|
|
خط ۳۵: |
خط ۳۵: |
|
| |
|
| ==فهرست مطالب== | | ==فهرست مطالب== |
| {{کشویی}}
| |
| ===نخست - سخنانى پيرامون شيعه===
| |
| *رواياتى پيرامون شيعۀ على عليه السلام:
| |
| پيامبر صلى الله عليه و آله دربارۀ آيه: (إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ أُولٰئِكَ هُمْ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ) فرمود: [اى على! تو و شيعيانت (خير البريّه) هستيد]
| |
| اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه على عليه السلام در مجلسى داخل مىشد مىگفتند: «قد جاء خير البريّة» [بهترين آفريدۀ خداوند آمد]
| |
| *دلايلى بر ثبوت سابقه و گذشتۀ شيعه:
| |
| اشعار قيس انصارى مىگويد دليلى بر سابقه و گذشتۀ شيعه بوده و ادّعاى معتزله را كه از روى لجاجت، وجود شيعه در آن زمان را انكار مىكنند، باطل مىسازد
| |
| پيش از همه، اميرالمؤمنين عليه السلام اين درب را كاملاً براى آنها گشوده است
| |
| سخن ابن حزم: «شيعيان مسلمان نيستند؛ به خاطر اينكه اوّلين گروهشان بيست و پنج سال پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله پديد آمده است...»
| |
| بذر تشيّع را خود صاحب شريعت يعنى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پاشيد، آن روز كه دوستدار على را شيعه ناميده مردم را به ولايت و پيروى او فراخواند
| |
| ===دوم - افتراى بر شيعه===
| |
| 1 - اين تهمت كه شيعه، زيد بن على عليهما السلام را از دين خارج مىداند
| |
| *زيد شهيد و شيعۀ دوازده امامى:
| |
| 1 - او در صف مقدّمِ علماى اهل بيت عليهم السلام است. و فضايل، از چند جهت او را در برگفته است
| |
| 2 - همۀ شيعه در مورد او چيزى جز قداست و پاكى نمىگويند
| |
| 1483 - احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمّه عليهم السلام و تصريحات علما و مدايح شعرا دربارۀ او.... 15-
| |
| 4 - گروهى از بزرگان اماميّه كتاب مستقلّى دربارۀ زيد و فضيلت و كرامات او نوشتهاند
| |
| 5 - سخن نهايى: ردّ سخن ابن تيميّه: «رافضيان زيد بن على بن حسين و هر كه او را دوست بدارد را خارج از دين دانسته و عليه او به كفر و فسق گواهى مىدهند»
| |
| معناى ضرب المثل عربى: «حَنّ قِدح ليس منها»
| |
| 6 - او را كشتند و به صليب كشيدند و سوزاندند و سر او را در شهرها چرخاندند
| |
| 7 - خراش بن حوشب، پيكر زيد را از قبر بيرون آورد
| |
| 8 - هشام بن عبد الملك، سر زيد را به مدينه فرستاد و در نزد قبر پيامبر يك شبانه روز به دار آويخت
| |
| 9 - كارگزار خليفۀ آنها در مدينه، محمّد بن ابراهيم مخزومى بود، كه محفلهايى را در مدينه به مدت هفت روز بر پا كرد و خطيبان در آنجا حاضر مىشدند و على و حسن و حسين و زيد و شيعيان آنها را لعن مىكردند
| |
| از آنجا كه اين تهمت شرم آور به شيعه پيرامون زيد شهيد در كتابهاى قديم و جديد اهل سنّت نمونههاى فراوانى دارد، بر آن شديم كه بخشى از تهمتهاى موجود در پارهاى از كتب اهل سنّت را برشمريم:
| |
| 2 - اين تهمت كه شيعه از اسلام بيزار است
| |
| *تهمت:
| |
| «شيعه، يهود اين امّت است»، و پاسخ آن
| |
| *رواياتى پيرامون شيعۀ على بن ابى طالب عليه السلام:
| |
| دربارۀ آيه: (إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ أُولٰئِكَ هُمْ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ) از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است: «هم أنت وشيعتك» [آنان (خير البريّة) تو و شيعيانت هستيد]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «أنت وشيعتك في الجنّة» [تو و شيعيانت در بهشت هستيد]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «إذا كان يوم القيامة دُعي الناس بأسمائهم وأسماء اُمّهاتهم إلّاهذا - يعني عليّاً - و شيعته؛ فإنّهم يُدعَون بأسمائهم وأسماء آبائهم لصحّة ولادتهم» [در روز قيامت مردم با نامهاى خويش و نامهاى مادرانشان خوانده مىشوند مگر اين شخص - يعنى على - و شيعيانش كه با نامهاى خود و نامهاى پدرانشان خوانده مىشوند؛ زيرا ولادتشان پاك و صحيح است].... 23-
