مبعث
بعثت، غدير، عصر ظهور[۱]
يكى از معارف غدير، مشتركات و رابطه آن با رخدادهاى اصلى اسلام و تشیع است:
اول: بعثت
بعثت در هنگامه اى رخ مى نمايد كه انسان ها شتابان و با سرعت هر چه بيشتر بيراهه هاى جهل و نادانى را مى پيمايند، و در مقابل خدايان ساخته شده از سنگ و چوب سجده مى كنند، و از قتل ها و غارت ها و بيدادگرى ها با افتخار ياد مى نمايند. زمانى كه دختران خويش را زنده در گور مى نهند و عواطف بشرى در سطح اجتماع در پايين ترين مراحل است.
دوم: غدير خم
غدیر خم و عظمت آن هنگامى ملموس تر خواهد بود كه بدانيم دشمنان نبوت و امامت از سال ها قبل دلخوش بودند كه رسول خاتم صلى الله عليه و آله را فرزند پسرى نيست و تلاش وى پس از رحلت از اين جهان مادى ناتمام خواهد ماند. جالب اينكه اين پندار موهوم را تنها در دل نهان نداشتند و بر زبان آوردند! تا آنجا كه خالق هستى بخش پيامبر عزيز خويش را چنين تسلّى داد و تأييد نمود: «انّا اعطيناک الكوثر . فصلّ لربک و انحر . ان شانئک هو الابتر».[۲]
در دوران آغازين بعثت يگانه بى همتا در ترسيم آن روزگاران فرمود: «و اذ يمكر بک الذين كفروا ليثبتوک او يقتلوک او يخرجوک...».[۳]
در زلال جارى غدير، استمرار نبوت سيد الانبياء صلى الله عليه وآله با امامت سيدالاوصياءعليه السلام تحقق يافت، و دين مبين به كمال رسيد و نعمت الهى بر بشريت تمام يافت، كه: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً».[۴]
سوم: ظهورِ موعود منتظر
ظهور موعود در زمانى است كه مردمان از ظلم و جور به ستوه آمده، و همگى يک دل و يک زبان مصلح هستى را از خداى خويش مى طلبند. در آن هنگام است كه از كنار خانه كعبه مولايمان مردمان را به خدا دعوت نمايد، و گلبانگ «انا بقية اللَّه» از بيت اللَّه به گوش جهانيان رسد و مشام جان همگان را نوازش دهد، و با برافراشتن پرچم فتح و پيروزى قسط و عدل را در سراسر گيتى حاكم سازد.
غدير و مبعث[۵]
روز تاريخى و بزرگ عيد سعيد غدير مانند روز عظيم بعثت با اهمیت و بى نظير است. اين دو روز با يكديگر پيوند و بستگى كامل دارند؛ بعثت اصل و اساس و پايه دين الهى و جهانى و جاودانى اسلام، و روز غدير مكمّل و تداوم بخش آن است. غدير در وجود، فرع بعثت است و روز بعثت در بقاء پيش آهنگ غدير است. بعثت سرآغاز ابلاغ وحى و عرضه نظامات فراگير و همه جانبه اسلام براى حاكميت اللَّه به رهبرى شخص رسول اعظم صلى الله عليه وآله است، و روز غدير كامل كننده دین و اعلام استمرار نظام عصر نبوت به رهبرى امیرالمؤمنین علیه السلام و فرزندان آن حضرت ائمه معصوم عليهم السلام است.
آيا هدف عالى بعثت و رسالت چيست؟ حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله در طول بيست و سه سال نسبت به هدايت گمراهان، دعوت به توحيد، نفى شرک، بت پرستى، تربيت جامعه، تبليغ احكام، تشويق مردم به عدل، احسان، برادرى، فضايل و رعايت حقوق يكديگر و حكومت دادن حق و قانون خدا رنج و زحمت بسيار كشيد.
آن حضرت به فرمان خدا و بنا به رسالتى كه بر عهده داشت، در ترويج همه فضايل و براندازى همه رذايلى كه در آن زمان نيز مانند عصر ما به صورت هاى گوناگون، هم در بين مردم وحشى و هم در ميان مردم به اصطلاح متمدن رايج بود پايان دهد، جهانى در خور شأن همه انسان ها و بر اساس علم، فضيلت، عدالت، احترام به حقوق همه افراد و آزادى واقعى پايه ريزى نمايد. جهانى كه همه افراد آن مانند اعضاى تن واحد در آسايش، گشايش و در سختى و بلا همراه يكديگر باشند، و ايمان به خدا، تقوا، تعاون و ديگر فضائل انسانى و در آن عالى ترين ارزش ها باشد.
اسلام، بشر را به سوى جهانى هدايت مى كند كه در آن زمينه اى براى حكومت جابران و عزيزان بلا جهت فراهم نباشد و حكومت خود به خود و به عنوان هدف و رتبه و براى برترى بر ديگران مقصود نباشد، و كسى نتواند خود يا افكار شخصى خود را بر مردم تحميل كند و بندگان خدا را بفريبد و آنها را نردبان دستيابى به مقاصد نفسانى خود قرار دهد.
