ایام غدیریه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۵۳: خط ۴۵۳:
<big>محدث قمى مى ‏نويسد: شب 19 ذی حجةالحرام به قول كفعمى و فيض كاشانى شب عروسى حضرت زهرا عليها السلام است.<ref>فيض العلام (محدث قمى): ص 126.</ref>در پشت مسجد قبا محلى بود كه گفته مى‏شد عروسى حضرت فاطمه ‏عليها السلام در آنجا انجام شده است. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در صدد بود محلى را براى مراسم عروسى حضرت فاطمه‏ عليها السلام تهيه كند، يكى از اصحاب آنجا خانه‏ اى داشت كه در اختيار آن حضرت قرار داد و زفاف حضرت زهرا عليها السلام آنجا انجام شد.</big>
<big>محدث قمى مى ‏نويسد: شب 19 ذی حجةالحرام به قول كفعمى و فيض كاشانى شب عروسى حضرت زهرا عليها السلام است.<ref>فيض العلام (محدث قمى): ص 126.</ref>در پشت مسجد قبا محلى بود كه گفته مى‏شد عروسى حضرت فاطمه ‏عليها السلام در آنجا انجام شده است. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در صدد بود محلى را براى مراسم عروسى حضرت فاطمه‏ عليها السلام تهيه كند، يكى از اصحاب آنجا خانه‏ اى داشت كه در اختيار آن حضرت قرار داد و زفاف حضرت زهرا عليها السلام آنجا انجام شد.</big>


<big>اين خانه تا اواخر محفوظ بود، و ما هر سال كه به حج يا عمره مشرف مى ‏شديم، مى‏رفتيم و از آن بنا متبرک مى‏ شديم. تعدادى نوجوان شيعى همواره آنجا بودند، كه تا يك زائر مى ‏آمد جمع مى‏ شدند و براى آن ها اشعارى در فضائل حضرت فاطمه و اميرالمؤمنين‏ عليهما السلام مى‏خواندند و صله مى‏ گرفتند. ما ده ‏ها بار به آن مكان رفتيم و زيارت كرديم. در اين اواخر، به هنگام تجديد بناى مسجد قبا آنجا را تخريب كردند.</big>
<big>اين خانه تا اواخر محفوظ بود، و ما هر سال كه به حج يا عمره مشرف مى ‏شديم، مى‏رفتيم و از آن بنا متبرک مى‏ شديم. تعدادى نوجوان شيعى همواره آنجا بودند، كه تا يک زائر مى ‏آمد جمع مى‏ شدند و براى آن ها اشعارى در فضائل حضرت فاطمه و اميرالمؤمنين‏ عليهما السلام مى‏ خواندند و صله مى‏ گرفتند. ما ده ‏ها بار به آن مكان رفتيم و زيارت كرديم. در اين اواخر، به هنگام تجديد بناى مسجد قبا آنجا را تخريب كردند.</big>


<big>چنانكه خانه حضرت خديجه نيز تا زمان ما محفوظ بود، و تابلوى «مولد الزهراء عليها السلام» بر ديوار آن نصب شده بود. ما ده ‏ها بار آنجا رفتيم و دو ركعت نماز خوانديم. در اواخر آن تابلو را برداشتند و درب آنجا را بستند، و در سال‏ هاى اخير كلاً آنجا را با خاک يكسان كردند.</big>
<big>چنانكه خانه حضرت خديجه نيز تا زمان ما محفوظ بود، و تابلوى «مولد الزهراء عليها السلام» بر ديوار آن نصب شده بود. ما ده ‏ها بار آنجا رفتيم و دو ركعت نماز خوانديم. در اواخر آن تابلو را برداشتند و درب آنجا را بستند، و در سال‏ هاى اخير كلاً آنجا را با خاک يكسان كردند.</big>
خط ۴۶۰: خط ۴۶۰:


<big>از ابن ‏عباس روايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله پيشاپيش حضرت فاطمه‏ عليها السلام، جبرئيل طرف راست، ميكائيل طرف چپ و 70000 فرشته پشت سر آن حضرت حركت مى ‏كردند، و تا طلوع فجر به تسبيح و تقديس پروردگار مشغول بودند.<ref>تاريخ بغداد: ج 5 ص 7.</ref></big>
<big>از ابن ‏عباس روايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله پيشاپيش حضرت فاطمه‏ عليها السلام، جبرئيل طرف راست، ميكائيل طرف چپ و 70000 فرشته پشت سر آن حضرت حركت مى ‏كردند، و تا طلوع فجر به تسبيح و تقديس پروردگار مشغول بودند.<ref>تاريخ بغداد: ج 5 ص 7.</ref></big>




خط ۴۶۷: خط ۴۶۸:


=== <big>بيستم ذی حجة الحرام</big> ===
=== <big>بيستم ذی حجة الحرام</big> ===
الف) ادامه بيعت
'''<big>الف) ادامه بيعت</big>'''
 
<big>پيامبر عظيم ‏الشأن ‏صلى الله عليه و آله براى اينكه هر يک از حجاج حاضر در غدير - كه بالغ بر 120000 نفر بودند - بتوانند به محضر مولاى متقيان‏ عليه السلام برسد و دست بيعت بدهد و نگويد كه من دور بودم و نشنيدم، سه روز در سرزمين غدير ماندند و فرصت دادند كه هر كس بيايد و دست اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در دست بگيرد و با عنوان «اميرالمؤمنين» حضرتش را مخاطب قرار بدهد.</big>
 
<big>اين مطلب در آخر خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت آمده است. هنگامى كه خطبه به پايان رسيد، همه فرياد برآوردند: شنيديم و با دل و جان فرمان خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله را اطاعت كرديم. آنگاه همه گرداگرد پيامبر صلى الله عليه و آله گرد آمدند و دست داده و بيعت نمودند. از نخستين كسانى كه دست بيعت دادند [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] و عمر و عثمان و معاويه، و سپس ديگر مهاجران و انصار بودند. روز بيستم كه تمام شد، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله نماز مغرب و عشا را يک جا خواندند و بيعت را سه روز ادامه دادند.</big>
 
<big>هر گروهى كه بيعت مى ‏كرد پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله مى‏ فرمود: الحمد الله الذى فضّلنا على جميع العالمين: سپاس خدايى را كه ما را بر همه عالميان برترى داد.<ref>الاحتجاج: ج 1 ص 66 . روضة الواعظين (ابن ‏فتّال): ج 1 ص 235. اليقين: ص 361. الصراط المستقيم: ج 1 ص 304. تفسير صافى: ج 3 ص 312. بحار الانوار: ج 37 ص 217. عوالم العلوم: ج 15 قسم 3 ص 194. الغدير: ج 1 ص 270. يوم الانسانيّه: ص 130.</ref></big>
 
 
<big>'''ب) سنگ آسمانى معجزه غدير'''</big>
 
<big>پس از مراسم بيعت گرفتن براى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، منافقين بر آشفته شدند: فلما كان بعد ثلاثة و جلس النبى‏ صلى الله عليه و آله مجلسه، اتاه رجل من بنى ‏مخزوم يسمّى عمر بن عتبه - و فى خبر آخر حارث بن النعمان الفهرى - فقال... .<ref>بحار الانوار: ج 37 ص 166.</ref>در اين ميان [[حارث بن نعمان فهرى]] مخالفت علنى خود را با امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اعلام كرد، و با صراحت و لحنى توهين‏ آميز به اين انتصاب اعتراض كرد.</big>
 
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين به امر خدا بوده نه من. ولى حارث سر را به سوى آسمان بلند كرده و گفت: خدايا، اگر محمد راست مى‏ گويد سنگى  بر من ببار، و اگر دروغ مى ‏گويد عذابى بر او نازل كن.</big>
 
<big>وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله دور شد، پرنده ‏اى در آسمان ظاهر شد و سنگى را كه همراه داشت بر سر او رها كرد، كه فرق سرش را سوراخ و از انتهاى بدنش خارج شد، و ابر سياهى در آسمان برقى زد و بدن او را سوزاند. در اين هنگام اين آيات نازل شد: «سأل سائل بعذاب واقع . للكافرين ليس له دافع».<ref>معارج/1، 2.</ref>معجزه‏ اى كه مانند معجزه اصحاب فيل بود.<ref>جامع الاخبار: ص 12.</ref></big>
 
 
<big>'''ج) درگذشت اديب نيشابورى'''</big>
 
<big>شيخ محمد تقى اديب، مشهور به اديب نيشابورى دوم، روز 20 ذی حجة الحرام 1396 ق در گذشت. كسى كه در حدود 60 سال كرسى تدريس ادبيات مشهد بر عهده ايشان بود. ايشان پرورش يافته مكتب ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى اول بود. در ادبيات، نجوم، فقه، اصول، تفسير، حديث، فلسفه و طب نيز مهارت داشت.</big>
 
=== <big>بيست و يكم ذى‏ حجة الحرام</big> ===
'''<big>الف) ماجراى عقبه «هَرشى»</big>'''<big><ref>واقعه هَرشى در اولين شب حركت پيامبر صلى الله عليه و آله از غدير اتفاق افتاد. چون پيامبر صلى الله عليه و آله عصر روز 21 حركت كردند، پس واقعه هرشى در روز 22 ذى‏ الحجه بوده است. تفسير القمى: ج 1 ص 174.</ref></big>
 
<big>پس از بيعت همگانى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير، [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] و عمر و چند تن ديگر از منافقين همراز شدند و براى قتل پيامبر صلى الله عليه و آله هم قسم شدند و صحيفه‏ اى را امضا كردند.<ref>بحار الانوار: ج 28 ص100، 111، 117، 124.</ref></big>
 
<big>روز بيستم ذی حجة الحرام كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با حجاج به سوى مدينه حركت كردند، اين 14 نفر از كاروان جدا شدند و خود را به قله كوه «هرشى» رساندند. هرشى نام محلى در عقبه، در نزديكى جحفه بود كه دريا از فراز آن ديده مى‏ شد.<ref>معجم البلدان: ج 5 ص 397.</ref>حجاج مدينه در مسير خود به مكه معظمه از اين نقطه عبور مى‏ كردند، و مسير حجاج شام نيز در اين نقطه به راه مكه و مدينه مى ‏پيوست.<ref>معجم البلدان: ج 5 ص 398.</ref></big>
 
<big>هفت تن از آن ها در طرف راست و هفت تن ديگر در طرف چپ گردنه كمين كردند تا شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را رم دهند. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله بر شتر راهوارى سوار بود. چون به گردنه هرشى رسيدند، جبرئيل امين فرود آمد و اسامى آن 14 نفر را به پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت و گفت: اين افراد بر فراز كوه كمين كرده‏ اند كه شما را به قتل برسانند.<ref>اقبال الاعمال: ج 2 ص 249.</ref>حذيفه پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله بود.</big>
 
<big>حضرت او را صدا كرده و امر فرمودند كه محكم از افسار شتر بگيرد. چون به پرتگاه رسيدند، برقى زد و چهره توطئه ‏گران مشاهده شد و پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را با نامشان فرا خواندند.<ref>اقبال الاعمال: ج 2 ص 250.</ref></big>
 
<big>بدين گونه صدق كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير كه: لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين، و نيز صدق آيه «و الله يعصمك من الناس»<ref>مائده/67.</ref>ظاهر شد. اين افراد را حذيفه و عمار ديدند و شناختند. تا جايى كه اين دو را منافق شناس ناميدند، و هر كسى را كه حذيفه در نماز ميت او شركت نمى ‏كرد مى ‏فهميدند كه جزو منافقان است.</big>
 
<big>منافقين پس از اين كودتاى نافرجام، گروه ديگرى را با خود همراه كردند و تصميم جدى گرفتند كه آن حضرت را به شهادت برسانند. پس سمّى تهيه كرده آن را توسط برخى از همسران به آن حضرت خوراندند.</big>
 
<big>امام صادق ‏عليه السلام در اين رابطه مى‏ فرمايد: بى‏گمان آن دو زن پيامبر را مسموم كردند.<ref>تفسير العياشى: ج 1 ص 342.</ref></big>


== <big>پانویس</big> ==
== <big>پانویس</big> ==

نسخهٔ ‏۱ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۲۳

تاريخچه و زيربناى دهه غدير[۱]

مراسم جشن و سرور و شادى در ايام موفور السرور عيد غدير پيشينه ‏اى بس ديرينه دارد. در اينجا گزارشى فهرستوار از جشن‏ هاى غدير و نيز دهه غدير ارائه مى ‏كنيم:

