنين و اولاد معصومينش عليهم السلام به ما عنايت فرموده است.[۹]
اين شكر نمودن با لسان و كلمه«الحمد للَّه» و «شكراً للَّه» و قرائت ادعيه و نماز و روزه و زيارت امامان معصوم عليهم السلام يا امامزادگان عظيم الشأن و مؤمنين ميسر مى شود.
شکرگزاری در روز غدير به قدرى اهمیت دارد كه روزه شكرگزارى و نماز شكر و ذكر «شكراً للَّه» پس از نماز مخصوص روز غدير نيز وارد شده اشت.
همچنين از اذكار وارده در اين روز آن است كه صد مرتبه بگويد[۱۰]: ألْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ كَمَالَ دِينِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ بِوَلَايَةِ عَلِىّ بْنِ أبِي طَالِب عليه السلام.
امامت ائمه عليهم السلام و شكر[۱۱]
چقدر بايد مسلمانان، بلكه همه انسان ها از پروردگار خود تشكر كنند كه اين چنين درهاى رحمت بيكران خويش را به سوى مردم گشوده است، و انوار قدسيه چهارده معصوم عليهم السلام را از آن عالم نورانى به صورت بشر آورده، و به عنوان نمايندگان خود معرفى كرده است؛ و با اين نعمت بزرگ منتى عظيم بر همه بشر گذارده است.
خدا را سپاس كه به ما اجازه نداد براى خودمان صاحب اختيارى تعيين كنيم تا دچار هزاران اشتباه شويم.
در انتخاب خود هم انسان هاى عادى را به عنوان مولاى ما تعيين نكرد، بلكه كسانى را منصوب فرمود كه بهترين هاى تمام عالم اند، چنان كه خود حضرت در متن خطبه مى فرمايد:
پيامبرتان بهترين پيامبران، و وصىّ شما بهترين اوصياء، و فرزندان او بهترين جانشينان اند.
بيعت لسانى در غدير و شكر[۱۲]
يكى از نكات بیعت لسانی در غدير شكر از خداوند متعال است. در اواخر خطبه با درخواست هاى مكرر از مردم تكرار سخن خود را طلب كردند كه عبارات آن چنين است:
همگى اين جملات را بگوييد:
«ما شنيديم و اطاعت مى كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى آوريم درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى آيند.
بر اين مطلب با قلب هايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مى كنيم...» ، كه همان متن مفصل را حضرت برايشان تعيين فرمودند.
«اى مردم، آنچه به شما گفتم تكرار كنيد. اى مردم، چه مى گوييد؟ خداوند اَصوات را مى شنود و از پنهان هاى قلبها خبر دارد».
كنايه از اينكه اگر چه اصوات بهم مخلوط است و از باطن ها هم كسى خبر ندارد، ولى خداوند ناظر و شاهد است.
«بگوييد سخنى را كه خداوند به خاطر آن از شما راضى شود. بگوييد: حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين مطلب هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نكرده بود هدايت نمى يافتيم».
تبليغ غدير با شكر و حمد الهى[۱۳]
يكى از شاخص هاى زندگى معصومين عليهم السلام تبليغ غدير به شكل هاى مختلف است. از جمله تبليغ غدير با شكر و حمد الهى در غدير است كه ذيلاً به بيان آن مى پردازيم:
كدام نعمت را سپاس گوييم؟
خودِ ولايت را ؟
معرفت به صاحبِ ولايت را؟
شرفى را كه در سايه ولایت به دست آورده ايم؟
همه اين ها جاى شكرگزارى دارد، و در واقع خدا را بر اعظمِ نعمت هاى او سپاس مى گوييم. مسئله قدردانى را به عنوان يكى از شيوه هاى عملى در تبلیغ غدير به ما آموخته اند.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: در اين روز خداوند را بر اين نعمت (ولايت) كه به شما عنايت كرده شكر كنيد.[۱۴]
امام صادق علیه السلام نيز فرمود: اين روز، روزِ شكر
خداوند و حمد اوست بر آنچه خداوند از امر ولايت بر شما لطف كرده است.[۱۵]
ادعيه مفصلى درباره چگونگى شكرگزارى در اين روز وارد شده كه مضمون يكى از آنها چنين است: شكر خدا را كه فضيلتِ اين روز را به ما شناسانيد و حرمت آن را به ما فهمانيد، و با معرفت آن به ما شرافت داد.[۱۶]
خطبه غدير و شكر[۱۷]
يكى از مسائل توحيدى كه پیامبر صلی الله علیه و آله در پايانِ اولين فراز از خطبه غدیر بيان فرمود شكر و سپاسگزارى خداوند بود.