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به على عليه السلام: «يا عليّ! إنّ اللّٰه قد غفرلك، ولذرّيّتك، ولوُلدك ولأهلك، وشيعتك، ولمحبّي شيعتك» [اى على! به راستى كه خداوند تو و ذرّيّه، و فرزندان و خانواده و شيعيان و دوستداران شيعيان تو را بخشيده است]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «إنّك ستقدم على اللّٰه أنت وشيعتك راضين مرضيّين» [اى على! تو به زودى بر خداوند وارد مىشوى در حالى كه تو و شيعيانت از خداوند راضى بوده، و او نيز از شما راضى است]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «أنت أوّل داخل الجنّة من اُمّتي، وأنّ شيعتك على منابر من نور....» [تو اوّلين كسى هستى كه وارد بهشت مىشوى و شيعيانت بر منبرهايى از نور قرار دارند...]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «أنا الشجرة، وفاطمة فرعها، وعليٌّ لقاحها، والحسن و الحسين ثمرتها، وشيعتنا ورقها...» [من درخت هستم، و فاطمه شاخۀ آن، و على لقاح آن، و حسن و حسين ثمرۀ آن، و شيعيان برگهاى آن هستند...]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «إنّ هذا - يعني عليّاً - وشيعته هم الفائزون يوم القيامة» [همانا على و شيعيانش در روز قيامت رستگار و ظفرمندند]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «أيّها الناس! من أبغضنا - أهل البيت - حشره اللّٰه يوم القيامة يهوديّاً...» [اى مردم! هر كس بُغض ما اهل بيت را در دل داشته باشد خداوند وى را در روز قيامت يهودى محشور خواهد كرد...]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «شفاعتي لاُمّتي، من أحبّ أهل بيتي، وهم شيعتي» [شفاعت من ويژۀ آن گروه از امّت من است كه اهل بيت مرا دوست مىدارند و آنانند شيعيان من]
| |
| 3 - اين تهمت كه بلاى شيعه همانند بلاى يهود است
| |
| *ابن عبد ربّه مىگويد:
| |
| «بلاى شيعه همانند بلاى يهود است؛ يهود مىگويد: حكومت و پادشاهى ويژۀ آل داود است، شيعه نيز مىگويد: حكومت و مُلك ويژۀ آل علىّ بن ابى طالب است»، و پاسخ آن.... 25-
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «إنّي تاركٌ - أو مخلِّفٌ - فيكم الثقلين - أو الخليفتين - ما إنْ تمسّكتم
| |
| 150 به لن تضلّوا بعدي، كتاب اللّٰه وعترتي أهل بيتي، وإنّهما لن يفترقا حتّى يردا عليَّ الحوض» [همانا من دو وجود گرانسنگ - يا دو جانشين - را در ميان شما از خود به يادگار گذاشتم، پس از من تا زمانى كه به آن دو چنگ زنيد، هرگز گمراه نمىشويد: كتاب خدا، و عترت من اهل بيتم. و اين دو تا آنگاه كه در حوض كوثر بر من وارد شوند هرگز از هم جدا نمىشوند]
| |
| معناى «ثقلين»
| |
| امام زرقانى مالكى مىگويد: اين روايت نشان مىدهد كه در هر زمانى تا روز قيامت شخصى از خاندان پيامبر كه شايستۀ تمسّك و رهبرى و تبعيّت است، وجود دارد تا تشويق موجود در اين روايت، به پيروى از او و تمسّك به وى متوجّه شود. چنانكه قرآن نيز چنين است [كه تا روز قيامت قابل تمسّك است]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «من سرّه أن يحيا حياتي و يموت مماتي، ويسكن جنّة عدنٍ غرسها ربّي، فليوال عليّاً من بعدي، وليوالِ وليّه، وليقتد بأهل بيتي من بعدي؛ فإنّهم عترتي خُلقوا من طينتي...» [هر كه خشنود مىشود كه بسان زندگى من زندگى كرده و مانند مرگ من بميرد و در بهشت جاودانى كه پروردگارم آن را غرس كرده جاى گيرد، پس على را بعد از من دوست بدارد، و دوستدارش را نيز دوست بدارد، و بعد از من به اهل بيتم اقتدا كند؛ زيرا آنها عترت من هستند و از طينت من آفريده شدهاند...]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «إنّما مثلي ومثل أهل بيتي كسفينة نوح، من ركبها نجا، ومن تخلّف عنها غرق» [من و اهل بيتم بسان كشتى نوح هستيم، كه هركس بر آن سوار شد نجات يافت و هر كسى بازماند غرق شد]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «النجوم أمانٌ لأهل الأرض من الغرق، وأهل بيتي أمانٌ لاُمّتي من الاختلاف...» [ستارگان مانع غرق شدن اهل زمين، و اهل بيت من مانع به وجود آمدن اختلاف در ميان امّتم هستند...]
