وحدت مسلمین

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۰ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «== غدير تنها راه وحدت<ref>نگرشى نو به غدير (رضوانى): ص ۵۴۸ - ۵۵۴.</ref> == برخى مى ‏گوي...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

غدير تنها راه وحدت[۱]

برخى مى ‏گويند بحث از خلافت و امامت حضرت على و اهل‏ بیت عصمت و طهارت‏ علیهم السلام و سخن از غدیر خم بى ‏فايده است، و لذا نبايد اين گونه مسائل در اين عصر و زمان مطرح شود.

آنان مى‏ گويند: بسيارى از اختلافات در عصر ما بى‏ مورد و سالبه به انتفاء موضوع است، و بايد بسيارى از مسائل را به دست فراموشى سپرد و در روش بحث و مناظره و طرح مسائل مورد اختلاف تجديد نظر كرد.[۲]

آنان مى‏ گويند: ما نبايد در اين زمان نبش قبر كنيم و مسائل اختلافى مرده را زنده كنيم و آن را مطرح سازيم.[۳]

و نيز مى ‏گويند: ... مسلمين نبايد از اختلاف سران خود در چهارده قرن پيش سخن به ميان آورند، تا چه رسد به اختلافى كه بعداً در ميان آنها پيدا شده است.[۴]

در پاسخ آنها مى ‏گوييم:

يكى از امتيازات اديان اين است كه اگر هدفى عالى را براى انسان مشخص كرده، راه رسيدن به آن را نيز ترسيم مى‏ كنند و الگو و نمونه ‏اى را نيز براى آن مشخص مى‏ نمايند، تا با در نظر گرفتن سيره عملى او و اقتدا و پيروى از او، انسان‏ ها بهتر بتوانند به سرمنزل مقصود برسند. زيرا طبق نظر روان‏شناسان و روان‏كاوان، با الگوى كامل بهتر مى ‏توان انسان‏ها را به حق و حقيقت و هدف راهنمايى كرد.

خداوند متعال پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه و آله را الگوى خوبى براى مسلمين معرفى كرده، مى‏ فرمايد: «لقد كان لكم فى رسول ‏اللَّه اسوة حسنة»[۵]: قطعاً براى شما در (اقتدا به) رسول ‏خدا سرمشقى نيكو است.

بايد دانست كه بعد از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله مكرراً موقعيت‏ ها و مواقفى پديد آمد كه هرگز در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله پديد نيامده بود، تا آن حضرت را در آن مواقف الگو قرار دهيم. اين الگو براى جامعه شيعه و پيروان اهل‏ بیت‏ علیهم السلام است و اهل ‏سنت چنين الگويى ندارند.

بحث از غدير و خلافت بعد از پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله اگر چه از جهتى تاريخى است، ولى همين تاريخ صدر اسلام است كه انسان ‏ساز است. بحث از غدير بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله در حقيقت بحث از اين موضوع است كه امام بايد قابليت امامت داشته باشد و از جانب خداوند منصوب گردد. بحث از اينكه امام بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله چه كسى بوده، در حقيقت بحث از اين است كه چه كسى بايد تا روز قيامت براى جامعه اسلامى بلكه جامعه بشريت الگو باشد.

آيا مثل على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام الگو باشد كه جامع همه صفات كمال است؛ در شجاعت، عدالت، سخاوت، عبادت، زهد، تقوا، فروتنى، و ديگر صفات كه نظير نداشت، يا اصحاب رسول‏ خدا صلی الله علیه و آله الگو باشند كه به قول عبدالكريم خطيب -  نويسنده مصرى -  هيچ موقفى در هيچ جنگى نداشته است؟!

امت اسلامى احتياج به الگوهايى جامع دارد، كه بتوانند سرمشق آنان تا روز قيامت باشند، و مردم با خواندن مواقف و فضايل و كمالاتشان در راه آنان قرار گرفته و به حق و حقيقت نزديک شوند.

مگر نه اين است كه ماهاتما گاندى به عنوان الگو و نمونه ضد استعمار در شبه قاره هند مطرح است؟ مگر نه اين است كه دهقان فداكار به عنوان الگوى فداكارى و از خودگذشتگى در كتاب‏ هاى كودكان مطرح مى‏ شود، تا از ابتدا كودكان با ترسيم موقعيت او در روح و روان و ذهنشان فداكار بار آيند. چرا امت اسلامى در خواب است؟ در حالى كه دشمنان اسلام و مسلمانان بر بلاد آنان غلبه و سيطره پيدا كرده، و دين و منابع معنوى و مادى آنان را به غارت مى‏ برد!

