ره آورد

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۰۲ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ره ‏آوردهاى غدير[۱]

در كنار مبحث آثار نفى غدير، اين سؤال پيش مى ‏آيد: اگر اهداف غدير محقق مى‏ شد، چه ره ‏آوردى داشت؟

در اين باره مطالبى به شرح زير بايسته بيان است:

غدير و جامعه‏ اى پاک و بى ‏اختلاف

هنگامى كه رسول گرامى اسلام‏ صلی الله علیه و آله در روز غدیر امیرمؤمنان علی‏ علیه السلام را به مقام ولايت نصب و معرفى نمود، خطاب به امت فرمود: هذا وليّكم[۲]؛ اين على‏ عليه السلام ولى شماست.

در منطوق آيات و روايات، كسى كه اداره امور فرد يا جامعه را بر عهده دارد «ولىّ» خوانده مى ‏شود.

در متون اسلامى تصريح شده كه اگر غدير بر پا و حكومت به اهلش -  كه فرمان خدا و رسولش بر آن بود -  واگذار مى‏ شد، هرگز در جامعه اختلافى پيش نمى ‏آمد.

روايات فراوانى در اين زمينه آمده است، از جمله: ...مَا اخْتَلَفَ‏ عَلَيْكُمْ‏ سَيْفَانِ‏[۳]: هرگز اختلافى كه به شمشير كشيده شود پيش نمى ‏آمد.

در اين عبارت واژه «اختلف» آمده كه به معناى رفت و آمد است؛ كه برخورد و نزاعى كه سرانجام آن جنگ و كشتار باشد مدّ نظر است.

در نتيجه اينكه رخت بر بستن نزاع و جنگ از يک جامعه به منزله داشتن جامعه ‏اى پاک و سالم است، كه هدف رسول گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله دقيقاً رسيدن به آن بود.

برخى خرده مى‏ گرفتند كه چرا اميرالمؤمنين‏ عليه السلام پس از رسيدن به حكومت در جنگ‏ هايى دامنه ‏دار شركت كرد؟

بله، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام درگير سه جنگ شدند، ولى در هر سه جنگ حضرت آغازگر جنگ نبودند، بلكه جنگ افروزى از سوى مخالفان حضرت بود، كه خود از بقايا و دست نشاندگان حاكمان پيشين بودند و عدل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر نمى ‏تافتند.

طبيعى است در چنين مواجهه و جنگى يا بايد خود و اصحابشان كشته شوند، يا به دفاع از خود بپردازند، و دفاع حضرت به همين منظور و ضرورى بود.

در واقع درگير شدن آن حضرت در سه جنگ اقدامى دفاعى بود.

غدير و حقيقت صلح و بخشش

براى درک بهتر صلح و بخشش و اينكه منشأ تمام ادعاهاى صلح ‏طلبى كه در دنياى غرب امروز از آن سخن گفته مى شود -  اگر چه دستخوش نادرستى‏ ها هم شده -  از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است.

به عنوان مثال:

مثلاً در ماجراى جنگ جمل، جنگ افروزان بر ضد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام شكست خوردند و سردمداران جنگ پس از شكست در كاروانسرايى در بصره مخفى شدند. يكى از اين فراريان عایشه بود.

حضرت اميرمؤمنان على‏ عليه السلام سوار بر اسب و در حالى كه جمعى از اصحاب مسلح او را همراهى مى‏ كردند وارد كاروانسرا شدند.

در مقابل اتاقى كه عايشه در آن مخفى شده بود رفته و با خطايى عتاب‏ آلود به عايشه فرمود:

آيا پيامبر صلى الله عليه و آله به تو فرمان داده تا چنين كنى؟ سپس فرمود: آماده باش تا تو را به مدینه بفرستم.

طبيعى است در جريان جنگ عده ‏اى كشته مى ‏شوند كه وابستگانى از قبيل زن، فرزند، خواهر و... دارند.