آخرين فراز حمد و ثناى خطبه سپاسى بلند بود كه آيه ۲۸۵ سوره بقره در آن گنجانده شده بود.
حضرت در اين فراز جمله «اَحْمَدُهُ كَثيراً وَ اَشْكُرُهُ دائِماً» را با آيه «آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ، لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا ...» آميخت.
پيامبر صلى الله عليه و آله در دو فراز از بخش اول خطبه غدير لزوم شكر بندگان را بيان فرمود:
وَ رَبُّ الْعالَمينَ؛ الَّذى اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ اَنْ يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ عَلى كُلِّ حالٍ... :
و پروردگار عالميان. خدايى كه از آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالى شكر و سپاس گويند... .
اَحْمَدُهُ كَثيراً وَ اَشْكُرُهُ دائِماً عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ: او را سپاس بسيار مى گويم و دائماً شكر مى نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتارى، چه در حال شدت و چه در حال آرامش.
دعاهاى روز غدير و شكر[۱۸]
يكى از مضامينى كه در دعاهاى روز غدیر آمده[۱۹] شكرگزارى است:
اللَّهُمَّ فَكَما جَعَلْتَهُ عيدَكَ الْأَكْبَرَ وَ سَمَّيْتَهُ فِى السَّماءِ يَوْمَ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ فِى الْأَرْضِ يَوْمَ الْميثاقِ الْمَأْخُوذِ وَ الْجَمْعِ المَسْؤُولِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أقْرِرْ بِهِ عُيُونَنا وَ أَجْمِعْ بِهِ شَمْلَنا وَ لا تُضِلَّنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ اجْعَلْنا لِأَنْعُمِكَ مِنَ الشَّاكِرينَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ:
خدايا همانگونه كه آن را عيد بزرگ خود قرار داده اى و در آسمان روز عهد معهود ناميده اى و در زمين روز پیمان گرفته شده و اجتماع سؤال شونده نامگذارى كرده اى، بر محمد و آل محمد درود فرست و چشم ما را بدان روشن فرما و كارهاى ما را به بركت آن منظم فرما و بعد از هدايت ما را گمراه مفرما و ما را نسبت به نعمت هايت از شاكران قرار ده، اى رحم كننده ترين رحم كنندگان.
و در فرازى ديگر آمده است: خدايا، تو را شكر كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله ما را به امامان عليهم السلام هدايت كردى كه آنان کمال دین و تمام نعمت بودند، و با اين هدايت بود كه اسلام را به عنوان دين ما پسنديدى.
و در فرازى ديگر آمده است: خدايا تو را شكر مى كنيم بر ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و بر اتمام نعمت و تجديد عهد و پیمان بر ولايت او، و اينكه ما را از اتباع تغيير دهندگان دين و تحريف كنندگان قرار ندادى.
و در فرازى ديگر آمده است: خدايا در اين روز (غدير) چشم ما را روشن گردان، و پراكندگى ما را جمع گردان، و ما را بعد از هدايت گمراه مگردان، و ما را از شكر گزاران نعمتت قرار ده.
و در فرازى ديگر آمده است: شكر خدا را كه ما را به اين روز گرامى داشته و ما را از وفاداران به عهد و پيمانش درباره واليان امرمان قرار داده است.
شاكرين در قرآن و خطبه غدير[۲۰]
يكى از آياتى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد امتحان امت در خطبه غدیر به آن استشهاد فرمود آيه ۱۴۴ سوره آل عمران است:
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ»[۲۱]:
«ومحمد نيست جز رسولى كه قبل از او پيامبران بوده اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به عقب باز مى گرديد، و هركس به عقب باز گردد به خدا هيچ ضررى نمى رساند و به زودى خدا شاكرين را جزا مى دهد».
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، انْذِرُكُمْ انّى رَسُولُ اللَّه قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، افَإِنْ مِتُّ اوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ الصّابِرينَ. الا وَ انَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ:
اى مردم، من شما را مى ترسانم و انذار مى نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده اند، آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقبگرد مى نماييد؟ هر كس به عقب باز گردد به خدا ضررى نمى رساند؛ و خداوند به زودى شاكرين و صابرين را پاداش مى دهد. بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.[۲۲]
آنچه در اينجا مورد اشاره است فراز پنجم: «سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ» است. منظور از «شاكرين» در پايان اين آيه و پس از جمله «فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً» ، كسانى هستند كه به جاى ارتداد و بازگشت از راه بيست و سه ساله پیامبر صلی الله علیه و آله - كه در واقع كفران اين نعمت عظمى است - راه قدردانى از اين سفره آماده اسلام را پيش گرفتند و در حفظ آن نهايت تلاش خود را مبذول داشتند.