| |
| 4 - اين تهمت كه شيعه نماز مغرب را تا ظهور ستارگان به تأخير مىاندازد
| |
| *ابن عبد ربّه مىگويد:
| |
| «يهود نماز مغرب را تأخير مىاندازد تا ستارگان طلوع كنند، و شيعه نيز چنين مىكند»، و پاسخ آن.... 29-
| |
| معناى «اشتباك نجوم»
| |
| همۀ شيعيان بدون استثنا، گروه خطّابيّه را تكفير كرده و گمراه دانستهاند
| |
| 5 - اين تهمت كه شيعه سه طلاقه كردن زن را قبول ندارد
| |
| *ابن عبد ربّه مىگويد:
| |
| «يهود سه طلاقه كردن زن را قبول ندارد، و شيعه نيز چنين است»، و پاسخ آن
| |
| بىاعتنايى شيعه به سهطلاقه كردنِ با يك لفظ، برگرفتۀ از قرآن كريم است، واين فتواى شيعه از بسيارى از امامان اهل سنّت نيز نقل شده است
| |
| سه طلاق (در يك مجلس) در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و ابوبكر و تا دو سال از زمان خلافت عمر، يك طلاق شمرده مىشد، تا اينكه عمر بن خطّاب گفت: «مردم در چيزى كه بايد حوصله به خرج داده و درنگ نمايند، شتاب مىكنند؛ پس چه خوب است آن را برايشان امضا كنيم!»، و آخر هم امضا كرد.... 33-
| |
| 6 - اين تهمت كه شيعه براى زن، عِدّه را لازم نمىداند
| |
| *ابن عبد ربّه مىگويد:
| |
| «به باور يهود زنان عِدّه ندارند، شيعه نيز بر همين باور است»، و پاسخ آن
| |
| نگارندۀ كتاب انتصار مىگويد: «شيعيان مىگويند: صد مرد مىتوانند در يك روز با يك زن بدون پاك شدن رحم (استبراء) و نگهداشتن عدّه نزديكى كنند، و اين بر خلاف عقيدۀ امّت محمّد صلى الله عليه و آله است»
| |
| 7 - اين تهمت كه شيعه خون هر مسلمانى را مباح مىداند
| |
| ابن عبد ربّه مىگويد: «يهود خون هر مسلمانى را مباح مىداند، و شيعه نيز چنين است»، و پاسخ آن
| |
| 8 - اين تهمت كه شيعه قرآن را تحريف كرده است
| |
| *ابن عبد ربّه مىگويد:
| |
| «يهود تورات را تحريف كرد، و شيعه نيز قرآن را تحريف كرده است»، و پاسخ آن
| |
| و ابن حزم مىگويد: «شيعۀ امامى از آغاز معتقد به تحريف قرآن بوده و هست...»، و پاسخ آن
| |
| 152 9 - اين تهمت كه شيعه مىگويد: جبرئيل در آوردن وحى
| |
| براى پيامبر و ترك على بن ابى طالب، اشتباه كرده
| |
| ابن عبد ربّه مىگويد: «يهود بُغض جبرئيل را در دل دارد و مىگويد: جبرئيل دشمن ما از فرشتگان است، و شيعه نيز چنين است و مىگويد: جبرئيل در اينكه وحى را براى محمّد صلى الله عليه و آله آورد و على بن أبي طالب عليه السلام را رها كرد، اشتباه كرده است»، و پاسخ آن
| |
| 10 - اين تهمت كه شيعه گوشت شتر نحر شده را نمىخورد
| |
| ابن عبد ربه مىگويد: «يهود گوشت شتر نحر شده را نمىخورد، و شيعه نيز چنين است»، و پاسخ آن
| |
| 11 - سخنى خنده آور: شين در آغاز نام شيعه
| |
| تنها در شُرور يافت مىشود
| |
| ابن عبد ربّه مىگويد: «تنها حرف شين در آغاز نام شيعه مرا آزار مىدهد؛ من حرف شين را تنها در كلماتى نظير «شرّ»، «شوم»، «شيطان» و... يافتهام»، و پاسخ آن.... 42-
| |
| در كتاب ابن عبد ربّه، لغزشهاى تاريخى نيز وجود دارد؛ مانند سخن او پيرامون زيد شهيد: «او در خراسان قيام كرد و در آنجا كشته شده و به صليب كشيده شد»
| |
| ابن تيميّه در كتاب «منهاج السنّة» بر اين نسبتها و تهمتها افزوده و مىگويد:
| |
| 1 - يهوديان به مؤمنان سلام خالص و درست نمىدهند و به جاى گفتن: «سلام عليكم»، «سام عليكم» مىگويند. و «سام» يعنى مرگ، و شيعيان نيز چنين هستند.... 44-
| |
