آيات ۴ و ۵ ناس و غدیر
مشخصات آیه | |
---|---|
نام سوره | ناس |
شماره آیه | ۴ و ۵ |
جزء | ۳۰ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مکه |
آیاتی در وصف دشمنان غدیر
آیات ۴ و ۵ سوره ناس از جمله آیاتی است که در روز غدیر برای دشمنان غدیر استفاده شده است. بستر استفاده از این آیات چنین توصیف شده است: على بن ابىطالب عليه السلام آن امامى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را سبب امتحان امت قرار داد: «اى على، اگر تو نبودى، مؤمنان بعد از من شناخته نمىشدند». پيامبر صلى الله عليه و آله قسمتی از خطبه غدیر را به دشمنان ائمه عليهم السلام و ترسیم آینده آنان اختصاص داد. ۱۵ آیه بهصورت اقتباس و تضمين در این قسمت قرار گرفت.
در اين آيات از يک سو وصف اعداء اهل بیت علیهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان، گفتوگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است. از سوى ديگر، جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت بيان شده كه سقوط ارزش اعمالشان و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوقالعادهاى در پايينترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش آن و ديدن شعلههاى آتش نمونههاى آن است. از جمله اين آيات آيه ۴ و ۵ سوره ناس است: مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ؛ (به خدا پناه میبرم) از شرّ وسوسهگر نهانى، آن كس كه در سينههاى مردم وسوسه مىكند .
متن روايت
مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ «يَوْمَ الْغَديرِ لَمّا اقامَ اميرَالْمُؤْمِنينَ عليه السلام النَّبِىّ صلى الله عليه وآله لِلنّاسِ، وَ كانَ (عُمَرُ) اذا خَلا قالَ لِلنّاسِ: ما يَأْلُو انْ يُذِلَّ قُرَيْشَ لابْنِ ابى طالِبٍ وَ وُلْدِهِ»[۱]:
آيه مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ درباره روز غدير است كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام را براى مردم منصوب فرمود. در آنجا عمر در خلوت به مردم مى گفت: از اينكه قريش را براى پسر ابوطالب و فرزندانش ذليل كند هيچ كوتاهى نمى كند.
موقعيت تاريخى
خطابه غدير پايان يافته و قرار است مردم سه روز در غدير متوقف باشند تا مراسم بيعت يكصد و بيست هزار نفر انجام پذيرد. عده اى و در رأس آنان دومى شروع به شايعه پراكنى در بين مردم نمودند و از راه هاى مختلف القاء شبهه مى كردند.منافقين از مهاجر و انصار كه هر لحظه اوج ولايت را مى ديدند و ناظر بيعت صد و بيست هزار نفر در گروه هاى كوچک و بزرگ بودند، تحملشان تمام شد و تلاش هاى مذبوحانه اى را از راه شبهه افكنى و وسوسه اندازى در قلوب مردم آغاز كردند.آنان براى تخريب اذهان مردم و نيز آخرين احتمالاتى كه در خيال خود آنها را مؤثر در بر هم زدن غدير مى دانستند، چند راه را در پيش گرفتند و در زمان باقى مانده از مراسم غدير به مطرح كردن آن ها پرداختند.اولين شيوه وسوسه اندازى در قلوب مردم بود كه قابل اجرا در جاى جاى بيابان غدير در ميان تجمعات مردم بود.در رأس اين توطئه عمر بن الخطاب بود كه هرگاه گروهى از مردم را به دور از چشم پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحاب با وفايش مى يافت، براى سست سازى اعتقاد آنان مى گفت:
«از اينكه قريش را براى پسر ابوطالب و فرزندانش ذليل كند هيچ كوتاهى نمى كند»![۲]
آيات ۴ و ۵ سوره ناس درباره اوست كه مى فرمايد:
مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ الَّذى يُوَسْوِسُ فى صُدُورِ النّاسِ :
«بگو به خدا پناه مىبرم از شر وسوسه اندازى كه از ياد خدا باز گرفته شده و در سينه هاى مردم وسوسه مى كند».
امام صادق علیه السلام اين فراز ماجراى غدير را ضمن تفسير آيه اى چنين بيان مى فرمايد:
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير اميرالمؤمنين عليه السلام را براى مردم منصوب فرمود، دومى شروع به وسوسه اندازى كرد.
او وقتى در خلوت عده اى از مردم را پيدا مى كرد به آنان مى گفت: از اينكه قريش را در برابر پسر ابى طالب و فرزندانش خوار كند هيچ كوتاهى نمى كند.
و اين است معناى مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ : «(به خدا پناه مى برم) از شر وسوسه انداز خنّاس (منقبض شونده از ذكر خدا) كه در سينه هاى مردم وسوسه مى كند».
تحليل اعتقادى
در اين بيان امام صادق عليه السلام به دو جهت از اوصاف دومى اشاره مى نمايد.
يكى وَسْواس و ديگرى خَنّاس . به تشكيک انداختن مردم و شايعه پراكنى و شبهه اندازى ابزارى بود كه دومى و دار و دسته اش در طول زندگى منافقانه شان براى انحراف مردم به كار گرفتند.اين بدان جهت است كه تصريح به كفر هميشه باعث رفتن آبروى منافق است، اما ايجاد تردّد در دل ها اسلحه اى قوى و مؤثر در برابر مردم ضعيف الايمان است.صفت «خَنّاس» كه درباره شيطان هم به كار رفته، به معناى كسى است كه وقتى ياد خدا را مى شنود گرفته مى شود و تحملش تمام مى گردد.اين صفتى است كه امام صادق عليه السلام درباره دومى فرموده و آيه قرآن را به او تفسير كرده است. اشمئزاز او از نام على عليه السلام و غدير و دين و اتمام نعمت در هيچ كس يافت نمى شود!!انقباض روحى و تنفر ذاتىِ او از اينكه غدير بينى هر چه ضد خداست بر خاک مى ماليد، قابل توصيف نيست.بهترين شاهد اين مدعا كلماتى است كه او و يارانش در غدير بر زبان جارى كردند[۳]:
- هرگز در مقابل او تسليم نخواهيم شد.
- چشمان او را بنگريد كه همچون مجانين مى چرخد.
- چقدر قريش را ذليل مى كند.
- خواهد دانست كه چه نقشه هايى كشيده ايم.
- هرگز گفتار محمد را تصديق نمى كنيم و به ولايت على اقرار نمى نماييم.
حديث امام باقر علیه السلام در تفسير سوره فلق نيز بهترين شاهد مدعاست.
آن حضرت درباره قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ ، فرمود: خداوند مخلوقى بدتر از كسانى كه با اوليائش و اميرالمؤمنين و فرزندانش دشمنى كنند، خلق نكرده است.سپس درباره وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ فرمود: منظور دومى است كه نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام در فضيلتى كه خدا به او داده حسد كرد.[۴]
پانویس
منابع
- غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
- واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یکماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.