در جمل نيز وضع به همين منوال بود و بازماندگان كشتگان در كاروانسرا حضور داشتند.

آنان با ديدن حضرت در مقابل ايشان قرار گرفته و بر ضد امام شعار مى‏ دادند: هَذَا قَاتِلُ‏ الْأَحِبَّةِ[۴]: اين كشنده عزيزان ماست.

حضرت مجدداً در مقابل اتاق عايشه قرار گرفتند. چون زنان تظاهر كننده واكنشى از حضرت نديدند، جرأت بيشترى پيدا كرده و شعارهاى خود را بر ضد حضرت تكرار كردند.

برخى اصحاب كه همراه حضرت بودند قصد داشتند زنان تظاهر كننده را ساكت كنند. ولى حضرت مانع شده و فرمود: به آنان كارى نداشته باشيد و حتى آنان را به سكوت وادار نكنيد.

اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام هنگام خروج از كاروانسرا در مقابل تظاهركنندگان لحظه ‏اى توقف كردند و جمله ‏اى را فرمودند كه تاریخ هرگز نمونه آن را ثبت نكرده و نخواهد كرد.

آزادترين كشورهايى كه مدعى آزادى ‏اند نيز نمى‏ توانند چنين ادعايى كنند. حضرت لحظه ‏اى توقف فرمود و به اتاق‏ هايى كه جنگ افروزان در آن پنهان شده بودند اشاره كرده و فرمودند:

اگر من قاتل الاحبّة بودم، جنگ افروزانى را كه در اتاق ‏ها پنهانند مى‏ كشتم.

غدير اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام به عنوان نمادى شفاف از صلح و عفو و بخشش و گذشت است.

چنانچه در حضرت در زمان حكومتشان تمام اعتراض ‏ها را با بزرگوارى تحمل مى‏ كردند و كمترين اثرى از خشونت وجود نداشت، و پس از جنگ نيز با جنگ افروزان برخوردى نكردند، بلكه آنها را آزاد گذاشتند.

پرواضح است كه اين روش حضرت به پيروى از روش پيامبر صلى الله عليه و آله و در راستاى وحى الهى بود. گويا حضرتش مى‏ خواستند درسى براى همه انسان‏ ها باشند.

غدير، تأمين كننده معاد و معاش بى‏ دغدغه

در روايتى از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نقل شده كه اگر اهداف غدير در جامعه محقق مى ‏شد و ايشان پس از پيامبر صلى الله عليه و آله حكومت مى ‏كردند، شرايط چنان تحولى مى‏ يافت كه خود مى ‏فرمود: ...وَ لَوْ أَنَ‏ الْأُمَّةَ مُنْذُ قَبَضَ‏ اللَّهُ‏ نَبِيَّهُ‏ اتَّبَعُونِي وَ أَطَاعُونِي‏ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ‏ رَغَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ[۵]:

اگر امت پس از شهادت رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله از من پيروى و فرمانبردارى مى‏ كردند، تا روز قيامت از فراز و زير پاى خود نعمت ‏هاى گوارا مى ‏خوردند و زندگى توأم با رفاه داشتند.

واژه «رغد» به معنى زندگى مرفّه است، و در چنين زندگى دغدغه فقر و مشكلات معيشت و انگيزه ‏اى براى جنگ وجود ندارد.

اگر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از مقام حكومت نفى نمى‏ شدند و غدير بر پا مى‏ شد و ايشان مدت سى سال پس از پيامبر صلى الله عليه و آله حكومت مى‏ كردند، نه تنها شريعت دستخوش تحريف نمى ‏شد و جنگ و نزاعى رخ نمى ‏داد، بلكه راحت‏ ترين زندگى مادى و معنوى در جامعه فراهم مى ‏آمد و جهان براى هميشه در امنيت و سلامت به سر مى ‏برد.

به گونه‏ اى كه حتى يک فقير در جامعه ديده نمى‏ شد، و كار خانواده‏اى به نزاع و قطع ‏رحم نمى ‏انجاميد. تمام خوبى‏ هاى بيان شده در صورتى تحقق مى‏ يافت كه غدير بر پا مى ‏شد.