| 2 - يهوديان مسح بر كفش را صحيح نمىدانند، شيعيان نيز چنين هستند
| |
| 3 - يهوديان اموال همۀ مردم را براى خود حلال مىدانند، شيعيان نيز چنين هستند
| |
| 4 - يهوديان در نماز بر بالاى پيشانى سجده مىكنند، شيعيان نيز چنين هستند
| |
| 5 - يهوديان سجده نمىكنند و به جاى آن چندين بار سر خود را تكان مىدهند تا به ركوع شباهت پيدا كند، شيعيان نيز چنين هستند
| |
| 6 - يهوديان خيانتِ به مردم و فريب دادن آنان را جايز مىدانند، شيعيان نيز چنين هستند
| |
| 12 - اين تهمت كه شيعه مىگويد: خداوند جسم است،
| |
| و در آغاز علم نداشته و بعداً عالم شده
| |
| سخن ابن عبد ربّه: «شيعه بر اين باور است: پروردگار، جسم و داراى هيئت و صورت است و حركت و سكون دارد، زوال مىيابد و...»، و پاسخ آن
| |
| 13 - اين تهمت كه شيعه در هيچ يك از علوم، امام و متخصّصى ندارد
| |
| ابو منصور در كتاب الفرق بين الفِرَق مىگويد: «شيعه در هيچ يك از علوم فقه و روايت و لغت و نحو و... امام و متخصّصى ندارد»، و پاسخ آن... 46-
| |
| 14 - اين تهمت كه شيعه ازدواج با نُه زن را براى مرد جايز مىداند
| |
| سخن ابن حزم: «برخى از شيعيان اماميّه ازدواج با نُه زن را براى مرد جايز مىدانند، و برخى ديگر مىگويد: كلم پيچ حرام است؛ چون از خون حسين روييده، و پيش از شهادت او وجود نداشته است»، و پاسخ آن.... 47-
| |
| 15 - اين تهمت كه شيعه قائل به تناسخ و حلول و تشبيه است
| |
| از جمله دروغهاى شهرستانى در كتاب الملل و النحل اين است: «از ويژگيهاى شيعه اين است كه قائل به تناسخ و حلول و تشبيه مىباشد»
| |
| از نشانههاى جهل شهرستانى اين است كه مىگويد: مرقد امام هادى عليه السلام در قم است!
| |
| سخنان ابومحمّد خوارزمى معاصر شهرستانى، در معرّفى ويژگيهاى روحى و فكرى شهرستانى.... 49-
| |
| 16 - اين تهمت كه شيعه عدد ده را در مكالمات خود به كار نمىبرد
| |
| سخن ابن تيميّة: «شيعه از عدد ده بيزار است»، و پاسخ آن... 50-
| |
| 17 - اين تهمت كه شيعه براى منتظَر چندين محلّ انتظار تعيين كردهاند
| |
| دروغهايى از ابن تيميّه:
| |
| 1 - شيعه براى مهدى منتظَر چندين محلّ انتظار تعيين كردهاند
| |
| 2 - گوسالهاى سرخ را انتخاب مىكنند، آنگاه آن حيوان بى چارۀ بى زبان را با انواع آزار و اذيت به ويژه با كندن موى بدنش شكنجه مىدهند
| |
| 1543 - خوراك حَيْس كه مخلوطى از خرما و روغن است را تهيه نموده، داخلش را پر از روغن مىكنند سپس درون آن را شكافته و روغنش را مكيده و مىنوشند و معتقدند كه اين كار مانند ضربت زدن به عمر و نوشيدن خون اوست
| |
| 3 - برخى از آنها دو الاغ آسياب را به نام ابوبكر و عمر مىنامند و
| |
| 4 - گاهى هم نام ابوبكر و عمر را در زير پاى خود مىنويسند
| |
| 5 - برخى ديگر نام ابوبكر و عمر را بر سگ خود نهاده، آن دو را لعن مىكنند
| |
| 18 - اين تهمت كه دروغ در ميان شيعه نسبت
| |
| به ديگر مسلمانان بيشتر است
| |
| سخن ابن تيميّه: «همۀ علما يكپارچه معتقدند كه دروغ در ميان شيعه نسبت به ساير مسلمانان بيشتر رواج داشته و آشكارتر است؛ به همين دليل صاحبان صحاح همچون:
| |
| بخارى از هيچ يك از قدماى شيعه روايتى نقل نكردهاند»، و پاسخ آن.... 54-
| |
| 19 - اين تهمت كه اصول دين نزد شيعه چهارتاست
| |
| سخن ابن تيميّه: «اصول دين نزد شيعۀ اماميّه چهارتاست...»، و پاسخ آن... 55-
| |
| بيان اينكه امامت، اصلى از اصول دين است
| |