اين بخش آيه در خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت تفسير شده و منظور از آن بيان گرديده است.
نكته اى كه در خطبه جلب توجه مى كند كلمه «صابرين» پس از آخرين كلمه آيه است، و مى تواند تفسير گونه اى بر«شاكرين»باشد، يعنى قدردانى از چنين نعمتى در فتنه هولناک سقیفه و ادامه آن در روزگاران بعد صبرى عظيم مى طلبد و دست و پنجه نرم كردن با مشكلات بسيارى را به دنبال دارد.
آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: بدانيد على است كه به صبر و شكر متّصف است، و بعد از او فرزندانم از صلب او موصوف به اين دو صفت اند.
اين بدين معنى است كه مركز و قطب صبر و شكر در نعمت ولايت، دوازده امام بعد از پيامبرند، و هم از ايشان بايد كيفيت صبر و شكر در اين امر عظمى را آموخت، چنانكه به شيعيانشان مى آموختند.
اميرالمؤمنين عليه السلام در حيات پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمود: خداوند عزوجل مى فرمايد: محمد نيست مگر رسولى كه قبل از او پيامبرانى گذشته اند، آيا اگر بميرد يا كشته شود به عقب باز مى گرديد؟
آنگاه حضرت در پاسخ اين سؤال خداوند در قرآن مى فرمود: به خدا قسم به عقب باز نمى گرديم بعد از آنكه خدا ما را هدايت كرده است.
به خدا قسم اگر او از دنيا برود يا كشته شود، طبق آنچه او مى جنگيد خواهم جنگيد تا بميرم. به خدا قسم من برادر و پسر عمو و وارث او هستم، پس چه كسى سزاوارتر از من به اوست؟![۲۳]
همچنين آن حضرت صبر عظيم خود بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله را با اين بيان فرمود: انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَنى بَعْدَ وَفاةِ نَبِيِّهِ فى سَبْعَةِ مَواطِنَ، فَوَجَدَنى فيهِنَّ - مِنْ غَيْرِ تَزْكِيَةٍ لِنَفْسى - بِمَنِّهِ وَ نِعْمَتِهِ صَبُوراً:
خداوند عز و جل بعد از رحلت پيامبرش در هفت مورد مرا امتحان فرمود، و در همه اين موارد با منت و نعمتش بر من مرا صبور يافت؛ و من با اين گفتار در صدد تقديس خود نيستم.
سپس مسئله غصب خلافت را مطرح كرد و فرمود: فَكانَ هذا اقْرَحُ ما وَرَدَ عَلى قَلْبى: و اين مجروح كننده ترين چيزى بود كه بر قلبم وارد شد.[۲۴]
داستان اين صبر را از دل پر غصه امیرالمؤمنین علیه السلام شنيدن، عظمت آن را روشن مى كند:
اللّهمَّ انّى اسْتَعْديكَ عَلى قُرَيْشٍ فَانَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمى وَ اصْغَوْا انائى وَ صَغَّرُوا عَظيمَ مَنْزِلَتى وَ اجْمَعُوا عَلى مُنازَعَتى حَقّاً كُنْتُ اوْلى بِهِ مِنْهُمْ فَسَلَبُونيهِ، ثُمَّ قالُوا: الاّ انَّ فِى الْحَقِّ انْ تَأْخُذَهُ وَ فِى الْحَقِّ انْ تُمْنَعَهُ، فَاصْبِرْ كَمَداً اوْ مُتْ اسَفاً وَ حَنَقاً.
فَنَظَرْتُ فَاذا لَيْسَ مَعى رافِدٌ وَ لا ذابٌّ وَ لا ناصِرٌ وَ لا مُساعِدٌ الاّ اهْلَبَيْتى، فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنَيَّةِ، فَاغْضَيْتُ عَلَى الْقَذى وَ تَجَرَّعْتُ ريقى عَلَى الشَّجى وَ صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ الْغَيْظِ عَلى امَرَّ مِنَ العَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ حَزِّ الشِّفارِ:
خدايا من از تو در برابر قريش كمک مى خواهم، چرا كه اينان با من قطع رحم كردند و كاسه مرا كج كردند (كنايه از بى حرمتى)و مقام عظيم مرا كوچک شمردند و همگى براى نزاع بر سر حق من - كه از آنها بدان سزاوارتر بودم - اتفاق كردند و آن را از من گرفتند.
