آيه ۱۱۸ آل عمران و غدیر: تفاوت میان نسخهها
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '<references />' به '{{پانویس}}') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
= | {{متن آیه | ||
| متن آیه = يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ ۚ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ ۖ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ | |||
{{ | | ترجمه = ای اهل ایمان! از غیر خودتان برای خود محرم راز نگیرید؛ آنان از هیچ توطئه و فسادی درباره شما کوتاهی نمیکنند؛ شدت گرفتاری و رنج و زیان شما را دوست دارند؛ تحقیقاً دشمنی [با اسلام و مسلمانان] از لابلای سخنانشان پدیدار است و آنچه سینههایشان [از کینه و نفرت] پنهان میدارد بزرگتر است. ما نشانهها [یِ دشمنی و کینه آنان] را اگر میاندیشید برای شما روشن ساختیم. | ||
}} | |||
{{جعبه اطلاعات آیه | |||
| شماره آیه = ۱۱۸ | |||
| سوره = آل عمران | |||
| تصویر = | |||
| اندازه تصویر = | |||
| توضیح_تصویر = | |||
| شماره سوره = ۳ | |||
| جزء = ۴ | |||
| نزول = | |||
| شأن نزول = | |||
| مکان نزول = مدینه | |||
| موضوع = نهی مؤمنان از افشای اسرار خود به غیر مؤمنان | |||
}} | |||
'''آيه ۱۱۸ آل عمران''' که بعد از [[حجةالوداع]] نازل شده و درباره عدم اعتماد به اصحاب صحیفه دانسته شده است. | |||
موقعیت قرآنی آیه ۱۱۸ سوره آل عمران با روشنگرانه خواندن توصيفهاى خداوند درباره دوری از اصحاب صحيفه همراه شده است: اینکه مؤمنان از آنان فاصله بگيرند و اسرار خود را در اختيار آنان قرار ندهند؛ چرا كه دشمنى را علنى كرده و در اين راه هيچ كوتاهى نمىكنند. | |||
از تحلیل اعتقادی این آیه و ارتباط آن با غدیر مطالبی برداشت شده است: نامسلمانى اصحاب صحيفه، لزوم اجتناب از آنان، مفسدبودن آنان، لذتبردنشان از رنج مردم، عداوت و کینههای پنهانی آنان که نمودی از این عداوت و کینههای پنهانی نامه خلیفه دوم به معاویة بن ابیسفیان دانسته شده است. | |||
== آیهای درباره اصحاب صحیفه == | |||
از جمله آياتى كه در سفر [[حجةالوداع]] و پس از اتمام مراسم حج و در مورد اصحاب صحيفه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده اين آيه است: | |||
{{قرآن|يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ|ترجمه=ای اهل ایمان! از غیر خودتان برای خود محرمراز نگیرید؛ آنان از هیچ توطئه و فسادی درباره شما کوتاهی نمیکنند؛ شدت گرفتاری و رنج و زیان شما را دوست دارند؛ تحقیقاً دشمنی [با اسلام و مسلمانان] از لابلای سخنانشان پدیدار است و آنچه سینههایشان [از کینه و نفرت] پنهان میدارد بزرگتر است. ما نشانهها [یِ دشمنی و کینه آنان] را اگر میاندیشید برای شما روشن ساختیم}} | |||
آيه | اين آيه از دو بُعد قرآنی و اعتقادی از سوی محققان مورد بررسی قرار گرفته است.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۲۸۳-۲۸۰؛ واقعه قرآنى غدير، ص۵۲.</ref> | ||
== موقعيت قرآنى == | |||
موقعیت قرآنی آیه ۱۱۸ آل عمران از سوی محققان چنین ترسیم شده است: يكى از اقدامات [[منافقین]] در سال آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله ماجراى [[صحيفه ملعونه]] دانسته شده است. در منابع ماجرا اينگونه آمده كه پس از حجةالوداع و پيش از غدير، [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، عمر، [[معاذ بن جبل]]، سالم مولی ابیحذیفه و [[ابوعبیده جرّاح]] صحيفهاى نوشتند كه نگذارند خلافت به اهل بيت عليهم السلام برسد. | |||