الف) عيد غدير در تاريخ

  1. همه پيامبران‏ عليهم السلام به اوصياى خود توصيه مى‏ كردند كه روز غدير خم را جشن بگيرند.[۲]
  2. پيامبر عظيم الشأن اسلام ‏صلى الله عليه وآله پس از نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت، سه روز تمام در سرزمين غدير خم جشن گرفتند، و به حاضران -  كه تعدادشان بالغ بر 120000 نفر بود -  فرمودند: هنّئونى هنّئونى، انّ الله خصّنى بالنبوة و خصّ اهل‏ بيتى بالامامة: به من تبريک بگوييد، به من تهنيت بگوييد، خداوند مرا به نبوت و خاندانم را به امامت اختصاص داد.[۳]
  3. پيامبر صلى الله عليه و آله به حسّان بن ثابت امر فرمود كه با سرودن قطعه شعرى هنگامه غدير را در جهان ادبيات جاودانه سازد.
  4. پيامبرصلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام امر فرمود كه روز عيد غدير را همه ساله جشن بگيرد.
  5. خاندان عصمت و طهارت و شيعيان به تبع آنان، همه ساله عيد غدير را جشن مى گرفتند.[۴]
  6. امام رضا عليه السلام در سال 203 ق عيد غدير را در خراسان جشن گرفتند. فيّاض طوسى كه در آن مراسم حضور داشت، مشاهدات خود را به سال 259 ق گزارش داده است.[۵]
  7. معزّ الدوله -  پادشاه مقتدر آل ‏بويه -  در سال 352 ق روز غدير را رسماً جشن گرفت.[۶]
  8. اهالى مصر و مراكش در سال 362 ق به مدت ده روز «دهه غدير» را جشن گرفتند.[۷]
  9. مقريزى (م 845 ق) گزارش جامع و دقيقى از مراسم جشن و سرور «دهه غدير» در دولت فاطميان و صل ه‏ها و تبرّعات آنان در سال 516 ق در طول اين دهه ارائه داده است.[۸]
  10. از سال 907 ق، همه ساله در سر تا سر ايران عيد سعيد غدير در سطح گسترده و طىّ مراسم با شكوهى جشن گرفته مى‏ شود.[۹]

حتى مراجع عصر حاضر نيز طى بيانات خود سفارش كرده ‏اند كه عيد غدير در يک دهه برگزار شود. به پيروى از اين پيشينه و سفارشات سالانه همايش‏ هاى بزرگ به مناسبت غدير برگزار مى ‏شود. در اين همايش ‏ها با ارائه مقالات و تشكيل ميزگردها و... ، خطوط كلى مجالس دهه غدير تعيين مى‏ گردد. حتى به منظور تربيت مبلّغان، كلاس‏ هاى تخصصى غدير دائر مى‏ شود.

ب) نخستين دهه غدير

تقى ‏الدين احمد بن على مقريزى (م 845 ق) در كتاب كم نظير «الخطط المقريزية» گزارش جامعى از مراسم دهه غدير در دولت فاطميان در قاهره ارائه داده است.

مجموع اين گزارش ‏ها را مرحوم محمدهادى امينى -  فرزند مرحوم علامه امينى -  در كتاب ارزشمندى گرد آورده، و 12 نمونه از اشعار شعراى فاطمى در قرن چهارم تا ششم هجرى را نقل كرده است. همچنين سه نمونه از خطبه‏ هاى فاطميان را در روز عيد غدير، مصر، يمن و شامات ثبت كرده است.[۱۰]

در اينجا فرازهايى از كتاب گرانسنگ «الخطط المقريزية» را مى ‏آوريم:

نخستين جشن رسمى غدير به سال 352 ق، در ايام معزّالدوله بوَيهى (ت 303 - م 356 ق) در عراق پايه ‏گذارى شد. اساس اين جشن روايت احمد بن حنبل است كه در مسند كبير خود از براء بن عازب روايت كرده كه گفت: در يكى از سفرها در خدمت رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله بوديم كه در غدير خم فرود آمديم. فرمان اجتماع براى نماز اعلام شد. زير دو درخت براى رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله جارو زده شد و نماز ظهر را خوانديم. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: آيا مى‏ دانيد كه من براى مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر (اولى به نفس) هستم؟ همه گفتند: آرى. فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. عمر بن خطاب او را ملاقات كرد و گفت: گوارايت باد اى پسر ابوطالب! مولاى من و هر مؤمن و مؤمنه گشتى.[۱۱]


آنگاه مقريزى شرح مختصرى در مورد سرزمين غدير خم مى ‏نويسد:

غدير خم در سه ميلى جحفه در سمت چپ راه مى‏ باشد. چشمه ‏اى در آن بركه مى ‏ريزد. درختان فراوانى در اطراف آن هست، و از سنت آن ها (شيعيان) است كه همواره در اين روز روز 18 ذی حجة عيد برگزار مى‏ شود. احياء شب عيد با عبادت مى‏ باشد، نزديک زوال نيز دو ركعت نماز مى‏ خوانند، جامه‏ هاى نو مى‏ پوشند، برده ‏ها خريده و آزاد مى‏ كنند، قربانى مى‏ كشند و كارهاى خير فراوان انجام مى ‏دهند.[۱۲]

سپس مى‏ افزايد: هنگامى كه شيعيان در عراق اين عيد را جشن گرفتند، عوام سنى‏ ها خواستند خود را به آن ها تشبيه كنند و زهرچشمى بگيرند. پس در سال 389 ق هشت روز پس از غدير، جشن مفصلى گرفته و اظهار شادمانى كرده و كارهاى لهو انجام دادند و گفتند: امروز روز ورود پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با ابوبكر صديق در غار مى ‏باشد. در آن روز خود را آرايش كرده و چادرها نصب كردند و آتش افروزى كردند و كارهايى انجام دادند كه در تاريخ بغداد ياد شده است.[۱۳]

جالب توجه است كه: اولاً: هجرت در شب اول ربيع الاول آغاز شده و دخول پيامبرصلى الله عليه وآله به غار بدون ترديد در اول ربيع بوده است، نه 26 ذی حجة الحرام! ثانياً: بر اساس تحقيق، ابوبكر در غار نبود، بلكه شخص ديگرى به نام: عبدالله بن اريقط به عنوان راهنما در غار بود.[۱۴]

ج) نخستين جشن رسمى غدير در مصر

مقريزى در ادامه مى‏ گويد: در روز 18 ذی حجة الحرام 362 ق، براى نخستين بار جشن مفصلى در مصر و مغرب (مراكش) برگزار شد، و جمعيت انبوهى براى دعا و عبادت گرد آمدند. آن روز روز عيد بود، زيرا در آن روز پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله على‏ عليه السلام را به عنوان خليفه برگزيده و پيمان خلافت بسته بود.

در آن روز اجتماع با شكوهى در مسجد جامع قاهره برگزار شد. قاريان قرآن تلاوت كردند، شعرا شعر انشاء كردند، فقها گرد آمدند و مراسم تا ظهر ادامه يافت. آنگاه به قصر رفتند و از دست خليفه جايزه دريافت كردند.[۱۵].

سپس مقريزى مى‏ نويسد: در دهه ميانى ذی حجة، همه امرا و درجه ‏داران خود را مهياى حضور در مراسم عيد غدير مى‏ كنند. روز هجدهم ذيحجة، خليفه بدون سايبان و بدون تشخّص براى حضور در مراسم قرائت خطبه حاضر مى‏ شود. در آن روز، طبق روال وزير داخل قصر مى ‏شود. خليفه حركت مى ‏كند تا براى جلوس روى تخت مهيا شود، و وزير با خدم و حشم خليفه را همراهى مى‏ كند. تخت خليفه را در مقابل درب كاخ مى‏ گذارند.

بيش از 5000 نفر نظامى سواره و در حدود 1000 نفر تيرانداز پياده و در حدود 7000 نفر پرچم به دست، از اصناف مختلف و در صف‏ هاى منظم در اطراف خليفه حركت مى‏ كنند تا به مقام رأس الحسين‏ عليه السلام مشرف مى‏ شوند. خليفه در جايگاه قرار مى‏ گيرد، و خطيب به منبر رفته و متن خطبه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله را -  كه در روز غدير ايراد فرموده بود -  قرائت مى‏ كند. پس از القاى خطبه، قاضى ‏القضاة آمده و دو ركعت نماز عيد را با مردم مى ‏خواند.

در نزد آن ها عيد غدير بيش از عيد قربان اهميت دارد، و در آن بيش از عيد قربان قربانى ذبح مى شود. سپس قاضى بر عرشه منبر قرار مى‏ گيرد و اشعار نغز و پرمغزى پيرامون غدير خم مى ‏خواند.

در سال 516 ق در مراسم جشن غدير، هزاران تن از اشراف و اعيان و فقرا و مساكين گرد آمده و جايزه دريافت كردند. همگان؛ از عالى و دانى، ثروتمند و مستمند منتظر جايزه غدير هستند. كسانى كه دختر دم بخت دارند يا قصد داماد كردن پسر دارند، منتظر مى‏ شوند كه دهه غدير فرا رسد و از جايزه خليفه به اهداف خود برسند. شعرا شعر مى‏ خوانند و صله مخصوص دريافت مى ‏كنند: 790 دينار به درجه‏داران تقديم مى‏ شود، 144 قطعه لباس فاخر تقسيم مى‏ شود، 258 دينار از سوى وزير جايزه داده مى‏ شود.

موقع اذان بانگ تكبير همه جا طنين ‏انداز مى‏ شود و نماز ظهر به امامت قاضى ‏القضاة ادا مى‏ گردد. خليفه به قصر مى‏ رود تا نزديكان و خاندانش را ديدار نمايد، و پسرش به جاى او با مردم ديدار مى‏ كند و جايزه مى‏ دهد.

مسئول بيت‏ المال با صندوقى كه در آن 5000 دينار است مى‏ آيد و آن را تقسيم مى ‏كند. مسئول خزانه لباس مى‏ آيد و لباس‏ هاى فاخر بين مردم تقسيم مى ‏كند. وزير دستور مى‏ دهد كتاب ‏هايى براى مطالعه به نزد خليفه ببرند.

به هر كدام از برادران و خويشاوندان خليفه 1000 دينار مى‏ دهند. آنچه باقى بماند به نماينده دولت مى‏ دهند تا در ميان مهمانان و درجه‏ داران و مستخدمان تقسيم كند.[۱۶]

اين بود اشاره ‏اى كوتاه به آمار و ارقام مربوط به دهه غدير در ايام دولت فاطميان، كه نزديک به يک هزار سال پيش در دهه غدير توسط فاطميون نثار مى ‏شد.

د) چرا دهه غدير؟

روز غدير به نصّ قرآن كريم روز «اكمال دين» و «اتمام نعمت» است.[۱۷]از سوى ديگر، از ديدگاه قرآن كريم عدد 10 عدد اكمال و اتمام مى ‏باشد:

  1. خداوند با حضرت موسى ‏عليه السلام براى يک ماه وعده گذاشت، سپس آن را با ده روز ديگر به «اتمام» رساند: «و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و اتممناها بعشر»[۱۸]: ما سى شب با موسى وعده گذاشتيم سپس آن را با ده شب ديگر به اتمام رسانديم.
  2. اگر كسى در حج واجب دسترسى به قربانى نداشته باشد، بايد 10 روز روزه بگيرد؛ سه روز آن را در حج و هفت روز آن را در وطن: «فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام فى الحج و سبعة اذا رجعتم تلك عشرة كاملة»[۱۹]: اگر كسى قربانى پيدا نكند سه روز در حج و هفت روز پس از مراجعت بايد روزه بگيرد اين ده روز كامل است.

در كتاب تفسيرى «الميزان» در مورد واژگان اكمال و اتمام به تفصيل سخن گفته، و در آخر به اين نتيجه رسيده كه «اتمام» عبارت است از انضمام همه اجزاء چيزى پس از شروع در آن. ولى «اكمال» عبارت است از حالتى كه اگر چيزى به آن حالت نرسد، به اثر مطلوب خود نخواهد رسيد.[۲۰]

در ادبيات عرب نيز كمتر از ده را «جمع قلّة»، و ده به بالا را «جمع كَثرة» گويند. راغب در اين رابطه مى ‏نويسد: العشرة هو العدد الكامل: ده عدد كامل مى ‏باشد.[۲۱]

بر اين اساس، اگر عيد سعيد غدير را يک روز، سه روز يا يک هفته برگزار كنيم بسيار خوب است، ولى تا به صورت دهگى نباشد به حدّ تمام و كمال نمى‏ رسد.