| مسألۀ نفى صفات
| |
| مسألۀ مخلوق بودن قرآن
| |
| مسألۀ نفى رؤيت
| |
| 20 - اين تهمت كه شيعه مساجد را تعطيل مىكند
| |
| سخن ابن تيميّه: «شيعه مساجد را تعطيل مىكند... و به عكس، حرم بزرگانشان را بسيار تعظيم مىنمايند...»، و پاسخ آن.... 58-
| |
| شيعه صاحبان قبر را عبادت نمىكند، بلكه با زيارت و ستايش آنان به خدا تقرّب مىجويد
| |
| سخن قصيمى: «در كتابهاى شيعه روايات فراوانى وجود دارد مبنى بر اينكه: امام منتظَر همۀ مساجد را خراب مىكند، و شيعه هميشه دشمن مساجد بوده است...»، و پاسخ آن
| |
| 21 - اين تهمت كه شيعه نمىتواند ايمان و عدالت على را اثبات كند
| |
| سخن ابن تيميّه: «شيعه تا زمانى كه بر مذهب خودش باشد از اثبات ايمان و عدالت على عاجز است»، و پاسخ آن
| |
| و مىگويد: «اسلام معاويه و يزيد و خلفاى بنى اُميّه و بنى عبّاس، و نماز و روزه و جهاد آنها با كفّار به تواتر ثابت شده است»
| |
| شيوۀ مقبول مناظره آن است كه شيعه در پيش مىگيرد، نه آن راهى كه اهل سنّت مىروند
| |
| مقدار علم و تقواى و ديندارى ابن تيميّه به اندازهاى است كه ايمان على عليه السلام را در كنار ايمان معاويۀ حُقّه باز، يزيد پليد، و جبّاران ستمگر بنى اُميّه، و طاغوتيانِ متجاوز حرمت شكنِ بنى عبّاس قرار مىدهد
| |
| 22 - انواع تهمتها به شيعه مانند: ضايع كردن نماز و ارتكاب محرّمات
| |
| و حلال شمردن آنها و
| |
| دروغها وتهمت هايى ناروا به شيعه و به شيخ طوسى، و پاسخ آنها
| |
| 23 - اين تهمت كه شيعه، مسيلمۀ كذّاب و پيروانش را دوست دارد
| |
| سخن ابن تيميّه: «دشمنان ابوبكر و پيروانش مانند مسيلمۀ كذّاب و پيروانش و ديگران از معروفترين مرتدّان بودند، با اين حال شيعيان اين مرتدّان را دوست مىدارند...»، و پاسخ آن
| |
| سخن ابن حجر در معرّفى چهرۀ ابن تيميّه: «ابن تيميّه بندهاى است كه خداوند او را خوار و گمراه و كور و كر و ذليل ساخته است»
| |
| 24 - اين تهمت كه برخى از شيعه مىپندارد كوهان شتر خراسانى در روز اسارت زنان خاندان وحى در كربلا روييد
| |
| سخن ابن كثير: برخى از آنان بر اين باورند: كوهان شتر خراسانى در روز اسارت زنان شريف خاندان وحى در كربلا روييده است تا عورت آنان را بپوشاند، و پاسخ آن
| |
| 156بيان اينكه: «... الإسلام محمّدي الحدوث، حسينيّ البقاء» [دين اسلام پديد آمدنش محمّدى بود ولى ماندگاريش حسينى است]
| |
| 25 - اين تهمت كه شيعه به اصحاب پيامبر ناسزا مىگويد
| |
| و به جز تعدادى اندك بقيّه را مرتدّ مىداند
| |
| سخن نگارندۀ كتاب «المنار»: «شيعه به همۀ اصحاب پيامبر خدا ناسزا مىگويد، و به جز تعدادى انگشت شمار بقيّۀ اصحاب را مرتدّ مىدانند، و بر اين باورند كه به امامان، وحى مىشود، و مرگ امامان به اختيار خودشان است»، و پاسخ آن
| |
| 26 - نسبت متعۀ دورى به شيعه
| |
| سخن نگارندۀ كتاب «المنار»: «شيعيان متعهاى به نام متعۀ دورى دارند»، و پاسخ آن.... 70-
| |
| دروغ منبعى جز قلبهاى خيانتكار و سينههايى كه لانۀ وسواس خنّاس است، ندارد
| |
| و قصيمى مىگويد: «ازدواج موقّت نزد شيعه انواعى دارد: صغرى و كبرى...»، و پاسخ آن.... 71-
| |
| بيان اصول و حدود ازدواج موقّت.... 72-
| |
| موسى جار اللّٰه مىگويد: «متعه از بقاياى ازدواجهاى دوران جاهليّت است...»، و پاسخ آن.... 73-
| |
| هر صفحۀ اين كتاب مايۀ ننگ و شرمسارى براى اُمّت اسلامى است و براى هم فكرانش بيشتر!
