تبلیغ

از دانشنامه غدیر

آموزشِ تبليغ غدير[۱]

آنچه در مورد تبلیغ غدیر ارائه شده از كلام و عمل معصومين ‏عليهم السلام است. در يک نگاه راهكارهاى گوناگون براى موقعيت‏ هاى متفاوت زمانى و مكانى ابلاغ غدير را از سيره آن بزرگواران مى‏ آموزيم. در نگاه ديگر مقايسه شرايط خطرناک و زمينه‏ هاى نامساعد تبليغى در زمان ايشان با زمان حاضر، ما را براى حداكثر استفاده از موقعيت ‏هاى امروزى ابلاغ غدير و دفاع از آن بيدار مى‏ كند:

  1. ما امروز شيوه ‏هاى كلى تبليغ غدير را از معصومين‏ عليهم السلام آموخته ‏ايم كه بايد در هر زمان و مكان، به صورت جمعى يا فردى، به شيوه گفتارى يا نوشتارى و يا هر ابزار ديگر براى اطلاع رسانى غدير استفاده كنيم.
  2. از پشتوانه‏ هاى علمى غدير كه معصومين ‏عليهم السلام نشان ما داده‏ اند فهميده ‏ايم كه چگونه با شناسائى و مطالعه و تدريس پرونده علمى غدير، در ميدان بحث‏هاى علمى چه براى دوستان غدير و چه در مقابله با دشمنان آن، با استدلال‏ هاى محكم به استناد قرآن و نشان دادن شهرت جهانىِ غدير و ارائه خطابه بلند و پر محتواى آن، غديرِ عزيز را از بلندترين قله ‏هاى جهان به اهل عالم نشان دهيم.
  3. با روش‏هاى عَمَلى معصومين‏ عليهم السلام در تبليغ غدير فرا گرفته‏ ايم كه چگونه ابعاد گسترده تبليغ عملى غدير را به اجرا در آوريم. با احياى مسجد غدير و تاريخچه آن مكان اعتقادى، ترويج زيارت امير غدير، و رواج تبريكات و ملاقات ‏هاى روز غدير، برپائى جشن‏هاى بزرگ غدير و هداياى غديرى و آموزش عبادات عيد غدير، با همه اين شيوه ‏هاى عملى تابلوهاى غدير را در جاى جاى جامعه بر فراز و چراغ‏هاى زيباى آن را در گوشه و كنار جهان روشن نگه مى‏ داريم.
  4. دقت در دستور اكيد معصومين‏ عليهم السلام براى فرهنگ‏سازى عمومى غدير، به ما آموخته است كه در ترويج ادبيات و شعر غدير، و نيز انتشار دعاها و زيارات مشتمل بر معارف غدير، و همچنين نشر كتاب‏ها و نرم‏افزارهاى غديرى، طرح‏ هاى نو در تبليغ عملى غدير ارائه نماييم.
  5. با بررسى جهت ‏گيرى‏ هاى معصومين‏ عليهم السلام در تبليغ غدير، دريافته ‏ايم كه بايد غير عادى بودن مراسم غدير را به مردم ثابت كنيم، و بايد به همه نشان دهيم كه محور ابلاغ غدير شخص پيامبر صلى الله عليه و آله است و هر كس با آن مخالفت كند با ختم نبوت مقابله كرده است. بايد زمينه ‏هاى شهرت غدير را هر چه بيشتر فراهم كنيم و نشان دهيم كه دستور ابلاغ غدیر همگانى است. بايد در زمينه رسميت غدير در تقويم اسلام كار كرد تا مانند عاشورا احترام آن در مناطق غير شيعه هم پذيرفته شود. بايد فرصت‏ هاى حساس تبليغى را براى غدير نشانه گرفت و به نقل حديث آن اهتمام ورزيد؛ و در زمينه ادبيات غدير محتواى اعتقادى تاريخى معارف آن را جلوه داد.
  6. توجه به كيفيت برخورد معصومين‏ عليهم السلام با دشمنان غدير، اين مسئوليت را بر عهده ما گذاشته كه به پرورش نيروهاى متخصص غدير بپردازيم. افرادى كه مفهوم ولايت و جايگاه آن در دين را با تفكر بايسته درباره غدير دريافته باشند؛ تا بتوانند با اتمام حجت كامل و ريشه ‏يابىِ ضديت‏ ها با غدير، به مقابله با مخالفين گوناگون آن بروند و در اثبات حق غدير سربلند باشند.
  7. با دقت در موقعيت‏ هاى هر يک از معصومين ‏عليهم السلام در تبليغ غدير، از دشوارى‏ها و خطرات آن عصر درس گرفته ‏ايم كه امروز در شرايط مساعد تبليغى، و با دقت در شرايط متفاوت و مخاطبان گوناگون غدير، ما هم براى موقعيت‏ هاى مختلف برنامه‏ هاى چند جانبه تدارک ببينيم.

جا دارد در اينجا با اذعان به حضور در بهترين شرايط تبليغ جهانى غدير، بار ديگر با پيام ‏آورِ غدير و اميرِ غدير و امامانِ غدير و آخرين طلايه ‏دار غدير پيمان مى‏ بنديم، كه در حد قدرت و امكان خود در راه تبليغ غدير كوتاهى نكنيم، و پرچم «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ» را با انگيزه «فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ وَ الوالِدُ الوَلَدَ»، به نسل‏ هاى آينده غدير و پرچمداران پيشتاز آن تحويل دهيم. با عزمى راسخ در اوج ادب و احترام، خطاب به صاحبان غدير عريضه خدمت تقديم داشته مى ‏گوييم:

يا رسول‏ اللَّه، اى مُبلِّغ اعظم غدير، با يادآورى آن اساس محكم كه شما براى غدير بنيان نهاديد، و آن زحمات طاقت فرسا كه در راه آن كشيديد، با احساس نعمت غدير كه امروز در دل‏ هاى ما جاى گرفته خود را مديون تمام عيار شما مى‏ دانيم.

يا اميرالمؤمنين، اى اميرِ بزرگِ غدير، تلاش بى‏وقفه شما براى احياى غديرِ از دست رفته به دست سقيفه، در بحرانى‏ترين شرايط بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله، چه در بيست و پنج ساله غصب خلافت و چه پنج ساله خلافت ظاهرى، ما را بيدار مى‏كند كه اين سفره باز غدير به چه قيمتى گسترده شده و چه صبر عظيمى در راه آن به كار گرفته شده است.

يا فاطمة الزهرا، اى شهيدِ مظلوميتِ غدير، ياد شما و محسنتان كه در روزهاى غصب حق غدير براى دفاع از علىِ مظلوم به استقبال آتش و تازيانه و سيلى رفتيد، و با پهلوى شكسته و بازوى سياه و بدن مجروح و صورت كبود غدير را احيا نموديد، براى هميشه فرياد ما را براى دفاع از غدير بر مى‏آورد و اجازه بى‏تفاوتى در مقابل سقيفه به ما نمى‏ دهد.

اى امامانِ غدير، دفاعِ شما از كيانِ غدير در اختناق اموى و عباسى، و زنده نگه داشتن درخت پر بار ولايت در شرايط ظلمانى غصب خلافت، براى ما بيدارباشى است كه بايد شجره طيبه غدير را براى هميشه زنده و پربار و سايه‏گستر مردم جهان نگه داريم.

اى آخرين وارث غدير، در روزگار غيبتت ما غديريان را براى ابلاغ جهانى غدير يارى فرما، تا با آخرين امكانات روز غايبين از غدير را آگاه نماييم؛ و براى روزگار ظهورت، كه لذت غدير را خواهيم چشيد آماده شويم.

امر به معروفِ غدير با هدايتِ معصوم ‏عليه السلام[۲]

در زيارت امامان معصوم‏ عليهم السلام مى‏ خوانيم: اَشهَدُ اَنَّكَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَيتَ عَنِ المُنكَرِ: شهادت مى‏ دهم كه شما به معروف امر كرديد و از منكر نهى نموديد.

و در خطابه غدير مى‏ خوانيم: اَلا وَ اِنَّ رَأسَ الاَمرِ بِالمَعرُوفِ اَن تَنتَهوا اِلى قَولى وَ تُبَلِّغوهُ مَن لَم يَحضُر وَ تَأمُروهُ بِقَبولِهِ عَنّى وَ تَنْهَوهُ عَن مُخالَفَتِهِ، فَاِنَّهُ اَمرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّى؛ وَ لا اَمرَ بِمَعروفٍ وَ لا نَهىَ عَن مُنكَرٍ اِلّا مَعَ اِمامٍ مَعصومٍ:

بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد و آن را به كسانى كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهى نماييد، چرا كه اين دستورى از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است، و هيچ امر به معروف و نهى از منكرى نمى‏ شود مگر با امام معصوم.

ايده ‏هاى تبليغ غدير[۳]

يكى از مسائل جانبى غدير مسئله ايده ‏هاى تبليغى براى غدير است. به همين منظور بارها فراخوان داده شده تا هر كس هر ايده ‏اى دارد ارائه كند، كه در واقع فراخوان ولايت و امامت نيز هست.