و لذا مى‏ بينيم كه در آداب و رسوم ما دهه عاشورا، دهه اربعين، دهه فاطميه، دهه محسنيه، دهه مهدويه و دهه كرامت، همه و همه ده روز گرفته مى ‏شود.

در اصل بنيانگذار مجالس دهگى حضرت امام رضا عليه السلام مى ‏باشد، كه روز اول محرم خانه را سياهپوش كرد، و به ريّان بن شبيب در روز اول محرم فرمود: يابن ‏شبيب، ان كنت باكياً لشى‏ء فابك للحسين‏ عليه السلام: اى پسرشبيب، اگر خواستى به چيزى گريه كنى به امام حسين‏ عليه السلام گريه كن.[۲۲]

و لذا علماى ربانى و مراجع درد آشناى جهان تشيع دستور اكيد دارند كه عيد سعيد غدير به عنوان دهگى گرفته شود.

تبليغ غدير با وقايع هفته غدير[۲۳]

يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت ‏هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد هفته غدير است.

بحث در رخدادهاى هفته غدير كه به غير از خود غدير چند واقعه است:

الف) خاتم ‏بخشى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و نزول آيه «إنما وليكم الله...».

ب) ازدواج اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با حضرت زهرا عليها السلام.

ج) خطبه خلافت كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز اول خلافت ظاهرى خود كه مصادف با غدير بود ايراد فرمودند.

د) حديث بساط كه ماجرايى معروف است.

هـ) پيمان برادرى بين مهاجرين و انصار كه پيامبر صلى الله عليه و آله هم خود را با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام برادر نمود.

و) ماجراى مباهله پيامبر صلى الله عليه و آله همراه با اهل‏ بيت ‏عليهم السلام با نصاراى نجران.

ز) ماجراى روزه و صدقه ‏دادن پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و نزول سوره «هل ‏أتى».

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: ايام غديريه /  رخداد هاى ايام غدير.

رخدادهاى ايام غدير[۲۴]

بزرگداشت غدير، هم بزرگداشت امامت است و هم بزرگداشت نبوت. در ايام عيد غدير حتى مى‏ توانيم «دهه غدير» برگزار كنيم و غدير را در يک دهه گرامى بداريم، كه آغاز اين دهه عيد غدير و پايان آن روز مباهله باشد. لذا بايد در بزرگداشت آن كوشيد و آن را به صورت دهه برگزار كرد، كه مراجع شيعه نيز تأكيد خاصى بر آن داشته ‏اند.

توضيح اينكه: روز عيد غدير 18 ماه ذى‏ الحجه و روز مباهله 24 اين ماه مبارك است. در كنار غدير، مهم‏ترين رويدادى كه حقانيت شيعه را ثابت مى‏كند مباهله است. مباهله پيامبرصلى الله عليه وآله با نصاراى نجران از دو جنبه نشان درستى و صداقت پيامبرصلى الله عليه وآله است:

اولاً: خود پيشنهاد مباهله از جانب پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله گواه اين مدعاست، زيرا تا كسى به صداقت و حقانيت خود ايمان راسخ نداشته باشد پا در اين راه نمى ‏نهد.

ثانياً: پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله كسانى را با خود به ميدان مباهله آورد كه عزيزترين افراد و جگرگوشه‏ هاى او بودند. اين خود نشان عمق ايمان و اعتقاد پيامبر صلى الله عليه و آله به درستى دعوتش است. مفسران و محدثان شيعه و اهل‏ تسنن تصريح كرده ‏اند كه آيه مباهله در حق اهل‏ بيت پيامبرعليهم السلام نازل شده است، و پيامبر صلى الله عليه و آله تنها كسانى را كه همراه خود به ميعادگاه برد، فرزندانش حسن و حسين و دخترش فاطمه و دامادش على‏ عليهم السلام بودند.

به همين دليل و به لطف الهى چند سالى است كه ايام غديريه -  كه «هفته غدير» و «دهه غدير» نيز جزو آن به شمار مى ‏آيد -  مورد توجه محبان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام قرار گرفته است، چرا كه بستر بسيار مناسبى جهت بيان استدلال‏ هاى مذهب حقّه جعفرى است. مانند نزول آيات و روايات غدير، مباهله، بخشش انگشتر در ركوع، نزول سوره هل‏ اتى، ابلاغ سوره برائت، فتح خيبر، بخشش فدک، نزول آيه اولى ‏الامر و آيه تبليغ و آيه اكمال، ميلاد امام كاظم و امام هادى ‏عليهما السلام ‏و... .

در اينجا تلاش شده تا تعدادى از اين مناسبت‏ ها جمع ‏آورى شده و توضيح بسيار مختصر در مورد هر كدام داده شود. تفصيل بعضى از اين موارد در همين دانشنامه و در واژه مربوط به آن آمده است. اميد است پيروان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام از فرصت‏ هاى بسيار مناسب اين ايام در جهت ترويج و ابقاء معارف ناب علوى در فضايى شاد و مفرح استفاده كنند.

در اينجا به اين رخدادها اشاره مى‏ شود:

نهم ذى ‏الحجة

الف) صدور حديث شريف سدّ الابواب

پس از ورود پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه وآله به مدينه و ساختن مسجد، اصحاب در اطراف مسجد خانه ‏هاى خود را ساختند و درب خانه ‏هاى خود را به سمت مسجد باز نمودند. خداوند اراده كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله و آل معصومين ايشان ‏عليهم السلام را با فضيلتى بر ديگران برترى دهد. روز نهم ذى‏ الحجه بود كه جبرئيل نازل شد و گفت: درب ‏هاى منازلى كه به سوى مسجد باز شده ‏اند ببندند، قبل از آنكه عذابى بر شما نازل شود. به جز درب خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و على ‏عليه السلام.

بعضى از صحابه اعتراض كردند. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله فرمود: اين خداوند متعال بود كه شما را بيرون كرد و على‏ عليه السلام را داخل نمود. ابوبكر و عمر با اصرار تقاضا كردند كه به اندازه يک پنجره يا يک كف دست و يا حداقل يک چشم فضايى به سمت مسجد باز گذارند. اما پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه نداد و فرمود: حتى به اندازه يک سوزن هم نبايد باز بگذاريد.[۲۵]

ب) روز عرفه

براى علت نامگذارى روز عرفه دو مطلب نقل شده است:

اول. در مورد حضرت آدم ‏عليه السلام: جبرئيل آدم‏ عليه السلام را به عرفات منتقل كرد. وقتى آن حضرت در عرفات اقامت كرد، جبرئيل گفت: وقتى آفتاب غروب كرد، هفت بار به گناهان خود اعتراف كن.[۲۶]

دوم. در روز اَلَست يا همان عالم ذرّ، خداوند از پشت آدم ‏عليه السلام همه ذريه او را خارج كرد و آنها را مانند ذرات در عرفات منتشر كرد. سپس با آنها تكلم كرد.[۲۷]

ج) انتقال نور پيامبر صلى الله عليه و آله به حضرت آمنه

پس از ازدواج حضرت عبدالله با آمنه‏ عليهما السلام، در شب جمعه 9 ذی ‏الحجه نور پيامبرصلى الله عليه وآله به حضرت آمنه منتقل شد.[۲۸]

تذكر: مشركين ايام حج را در ماه ‏هاى ديگر قرار مى‏ دادند تا تجارتشان پرسودتر شود. به اين عمل «نسى‏ء» مى‏ گويند. و لذا مراد از «ليله عرفه» ممكن است به حساب نسى‏ء باشد، كه البته خداوند مى ‏فرمايد: «النسى‏ء زيادة فى كفر».[۲۹]پس مراد از ميلاد هفده ربيع‏ الاول و يا انتقال نور در 9 ذى‏ الحجه با حساب نسى‏ء صحيح مى ‏باشد.[۳۰]

د) ميلاد حضرت ابراهيم‏ عليه السلام

در «المجموعة النفيسة فى تاريخ الائمه ‏عليهم السلام» آمده كه تولد حضرت ابراهيم ‏عليه السلام در نهم ذى ‏الحجه بوده است.[۳۱]البته در بعضى روايات آن را در اول ذى‏ الحجه دانسته، و روزه آن روز را كفاره شصت سال بيان كرده ‏اند.[۳۲]

از امام صادق ‏عليه السلام نقل شده است كه مراد از كلمات «فأتمهنّ» در قرآن، همان كلماتى است كه بر حضرت آدم ‏عليه السلام القاء شد و با همان كلمات توبه كرد: «فتلقّى آدم من ربه كلمات».[۳۳]

و آن اين بود كه گفت: يا رب اسئلك بحق محمد و على و فاطمه و الحسن و الحسين ‏عليهم السلام الا تبت علىّ.  فتاب الله عليه: يعنى حضرت آدم ‏عليه السلام خدا را به حق اهل‏ بيت ‏عليهم السلام قسم داد تا خداوند او را ببخشد، و خدا هم بخشيد.

از امام صادق ‏عليه السلام سؤال شد: «فأتمهنّ» يعنى چه؟ فرمود: يعنى «فاتمهنّ الى القائم ‏عليه السلام اثنى ‏عشر اماماً؛ تسعة من ولد الحسين ‏عليه السلام»؛ يعنى معرفت و توسل حضرت ابراهيم ‏عليه السلام علاوه بر پنج نور مقدس، ادامه پيدا كرد و با ائمه ‏عليهم السلام بعد تكميل شد، و با رساندن به امام‏ زمان‏ عليه السلام معرفت او به تمام و كمال رسيد.[۳۴]

هـ) قبول توبه حضرت داوود عليه السلام

شيخ صدوق روايت كرده است: توبه حضرت داوود عليه السلام (انتخاب ايشان به عنوان خليفة الله) در نهم ذى ‏الحجه نازل شد، و كسى كه آن روز را روزه بگيرد كفاره گناهان نود ساله او است.[۳۵]

خداوند در قرآن مى‏ فرمايد:

«...و ظنّ داوود انما فتنّاه فاستغفر ربه و خرّ راكعاً و اناب  . فغفرنا له ذلك و ان له عندنا لزلفى و حسن مآب . يا داوود انا جعلناك خليفة فى الارض...»[۳۶]: ...و داوود دانست كه ما او را آزموده ‏ايم از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود به سجده افتاد و توبه كرد. ما اين عمل را به او بخشيديم و او نزد ما داراى مقامى والا و سرانجامى نيكو است. اى داوود ما تو را خليفه و نماينده خود در زمين قرار داديم... .

و) ماجراى صحيفه ملعونه توسط منافقين

در سال 10 هجرى و ايام حجةالوداع تعدادى از صحابه هم ‏پيمان شدند كه نگذارند اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت برسد. اين پيمان را در صحيفه ‏اى مكتوب كرده، و توسط ابى‏ عبيده جراح در كنار خانه كعبه دفن كردند.[۳۷]خداوند آن را افشاء نمود و به «صحيفه ملعونه» مشهور شد.

پس از اين پيمان، منافقين در صدد جمع‏آورى افراد و قبائل و برنامه ‏ريزى گسترده براى عمل كردن آن بر آمدند. از سوى ديگر، پيامبر صلى الله عليه و آله نيز با تشكيل سپاه اسامه و فرستادن اكثر صحابه و خالى كردن مدينه از افراد، تلاش گسترده‏اى براى حمايت از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به جا آوردند. البته با كارشكنى منافقين زحمات پيامبر صلى الله عليه و آله به نتيجه مطلوب نرسيد. ولى جولان اهل دنيا موقتى است و عاقبت براى شيعيان است. «والعاقبة للمتقين».[۳۸]

ز) تولد حضرت عيسى‏ عليه السلام

حضرت مريم‏ عليها السلام در روز نهم ذى ‏الحجه حضرت عيسى‏ عليه السلام را به دنيا آورد. البته در مورد محل تولد حضرت عيسى‏ عليه السلام اختلاف است كه در كربلا بوده و درختى كه از آن رطب تناول كرد در حرم فعلى امام حسين‏ عليه السلام قرار داشته[۳۹]، يا در محل ديگر اتفاق افتاده است. «قال انى عبد الله آتانى الكتاب و يجعلنى نبياً».[۴۰]

ارتباط حضرت مريم و حضرت عيسى‏ عليهما السلام با اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بسيار زياد است. حضرت مريم ‏عليها السلام سرور زنان زمان خويش بود، و حضرت زهرا عليها السلام «سيدة نساء العالمين» است؛ سرور زنان عالميان و در هر زمانى. براى حضرت مريم ‏عليها السلام از بهشت طعام بهشتى حاضر مى ‏شد.

