سند حدیث غدیر

سندِ حديث غدير[۱][۲]

از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرار گيرد و با وجود تحقيقات ارزشمند باز هم جاى كنكاش دارد، تحقيق در مورد سند حدیث غدیر و بحث‏ هاى رجالى است.

تذكر: در اين جا در مورد سند حديث غدير، تحقيق مفصل و جامعى آورده مى ‏شود. ولى چون مطالب اين موضوع سلسله‏ وار و به هم متصل است، عناوين اين واژه -  (يعنى سند حديث غدير ) استثنائاً به شكل الفبايى نيامده، بلكه روند بحث سندى در آن حفظ شده است.

ابعاد تحقيق در سند حديث غدير

  سند حديث غدير را از چند بُعد مى توان بررسى كرد:

۱. جمع ‏آورى اسناد

از اوايل قرن دوم هجرى كه تدوين معارف دينى به طوررسمی آزاد اعلام شد، تبليغ غدير نيز شكلى تازه به خود گرفت و كم كم از شكل روایت به صورت تألیف در آمد.

در اواسط قرن دوم اولين تأليف مستقل درباره غدير را مى‏ بينيم كه از فراهيدى است. در ادامه اين راه كتاب‏ هاى مختلفى به صورت مستقل يا ضمنى در موضوع غدير تدوين شد.

ابوالمعالى جوينى از قرن پنجم مى‏ گويد: در بغداد در دست صحافى كتابى ديدم كه بر جلد آن نوشته بود:

«جلد بيست و هشتم از اسناد حديث مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ، و بعد از اين جلد بيست و نهم خواهد بود»!! همچنين ابن‏ کثیر دمشقی مى‏ گويد:

«كتابى در دو جلد ضخيم ديدم كه محمد بن جرير طبرى احاديث غدير خم را در آن جمع‏ آورى كرده بود!»[۳]

آن چه در اين مرحله مشهود است اينكه اكثر كتب، مربوط به اسناد و رجال خطبه است و هدف اول مؤلفين استحكام اصل مطلب بوده است.

آنان كه جو خاص فرهنگى را به خوبى لمس مى ‏كردند در مرحله اول دست به كار محكم‏ كارى در اسناد و حفظ متون شدند تا نسل‏ هاى آينده مدارک لازم براى تحقيق و مو شكافى و بحث و بررسى داشته باشند.

اين دوران در طول قرن دوم تا پنجم اوج خاص داشته و حق آن به خوبى ادا شده است.

اين تحقيقات در قرن هاى چهارم و پنجم و ششم اوج داشته و تا زمان حاضر هم چنان پيش رفته، و آثار برجسته ‏اى از اين قرون در دست است.

از اوائل قرن يازدهم هجرى تا امروز با ايجاد ميدان باز علمى، محققين و انديشمندان اسلام تأليفات بسيار مهمى درباره غدير تأليف كرده و به خوبى از زحمات هزار ساله نتيجه ‏گيرى نموده ‏اند.

در اين دوران تمام جوانب غدير مورد جمع و بررسى و تحقيق قرار گرفت.

ارتباط غدير با قرآن، بحث ‏هاى مفصل در اسناد غدير، بررسى‏ هاى عميق در متن حديث غدير، جمع‏ آورى و تدوين اشعار مربوط به غدير و جوانب ديگر آن مورد توجه خاص واقع شد و در هر مورد كتاب‏ هايى تدوين گرديد.

۲. بيشترين سند براى حديث غدير

با وجود منع از نقل حدیث در حكومت سقیفه، معصومین‏ علیهم السلام و بيش از دويست نفر از صحابه و عده زيادى از تابعین، با آن كه در شرايط سخت تقیه بوده ‏اند و نقل حديث غدير براى آنان به قيمت حيثيت و جانشان تمام مى ‏شده، آن را نقل كرده‏ اند.[۴]

در كتاب فهرستى از راويان حديث غدير به ترتيب زمانى چهارده قرن را آورده، و اثبات كرده چنين اتصال سند و نقل خَلَف از سَلَف دليل بر ريشه محكم و سلسله بدون انقطاع اسناد در نقل حديث غدير است.[۵]

در صفحات ۵۰۹ تا ۵۱۷ راويان غدير از علما را به ترتيب الفبا آورده است. در صفحه ۵۲۲ مؤلفينى كه حديث غدير را ثبت كرده ‏اند ذكر كرده، و در صفحات ۵۲۹ تا ۵۳۴ به وثاقت صحابه و تابعین و ساير ناقلين حديث غدير پرداخته است.