سپس گفتند: حق را مى توانى بگيرى و مى توانى از آن دفاع كنى. يا با غصه صبر كن و يا از تأسف و بغض بمير! من نگاهى كردم و ديدم همراهم كمكى و مدافعى و ياورى و مساعدى جز اهل بيتم نيست، و نخواستم آنان را هم به كام مرگ بفرستم.
اين بود كه خار را در چشم تحمل كردم و سكوت نمودم و آب دهانم را بر استخوان در گلو مانده فرو دادم و به گونه اى خشم خود را فرو دادم كه از حنظل تلخ تر بود و قلب مرا بيش از پاره كردن چاقو به درد مى آورد.[۲۵]
اكنون ما تاريخِ صبر على عليه السلام را پيش رو داريم و بر آن دلِ پر غصه اشک مى ريزيم كه سى سال در مصيبت زهرايش سوخت و فرمود:
اوَ تُضْرَبُ الزَّهْراءُ نَهْراً ! فَلَيْتَ ابْنُ ابى طالِبٍ ماتَ قَبْلَ يَوْمِهِ فَلا يَرَى الْكَفَرَةَ الْفَجَرَةَ قَدِ ازْدَحَمُوا عَلى ظُلْمِ الطّاهِرَةِ الْبَرَّةِ؛ فَقَدْ عَزَّ عَلَى ابْنِ ابى طالِبٍ انْ يَسْوَدَّ مَتْنُ فاطِمَةَ ضَرْباً، فَلا يَثُورَ الى عَقيلَتِهِ وَ لا يَصِرَّ دُونَ حَليلَتِهِ:
آيا فاطمه چنين با جسارت زده مى شود؟ اى كاش پسر ابى طالب قبل از چنين روزى مرده بود و كافران فاجر را نمى ديد كه براى ظلم بر بانوى طاهره ازدحام كرده اند!
بر پسر ابى طالب سخت است كه كمر فاطمه در اثر ضربت سياه شود و او نتواند به كمک بانويش رود و از همسرش دفاع كند!![۲۶]
و استمرار اين صبر را چنين بر زبان آورد كه: امّا حُزْنى فَسَرْمَدٌ، وَ امّا لَيْلى فَمُسَهَّدٌ، وَ هَمٌّ لا يَبْرَحُ مِنْ قَلْبى اوْ يَخْتارَ اللَّه لى دارَكَ الَّتى انْتَ فيها مُقيمٌ، كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مَهيِّجٌ:
حزن من دائمى شده و شب هايم به بيدارى مى گذرد، و اين غصه اى است كه از قلبم پاک نخواهد شد تا خداوند براى من هم خانه اى كه تو را در آن مقيم ساخته اختيار نمايد.اين غصه اى است چركين كننده دل و غمى است هيجان آورنده دردها.[۲۷]
على جان، اى مظهر صبر! از دل و جان صبر عظيمت را مى ستاييم كه خدايت ستوده است. بگذار ما هم به سهم خود سخن دل را آميخته با محبت و خجالت بر زبان آوريم:
كُنْتَ لِلْمُؤْمِنينَ اباً رَحيماً اذْ صارُوا عَلَيْكَ عِيالاً، فَحَمَلْتَ اثْقالَ ما عَنْهُ ضَعُفُوا وَ حَفِظْتَ ما اضاعُوا وَ رَعَيْتَ ما اهْمَلُوا وَ عَلَوْتَ اذْ هَلَعُوا وَ صَبَرْتَ اذْ جَزَعُوا وَ ادْرَكْتَ اذْ تَخَلَّفُوا وَ نالُوا بِكَ ما لَمْ يَحْتَسِبُوا:
تو براى مؤمنين پدر مهربان بودى كه آنان خانواده تو به حساب آمدند. لذا سنگينى آنچه از تحمّل آن عاجز بودند بر دوش گرفتى، و آنچه از حفظش كوتاهى داشتند حفظ نمودى و آنچه نسبت به آن بى توجه بودند مواظبت كردى، و آنگاه كه وحشت كردند تو با اراده بلند نترسيدى، و آنگاه كه صبرشان لبريز شد تو همچنان صابر بودى، و آنگاه كه عقب ماندند تو پيش افتادى، و مؤمنین به بركت تو به آنچه فكرش را نمى كردند دست يافتند.[۲۸]
پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر «شاكرين» را با «صابرين» قرين فرمود، و على و امامان عليهم السلام را مصداق اين شكر و صبر معرفى كرد.
