|
|
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) |
خط ۲۶: |
خط ۲۶: |
| | شماره ملی = | | | شماره ملی = |
| | نسخه الکترونیکی = [https://noorlib.ir/book/info/97003/%D8%B4%DB%8C%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 مطالعه در سایت نور] | | | نسخه الکترونیکی = [https://noorlib.ir/book/info/97003/%D8%B4%DB%8C%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 مطالعه در سایت نور] |
| }} | | }}'''شیعه علی علیه السلام''' بر گرفته از کتاب الغدیر علامه امینی که توسط محمد حسن شفیعی تلخیص و ترجمه شده است به شرح صفات و خصوصيات شيعيان امام علي عليه السلام از دیدگاه منابع تاریخی و حدیثی مسلمانان مي پردازد. |
| | |
| ==نویسنده== | | ==نویسنده== |
| عبدالحسین امینی نجفی (زادهٔ ۱۲۸۱ ش– درگذشتهٔ ۱۲ تیر ۱۳۴۹ ش) فرزند احمد امینی درسراب واقع در استان آذربایجان شرقی در خانوادهای سرشناس متولد شد. | | '''عبدالحسین امینی نجفی''' (زادهٔ ۱۲۸۱ ش– درگذشتهٔ ۱۲ تیر ۱۳۴۹ ش) فرزند احمد امینی، در تبریز زاده شد. پدرش از علمای تبریز بود. جدّش «مولا نجفقلی»، مشهور به «امین الشرع» بود و از همین رو این خانواده «امینی» خوانده شدهاند. |
| | |
| | پس ازفراگرفتن قرآن و علوم حوزوی در تبریز در سن 22 سالگی به نجف مشرف شد و از عالمانی همچون سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمدحسین نایینی، محمدحسین غروی اصفهانی و شیخ عبدالکریم حائری یزدی کسب فیض نمود و اجازه اجتهاد دریافت كرد. |
| | |
| | او همچنین کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام را در نجف تأسیس نموده، که در سال ۱۳۹۶ش حدود ۴۲ هزار جلد کتاب داشته است و سرانجام بدن مطهرش در حجره ای در کنار کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام به خاک سپرده شد. |
|
| |
|
| از ایشان آثاری مانند: [[الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب (کتاب)|«الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب»]] ، «شهداء الفضیلة»، «سیرَتُنا و سنَتُنا سیرةُ نبیِنا و سنتِه»، «تفسیر سوره حمد»، «أدبُ الزائرِ لِمَن يَمَّمَ الحائر»، «ثمرات الاسفار» | | از ایشان آثاری مانند: [[الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب (کتاب)|«الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب»]] ، «شهداء الفضیلة»، «سیرَتُنا و سنَتُنا سیرةُ نبیِنا و سنتِه»، «تفسیر سوره حمد»، «أدبُ الزائرِ لِمَن يَمَّمَ الحائر»، «ثمرات الاسفار» |
| ==مترجم== | | ==مترجم== |
| '''محمدحسن شفیعی شاهرودی''' (متولد ۱۳۵۴ش- استان خراسان رضوی)، نویسنده، محقق، مترجم، مدیر مؤسسه میراث نبوت است که بسیاری از آثار ایشان پیرامون کتاب الغدیر است: «ابوطالب حامی پیامبرصلی الله علیه و آله (برگرفته از الغدیر)»، النبی الاعظم صلی الله علیه و آله (برگرفته از الغدیر)»، [[تلخیص الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب (کتاب)|«تلخیص الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب»،]] [[داستان غدیر خم (کتاب)|«داستان غدیر خم: (برگرفته از الغدیر)،»]] «آینده بهتر»، «امامشناسی»، «شیعه علی علیه السلام»، [[علی علیه السلام در قرآن (کتاب)|«علی علیه السلام در قرآن»،]] [[سرقت های حدیثی (کتاب)|«سرقتهای حدیثی»]]، [[پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله (کتاب)|«پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله (۲ جلد)»]]، [[غلو در فضائل (کتاب)|«غلو در فضائل»]]، [[علی علیه السلام و خلفا (کتاب)|«علی علیه السلام و خلفا (۲ جلد)»]]، [[شعر و شعراء (کتاب)|«شعر و شعراء»]]، [[ثقل اصغر اهل بیت علیهم السلام (کتاب)|«ثقل اصغر اهل بیت علیهم السلام»]]، [[ثقل اکبر قرآن کریم (کتاب)|«ثقل اکبر قرآن کریم»]]، [[اصحاب جمل (کتاب)|«اصحاب جمل»،]] [[علی علیه السلام سید مظلومان (کتاب)|«علی علیه السلام سید مظلومان»]]، «امام حسن علیه السلام»، [[یزید بن معاویه (کتاب)|«یزید بن معاویه»]]، [[علی علیه السلام در سنت (کتاب)|«علی علیه السلام در سنّت»]]، [[علی علیه السلام از زبان مخالفان (کتاب)|«علی علیه السلام از زبان مخالفان»]]، [[امامان چهارگانه فقه (کتاب)|«امامان چهارگانه فقه»]]، [[عمروعاص (کتاب)|«عمروعاص»،]] [[اجتهاد (کتاب)|«اجتهاد»،]] [[یاران امیر المؤمنین علیه السلام (کتاب)|«یاران امیر المؤمنین علیه السلام»]]، [[صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها (کتاب)|«صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها»]] | | '''محمدحسن شفیعی شاهرودی''' (متولد ۱۳۵۴ش- استان خراسان رضوی)، نویسنده، محقق، مترجم، مدیر مؤسسه میراث نبوت است که بسیاری از آثار ایشان پیرامون کتاب الغدیر است: «ابوطالب حامی پیامبرصلی الله علیه و آله (برگرفته از الغدیر)»، النبی الاعظم صلی الله علیه و آله (برگرفته از الغدیر)»، [[تلخیص الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب (کتاب)|«تلخیص الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب»،]] [[داستان غدیر خم (کتاب)|«داستان غدیر خم: (برگرفته از الغدیر)،»]] «آینده بهتر»، «امامشناسی»، «شیعه علی علیه السلام»، [[علی علیه السلام در قرآن (کتاب)|«علی علیه السلام در قرآن»،]] [[سرقت های حدیثی (کتاب)|«سرقتهای حدیثی»]]، [[پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله (کتاب)|«پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله (۲ جلد)»]]، [[غلو در فضائل (کتاب)|«غلو در فضائل»]]، [[علی علیه السلام و خلفا (کتاب)|«علی علیه السلام و خلفا (۲ جلد)»]]، [[شعر و شعراء (کتاب)|«شعر و شعراء»]]، [[ثقل اصغر اهل بیت علیهم السلام (کتاب)|«ثقل اصغر اهل بیت علیهم السلام»]]، [[ثقل اکبر قرآن کریم (کتاب)|«ثقل اکبر قرآن کریم»]]، [[اصحاب جمل (کتاب)|«اصحاب جمل»،]] [[علی علیه السلام سید مظلومان (کتاب)|«علی علیه السلام سید مظلومان»]]، [[امام حسن علیه السلام (کتاب)|«امام حسن علیه السلام»،]] [[علی علیه السلام در سنت (کتاب)|«علی علیه السلام در سنّت»]]، [[علی علیه السلام از زبان مخالفان (کتاب)|«علی علیه السلام از زبان مخالفان»]]، [[امامان چهارگانه فقه (کتاب)|«امامان چهارگانه فقه»]]، [[یزید بن معاویه (کتاب)|«یزید بن معاویه»]]، [[عمروعاص (کتاب)|«عمروعاص»،]] [[معاویه بن ابی سفیان (کتاب)|«معاویة بن ابی سفیان»]]، [[اجتهاد (کتاب)|«اجتهاد»،]] [[یاران امیر المؤمنین علیه السلام (کتاب)|«یاران امیر المؤمنین علیه السلام»]]، [[صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها (کتاب)|«صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها»]] |
|
| |
|
| ==فهرست مطالب== | | ==فهرست مطالب== |
| {{کشویی}}
| |
| ===نخست - سخنانى پيرامون شيعه===
| |
| *رواياتى پيرامون شيعۀ على عليه السلام:
| |
| پيامبر صلى الله عليه و آله دربارۀ آيه: (إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ أُولٰئِكَ هُمْ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ) فرمود: [اى على! تو و شيعيانت (خير البريّه) هستيد]
| |
| اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه على عليه السلام در مجلسى داخل مىشد مىگفتند: «قد جاء خير البريّة» [بهترين آفريدۀ خداوند آمد]
| |
| *دلايلى بر ثبوت سابقه و گذشتۀ شيعه:
| |
| اشعار قيس انصارى مىگويد دليلى بر سابقه و گذشتۀ شيعه بوده و ادّعاى معتزله را كه از روى لجاجت، وجود شيعه در آن زمان را انكار مىكنند، باطل مىسازد
| |
| پيش از همه، اميرالمؤمنين عليه السلام اين درب را كاملاً براى آنها گشوده است
| |
| سخن ابن حزم: «شيعيان مسلمان نيستند؛ به خاطر اينكه اوّلين گروهشان بيست و پنج سال پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله پديد آمده است...»
| |
| بذر تشيّع را خود صاحب شريعت يعنى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پاشيد، آن روز كه دوستدار على را شيعه ناميده مردم را به ولايت و پيروى او فراخواند
| |
| ===دوم - افتراى بر شيعه===
| |
| 1 - اين تهمت كه شيعه، زيد بن على عليهما السلام را از دين خارج مىداند
| |
| *زيد شهيد و شيعۀ دوازده امامى:
| |
| 1 - او در صف مقدّمِ علماى اهل بيت عليهم السلام است. و فضايل، از چند جهت او را در برگفته است
| |
| 2 - همۀ شيعه در مورد او چيزى جز قداست و پاكى نمىگويند
| |
| 1483 - احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمّه عليهم السلام و تصريحات علما و مدايح شعرا دربارۀ او.... 15-
| |
| 4 - گروهى از بزرگان اماميّه كتاب مستقلّى دربارۀ زيد و فضيلت و كرامات او نوشتهاند
| |
| 5 - سخن نهايى: ردّ سخن ابن تيميّه: «رافضيان زيد بن على بن حسين و هر كه او را دوست بدارد را خارج از دين دانسته و عليه او به كفر و فسق گواهى مىدهند»
| |
| معناى ضرب المثل عربى: «حَنّ قِدح ليس منها»
| |
| 6 - او را كشتند و به صليب كشيدند و سوزاندند و سر او را در شهرها چرخاندند
| |
| 7 - خراش بن حوشب، پيكر زيد را از قبر بيرون آورد
| |
| 8 - هشام بن عبد الملك، سر زيد را به مدينه فرستاد و در نزد قبر پيامبر يك شبانه روز به دار آويخت
| |
| 9 - كارگزار خليفۀ آنها در مدينه، محمّد بن ابراهيم مخزومى بود، كه محفلهايى را در مدينه به مدت هفت روز بر پا كرد و خطيبان در آنجا حاضر مىشدند و على و حسن و حسين و زيد و شيعيان آنها را لعن مىكردند
| |
| از آنجا كه اين تهمت شرم آور به شيعه پيرامون زيد شهيد در كتابهاى قديم و جديد اهل سنّت نمونههاى فراوانى دارد، بر آن شديم كه بخشى از تهمتهاى موجود در پارهاى از كتب اهل سنّت را برشمريم:
| |
| 2 - اين تهمت كه شيعه از اسلام بيزار است
| |
| *تهمت:
| |
| «شيعه، يهود اين امّت است»، و پاسخ آن
| |
| *رواياتى پيرامون شيعۀ على بن ابى طالب عليه السلام:
| |