| |
| من نمىدانم دربارۀ كتاب شخصى كه كتاب خدا و سنّت پيامبرش را پشت سر انداخته و آن را با رأى فاسد و عقل ناقص، هر گونه كه بخواهد تفسير مىنمايد چه بنويسم
| |
| بحثى پيرامون ازدواج موقّت:
| |
| 1 - «متعه» در قرآن
| |
| 2 - حدود «متعه» در اسلام
| |
| 3 - نخستين كسى كه از «متعه» نهى كرد
| |
| 1574 - اصحاب و تابعان
| |
| 5 - أقوال اهلسنّت دربارۀ «متعه» ونفى آن كه بالغ بر (22) قول است
| |
| 27 - اين تهمت كه شيعه دربارۀ على و فرزندانش
| |
| همان باورى را دارد كه نصارا دربارۀ عيسى بن مريم دارند
| |
| سخن قصيمى: «شيعه دربارۀ على و فرزندانش دقيقاً همان باورى را دارد كه نصارا درباره عيسى بن مريم دارند؛ مانند اعتقاد به حلول و تقديس و معجزات و فريادرسى از او و كمك جستن از او در گرفتارىها و سختىها، و پناه بردن به او به از روى ترس و يا اميد»، و پاسخ آن... 79-
| |
| اوّلين جنايت او بر همۀ مسلمانان آن است كه فرقههاى بزرگى از مسلمانان را - كه در ميان آنان پيشوايان و رهبران و علما و حكما قرار دارند - بت پرست ناميده است
| |
| بيان اينكه تقديس و معجزات، هرگز غلوّ نيست
| |
| هر كس كه مدّعىِ رابطۀ با ماوراى طبيعت است چه پيامبر و چه امام، بايد معجزهاى داشته باشد
| |
| در علم كلام ثبوت كرامت براى اولياى خدا از مسلّمات است
| |
| بيان اينكه توسّل به أئمّه عليهم السلام تضادّى با توحيد ندارد
| |
| 28 - اين تهمت كه شيعه قائل به حلول و تشبيه است
| |
| سخن قصيمى: «شيعه به پيروى از معتزله به دليل شبهههاى باطل و شناخته شده، رؤيت خدا در روز قيامت و صفات او و خالقيّت او را انكار مىكنند...»، و پاسخ آن
| |
| قصيمى در ذات خدا و صفات او از ابن تيميّه و شاگردش ابن قيّم پيروى كرده است
| |
| شيعه در انكار رؤيت خدا در روز قيامت، هرگز پيرو معتزله نبوده و نيست، بلكه شيعه پيرو برهان عقلى و نقلىِ اين حقيقت روشن است
| |
| شيعه اين را كه خداوند صفات ثبوتيّۀ زائد بر ذات داشته باشد انكار مىكند
| |
| كسى كه مىگويد: افعال انسان مخلوق خداست، در حقيقت ناآگاهانه قبيح و ظلم را به خدا نسبت مىدهد
| |
| 29 - اين تهمت كه شيعه مىگويد: آتش بر تمام ذرّيّۀ
| |
| پيامبر صلى الله عليه و آله حرام است و همۀ آنان معصومند
| |
| قصيمى در شمار عقايد شيعه مىگويد: «همه ذرّيّۀ پيامبر صلى الله عليه و آله معصوم هستند»، و پاسخ آن
| |
| امتياز خاصّى كه ذرّيّه پيامبر صلى الله عليه و آله دارند، اين است كه در هر حال توفيق توبه را پيدا مىكنند
| |
| سخن قسطلانى و زرقانى در شرح حديث: «إنّما سُمِّيت فاطمة لأنّ اللّٰه قد فطمها وذرّيّتها عن النار يوم القيامة» [فاطمه به اين نام ناميده شده؛ زيرا كه خداوند او و فرزندانش را از آتش حفظ كرده است].... 86-
| |
| و نيز روايت شده است: «... لأ نّ اللّٰه قد فطمها ومحبّيها عن النار» [... زيرا خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور ساخته است]