به عنوان مثال چهارمين فراخوان ايده‏هاى مسجدى (فام ۴) است كه با موضوع «ايده ‏هاى غديرى» و به همت كانون خورشيد و همكارى باشگاه ايده‏ پردازان مسجدى برگزار گرديده، كه علاقمندان بهترين ايده ‏هاى خود را با موضوع غدير در بانك ايده باشگاه ايده‏پردازان مسجدى به آدرس masjedidea.ir  و تا مهلت ارسال مهر ماه ۱۳۹۵ ارسال كرده ‏اند. ضمناً قرار بوده به برترين ايده ‏ها جوايز ارزشمندى اهدا شود، و منتخب ايده‏ هاى جمع ‏آورى شده در يک جلد كتاب مستقلاً به چاپ رسيده و منتشر شود.

به عنوان مثال:

برپايى نماز جماعت غدير خم در مساجد، به ويژه مساجد جامع شهر.

اهداى شال سبز به سادات مسجدى و پلاک على‏ عليه السلام به سادات مسجدى.

برپايى موكب شادى در خيابان‏ها و محله‏ هاى منتهى به مساجد شهر.

پخش نواهاى ولايى بر بام مساجد و منازل به طور هم زمان در شب عيد غدير.

عيادت از بيماران سالمند و كودک در بيمارستان‏ هاى شهر در ايام دهه ولايت و امامت.

ساخت مسجد در شهرها مطابق با اماكن تخريب شده در بقيع و غدير خم بر مبناى عكس ‏هاى به جا مانده.


طرحى ديگر براى ارائه ايده ‏هاى تبليغى تنظيم شده كه به اين شرح است:

۱. دستپخت نذرى:

مخاطب: عموم

مجرى: بانوان

محل اجرا: منزل

زمان اجرا: عيد غدير خم

مادر خانواده در منزل بهترين غذا را براى همسر و فرزندان خود طبخ نمايد. بسيارى از علما سفارش كرده ‏اند در منزل هم غذاى نذرى بپزيد؛ يعنى غذاى خود را نام و ياد اهل‏ بيت ‏عليهم السلام طبخ نماييد، ولو براى هل خانه باشد. روز عيد غدير خم تمرين خوبى براى پخت غذاى نذرى در منزل است. بانوان مى‏ توانند بهترين غذا و دستپخت خود را براى اهل منزل در اين روز تهيه كنند.


۲. افطار المؤمنين:

مخاطب: عموم

مجرى: مساجد و هيئات

محل اجرا: اماكن عمومى شهر

زمان اجرا: عيد غدير خم

توزيع افطارى ساده در مساجد شهر در شام عيد غدير. افطارى مسجد را مى‏ توان در اماكن عمومى و پرتردد انجام داد، تا فرهنگ روزه ‏دارى غدير نهادينه گردد.


۳. سفره هدايت:

مخاطب: عموم

مجرى: ائمه جماعات

محل اجرا: مسجد

زمان اجرا: عيد غدير خم

سادات و شيعيان مناطق مرزى و سنى‏ نشين، از اقليت ‏هاى دينى به ويژه از اهل ‏سنت محله خود دعوت به عمل آورده و آنها را مهمان سفره اطعام غدیر نمايند. اين سفره اطعام مى‏ تواند در مسجد محل و يا منزل ائمه جماعات پهن شود، و بسا باعث جذب ديگر مذاهب به مكتب تشيع گردد.


۴. با كاروان غدير:

مخاطب: عموم

مجرى: ائمه جماعات و مبلغان دينى

محل اجرا: ميادين اصلى شهر

زمان اجرا: ماه ذى ‏الحجه

جهت ابلاغ غدیر انجام طرح نقشه‏ خوانى و پرده ‏خوانى غدير بر مبناى بيان روزشمار دهه ولايت و معرفى حوادث و وقايع غدير جذابيت خود را دارد؛ به اين صورت كه از ابتداى ماه ذى‏ الحجه مبلغان و ائمه جماعات در مناطق مختلف به وسيله نقشه ‏ها و پرده ‏هاى مربوطه، وقايع و حقايق غدير را به اطلاع عموم برسانند.


۵ . هنگامه بيعت:

مخاطب: عموم

مجرى : تشكل‏هاى مسجدى

محل اجرا: حياط مسجد

زمان اجرا: عيد غدير خم

طرح تهيه طومار بيعت با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مساجد شهر و در محافل و اماكن مذهبى و اعلام مراسم تجديد پيمان با ولايت اميرالمؤمنين و ساير ائمه‏ عليهم السلام به عموم مردم شهر. اين ايده مى‏ تواند ضمن جشن‏ هاى غديرى برگزار شود.


۶ . احياگران غدير:

مخاطب: عموم

مجرى: رسانه ملى

محل اجرا: تلويزيون و راديو

زمان اجرا: دهه ولايت و امامت

معرفى فعاليت‏ هاى خودجوش و مردمى شيعيان جهان در معرفى غدير و ابلاغ پيام آن به مردم جهان. نمونه اين تجارب ارزشمند و به اشتراک گذارى آنها مى ‏تواند در تقويت ابلاغ غدير مؤثر باشد.


۷. ديگ غذاى نذرى:

مخاطب: عموم

مجرى: تشكل ‏هاى مسجدى، هيئات

محل اجرا: مسجد جامع

زمان اجرا: عيد غدير خم

در آستانه دهه ولايت -  عيد قربان تا غدير -  مى‏ توانيم يک ديگ خالى در وسط مسجد قرار دهيم و داخل آن مقدارى حبوبات و وسايل آش يا هر غذاى ديگر قرار دهيم و عموم را دعوت به فراخوان پخت آن نماييم. تجربه نشان داده است كه مى‏توان با اين روش، ده‏ها ديگ غذا در در محله، شهر و روستا آماده نمود و اطعام عمومى غدير را صورت بخشيد.


۸ . پايگاه نذورات غدير:

مخاطب: عموم

مجرى: تشكل ‏هاى مسجدى

محل اجرا: مسجد

زمان اجرا: عيد قربان تا غدير

از ابتداى دهه ولايت و امامت -  يعنى عيد سعيد قربان -  در مجاورت مسجد پايگاه پذيرش نذورات و قربانى روز عيد غدير بر پا نماييم، و قربانى مردمى و نذورات آنها را تحويل گرفته، و با برنامه ‏اى منظم آنها را ميان عموم مردم توزيع نموده، و يا واسطه اطعام فقرا باشيم. حتى مى ‏توانيم اعلام كنيم قربانى ‏هاى خود را به نيت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مسجد ذبح كنيد.


۹. شب شعر غدير:

مخاطب: عموم

مجرى: تشكل‏هاى مسجدى

محل اجرا: مسجد جامع

زمان اجرا: دهه ولايت و امامت

برگزارى محافل ادبى و شعرخوانى با موضوع عيد غدير و ولايت در مساجد و اماكن مذهبى با حضور شاعران و اديبان هر شهر، همراه با مسابقه مشاعره جهت جذابيت بخشيدن به اين مراسم.

مشاعره مى ‏تواند براى گروه ‏هاى سنى مختلف برگزار گردد. در پايان برگزيدگان اهداى جوايز صورت گيرد.


۱۰. ظرف اطعام غدير:

مخاطب: عموم

مجرى: هنرمندان و خطاطان

محل: اماكن عمومى شهر

زمان اجرا: دهه ولايت و امامت

طراحى ظرف ويژه اطعام غدير جهت فرهنگ ‏سازى اطعام غدير و عرضه و توزيع و فروش در اماكن عمومى. اين ظروف مى ‏تواند لعابى، به رنگ‏ هاى سبز و آبى، همراه با خطوط اسليمى و به ويژه مزيّن به اسامى مبارک حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام باشد.


۱۱. قرض ‏الحسنه غدير:

مخاطب: عموم

مجرى: امام جماعت

محل اجرا: دفتر مسجد

زمان اجرا: عيد غدير خم

تأسيس صندوق قرض ‏الحسنه مسجد يا محله با عنوان صندوق غدير، جهت اعطاى وام و كمک به نيازمندان محله. امام جماعت به همراهى خيرين مسجدى و بزرگان و معتمدن محل مى ‏توانند در افتتاح و راه ‏اندازى اين صندوق سهيم باشند.


۱۲. پيام سبز:

مخاطب: سادات محله

مجرى: امام جماعت

محل اجرا: سراى محله

زمان اجرا: عيد غدير خم

ارسال كارت تبریک غدير همراه با يک شاخه گل از طرف مسجد به منزل سادات محله. اين كارت پستال مى‏ تواند شامل پيامى از خطبه غدير، عباراتى از زيارات غدير، دعوت به جشن به همراه يک شيرينى كوچک باشد.

پشتوانه‏ هاى تبليغى غدير در شيوه معصومين‏ عليهم السلام[۴]

چه براى آموزش غدير و چه در مقام دفاع از آن، استدلال به پشتوانه‏ هاى علمى آن عقل‏ها را بيدار مى ‏كند و طالبين راه راست را هدايت مى ‏نمايد. همان گونه كه دشمنان را از قدرت نمايى كاذب باز مى‏ دارد و مخالفانِ سقيفه ‏اىِ غدير را لال مى‏ كند. در نگاه ديگر اقرار دوستان يا دشمنان غدير در برابر استدلال ‏هايى كه براى اثبات آن مطرح مى‏ شود عظمت آن در بُعد علمى را نشان مى‏ دهد.