| دربارۀ آيه: (إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ أُولٰئِكَ هُمْ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ) از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است: «هم أنت وشيعتك» [آنان (خير البريّة) تو و شيعيانت هستيد]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «أنت وشيعتك في الجنّة» [تو و شيعيانت در بهشت هستيد]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «إذا كان يوم القيامة دُعي الناس بأسمائهم وأسماء اُمّهاتهم إلّاهذا - يعني عليّاً - و شيعته؛ فإنّهم يُدعَون بأسمائهم وأسماء آبائهم لصحّة ولادتهم» [در روز قيامت مردم با نامهاى خويش و نامهاى مادرانشان خوانده مىشوند مگر اين شخص - يعنى على - و شيعيانش كه با نامهاى خود و نامهاى پدرانشان خوانده مىشوند؛ زيرا ولادتشان پاك و صحيح است].... 23-
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به على عليه السلام: «يا عليّ! إنّ اللّٰه قد غفرلك، ولذرّيّتك، ولوُلدك ولأهلك، وشيعتك، ولمحبّي شيعتك» [اى على! به راستى كه خداوند تو و ذرّيّه، و فرزندان و خانواده و شيعيان و دوستداران شيعيان تو را بخشيده است]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «إنّك ستقدم على اللّٰه أنت وشيعتك راضين مرضيّين» [اى على! تو به زودى بر خداوند وارد مىشوى در حالى كه تو و شيعيانت از خداوند راضى بوده، و او نيز از شما راضى است]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «أنت أوّل داخل الجنّة من اُمّتي، وأنّ شيعتك على منابر من نور....» [تو اوّلين كسى هستى كه وارد بهشت مىشوى و شيعيانت بر منبرهايى از نور قرار دارند...]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «أنا الشجرة، وفاطمة فرعها، وعليٌّ لقاحها، والحسن و الحسين ثمرتها، وشيعتنا ورقها...» [من درخت هستم، و فاطمه شاخۀ آن، و على لقاح آن، و حسن و حسين ثمرۀ آن، و شيعيان برگهاى آن هستند...]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «إنّ هذا - يعني عليّاً - وشيعته هم الفائزون يوم القيامة» [همانا على و شيعيانش در روز قيامت رستگار و ظفرمندند]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «أيّها الناس! من أبغضنا - أهل البيت - حشره اللّٰه يوم القيامة يهوديّاً...» [اى مردم! هر كس بُغض ما اهل بيت را در دل داشته باشد خداوند وى را در روز قيامت يهودى محشور خواهد كرد...]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «شفاعتي لاُمّتي، من أحبّ أهل بيتي، وهم شيعتي» [شفاعت من ويژۀ آن گروه از امّت من است كه اهل بيت مرا دوست مىدارند و آنانند شيعيان من]
| |
| 3 - اين تهمت كه بلاى شيعه همانند بلاى يهود است
| |
| *ابن عبد ربّه مىگويد:
| |
| «بلاى شيعه همانند بلاى يهود است؛ يهود مىگويد: حكومت و پادشاهى ويژۀ آل داود است، شيعه نيز مىگويد: حكومت و مُلك ويژۀ آل علىّ بن ابى طالب است»، و پاسخ آن.... 25-
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «إنّي تاركٌ - أو مخلِّفٌ - فيكم الثقلين - أو الخليفتين - ما إنْ تمسّكتم
| |
| 150 به لن تضلّوا بعدي، كتاب اللّٰه وعترتي أهل بيتي، وإنّهما لن يفترقا حتّى يردا عليَّ الحوض» [همانا من دو وجود گرانسنگ - يا دو جانشين - را در ميان شما از خود به يادگار گذاشتم، پس از من تا زمانى كه به آن دو چنگ زنيد، هرگز گمراه نمىشويد: كتاب خدا، و عترت من اهل بيتم. و اين دو تا آنگاه كه در حوض كوثر بر من وارد شوند هرگز از هم جدا نمىشوند]
| |
| معناى «ثقلين»
| |
| امام زرقانى مالكى مىگويد: اين روايت نشان مىدهد كه در هر زمانى تا روز قيامت شخصى از خاندان پيامبر كه شايستۀ تمسّك و رهبرى و تبعيّت است، وجود دارد تا تشويق موجود در اين روايت، به پيروى از او و تمسّك به وى متوجّه شود. چنانكه قرآن نيز چنين است [كه تا روز قيامت قابل تمسّك است]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «من سرّه أن يحيا حياتي و يموت مماتي، ويسكن جنّة عدنٍ غرسها ربّي، فليوال عليّاً من بعدي، وليوالِ وليّه، وليقتد بأهل بيتي من بعدي؛ فإنّهم عترتي خُلقوا من طينتي...» [هر كه خشنود مىشود كه بسان زندگى من زندگى كرده و مانند مرگ من بميرد و در بهشت جاودانى كه پروردگارم آن را غرس كرده جاى گيرد، پس على را بعد از من دوست بدارد، و دوستدارش را نيز دوست بدارد، و بعد از من به اهل بيتم اقتدا كند؛ زيرا آنها عترت من هستند و از طينت من آفريده شدهاند...]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «إنّما مثلي ومثل أهل بيتي كسفينة نوح، من ركبها نجا، ومن تخلّف عنها غرق» [من و اهل بيتم بسان كشتى نوح هستيم، كه هركس بر آن سوار شد نجات يافت و هر كسى بازماند غرق شد]
| |
| سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «النجوم أمانٌ لأهل الأرض من الغرق، وأهل بيتي أمانٌ لاُمّتي من الاختلاف...» [ستارگان مانع غرق شدن اهل زمين، و اهل بيت من مانع به وجود آمدن اختلاف در ميان امّتم هستند...]
