محمد بن عمر رازی (ابوعبدالله، ابن الخطیب، فخر الدین)
روايت حديث غدير[۱]
يكى از علما و بزرگان اهل سنت كه حدیث غدیر را نقل كرده محمد بن عمر بن حسين قرشى تيمى بكرى، ابوعبدالله، فخر رازى (ت ۵۳۳ - م ۶۰۶ ق) است. فخر رازى در كتاب «الاربعين فى اصول الدين» در عين اشكالاتى كه بر حديث غدير وارد كرده، ولى اجماع امت بر حديث غدير را ثابت كرده است.[۲]
فخر رازى در «نِهاية العقول» اعتراف كرده كه مخالفان شيعه حديث غدير را براى آن نقل مى كنند كه به آن به فضل على بن ابى طالب عليه السلام احتجاج كنند. همچنين گفته شد - و در آينده نيز خواهد آمد - كه رازى در تفسيرش، قول به نزول آیه تبلیغ در غدير خم را ذكر كرده و آن را به ابن عباس و براء بن عازب و امام باقر عليه السلام نسبت داده است. يافعى[۳]: او را بسيار ستوده و شخصى اصولى، متكلم، مُناظر، مفسّر و صاحب تصانيف مشهور معرفى كرده است.
شبهات رازى در حديث غدير[۴]
يكى از مستشكلين بزرگ و معروف در مورد سند و دلالت حدیث غدیر فخر رازى است. به عنوان مثال: خلاصه اشكال او در سند حديث غدير، عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم و واقدى و ابن اسحاق و جاحظ و ابن ابىداوود سجستانى و ابوحاتم رازى و نيز چند اشكال ديگر است.
مرحوم ميرحامد حسين شبهات و اشكالات او را در چند بخش و به طور مفصل پاسخ گفته است. تا جايى كه شكى نمى ماند كه تمسک فخر رازى به عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم و واقدى و ابن اسحاق و جاحظ و ابن ابى داوود سِجِستانى و ابوحاتم رازى چه اندازه بىاساس و غيرمنطقى است، و به حديث غدير كه فوق حد تواتر و در نهايت صحّت است هيچ ضررى نمى زند. چرا كه تواتر شروطى دارد، و هر گاه آن شروط در حديثى فراهم آيد قطعاً متواتر ناميده مىشود، و هرگز نقل حديث به دست افرادى چون اينان يا نظير ايشان جزء اين شروط نيست.
شبهات فخر رازى در سند و دلالت حدیث غدیر و پاسخ هاى مفصل مرحوم ميرحامد حسين در عنوان «سند حدیث غدیر» و «دلالت حدیث غدیر» مفصل آمده است.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: دلالت حدیث غدیر، و عنوان: سند حدیث غدیر.
معناى مولى[۵]
در كتاب «عوالم العلوم» فهرستى از راويان حدیث و شعرا و اهل لغت عامه كه معنى «اولى» را معناى اصلى كلمه مولى دانسته اند آورده است[۶]، كه يكى از آنها فخر رازى است.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: دلالت حدیث غدیر، و عنوان: علما / بحث در سند و متن حديث غدير.
4. نقل نزول آيه تبليغ در غدير××× 3 غدير در قرآن: ج 1 ص 87 . چكيده عبقات الانوار )حديث غدير( : ص 450. ×××
يكى از وجوه دلالت حديث غدير بر امامت اميرالمؤمنينعليه السلام نزول آيه تبليغ )يا ايها الرسول بلّغ...( در غدير است، كه از جمله مشهورترين آيات غدير مىباشد. اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين مفسرين و محدثين اهلسنت مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه بودهاند.
در كنار شيعه، عدهاى از بزرگان اهلسنت نيز نزول اين آيه در غدير را نقل كردهاند. از جمله محمد بن عمر بن حسين بن حسن بن على تَيمى بكرى طبرستانى رازى، ابوعبداللَّه، ابنالخطيب، فخرالدين )ت 543 يا 544 - م 606 ق( است:
فخر رازى در تفسير خود در بيان اقوال درباره سبب نزول آيه تبليغ، نزول اين آيه در ماجراى غدير خم را نيز از امام باقرعليه السلام و ابنعباس و براء بن عازب نقل كرده است.××× 4 تفسير رازى: ج 12 ص 49. نفحات الازهار: ج 8 ص 257 - 195. ××× البته براى ما مهم نيست كه او در مورد اين قول چه گفته، زيرا او هميشه در پى دشمنى است، و كلام امام باقرعليه السلام در اينجا كافى است.
ممكن است بگويند: متعصّبان اهلسنت به عصمت ائمهعليهم السلام باور ندارند، بلكه بعضىشان مانند ابنجوزى در »الموضوعات« و سيوطى در »اللآلى المصنوعة« و ابنعرّاق در »تنزيه الشريعة« آنان را - نعوذ باللَّه - جرح كردهاند.
در جواب خواهيم گفت: پس آنان درباره صحابهاى كه به عدالت ايشان قائلاند، مانند ابنعباس و براء بن عازب و ابوسعيد خُدرى - كه او نيز بنا بر آنچه در تفسير نيشابورى آمده به نزول آيه تبليغ در روز غدير خم قائل است - و عبداللَّه بن مسعود - كه سخنش در ادامه خواهد آمد - چه مىگويند؟
ضمن اينكه خود رازى اعتراف كرده كه قول به نزول آيه تبليغ در فضل اميرالمؤمنينعليه السلام و در غدير قول ابنعباس و براء بن عازب و امام باقرعليه السلام است، هر چند اين قول را نپسندد و از سر تعصّب و عناد به آن اعتماد نكند!
ابنخَلِّكان و ابنوردى و يافعى و حافظ محمد )مشهور به خواجه پارسا( و ابنقاضى شُهبه××× 1 وفيات الاعيان: ج 3 ص 385 - 381. تتمّة المختصر: حوادث سال 606 . مرآة الجنان: حوادث سال 606 . فصل الخطاب )مخطوط( . طبقات الشافعية: ج 1 ص 396. ×××: او را بسيار توثيق كرده و ستودهاند، به خصوص در علم عقايد و فقه و تفسير و نيز كتاب تفسير او را.
وى شاگرد پدرش ضياءالدين عمر - كه از شاگردان بَغَوى بود - و نيز كمال سمنانى و مجد جيلى و مصاحب محمد بن يحيى بوده است. سراجالدين يوسف بن ابوبكر بن محمد سكّاكى خوارزمى نيز او را مدح كردهاند. گاهى سيصد دانشجو در مورد تفسير و فقه و كلام و اصول و طبّ و... از او مىپرسيدند.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: اهلسنت / نقل آيه تبليغ براى غدير.