همچنين براى حضرت زهرا عليها السلام علاوه بر طعام بهشتى، جبرئيل نازل شده و صحيفه‏ اى را براى حضرت قرائت كرد و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آن را مى ‏نوشتند، كه در روايات «مصحف فاطمة عليها السلام» ناميده شده است.

ديگر اينكه حضرت عيسى‏ عليه السلام زنده ‏اند و ذخيره الهى است، تا در زمان امام ‏زمان‏ عليه السلام از ياوران و مبلغان ايشان باشد.

ح) معراج پيامبر صلى الله عليه و آله

معراج پيامبر صلى الله عليه و آله در نهم ذى ‏الحجه واقع شده است. البته نقل ديگر در مورد زمان رخداد معراج هفدهم ماه رمضان است.[۴۱]

معراج پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله يک معراج جسمانى است، كه ايشان از مدينه با براق همراه جبرئيل به بيت ‏المقدس رفته، و از آنجا به آسمان و بيت ‏المعمور و مكان‏ هاى ديگر سفر كردند. در اواخر مرحله سير، جبرئيل گفت: لو دنوت انملة لا حترقت[۴۲]: يعنى اگر بند انگشتى نزديک ‏تر شوم وجودم خواهد سوخت. پيامبر صلى الله عليه و آله به تنهايى سير را ادامه دادند.

وقتى به «قاب قوسين او ادنى»[۴۳]رسيدند، صداى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را شنيد! به خداوند عرضه داشتند: آيا على‏ عليه السلام زودتر از من به معراج آمده است؟ خداوند فرمود: به دل تو نگاه كردم، ديدم اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را از همه عالم بيشتر دوست دارى. به همين خاطر با صداى على ‏عليه السلام با تو صحبت كردم. خداوند سؤال كرد: چه كسى را براى امتت پس از خود قرار مى‏ دهى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت: خدا عالم است. خداوند فرمود: على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام، اميرالمؤمنين و سيدالمسلمين و قائد الغرّ المحجلين... .[۴۴]

دهم ذى ‏الحجة

الف) بيان حديث شريف ثقلين

پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله از شروع بعثت به امر الهى سفارش اهل ‏بيت‏ عليهم السلام را مى ‏نمود، و در جاى جاى زندگيشان متذكر جايگاه رفيع اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بود. مخصوصاً در حجةالوداع مكرر حديث ثقلين را با تعابير متعدد براى مردم بيان فرمود.

از مهم‏ترين موارد آن در روز حج اكبر (عيد قربان) سال دهم مى‏ باشد، كه فرمود: عن جابر: قال ابوجعفرعليه السلام: دعا رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله اصحابه بمنى، فقال: يا ايها الناس، انى تارك فيكم الثقلين. اما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا؛ كتاب الله و عترتى اهل‏ بيتى. فانهما لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض[۴۵]: من از بين شما مى ‏روم و دو گوهر گرانبها در بين شما مى‏ گذارم؛ يكى كتاب خدا و ديگرى اهل‏ بيتم. تا زمانى كه به آنان توسل و تمسک كنيد گمراه نمى‏ شويد.[۴۶]

عن النبى ‏صلى الله عليه و آله انه قال فى خطبته فى مسجد الخيف فى حجةالوداع: الا و انى مخلف فيكم الثقلين.[۴۷]

ب) ابلاغ سوره توبه (برائت) توسط اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

در سال نهم هجرى و در ايام حج، آيات ابتدايى سوره توبه نازل شد. پيامبر صلى الله عليه و آله بنا بر پيشنهاد اصحاب، ابوبكر را مأمور به ابلاغ آن نمودند. ولى بعد از مدتى وحى نازل شد: لا يؤدّى عنك الا انت او رجل منك[۴۸]؛ اين عمل را غير خودت و يا مردى كه از تو است نبايد انجام دهد.

پس پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را فرستاد، و آن حضرت آيات را از ابوبكر گرفت و خودشان در روز دهم ذى‏ الحجه -  روز حج اكبر -  آن را ابلاغ كردند[۴۹]:

و دخلت سنة تسع فى شهر ذى ‏الحجة الحرام من مهاجرة رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله نزلت هولاء آلايات. فلما كان يوم الحج الاكبر و فرغ الناس من رمى الجمرة الكبرى، قام (اميرالمؤمنين) على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام عند الجمرة. فنادى فى الناس فاجتمعوا اليه. فقرأ عليهم الصحيفة بهولاء الآيات: «براءة من الله و رسوله».

ج) عيد سعيد قربان

يكى از اعياد مهم دوستان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام عيد قربان است، و براى ميمنت اين روز جهات مختلفى ذكر شده است. از جمله:

يک. عمل حضرت آدم‏ عليه السلام: و امره جبرئيل ان يحلق الشعر الذى عليه، فحلقه.[۵۰] و در تفسير «فليقضوا تفثهم»[۵۱]آمده كه مراد از كوتاه كردن مو و ناخن آمادگى براى ملاقات حجت خداست.[۵۲]حضرت آدم‏ عليه السلام آماده دريافت كلمات شد، كه در سوره بقره مى‏ فرمايد: «فتلقّى آدم من ربه كلمات»؛ حضرت آدم‏ عليه السلام پس از دريافت كلمات الهى، خداوند را به پنج نور مقدس قسم داد.

دو. حضرت ابراهيم ‏عليه السلام مى‏ خواست اسماعيل‏ عليه السلام را قربانى كند، كه خداوند آن را با ذبح عظيم تعويض فرمود. فقال: يا ابت، اين القربان؟ قال: ربك يعلم اين هو يا بنى. انت و الله هو. ان الله قد امرنى بذبحك.[۵۳]

سه. تجلى نور خداوند بر موسى‏ عليه السلام و اعطاى الواح به ايشان.[۵۴]

د) جريان ذبح عظيم و قربانى حضرت اسماعيل‏ عليه السلام

امام رضا عليه السلام فرمود: زمانى كه خداوند به حضرت ابراهيم‏ عليه السلام دستور داد كه به جاى فرزندش گوسفندى را ذبح كند، حضرت ابراهيم ‏عليه السلام در دلش آرزو كرد كاش اسماعيل قربانى شده بود، تا با اندوه و گريه بر مصيبت او مستحق بزرگ ‏ترين درجه‏ هاى الهى مى‏شدم. خداوند به او وحى كرد... . مردم امام حسين ‏عليه السلام فرزند حضرت محمد صلى الله عليه وآله را كشتند... . حضرت ابراهيم ‏عليه السلام به خاطر اين مطلب ناله كرد و گريست. خداوند متعال فرمود: اى ابراهيم! اندوه تو براى امام حسين‏ عليه السلام را فديه و جايگزين دلسوختن تو بر فرزندت قرار دادم، و بالاترين درجات الهى را به تو دادم. اين معناى آيه «و فديناه بذبح عظيم» است.[۵۵]

هـ) تجلى نور خداوند بر حضرت موسى‏ عليه السلام

در اين روز حضرت موسى ‏عليه السلام از خداوند خواست كه بر او تجلى كند: «قال رب ارنى انظر اليك قال لن ترانى»[۵۶]؛ خداوند به او فرمود به آن كوه نگاه كن. اگر در مكان خودش باقى ماند تو نيز مرا خواهى ديد. خداوند با نور وجه خود بر آنجا تجلى كرد، «و خرّ موسى صعقاً»[۵۶]؛ حضرت موسى ‏عليه السلام به اوج نشاط معنوى رسيد.

فلما كان يوم عشرة من ذى ‏الحجة، انزل الله على موسى‏ عليه السلام الالواح و ما يحتاجون اليه من الاحكام و الاخبار و السنن و القصص. فلما انزل الله عليه التوراة و كلّمه، قال: رب ارنى انظر اليك. فاوحى الله: لن ترانى -  اى لا تقدر على ذلك -  و لكن انظر الى الجبل، فان استقرّ مكانه فسوف ترانى.[۵۷]

در بعضى روايات وارد شده كه خداوند نور اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر كوه تجلى داد. اين روز را بايد عيد گرفت، مانند روز مبعث پيامبر صلى الله عليه و آله، كه به خاطر تجلى خداوند براى مردم عيد شد.

و) ميلاد امام رضا عليه السلام (به روايتى)

طبق روايت كتاب‏ هاى «كشف الغمة» و «ملاذ الاخبار» و «عوالم»، ميلاد امام هشتم على بن موسى الرضا عليه السلام در سال 153 هجرى در روز يازدهم ذى ‏الحجه واقع شده است.

در كتاب «كشف الغمة» آمده است: قال كمال ‏الدين بن طلحه: اما ولادته ففى حادى ‏عشر ذى‏ الحجه، سنة ثلاث و خمسين و مائة للهجرة، بعد وفاة جده ابى ‏عبدالله ‏عليه السلام بخمس سنين.[۵۸]

توجه به اهل ‏بيت ‏عليهم السلام در مواليد مختلف و روايات متفاوت خود نور على نور و بركتى مضاعف است. همانگونه كه روايات شب قدر انسان را تشويق به احياء در چند شب مى‏ كند. با اينكه شب قدر يک شب است، ولى عبادت در هر سه شب موجب نور و بركت مضاعف و عنايات الهى است. توجه به ميلاد امام رضا عليه السلام در اين روز نيز به جا و بلكه فضل و بركتى بر امت است.

ز) «اذان» نام قرآنى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

امام سجاد عليه السلام در حديثى مى ‏فرمايد: به خدا قسم براى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نامى در قرآن است كه مردم آن را نمى ‏دانند. سؤال كردند: آن چه نامى است، فداى شما شويم؟ فرمود: «اذان من الله»، و فرمود: الاذان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام.[۵۹]

همچنين اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: انا الاذان فى الناس.[۶۰]

در ذيل آيه «فأذّن مؤذّن ان لعنة الله على الظالمین»[۶۱]آمده است: امير المومنين‏ عليه السلام مؤذنى هستند كه اين كلام را فرمايند؛ يعنى لعنت خداوند بر ظالمينى كه ولايت مرا تكذيب كرده و حق مرا سبک شمرده ‏اند: فهو المؤذن بينهم؛ يقول: الا لعنة الله على الظالمين، الذين كذّبوا بولايتى و استخفّوا بحقى.[۶۲]

چون اين آيه در قرآن در ضمن سوره برائت و ابلاغ آن وارد شده، پس مناسبت آن در دهم ذى‏ الحجه و روز عيد قربان مى ‏باشد. البته در مورد نماز نيز اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: انا صلاة المؤمن. انا حىّ على الصلاة. انا حىّ على الفلاح. انا حىّ على خيرالعمل.[۶۳]

در روز عيد غدير خم نيز، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله براى تحريص مردم بر بيعت با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با شعار «حىّ على خيرالعمل» آن ها را فرا خواند و دعوت به بيعت كرد. براى همين عمر بن الخطاب براى از بين بردن آن خاطره «حىّ على خيرالعمل» را از اذان حذف كردند.

ح) ايام معلومات

در «تفسير القمى» آورده ‏اند كه مراد از ايام معلومات در قرآن دهه اول ذى ‏الحجه است، كه آخرين روز آن عيد قربان است. «و اذكروا الله فى ايام معدودات»، قال: ايام التشريق الثلاثة، و ايام المعلومات العشرة من ذى ‏الحجة[۶۴]، كه عبادت در اين ايام بالاترين عبادت است.[۶۵]

مردم در دهه اول ذى ‏الحجه با عبادت خداوند و توسلات به اهل‏ بيت ‏عليهم السلام راه تقرّب به خدا را مى ‏پيمايند. اين ايام بهترين روزهاى عبادت خداوند و از بهترين فرصت‏ هاى توسل به انوار مقدس چهارده معصوم ‏عليهم السلام است.

اين توسلات و تقرّب جستن‏ ها در روز عرفه و عيد قربان اوج مى گيرد، و انبياء الهى ‏عليهم السلام مانند حضرت موسى، آدم، ابراهيم و...عليهم السلام و اصحاب و شيعيان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام زيباترين لحظات ارتباط با اهل‏ بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام را در اين ايام تجربه كرده ‏اند. پس اين ايام را به غفلت نگذرانيم.[۶۶]

يازدهم ذى ‏الحجة

اعطاى الواح به حضرت موسى‏ عليه السلام

تمّ ميقات موسى‏ عليه السلام اربعين ليلة. فلما كان يوم عشرة من ذى ‏الحجة، انزل الله عليه الالواح، فيها التوراة و ما يحتاجون اليه من احكام السير و القصص.[۶۷]

پس از پايان ميهمانى حضرت موسى ‏عليه السلام در كوه طور، خداوند الواح را بر حضرت موسى‏ عليه السلام نازل فرمود. البته در اين ايام اكثر صحابه حضرت موسى ‏عليه السلام گوساله‏ پرست شدند، به جز پيروان حضرت هارون‏ عليه السلام.