استناد به قرآن در تبليغ غدير، و استدلال با اشتهار و تواتر غدير بين همه مسلمانان، و استشهاد به عظمت سند و متن خطابه غدير، از شيوه ‏هايى است كه معصومين ‏عليهم السلام به كار گرفته ‏اند. اين استدلال‏ ها در برابر مخاطبان متفاوتى از دوست يا دشمن، در مقام ابلاغ غدير يا دفاع از آن مورد استفاده قرار گرفته؛ و اقرارهاى مخاطبين حاكى از تأثير به سزاى آنها در اين هدف داشته است. در چهار قسمت اين بخش، به موارد اين پشتوانه ‏هاى تبليغى غدير مى ‏پردازيم:

۱. دفاع از غدير به صورت استدلال

استدلال و اقرار گرفتن از دوست يا دشمن يكى از روش‏ هاى متداول در دفاع از غدير توسط امامان‏ عليهم السلام است. اين شيوه چه به صورت جمعى و چه انفرادى، به شكل گفتارى يا نوشتارى مكرر در زندگى امامان‏ عليهم السلام ديده مى‏ شود. چنانكه امام حسین‏ علیه السلام در مِنا از دوستان[۵]، و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بارها از دشمنان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله درباره غدير اقرار گرفت؛ و اين به معناى استدلال به دليلى است كه مخاطب پذيرفته است.[۶]

همچنين امام هادى‏ عليه السلام در نامه به اهل اهواز برايشان درباره غدير استدلال فرمود.[۷] اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را مى ‏بينيم كه بر ابوبكر به طور خصوصى استدلال غديرى فرمود، و امام باقر عليه السلام را كه در اين باره براى ابوبصير ادله غدير را بيان فرمود.

۲. دفاع از غدير با استناد به قرآن

شيوه ‏اى كه در دفاع معصومين‏ عليهم السلام از غدير موارد متعددى دارد، استناد به قرآن در اين مسئله است. كتاب اللَّه كه پشتوانه همه مسلمانان و سند دائمى و مقبول آنان است، بهترين سند براى پذيرفتن حق درباره غدير است، كه ائمه‏ عليهم السلام از اين شيوه كمال استفاده را در هدایت مردم به سوى غدير برده‏ اند.

با توجه به اينكه بيش از ۳۰۰ آيه قرآن در طول واقعه غدير نازل شده يا در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله درباره غدير مورد استناد قرار گرفته[۸]، و چند آيه در منابع شيعه و سنى بالاتفاق مربوط به غدير است، استدلال براى غدير با استناد به قرآن رونق بيشترى دارد.

آيه تبليغ (يا اَيُّهَا الرَّسوُلُ بَلِّغ) و آيه اكمال (اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم...) و آيه سَئَلَ سائِل (سَئَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ) كه معروف ‏ترين آيات غدير هستند، بيش از همه در دفاع از غديرِ مظلوم مورد استناد قرار گرفته ‏اند.

۳. دفاع از غدير با استناد به شهرت غدير

با همه اقداماتى كه سقيفه به كار گرفت و توانست بسيارى از احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله را به فراموشى بسپارد، ولى درباره حديث غدير نتوانست مانع انتشار اين حقيقت پر ابهت شود، به گونه‏ اى كه تا امروز اشتهار واقعه غدير يكى از جهات مسلم غدير است؛ و در مقام دفاع و اتمام حجت درباره آن به اين جهت اشتهار بسيار اشاره شده است.

در واقع برنامه ‏ريزى خداوند متعال و رسول مكرم اسلام ‏صلى الله عليه و آله براى نشر پيام ولايت از غدير، به قدرى حساب شده بوده كه انتشار خبر آن قابل كنترل كسى نباشد. اولين حضور ۱۲۰ هزار نفرى در اسلام در برابر يك خطيب و تنوع برنامه‏ هاى سه روزه غدير، يك تبليغ استثنائى در تاريخ انبيا عليهم السلام را رقم زد كه هيچ سقيفه ‏اى را قدرت ممانعت از نشر آن نبود!!

نتيجه اين اشتهار آن بود كه در دوران‏ هاى مختلف بعد از غدير، هرگاه لازم بود از خصم درباره آن اقرارى گرفته شود، جاى انكارى وجود نداشت! بلكه مخالفين و به خصوص نسل‏ هاى بعدىِ آنان خود اقرار به شهرت حديث غدير مى‏ نمودند.

۴. تبليغ غدير با استناد به خطابه آن

تبليغ غدير با استناد به ركن اصلى آن كه خطابه يك ساعته پيامبر صلى الله عليه و آله است، از روش‏ هايى است كه در تبليغ غدير توسط معصومين‏ عليهم السلام موارد متعددى دارد. از متن خطبه هم اكثراً استناد به جمله «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» است كه قُلّه و اوج كلام و پيام اصلى غدير است.

در واقع استدلال به لُبِّ غدير و هدف اصلى آن و تابلوى بلندش يكى از روش‏ هايى است كه در اتمام حجت‏ هاى مربوط به غدير جلب توجه مى‏ كند.

پيامبرِ صلى الله عليه و آله مبلّغ[۹]

رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله از ابتداى بعثتش به انذار مردم پرداخته بود، به خصوص در طى سال‏ هايى كه در مكه بود. اصولاً انذار منصبى الهى است كه مخصوص پيامبران است، خواه اين امر خطير را خود به انجام رسانند، يا برعهده ديگران گذارند. رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله نيز شريف‏ترين انذاركنندگان و سرور آنان بود، و خداى تعالى او را در آيه شريفه «انما انت منذر»[۱۰] به اين صفت توصيف نموده است.

آن حضرت مدت كوتاهى بعد از بعثت، تبليغ را نيز بر امر خطير انذار افزود و آن را تا زمان هجرت و بعد از آن تا وفاتش ادامه داد. مسئله انذار همانند بيدار كردن شخص خواب ‏آلود و راهنمايى نابيناست. انذار دعوت كافر است، و آن كس كه به توحيد و رسالت الهى ايمان ندارد.

طرف خطاب در انذار عموم جامعه بشرى است؛ جامعه‏اى كه بسيارى از آنها با حق سر ستيز دارند و بدان كفر مى‏ورزند و به شدت با انذار كنندگان دشمنى مى‏ كنند. اما تبليغ، آموزش فرد ناآگاه و راهنمايى انسان‏ هاى بيدار به سوى سعادت و زندگانى مقدس است، و در واقع بيان احكام الهى است كه بر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله نازل شده است.

دعوت شدگان در تبليغ مسلمانان هستند؛ يعنى همانان كه با زبان به توحيد و رسالت الهى اقرار كرده ‏اند. تبليغ بيان اصول اسلام و اركان آن است، تا شخص مسلمان آنچه را كه براو واجب است و به واسطه آن در عقايد كردار و گفتار از ديگران جدا و ممتاز مى‏ شود بشناسد.

پيامبر صلى الله عليه و آله در كتاب خدا با نام «مبلّغ» وصف نشده است، با اينكه مأمور به تبليغ و سيد و سرور مبلغان و الگوى آنان بود. دليل اين امر شايد آن باشد كه مبلغان در جامعه بشرى بسيار اند و اصناف مختلفى دارند. از اين رو، تبليغ در نظر افراد بشر مقامى خاص براى پيامبران شمرده نمى‏ شود. به خلاف انذار، كه به پيامبران بزرگوار اختصاص دارد.

بر اين اساس، جايگاه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله شريف‏تر و والاتر از آن است كه در كتاب خدا به صفتى توصيف شود كه بعضى از پيروان و افراد امتش و حتى ديگران بدان وصف مى شوند!

البته تبليغ نبوى از اين جهت كه بر مسلمانان و واسطه ميان ايشان و خداست با تبليغ بشرى متفاوت است. پيامبر گرامى ‏صلى الله عليه وآله هم صادق است و هم تصديق شده از جانب خداوند، و تبليغ او بى هيچ شكى صدق و راستى است. بر خلاف ابلاغ‏هاى بشرى، كه احتمال راست و دروغ هر دو در آن وجود دارد. علاوه بر اين، تبليغ بشرى فقط با گفتن و نوشتن محقق مى‏ شود، بر خلاف تبليغ نبوى كه مانند گفتار او، با عمل او و نيز با تأييد عمل ديگرى توسط او تحقق مى ‏پذيرد.

اين همان سنت است كه عبارت از گفتار و كردار و تقرير معصوم مى‏ باشد، زيرا پيامبر ما صلى الله عليه و آله مظهر عصمت، و به شهادت آيه تطهير و آيات ديگر قرآن از هر خطا و لغزش مبرّا بوده است. عقل نيز حكم مى‏كند كسى كه از جانب خدا مبعوث شده بايد چنين باشد، و گرنه لازم مى ‏آيد كه خداوند خطا و اشتباه را الگو و اسوه مردمان قرار دهد! تعالى اللَّه عن ذلك علوّاً كبيراً.

با در نظر گرفتن آنچه گفته شد، فرق بين روزهاى سه گانه: بعثت، انذار و روز تبليغ معلوم مى‏ شود. روز بعثت بر خلاف روزهاى انذار و تبليغ يک روز بود. اما آن دو روز ديگر در طول حيات خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله پيوسته بر پا بوده و ادامه داشته است.

هر كدام از اين سه روز با ديگرى پيوندى دارد، به طورى كه اگر دومى نبود هدف روز نخستين محقق نمى‏ شد. روز انذار، هدف و مقصود از مبعث بود، و روز تبليغ هدف و مقصود از روز انذار.