| |
| 4 - اين تهمت كه شيعه نماز مغرب را تا ظهور ستارگان به تأخير مىاندازد
| |
| *ابن عبد ربّه مىگويد:
| |
| «يهود نماز مغرب را تأخير مىاندازد تا ستارگان طلوع كنند، و شيعه نيز چنين مىكند»، و پاسخ آن.... 29-
| |
| معناى «اشتباك نجوم»
| |
| همۀ شيعيان بدون استثنا، گروه خطّابيّه را تكفير كرده و گمراه دانستهاند
| |
| 5 - اين تهمت كه شيعه سه طلاقه كردن زن را قبول ندارد
| |
| *ابن عبد ربّه مىگويد:
| |
| «يهود سه طلاقه كردن زن را قبول ندارد، و شيعه نيز چنين است»، و پاسخ آن
| |
| بىاعتنايى شيعه به سهطلاقه كردنِ با يك لفظ، برگرفتۀ از قرآن كريم است، واين فتواى شيعه از بسيارى از امامان اهل سنّت نيز نقل شده است
| |
| سه طلاق (در يك مجلس) در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و ابوبكر و تا دو سال از زمان خلافت عمر، يك طلاق شمرده مىشد، تا اينكه عمر بن خطّاب گفت: «مردم در چيزى كه بايد حوصله به خرج داده و درنگ نمايند، شتاب مىكنند؛ پس چه خوب است آن را برايشان امضا كنيم!»، و آخر هم امضا كرد.... 33-
| |
| 6 - اين تهمت كه شيعه براى زن، عِدّه را لازم نمىداند
| |
| *ابن عبد ربّه مىگويد:
| |
| «به باور يهود زنان عِدّه ندارند، شيعه نيز بر همين باور است»، و پاسخ آن
| |
| نگارندۀ كتاب انتصار مىگويد: «شيعيان مىگويند: صد مرد مىتوانند در يك روز با يك زن بدون پاك شدن رحم (استبراء) و نگهداشتن عدّه نزديكى كنند، و اين بر خلاف عقيدۀ امّت محمّد صلى الله عليه و آله است»
| |
| 7 - اين تهمت كه شيعه خون هر مسلمانى را مباح مىداند
| |
| ابن عبد ربّه مىگويد: «يهود خون هر مسلمانى را مباح مىداند، و شيعه نيز چنين است»، و پاسخ آن
| |
| 8 - اين تهمت كه شيعه قرآن را تحريف كرده است
| |
| *ابن عبد ربّه مىگويد:
| |
| «يهود تورات را تحريف كرد، و شيعه نيز قرآن را تحريف كرده است»، و پاسخ آن
| |
| و ابن حزم مىگويد: «شيعۀ امامى از آغاز معتقد به تحريف قرآن بوده و هست...»، و پاسخ آن
| |
| 152 9 - اين تهمت كه شيعه مىگويد: جبرئيل در آوردن وحى
| |
| براى پيامبر و ترك على بن ابى طالب، اشتباه كرده
| |
| ابن عبد ربّه مىگويد: «يهود بُغض جبرئيل را در دل دارد و مىگويد: جبرئيل دشمن ما از فرشتگان است، و شيعه نيز چنين است و مىگويد: جبرئيل در اينكه وحى را براى محمّد صلى الله عليه و آله آورد و على بن أبي طالب عليه السلام را رها كرد، اشتباه كرده است»، و پاسخ آن
| |
| 10 - اين تهمت كه شيعه گوشت شتر نحر شده را نمىخورد
| |
| ابن عبد ربه مىگويد: «يهود گوشت شتر نحر شده را نمىخورد، و شيعه نيز چنين است»، و پاسخ آن
| |
| 11 - سخنى خنده آور: شين در آغاز نام شيعه
| |
| تنها در شُرور يافت مىشود
| |
| ابن عبد ربّه مىگويد: «تنها حرف شين در آغاز نام شيعه مرا آزار مىدهد؛ من حرف شين را تنها در كلماتى نظير «شرّ»، «شوم»، «شيطان» و... يافتهام»، و پاسخ آن.... 42-
| |
| در كتاب ابن عبد ربّه، لغزشهاى تاريخى نيز وجود دارد؛ مانند سخن او پيرامون زيد شهيد: «او در خراسان قيام كرد و در آنجا كشته شده و به صليب كشيده شد»
| |
| ابن تيميّه در كتاب «منهاج السنّة» بر اين نسبتها و تهمتها افزوده و مىگويد:
| |
| 1 - يهوديان به مؤمنان سلام خالص و درست نمىدهند و به جاى گفتن: «سلام عليكم»، «سام عليكم» مىگويند. و «سام» يعنى مرگ، و شيعيان نيز چنين هستند.... 44-
| |