به همين جهت در بين قاطبه مسلمين، هيچ حديثى به اندازه «حدیث غدیر» روايت كننده ندارد، و گذشته از تواتر آن، از نظر علم رجال و درايت اسنادِ آن در حد فوق العاده ‏اى است.

۳. تواتر حديث غدير

همان طور كه داستان غدير و خطبه آن با يک سند واحد به دست ما نرسيده، متن آن نيز به صورت قطعه ‏هاى قابل جمع نقل شده است و به علل مختلفى از قبيل شرائط تقيه و امثال آن، و نيز طولانى بودن خطبه و عدم امكان حفظ كامل آن براى همگان، اكثر راويان «غدير»گوشه‏ هايى از آن را نقل كرده اند، ولى جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»و چند جمله ديگرِ آن را همه راويان به اشاره يا به طور صريح نقل كرده ‏اند.

با اين همه، متن خطبه به طور كامل به دست ما رسيده است، چنان كه در قسمت اول اين بخش بيان شد، واين از توجهات صاحب ولایت است كه اين سند بزرگ اسلام را براى ما حفظ كرده است.

طرق حديث غدير به حدّ تواتر قطعى رسيده است، امرى كه براى كمتر حديثى از احاديث منقول از رسول‏ خدا صلی الله علیه و آله رخ داده است. از اين رو محققان بزرگ اهل‏ سنت ناچار به تواتر آن اقرار كرده، و به قطعيت صدورش از پيامبر صلى الله عليه و آله تصريح كرده ‏اند. در اين جا چند نمونه از كسانى را كه به تواتر حديث غدير تصريح كرده ‏اند مى ‏آوريم:

اول. حافظ ذهبى

حافظ ابن‏ كثير در تاريخ خود كلام ذهبى را آورده كه اقرار به تواتر حديث غدير نمود است. [۶]

دوم.حافظ ابن ‏جَزَرى (ت ۷۵۱ -  م ۸۳۳ ق)

ابن‏ جزرى به سند خود حديث غدير نقل نموده و سپس مى ‏گويد: اين حديث از اين طريق حسن است و از طرق بسيار ديگر صحيح بوده، و به تواتر از امیرالمؤمنین علی‏ علیه السلام و رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است. عده بسيارى آن را از گروه بسيار ديگر نقل كرده‏ اند، و سخن ناآگاهان از دانش حديث كه تلاش كرده ‏اند اين روايت را تضعيف كنند اعتبارى ندارد.

اين حديث از اين صحابه نقل شده است: ابوبکر، عمر بن خطّاب، طلحة بن عبیدالله، زبیر بن عَوّام، سعد بن ابی‏ وقّاص، عبدالرحمن بن عَوف، عباس بن عبدالمطّلب، زید بن ارقم، بَراء بن عازب، بُرَیدَة بن حُصَیب، ابوهریره، ابوسعید خُدری، جابر بن عبدالله، عبدالله بن عباس، حُبشی بن جُنادَه، عبدالله بن مسعود، عمران بن حصین، عبدالله بن عمر، عمّار بن یاسر، ابوذر غِفاری، سلمان فارسی، اسعد بن زراره، خُزَیمَة بن ثابت، ابوايّوب انصاری، سهل بن حُنَیف، حُذَیفَة بن یمان، سَمُرَة بن جُندَب، زید بن ثابت، اَنَس بن مالک و صحابه ديگر.