به گفته برخی، خداوند با نزول ۹ آيه پىدرپى جوانب مختلف اين توطئه را مورد نكوهش قرار داد و آن را در متن قرآن ثبت كرد. آيه هفتم از میان این آیات نهگانه، یعنی آیه ۱۱۸ سوره آل عمران، براى هشدار به مؤمنان بود كه از آنان فاصله بگيرند و اسرار خود را در اختيار آنان قرار ندهند؛ چرا كه دشمنى را علنى كرده و در اين راه هيچ كوتاهى نمىكنند. آيه ۱۱۸ سوره آل عمران براى اعلام اين مطلب چنين نازل شد: | |||
{{قرآن|يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُوّا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ اَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفى صُدُورُهُمْ اَكْبَرُ...|ترجمه=ای اهل ایمان! از غیر خودتان برای خود محرم راز نگیرید؛ آنان از هیچ توطئه و فسادی درباره شما کوتاهی نمیکنند؛ شدت گرفتاری و رنج و زیان شما را دوست دارند؛ تحقیقاً دشمنی [با اسلام و مسلمانان] از لابهلای سخنانشان پدیدار است و آنچه سینههایشان [از کینه و نفرت] پنهان میدارد بزرگتر است. ما نشانهها [یِ دشمنی و کینه آنان] را اگر میاندیشید برای شما روشن ساختیم}}.<ref>بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۱۶ و ج۳۱ ص۶۳۶؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۳، ص۱۴.</ref> | |||
در | برخی محققان لزوم نزول چنین آیهای در قبال منافقان را چنین توضیح دادهاند که توصيفهاى خداوند درباره دوری از اصحاب صحيفه روشنگرانه است. مؤمنان با شنيدن آنچه خداوند از اوصاف نفاقآمیز آنان خاطر نشان مىكند، آنها را در ياد خود حفظ مىكنند و طبق آن نشانهها آنان را شناسايى مىكنند تا از آنان فریب نخورند. امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه {{متن قرآن|یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَة}} فرمود: «مؤمنان را نسبت به آنچه غیرمؤمنان در دل دارند آگاه کرد و منظور از غیرمؤمنان اصحاب صحیفه است».<ref>تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۷۴۶؛ المناقب، ج۳، ص۲۱۳؛ بحارالأنوار، ج۲۸، ص۱۱۶.</ref> | ||
== تحليل اعتقادى == | |||
برخی محققان در تحلیل اعتقادی آیه ۱۱۸ سوره آل عمران و ارتباط آن با غدیر چنین گفتهاند: از انطباق آيه بر اصحاب صحيفه تفسير قسمتهای مختلف آن روشن مىشود؛ اینکه همانگونه كه باطن امضاكنندگان صحيفه برملا مىگردد، بهخصوص آنكه امام باقر علیه السلام مىفرمايد: خداوند با اين آيه آنچه در قلب اصحاب صحيفه بود به مؤمنان فهمانيد.<ref>تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۷۴۶؛ المناقب، ج۳، ص۲۱۳؛ بحارالأنوار، ج۲۸، ص۱۱۶.</ref> | |||
آنچه از تفسير آيه استفاده شده شش موضوع است: | |||
آنچه از تفسير آيه استفاده | |||
==== اول: نامسلمانى اصحاب صحيفه ==== | ==== اول: نامسلمانى اصحاب صحيفه ==== | ||
اصحاب صحيفه نامسلمانانى در بين | اصحاب صحيفه نامسلمانانى در بين مسلمانان بودند؛ زیرا خداوند با عنوان {{قرآن|مِنْ دُونِكُمْ}} از آنان ياد مىكند و مىفرمايد: «از غیر خودتان برای خود محرم راز نگیرید». | ||
==== دوم: لزوم اجتناب از اصحاب صحيفه ==== | ==== دوم: لزوم اجتناب از اصحاب صحيفه ==== | ||
مسلمانان بايد در | مسلمانان بايد در آینده از اصحاب صحيفه حذر کنند؛ زيرا خداوند با امر {{قرآن|لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً|ترجمه=برای خود محرم راز نگیرید}} به مسلمان هشدار داده كه اسرار خود را در اختيار آنان قرار ندهند. آيا نبايد فكر كرد كه پايان اين راه به كجا خواهد رسيد كه مسلمانان نهتنها اسرار خود را در اختيار آنان گذاردند، بلكه امور دين، دنيا و آخرت خود را به آنان سپردند و هنوز هم برخی از آنان به این تفکر تکیه کردهاند. | ||
==== سوم: اصحاب صحيفه مفسدان اجتماع ==== | |||