| 2 - يهوديان مسح بر كفش را صحيح نمىدانند، شيعيان نيز چنين هستند
| |
| 3 - يهوديان اموال همۀ مردم را براى خود حلال مىدانند، شيعيان نيز چنين هستند
| |
| 4 - يهوديان در نماز بر بالاى پيشانى سجده مىكنند، شيعيان نيز چنين هستند
| |
| 5 - يهوديان سجده نمىكنند و به جاى آن چندين بار سر خود را تكان مىدهند تا به ركوع شباهت پيدا كند، شيعيان نيز چنين هستند
| |
| 6 - يهوديان خيانتِ به مردم و فريب دادن آنان را جايز مىدانند، شيعيان نيز چنين هستند
| |
| 12 - اين تهمت كه شيعه مىگويد: خداوند جسم است،
| |
| و در آغاز علم نداشته و بعداً عالم شده
| |
| سخن ابن عبد ربّه: «شيعه بر اين باور است: پروردگار، جسم و داراى هيئت و صورت است و حركت و سكون دارد، زوال مىيابد و...»، و پاسخ آن
| |
| 13 - اين تهمت كه شيعه در هيچ يك از علوم، امام و متخصّصى ندارد
| |
| ابو منصور در كتاب الفرق بين الفِرَق مىگويد: «شيعه در هيچ يك از علوم فقه و روايت و لغت و نحو و... امام و متخصّصى ندارد»، و پاسخ آن... 46-
| |
| 14 - اين تهمت كه شيعه ازدواج با نُه زن را براى مرد جايز مىداند
| |
| سخن ابن حزم: «برخى از شيعيان اماميّه ازدواج با نُه زن را براى مرد جايز مىدانند، و برخى ديگر مىگويد: كلم پيچ حرام است؛ چون از خون حسين روييده، و پيش از شهادت او وجود نداشته است»، و پاسخ آن.... 47-
| |
| 15 - اين تهمت كه شيعه قائل به تناسخ و حلول و تشبيه است
| |
| از جمله دروغهاى شهرستانى در كتاب الملل و النحل اين است: «از ويژگيهاى شيعه اين است كه قائل به تناسخ و حلول و تشبيه مىباشد»
| |
| از نشانههاى جهل شهرستانى اين است كه مىگويد: مرقد امام هادى عليه السلام در قم است!
| |
| سخنان ابومحمّد خوارزمى معاصر شهرستانى، در معرّفى ويژگيهاى روحى و فكرى شهرستانى.... 49-
| |
| 16 - اين تهمت كه شيعه عدد ده را در مكالمات خود به كار نمىبرد
| |
| سخن ابن تيميّة: «شيعه از عدد ده بيزار است»، و پاسخ آن... 50-
| |
| 17 - اين تهمت كه شيعه براى منتظَر چندين محلّ انتظار تعيين كردهاند
| |
| دروغهايى از ابن تيميّه:
| |
| 1 - شيعه براى مهدى منتظَر چندين محلّ انتظار تعيين كردهاند
| |
| 2 - گوسالهاى سرخ را انتخاب مىكنند، آنگاه آن حيوان بى چارۀ بى زبان را با انواع آزار و اذيت به ويژه با كندن موى بدنش شكنجه مىدهند
| |
| 1543 - خوراك حَيْس كه مخلوطى از خرما و روغن است را تهيه نموده، داخلش را پر از روغن مىكنند سپس درون آن را شكافته و روغنش را مكيده و مىنوشند و معتقدند كه اين كار مانند ضربت زدن به عمر و نوشيدن خون اوست
| |
| 3 - برخى از آنها دو الاغ آسياب را به نام ابوبكر و عمر مىنامند و
| |
| 4 - گاهى هم نام ابوبكر و عمر را در زير پاى خود مىنويسند
| |
| 5 - برخى ديگر نام ابوبكر و عمر را بر سگ خود نهاده، آن دو را لعن مىكنند
| |
| 18 - اين تهمت كه دروغ در ميان شيعه نسبت
| |
| به ديگر مسلمانان بيشتر است
| |
| سخن ابن تيميّه: «همۀ علما يكپارچه معتقدند كه دروغ در ميان شيعه نسبت به ساير مسلمانان بيشتر رواج داشته و آشكارتر است؛ به همين دليل صاحبان صحاح همچون:
| |
| بخارى از هيچ يك از قدماى شيعه روايتى نقل نكردهاند»، و پاسخ آن.... 54-
| |
| 19 - اين تهمت كه اصول دين نزد شيعه چهارتاست
| |
| سخن ابن تيميّه: «اصول دين نزد شيعۀ اماميّه چهارتاست...»، و پاسخ آن... 55-
| |
| بيان اينكه امامت، اصلى از اصول دين است
| |