روزهاى اصلى و حلقه‏ هاى اساسى حيات رسول معظم ‏صلى الله عليه وآله بود. اما هدف نهايى، به گواهى آيه شريفه «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» در روز غدير تحقق يافت.

تشكر از خالِق و مُبلّغ غدير[۱۱]

اكنون وظيفه ما پيروى دقيق از عملكرد چهارده معصوم ‏عليهم السلام در تبليغ غدير و دفاع از آن است، تا بالاترين امر به معروف را كه رساندن پيام غدير است با آخرين ابزار و برترين كيفيت تا دوردست ‏ترين نقاط جهان، با تداركى براى امروز و آينده ‏هاى غدير به ثمر رسانيم.

اينجاست كه از خداوندِ خالقِ غدير و از رسولِ مُبَلِّغِ غدير و از اميرِ صاحبِ ولايتِ غدير تشكر كرده ‏ايم، كه امامت را به دست بشر نسپردند و بالاترين اتمام حجت را درباره ولايتِ حجج الهى به انجام رساندند. و اينجاست كه با اقتدا به ابلاغ كننده اعظم غدير خواهيم گفت:

اَلا وَ قَد اَدَّيتُ، اَلا وَ قَد بَلَّغتُ، اَلا وَ قَد اَسمَعتُ، اَلا وَ قَد اَوضَحتُ: آگاه باشيد كه ادا نمودم، آگاه باشيد كه ابلاغ كردم، آگاه باشيد كه (به همه) شنوانيدم، آگاه باشيد كه روشن نمودم.

تكنولوژى تبليغ در خطابه غدير[۱۲]

يكى از مسائل مهم در فرهنگ غدير، نحوه و تكنولوژى تبليغ در خطابه غدير است. در اين باره كتابى ارزشمند معرفى مى‏ گردد:

تكنولوژى تبليغ در خطابه غدير، سيد حسينى حسينى، فارسى، چاپى، منير، تهران، چاپ اول، سال ۱۳۹۶ ش، رقعى، ۲۶۴ ص. در اين كتاب طى دوازده گفتار، مفصل در مورد شيوه ‏هاى تبليغى كه در ماجرا و خطبه غدير به كار گرفته شده صحبت كرده و مطلب را از هر جهت تمام كرده است.

جهت ‏گيرى‏ هاى تبليغى غدير توسط معصومين‏ عليهم السلام[۱۳]

دستور به ابلاغ و تبليغ غدير و بسترسازى براى اين مهم در دستورات ائمه معصومين ‏عليهم السلام به عنوان يک برنامه جدى به چشم مى‏ خورد، كه بايد انواع جهت‏ گيرى‏ هاى آن را به دقت مورد مطالعه قرار داد.

در اينجا منظور از جهت گيرى‏ ها، فضاى حاكم بر عملياتى است كه تبليغ غدير ضمن آن انجام مى‏ گيرد، و تبعاً باعث مى‏ شود دشمن در مقابله با آن فلج شده و توان مقابله نداشته باشد.

دشمن غدير از همه بهتر مى ‏داند كه سندى مهم‏تر از آن در برابرش وجود ندارد. در نتيجه با شمشيرهاى جعل حديث بر ضد غدير و تيرهاى مسموم تحريف و نيزه ‏هاى تكذيب حقايق و سپرهاى مظلوم نمايى براى اهل سقيفه به ميدان آمده ‏اند و واقعاً از هيچ تلاشى فرو گذار نكرده ‏اند.

با همه اينها در طول چهارده قرنى كه بر غدير و سقيفه گذشته، راويان خودشان، كتاب‏هاى خودشان، شعراى خودشان، قبل از ما مُبلِّغ غدير بوده ‏اند!! اين نيست جز شاهكار تبليغىِ مُبلِّغ اعظم غدير با هدايت مستقيم خالق اعظم آن، كه نه تنها دشمن را در تلاش نافرجامش متحير نموده، بلكه او را وادار كرده كه در راه اين تبليغ گام بردارد و راه فرارى از آن نداشته باشد.

اين جهت گيرى‏ ها در زمان هر يک از معصومين‏ عليهم السلام به گونه ‏اى جلوه كرده است. جمع‏ بندى آنها را مى‏ توان در آغاز مراسم غدير از يک سو و روند تبليغاتى آن بعد از واقعه از سوى ديگر جستجو كرد.

جهت گيرى‏ ها در برنامه سه روزه غدير را مى ‏توان تشكيل مراسم غير عادى براى غدير، فرمان ابلاغ عمومى آن، ايجاد زمينه شهرت و استفاده از فرصت‏ هاى حساس در تبليغ غدير ذكر كرد؛ و محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در ابلاغ غدير از نمونه‏ هاى بارز آن است.

در جهت‏ گيرى‏ هاى بعد از واقعه غدير بايد رسميت آن در تقويم اسلام، اهتمام در نقل آن و ترويج ادبيات خاص غدير را يادآور شد.

خطبه غدير و تبليغ[۱۴]

در متن خطبه غدير، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله با دو جمله استثنايى هشدار داده ‏اند، كه گذشته از ديگر ويژگى‏ هاى اختصاصى اين سخنرانى، بى‏ سابقه است. يكى جمله: فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة: پس بايسته است اين سخن را حاضران به غايبان و فرزندداران به فرزندان تا برپايى رستاخيز برسانند، و جمله ديگر: الا و ان رأس الامر بالمعروف ان تنتهوا الى قولى؛ تبلّغوه من لم يحضر و تأمروه بقبوله عنّى و تنهوه عن مخالفته، فانه امر من اللَّه عزوجل و منّى: و بدانيد قله بلند امر به معروف اين است كه به گفته من (درباره امامت) برسيد؛ سخن مرا به ديگران برسانيد و غايبان را به پذيرش فرمان من توصيه كنيد، و آنان را از ناسازگارى با سخنان من باز داريد. همانا سخن من فرمان خدا و فرمان من است.

با اين تأكيد و اعلام فرمان جهانى براى ابلاغ محتواى خطابه غدير، بر مسلمانان خداپرست و ايمانيان مخلص ضرورى مى ‏نمايد كه در راه تبليغ و فرهنگ‏سازى اين خطابه شريف تلاش پيگير فرمايند. موارد زير را خاضعانه پيشنهاد مى‏ كنيم:

  1. تشويق جوانان به حفظ متن خطبه غدير و اهداى جوايز و به ويژه هزينه سفر كربلا براى زيارت حضرت امام حسين‏ عليه السلام، و جوايز نفيس براى حفظ بخش‏هاى آن.
  2. خواندن متن خطابه و ترجمه آن در محافل دينى، و لو مقدارى از آن.
  3. قرائت بخشى از خطابه در مجالس عقد براى رساندن پيام رسول گرامى‏ صلى الله عليه و آله و ابلاغ آن به نسل‏هاى آينده.
  4. قرار دادن آن در مهريه‏ ها در كنار قرآن به عنوان لبيک ‏گويى به حديث ثقلين رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله.
  5. نشر و اهداى كتب مربوط به خطابه غدير.
  6. تابلو كردن جملات خطابه بر رروى اشياى نفيس.
  7. تدريس خطابه غدير در مدارس، دانشگاه ‏ها و حوزه ‏هاى علميه.
  8. ارائه خطابه به عنوان متن مورد تحقيق در تز ليسانس وفوق‏ ليسانس و دكترا در رشته‏ هاى مربوطه.
  9. سخنرانى توسط خطبا و سخنرانان محترم و اساتيد در محتوى و مطالب اعتقادى آن.
  10. ترجمه خطابه غدير به زبان‏ هاى گوناگون و عرضه آن در سايت ‏هاى مختلف اينترنتى.
  11. تهيه كتب مربوط به خطابه غدير و اهداى آن در مجالس عقد و عروسى و وليمه حج و... .
  12. معرفى آن به شركت‏ها و مجتمع ‏هاى توليدى و تجارى براى اهدا به عنوان عيدى و... ، به مشتريان و نمايندگان.
  13. تهيه كتاب براى كودكان و نوجوانان از متن خطابه غدير.
  14. ساختن فيلم و انيميشين و كليپ از جملات خطابه غدير.
  15. مطرح كردن جملات كوتاه آن در مناسبت‏هاى امامت و ولايت امامان‏ عليهم السلام.
  16. مأخذ قرار دادن متن خطبه براى تحقيقات در موضوعات توحيد، نبوت، امامت، مهدويت و... .
  17. معرفى عمومى خطابه غدير توسط جوانان.
  18. تشويق مردم براى نذر ختم خطابه غدير در محافل و نذر مالى براى نشر خطابه براى برآورده شدن حاجات و رفع مشكلات.
  19. ساختن و نشر متن خطابه در لوح فشرده، نوار و... .
  20. ساختن سرود، شعر و قطعات ادبى از متن خطابه غدير.
  21. تعليم جملات كوتاه به كودكان و تشويق آنان به حفظ يادگيرى.
  22. ساختن تابلوهاى نقاشى، خط و نقاشى خط از متن و مضمون خطابه.

روش‏ هاى عَمَلى تبليغ غدير توسط معصومين‏ عليهم السلام[۱۵]

يكى از روش ‏هاى معرفى غدير تبليغ عملى آن است. در سيره معصومين‏ عليهم السلام استفاده از اين شيوه جلوه ‏هاى بسيار جالب و جذابى دارد و آثار عام آن در بلند مدت خود را نشان داده است.