اصحاب صحيفه از هيچكارى در ايجاد اختلال و فساد در جامعه مسلمانان دريغ نكردند؛ چنانكه مىفرمايد: {{قرآن|لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً}}. گويا مسلمانشدنشان براى بر هم زدن اعتقادات، احكام و حتى نظم اجتماعى مسلمانان بوده است. به همين جهت، از هر فرصتى و در هر كارى و به هر شكلى كه ممكن بوده آنچه فتنهبرانگيز، شكننده و بر هم زننده است مطرح مىكردند و پيش مىآوردند و اين در نمونههايى كه از فعاليتهايشان در مقابل منبر غدير و روزهاى بعد از آن ذكر شده مشهود است.<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج۱، ص۲۱۶ - ۲۱۸.</ref> | |||
==== چهارم: لذتبردن اصحاب صحيفه از رنج مردم ==== | |||
آسايش و آرامش مسلمانان چيزى است كه اصحاب صحيفه به انواع روشها با آن مبارزه كردهاند؛ بهخصوص عمر كه با اخلاق تند خود زندگى را بهكام همه تلخ مىكرد. اين جهت را خداوند با عبارت {{قرآن|وَدُّوا ما عَنِتُّمْ}} آورده كه معنايش لذتبردن اصحاب صحيفه از رنج مردم است. بنابراین، گذشته از روزهاى حضور پيامبر صلى الله عليه و آله كه با توطئههاى خود آرامش مسلمانان را بر هم مىريختند، با اجراى مفاد صحيفه، براى ابد مسلمانان را از نعمتهايى كه با حضور صاحب ولايت از آسمان و زمين بر سر آنان مىريخت محروم نمودند. اين بالاترين لذت براى [[حسد|حسودان]] به امت اسلام دانسته شده و گفته شده که آيا جز [[کفّار|کافر]] به ملت [[اسلام]] حسد مىورزد و از رنجكشيدن آنان لذت مىبرد؟ | |||
در منابع تاریخی عباراتی درباره اخلاق تند و غليظ عمر آمده است: | |||
{{متن عربی |كانَ عُمَرُ سَريعَ الْغَضَبِ}} | * {{متن عربی |كانَ عُمَرُ سَريعَ الْغَضَبِ|ترجمه=عمر سریع عصبانی میشد}}.<ref>بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۷۰.</ref> | ||
{{متن عربی |كانَ عُمَرُ افظُّهُما وَ اغْلَظُهُما وَ اجْفاهُما | * {{متن عربی |كانَ عُمَرُ افظُّهُما وَ اغْلَظُهُما وَ اجْفاهُما|ترجمه=عمر تندخوتر، خشنتر و بىپرواتر آن دو نفر بود}}.<ref>كتاب سليم، ص۱۴۹.</ref> | ||
{{متن عربی |مَذْهَبُهُ الْخُشُونَةُ وَ الْوَعيدُ وَ اتْيانُ الامْرِ مِنْ اصْعَبِ جَهاتِهِ | * {{متن عربی |مَذْهَبُهُ الْخُشُونَةُ وَ الْوَعيدُ وَ اتْيانُ الامْرِ مِنْ اصْعَبِ جَهاتِهِ|ترجمه=روش عمر خشونت، تهديد و واردشدن به هر كارى از سختترين راه ممکن آن بود}}.<ref>شرح نهج البلاغة: ج ۱ ص ۲۲۰.</ref> | ||
به ابوبكر گفتند:{{متن عربی | اتَسْتَخْلِفُ عَلَيْنا فَظّاً غَليظاً | * به ابوبكر گفتند: {{متن عربی | اتَسْتَخْلِفُ عَلَيْنا فَظّاً غَليظاً|ترجمه=آيا شخص تندخو و خشنى را خليفه بعد از خود قرار مىدهى؟}}.<ref>الايضاح: ص۱۴۷.</ref> | ||
==== پنجم: عداوت علنى اصحاب صحيفه ==== | ==== پنجم: عداوت علنى اصحاب صحيفه ==== | ||
اصحاب | اصحاب صحيفه، با آنكه درصدد كتمان اقدامات خود بودند، چنان با پيامبر صلى الله عليه و آله دشمن بودند كه اين كينهتوزى بیاختیار از سخنان و اعمالشان ظاهر مىشد و خداوند با اشاره به اين نكته مىفرمايد: {{قرآن|قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ|ترجمه=تحقیقاً دشمنی [با اسلام و مسلمانان] از لابهلای سخنانشان پدیدار است}}. مراجعه به نمونههايى كه در منابع ذكر شده<ref>برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۱، ص۲۳۶-۲۱۹.</ref> نشان مىدهد كه هر كس در آن موقعيت چنان سخنانى را به ميان آورَد، هرگز نمىتواند در صدد خيرخواهی و دلسوزی باشد و يقيناً از روى بغض و عداوت سخن مىگويد. | ||
==== ششم: كينههاى پنهانى اصحاب صحيفه ==== | |||
کینههای مخفی در دل اصحاب صحیفه بسیار گستردهتر از آنچه که ابراز میکردند دانسته شده است؛ چنانكه خداوند مىفرمايد: {{قرآن|وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ|ترجمه=و آنچه سینههایشان [از کینه و نفرت] پنهان میدارد بزرگتر است}}. اينگونه است كه در نامه عمر به معاويه، كه در پشت پرده با هم سخن گفتهاند، نمونههايى از این كينهها را مىبينيم، كه اگر خود او تصريح نكرده بود از ظاهر عمل نمىشد به عمق آن پى برد. | |||