مگر خداوند متعال در قرآن كريم نمى ‏فرمايد: «و لن يجعل اللَّه للكافرين على المؤمنين سبيلاً»[۶]: و خداوند هرگز بر مؤمنان براى كافران راه (تسلطى) قرار نداده است.

مگر پيامبر صلى الله عليه و آله نفرموده است: الاسلام يعلو و لا يُعلى عليه[۷]: اسلام بر هر دينى برترى دارد، و هيچ دينى بر او برترى ندارد.

چرا با اين همه بدبختى و فلاكت كه در كشورهاى اسلامى شاهد هستيم، باز هم مسلمانان مشغول عيش و نوش خود هستند؟ چون غدير را كنار زدند و سقيفه ‏اى هستند.

بحث از غدير در اين زمان در حقيقت بحث از الگوهاست. بلكه بحث از غدير در حقيقت بحث از الگو در تمام زمينه‏ هاست؛ در زمينه عبادت، نظام خانواده، وظايف فردى و اجتماعى، و... . اين الگوها هستند كه آينده انسان را ترسيم كرده و رقم مى‏ زنند.

انسان الگو را نصب‏العين خود قرار مى‏دهد تا به او اقتدا كرده و به او نزديك شود. نزديكى به او همان، و نزديك شدن به خدا همان. پس چه بهتر كه در الگو بهترين‏ها انتخاب شوند. آنانى كه در طول عمر خود هرگز گناهى انجام نداده و هرگز خطا و اشتباهى از آنان سر نزده است. امام حقيقتى است كه براى انسان حق را از باطل، نيك را از بد، مضرّ را از مفيد تميز مى‏دهد. با ارتباط به خط غدير است كه راه انسان از هر يك از دو طرف جدا مى‏شود.


ولى در اثر پيروى از سقيفه است كه فردى مانند عبداللَّه بن عمر حاضر است حتى با پاى حجاج بن يوسف ثقفى -  آن خونخوار معروف تاريخ -  هم بيعت كند! و به دنبال آن احمد بن حنبل كه با الگو قرار دادن عبداللَّه بن عمر با متوكل بيعت كرد!


امامت است كه معيارها را مشخص مى‏كند.

پس بحث از امامت و غدير بحثى تاريخى و بى‏ثمر و عقيم نيست، بلكه بحث روز است.

بحثى است زنده كه حيات جامعه اسلامى، بلكه جامعه بشرى به آن وابسته است.

غدير امرى است كه با حقيقت و شالوده و روح انسانى ارتباط دارد.

غدير مسير و آينده انسان را روشن مى‏كند.

غدير مربوط به دنيا و آخرت انسان است.

غدير حقيقتى است كه در جاى جاى زندگى انسان تأثيرگذار است.


يكى از انديشمندان مى‏فرمايد: هر گاه ديده مى‏شود كه برخى از جوانان ساده‏لوح و احياناً فريب خورده موضوع وحدت اسلامى را پيراهن عثمان كرده و كوشش‏هاى علمى حقيقت طلبان را به باد انتقاد مى‏گيرند و مى‏گويند: بحث درباره خلافت ابوبكر و على‏عليه السلام و اينكه جانشينى از آن كدام بوده است، از بحث‏هاى غيرمفيد و بى‏ثمر مى‏باشد... .


دارندگان اين انديشه از نتايج درخشان اين بحث غفلت ورزيده و لذا آن را يك نوع بحث غير مهم و احياناً بى‏فايده و يا خارى بر سر راه وحدت اسلامى انديشيده‏اند! ولى ما فكر مى‏كنيم كه اين انديشه جز غفلت از فلسفه امام‏شناسى ريشه ديگرى ندارد، و از يك نوع سنّى‏زدگى يا وهابى‏مآبى سرچشمه مى‏گيرد... .