احياى مسجد و جايگاه واقعه غدير، ترويج زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير، برپايى جشن و اظهار سرور در اين عيد بزرگ، آداب اجتماعى و عبادات خاصِ اين روز عظيم، هر يک به نوعى اقدام عملى براى تبليغ غدير به شمار مى‏ آيد.

همه اين موارد را چهارده معصوم ‏عليهم السلام هم دستور داده ‏اند و هم شخصاً عمل كرده‏ اند و روش‏ هاى اجرايى و كيفيت حفظ ابعاد اعتقادى آن را به ما آموخته ‏اند. در پنج قسمت اين بخش به شرح اين اقدامات عملى براى تبليغ غدير مى ‏پردازيم:


۱. احياى مسجد غدير

قدمگاه نبى‏ صلى الله عليه و آله و وصى ‏عليه السلام را كنار درختان سرزمين خُم زنده نگه داشتن و زيارت و نماز در آن مكان مقدس، احياى اصلى‏ترين مكان متعلق به غدير است. اگر قرار داشتن پايگاه غدير را در بر سر راه حاجيان و عمره گزاران در نظر داشته باشيم ارزش تبليغ عملى غدير با اين شيوه را به خوبى درخواهيم يافت.

سنگ چين كردن محل واقعه غدير در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله، و بازسازى آن در زمان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و احياى آن در زمان امام باقر و امام صادق و امام كاظم ‏عليهم السلام و ادامه اين روند تا عصر غيبت صغرى، تأكيد مقام عصمت را بر اين بُعد تبليغى نشان مى ‏دهد. همان گونه كه تخريب آن به دستور عمر و تخريب دوباره آن پس از بازسازى به امر معاويه و نهايتاً تخريب امروز آن به دست وهابيت؛ نشانگر سنگينى بار تبليغى اين اقدام معصومين‏ عليهم السلام در چشم اهالى سقيفه است.

۲. زيارت اميرِ غدير

يكى از شيوه‏ هاى بسيار مؤثر در فرهنگ‏سازىِ غدير، زيارت اميرِ منصوب در روز غدير بوده، و اين مسئله از سفارشات اكيد ائمه‏ عليهم السلام است. اين يادبود سالانه در واقع تجديد خاطره غدير و بيعت مجدد با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.

ما در چنين روزى -  پس از قرن ‏ها -  به زيارت قبر او مى ‏رويم، و با اين اعتقاد كه امام معصوم هميشه زنده است و صداى ما را مى‏شنود، به ساحت اقدس او تبريک و تهنيت مى‏ گوييم و با او تجديد بيعت مى‏ نماييم.


۳. اظهار سرور در عيد غدير

تبليغات اجتماعى غدير از زاويه‏اى براى روابط چهره به چهره مردم در نظر گرفته شده است. اظهار و نشان دادن خوشحالى در سيما و گفتار در روز غدير، به ديدار معتقدين غدير و يادگارهاى آن رفتن در چنين روزى، تبریک گفتن دوستان غدير به يكديگر در اين مناسبت عظمى، و بالاتر از همه پيمان برادرانه و خواهرانه به نام ولايت غديرى، همه اينها شكل‏ هاى مختلف تبليغ عملى غدير است.

دستور اينها را پيامبر و امامان معصوم ‏عليهم السلام به ما داده ‏اند، و در زمان آنان اصحاب باوفاى غدير بدان عمل كرده ‏اند.


۴. برپائى جشن‏ هاى غدير

در عيد ولايت بايد آثار سرور در سراسر جامعه غديرى مشهود باشد. مردم را دعوت كنيم، جشن بگيريم، لباس نو بپوشيم، هديه بدهيم. ائمه‏ عليهم السلام با آنكه در زمان‏ هاى سخت تقيه بوده ‏اند ولى شخصاً جشن غدير را برگزار كرده ‏اند و هدايايى براى اين عيد بزرگ تدارک ديده ‏اند و تبليغ عملى غدير را اين گونه رواج داده ‏اند.


۵. عبادات خاص عيد غدير

عبادات روز غدير يادآور معنويت و روحانيت آن است. شور صلوات بر آل محمد عليهم السلام و لعن دشمنانشان، نداى حمد و شكر به درگاه الهى، احياى شب آن به نماز و دعا، روزه گرفتن آن روز به شكرانه، اعمالى است كه بذر غدير را در قلب‏ ها مى‏ پاشد و ابلاغ عملى آن را محقق مى‏ سازد.

شيوه تحليل ماجراهاى تبليغ غدير توسط معصومين‏ عليهم السلام[۱۶]

در تحليلِ كيفيت تبليغ غدير از لسان ائمه ‏عليهم السلام، بايد شيوه ‏ها، جهت‏گيرى‏ ها، موقعيت سنجى‏ ها، برخوردها و بازخوردها، شرايط تبليغى متفاوت را زير ذره بين تحليل قرار داد؛ تا عملكردِ ايشان كه حجت و راهكارِ ما در راه وظيفه عظيم تبليغى براى غدير است، با بصيرت كامل اجرايى شود.

تبليغ غدير به دو صورت ابلاغ و دفاع در زندگى معصومين‏ عليهم السلام ديده مى‏ شود. نيمِ اول ابلاغ و رساندن پيام و داستان غدير به دوستداران اهل بيت‏ عليهم السلام و يا بى‏خبران از آن و يا حتى دشمنان است. نيمِ ديگر دفاع از غدير در برابر شبهه افكنان و معاندان است، كه با توجه به موقعيت‏ هاى مختلف در شكل‏ هاى متفاوت انجام شده است.

شيوه ‏هاى كلى تبليغ غدير توسط معصومين‏ عليهم السلام[۱۷]

در روش تبليغى معصومين‏ عليهم السلام براى غدير، چند اصول كلى به چشم مى‏ خورد كه مى‏توان آنها را رمز جاودانگى فرهنگى آن دانست، كه در هيجدهم ذى الحجه سال دهم هجرى در غدير خم پايه‏ گذارى شد.

اين شيوه ‏ها حاكى از آن است كه توجه داشتن به ويژگى ‏هاى مخاطب و شرايط زمان و مكانِ تبليغ و ابزارهاى مختلف ابلاغ، از نكات مهم در رساندن پيام غدير است.

جمع‏ بندى اين نقاط اساسى در تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام را مى ‏توان در جلوه ‏هاى زير مشاهده كرد: استفاده از زمان‏ ها و مكان‏ هاى حساس، گفتگو با مخاطب واحد يا سخنرانى براى جمع، به كار گرفتن دو شيوه ابلاغ و دفاع، كمک گرفتن از روش گفتارى به صُوَر مختلف خطابه و روش نوشتارى به صورت نامه يا مقاله، كه هفت قسمت اين بخش شيوه ‏هاى مذكور را با مستندات آن ارائه كرده است:

۱. ادامه زمانى و مكانى تبليغ غدير

يكى از شيوه ‏هاى معصومين ‏عليهم السلام دائمى بودن تبليغ غدير به صورت لا ينقطع از نظر زمانى و گسترش مكانى آن در هر فرصتى است، به صورتى كه گوش اجتماع هميشه با واژه غدير آشنا باشد و هيچ گاه به فراموشى سپرده نشود.

اين پايه اساسى در تبليغ غدير را پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه آن بنيان نهاد، آنگاه كه بدون قيد و شرط فرمود:

فَليُبلِّغ الحاضِرُ الغائبَ و الوالِد الوَلَد الى يَومِ القِيامَة: حاضر به غايب و پدر به فرزند تا روز قيامت پيام غدير را برساند.

يعنى هر كس كه به هر صورتى در صحنه غدير حضور پيدا مى ‏كند و از آن اطلاع مى‏ يابد، به همه كسانى كه با جسم يا فكرشان از غدير غايب‏اند و از آن اطلاع ندارند به انواع روش‏ هاى تبليغى آن خبر دهد؛ و اين روند تا روز قيامت در هيچ موقعيتى تعطيل نشود:


الف) روش معصومين‏ عليهم السلام در تبليغ بى‏ وقفه غدير

در اين باره از روزهاى آغازين غصب خلافت در شرايط خطرناک بلكه وحشتناک مى‏ بينيم كه از پشت در آتش گرفته خانه فاطمه ‏عليها السلام تا زير شمشيرهاى بالا رفته براى بيعت اجبارى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام غدير مطرح مى ‏شود.

اين تبليغ به عنوان رساندن يک پيام فراموش شده، سخت‏ ترين شرايط زمانى و شديدترين موقعيت مكانى را براى تبليغ غدير در نظر گرفته است. بعد از آن هم با اينكه خلافت غصب مى‏ شود، اما تبليغ غدير همچنان در مكان‏ هايى همچون مسجد پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله و يا ميدان‏ هاى جنگ و يا بر فراز منبرها در شرايطِ زمانىِ متفاوت همه ائمه معصومين‏ عليهم السلام ادامه دارد، كه نمونه ‏هاى آن در موارد اين عنوان (تبليغ) خواهد آمد.

در اين باره دو مورد از تاريخ تبليغ غدير توسط معصومين‏ عليهم السلام را مى ‏آوريم.