به | ==== ظهور کینههای پنهان در نامهای از عمر به معاویه ==== | ||
گفته شده که در این نامه از هجوم به خانه حضرت زهرا عليها السلام و ضربوجرح آن حضرت سخن گفته شده است. در این نامه وجود کینههای نهانی نشان داده شده است: «حَمله كوبندهاى بر ستاره درخشان بنىهاشم آوردم -همو كه داماد محمد است- و بر آن بانويى كه او را سيده زنان جهان قرار دادهاند! در آن حمله به خالد بن وليد گفتم: تو و يارانمان سراغ آوردن هيزم برويد و من خانه را آتش مىزنم. منظره بهقدرى دهشتناک بود كه نزديک بود از درِ خانه على باز گردم، ولى كينههایم نسبت به على را بهياد آوردم و اينكه در ريختن خون بزرگان عرب ولع داشت و حيله محمد و سحر او را بهخاطر آوردم. اين بود كه با لگد به در زدم در حالى كه فاطمه شكم خود را به در چسبانده بود و از باز شدن آن ممانعت مىكرد. با اين ضربه از او صداى فريادى شنيدم كه گمان كردم مدينه را زير و رو كرد. صداى ناله او را كه از سقط جنين بود شنيدم در حالى كه به ديوار تكيه داده بود. با اين همه، در را فشار دادم و داخل شدم. فاطمه رو در روى من ظاهر شد و من چنان بر دوگونه او سيلى زدم كه گوشواره او شكست و روى زمين افتاد و درد او شدت پيدا كرد و داخل اتاق شد و در آنجا فرزندش، كه على او را محسن نام نهاده بود، سقط شد». | |||
درباره قساوتى كه در بردن اميرالمؤمنين عليه السلام براى بيعت بهكار گرفته مىگويد: «عده زيادى را جمع كردم، نه براى آنكه در مقابل على زياد باشيم، بلكه براى آنكه قلب خود را محكم نمايم. آمديم در حالى كه على در محاصره قرار گرفته بود. او را به اجبار از خانهاش بيرون آوردم و كشانكشان براى [[بیعت]] بردم، در حالى كه يقين داشتم كه اگر من و همه مردم زمين بخواهيم او را به زور حركت دهيم و او نخواهد، ما نيز قادر نخواهيم بود، ولى مطالبى در دل او بود كه من مىدانستم، ولى به زبان نمىآوردم. من مايل نبودم او را وادار به بيعت كنم؛ چرا كه مىترسيدم در بلايى كه از من به تأخير انداخته، تعجيل كند و ابوبكر هم آرزو كرد كه اى كاش على را در آن مكان نمىديد، بهخاطر وحشت و ترسى كه از او بر دلش افتاده بود. اى معاويه! چه كسى توانسته كارى مثل من انجام دهد و چه كسى توانسته انتقام كينههاى گذشتهاش را مثل من بگيرد». | |||
آن گاه معاويه را براى ادامه راه صحيفه و سقيفه تشجيع و نصيحت و راهنمايى مىكند و مىگويد: «اما تو اى معاويه و پدرت ابوسفيان و برادرت عتبه، بياد آور آنچه از شما در تكذيب محمد و سحرش سر زده است و آنچه بر ضد او در مكه توطئه مىكرديد تا آنجا كه در كوه حرا در پى قتل او بوديد و بعد از آن گروهها را بر ضد او متحد كرديد. شما كه با اختيار خود مسلمان نشديد، بلكه در روز فتح مكه با اكراه مسلمان شديد و او شما را طُلَقاء (آزادشدگان) ناميد». | |||
به مردم | سپس بار ديگر از جسارت و بىپروایی خود در ماجراى سقيفه مىگويد و بر ضديت با پيامبر صلى الله عليه و آله افتخار مىكند: «محمد به مردم چنين فهماند كه بر فراز منبرِ او جز خودش و على و متوليان امور از اهل بيتش قرار نخواهند گرفت، ولى سحر او باطل شد و تلاش او پوچ گرديد و ابوبكر بر فراز آن منبر نشست و بعد از او من بر فراز آن قرار گرفتم و اميدوارم شما بنىاميه پايههاى طناب آن باشيد. به همين جهت است كه اختيار امور را به تو سپردهام و زمام آن را در اختيار تو قرار دادهام و تو را درباره آن آشنا كردهام و با اين اقدامات با سخن محمد درباره شما مخالفت كردهام». | ||
