سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق): تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
(اتمام عنوان سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق))
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== اقرار سعد به غدير<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۵۵ .</ref> ==
== اقرار سعد به غدير<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۵۵ .</ref> ==
سليم بن قيس مى ‏گويد: سعد بن ابى‏ وقاص گفت: على خصالى داشته كه براى احدى از مردم نبوده است. آنگاه فضايل حضرت را شمرد تا آنجا كه گفت: اى برادر بنى‏ هلال<ref>اين را سعد به سليم مى‏ گويد، و اشاره ‏اش به اين جهت است كه سليم هلالى و از طايفه بنى ‏هلال است.</ref>، بالاتر از همه روز غدير خم است.
[[سلیم بن قیس هلالی (ابوصادق)|سلیم بن قیس]] مى ‏گويد: سعد بن ابى‏ وقاص گفت: على خصالى داشته كه براى احدى از مردم نبوده است.


پيامبر صلى الله عليه وآله دست او را گرفت و دو بازوى او را بالا برد در حالى كه من به او نگاه مى‏ كردم، و فرمود: آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: آرى، فرمود: هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام على صاحب اختيار اوست. خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و هر كس با او دشمن است دشمن بدار. حاضران به غايبان اطلاع دهند.<ref>كتاب سليم: حديث ۵۵ .</ref>
آنگاه فضايل حضرت را شمرد تا آنجا كه گفت: اى برادر بنى‏ هلال<ref>اين را سعد به سليم مى‏ گويد، و اشاره ‏اش به اين جهت است كه سليم هلالى و از طايفه بنى ‏هلال است.</ref>، بالاتر از همه روز غدير خم است.
 
پيامبر صلى الله عليه و آله دست او را گرفت و دو بازوى او را بالا برد در حالى كه من به او نگاه مى‏ كردم، و فرمود: آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟
 
گفتند: آرى، فرمود: هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام على صاحب اختيار اوست.
 
خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و هر كس با او دشمن است دشمن بدار. حاضران به غايبان اطلاع دهند.<ref>كتاب سليم: حديث ۵۵ .</ref>


== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۴۷. اسرار غدير: ص ۳۰۱. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۴، ۱۱۵.</ref> ==
== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۴۷. اسرار غدير: ص ۳۰۱. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۴، ۱۱۵.</ref> ==
يكى از صحابه كه [[حدیث غدیر]] را نقل كرده سعد بن ابى‏ وقاص، ابواسحاق (م ۵۴ يا ۵۵ يا ۵۶ يا ۵۸ ق) است. سعد بن ابى ‏وقاص از سرلشكران سقيفه است و خدمات وافرى براى آنان انجام داده است. او نيز همانند ساير منافقين اقرار به فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داشته است:
يكى از صحابه كه [[حدیث غدیر]] را نقل كرده سعد بن ابى‏ وقاص، ابواسحاق (م ۵۴ يا ۵۵ يا ۵۶ يا ۵۸ ق) است.


حافظ نسائى در «الخصائص» حدیث غدیر را در چهار مورد؛ در ماجراى غدير و نيز همراه با [[حدیث منزلت]] از سعد بن ابى‏وقاص نقل كرده است. همچنين در مدارك زير حديث غدير را از او روايت كرده ‏اند:
سعد بن ابى ‏وقاص از سرلشكران [[سقیفه]] است و خدمات وافرى براى آنان انجام داده است. او نيز همانند ساير [[منافقین]] اقرار به فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داشته است:
 
حافظ نسائى در «الخصائص» حدیث غدیر را در چهار مورد؛ در ماجراى غدير و نيز همراه با [[منزلت(حدیث)|حدیث منزلت]] از سعد بن ابى‏ وقاص نقل كرده است.
 
همچنين در مدارک زير حديث غدير را از او روايت كرده ‏اند:


ابن ‏ماجه در سنن خود، حاكم در «المستدرک»، حافظ ابونعيم در «حلية الاولياء»، «فضائل الصحابة»، طحاوى حنفى در «مشكل الاثار»، حموينى در «فرائد السمطين»، خوارزمى در مقتل خود، جزرى در «اسنى المطالب»، گنجى در «كفاية الطالب» در دو مورد، هيثمى در «مجمع الزوائد»، [[ابن ‏کثیر]] در «البداية و النهاية» در دو مورد، [[جلال الدین سیوطی|سیوطی]] در «جمع الجوامع» و «تاريخ الخلفاء»، متقى هندى در «كنز العمال»، وصابى در «الاكتفاء فى فضائل الاربعة الخلفاء»، بدخشانى در «نزل الابرار».<ref>الخصائص (نسائى): ص ۳، ۱۸. العمدة: ص ۴۸. سنن ابن ‏ماجه: ج ۱ ص ۳۰. مستدرک حاكم: ج ۳ ص ۱۱۶. حلية الاولياء: ج ۴ ص ۳۵۶. مشكل الاثار (طحاوى): ج ۲ ص ۳۰۹. اسنى المطالب (جزرى): ص ۳. كفاية الطالب: ص ۱۶، ۱۵۱. مجمع الزوائد (هيثمى): ج ۹ ص ۱۰۷. البداية و النهاية (ابن ‏كثير): ج ۵ ص ۲۱۲ و ج ۷ ص ۳۴۰. تاريخ الخلفاء (سيوطى): ص ۱۱۴. كنز العمال: ج ۶ ص ۱۵۴، ۴۰۵. نزل الابرار: ص ۲۰.</ref>
ابن ‏ماجه در سنن خود، حاكم در «المستدرک»، حافظ ابونعيم در «حلية الاولياء»، «فضائل الصحابة»، طحاوى حنفى در «مشكل الاثار»، حموينى در «فرائد السمطين»، خوارزمى در مقتل خود، جزرى در «اسنى المطالب»، گنجى در «كفاية الطالب» در دو مورد، هيثمى در «مجمع الزوائد»، [[ابن ‏کثیر]] در «البداية و النهاية» در دو مورد، [[جلال الدین سیوطی|سیوطی]] در «جمع الجوامع» و «تاريخ الخلفاء»، متقى هندى در «كنز العمال»، وصابى در «الاكتفاء فى فضائل الاربعة الخلفاء»، بدخشانى در «نزل الابرار».<ref>الخصائص (نسائى): ص ۳، ۱۸. العمدة: ص ۴۸. سنن ابن ‏ماجه: ج ۱ ص ۳۰. مستدرک حاكم: ج ۳ ص ۱۱۶. حلية الاولياء: ج ۴ ص ۳۵۶. مشكل الاثار (طحاوى): ج ۲ ص ۳۰۹. اسنى المطالب (جزرى): ص ۳. كفاية الطالب: ص ۱۶، ۱۵۱. مجمع الزوائد (هيثمى): ج ۹ ص ۱۰۷. البداية و النهاية (ابن ‏كثير): ج ۵ ص ۲۱۲ و ج ۷ ص ۳۴۰. تاريخ الخلفاء (سيوطى): ص ۱۱۴. كنز العمال: ج ۶ ص ۱۵۴، ۴۰۵. نزل الابرار: ص ۲۰.</ref>
خط ۱۳: خط ۲۳:
موارد نقل حديث غدير توسط سعد چنين است:
موارد نقل حديث غدير توسط سعد چنين است:


۱. سعد مى‏ گويد: بالاتر از همه فضايل على [[خُمّ|غدیر خم]] است. پيامبر صلى الله عليه وآله دست او را گرفت و دو بازوى او را بالا برد در حالى كه من به او نگاه مى‏ كردم و فرمود: آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: آرى. فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...».<ref>كتاب سليم: حديث ۵۵ . اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۹۶.</ref>
۱. سعد مى‏ گويد: بالاتر از همه فضايل على [[خُمّ|غدیر خم]] است. پيامبر صلى الله عليه و آله دست او را گرفت و دو بازوى او را بالا برد در حالى كه من به او نگاه مى‏ كردم و فرمود:
 
آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: آرى. فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...».<ref>كتاب سليم: حديث ۵۵ . اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۹۶.</ref>
 
۲. سعد -  كه پس از قتل عثمان با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت نكرد -  در راه سفر مكه با دو نفر عراقى برخورد كرد. او پرسيد: على بن ابى‏ طالب درباره من چه مى‏ گويد؟
 
سپس چهار فضيلت بزرگ از فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر شمرد و گفت: اگر بخواهيد پنجمى را هم بگويم. دو نفر عراقى گفتند: مى‏ خواهيم بگوئى.
 
سعد گفت: با پيامبر صلى الله عليه و آله در [[حجةالوداع]] بوديم. در بازگشت در غدير خم پياده شد و دستور داد تا مناديش بين مردم ندا كند:


۲. سعد -  كه پس از قتل عثمان با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت نكرد -  در راه سفر مكه با دو نفر عراقى برخورد كرد. او پرسيد: على بن ابى‏ طالب درباره من چه مى‏ گويد؟ سپس چهار فضيلت بزرگ از فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر شمرد و گفت: اگر بخواهيد پنجمى را هم بگويم. دو نفر عراقى گفتند: مى‏ خواهيم بگوئى. سعد گفت: با پيامبر صلى الله عليه و آله در [[حجةالوداع]] بوديم. در بازگشت در غدير خم پياده شد و دستور داد تا مناديش بين مردم ندا كند: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».<ref>بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۴۱.</ref>
«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».<ref>بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۴۱.</ref>


۳. معاویه به سفر حج آمده بود، و در آن سفر سعد به ديدن او آمد. در آنجا درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سخن به ميان آمد، و از جمله سعد به معاويه گفت: من از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدم كه مى‏ گفت: «من كنت مولاه فعلى مولاه».
۳. [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] به سفر حج آمده بود، و در آن سفر سعد به ديدن او آمد. در آنجا درباره [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] سخن به ميان آمد، و از جمله سعد به معاويه گفت: من از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى‏ گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ».