بارى، اين حديث به گونه صحيح از جماعتى از صحابيان -  كه از خبرشان قطع و يقين به دست مى‏ آيد -  نقل و ثابت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير چنين سخنى گفته است.[۷]

شرح حال و توثيق ابن‏ جَزَرى و اعتماد به او: حافظ سیوطی در«حسن المقصد بعمل المولد» و «ميزان المعدلة فى شأن البسملة» و «الإتقان فى علوم القرآن» در تقسيم قرائات، مفتاح كنز دراية المجموع، دهلوى در بستان المحدثين، ابن‏ حَجَر، بَرزَنجى، سهارنپورى، كاتب چَلَبى.[۸]

سوم. حافظ سُيوطى

سیوطی در كتاب «الأزهار المتناثرة فى الأخبار المتواترة» درباره حديث غدير اسناد فراوان آورده است.

حافظ سیوطی در اين كتاب به نقل احاديث متواتر بسنده كرده و به عدم نقل احاديث غير متواتر پايبند بوده است. نام كتاب شاهد اين دعوى است.[۹]

بعد از آن هم كتابى نوشت به نام «الفوائد المتكاثرة فى الأخبار المتواترة»، و در آن كتاب احاديثى را آورد كه ده صحابى يا بيشتر آن را روايت كرده‏ اند. در آن كتاب هم حديث غدير را آورده است.

شرح حال و توثيق سيوطى و اشاره به دو كتاب او و حكم او به تواتر حديث غدير نموده‏ اند: مُناوى، عزيزى، شامى (صاحب سيره)، شاه ولی‏ اللَّه دهلوی، دهلوى، كاتب چَلَبى، علامه مُناوى، علامه عزيزى.[۱۰]

چهارم. شيخ على متّقى هندى

متّقى حديث غدير و حدیث منزلت را در كتاب «مختصر قطف الأزهار» آورده است. وى در خطبه كتابش مى‏ نويسد: اين ها احاديث متواتر هستند و شمارشان به هشتاد و دو مى‏ رسد.

سيوطى اين احاديث را در كتابى گردآورده و نامش را «قطف الأزهار المتناثرة» نهاده، و راويان آن ها را -  كه تعدادشان در هر حديث به ده صحابى يا بيشتر مى‏ رسد -  آورده است. ولى من نام راويان را حذف كردم و تنها متن احاديث را آوردم تا نگهدارى و حفظ آن ها آسان شود. علماى اهل ‏سنت شرح حال متّقی هندی را نوشته و توثيقش كرده‏ اند.[۱۱]

پنجم. ميرزا مخدوم

ميرزا مخدوم نويسنده كتاب«النواقض على الروافض»و نوه شريف جرجانى است. ميرزا در اين كتاب متعصّبانه‏ اش مى ‏نويسد:

از لغزش‏ هاى شيعيان قول به وجوب عصمت انبياء و ائمّه است؛ به اين معنى كه بر خداى تعالى واجب است كه ايشان را از همه صغائر و كبائر و كارهاى خلافِ جوانمردى و بزرگوارى، چه عمداً و چه سهواً و چه از سر خطا، از گهواره تا گور نگاه دارد. با اين كه قرآن و كتاب ‏هاى حديث و تاريخ از مطالب خلافِ اين قول سرشار است.

آيا به اين جماعت نمى‏ نگريد كه چنين نصوص معتبرى را به چيزى بر مى‏ گردانند كه عقل هيچ خردمندى نمى ‏پذيرد و حتى طبعِ هيچ نادانى آن را نمى‏ پسندد؟!

با اين همه، ما را به آن سبب كه عدم دلالت حديث غدير به نفى خلافت ابوبکر و اثبات خلافت بلافصل على‏ عليه السلام را روا مى‏ داريم سرزنش و نكوهش مى‏ كنند، و افزون بر اين مى‏ گويند كه حديث غدير نصّ جلىّ است و منكرش كافر است.