آنگاه معاویه را هشدار مىدهد كه با ناشيگرى اهداف [[سقیفه]] را بر هم نزند: «اى معاويه، من با اينكه اين مطالب را به تو يادآور شدم و آنچه لازم بود برايت شرح دادم، ولى دلسوزانه و از روى نصيحت به تو مىگويم كه از بىظرفيتى تو و تنگىسينه و بىصبرىات مىترسم، كه در آنچه به تو سفارش كردم و اينكه شريعت محمد و امت او را در اختيار تو قرار دادم عجله كنى و با طعن و شماتت يا رد بر محمد در دينى كه آورده يا اهانت به آن خود را هلاک كنى. در نتيجه آنچه من بالا بردهام پايين بياورى و آنچه بنا كردهام فرو بريزى. به مردم چنان نشان مده كه در صدد از بين بردن حقوق خدا هستى، بلكه از سويى كه احتمال نمىدهند سراغ آنان برو و بهدست خودشان آنان را به قتل برسان و با شمشير خودشان نابودشان كن و هيچگاه مستقيماً با آنان برخورد مكن و در ظاهر با آنان مدارا كن و براى قتل آنان دست به دامان رئيسشان شو». | |||
من درباره خودمان و تو از قيام على و دو | سپس عمر تصريح مىكند كه آنچه گفتم اسرار من بود كه بايد آنها را مخفى نگه دارى: «من درباره خودمان و تو از قيام على و دو شيربچهاش حسن و حسين در امان نيستم. اگر گروهى از امت را با خود همراه كردى، پيشقدم شو و به كارهاى كوچک قانع مباش و به كارهاى بزرگ بپرداز. وصيت و عهد من (و اين نامهام) را حفظ كن و آن را مخفى كن و به كسى نشان مده؛ چرا كه من نهان و آشكار خود را براى تو بيرون ريختم».<ref>بحار الانوار، ج۳۰، ص۲۸۷-۳۰۰.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:قرآن و غدیر]] | [[رده:قرآن و غدیر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۱
مشخصات آیه | |
---|---|
سوره | سوره آل عمران (۳) |
آیه | ۱۱۸ |
جزء | ۴ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مدینه |
موضوع | نهی مؤمنان از افشای اسرار خود به غیر مؤمنان |
آيه ۱۱۸ آل عمران که بعد از حجةالوداع نازل شده و درباره عدم اعتماد به اصحاب صحیفه دانسته شده است.
موقعیت قرآنی آیه ۱۱۸ سوره آل عمران با روشنگرانه خواندن توصيفهاى خداوند درباره دوری از اصحاب صحيفه همراه شده است: اینکه مؤمنان از آنان فاصله بگيرند و اسرار خود را در اختيار آنان قرار ندهند؛ چرا كه دشمنى را علنى كرده و در اين راه هيچ كوتاهى نمىكنند.
از تحلیل اعتقادی این آیه و ارتباط آن با غدیر مطالبی برداشت شده است: نامسلمانى اصحاب صحيفه، لزوم اجتناب از آنان، مفسدبودن آنان، لذتبردنشان از رنج مردم، عداوت و کینههای پنهانی آنان که نمودی از این عداوت و کینههای پنهانی نامه خلیفه دوم به معاویة بن ابیسفیان دانسته شده است.
آیهای درباره اصحاب صحیفه
از جمله آياتى كه در سفر حجةالوداع و پس از اتمام مراسم حج و در مورد اصحاب صحيفه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده اين آيه است:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؛ ای اهل ایمان! از غیر خودتان برای خود محرمراز نگیرید؛ آنان از هیچ توطئه و فسادی درباره شما کوتاهی نمیکنند؛ شدت گرفتاری و رنج و زیان شما را دوست دارند؛ تحقیقاً دشمنی [با اسلام و مسلمانان] از لابلای سخنانشان پدیدار است و آنچه سینههایشان [از کینه و نفرت] پنهان میدارد بزرگتر است. ما نشانهها [یِ دشمنی و کینه آنان] را اگر میاندیشید برای شما روشن ساختیم
اين آيه از دو بُعد قرآنی و اعتقادی از سوی محققان مورد بررسی قرار گرفته است.[۱]
موقعيت قرآنى
موقعیت قرآنی آیه ۱۱۸ آل عمران از سوی محققان چنین ترسیم شده است: يكى از اقدامات منافقین در سال آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله ماجراى صحيفه ملعونه دانسته شده است. در منابع ماجرا اينگونه آمده كه پس از حجةالوداع و پيش از غدير، ابوبکر، عمر، معاذ بن جبل، سالم مولی ابیحذیفه و ابوعبیده جرّاح صحيفهاى نوشتند كه نگذارند خلافت به اهل بيت عليهم السلام برسد.