| مسألۀ نفى صفات
| |
| مسألۀ مخلوق بودن قرآن
| |
| مسألۀ نفى رؤيت
| |
| 20 - اين تهمت كه شيعه مساجد را تعطيل مىكند
| |
| سخن ابن تيميّه: «شيعه مساجد را تعطيل مىكند... و به عكس، حرم بزرگانشان را بسيار تعظيم مىنمايند...»، و پاسخ آن.... 58-
| |
| شيعه صاحبان قبر را عبادت نمىكند، بلكه با زيارت و ستايش آنان به خدا تقرّب مىجويد
| |
| سخن قصيمى: «در كتابهاى شيعه روايات فراوانى وجود دارد مبنى بر اينكه: امام منتظَر همۀ مساجد را خراب مىكند، و شيعه هميشه دشمن مساجد بوده است...»، و پاسخ آن
| |
| 21 - اين تهمت كه شيعه نمىتواند ايمان و عدالت على را اثبات كند
| |
| سخن ابن تيميّه: «شيعه تا زمانى كه بر مذهب خودش باشد از اثبات ايمان و عدالت على عاجز است»، و پاسخ آن
| |
| و مىگويد: «اسلام معاويه و يزيد و خلفاى بنى اُميّه و بنى عبّاس، و نماز و روزه و جهاد آنها با كفّار به تواتر ثابت شده است»
| |
| شيوۀ مقبول مناظره آن است كه شيعه در پيش مىگيرد، نه آن راهى كه اهل سنّت مىروند
| |
| مقدار علم و تقواى و ديندارى ابن تيميّه به اندازهاى است كه ايمان على عليه السلام را در كنار ايمان معاويۀ حُقّه باز، يزيد پليد، و جبّاران ستمگر بنى اُميّه، و طاغوتيانِ متجاوز حرمت شكنِ بنى عبّاس قرار مىدهد
| |
| 22 - انواع تهمتها به شيعه مانند: ضايع كردن نماز و ارتكاب محرّمات
| |
| و حلال شمردن آنها و
| |
| دروغها وتهمت هايى ناروا به شيعه و به شيخ طوسى، و پاسخ آنها
| |
| 23 - اين تهمت كه شيعه، مسيلمۀ كذّاب و پيروانش را دوست دارد
| |
| سخن ابن تيميّه: «دشمنان ابوبكر و پيروانش مانند مسيلمۀ كذّاب و پيروانش و ديگران از معروفترين مرتدّان بودند، با اين حال شيعيان اين مرتدّان را دوست مىدارند...»، و پاسخ آن
| |
| سخن ابن حجر در معرّفى چهرۀ ابن تيميّه: «ابن تيميّه بندهاى است كه خداوند او را خوار و گمراه و كور و كر و ذليل ساخته است»
| |
| 24 - اين تهمت كه برخى از شيعه مىپندارد كوهان شتر خراسانى در روز اسارت زنان خاندان وحى در كربلا روييد
| |
| سخن ابن كثير: برخى از آنان بر اين باورند: كوهان شتر خراسانى در روز اسارت زنان شريف خاندان وحى در كربلا روييده است تا عورت آنان را بپوشاند، و پاسخ آن
| |
| 156بيان اينكه: «... الإسلام محمّدي الحدوث، حسينيّ البقاء» [دين اسلام پديد آمدنش محمّدى بود ولى ماندگاريش حسينى است]
| |
| 25 - اين تهمت كه شيعه به اصحاب پيامبر ناسزا مىگويد
| |
| و به جز تعدادى اندك بقيّه را مرتدّ مىداند
| |
| سخن نگارندۀ كتاب «المنار»: «شيعه به همۀ اصحاب پيامبر خدا ناسزا مىگويد، و به جز تعدادى انگشت شمار بقيّۀ اصحاب را مرتدّ مىدانند، و بر اين باورند كه به امامان، وحى مىشود، و مرگ امامان به اختيار خودشان است»، و پاسخ آن
| |
| 26 - نسبت متعۀ دورى به شيعه
| |
| سخن نگارندۀ كتاب «المنار»: «شيعيان متعهاى به نام متعۀ دورى دارند»، و پاسخ آن.... 70-
| |
| دروغ منبعى جز قلبهاى خيانتكار و سينههايى كه لانۀ وسواس خنّاس است، ندارد
| |
| و قصيمى مىگويد: «ازدواج موقّت نزد شيعه انواعى دارد: صغرى و كبرى...»، و پاسخ آن.... 71-
| |
| بيان اصول و حدود ازدواج موقّت.... 72-
| |
| موسى جار اللّٰه مىگويد: «متعه از بقاياى ازدواجهاى دوران جاهليّت است...»، و پاسخ آن.... 73-
| |
| هر صفحۀ اين كتاب مايۀ ننگ و شرمسارى براى اُمّت اسلامى است و براى هم فكرانش بيشتر!