| |
| 30 - اين تهمت كه شيعه مىگويد: على عليه السلام در ميان ابرهاست
| |
| سخن قصيمى: «آيا شيعه مىتواند كلمهاى از قرآن را براى عقيدهاش به تناسخ ارواح، و حلول خدا در وجود امامانش، و اعتقاد به رجعت، و عصمت أئمّه، و مقدّم داشتن على بر ابوبكر وعمر وعثمان شاهد بياورد؟ يا بر باورهاى شيعه از قبيل وجود على در ميان ابرها و يا اينكه برق ابر تبسّمِ على و غُرّش آن صداى اوست دليل بياورد؟»... 89-
| |
| رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز غدير بر سر مبارك على عليه السلام عمّامه گذاشت به گونهاى بيانگر عظمت و جلال او بود، و در آن جمع بزرگ با دست مبارك خويش با عمّامه خود كه «سحاب» نام داشت بر سر او تاج گذاشت
| |
| چگونه قرآن على را بر ديگران مقدّم نكرده در حالى كه خداوند ولايت او را قرين و همراه ولايت خدا و ولايت پيامبرش قرار داده است آنجا كه مىفرمايد: (إِنَّمٰا وَلِيُّكُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاٰةَ...)
| |
| آيا او و هم فكرانش مىتوانند يك حرف از قرآن بياورند كه بر مقدّم بودن ابوبكر و عمر و عثمان بر ولىّ پاك خدا اميرمؤمنان عليه السلام دلالت كند؟
| |
| 31 - اين تهمت كه شيعه مىگويد: پيامبر صلى الله عليه و آله مطالبى را از روى تقيّه كتمان كرد
| |
| تهمت بر شيعه: رافضىها مىگويند: پيامبر صلى الله عليه و آله مطالبى را با اينكه مردم به آن نياز داشتند و بر او وحى شده بود، پنهان كرد [و به مردم ابلاغ نكرد]، و پاسخ آن.... 93-
| |
| ===سوم - مخالفت اهل سنّت با على عليه السلام و شيعيانش===
| |
| نگفتن تلبيه به خاطر مخالفت با على عليه السلام:
| |
| سخن ابن عبّاس: «أللّهمّ العنهم فقد تركوا السنّة من بُغض عليّ» [خدايا! آنها را لعنت كن كه به خاطر بُغض على عليه السلام سنّت رسول خدا صلى الله عليه و آله را ترك مىكنند]
| |
| نكتۀ قابل توجّه: اين شيوۀ دشمنانۀ اُموى ميان پيروان معاويه نسل به نسل به ارث رسيده است؛ لذا صرفاً به خاطر مخالفت با شيعيان امير المؤمنين عليه السلام از سنّت قطعى دست مىكشند
| |
| غزالى مىگويد: «آنچه مشروع است مسطّح بودن قبر است، ولى چونكه رافضه آن را شعار و علامت خود كردهاند ما تسنيم (= بلند و برجسته قرار دادن روى قبر) را برگزيدهايم»
| |
| نگارندۀ كتاب «الهداية» از حنفيان مىنويسد: «مشروع و سنّت آن است كه انگشتر در دست راست باشد، ولى چون رافضه چنين عمل مىكنند ما در دست چپ مىكنيم»
| |
| ابن تيميّه مىگويد: «برخى از فقهاء گفتهاند: اگر عمل مستحبّى شعار آنها بشود بايد آن را ترك كرد...»
| |
| نگارندۀ كتاب «عقد الدرر واللآلي» مىگويد: «... شايسته نيست مؤمن در روز عاشورا به يزيد ملعون و نيز به شيعه و رافضىها و خوارج با برخى كارها تشبّه كند؛ يعنى آن را روز عيد و يا ماتم قرار ندهد...»