به گفته برخی، خداوند با نزول ۹ آيه پىدرپى جوانب مختلف اين توطئه را مورد نكوهش قرار داد و آن را در متن قرآن ثبت كرد. آيه هفتم از میان این آیات نهگانه، یعنی آیه ۱۱۸ سوره آل عمران، براى هشدار به مؤمنان بود كه از آنان فاصله بگيرند و اسرار خود را در اختيار آنان قرار ندهند؛ چرا كه دشمنى را علنى كرده و در اين راه هيچ كوتاهى نمىكنند. آيه ۱۱۸ سوره آل عمران براى اعلام اين مطلب چنين نازل شد:
يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُوّا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ اَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفى صُدُورُهُمْ اَكْبَرُ...؛ ای اهل ایمان! از غیر خودتان برای خود محرم راز نگیرید؛ آنان از هیچ توطئه و فسادی درباره شما کوتاهی نمیکنند؛ شدت گرفتاری و رنج و زیان شما را دوست دارند؛ تحقیقاً دشمنی [با اسلام و مسلمانان] از لابهلای سخنانشان پدیدار است و آنچه سینههایشان [از کینه و نفرت] پنهان میدارد بزرگتر است. ما نشانهها [یِ دشمنی و کینه آنان] را اگر میاندیشید برای شما روشن ساختیم .[۲]
برخی محققان لزوم نزول چنین آیهای در قبال منافقان را چنین توضیح دادهاند که توصيفهاى خداوند درباره دوری از اصحاب صحيفه روشنگرانه است. مؤمنان با شنيدن آنچه خداوند از اوصاف نفاقآمیز آنان خاطر نشان مىكند، آنها را در ياد خود حفظ مىكنند و طبق آن نشانهها آنان را شناسايى مىكنند تا از آنان فریب نخورند. امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَة فرمود: «مؤمنان را نسبت به آنچه غیرمؤمنان در دل دارند آگاه کرد و منظور از غیرمؤمنان اصحاب صحیفه است».[۳]
تحليل اعتقادى
برخی محققان در تحلیل اعتقادی آیه ۱۱۸ سوره آل عمران و ارتباط آن با غدیر چنین گفتهاند: از انطباق آيه بر اصحاب صحيفه تفسير قسمتهای مختلف آن روشن مىشود؛ اینکه همانگونه كه باطن امضاكنندگان صحيفه برملا مىگردد، بهخصوص آنكه امام باقر علیه السلام مىفرمايد: خداوند با اين آيه آنچه در قلب اصحاب صحيفه بود به مؤمنان فهمانيد.[۴]
آنچه از تفسير آيه استفاده شده شش موضوع است:
اول: نامسلمانى اصحاب صحيفه
اصحاب صحيفه نامسلمانانى در بين مسلمانان بودند؛ زیرا خداوند با عنوان مِنْ دُونِكُمْ از آنان ياد مىكند و مىفرمايد: «از غیر خودتان برای خود محرم راز نگیرید».
دوم: لزوم اجتناب از اصحاب صحيفه
مسلمانان بايد در آینده از اصحاب صحيفه حذر کنند؛ زيرا خداوند با امر لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً؛ برای خود محرم راز نگیرید به مسلمان هشدار داده كه اسرار خود را در اختيار آنان قرار ندهند. آيا نبايد فكر كرد كه پايان اين راه به كجا خواهد رسيد كه مسلمانان نهتنها اسرار خود را در اختيار آنان گذاردند، بلكه امور دين، دنيا و آخرت خود را به آنان سپردند و هنوز هم برخی از آنان به این تفکر تکیه کردهاند.
سوم: اصحاب صحيفه مفسدان اجتماع
اصحاب صحيفه از هيچكارى در ايجاد اختلال و فساد در جامعه مسلمانان دريغ نكردند؛ چنانكه مىفرمايد: لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً . گويا مسلمانشدنشان براى بر هم زدن اعتقادات، احكام و حتى نظم اجتماعى مسلمانان بوده است. به همين جهت، از هر فرصتى و در هر كارى و به هر شكلى كه ممكن بوده آنچه فتنهبرانگيز، شكننده و بر هم زننده است مطرح مىكردند و پيش مىآوردند و اين در نمونههايى كه از فعاليتهايشان در مقابل منبر غدير و روزهاى بعد از آن ذكر شده مشهود است.[۵]
چهارم: لذتبردن اصحاب صحيفه از رنج مردم
آسايش و آرامش مسلمانان چيزى است كه اصحاب صحيفه به انواع روشها با آن مبارزه كردهاند؛ بهخصوص عمر كه با اخلاق تند خود زندگى را بهكام همه تلخ مىكرد. اين جهت را خداوند با عبارت وَدُّوا ما عَنِتُّمْ آورده كه معنايش لذتبردن اصحاب صحيفه از رنج مردم است. بنابراین، گذشته از روزهاى حضور پيامبر صلى الله عليه و آله كه با توطئههاى خود آرامش مسلمانان را بر هم مىريختند، با اجراى مفاد صحيفه، براى ابد مسلمانان را از نعمتهايى كه با حضور صاحب ولايت از آسمان و زمين بر سر آنان مىريخت محروم نمودند. اين بالاترين لذت براى حسودان به امت اسلام دانسته شده و گفته شده که آيا جز کافر به ملت اسلام حسد مىورزد و از رنجكشيدن آنان لذت مىبرد؟