تمام انبياء الهى‏ عليهم السلام موظف بودند امت خود را علاوه بر ايمان به خدا و رسالت پيامبران ‏عليهم السلام، بر ايمان به پيامبر آخرالزمان‏ صلى الله عليه وآله و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام دعوت كنند. اين مطلب در چنين روزى در الواح حضرت موسى‏ عليه السلام نيز نازل شده است. حتى در تورات تحريف شده فعلى نيز عباراتى در شأن اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بدين صورت يافت مى‏ شود:

اما در خصوص اسماعيل، تو را اجابت نمودم؛ اينكه او را بركت داده و بارور گردانم، و او را بسيار كثير گردانيم. دوازده رئيس از وى پديد آيند، و امتى عظيم از وى به وجود آورم.[۶۸]

دهم تا دوازدهم ذى‏ الحجة

ايام معدودات

مراد از «ايام معدودات» در قرآن دهم و يازدهم و دوازدهم ذى ‏الحجه است.[۶۹]

در اين روزها مردم بايد با رمى جمرات برائت خود را عملاً اجرا كنند. نكته قابل توجه آن است كه مردم در روز عرفه و در مشعر فقط ساعاتى را در مكانى هستند كه حجت خدا در آن مكان است، ولى در ايام معدودات چند روز متوالى مردم در منى حضور دارند كه حجت خدا نيز در آنجا حضور دارد. پس بايد مردم فرصت حضور در منى و در ايام معدودات را بيشتر از عرفه و مشعر اهميت داده و غنيمت شمرند، تا آمادگى دريافت بركات ولايت را پيدا كنند. در قرآن هم مى ‏فرمايد: «و اذكروا الله فى ايام معدودات»[۷۰]: خدا را در ايام معدودات ياد كنيد. با مقايسه دو آيه «و يذكروا اسم الله فى  ايام معلومات»[۷۱]با آيه «و اذكرو الله فى ايام معدودات» اهميت برائت و لطافت آيات روشن مى ‏شود.

دوازدهم ذى‏ الحجة

الف) سپردن ودايع الهى به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

از جمله وقايع روز دوازدهم ذى‏ الحجه سال دهم هجرى، سپردن نشانه‏ هاى نبوت و امامت يا همان ودايع الهى توسط رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است: فلما استتمّ حجّهم و قضوا مناسكهم و عرف الناس جميع ما احتاجوا اليه و اعلمهم انه قد اقام لهم ملة ابراهيم ‏عليه السلام و قد ازال عنهم جميع ما احدثه المشركون بعده و ردّ الحج الى حالته الاولى و دخل مكة فاقام بها يوماً واحداً، هبط عليه الامين جبرائيل... .[۷۲]

بعد از اين ها، در اين روز نشانه ‏هاى نبوت مانند پيراهن ابراهيم ‏عليه السلام، پيراهن حضرت يوسف‏ عليه السلام، عصاى حضرت موسى‏ عليه السلام و... از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سپرده شد، كه علامت امامت بلافصل ايشان است.

جبرئيل به رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: خداوند متعال فرمان داده كه تمام علومى كه خداوند به شما داده را به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بياموزى، و تمام آنچه حفظ كرده ‏اى به او تحويل دهى، كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام امين است.[۷۳]


ب) قبول توبه حضرت آدم ‏عليه السلام با واسطه قرار دادن پنج‏ تن‏ عليهم السلام

مطابق بعضى روايات، بعد از رمى جمرات و طواف خانه خدا (طواف نساء) در ماه ذى ‏الحجه، خداوند توبه حضرت آدم ‏عليه السلام را پذيرفت: فانطلق به الى البيت الحرام و امره ان يطوف به سبع مرات، ففعل. فقال له: ان الله قد قبل توبتك و حلّت لك زوجتك[۷۴]؛ يعنى جبرئيل پس از منى، حضرت آدم‏ عليه السلام را به سوى مسجدالحرام برد و امر كرد هفت بار طواف كند، و او هم انجام داد. جبرئيل گفت: خداوند توبه تو را پذيرفت و همسرت را بر تو حلال كرد.

ذيل آيه 37 سوره بقره: «فتلقّى آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم» فرموده ‏اند: جبرئيل به آدم ‏عليه السلام گفت: خدا را قسم بده به پنج ‏تن ‏عليهم السلام كه در آخرالزمان مى ‏آيند، تا خدا تو را ببخشد. آدم ‏عليه السلام فرمود: برايم نام ببر. جبرئيل گفت: اين گونه بگو: اللهم بحق محمد صلى الله عليه و آله نبيك و بحق على‏ عليه السلام وصى نبيك و بحق فاطمه‏ عليها السلام بنت نبيك و بحق الحسن و الحسين‏ عليهما السلام سبطى نبيك، الا تبت علىّ فارحمنى. فدعا بهنّ آدم ‏عليه السلام، فتاب اللَّه عليه. حضرت آدم ‏عليه السلام اين گونه دعا كرد، و خداوند دعاى او را مستجاب كرد.[۷۵]

سيزدهم ذى ‏الحجة

الف) اعلان عمومى لقب «اميرالمؤمنين» براى حضرت على‏ عليه السلام روز سيزده ذى ‏الحجه[۷۶]، آخرين روزى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مكه حضور داشت و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بود. در اين هنگام جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام عرض كرد: السلام عليك يا اميرالمؤمنين[۷۷]: و سلّم جبرئيل على على ‏عليه السلام بامرة المؤمنين. فقال على ‏عليه السلام: يا رسول ‏الله، اسمع الكلام و لا احسّ الرؤية. فقال: يا على، هذا جبرئيل، اتانى من قبل ربى بتصديق ما وعدنى. ثم امر رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله رجلاً فرجلاً من اصحابه، حتى  سلّموا عليه بامرة المؤمنين. ثم قال: يا بلال، ناد فى الناس ان لا يبقى غداً احد - الا عليل - الا خرج الى غدير خم.[۷۸]

پيامبر صلى الله عليه و آله به بزرگان اصحاب دستور دادند تا نزد حضرت على‏ عليه السلام رفته و با لقب «اميرالمؤمنين» به آن حضرت سلام كنند. بنابراين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام رهبر و امير تمام امت پيامبر صلى الله عليه و آله است.

البته حضرت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام در سال‏ هاى قبل از آن و نيز در ابتداى بعثت و حتى در عالم ذرّ هم به لقب «اميرالمؤمنين» ملقب شده بودند. ولى اين روز اعلام عمومى بود.

چهاردهم ذى‏ الحجة

الف) بخشش فدک به حضرت زهرا عليها السلام و نزول آيه ذوى‏ القربى

در سال ششم هجرى و پس از جنگ خيبر[۷۹]، منطقه بسيار بزرگ فدک توسط پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله و بدون كمک اصحاب فتح شد.[۸۰]مطابق آيات قرآن تمام منطقه فدک به ملكيت شخص پيامبر صلى الله عليه و آله در آمد. جبرئيل نازل شد و آيه «و آت ذى‏ القربى حقه»[۸۱]: حق خويشان را عطا كن، را آورد. پيامبر صلى الله عليه و آله تمام آن سرزمين را - كه حق ايشان بود - به حضرت زهرا عليها السلام بخشيد.[۸۲]


ب) ماجراى شقّ القمر امام صادق‏ عليه السلام فرمود: چهارده نفر از اصحاب عقبه در شب چهارده ذى الحجه به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كردند: هر پيامبرى معجزه ‏اى دارد. معجزه شما در اين شب چيست؟ رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله فرمود: چه مى‏ خواهيد؟ گفتند: ماه را دو نيم كن! جبرئيل نازل شد و عرض كرد: همه چيز در اطاعت تو است. پيامبر صلى الله عليه و آله به ماه امر كرد كه دو نيم شود، و ماه دو نيم شد. سپس فرمود: به حال اول بازگرد، و برگشت. پس پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله سجده كردند و شيعيان هم سجده كردند.[۸۳]در قرآن نيز آيات آن ذكر شده است: «اقتربت الساعة و انشقّ القمر».[۸۴]

پانزدهم ذى ‏الحجة

ميلاد امام هادى ‏عليه السلام روز پانزدهم ذى‏ الحجه روز ميلاد امام هادى ‏عليه السلام است. در پانزدهم ذى‏ الحجه سال 212 ق يكى از وارثان غدير و امامان سفارش شده در غدير، امام دهم حضرت امام هادى‏ عليه السلام جهان را منور به قدوم خود نمود.[۸۵] از آن امام همام ميراث‏ هاى حديثى گران بهايى مانده، كه از زيباترين آن ها زيارت جامعه كبيره است. زيارتى كه يک دوره معارف تشيع و به خصوص امام ‏شناسى است. همچنين زيارت غديريه است، كه يک دوره معارف اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام شناسى مى ‏باشد. جا دارد در اين روز توجه ويژه به زيارت جامعه كبيره و نيز زيارت غديريه داشته باشيم.

هفدهم ذى‏ الحجة

الف) نزول آيه تبليغ

در روز 17 ذى الحجه سال دهم هجرى در مسير برگشت به مدينه پيك وحى‏مكرر خدمت پيامبر اكرم صلى  الله عليه و آله مى‏رسيد و امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را سفارش مى كرد. در نزديكى وادى غدير جبرئيل اين آيه را آورد كه: اى رسول ما آن چه را از طرف خداوند درباره ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به سوى تو نازل كرديم را به مردم ابلاغ كن كه اگر اين كار انجام نگيرد رسالت تو انجام نگرفته است و اعمال باطل مى‏ شود. و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مردم فرمان دادند كه فردا در منطقه غدير همه جمع شوند. "يا ايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس إن الله لا يهدى القوم الكافرين و هم الذين هموا برسول الله فقال أما ترانى يا جبرائيل أغدق السير مجدا فيه لأدخل المدينه فأعرض ولايه عليّ علي الشاهد و الغائب فقال له جبرائيل‏ عليه السلام الله يأمرك أن تفرض ولايته غدا"[۸۶] بنا بر بعضى از روايات آمده كه صدر آيه در 16، وسط آيه در 17 و بقيه آيه در 18 ذى الحجه نازل شده است كه احتمالاً تكرار در نزول آيه است.[۸۷]


ب) نزول آيه محبت (وُدّ) در شأن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

در روز 17 ذى‏ الحجه سال 10 هجرى و در حجةالوداع، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله بعد از نماز دعا كردند: خدايا براى على‏ عليه السلام محبت در قلوب مؤمنين و هيبت و بزرگى در قلوب منافقين اعطا كن. سپس به امر پيامبر صلى الله عليه و آله سه مرتبه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام همين دعا را تكرار كرد. خداوند اين آيه را نازل فرمود: «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن وُدّاً»[۸۸]: خداوند يقيناً براى مؤمنينى كه عمل صالح انجام مى‏ دهند محبت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در قلوبشان قرار مى‏ دهد.[۸۹]


ج) زوال دولت بنى‏ اميه لعنة الله عليهم

با قتل مروان در روز هفدهم ذى‏ الحجه سال 132، دولت بنى ‏اميه كاملاً از بين رفت.[۹۰] امام باقر عليه السلام در مورد آيه «و ما جعلنا الرؤيا التى اريناك الا فتنة و الشجرة الملعونة فى القرآن»[۹۱]فرمود كه مراد بنى ‏اميه هستند. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نيز آن را به فجّار از قريش و بنى‏ اميه تفسير فرموده است.[۹۲]

از پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله نقل شده كه حضرت در رؤياى صادقه خود ديدند تعدادى ميمون بر منبر ايشان بالا مى‏ روند و مردم را به قهقرا و ضلالت مى‏ كشانند. پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام تفسير اين رؤيا را غصب خلافت و حكومت فجار و بنى ‏اميه تفسير فرمودند.[۹۳]همچنين جريان كشته شدن مروان و شكست لشگر او از عبرت‏ هاى تاريخ است.