اگر از من درباره حديث متواتر غدير بپرسى، چكيده آن چه را شيخِ مفيد اينان ياد كرده است برايت مى‏ گويم... .[۱۲]

البته نويسنده «مصائب النواصب فى الردّ على النواقض على الروافض»پاسخ زيبايى به ميرزا داده است.[۱۳] شرح حال و توثيق نام كتاب او: بَرزَنجى، رشيدالدين دهلوى، حيدرعلى فيض‏ آبادى، سهارنپورى.[۱۴]

ششم. جمال ‏الدين محدّث

جمال ‏الدين محدث شيرازى از مشايخ اجازه دهلوى و پدرش است. او حديث غدير را همراه با جريان حارث فهری و سنگ آسمانى نقل كرده، و مى‏ گويد كه اين حديث به شكل متواتر از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله روايت شده، و جماعت بسيار از صحابه اين حديث را روايت كرده‏ اند.[۱۵] ملا على قارى او را به شدت توثيق كرده است.[۱۶]

هفتم. ملا على قارى

ملا على حديث غدير را مكرر نقل كرده و نتيجه گرفته كه حديث غدير صحيح و متواتر بوده و سى تن از صحابه آن را روايت كرده ‏اند و شكى در آن راه ندارد.[۱۷]

دانشمندان سنى ملا على قارى را ستوده‏ اند و به نوشته ‏هايش اعتماد كرده‏ اند، به ويژه به كتاب «المرقاة فى شرح المشكاة».[۱۸]

هشتم. صالح بن مهدى مقبلى، ضياء الدين

وى حديث غدير را همراه با توضيحات و اسامى روايان و ناقلين آن در كتبشان آورده، و در مورد آن مى‏ گويد: طرق اين روايت بسيار زياد است، و از همين رو شمارى از دانشمندان بر اين باورند كه اين حديث علاوه بر تواتر معنوى، تواتر لفظى دارد. اين حديث با اين که از حيث لفظ خبر واحد به شمار مى‏ رود، ولى از حيث معنى متواتر است.[۱۹]شرح حال مقبلى: محمد بن اسماعيل، سِندى، شوكانى.[۲۰]

نهم. محمد بن اسماعيل، امير

امير محمد با اشاره به كلام ذهبى و كتاب طبرى در طرق حديث غدير اقرار كرده كه حديث غدير نزد بيشتر پيشوايان حديث متواتر است.[۲۱] امير محمد از شيوخ قاضى شوكانى است و شوكانى او را ستايش كرده است.[۲۲]

دهم. محمد صدر عالم

محمد صدر عالم با اشاره به كلام سيوطى، اقرار به تواتر حدیث غدیر نموده و پانزده طريق از علماى اهل‏ سنت براى آن شمرده است.[۲۳] وى از دانشمندان بزرگ هند بوده و لكنهوى او را ستوده است.[۲۴]

يازدهم. پانى پتى (م ۱۲۱۶ ق)

پانى پتى در مورد حديث غدير اقرار نموده كه حديثى صحيح بلكه متواتر است كه سى تن از صحابه آن را روايت كرده ‏اند. وى نام بعضى را هم شمرده است.[۲۵]

قاضى ثناءاللَّه پانى پتى از علماى بزرگ هند است. بغدادى و ديگران شرح حالش را نوشته‏ اند.[۲۶]

 دوازدهم. محمد مبين لكنهوى (م ۱۲۲۵ ق)

محمد مبين لكنهوى پس از ذكر بعضى از طرق خود به احاديث فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، اقرار به تواتر حديث غدير نموده است. [۲۷] او از دانشمندان بزرگ اهل‏ سنت در هند است.[۲۸]

خلاصه بحث

خلاصه اين بحث آن است كه بى‏ گمان حديث غدير نزد دانشمندان بزرگ اهل ‏تسنن از حافظ و مفسر و متكلم و اصولى و ... ، حديث متواتر و يقينى است. حتى برخى از حافظان سنّى، كتاب‏ هاى ويژه و جداگانه‏ اى نوشته ‏اند و متن و طرق معتبر حديث غدير را در آن ها گرد آورده ‏اند.