با كمال تأسف آنچه شايسته بشر نبود و نصيب بشر شد، نتيجه نفى غدير است. از اين رو حضرت بقية الله الاعظم ‏عليه السلام پس از ظهورشان همان خواهند كرد كه بر عهده اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گذارده شده بود.

پس احياى غدير احياى عدالت و طرد ستم و نابرابرى و اجحاف است. يادكرد غدير يادآورى سخاوت، عدالت، حسن سیاست، خوش تدبيرى در معاش و بهسازى اقتصاد مردم است.

وقتى صاحب غدیر اميرمؤمنان على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام اسوه باشد، بدين معنى خواهد بود كه مردم در آسايش به سر برند، گرسنه‏ اى يافت نشود، گمراهى و انحراف عقيده نباشد و فرودست‏ ترين مردم در امنیت و برابرى قضايى با فرادستان و حتى حاكمان جارى باشد، و هزار نيكى و خير ديگر كه تماماً قطره ‏اى از درياى بيكران عدالت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است.

در حقيقت خط خدا و صراط مستقيم همين است كه اميرمؤمنان على‏ عليه السلام اسوه باشد و اين فضائل در جامعه منتشر شود.

در روايت است كه قلمرو حكومت ظاهرى حضرت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام بيش از نصف ساكنان زمين و قريب پنجاه كشور فعلى را فرا مى ‏گرفت.

در آن زمان يكى از خوارج نادان و كج نهاد به ايشان گفت:

اتَّقِ‏ اللَّهَ‏ فَإِنَّكَ‏ مَيِّت‏[۶]: از خدا بترس، زيرا روزى خواهى مرد.

حضرت بدون آنكه بر آشوبد فرمود: آرى مى ‏ميرم. به خدا سوگند به ضرب شمشير كشته خواهم شد و محاسنم از خون سرم خضاب خواهد شد، و اين قضاى حتمى و عهدى معهود است، و هر كه دروغ بندد نوميد مى‏ گردد.

حكومت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نمادى از غدير

در كتاب «الدروع الواقية» سید بن طاووس آمده است:

لباس بانوى بزرگ اسلام حضرت صديقه كبرى فاطمه زهرا عليها السلام مرقّع (وصله دار) بود! چنين چيزى در ميان زهّاد تاریخ نيز ياد نشده است.

چنانچه تاريخ را بكاويد، حتى يک مورد نخواهيد يافت كه حاكم يا پادشاهى قسمتى از اين خاكدان را تحت فرمان داشته باشد و دخترش لباس وصله ‏دار بر تن كند.

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: إِنَ‏ اللَّهَ‏ فَرَضَ‏ عَلَى‏ أَئِمَّةِ الْعَدْلِ‏ أَنْ‏ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ‏ بِضَعَفَةِ النَّاسِ‏[۷]:

خداى متعال بر پيشوايان عدل فرض و لازم دانسته است كه خود را با ناتوان‏ ترين مردمان همسنگ گردانند.

گرامى داشت غدير در واقع ارج نهادن به اين ارزش‏ ها و فضيلت‏ هاى متعالى و محور قرار دادن اين آموزه ‏هاى ناب است.

در روايت وارد شده است: وقتى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به شهادت رسيدند، هشتصد هزار درهم مديون بودند! و امام حسن مجتبی ‏علیه السلام از جانب ايشان اين قرض را ادا كردند.[۸]

اين مطلب گواه روشنى است بر اينكه حضرت امير عليه السلام مالى بر جاى ننهادند. به شهادت تاريخ، آن حضرت هر چه زمين آباد مى‏كرد و هر چه چاه مى‏ كند، بى‏ درنگ وقف مى ‏فرمود.

كج ‏انديشى است كسى احتمال دهد اين قرض براى مصارف شخصى بوده است.