هجدهم ذى ‏الحجة

الف) نزول آيه اكمال و اتمام

در روز عيد عظيم غدير خم و پس از خطبه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله و اقرار زبانى بيعت مردم با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آيه اكمال نازل شد: «...اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً...»[۹۴]؛ يعنى در روز غدير با پذيرش ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام توسط شما دين را بر شما كامل و نعمت را بر شما تمام نمودم، و اين اسلام را براى شما راضى شدم. با نزول اين آيه مشخص شد كه دين بدون ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناتمام، باطل و مورد غضب خداست.[۹۵]


ب) ايراد خطبه غدير توسط رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله

در اين روز خطبه غدير توسط پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله انشاء شد. خطبه ‏اى كه مشتمل بر معارف بلند و مطالب بسيار است. از جمله ذكر فضائل بسيار از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، و نيز انذار امت كه عاقبت دشمنى با اين ولايت ورود به دردناک ‏ترين عذاب الهى است. خطبه ‏اى كه در شرايط ويژه بيان شد، و پيامبر صلى الله عليه و آله از همگان اقرار به شنيدن گرفت تا بعد كسى عذر نياورد كه نشنيدم.

در اين خطبه، بعد از بيان معارف توحيدى و نصايح اخلاقى، به الهى بودن انتخاب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اشاره كرده، و انتخاب ائمه ‏عليهم السلام را از طرف خدا اعلام كردند. فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را تا آنجا كه امكان بيان آن در آن جلسه بود مطرح كرده، و اين نكته را هم فرمودند كه من مى ‏دانم منافقان بسيار و مؤمنان كم هستند.[۹۶]


ج) عيد بزرگ غدير

نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به عنوان خليفه بلافصل از جانب خداوند

پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله از ابتداى رسالت خود، در هر مكان و موقعيتى كه به دست مى‏ آمد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به عنوان خليفه بعد از خود معرفى مى ‏نمود. اما در روز 18 ذى ‏الحجه، پيامبر صلى الله عليه و آله علاوه بر معرفى اميرالمؤمنين و يازده امام بعد از ايشان‏ عليهم السلام، از حاضرين بيعت گرفتند، و در خطبه غرّايى به اين امر مهم پرداختند.

در روز عيد غدير بيش از صد هزار نفر مرد و زن و حتى زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و صحابه با نفوذ با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت كرده، و از روى محبت و يا اجبار رهبرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به ايشان تبريک گفتند. حتى در غدير بيش از سه روز توقف كردند تا تمام مردم بتوانند در مراسم بيعت شركت كنند.[۹۷]


د) تأكيد رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله بر حديث منزلت

در اين روز پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله در ضمن خطبه غدير تأكيد فرمودند كه جايگاه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى ايشان مانند منزلت حضرت هارون‏ عليه السلام براى حضرت موسى‏ عليه السلام است: انت منّى بمنزلة هارون من موسى‏ عليهما السلام، الا انه لا نبى بعدى.[۹۸]

يكى از جلوه ‏هاى درک اين روايت، آشنايى با مقامات هارونيه در آيات و روايات است. زيرا پيامبر گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله فرمود: هر اتفاقى كه در قوم بنى‏ اسرائيل افتاده باشد در امت اسلام نيز اتفاق خواهد افتاد. اين كلام عميق هر انسان متفكر را به سمت تحقيق بيشتر در مورد قوم بنى‏ اسرائيل مى‏ كشاند. خصوصاً ارتباط موسى و هارون ‏عليهما السلام كه در تبيين ابعاد و جايگاه اين روايت بسيار مؤثر است؛ مواردى چون: اخوت، وصايت، خلافت، شركت در رسالت، ارتداد امت و... .


هـ) روز بيعت با امام‏ زمان‏ عليه السلام

در اين روز پيامبر صلى الله عليه و آله براى امامت اميرالمؤمنين و همه امامان معصوم ‏عليهم السلام و حتى براى امام‏ زمان‏ عليه السلام از مردم بيعت گرفت. جالب اينجاست كه در مورد امام ‏زمان‏ عليه السلام با هجده فراز از خطبه غدير به صورت كامل توضيح دادند. به عنوان مثال:

الا ان خاتم الائمة منّا القائم المهدى ‏عليه السلام. فاُمرت ان آخذ البيعة منكم و الصفقة لكم، بقبول ما جئت به عن الله عزوجل فى على اميرالمؤمنين و الائمة من بعده ‏عليهم السلام، الذين هم منّى. و منه ائمة قائمة -  منهم المهدى - الى يوم القيامة؛ بدانيد آخرين امام از ما قائم مهدى ‏عليه السلام است. به من امر شده كه از طرف خدا بر امر اميرالمؤمنين و ائمه بعد از او عليهم السلام - كه مهدى‏ عليه السلام از آن هاست -  از  شما بيعت بگيرم.

با عنايت به اين امر پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله، سزاوار است در اين روز تجديد بيعت با امام‏ زمان ‏عليه السلام نيز انجام شود. و نه فقط در اين روز، بلكه در طول سال بايد با دعاى عهد و مأثورات ديگر بيعت خود را با امام‏ زمان‏ عليه السلام تجديد كنيم.


و) روز نصب جانشينان انبياء الهى‏ عليهم السلام (عيد اديان)

انبياء عليهم السلام مأمور بودند كه اوصياء خود را در هجدهم ذى ‏الحجه نصب كنند، و به آنان امر كنند كه اين روز را عيد بگيرند. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: مؤمنين هجدهم ذى ‏الحجه را عيد بگيرند. همانگونه كه تمام انبياء عليهم السلام وصى خود را در روز هجدهم ذى ‏الحجه نصب كردند، و به آنان وصيت مى‏ كردند كه آنها نيز وصى خود را در اين روز معرفى كنند و اين روز را براى خود و امتشان روز عيد قرار دهند.

نمونه ‏اى از وصايت در امت‏ هاى گذشته از اين قرار است:

  • نصب شيث‏ عليه السلام به عنوان خليفه حضرت آدم‏ عليه السلام
  • نصب حضرت هارون و يوشع بن نون‏ عليهما السلام به عنوان خليفه حضرت موسى‏ عليه السلام
  • نصب شمعون الصفا عليه السلام به عنوان خليفه حضرت عيسى‏ عليه السلام
  • نصب آصف بن برخياء عليه السلام به عنوان خليفه حضرت سليمان ‏عليه السلام

درنتيجه، هجدهم ذى‏ الحجه براى امت حضرت نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، سليمان‏ عليهم السلام و... عيد بوده است.[۹۹]

پس اين روز يک عيد جهانى و متعلق به همه اديان آسمانى است، و سفارش شده در اين روز بر پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل ‏بيت ايشان‏ عليهم السلام زياد صلوات بفرستيم، و بر دشمنانشان لعن بسيار كنيم.


ز) عقد اخوت بين پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام (مؤاخات)

در روز هجدهم ذى ‏الحجه، پيامبرصلى الله عليه وآله با اميرالمؤمنين عليه السلام عقد اخوّت بستند. با توجه به اينكه در قرآن مؤاخات و برادرى از مقامات هارونيه شمرده شده است[۱۰۰]، دليل جداگانه ‏اى بر خلافت بلافصل امير المؤمنين‏ عليه السلام نسز هست. پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: انت اخى فى الدنيا و الآخرة.[۱۰۱]

در جريان سقيفه و پس از آنكه به اجبار اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به مسجد بردند و شمشير را بالاى سر آن حضرت گرفتند و گفتند: يا بيعت كن يا تو را مى‏ كشيم، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: در اين صورت ابن‏ عمّ و برادر پيامبرصلى الله عليه وآله را كشته‏ ايد. عمر گفت: ابن‏ عمّ را قبول داريم، ولى برادرى را انكار مى‏ كنيم. اين انكار خصمانه، خود دليل بر معناى عظيم و تأثيرگذار اخوّت در آن زمان است. البته عقد اخوّت را در دوازده ذى‏ الحجه هم ذكر كرده ‏اند، كه دليل بر تكرار آن مى ‏باشد.


ح) تشريع نماز عيد غدير توسط رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله

نماز عيد غدير مانند نماز عيد فطر و قربان در ظهر عيد غدير خوانده مى‏ شود، البته به كيفيتى ديگر: فجرت السنة فى هذا اليوم بعينه بصلاة ركعتين، اقتداءاً برسول‏ الله‏ صلى الله عليه وآله فى فعله.[۱۰۲]

بنا بر نظر بعضى از علما مى‏ توان اين نماز مستحب را به جماعت خواند. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: كسى كه اين نماز را بخواند ثواب صد هزار حج و صدهزار عمره را مى‏ برد، و هر حاجتى از خدا درخواست كند خداوند آن را برآورده مى‏ نمايد. سزاوار است مؤمنين كه نماز عيد فطر و قربان را اهميت مى‏ دهند، به نماز عيد غدير اهميت بيشترى دهند.

شيخ عباس قمى در «مفاتيح الجنان» نقل كرده است كه دو ركعت نماز كند و به سجده روز و صد مرتبه شكر خدا كند. سپس سر از سجده بر دارد و اين دعا را بخواند... . سپس به سجده برود و در حال سجده صد مرتبه «الحمد الله» و صد مرتبه «شكراً لله» بگويد.


ط) پيروزى حضرت موسى ‏عليه السلام بر سحره

در اين روز حضرت موسى‏ عليه السلام بر سحره فرعون غلبه كرد: و فى هذا اليوم (الثامن ‏عشر من ذى ‏الحجه) فلج موسى بن عمران ‏عليه السلام من السحرة، و اخزى الله عزوجل فرعون و جنوده من اهل الكفر و الضلال.[۱۰۳]

زمانى كه حضرت موسى‏ عليه السلام براى هدايت فرعون و قومش بنى ‏اسرائيل مبعوث شد، براى اثبات حقانيت خود علاوه بر ادله عقليه، از معجزات متفاوتى استفاده كرد؛ مانند يد بيضاء، عصا، استجابت دعا و... . در اينجا فرعون او را متهم به ساحر بودن كرد، و تمام ساحران زبردست را جمع كرد تا حضرت موسى‏ عليه السلام را شكست دهند.

آن ها جادوهاى خود را به كار بستند و حضرت موسى عليه السلام هم عصاى خود را رها كرد، كه تمام جادوهاى آن ها را بلعيد. فرعون از ترس بى‏هوش شد و سحره متوجه شدند كه عمل موسى‏ عليه السلام سحر نبوده بلكه معجزه ‏اى الهى است. پس همه آنها به حضرت موسى و حضرت هارون ‏عليهما السلام ايمان آوردند. فرعون هم آن ها را تهديد به قتل كرد، و آنان مقاومت كردند و در اين راه به شهادت رسيدند.[۱۰۴]


ى) آغاز حكومت ظاهرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

پس از مرگ عثمان در هجدهم ذى ‏الحجه سال 35 ق، مردم سراغ امامى آمدند كه بيست و پنج سال خانه ‏نشين بود، و با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت كردند: و فى يوم السبت ثامن ‏عشر من ذى‏ الحجه سنة 35 من الهجره، بايعت الناس اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام من المهاجرين و الانصار و قوم من قريش و غيرهم. فمنهم من اظهر الوفاق و هو مصرّ على النفاق.[۱۰۵]

پس در اين روز خلافت ظاهرى و حلافت باطنى و امامت در حضرتش جمع شد، و همه با اختيار در اطراف ايشان جمع شدند. اين همزمانى براى اهل دقت نكات زيبايى در بر دارد.

بيست و پنج سال قبل عده ‏اى از اين افراد در غدير با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت كرده بودند، ولى هنگامى كه بايد بر بيعت خود باقى مى‏ ماندند بيعت‏ شكنى كردند و تمام مصائب قرون متوالى را به وجود آوردند. حتى بعد از 25 سال كه با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت كردند، امثال طلحه و زبير پيمان‏ شكنى كردند و جنگ‏ هاى متعدد به راه انداختند و به جاى اطاعت از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نافرمانى كردند.


ک) نجات كشتى حضرت نوح‏ عليه السلام و توجه به حديث سفينه

در برخى منابع آمده است كه نجات كشتى حضرت نوح‏ عليه السلام پس از طوفان سهمگين و نشستن بر روى كوه «جودى» در روز هجدهم ذى‏ الحجه بوده است.[۱۰۶]در كنار اين واقعه، جا دارد اشاره شود به تشابه كشتى حضرت نوح‏ عليه السلام با اهل ‏بيت ‏عليهم السلام، كه در احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله آمده و به «حديث سفينه» مشهور است.

به عنوان مثال حضرت فرمود: ان مثل اهل‏ بيتى ‏عليهم السلام فى امتى كمثل سفينة نوح فى قومه؛ من ركبها نجا و من تخلّف عنها غرق[۱۰۷]؛ يعنى اهل‏ بيت من‏ عليهم السلام در امتم مانند كشتى حضرت نوح ‏عليه السلام هستند؛ كه هر كس به آن بپيوندد نجات يابد، و هر كس تخلف كند غرق خواهد شد.