اين حديث نزد ستون ‏هاى بزرگ دانشِ اهل ‏تسنن و علماى سترگ و تمام سرشناسِ آنان متواتر است. اين حقيقت بنا بر تصريح جماعتى از ايشان كاملاً روشن و آشكار شد.

همان گونه كه شريف مرتضى در كلام خود دارد، با اين اسناد متواتر جز شخص معاند و منكر مسلّمات كسى سند و تواتر حديث غدير را انكار نمى‏ كند. [۲۹]

 مرحوم سيد شرف ‏الدين عاملى در كتاب خود «المراجعات» و در گفتگويى‏ هايى كه با رئيس الازهر مصر داشته، از جمله شبه اى كه در مورد حديث غدير مطرح كرده بود را پاسخ داده است. از جمله در مورد سند حديث غدير مى ‏گويد:

اهل ‏سنت در اثبات امامت به هر حديث صحيحى استدلال و احتجاج مى‏ كنند؛ خواه متواتر باشد يا غير متواتر. ما نيز در برابر آن ها به آن استدلال مى‏ كنيم، زيرا از طريق آن ها اين حديث صحيح است، تا آن ها را به آن چه خود به آن ملتزم هستند ملزَم كنيم. اما اگر در بين خودمان بر اثبات امامت به حديث غدير استدلال كنيم، به خاطر آن است كه اين حديث از طرق ما متواتر است، چنان كه بر كسى مخفى نيست.

۴. سند و متن حديث غدير

از آن جا كه بحث ‏هاى علمى درباره سند و متنِ حديث غدير بسيار مفصل است و علماى بزرگ بحث‏ هاى كافى و وافى در اين دو زمينه نموده ‏اند، طالبين مى ‏توانند به كتبى كه در همين عنوان (حديث غدير)به آن ها اشاره مى‏ شود مراجعه نمايند.

۵. سند حديث غدير و امام رضا علیه السلام

يكى از خصوصيات زمان امام رضا علیه السلام شرايط سخت تقيه بود، و لذا امام ‏عليه السلام بسيارى از روايات را با ذكر سند از پدرانشان نقل مى‏ كردند.

از جمله حديث غدير را حضرت از پدرشان حضرت موسی بن جعفر از امام صادق از امام باقر از امام سجاد از امام حسین از امیرالمؤمنین ‏علیهم السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل كردند كه فرمود:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».[۳۰]

منبع

دانشنامه غدیر،جلد ۱۲،صفحه ۵.