وقتى خوراک حضرت در هنگام رياست ظاهرى‏اش نان جو خشک سبوس‏دار -  كه به دست غير ايشان به زحمت شكسته مى‏ شد - و دوغى بود كه حاضران ترشى آن را استشمام مى‏ كردند، معلوم مى ‏شود بدهى‏ هاى ايشان براى تأمين زندگى فقرا بوده است.

چرا كه رئيس مسلمانان حتى اگر با قرض گرفتن باشد بايد به مسلمانان خدمت كند، و به هر دشوارى كه شده اسباب آسايش يتيمان و بيوه‏گان و تهيدستان را فراهم آورد.

وانگهى اگر عدد هشتصد هزار، درهم باشد مبلغ بسيار سنگينى است، چه رسد كه دينار باشد.

در آن صورت ده برابر خواهد بود. در دنياى امروز كه در بعضى كشورها رئيس را پيش از رياست و پس از آن وزن مى ‏كنند تا ببينند مبادا وزنش در دوران مديريت افزايش يابد!

كجا مدير يا كارگذارى را مى‏ توان يافت كه مقروض از دنيا برود؟

جان سخن احياى غدير احياى اين ارزش است كه والى و كارگزار به هر نحو شرعى بايد آسايش رعيت را فراهم كند و از خود و آبرو و اعتبار خود بر سر اين كارمايه بگذارد.

يا حضرت در مورد انديشه بينوايان فرمود: ... و يقودنى جشعى الى تخيّر الاطعمة، و لعلّ بالحجاز او اليمامة من لا طمع له فى القرص و لا عهد له بالشبع[۹]:

و چگونه حرصم مرا به گزينش خوراک‏ هاى لذيذ بكشاند، در حالى كه شايد در حجاز يا يمامه بينوايى باشد كه به يافتن قرص نانى اميد ندارد و هرگز مزه سيرى را نچشيده باشد.

واژه «لعلّ» در سخن امام‏ عليه السلام به معنى شايد است؛ يعنى بسا چنين كسى يا كسانى باشند.

همين آموزه بلند جهان امروز و حكم‏ گزاران دنيا را بس است تا، در رفتار خود تجديد نظر كنند و اندكى به انبوه گرسنگان و بينوايان بيانديشند، و البته اين كمترين دستاورد محور قرار دادن غدير است.

بسيار بودند دولت ‏ها و افرادى كه مى‏ كوشيدند از حضرت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام بهانه ‏اى به دست آورند، ولى ناكام و مأيوس شدند.

هيچ كس تا كنون نتوانسته است بر ايشان نقص وارد كند، و همين امر موجب وحشت بسيارى از حكومت‏ هاى بيدادگر است.

غدير در حقيقت روح تمام روزهاست. اگر غدير زنده نگاه داشته شود، عيد فطر و قربان و جمعه نيز زنده نگاه داشته مى ‏شود.

غدير به واقع تأسيس عدل، انصاف، انسانیت، و همه ارزش‏ هايى است كه خداى تبارک و تعالى براى آن، هستى و انسان را آفريد و پيامبران‏ عليهم السلام را فرستاد.

منبع

دانشنامه غدير، جلد ۱۱،صفحه ۹۳.

پانویس

  1. غدير چشمه زلال ولايت: ص ۹۵-۱۱۳.
  2. الطبقات الكبرى: ج ۵ ص ۳۲۰.
  3. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۵۹.
  4. دعائم الاسلام: ج ۱ ص ۳۹۴.
  5. كتاب سليم بن قيس الهلالى: ص ۲۱۱.
  6. بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۱۹۵.
  7. الكافى: ج ۱ ص ۴۱۰.
  8. بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۳۳۹ ح ۲۳. اين مبلغ آن زمان معادل قيمت بيش از ۴  / ۱ تن طلا، يا هشتاد هزار گوسفند بوده است.
  9. نهج البلاغه (صبحى صالح): نامه ۴۵، از نامه‏ هاى حضرت به عثمان بن حنيف.