الف) تبليغ غدير توسط حضرت زهرا عليها السلام از پشت در آتش گرفته

كدام موقعيت خطرناكى را از نظر زمانى و مكانى مانند پشت درِ آتش زده خانه وحى مى‏ توان يافت كه تبليغ غدير در آن به قيمت جان فاطمه و محسن‏ عليهما السلام تمام شد، و در واقع باعث ضمانت ابدى آن شد؟!

هنگامى كه اهل سقيفه بر در خانه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام حمله آورده بودند و با آتش زدن درِ خانه مى ‏خواستند آن حضرت را براى بيعت اجبارى ببرند، حضرت زهرا عليها السلام پشت در آمد و با يادآورى غدير فرمود:

هيچ قومى بد حضورتر از شما به ياد ندارم ... . گويا شما نمى‏ دانيد پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم چه فرمود؟! به خدا قسم در آن روز براى على بن ابى‏ طالب پيمان ولايت را بست تا اميد شما را از خلافت قطع كند، ولى شما اسباب بين خود و پيامبرتان را قطع كرديد. خدا بين ما و شما در دنيا و آخرت محاكمه خواهد كرد.[۱۸]

ب) تبليغ غدير توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام زير شمشير بيعت اجبارى

شايد بتوان گفت: شيرين‏ ترين و هم تلخ‏ ترين تبليغ غدير هنگامى بود كه صاحب غدير زير شمشيرهاى آخته و از حلقومى در فشار طناب غاصبين، نام غدير را بر زبان جارى فرمود!

هنگامى كه غاصبين خلافت به خانه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام حمله كردند، درِ خانه را آتش زدند و شكستند و بدون اجازه وارد شدند. در اين ماجرا حضرت زهرا و حضرت محسن‏ عليهما السلام را بين در و ديوار به شهادت رساندند تا توانستند طناب بر گردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيندازند و آن حضرت را كشان كشان تا مسجد ببرند.

در آن حال ابوبكر بر فراز منبر بود و گروهى شمشيرها را بالاى سر حضرت گرفته بودند و عمر مى‏ گفت: بيعت كن و گرنه تو را مى ‏كشيم! در چنين حالتى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: اى مسلمانان، اى مهاجرين و انصار، شما را به خدا قسم مى ‏دهم آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه در روز غدير خم چه مى‏ فرمود؟!![۱۹]

و اين يعنى نداى غدير از حنجره صاحب مظلوم آن در بحرانى‏ ترين شرايطى كه سقيفه آن را لگد مال مى‏ كرد.

۲. تبليغ غدير به صورت فردى

ابلاغ غدير به مخاطب مفرد از دوستان غدير يكى از تأكيدهايى است كه در شيوه تبليغى معصومين‏ عليهم السلام نسبت به غدير به چشم مى‏ خورد، و به صورت پاسخ به سؤالِ مخاطب يا بيان ابتدائى ايشان درباره غدير وجود دارد.

اين بدان معناست كه نشر معارف غدير و ناگفته ‏هاى بسيارى كه در روز غدير فرصت بيانش نبود، هرگز نبايد در انتظار مجالس عظيم سخنرانى باشد؛ بلكه حتى اگر يک مخاطب براى غدير پيدا شد نبايد از وظيفه ابلاغ غدير كوتاهى كرد. اين بر اساس كلام رسول گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله است كه فرمود: لاَِن يَهدِىَ اللَّهُ بِكَ رَجُلاً واحِداً خَيرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ: اگر خدا به دست تو يك نفر را هدايت كند برايت بهتر است از آنچه خورشيد بر آن مى‏ تابد.[۲۰]

بالاتر اينكه وقتى يك مخاطب مشتاقانه سراغ غدير را مى ‏گيرد و به معارف آن دل مى‏ دهد، بايد او را از ذخاير گران قيمتى دانست كه شيرينى غدير را احساس كرده و خود از مبلغين آن خواهد شد. در اينجا به يک مورد از تاريخ تبليغ غدير اشاره مى ‏كنيم:

تبليغ غدير توسط پيامبر صلى الله عليه و آله به يک چادرنشينِ غدير نيامده

يک نمونه از مواردى كه مخاطب واحد براى خود پيامبر صلى الله عليه و آله پيش آمده ماجراى آن چادرنشين است كه در مسجد مدينه خدمت آن حضرت آمد و عرض كرد: يا رسول‏ اللَّه، حاجيان قوم ما كه در حجةالوداع همراه شما بوده ‏اند براى ما خبر آورده ‏اند كه در بازگشت از حج در غدير خم ولايت و اطاعت على را واجب كرده‏اى. آيا اين يک دستور از جانب توست يا از جانب خداست و واجب است؟

حضرت فرمود: از جانب خدا و واجب است. خداوند ولايت على را هم بر اهل آسمان و زمين واجب كرده است.[۲۱]


۳. دفاع از غدير به صورت فردى

تبليغ غدير گاهى صورت دفاع به خود مى‏گيرد، و در مقابل دشمنى است كه به نوعى غدير را مورد حمله قرار داده يا موجبات وهن آن را ايجاد مى ‏كند.

دفاع از غدير در مقابل يک دشمن، به خصوص غاصبين خلافت يعنى ابوبکر و عمر و عثمان و معاويه، و نيز امثال طلحه و سعد بن ابى‏وقاص و خالد بن وليد كه ياران درجه اول غاصبين بودند، از مواردى است كه به ما مى‏فهماند وظيفه پاسدارى از آرمان غدير با ابديت گره خورده؛ و هيچ يك از طرفداران غدير در هيچ شرايطى مجاز به سهل انگارى درباره آن و مهلت دادن به دشمن نيستند، حتى اگر آن دشمن تنها باشد.

در اين باره چهار مورد را مى‏ آوريم كه دو مورد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در برابر ابوبكر و يك مورد در برابر طلحه به طور خصوصى غدير را مطرح كرد.

مورد ديگر حضرت زهرا عليها السلام است كه در برابر ابن لُبَيد سخن از غدير به ميان آورد:

الف) دفاع از غدير توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مقابله با ابوبكر در مسجد قبا

ابوبكر تنها با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام رو در رو شد و به عنوان نيرنگى در توجيه غصب خلافت به آن حضرت گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله در ايام الولاية در غدير تو را صاحب اختيار ما قرار داد ولى خليفه قرار نداد! حضرت فرمود: اگر پيامبر صلى الله عليه و آله را نشانت دهم و او به تو بگويد كه من به اين مقامى كه غصب كرده ‏اى سزاوارترم، مى‏ پذيرى؟

ابوبكر پذيرفت و پس از نماز مغرب با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به مسجد قبا آمدند و پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدند كه در سمت قبله نشسته است. آن حضرت خطاب به ابوبكر فرمود: اى ابوبكر، بر ضد ولايت على اقدام كرده ‏اى و در جاى او نشسته ‏اى كه جاى نبوت است و جز او كسى مستحق آن نيست، زيرا او وصى و خليفه من است ...؟!

در اين دفاع از غدير كه در واقع از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله انجام گرفته و پاى معجزه در ميان است، مخاطب يك نفر آن هم غاصب حق غدير است.

اگر طرفدارانِ اين يک نفر چشم خود را بازتر كنند و از مرز سقيفه عبور نمايند، پيامبر صلى الله عليه و آله را بر فراز منبر غدير و در حال خطابه ‏اى خواهند ديد كه در آن خلافت و امامت و وصايت را در كلمه «مولى» به معناى «صاحب اختيارى» بيان مى ‏فرمايد؛ و ديگر ۱۴۰۰ سال متحيرانه به جستجوى معناى «مولى» نمى ‏پردازند و از كتاب ‏هاى لغت هفتاد معنى براى آن پيدا نمى‏ كنند!![۲۲]

ب) دفاع از غدير توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مقابله با ابوبكر در كوچه بنى ‏النجار

ابوبكر و عمر از هر فرصتى براى تثبيت موقعيت غصبى خود استفاده مى ‏كردند، و حتى در فكر اين بودند كه گاهى غافلگيرانه از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام اظهار رضايتى بگيرند تا از آن به نفع خود استفاده كنند.

روزى ابوبكر در كوچه بنى ‏النجار به تنهايى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام برخورد كرد و فرصت را غنيمت شمرده گفت: يا على، به خدا قسم اگر كسى كه به او اطمينان داشته باشم شهادت دهد كه تو به خلافت از من سزاوارترى، آن را به تو مى‏ سپارم!!

حضرت فرمود: اى ابوبكر، آيا احدى را مطمئن‏ تر از پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ دارى؟ آن حضرت در چهار مورد براى من از تو و عمر و عثمان و عِدّه ‏اى از همراهيانت بیعت گرفت كه يكى از آنها روز غدير در بازگشت از حجةالوداع بود.

آن روز همه شما گفتيد: شنيديم و اطاعت خدا و رسول را پذيرفتيم. پيامبر صلى الله عليه و آله از شما پرسيد: خدا و رسولش بر شما شاهد باشند؟ همگى گفتيد: آرى، شاهد باشند.

حضرت فرمود: پس بر يكديگر شاهد باشيد و حاضرين شما به غايبين برسانند و آنان كه شنيدند به كسانى كه نشنيده ‏اند برسانند. شما هم گفتيد: قبول كرديم يا رسول‏ اللَّه!