پانویس

  1. عبقات الانوار(مير حامدحسين) : مجلدات حديث غدير (۱۰ جلد): ج ۷ - ۱. نفحات الازهار فى خلاصة عبقات الانوار (سيد على ميلانى) : ج ۶ و ۷. خلاصه عبقات الانوار، حديث غدير (مرتضى نادرى) : ص ۴۹  - ۷۱۹. چكيده عبقات الانوار، حديث غدير (محمدرضا شريفى) : ص ۳۱ - ۳۰۰.
  2.   در چند مورد نيز از اين كتاب ‏ها استفاده شده است: الغدير فى مصادر الفريقين (قطيفى) : ص ۵۱  -۵۳۰. حديث ولايت در روايت صحابه (طلوعى گوگانى): كل كتاب. غدير خم (دشتى) : ص۴۹ - ۷۱. بر ساحل غدير: ص۱۴۳ - ۱۹۲. چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۳،۱۴۳،۱۴۰،۱۳۶،۱۳۵،۱۲۵،۱۲۱،۱۲۰،۷۶. اسرار غدير: ص ۲۸۰،۱۲۱،۱۱۱،۱۰۷،۱۰۵،۱۰۴. هزار و يك نكته درباره غدير و فضائل اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام: ص ۵۳۱  - ۵۳۶ . غدير در آئينه كتاب.
  3. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۳۵. احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۸۶.
  4.   عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۷۲ - ۴۷۶.  
  5. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۹۳ - ۵۰۸.
  6. تاريخ ابن ‏كثير: ج ۵ ص ۲۱۳ ،۲۱۴. شرح حال و توثيق ذهبى: حافظ ابن‏ كثير، اِسْنَوى، ابن ‏وزير صنعانى در الروض الباسم، تاج ‏الدين عبدالوهّاب، سبط بن عجمى در مقدّمه الكشف الحثيث، دهلوى. تاريخ ابن ‏كثير: ج ۵ ص ۲۱۳، ۲۱۴. طبقات اِسنَوى: ج ۱ ص ۵۵۸ . فوات الوفيات: ج ۲ ص ۳۷۰. الوافى بالوَفَيات: ج ۲ ص ۱۶۳. طبقات القرّاء: ج ۲ ص ۷۱. طبقات الشافعية( سُبكى ) : ج ۵ ص ۲۱۶. النجوم الزاهرة: ج ۱۰ ص ۱۸۲.
  7. اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام: ص ۳۴.
  8. الاتقان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۷۷. طبقات الحفّاظ: ص ۵۴۳ ،۵۴۴ . اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام: ص۴،۳. الانس الجليل بتاريخ القدس و الخليل: ج ۲ ص ۱۰۹. البدر الطالع: ج ۲ ص ۲۵۷. الضوء اللاّمع: ج ۹ ص ۲۵۵. طبقات داوودى: ج ۲ص ۵۹ . شَذَرات الذهب: ج ۷ ص ۴۰۲. طبقات القرّاء: ج ۲ ص ۲۴۷. كشف الظنون: ج ۱ ص ۶۶۹ . اصول الحديث. كفاية المتطلّع. حصر الشارد.
  9. الازهار المتناثرة فى الاخبار المتواترة: ص ۱.
  10. لواقح الأنوار. سيره شامى. رساله أصول الحديث. كتاب الموالاة(ابن‏ عقده). كشف الظنون: ج ۱ ص ۷۳ و ج ۲ص۱۳۰۱. التيسير فى شرح الجامع الصغير: ج ۲ص۴۴۲. السراج المنير فى شرح الجامع الصغير: ج۳ص ۳۶۰.
  11. أخبار الأخيار. سبحة المرجان فى تراجم علماء هندوستان. همچنين ر.ك: النور السافر فى أخبار القرن العاشر: ص ۳۱۵. لواقح الأنوار فى طبقات الأخيار(شعرانى). شَذَرات الذهب: ج ۸ص۳۷۹.
  12. النواقض على الروافض(مخطوط ).
  13. مصائب النواصب (سيد شوشترى).
  14. نواقض الروافض. كشف الظنون.
  15. الاربعين ( مخطوط).
  16. المرقاة فى شرح المشكاة.
  17. المرقاه فى شرح المشكاة ۵ / ۵۶۸ .
  18. خلاصة الأثر فى أعيان القرن الحادى ‏عشر: ج ۳ ص ۱۸۵.
  19. الابحاث المسدّدة فى الفنون المتعدّدة: ص ۱۲۲.
  20. البدر الطالع: ج ۱ ص ۲۸۸. التاج المكلَّل: ص ۳۷۶. ذيل الأبحاث المسدّدة و حلّ مسائلها المعقّدة. حصر الشارد. إتحاف الأكابر.
  21.   الروضة النديّة شرح التحفة العلوية: ص ۶۷ .
  22.   إتحاف الأكابر. البدر الطالع: ج ۲ ص ۱۳۳.
  23.   معارج العُلى فى مناقب المرتضى‏ عليه السلام (مخطوط).
  24.   نُزهة الخواطر: ج ۶ ص ۱۱۳.
  25.    السيف المسلول: ص ۱۰۸.
  26.   ايضاح المكنون: ج ۱ ص ۳۱۰.
  27.   وسيلة النجاة فى فضائل السادات: ص ۱۰۴.
  28.   نُزهة الخواطر: ج ۷ ص ۴۰۳.
  29.   الشافى فى الامامة ( چاپ قديم): ص ۱۳۲.
  30.   اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۰۳ ح ۴۲۵.