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۱۹

اقرار سعد به غدير[۱]

سلیم بن قیس مى ‏گويد: سعد بن ابى‏ وقاص گفت: على خصالى داشته كه براى احدى از مردم نبوده است.

آنگاه فضايل حضرت را شمرد تا آنجا كه گفت: اى برادر بنى‏ هلال[۲]، بالاتر از همه روز غدير خم است.

پيامبر صلى الله عليه و آله دست او را گرفت و دو بازوى او را بالا برد در حالى كه من به او نگاه مى‏ كردم، و فرمود: آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟

گفتند: آرى، فرمود: هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام على صاحب اختيار اوست.

خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و هر كس با او دشمن است دشمن بدار. حاضران به غايبان اطلاع دهند.[۳]

روايت حديث غدير[۴]

يكى از صحابه كه حدیث غدیر را نقل كرده سعد بن ابى‏ وقاص، ابواسحاق (م ۵۴ يا ۵۵ يا ۵۶ يا ۵۸ ق) است.

سعد بن ابى ‏وقاص از سرلشكران سقیفه است و خدمات وافرى براى آنان انجام داده است. او نيز همانند ساير منافقین اقرار به فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داشته است:

حافظ نسائى در «الخصائص» حدیث غدیر را در چهار مورد؛ در ماجراى غدير و نيز همراه با حدیث منزلت از سعد بن ابى‏ وقاص نقل كرده است.

همچنين در مدارک زير حديث غدير را از او روايت كرده ‏اند:

ابن ‏ماجه در سنن خود، حاكم در «المستدرک»، حافظ ابونعيم در «حلية الاولياء»، «فضائل الصحابة»، طحاوى حنفى در «مشكل الاثار»، حموينى در «فرائد السمطين»، خوارزمى در مقتل خود، جزرى در «اسنى المطالب»، گنجى در «كفاية الطالب» در دو مورد، هيثمى در «مجمع الزوائد»، ابن ‏کثیر در «البداية و النهاية» در دو مورد، سیوطی در «جمع الجوامع» و «تاريخ الخلفاء»، متقى هندى در «كنز العمال»، وصابى در «الاكتفاء فى فضائل الاربعة الخلفاء»، بدخشانى در «نزل الابرار».[۵]

موارد نقل حديث غدير توسط سعد چنين است:

۱. سعد مى‏ گويد: بالاتر از همه فضايل على غدیر خم است. پيامبر صلى الله عليه و آله دست او را گرفت و دو بازوى او را بالا برد در حالى كه من به او نگاه مى‏ كردم و فرمود:

آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: آرى. فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...».[۶]

۲. سعد -  كه پس از قتل عثمان با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت نكرد -  در راه سفر مكه با دو نفر عراقى برخورد كرد. او پرسيد: على بن ابى‏ طالب درباره من چه مى‏ گويد؟

سپس چهار فضيلت بزرگ از فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر شمرد و گفت: اگر بخواهيد پنجمى را هم بگويم. دو نفر عراقى گفتند: مى‏ خواهيم بگوئى.

سعد گفت: با پيامبر صلى الله عليه و آله در حجةالوداع بوديم. در بازگشت در غدير خم پياده شد و دستور داد تا مناديش بين مردم ندا كند:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».[۷]

۳. معاویه به سفر حج آمده بود، و در آن سفر سعد به ديدن او آمد. در آنجا درباره امیرالمؤمنین‏ علیه السلام سخن به ميان آمد، و از جمله سعد به معاويه گفت: من از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى‏ گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ».

پانویس

  1. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۵۵ .
  2. اين را سعد به سليم مى‏ گويد، و اشاره ‏اش به اين جهت است كه سليم هلالى و از طايفه بنى ‏هلال است.
  3. كتاب سليم: حديث ۵۵ .
  4. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۴۷. اسرار غدير: ص ۳۰۱. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۴، ۱۱۵.
  5. الخصائص (نسائى): ص ۳، ۱۸. العمدة: ص ۴۸. سنن ابن ‏ماجه: ج ۱ ص ۳۰. مستدرک حاكم: ج ۳ ص ۱۱۶. حلية الاولياء: ج ۴ ص ۳۵۶. مشكل الاثار (طحاوى): ج ۲ ص ۳۰۹. اسنى المطالب (جزرى): ص ۳. كفاية الطالب: ص ۱۶، ۱۵۱. مجمع الزوائد (هيثمى): ج ۹ ص ۱۰۷. البداية و النهاية (ابن ‏كثير): ج ۵ ص ۲۱۲ و ج ۷ ص ۳۴۰. تاريخ الخلفاء (سيوطى): ص ۱۱۴. كنز العمال: ج ۶ ص ۱۵۴، ۴۰۵. نزل الابرار: ص ۲۰.
  6. كتاب سليم: حديث ۵۵ . اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۹۶.
  7. بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۴۱.