سپس همگى برخاستيد و به خاطر اين كرامت خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله و به من تبریک گفتيد. عمر جلو آمد و بر كتف من زد و در حضور شما گفت: خوشا به حال تو اى پسر ابوطالب، كه صاحب اختيار من و هر مؤمنى شدى![۲۳]

در اين دفاع از غدير در حالى كه غاصب خلافت مى‏ خواهد به طور خصوصى از امام غدير به نفع غصب خود اقرار بگيرد، غافل است از اتمام حجت بُرنده صاحب غدير كه بيعت و شهادت خدا و رسول را پاسخ دندان شكن او قرار مى ‏دهد.


ج) دفاع از غدير توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مقابل طلحه در جنگ جمل

در ميدان جنگ جمل، هنگامى كه لشكر از دو سو صف آرايى كرده بودند و هنوز جنگ آغاز نشده بود، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام قاصدى را سراغ طلحه فرستاد كه ملاقاتى داشته باشند. طلحه آمد و در مقابل حضرت قرار گرفت.

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: تو را به خدا قسم مى ‏دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى‏ فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ» ؟ طلحه گفت: آرى. حضرت فرمود: پس چرا به جنگ من آمده ‏اى؟!! گفت: در خاطرم نبود!!! سپس طلحه به لشكر خود بازگشت؛ و در جنگ كشته شد.[۲۴]

بدين صورت در جنگ جمل در وسط ميدان جنگ -  به طور خصوصى -  با يادآورى غدير دفاع بزرگى از حرمت صاحب آن به انجام رسيد و اهميت تبليغ غدير را در برابر دشمنان تا دندان مسلح به ما نشان داد.


د) دفاع از غدير توسط صديقه كبرى‏ عليها السلام در مقابل ابن لُبَيد در منطقه اُحُد

بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت زهرا عليها السلام كنار قبور شهداى اُحد و به خصوص حضرت حمزه مى‏آمد و در آنجا گريه مى‏كرد. محمود بن لُبَيد مى ‏گويد: روزى بر سر قبر حمزه آمدم و آن حضرت را در آنجا در حال گريه ديدم. خدمتش عرض كردم: من سؤالى از شما دارم كه سينه‏ ام را مضطرب ساخته! فرمود: سؤال كن. عرض كردم: آيا پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از وفاتش درباره امامت على كلام صريحى فرموده است؟!!

عجيب است كه فرستاده سقيفه به تنهايى آمده و كلمات صريح پيامبر صلى الله عليه و آله درباره خلافت على ‏عليه السلام را به خاطر نمى ‏آورد، و به عنوان مشكل‏ ترين سؤال عمرش آن را از دختر پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال مى ‏كند!!

حضرت زهرا عليها السلام هم آخرين و نزديک ‏ترين فرمايش صريح پيامبر صلى الله عليه و آله را كه غدير است، در ميان اشک و سوز برايش يادآور مى ‏شود؛ تا نشان دهد سؤال كننده سقيفه خود را به فراموشى زده و از ضعف حافظه عمدى رنج مى ‏برد! آن حضرت در پاسخ فرمود: واعجبا، آيا روز غدير خم را فراموش كرده ‏ايد؟!![۲۵]

در واقع دفاع از غدير با چشم گريان در عزاى رسول‏ صلى الله عليه وآله در برابر حتى يک معترض هم فراموش نمى‏ شود، تا معلوم شود اين وظيفه براى ما تا كجا ادامه دارد.


۴. تبليغ غدير به صورت عمومى

يكى از شيوه‏ هاى تبليغ غدير بيان آن در اجتماعِ اصحاب و دوستان و هواداران غدير است، كه خبر آن بسيار سريع و به صورت فرهنگ عمومى منتشر مى‏ شود.

اين روش در زندگى امامان ‏عليهم السلام بسيار اتفاق افتاده است؛ مثل آنچه در ميدان بزرگ كوفه توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام انجام شد؛ و نيز منبر آن حضرت در جنگ صفين براى ياران خود؛ و همچنين خطابه امام حسين ‏عليه السلام براى اصحاب خود در مِنا و سخنان امام رضا عليه السلام براى اصحابشان.

در همه اين موارد مخاطب جمعى بوده و همه از طرفداران غدير بوده ‏اند، و هيچ گونه رنگ دشمنى در آن ديده نمى‏ شود. در واقع دوستداران غدير گِرد هم نشسته ‏اند و از صاحب غدير درخواست كرده ‏اند تا شمه‏ اى از معارف آن را برايشان بازگو كند. چهار مورد زير را درباره اين شيوه جمعى تبليغ غدير مورد دقت قرار دهيد:


الف) تبليغ عمومى غدير توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در ميدان بزرگ كوفه

در شرايطى كه صاحب غدير در دوران خلافت ظاهرى خود براى احياى آن آستين بالا زده بود، نياز به عده ‏اى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله از حاضرين در غدير بود كه مؤيد او باشند و به حضور خود در آن ماجرا شهادت دهند.

در چنين شرايطى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مجلسى در ميدان بزرگ كوفه -  كه مقابل مسجد كوفه و دار الاماره قرار داشت -  تشكيل داد و منبرى در آنجا نصب كرد و مردم جمع شدند. اين مجلس فقط براى شهادت دادن كسانى بود كه ۲۵ سال پيش در غدير حضور داشتند و اكنون مى ‏بايست در پيشگاه ملت بپا خيزند و آنچه به چشم خود ديده‏ اند بازگو كنند. حضرت از فراز منبر فرمود:

به خدا قسم مى‏دهم آنان را كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده ‏اند، و در روز غدير خم در بازگشت از حجةالوداع از آن حضرت شنيده ‏اند كه درباره من -  در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود -  فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّهُ. قسم مى‏ دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده برخيزد و شهادت دهد.

پس از اين كلام حضرت، عده زيادى كه حداقل سى نفر ذكر شده ‏اند برخاستند و آنچه ديده بودند بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند.[۲۶]

اين ماجرا در موقعيت حساسى اتفاق افتاد كه نياز مبرم به شهادت چنين افرادى بود. در واقع آنان كه شهادت دادند تبليغى عظيم براى غدير كه مساوى با حضور در بيابان غدير خم بود انجام دادند؛ و به نسلى كه در غدير خم حاضر نبودند با گواهى خود ابلاغ كردند.


ب) تبليغ عمومى غدير توسط اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بين لشكريان خود در صفين

جنگ صفين يكى از حساس ترين مقاطعى بود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرصت را براى تبليغ غدير در آن مغتنم شمرد. در اين جنگ پس از چند نامه و پيام كه بين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و معاويه رد و بدل شد، آن حضرت در ميان لشكر خود در جمع مهاجرين و انصار و با حضور فرستادگان معاويه بر فراز منبر قرار گرفت و مناقب خود را برشمرد، و در هر كدام مردم را قسم داد و آنان اقرار كردند. از جمله غدير را مطرح كرد و فرمود:

شما را به خدا قسم مى ‏دهم درباره قول خداوند: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا اَطيعوا اللَّهَ وَ ...»[۲۷] و آيه «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ ...»[۲۸]... كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد به مردم بفهماند كه اين آيات درباره چه كسانى نازل شده و ولايت را براى آنان تفسير كند ... .

آن حضرت هم مرا در غدير خم منصوب كرد ... ، و فرمود: اى مردم، خداوند صاحب اختيار من، و من صاحب اختيار مؤمنين هستم و اختيارم بر مؤمنين از خودشان بيشتر است. اَلا فَمَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ: اَلا كه هر كس من صاحب اختيار او بوده‏ام على صاحب اختيار اوست ... .

پس از اين سخنانِ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، دوازده نفر از كسانى كه از شركت كنندگان در جنگ بدر بودند و در صفين همراه حضرت حضور داشتند برخاستند و به گفتار حضرت شهادت دادند. سپس هفتاد نفر ديگر از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله برخاستند و شهادت دادند. بعد از آن چهار نفر از اهل بدر برخاستند و تفصيل ماجرا و آنچه در غدير ديده بودند بازگو كردند.[۲۹]

پيداست كه اين منظره فوق ‏العاده تبليغى در حال جنگ آن هم در برابر لشكر معاويه، اثرى به ياد ماندنى از غدير در ذهن‏ ها باقى گذاشت كه تا امروز در كتب غير شيعه هم نقل شده است.


ج) تبليغ عمومى غدير توسط امام حسين‏ عليه السلام در مِنا در مراسم حج

شرايط شديد تقيه در زمان معاويه بر كسى پوشيده نيست، و هر چه به آخر دوران او نزديك‏تر مى ‏شويم جو حاكم سخت‏ تر مى ‏شود. اما حضرت سيدالشهداء عليه السلام همين موقعيت را براى تبليغ غدير در جمع شخصيت ‏هاى اسلامى آن زمان انتخاب فرموده است.

يک سال قبل از مرگ معاويه كه مطابق است با يک سال قبل از واقعه عاشورا، امام حسين‏ عليه السلام در ايام حج در مِنا با حضور ۷۰۰ نفر اجتماع بزرگى در خيمه خود تشكيل داد، كه دويست نفر آنان اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله بودند.