در روايات و ادعيه نيز اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كشتى نجات معرفى شده‏ اند: اللهم صل على محمد و آل‏محمد. الفلك الجارية فى اللجج الغامرة. يأمن من ركبها و يغرق من تركها. المتقدم لهم مارق، و المتأخر عنهم زاهق، و اللازم لهم لاحق[۱۰۸]:

خدايا، صلوات فرست بر محمد و آل‏ محمد. آنان كه كشتى روان در اعماق درياها هستند. هر كس بر آن در آيد از غرق شدن ايمن است، و هر كس ترك كند غرق و هلاک مى ‏شود. هر كس بر آنها مقدم شود از دين خارج شده، و هر كس از آنان عقب افتد عملش باطل و نابود گردد، و هر كس همراه آنان شود به آن ملحق خواهد شد.


ل) نجات حضرت ابراهيم‏ عليه السلام از آتش

در بعضى از گزارشات آمده كه حضرت ابراهيم خليل ‏عليه السلام پس از مبارزه با بت‏ پرستى و شكستن بت ها، با اهل زمان خود مناظره مهمى انجام داد. پس از محكوم شدن، كافران تصميم گرفتند حضرت ابراهيم ‏عليه السلام را با منجنيق در آتش بزرگى پرتاب كنند. خداوند متعال آن آتش را براى حضرت ابراهيم‏ عليه السلام خنک و ملايم و طبق برخى نقل‏ها گلستان قرار داد.

اين اتفاق در روز هجدهم ذى‏ الحجه واقع شده است: فيه -  اليوم الثامن‏ عشر من ذى ‏الحجه -  نجى الله تعالى ابراهيم ‏عليه السلام من النار و جعلها برداً و سلاماً، كما نطق به القرآن.[۱۰۹]

به همين خاطر در اين روز حضرت ابراهيم‏ عليه السلام و مؤمنين خوشحال و كافران ناراحت شدند.

پس شايد بتوان كفت: آيه «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم» در زمان حضرت نوح‏ عليه السلام با نجات كشتى و در زمان حضرت ابراهيم ‏عليه السلام با نجات آن حضرت از آتش و در زمان حضرت موسى ‏عليه السلام با غلبه بر ساحران و در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله با نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مصداق پيدا كرده است. وقايعى كه همه در هجدهم ذى‏ الحجه واقع شده است. البته امام باقر عليه السلام در تقسير اين آيه فرمودند: «اليوم يئس الذين كفروا» يوم يقوم القائم ‏عليه السلام: «اين روز است كه كافران از شما مأيوس خواهند شد» روز ظهور امام ‏زمان ‏عليه السلام است.[۱۱۰]


م) وفات خواجه نصيرالدين طوسى

ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسى، مشهور به خواجه نصير، از مفاخر جهان تشيع، روز غدير 672 ق در بغداد درگذشت. بدن وى به كاظمين منتقل شد و در سردابى كه در طرف بالاى سر كاظمين‏ عليه السلام به خاک سپرده شد. اين سرداب از سوى الناصر بالله، سى و چهارمين خليفه عباسى (ت 575 - ت 622 ق) تهيه شده بود تا در آن دفن شود. ولى به جهت مرگ او در رصافه (دمشق) قسمت او نشد. بر لوح قبر خواجه نصير نوشته شد: «و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد»[۱۱۱]: و سگ آنها (اصحاب كهف) دست ‏هاى خود را (به نشان نگهبانى) به آستانه گشوده بود.

خواجه علاوه بر آثار تأليفى، رصدخانه مراغه را بنياد نهاد، و با حسن تدبيرش از قسمت اعظم جنايات مغول جلوگيرى كرد. بزرگان علمى، چه در شيعه و يا اهل ‏سنت و حتى غربيان خواجه نصير را با واژگانى بزرگ ياد مى‏ كنند.[۱۱۲]


ن) وفات محقق كَرَكى

محقق ثانى، على بن عبدالعالى، مشهور به محقق كَركى، صاحب كتب ارزشمندى چون: جامع المقاصد، نفحات اللاهوت و آثار ارزشمند فراوان ديگر، در روز عيد غدير 940 ق وفات كرد.


س) تولد شيخ انصارى

از افتخار مرحوم شيخ مرتضى انصارى، صاحب كتاب رسائل و مكاسب اين است كه در روز عيد سعيد غدير سال 1214 ق، در دزفول متولد شد. جالب توجه است كه واژه «غدير» نيز با حساب ابجد 1214 مى ‏شود. و لذا شيخ منصور، برادر شيخ مرتضى آن را به عنوان ماده تاريخ وى آورده است.

شيخ انصارى از محضر سيد مجاهد صاحب مناهل، شريف العلماى مازندرانى، ملا احمد نراقى، شيخ موسى و شيخ على كاشف‏ الغطاء بهره ‏ها برد، و پس از رحلت صاحب جواهر (م 1266 ق) به مرجعيت شيعه رسيد. او شاگردان زيادى تربيت كرد، كه از آن جمله است: ميرزاى شيرازى، آخوند خراسانى و ميرزا حبيب ‏الله رشتى.

دو كتاب رسائل و مكاسب ايشان همواره از كتب درسى حوزه ‏هاى علميه بوده، و او خود مشهور در تقوا، تحقيق، زهد و عبادت بوده است. شيخ انصارى به سال 1281  ق بدرود حيات گفت، و در كنار درب قبله صحن مقدس اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام مأوى گزيد.[۱۱۳]


ع) قتل عام شيعيان كربلا

روز عيد سعيد غدير خم، كه عمده شيعيان كربلا براى زيارت حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به نجف اشرف مشرف بودند، وهابيان خون ‏آشام شهر كربلا را محاصره كرده، زنان و كودكان را از دم تيغ گذراندند. آنان به احدى رحم نكردند و از كشته‏ ها پشته ساختند. در و ديوار حرم سالار شهيدان ‏عليه السلام را ويران كردند. ضريح مقدس را نابود كردند و درهاى قيمتى حرم را طعمه حريق ساختند. جواهرات حرم را غارت كردند و آنچه در خانه‏ ها يافتند به يغما بردند. اين جنايت هولناک روز غدير خم سال 1216 ق اتفاق افتاد، و هزاران شهيد بر جاى نهاد.

از آنجا رهسپار نجف اشرف شدند، كه با فرمان بسيج همگانى مرحوم آيت‏ الله كاشف‏ الغطاء مجبور به عقب ‏نشينى شدند. در شب نهم صفر 1221 ق، يكبار ديگر به نجف اشرف هجوم بردند. اين بار با ظهور كرامات و معجزات اميرالمؤمنين‏ عليه السلام شكست خوردند و تلفات زياد دادند و مجبور به فرار شدند.[۱۱۴]

نوزدهم ذی حجة الحرام

الف) عروسى حضرت فاطمه ‏عليها السلام

طبق بعضى از گزارش ‏ها، روز عقد حضرت زهرا و اميرالمؤمنين ‏عليهما السلام در اول ذى‏ الحجه واقع شده، و هنگام تشريف فرمايى حضرت زهرا عليها السلام به منزل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز نوزدهم ذى‏ الحجه گزارش شده است.[۱۱۵]

امام صادق‏ عليه السلام در تفسير «مرج البحرين يلتقيان»[۱۱۶]مى ‏فرمايند: على و فاطمه ‏عليهما السلام بحران يلتقيان. در روايتى ديگر مى ‏فرمايد: «فاطمة عليها السلام بحر النبوة».

در چنين روز مباركى اين دو درياى عظيم و پربركت علم و تقوى و تقدس به هم پيوستند، و هزاران ملک و ملائكه مقرب ايشان را همراهى كردند. سزاوار است محبان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام جشن‏ هاى خود را در چنين روزى بگيرند.

محدث قمى مى ‏نويسد: شب 19 ذی حجةالحرام به قول كفعمى و فيض كاشانى شب عروسى حضرت زهرا عليها السلام است.[۱۱۷]در پشت مسجد قبا محلى بود كه گفته مى‏شد عروسى حضرت فاطمه ‏عليها السلام در آنجا انجام شده است. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در صدد بود محلى را براى مراسم عروسى حضرت فاطمه‏ عليها السلام تهيه كند، يكى از اصحاب آنجا خانه‏ اى داشت كه در اختيار آن حضرت قرار داد و زفاف حضرت زهرا عليها السلام آنجا انجام شد.

اين خانه تا اواخر محفوظ بود، و ما هر سال كه به حج يا عمره مشرف مى ‏شديم، مى‏رفتيم و از آن بنا متبرک مى‏ شديم. تعدادى نوجوان شيعى همواره آنجا بودند، كه تا يک زائر مى ‏آمد جمع مى‏ شدند و براى آن ها اشعارى در فضائل حضرت فاطمه و اميرالمؤمنين‏ عليهما السلام مى‏ خواندند و صله مى‏ گرفتند. ما ده ‏ها بار به آن مكان رفتيم و زيارت كرديم. در اين اواخر، به هنگام تجديد بناى مسجد قبا آنجا را تخريب كردند.

چنانكه خانه حضرت خديجه نيز تا زمان ما محفوظ بود، و تابلوى «مولد الزهراء عليها السلام» بر ديوار آن نصب شده بود. ما ده ‏ها بار آنجا رفتيم و دو ركعت نماز خوانديم. در اواخر آن تابلو را برداشتند و درب آنجا را بستند، و در سال‏ هاى اخير كلاً آنجا را با خاک يكسان كردند.

در آن شب حضرت فاطمه‏ عليها السلام بر استر شَهباء سوار بود. جبرئيل و ميكائيل با 70000 ملک نازل شده و تكبير مى‏ گفتند. زمام استر در دست جبرئيل و بر حسب ظاهر به دست سلمان بود. حمزه، عقيل، جعفر، بانوان بنى‏ هاشم عروس را چون نگين در ميان گرفته بودند. همسران پيامبر صلى الله عليه و آله اشعارى سروده و رجز مى‏ خواندند.

از ابن ‏عباس روايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله پيشاپيش حضرت فاطمه‏ عليها السلام، جبرئيل طرف راست، ميكائيل طرف چپ و 70000 فرشته پشت سر آن حضرت حركت مى ‏كردند، و تا طلوع فجر به تسبيح و تقديس پروردگار مشغول بودند.[۱۱۸]


ب) ادامه بيعت

بيعت غدير سه روز ادامه يافت. پس روز نوزدهم ذی حجة الحرام نيز همه حجاج در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله در سرزمين غدير مشغول بيعت بودند.

بيستم ذی حجة الحرام

الف) ادامه بيعت

پيامبر عظيم ‏الشأن ‏صلى الله عليه و آله براى اينكه هر يک از حجاج حاضر در غدير - كه بالغ بر 120000 نفر بودند - بتوانند به محضر مولاى متقيان‏ عليه السلام برسد و دست بيعت بدهد و نگويد كه من دور بودم و نشنيدم، سه روز در سرزمين غدير ماندند و فرصت دادند كه هر كس بيايد و دست اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در دست بگيرد و با عنوان «اميرالمؤمنين» حضرتش را مخاطب قرار بدهد.

اين مطلب در آخر خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت آمده است. هنگامى كه خطبه به پايان رسيد، همه فرياد برآوردند: شنيديم و با دل و جان فرمان خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله را اطاعت كرديم. آنگاه همه گرداگرد پيامبر صلى الله عليه و آله گرد آمدند و دست داده و بيعت نمودند. از نخستين كسانى كه دست بيعت دادند ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه، و سپس ديگر مهاجران و انصار بودند. روز بيستم كه تمام شد، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله نماز مغرب و عشا را يک جا خواندند و بيعت را سه روز ادامه دادند.

هر گروهى كه بيعت مى ‏كرد پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله مى‏ فرمود: الحمد الله الذى فضّلنا على جميع العالمين: سپاس خدايى را كه ما را بر همه عالميان برترى داد.[۱۱۹]


ب) سنگ آسمانى معجزه غدير

پس از مراسم بيعت گرفتن براى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، منافقين بر آشفته شدند: فلما كان بعد ثلاثة و جلس النبى‏ صلى الله عليه و آله مجلسه، اتاه رجل من بنى ‏مخزوم يسمّى عمر بن عتبه - و فى خبر آخر حارث بن النعمان الفهرى - فقال... .[۱۲۰]در اين ميان حارث بن نعمان فهرى مخالفت علنى خود را با امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اعلام كرد، و با صراحت و لحنى توهين‏ آميز به اين انتصاب اعتراض كرد.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين به امر خدا بوده نه من. ولى حارث سر را به سوى آسمان بلند كرده و گفت: خدايا، اگر محمد راست مى‏ گويد سنگى  بر من ببار، و اگر دروغ مى ‏گويد عذابى بر او نازل كن.

وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله دور شد، پرنده ‏اى در آسمان ظاهر شد و سنگى را كه همراه داشت بر سر او رها كرد، كه فرق سرش را سوراخ و از انتهاى بدنش خارج شد، و ابر سياهى در آسمان برقى زد و بدن او را سوزاند. در اين هنگام اين آيات نازل شد: «سأل سائل بعذاب واقع . للكافرين ليس له دافع».[۱۲۱]معجزه‏ اى كه مانند معجزه اصحاب فيل بود.[۱۲۲]


ج) درگذشت اديب نيشابورى

شيخ محمد تقى اديب، مشهور به اديب نيشابورى دوم، روز 20 ذی حجة الحرام 1396 ق در گذشت. كسى كه در حدود 60 سال كرسى تدريس ادبيات مشهد بر عهده ايشان بود. ايشان پرورش يافته مكتب ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى اول بود. در ادبيات، نجوم، فقه، اصول، تفسير، حديث، فلسفه و طب نيز مهارت داشت.

بيست و يكم ذى‏ حجة الحرام

الف) ماجراى عقبه «هَرشى»[۱۲۳]

پس از بيعت همگانى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير، ابوبكر و عمر و چند تن ديگر از منافقين همراز شدند و براى قتل پيامبر صلى الله عليه و آله هم قسم شدند و صحيفه‏ اى را امضا كردند.[۱۲۴]

روز بيستم ذی حجة الحرام كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با حجاج به سوى مدينه حركت كردند، اين 14 نفر از كاروان جدا شدند و خود را به قله كوه «هرشى» رساندند. هرشى نام محلى در عقبه، در نزديكى جحفه بود كه دريا از فراز آن ديده مى‏ شد.[۱۲۵]حجاج مدينه در مسير خود به مكه معظمه از اين نقطه عبور مى‏ كردند، و مسير حجاج شام نيز در اين نقطه به راه مكه و مدينه مى ‏پيوست.[۱۲۶]

هفت تن از آن ها در طرف راست و هفت تن ديگر در طرف چپ گردنه كمين كردند تا شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را رم دهند. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله بر شتر راهوارى سوار بود. چون به گردنه هرشى رسيدند، جبرئيل امين فرود آمد و اسامى آن 14 نفر را به پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت و گفت: اين افراد بر فراز كوه كمين كرده‏ اند كه شما را به قتل برسانند.[۱۲۷]حذيفه پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله بود.

حضرت او را صدا كرده و امر فرمودند كه محكم از افسار شتر بگيرد. چون به پرتگاه رسيدند، برقى زد و چهره توطئه ‏گران مشاهده شد و پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را با نامشان فرا خواندند.[۱۲۸]

بدين گونه صدق كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير كه: لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين، و نيز صدق آيه «و الله يعصمك من الناس»[۱۲۹]ظاهر شد. اين افراد را حذيفه و عمار ديدند و شناختند. تا جايى كه اين دو را منافق شناس ناميدند، و هر كسى را كه حذيفه در نماز ميت او شركت نمى ‏كرد مى ‏فهميدند كه جزو منافقان است.

منافقين پس از اين كودتاى نافرجام، گروه ديگرى را با خود همراه كردند و تصميم جدى گرفتند كه آن حضرت را به شهادت برسانند. پس سمّى تهيه كرده آن را توسط برخى از همسران به آن حضرت خوراندند.

امام صادق ‏عليه السلام در اين رابطه مى‏ فرمايد: بى‏گمان آن دو زن پيامبر را مسموم كردند.[۱۳۰]

پانویس

  1. غدير در گذر زمان (مهدى‏ پور): ص19-27.
  2. الكافى: ج 4 ص 149.
  3. الغدير: ج 1 ص 513.
  4. التنبيه و الاشراف: ص 221.
  5. الغدير: ج 1 ص 536.
  6. الخطط المقريزيّه: ج 2 ص 116.
  7. الخطط المقريزيّه: ج 2 ص 117.
  8. الخطط المقريزيّه: ج 2 ص 119.
  9. دائرة المعارف تشيع: ج 11 ص 527.
  10. عيد الغدير فى عهد الفاطميين، چاپ تهران 1417 ق.
  11. الخطط المقريزيه: ج 2 ص 116.
  12. الخطط المقريزيه: ج 2 ص 117.
  13. الخطط المقريزيه: ج 2 ص 117.
  14. صاحب الغار ابوبكر ام رجل آخر (نجاح الطائى): ص 62.
  15. الخطط المقريزيه: ج 2 ص 117.
  16. الخطط المقريزيه: ج 2 ص117-121.
  17. مائده/3.
  18. اعراف/142.
  19. بقره/196.
  20. الميزان: ج 2 ص 77.
  21. مفردات القرآن: ص 335.
  22. الامالى (صدوق): ص 112.
  23. غدير در آئينه كتاب: ص 31.
  24. غدير در گذر زمان (مهدى‏ پور): ص62-65، 75-119. فراموشی غدیر مقدمۀ حادثه: ص2-7. آشنایی با ایام غدیریه: کل کتاب.
  25. بحار الانوار: ج 39 ص23-29 و ج95 ص188.
  26. علل الشرايع: ج 2 ص 400، باب علت وجوب حج.
  27. وسائل الشيعة: ج 11 ص 227.
  28. كنز الفوائد: ج 1 ص 166.
  29. توبه/37.
  30. اثبات الوصية: ص108، 109.
  31. المجموعة النفيسة فى تاريخ الائمة: ص 43.
  32. الكافى: ج 4 ص 149.
  33. بقره/37.
  34. البرهان: ج 1 ص 317.
  35. من لا يحضره الفقيه: ج 2 ص 87.
  36. ص/24-26.
  37. بحار الانوار: ج 28 ص103-106.
  38. اعراف/128.
  39. بحار الانوار: ج 95 ص 188.
  40. الدرّ النظيم: ص 612.
  41. بحار الانوار: ج 95 ص 188.
  42. مناقب آل‏ ابى‏ طالب: ص 179.
  43. بصائر: ج 1 ص 192.
  44. الكافى: ج 1 ص 443.
  45. بصائر الدرجات: ج 1 ص 413.
  46. اثبات الهداة: ج 2 ص 199.
  47. معانى الاخبار: ص 298.
  48. معانى الاخبار: ص 298.
  49. تفسير فرات الكوفى: ص 160.
  50. تفسير القمى: ج 1 ص 45.
  51. حج/29.
  52. الكافى: ج 4 ص 549.
  53. الكافى: ج 4 ص 208. جامع احاديث الشيعة: ج 10 ص 349. تفسير صافى و نور الثقلين، و تاريخ يعقوبى: ج 1 ص 20.
  54. تفسير القمى: ج 1 ص 239.
  55. الخصال: ج 1 ص 56.
  56. ۵۶٫۰ ۵۶٫۱ اعراف/143.
  57. تفسير القمى: ج 1 ص 239.
  58. بحار الانوار: ج 49 ص 2.
  59. تفسير العياشى. بحار الانوار: ج 35 ص 292. معانى الاخبار: ص 296.
  60. علل الشرايع: ج 2 ص 442.
  61. اعراف/44.
  62. تفسير فرات الكوفى: ص 142. الكافى: ج 1 ص 426.
  63. فضائل (ابن‏ شاذان): ص 84.
  64. تفسير القمى: ج 1 ص 71.
  65. اقبال الاعمال: ج 2 ص 35.
  66. در روايت فرمودند: نحن اسماء الله الحسنى، و در آيه مى ‏فرمايد: «و اذكر اسم الله فى ايام معلومات»: اسم خدا را در ايام معلومات استمراراً ذكر كنيد.
  67. تفسير الصافى: ج 3 ص 317.
  68. عهد عتيق: سِفر پيدايش باب 12 فراز 7.
  69. تهذيب الاحكام: ج 5 ص 447.
  70. بقره/203.
  71. حج/28.
  72. الارشاد: ج 2 ص 328.
  73. بحار الانوار: ج 28 ص 96.
  74. تفسير القمى: ج 1 ص 45.
  75. تفسير فرات الكوفى: ص 57.
  76. چون روز چهاردهم روز حركت پيامبر صلى الله عليه و آله از مكه به مدينه بود و لقب «اميرالمؤمنين» روز قبل از آن اعلام شده، پس اعلام لقب روز سيزدهم بوده است.
  77. بحار الانوار: ج 37 ص 111.
  78. الامالى (صدوق): ص 355.
  79. اعلام الورى: ص 99.
  80. بحار الانوار: ج 17 ص 378.
  81. اسراء/26.
  82. بحار الانوار: ج 29 ص 188 و ج 95 ص 188.
  83. تفسير القمى: ج 2 ص 341. اثبات الهداة بالتصديق و المعجزات: ج 1 ص 411.
  84. قمر/1.
  85. الارشاد: ج 2 ص 297.
  86. ارشاد القلوب: ج 2 ص 330.
  87. تفسير البرهان: ج 2 ص 230.
  88. مريم/96.
  89. آيه 12 سوره هود در سرزمين «قديد» در حجةالوداع نازل شد. در روايتى ديگر هم‏زمانى آن با آيه ودّ ذكر شده است. پس آيه ودّ در 13 ذى ‏الحجه در سرزمين قديد نازل شده است. الكافى: ج 8 ص 378. بحار الانوار: ج 35 ص 354.
  90. اقبال الاعمال: ج 2 ص 599 . بحار الانوار: ج 95 ص 357.
  91. اسراء/60.
  92. تفسير العياشى: ج 2 ص297، 298.
  93. كتاب سليم و تفسير القمى.
  94. مائده/3.
  95. تفسير فرات الكوفى: ص 118.
  96. خطبه غدير. الاحتجاج (طبرسى): ج 1 ص 63.
  97. خطبه غدير.
  98. كتاب سليم: ج 2 ص 781. تفسير القمى: ج 2 ص 109.
  99. الكافى: ج 4 ص 149.
  100. قصص/34.
  101. تفسير القمى: ج 2 ص 109.
  102. المقنعة: ص 204.
  103. العدد القوية لدفع المحلوف اليومية: ص 200. بحار الانوار: ج 95 ص 194.
  104. اعراف/113-120. یونس علیه السلام/80. طه/63-70. شعراء/35-46.
  105. وقعة الجمل: ص 65.
  106. علل الشرايع: ج 1 ص 228.
  107. بصائر الدرجات: ج 1 ص 297. كتاب سليم: ج 1 ص 62.
  108. مفاتيح الجنان: اعمال ماه رمضان.
  109. بحار الانوار: ج 95 ص 194.
  110. تفسير العياشى: ج 1 ص 292.
  111. كهف/18.
  112. ريحانة الادب: ج 2 ص171-182.
  113. ريحانة الادب: ج 1 ص189-193.
  114. مفتاح الكرامه: ج 5 ص 517.
  115. بحار الانوار: ج 97 ص 202.
  116. الرحمن/17.
  117. فيض العلام (محدث قمى): ص 126.
  118. تاريخ بغداد: ج 5 ص 7.
  119. الاحتجاج: ج 1 ص 66 . روضة الواعظين (ابن ‏فتّال): ج 1 ص 235. اليقين: ص 361. الصراط المستقيم: ج 1 ص 304. تفسير صافى: ج 3 ص 312. بحار الانوار: ج 37 ص 217. عوالم العلوم: ج 15 قسم 3 ص 194. الغدير: ج 1 ص 270. يوم الانسانيّه: ص 130.
  120. بحار الانوار: ج 37 ص 166.
  121. معارج/1، 2.
  122. جامع الاخبار: ص 12.
  123. واقعه هَرشى در اولين شب حركت پيامبر صلى الله عليه و آله از غدير اتفاق افتاد. چون پيامبر صلى الله عليه و آله عصر روز 21 حركت كردند، پس واقعه هرشى در روز 22 ذى‏ الحجه بوده است. تفسير القمى: ج 1 ص 174.
  124. بحار الانوار: ج 28 ص100، 111، 117، 124.
  125. معجم البلدان: ج 5 ص 397.
  126. معجم البلدان: ج 5 ص 398.
  127. اقبال الاعمال: ج 2 ص 249.
  128. اقبال الاعمال: ج 2 ص 250.
  129. مائده/67.
  130. تفسير العياشى: ج 1 ص 342.