هر نوع بحثى كه با واقع‏بينى خاص و دور از تعصب‏هاى كور و كر و متكى بر مدارك اصيل اسلامى كه مورد اتفاق طرفين است انجام گيرد و افق‏هاى تاريك از عقايد اسلامى و حديث و فقه را روشن سازد، نهايت آرمان اسلامى است، چرا كه قرآن ما را به آن دعوت مى‏كند. مگر قرآن ما را به تدبّر در آيات و بهره‏گيرى از عقل و خرد دعوت نمى‏كند؟


گروهى كه بحث در مسايل اختلافى را تحريم مى‏كنند و نويسندگان اين مسائل را عوامل اختلاف‏انداز و شكاف‏آفرين قلمداد مى‏نمايند! بايد متوجه گردند كه پيروى از چنين طرحى سبب مى‏شود كه قسمتى از آيات قرآن و احاديث پيامبرصلى الله عليه وآله و بخش اعظم تاريخ اسلام به دست فراموشى سپرده شود؛ نه كسى آنها را تفسير كند، نه درباره آن بررسى به عمل آورد، و نه در بسيارى از حوادث اسلامى پرده‏ها بالا رود.


خلاصه اينكه:

از دو نظر بايد مسائل عقيدتى -  كه بنياد فكرى هر مذهبى را تشكيل مى‏دهد -  مطرح گردند:


اول. اتحاد و وحدت فرع شناسايى قدر مشترك‏ها و موارد اختلاف است، و وحدت‏هاى كوركورانه بدون شناسايى چنين موارد يك اتحاد سطحى بوده و ديرى نمى‏پايد.


دوم. از آنجا كه به صحت و استوارى مكتب خود عقيده‏منديم، فرزندان ما بايد با خصوصيات اين مكتب آشنا گردند و آن را با دليل و منطق فراگيرند و از تقليد در عقائد بپرهيزند. در اين صورت براى فرا گرفتن اين افراد هم كه باشد بايد مسائل مورد اختلاف را طرح و بررسى كنيم، و مكتب خود را به اخلاف و جانشينان خود بياموزيم. و گرنه مكتب به دست فراموشى سپرده مى‏شود، و جز نام بى‏مسمّايى از آن باقى نمى‏ماند.

هر نوع بحث به گونه ياد شده، نه تنها زيانبخش و اختلاف‏آفرين نخواهد بود، بلكه در راه يگانگى امت اسلامى و يكپارچگى جامعه مسلمانان در طول تاريخ محسوب خواهد شد.


همانگونه كه در كتاب »الغدير« مى‏بينيم كه:


اولاً: منطق مستدل شيعه را مشخص مى‏كند، و ثابت مى‏كند كه گرايش در حدود صد مليون مسلمان به تشيع -  بر خلاف تبليغات زهرآگين عده‏اى -  مولود جريان‏هاى سياسى يا نژادى و غيره نبوده، بلكه يك منطق قوى متكى بر قرآن و سنت موجب اين گرايش شده است.


ثانياً: ثابت مى‏كند كه پاره‏اى اتهامات به شيعه -  كه سبب فاصله گرفتن مسلمانان ديگر از شيعه شده است -  از قبيل اينكه شيعه غيرمسلمان را بر مسلمان غيرشيعه ترجيح مى‏دهد و از شكست مسلمانان غيرشيعه از غيرمسلمانان شادمان مى‏گردد! و از قبيل اينكه شيعه به جاى حج به زيارت ائمه‏عليهم السلام مى‏رود، يا در نماز چنين مى‏كند، و در ازدواج موقت چنان، به كلى بى‏اساس و دروغ است.


ثالثاً: شخص شخيص اميرالمؤمنين و ذريه اطهارش‏عليهم السلام را به جهان اسلام معرفى مى‏كند؛ كه مظلوم‏ترين و مجهول‏ترين شخصيت‏هاى بزرگ اسلامى هستند، و بايد مقتداى عموم مسلمين واقع شوند.

  1. نگرشى نو به غدير (رضوانى): ص ۵۴۸ - ۵۵۴.
  2. پيام وحدت: ص ۳۰۵.
  3. كتاب وحدت: ص ۱۲۷.
  4. كتاب وحدت: ص ۱۴۴.
  5. احزاب /  ۲۱.
  6. نساء /  ۱۴۱.
  7. بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۴۴. كنز العمال: ج ۱ ص ۱۶۶ ح ۲۴۶.