| |
| من نمىدانم دربارۀ كتاب شخصى كه كتاب خدا و سنّت پيامبرش را پشت سر انداخته و آن را با رأى فاسد و عقل ناقص، هر گونه كه بخواهد تفسير مىنمايد چه بنويسم
| |
| بحثى پيرامون ازدواج موقّت:
| |
| 1 - «متعه» در قرآن
| |
| 2 - حدود «متعه» در اسلام
| |
| 3 - نخستين كسى كه از «متعه» نهى كرد
| |
| 1574 - اصحاب و تابعان
| |
| 5 - أقوال اهلسنّت دربارۀ «متعه» ونفى آن كه بالغ بر (22) قول است
| |
| 27 - اين تهمت كه شيعه دربارۀ على و فرزندانش
| |
| همان باورى را دارد كه نصارا دربارۀ عيسى بن مريم دارند
| |
| سخن قصيمى: «شيعه دربارۀ على و فرزندانش دقيقاً همان باورى را دارد كه نصارا درباره عيسى بن مريم دارند؛ مانند اعتقاد به حلول و تقديس و معجزات و فريادرسى از او و كمك جستن از او در گرفتارىها و سختىها، و پناه بردن به او به از روى ترس و يا اميد»، و پاسخ آن... 79-
| |
| اوّلين جنايت او بر همۀ مسلمانان آن است كه فرقههاى بزرگى از مسلمانان را - كه در ميان آنان پيشوايان و رهبران و علما و حكما قرار دارند - بت پرست ناميده است
| |
| بيان اينكه تقديس و معجزات، هرگز غلوّ نيست
| |
| هر كس كه مدّعىِ رابطۀ با ماوراى طبيعت است چه پيامبر و چه امام، بايد معجزهاى داشته باشد
| |
| در علم كلام ثبوت كرامت براى اولياى خدا از مسلّمات است
| |
| بيان اينكه توسّل به أئمّه عليهم السلام تضادّى با توحيد ندارد
| |
| 28 - اين تهمت كه شيعه قائل به حلول و تشبيه است
| |
| سخن قصيمى: «شيعه به پيروى از معتزله به دليل شبهههاى باطل و شناخته شده، رؤيت خدا در روز قيامت و صفات او و خالقيّت او را انكار مىكنند...»، و پاسخ آن
| |
| قصيمى در ذات خدا و صفات او از ابن تيميّه و شاگردش ابن قيّم پيروى كرده است
| |
| شيعه در انكار رؤيت خدا در روز قيامت، هرگز پيرو معتزله نبوده و نيست، بلكه شيعه پيرو برهان عقلى و نقلىِ اين حقيقت روشن است
| |
| شيعه اين را كه خداوند صفات ثبوتيّۀ زائد بر ذات داشته باشد انكار مىكند
| |
| كسى كه مىگويد: افعال انسان مخلوق خداست، در حقيقت ناآگاهانه قبيح و ظلم را به خدا نسبت مىدهد
| |
| 29 - اين تهمت كه شيعه مىگويد: آتش بر تمام ذرّيّۀ
| |
| پيامبر صلى الله عليه و آله حرام است و همۀ آنان معصومند
| |
| قصيمى در شمار عقايد شيعه مىگويد: «همه ذرّيّۀ پيامبر صلى الله عليه و آله معصوم هستند»، و پاسخ آن
| |
| امتياز خاصّى كه ذرّيّه پيامبر صلى الله عليه و آله دارند، اين است كه در هر حال توفيق توبه را پيدا مىكنند
| |
| سخن قسطلانى و زرقانى در شرح حديث: «إنّما سُمِّيت فاطمة لأنّ اللّٰه قد فطمها وذرّيّتها عن النار يوم القيامة» [فاطمه به اين نام ناميده شده؛ زيرا كه خداوند او و فرزندانش را از آتش حفظ كرده است].... 86-
| |
| و نيز روايت شده است: «... لأ نّ اللّٰه قد فطمها ومحبّيها عن النار» [... زيرا خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور ساخته است]
| |
| 30 - اين تهمت كه شيعه مىگويد: على عليه السلام در ميان ابرهاست
| |
| سخن قصيمى: «آيا شيعه مىتواند كلمهاى از قرآن را براى عقيدهاش به تناسخ ارواح، و حلول خدا در وجود امامانش، و اعتقاد به رجعت، و عصمت أئمّه، و مقدّم داشتن على بر ابوبكر وعمر وعثمان شاهد بياورد؟ يا بر باورهاى شيعه از قبيل وجود على در ميان ابرها و يا اينكه برق ابر تبسّمِ على و غُرّش آن صداى اوست دليل بياورد؟»... 89-
| |
| رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز غدير بر سر مبارك على عليه السلام عمّامه گذاشت به گونهاى بيانگر عظمت و جلال او بود، و در آن جمع بزرگ با دست مبارك خويش با عمّامه خود كه «سحاب» نام داشت بر سر او تاج گذاشت
| |
| چگونه قرآن على را بر ديگران مقدّم نكرده در حالى كه خداوند ولايت او را قرين و همراه ولايت خدا و ولايت پيامبرش قرار داده است آنجا كه مىفرمايد: (إِنَّمٰا وَلِيُّكُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاٰةَ...)
| |
| آيا او و هم فكرانش مىتوانند يك حرف از قرآن بياورند كه بر مقدّم بودن ابوبكر و عمر و عثمان بر ولىّ پاك خدا اميرمؤمنان عليه السلام دلالت كند؟
| |
| 31 - اين تهمت كه شيعه مىگويد: پيامبر صلى الله عليه و آله مطالبى را از روى تقيّه كتمان كرد
| |
| تهمت بر شيعه: رافضىها مىگويند: پيامبر صلى الله عليه و آله مطالبى را با اينكه مردم به آن نياز داشتند و بر او وحى شده بود، پنهان كرد [و به مردم ابلاغ نكرد]، و پاسخ آن.... 93-
| |
| ===سوم - مخالفت اهل سنّت با على عليه السلام و شيعيانش===
| |
| نگفتن تلبيه به خاطر مخالفت با على عليه السلام:
| |
| سخن ابن عبّاس: «أللّهمّ العنهم فقد تركوا السنّة من بُغض عليّ» [خدايا! آنها را لعنت كن كه به خاطر بُغض على عليه السلام سنّت رسول خدا صلى الله عليه و آله را ترك مىكنند]
| |
| نكتۀ قابل توجّه: اين شيوۀ دشمنانۀ اُموى ميان پيروان معاويه نسل به نسل به ارث رسيده است؛ لذا صرفاً به خاطر مخالفت با شيعيان امير المؤمنين عليه السلام از سنّت قطعى دست مىكشند
| |
| غزالى مىگويد: «آنچه مشروع است مسطّح بودن قبر است، ولى چونكه رافضه آن را شعار و علامت خود كردهاند ما تسنيم (= بلند و برجسته قرار دادن روى قبر) را برگزيدهايم»
| |
| نگارندۀ كتاب «الهداية» از حنفيان مىنويسد: «مشروع و سنّت آن است كه انگشتر در دست راست باشد، ولى چون رافضه چنين عمل مىكنند ما در دست چپ مىكنيم»
| |
| ابن تيميّه مىگويد: «برخى از فقهاء گفتهاند: اگر عمل مستحبّى شعار آنها بشود بايد آن را ترك كرد...»