بزرگترين بلا و مصيبتى كه در زمان ظهور اسلام جان و شرف بشر را تهديد مى كرد روش حكومت ها بود، كه البته ريشه آن مفاسد در منجلاب شرک، بت پرستى و پرستش زمام داران - كه حاصل ناآگاهى مردم از معناى توحيد خالص بود - قرار داشت. اين دستور قرآن كريم است كه: «تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا اللَّه و لا نشرک به شيئاً و لا يتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللَّه» .[۶] و اين شعار مسلمانان بود: ان اللَّه ابتعثنا لنخرج عباده من ذلّ طاعة العباد الى عزّ طاعته و من ظلمات الشرک و عبادة الاصنام و الاوثان الى نور الاسلام.
در طول تاريخ هم مى بينيم هر پيامبرى كه از طرف خدا مبعوث شده براى اين بوده است كه فشارها و بارهاى سنگين زندگى و زنجيرهاى عادات ناپسند و روش هاى ناهنجار اجتماعى را از دوش مردم بردارد. خداوند پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله را هم فرستاد تا «رحمة للعالمين»[۷] يعنى رحمت براى جهانيان باشد، و تبليغ آخرين برنامه جامع آسمانى را به عهده او گذاشت.
پس بايد دينش در مورد حكومت نيز جوابگوى حوائج بشر و ظهور توحيد - يعنى حاكميت و سلطنت خدا - باشد. پيغمبرى كه علمدار آزادى و نجات بشر است، خود و همه را بنده خدا مى داند، و همه امتيازهاى مادى را باطل كرده و نداى اللَّه اكبر و «ان اكرمكم عند اللَّه اتقاكم»[۸] او، دل ها را به او و به آئين او جذب كرده، و با گفتار، عمل، روش متواضعانه و اخلاق ممتاز خود مردم را به مفهوم صحيح حريّت و مساوات آشنا كرده، و عقيده توحيد را منبع تمام فضائل و مقاصد كمال بخش معرفى فرموده، و آئين جامع و كامل او راه رفع كوچک ترين اسباب نزاع و تفرقه را پيش بينى كرده، و در بسيارى از تعاليمش رفع اختلاف و دشمنى ملاحظه شده است. از بيان مستحبات، مكروهات، اخلاقيات، نظام معاملات و آداب خوردن، پوشيدن، نوشيدن، خوابيدن، معاشرت با مردم و سلوک با خويشاوند و بيگانه، حتى مقررات عبور و مرور وسايل نقليه و آداب استحمام خوددارى نفرموده است.
اينجاست كه رابطه غدير با بعثت مشخص، و معناى آيه تبلیغ واضح مى شود. آيه اى كه زمانى نازل شد كه غير از امر ولايت و خلافت، موضوعى نمانده بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور به تبليغ آن شود. اهميت آن هم به قدرى بود كه عدم تبليغ و نرساندن آن به مردم مساوى با عدم تبليغ تمام احكام باشد.
پس پيام غدير، پيام ولايت و پيام کمال دین و اعلام نظام جاودانى و جهانى اسلام و بيان بقا و استمرار نظام عصر رسالت است.
با وجود اين كه عيد مبعث و عيد غدير خم دو نقطه عطف در جهان بشريت مى باشند، گرامى داشت آنها متأسفانه هنوز مناسب شأن آنها نيست. بايد تلاش كرد عيد مبعث حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله و عيد غدير خم، نه تنها در ميان مسلمين مورد توجه بيشترى قرار گيرد، بلكه ابعاد جهانى داشته و بايد در سطح جهان گسترش پيدا كند.
همانگونه كه عيد ميلاد حضرت مسيح عيسى بن مريم عليه السلام، على رغم اختلافاتى كه در ميان خود مسيحيان در تعيين روز آن وجود دارد، آنچنان از سوى جامعه مسيحيان جهانى شده كه حتى رؤسا و بزرگان كشورهاى اسلامى در موارد بسيارى به حاكمان كشورهاى مسيحى و جامعه مسيحيان تبريک مى گويند و به اين مناسبت پيام مى فرستند.
از اين رو بايد با صراحت گفت كه ما در اين زمينه قصور داشته و كم كارى كرده ايم. به طورى كه حتى در ايران خودمان هم، چنان ذوق و شوق و توجهى به اين دو عيد بزرگ نمى شود، و اين براى جامعه ما خسارت است.
آيا عيب نيست كه در مملكت شيعه، مردم با آن وسعت به عيد نوروز بپردازند و به اين مناسبت برنامه هاى روزمره زندگى خود را تغيير دهند و كارها را چند روز تعطيل كنند، اما عيد غدير را در يک مراسم چند دقيقه اى خلاصه كنند؟!