| |
| غزالى مىگويد: «بر واعظ و هر فرد ديگرى حرام است، مقتل حسين عليه السلام و داستان او و درگيريها و مشاجراتى كه ميان اصحاب رخ داده، را روايت كند؛ چون باعث بغض و كينۀ نسبت به صحابه و مذمّت آنها مىشود در حالى كه آنها بزرگان دين هستند، و بايد نزاعها و جنگهايشان را حمل بر صحّت نمود، شايد به خاطر اشتباه در اجتهادشان بوده نه براى طلب دنيا و رياست طلبى»!
| |
| ===چهارم - معاويه و شيعيان أمير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام===
| |
| يكى از گناهان او، عادت وى بر ريختن خونهاى شيعيان در سرتاسر حكومتش بوده است
| |
| بسربن أرطات و... را به همراه سپاهى روانه كرد و به آنها دستور داد در شهرها بگردند و هر شيعهاى از شيعيان على بن ابى طالب عليه السلام و اصحاب او را يافتند، بكشند
| |
| بسرُ آهنگ يمن كرد كه عبيداللّٰه بن عبّاس عامل على بن أبي طالب عليه السلام حاكم آنجا بود و دو پسر بچۀ او را يافت پس آن دو را گرفت و با چاقويى كه داشت آنها را سر بريد
| |
| خطبۀ على عليه السلام هنگامى كه خبر كشته شدن حسّان بن حسّان، فرماندار وى در شهر «انبار» به وى رسيد.... 110-
| |
| چون خبر كشته شدن آن دو كودك توسّط بُسر، به على بن ابى طالب عليه السلام رسيد، بسيار ناراحت شد و بُسر را نفرين كرد
| |
| سمره از كسانى بود كه با اطّلاع معاويه و بلكه با دستور او، قتلهاى زيادى انجام داد
| |
| معاويه به سمرة بن جندب از بيت المال چهار هزار درهم داد تا براى اهل شام خطبه بخواند و بگويد آيۀ: (وَ مِنَ اَلنّٰاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي اَلْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا...) دربارۀ على ابن ابى طالب عليه السلام نازل شده است. و آيۀ: (وَ مِنَ اَلنّٰاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ اِبْتِغٰاءَ مَرْضٰاتِ اَللّٰهِ) دربارۀ ابن ملجم، بدبختِ قبيلۀ مراد نازل شده است
| |
| در پيشاپيش فرمانداران معاويه كه دشمن آقاى عترت بودند و با تمام قوا بر شيعيان آل اللّٰه هجوم مىبردند، زياد بن سميّه قرار داشت
| |
| زياد، مردم را در كوفه بر درِ قصر خود جمع مىكرد و آنها را بر لعن على عليه السلام تشويق مىكرد
| |
| پسر هند دستور داد به مكۀ مكرّمه هجوم ببرند
| |
| پسر هند دستور داد بر شهر مدينه مسلّط شوند و اهل آن را بترسانند و به آنها بد بگويند، و هر چه از شيعيان أمير المؤمنين على عليه السلام در آنجا هست را پيدا كنند.... 120-
| |
| معاويه و حُجر بن عدى و ياران وى:
| |
| تبعيد حُجر و اصحابش به سوى معاويه و كشتن آنها
| |
| حُجر بن عدى كيست؟ و همراهان او چه كسانى بودند؟
| |
| شايستگى اين مرد و ياران او بر هيچ كس پوشيده نبود حتّى بر مثل مغيره كه از گروه معاويه است
| |
| معاويه پس از اينكه زياد را به ابوسفيان ملحق كرد، خوش داشت كه از رضايت او منحرف نشود، و با رضايت او كينهاش شفا يابد
| |
| دو حضرمى و قتل آنها به خاطر تشيّع
| |
| مالك اشتر:
| |
| از افراد شايستهاى كه بىگناه، معاويه آنها را كشت مالك بن حارث اشتر نخعى است
| |
| محمّد بن ابى بكر:
| |
| از قربانيان حكومت پادشاهى مستبدّانۀ معاويه، متولّد شدۀ در حرم امن خدا، و پروردۀ خاندان عصمت و قداست، محمّد بن ابى بكر است
| |
| معاوية بن حديج و عمرو عاص او را در پوست خرى گذاشتند و به آتش كشيدند
| |
| محمّد بن ابى بكر برادر مادرى عبداللّٰه بن جعفر بن ابوطالب بود
| |
| محمّد بن ابى بكر نزد عمرو عاص آورده شد و او را به قتل صبر كشت
| |
| {{پایان}}
| |