در منابع تاریخی عباراتی درباره اخلاق تند و غليظ عمر آمده است:
- «كانَ عُمَرُ سَريعَ الْغَضَبِ؛ عمر سریع عصبانی میشد».[۶]
- «كانَ عُمَرُ افظُّهُما وَ اغْلَظُهُما وَ اجْفاهُما؛ عمر تندخوتر، خشنتر و بىپرواتر آن دو نفر بود».[۷]
- «مَذْهَبُهُ الْخُشُونَةُ وَ الْوَعيدُ وَ اتْيانُ الامْرِ مِنْ اصْعَبِ جَهاتِهِ؛ روش عمر خشونت، تهديد و واردشدن به هر كارى از سختترين راه ممکن آن بود».[۸]
- به ابوبكر گفتند: «اتَسْتَخْلِفُ عَلَيْنا فَظّاً غَليظاً؛ آيا شخص تندخو و خشنى را خليفه بعد از خود قرار مىدهى؟».[۹]
پنجم: عداوت علنى اصحاب صحيفه
اصحاب صحيفه، با آنكه درصدد كتمان اقدامات خود بودند، چنان با پيامبر صلى الله عليه و آله دشمن بودند كه اين كينهتوزى بیاختیار از سخنان و اعمالشان ظاهر مىشد و خداوند با اشاره به اين نكته مىفرمايد: قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ؛ تحقیقاً دشمنی [با اسلام و مسلمانان] از لابهلای سخنانشان پدیدار است . مراجعه به نمونههايى كه در منابع ذكر شده[۱۰] نشان مىدهد كه هر كس در آن موقعيت چنان سخنانى را به ميان آورَد، هرگز نمىتواند در صدد خيرخواهی و دلسوزی باشد و يقيناً از روى بغض و عداوت سخن مىگويد.
ششم: كينههاى پنهانى اصحاب صحيفه
کینههای مخفی در دل اصحاب صحیفه بسیار گستردهتر از آنچه که ابراز میکردند دانسته شده است؛ چنانكه خداوند مىفرمايد: وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ؛ و آنچه سینههایشان [از کینه و نفرت] پنهان میدارد بزرگتر است . اينگونه است كه در نامه عمر به معاويه، كه در پشت پرده با هم سخن گفتهاند، نمونههايى از این كينهها را مىبينيم، كه اگر خود او تصريح نكرده بود از ظاهر عمل نمىشد به عمق آن پى برد.
ظهور کینههای پنهان در نامهای از عمر به معاویه
گفته شده که در این نامه از هجوم به خانه حضرت زهرا عليها السلام و ضربوجرح آن حضرت سخن گفته شده است. در این نامه وجود کینههای نهانی نشان داده شده است: «حَمله كوبندهاى بر ستاره درخشان بنىهاشم آوردم -همو كه داماد محمد است- و بر آن بانويى كه او را سيده زنان جهان قرار دادهاند! در آن حمله به خالد بن وليد گفتم: تو و يارانمان سراغ آوردن هيزم برويد و من خانه را آتش مىزنم. منظره بهقدرى دهشتناک بود كه نزديک بود از درِ خانه على باز گردم، ولى كينههایم نسبت به على را بهياد آوردم و اينكه در ريختن خون بزرگان عرب ولع داشت و حيله محمد و سحر او را بهخاطر آوردم. اين بود كه با لگد به در زدم در حالى كه فاطمه شكم خود را به در چسبانده بود و از باز شدن آن ممانعت مىكرد. با اين ضربه از او صداى فريادى شنيدم كه گمان كردم مدينه را زير و رو كرد. صداى ناله او را كه از سقط جنين بود شنيدم در حالى كه به ديوار تكيه داده بود. با اين همه، در را فشار دادم و داخل شدم. فاطمه رو در روى من ظاهر شد و من چنان بر دوگونه او سيلى زدم كه گوشواره او شكست و روى زمين افتاد و درد او شدت پيدا كرد و داخل اتاق شد و در آنجا فرزندش، كه على او را محسن نام نهاده بود، سقط شد».
درباره قساوتى كه در بردن اميرالمؤمنين عليه السلام براى بيعت بهكار گرفته مىگويد: «عده زيادى را جمع كردم، نه براى آنكه در مقابل على زياد باشيم، بلكه براى آنكه قلب خود را محكم نمايم. آمديم در حالى كه على در محاصره قرار گرفته بود. او را به اجبار از خانهاش بيرون آوردم و كشانكشان براى بیعت بردم، در حالى كه يقين داشتم كه اگر من و همه مردم زمين بخواهيم او را به زور حركت دهيم و او نخواهد، ما نيز قادر نخواهيم بود، ولى مطالبى در دل او بود كه من مىدانستم، ولى به زبان نمىآوردم. من مايل نبودم او را وادار به بيعت كنم؛ چرا كه مىترسيدم در بلايى كه از من به تأخير انداخته، تعجيل كند و ابوبكر هم آرزو كرد كه اى كاش على را در آن مكان نمىديد، بهخاطر وحشت و ترسى كه از او بر دلش افتاده بود. اى معاويه! چه كسى توانسته كارى مثل من انجام دهد و چه كسى توانسته انتقام كينههاى گذشتهاش را مثل من بگيرد».