| |
| نگارندۀ كتاب «عقد الدرر واللآلي» مىگويد: «... شايسته نيست مؤمن در روز عاشورا به يزيد ملعون و نيز به شيعه و رافضىها و خوارج با برخى كارها تشبّه كند؛ يعنى آن را روز عيد و يا ماتم قرار ندهد...»
| |
| غزالى مىگويد: «بر واعظ و هر فرد ديگرى حرام است، مقتل حسين عليه السلام و داستان او و درگيريها و مشاجراتى كه ميان اصحاب رخ داده، را روايت كند؛ چون باعث بغض و كينۀ نسبت به صحابه و مذمّت آنها مىشود در حالى كه آنها بزرگان دين هستند، و بايد نزاعها و جنگهايشان را حمل بر صحّت نمود، شايد به خاطر اشتباه در اجتهادشان بوده نه براى طلب دنيا و رياست طلبى»!
| |
| ===چهارم - معاويه و شيعيان أمير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام===
| |
| يكى از گناهان او، عادت وى بر ريختن خونهاى شيعيان در سرتاسر حكومتش بوده است
| |
| بسربن أرطات و... را به همراه سپاهى روانه كرد و به آنها دستور داد در شهرها بگردند و هر شيعهاى از شيعيان على بن ابى طالب عليه السلام و اصحاب او را يافتند، بكشند
| |
| بسرُ آهنگ يمن كرد كه عبيداللّٰه بن عبّاس عامل على بن أبي طالب عليه السلام حاكم آنجا بود و دو پسر بچۀ او را يافت پس آن دو را گرفت و با چاقويى كه داشت آنها را سر بريد
| |
| خطبۀ على عليه السلام هنگامى كه خبر كشته شدن حسّان بن حسّان، فرماندار وى در شهر «انبار» به وى رسيد.... 110-
| |
| چون خبر كشته شدن آن دو كودك توسّط بُسر، به على بن ابى طالب عليه السلام رسيد، بسيار ناراحت شد و بُسر را نفرين كرد
| |
| سمره از كسانى بود كه با اطّلاع معاويه و بلكه با دستور او، قتلهاى زيادى انجام داد
| |
| معاويه به سمرة بن جندب از بيت المال چهار هزار درهم داد تا براى اهل شام خطبه بخواند و بگويد آيۀ: (وَ مِنَ اَلنّٰاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي اَلْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا...) دربارۀ على ابن ابى طالب عليه السلام نازل شده است. و آيۀ: (وَ مِنَ اَلنّٰاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ اِبْتِغٰاءَ مَرْضٰاتِ اَللّٰهِ) دربارۀ ابن ملجم، بدبختِ قبيلۀ مراد نازل شده است
| |
| در پيشاپيش فرمانداران معاويه كه دشمن آقاى عترت بودند و با تمام قوا بر شيعيان آل اللّٰه هجوم مىبردند، زياد بن سميّه قرار داشت
| |
| زياد، مردم را در كوفه بر درِ قصر خود جمع مىكرد و آنها را بر لعن على عليه السلام تشويق مىكرد
| |
| پسر هند دستور داد به مكۀ مكرّمه هجوم ببرند
| |
| پسر هند دستور داد بر شهر مدينه مسلّط شوند و اهل آن را بترسانند و به آنها بد بگويند، و هر چه از شيعيان أمير المؤمنين على عليه السلام در آنجا هست را پيدا كنند.... 120-
| |
| معاويه و حُجر بن عدى و ياران وى:
| |
| تبعيد حُجر و اصحابش به سوى معاويه و كشتن آنها
| |
| حُجر بن عدى كيست؟ و همراهان او چه كسانى بودند؟
| |
| شايستگى اين مرد و ياران او بر هيچ كس پوشيده نبود حتّى بر مثل مغيره كه از گروه معاويه است
| |
| معاويه پس از اينكه زياد را به ابوسفيان ملحق كرد، خوش داشت كه از رضايت او منحرف نشود، و با رضايت او كينهاش شفا يابد
| |
| دو حضرمى و قتل آنها به خاطر تشيّع
| |
| مالك اشتر:
| |
| از افراد شايستهاى كه بىگناه، معاويه آنها را كشت مالك بن حارث اشتر نخعى است
| |
| محمّد بن ابى بكر:
| |
| از قربانيان حكومت پادشاهى مستبدّانۀ معاويه، متولّد شدۀ در حرم امن خدا، و پروردۀ خاندان عصمت و قداست، محمّد بن ابى بكر است
| |
| معاوية بن حديج و عمرو عاص او را در پوست خرى گذاشتند و به آتش كشيدند
| |
| محمّد بن ابى بكر برادر مادرى عبداللّٰه بن جعفر بن ابوطالب بود
| |
| محمّد بن ابى بكر نزد عمرو عاص آورده شد و او را به قتل صبر كشت
| |
| {{پایان}}
| |