امام صادق عليه السلام صبر شيعيان را به عنوان دنباله آن صبر عظيم معرفى مى كند و مى فرمايد:
نَحْنُ صُبَّرٌ وَ شيعَتُنا اصْبَرُ مِنّا، وَ ذلِكَ انّا نَصْبِرُ عَلى ما نَعْلَمُ وَ هُمْ صَبَرُوا عَلى ما لا يَعْلَمُونَ، يعنى: ما بسيار صبر كننده ايم و شيعيانمان از ما صبر كننده ترند! اين بدان جهت است كه ما صبر مى كنيم بر آنچه مى دانيم و آنان صبر مى كنند بر آنچه نمى دانند».[۲۹]
چه بسا منظور امام صادق علیه السلام اين باشد كه ما پشت پرده قضايا را مى دانيم و عظمت ثواب و جزاى الهى بر اين صبر برايمان روشن است، ولى شيعيان به خاطر محبت و ولايت ما و به عنوان اطاعت از دستور ما صبر مى كنند، با آنكه دقيقاً ثواب عظيم و اجر جزيل اين صبر را نمى دانند و از پشت پرده بسيارى از توطئه هاى دشمنانمان خبر ندارند.
منبع
دانشنامه غدیر ،جلد ۱۳،صفحه ۳۴۱.
پانویس
- ↑ صافّات / ۷۱. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۹۷،۲۸۷.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ .
- ↑ بقره / ۲۴۳. يوسف عليه السلام / ۳۸. غافر / ۶۱ .
- ↑ نمل / ۷۳. يونس عليه السلام / ۶۰ .
- ↑ اعراف / ۱۷.
- ↑ اسراء / ۸۹ . فرقان / ۵۰ .
- ↑ آداب عيد غدير (خانه كودک): ص ۵۶ - ۱۴۵. غدير دعا و محبت(نيشابورى): ص ۳۷ - ۶۲. همراه با ذى الحجه (اوحدى) : ج ۲ ص ۱۰۵ - ۱۸۱. ترجمه الغدير (امينى - واحدى) : ص ۶۵۹ . اسرار غدير: ص ۲۴۶، ۲۵۴ - ۲۵۶. چهارده قرن با غدير: ص ۲۳۴،۲۳۳. قنوت خورشيد: ص ۲۹، به نقل از كتاب: غدير عيد برتر (صدرى) . چهارده قرن با غدير: ص ۷۷، ۱۵۳ - ۱۵۷، ۲۰۱ - ۲۰۹، ۲۳۳، ۲۳۴. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۴۰ - ۳۳۸. اسرار غدير: ص ۲۴۶، ۲۵۲، ۲۵۳، ۲۵۴ - ۲۵۶، ۲۸۱، ۳۵۳ - ۳۶۳.
- ↑ خطبه حضرت على عليه السلام در روز غدير. الاقبال: اعمال عيد غدير.
- ↑ القطرة: ج ۱.
- ↑ الاقبال: اعمال روز غدير. بحار الانوار: ج ۹۸ ص ۳۲۱ ح ۵ .
- ↑ ژرفاى غدير: ص ۸۹ .
- ↑ ژرفاى غدير: ص ۷۶.
- ↑ تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۱۰۸،۱۰۷.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۰۹.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۰.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۵ - ۲۲۰.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۳۷، ۱۴۰ - ۱۴۶.
- ↑ اسرار غدير: ص ۲۵۴ - ۲۵۶، ۳۶۲، ۳۶۳. چهارده قرن با غدير: ص ۲۳۶،۲۳۵.
- ↑ اين مضامين از دعاهايى كه در كتاب «الاقبال» سيد ابن طاووس: ص ۴۶۰ به بعد مذكور است انتخاب شده است. در عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۵ - ۲۲۰ نيز ذكر شده است.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۶۲، ۲۷۵ - ۲۷۹.
- ↑ آل عمران / ۱۴۴.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۴۹،۱۴۸ بخش ۶ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۱۴،۲۹۴. الاحتجاج: ج ۱ ص ۲۹۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۴۵.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۵۶۹ .
- ↑ نوائب الدهور: ج ۳ ص ۱۵۸.
- ↑ بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۹۳.
- ↑ بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۳۰۳.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۲۱۶ و ج ۷۱ ص ۸۴،۸۰ .