آن گاه معاويه را براى ادامه راه صحيفه و سقيفه تشجيع و نصيحت و راهنمايى مىكند و مىگويد: «اما تو اى معاويه و پدرت ابوسفيان و برادرت عتبه، بياد آور آنچه از شما در تكذيب محمد و سحرش سر زده است و آنچه بر ضد او در مكه توطئه مىكرديد تا آنجا كه در كوه حرا در پى قتل او بوديد و بعد از آن گروهها را بر ضد او متحد كرديد. شما كه با اختيار خود مسلمان نشديد، بلكه در روز فتح مكه با اكراه مسلمان شديد و او شما را طُلَقاء (آزادشدگان) ناميد».
سپس بار ديگر از جسارت و بىپروایی خود در ماجراى سقيفه مىگويد و بر ضديت با پيامبر صلى الله عليه و آله افتخار مىكند: «محمد به مردم چنين فهماند كه بر فراز منبرِ او جز خودش و على و متوليان امور از اهل بيتش قرار نخواهند گرفت، ولى سحر او باطل شد و تلاش او پوچ گرديد و ابوبكر بر فراز آن منبر نشست و بعد از او من بر فراز آن قرار گرفتم و اميدوارم شما بنىاميه پايههاى طناب آن باشيد. به همين جهت است كه اختيار امور را به تو سپردهام و زمام آن را در اختيار تو قرار دادهام و تو را درباره آن آشنا كردهام و با اين اقدامات با سخن محمد درباره شما مخالفت كردهام».
آنگاه معاویه را هشدار مىدهد كه با ناشيگرى اهداف سقیفه را بر هم نزند: «اى معاويه، من با اينكه اين مطالب را به تو يادآور شدم و آنچه لازم بود برايت شرح دادم، ولى دلسوزانه و از روى نصيحت به تو مىگويم كه از بىظرفيتى تو و تنگىسينه و بىصبرىات مىترسم، كه در آنچه به تو سفارش كردم و اينكه شريعت محمد و امت او را در اختيار تو قرار دادم عجله كنى و با طعن و شماتت يا رد بر محمد در دينى كه آورده يا اهانت به آن خود را هلاک كنى. در نتيجه آنچه من بالا بردهام پايين بياورى و آنچه بنا كردهام فرو بريزى. به مردم چنان نشان مده كه در صدد از بين بردن حقوق خدا هستى، بلكه از سويى كه احتمال نمىدهند سراغ آنان برو و بهدست خودشان آنان را به قتل برسان و با شمشير خودشان نابودشان كن و هيچگاه مستقيماً با آنان برخورد مكن و در ظاهر با آنان مدارا كن و براى قتل آنان دست به دامان رئيسشان شو».
سپس عمر تصريح مىكند كه آنچه گفتم اسرار من بود كه بايد آنها را مخفى نگه دارى: «من درباره خودمان و تو از قيام على و دو شيربچهاش حسن و حسين در امان نيستم. اگر گروهى از امت را با خود همراه كردى، پيشقدم شو و به كارهاى كوچک قانع مباش و به كارهاى بزرگ بپرداز. وصيت و عهد من (و اين نامهام) را حفظ كن و آن را مخفى كن و به كسى نشان مده؛ چرا كه من نهان و آشكار خود را براى تو بيرون ريختم».[۱۱]
پانویس
- ↑ غدير در قرآن، ج۱، ص۲۸۳-۲۸۰؛ واقعه قرآنى غدير، ص۵۲.
- ↑ بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۱۶ و ج۳۱ ص۶۳۶؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۳، ص۱۴.
- ↑ تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۷۴۶؛ المناقب، ج۳، ص۲۱۳؛ بحارالأنوار، ج۲۸، ص۱۱۶.
- ↑ تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۷۴۶؛ المناقب، ج۳، ص۲۱۳؛ بحارالأنوار، ج۲۸، ص۱۱۶.
- ↑ در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج۱، ص۲۱۶ - ۲۱۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۷۰.
- ↑ كتاب سليم، ص۱۴۹.
- ↑ شرح نهج البلاغة: ج ۱ ص ۲۲۰.
- ↑ الايضاح: ص۱۴۷.
- ↑ برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۱، ص۲۳۶-۲۱۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۳۰، ص۲۸۷-۳۰۰.