حضرت در آن مجلس براى خطابه بپاخاست و پس از حمد و ثناى الهى، از اقدامات معاويه بر ضد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اظهار ناراحتى شديد كرد و سپس شروع به شمردن مناقب آن حضرت نمود. امام ‏عليه السلام در همه موارد مردم را بر صدق گفتار خود قسم مى ‏داد و همه اقرار مى‏ كردند. از جمله مسئله غدير را مطرح كرد و فرمود:

شما را به خدا قسم مى ‏دهم، آيا مى ‏دانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را منصوب كرد و ولايت را براى او اعلام نمود و فرمود: بايد حاضران به غايبان خبر دهند؟ جمعيت حاضر گفتند: آرى به خدا قسم.

و اين اقرار در حكم تبليغ ۲۰۰ نفر از حاضرين غدير در مجلسى بود كه در ايام حج و با حضور ۵۰۰ نفر ديگر از بزرگان تشكيل شده بود.[۳۰]


د) تبليغ عمومى غدير توسط امام رضا عليه السلام براى اصحابشان در افطار

در زمان سراسر اختناق هارون و مأمون، در يک محدوده كوچک از دوستان غدير كه براى شكرگزارىِ روز غدير روزه گرفته بودند و به بهانه افطار به خانه امام رضا عليه السلام آمده بودند، تبليغ جمعى غدير صورت گرفت.

ماجرا از آنجا آغاز شد كه در روز عيد غديرى امام رضا عليه السلام عده ‏اى از خواص اصحاب را -  كه آن روز را روزه گرفته بودند -  براى افطار دعوت كرد و هدايايى به عنوان عيدى به خانه‏ هايشان فرستاد. ثامن الائمه‏ عليهم السلام در آن مجلسِ شامگاه عيد غدير درباره اين روز عظيم فرمود:

روز غدير در آسمان مشهورتر از زمين است ... ، و آن روزى است كه خداوند دين را كامل كرد ... . در روز غدير خداوند ولايت را بر اهل آسمان‏ هاى هفتگانه و زمين‏ ها عرضه كرد. مَثَل مؤمنين در قبول ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير مَثَل ملائكه در سجودشان براى آدم است، و مَثَل آنان كه ولايت آن حضرت در روز غدير را نپذيرفتند مَثَل ابليس است.[۳۱]

دلدارىِ جمع كوچک شيعيان به جشن عظيم غدير در آسمان ‏ها و همگامى آنان با جمع بزرگ آسمانيان در روزهايى كه زمينيان قدر غدير را نمى ‏دانستند، از زيباترين جلوه ‏هاى تبليغ آن است. به خصوص وقتى منكران غدير به ابليس تشبيه شوند!


۵. دفاع از غدير به صورت جمعى

دفاع از غدير در مقابل جمعى از دشمنان، چه به صورت خطابه و سخنرانى و چه به صورت قسم دادن و اقرار گرفتن و چه به صورت اتمام حجت و محكوم كردنِ آنان، يكى از شيوه‏ هاى بارِز معصومين ‏عليهم السلام در تبليغ غدير در زمان‏ هايى است كه امكان اين نوع تبليغ وجود داشته است.

اين نوع دفاع از غدير بيشتر توسط پيامبر و اميرالمؤمنين و صديقه كبرى‏ عليهم السلام صورت گرفته است. پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر منافقين، حضرت زهرا عليها السلام بر مهاجمين خانه از پشت در[۳۲]، و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چند بار در زمان خلفاى غاصب در مسجد در حضور جمعيت غدير را مطرح كرد و اتمام حجت فرمود، كه ذيلاً به چهار مورد آن مى ‏پردازيم:


الف) دفاع پيامبر صلى الله عليه و آله از غدير در حضور منافقين

بعد از واقعه سه روزه غدير و آن اتمام حجت عظيم، هنوز مغزهاى ابوسفيانىِ منافقين ولايت را نپذيرفته بود و آنان از مُبلِّغ غدير ابلاغ ديگرى مى ‏خواستند! در چنين موردى كه دشمنانى در لباس دوست آمده بودند، پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر غدير را ابلاغ كرد و با همين تابلو بزرگ اعتقادى اتمام حجت فرمود.

ماجرا مربوط به روزى مى‏ شود كه عده‏اى از منافقين پس از بازگشتِ كاروان حج به مدينه، در فاصله دو ماهه بين غدير تا شهادت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله، نزد آن حضرت آمدند و آيت و نشانه ‏اى درباره خلافت و امامت على‏ عليه السلام طلب كردند. حضرت فرمود: آيا روز غدير خم براى شما كافى نبود؟![۳۳]


ب) دفاع اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از غدير در حضور صحابه در زمان عمر

در مجلسى كه در زمان عمر در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله بر قرار شده بود، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرصت را براى افشاگرى عليه غاصبين خلافت مغتنم شمرد و سابقه خاص آنان را در روز غدير در حضور مردم يادآور شد. در آن مجلس اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سوابق ابوبكر و عمر با غدير را برشمرد. از جمله فرمود:

عمر بود كه در روز غدير خم وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله مرا براى ولايت نصب كرد، با رفيقش (ابوبكر) گفتگو كرد. او گفت: در اينكه كار پسر عمويش را بالا ببرد هيچ كوتاهى نمى ‏كند؛ و ابوبكر گفت: در اينكه بازوى پسر عمويش را بلند كند هيچ كوتاهى نمى‏ كند.

همچنين در حالى كه منصوب شده بودم به رفيقش (ابوبكر) گفت: اين واقعاً كرامت بزرگى است! رفيقش با تندى به او نگاه كرد و گفت: نه به خدا قسم، ابداً اين سخن او را گوش نمى‏ دهم و از او اطاعت نمى‏ كنم. سپس به او تكيه داد و با تكبر به راه افتادند و رفتند.[۳۴]


ج) دفاع اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از غدير در جمع صحابه در زمان عثمان

حدود بيست سال از غدير گذشته و هر روز سقيفه زهرى از كينه‏ اش را بر آن مى ‏ريزد، اما صاحب غدير فرصت ‏ها را براى احياى آن از دست نمى‏ دهد. در مجلسى كه زمان عثمان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله با حضور بيش از دويست نفر از مهاجرين و انصار تشكيل شد، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در برابر جمعى كه اكثرشان از طرفداران سقيفه بودند، داستان غدير را مفصلاً بيان كرد، و از صحابه حاضر درباره آن اقرار گرفت. از جمله فرمود:

خداوند به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را معرفى كند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حج تفسير نمايد. اين بود كه در غدير خم مرا منصوب نمود و در خطابه‏ اى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.

در آنجا سلمان پرسيد: ولايت او چگونه است؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او صاحب اختيار بوده‏ام على هم نسبت به او صاحب اختيار است، و خداوند عزوجل اين آيه را نازل فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً». پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير گفت و فرمود: اللَّه اكبر، تمام نبوتم و كمال دين خدا ولايت على بعد از من است ... .

همه جمعيت مسجد گفتند: آرى به خدا قسم. اين را شنيديم و همان طور كه گفتى حاضر بوديم ... . حضرت فرمود: شما را به خدا قسم مى‏دهم كسانى كه از دو لب پيامبر صلى الله عليه و آله اين مطلب را به ياد دارند برخيزند و شهادت دهند.

مقداد و ابوذر و عمار و براء بن عازب و زيد بن ارقم برخاستند و گفتند: ما شهادت مى‏ دهيم كه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را به ياد داريم آن هنگام كه تو در كنار حضرت بر فراز منبر در غدير ايستاده بودى و آن حضرت مى ‏فرمود:

اى مردم ... ، خداوند شما را به ولايت امر كرده و من شما را شاهد مى‏ گيرم كه اين ولايت مخصوص اين شخص است -  و آن حضرت دست بر دست على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام گذاشت -  سپس مخصوص دو پسرش بعد از او، و سپس در جانشينان بعد از او از فرزندانش كه از قرآن جدا نمى‏ شوند و قرآن از آنان جدا نمى‏ شود تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند.[۳۵]

دفاع از غدير در زمانى كه نوبت به سومين غاصب خلافت رسيده، آن هم كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله و با حضور باقيماندگان از حاضرين غدير و در جمع مردمى كه گوششان از تبليغات سقيفه پر شده، درس‏ هاى بسيارى از كيفيت تبليغ اين واجب اعتقادى را به ما مى ‏آموزد. يعنى امر به معروفى به عظمت غدير مسئله ‏اى نيست كه درباره آن مسئوليت ابلاغ را سبک پنداريم، و در برابر نسل‏ هاى بى‏خبر از غدير با سكوت و بى‏ تفاوتى بگذريم.


د) دفاع امام حسن ‏عليه السلام از غدير در برابر ناسزاگويان

روزگارى است كه سقيفه در جسارت به صاحب غدير تا حد لعن پيش رفته، و معاويه غاصب چهارم سقيفه اين جرئت را پيدا كرده كه امام دوم غدير را در مجلسى براى جسارت توسط دشمنان سرسخت آن فراخواند!! در چنين موقعيتى جا داشت حمله ‏اى شكننده بر عليه آنان صورت پذيرد.

ماجرا چنين بود كه معاويه و دار و دسته ‏اش امام حسن‏ عليه السلام را فرا خواندند و آنچه توانستند به آن حضرت و پدر بزرگوارش ناسزا گفتند. امام مجتبى ‏عليه السلام در مقابله با آنان مطالب بسيارى درباره حق اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيان كرد و از جمله غدير را مطرح نموده فرمود:

پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه بر فراز منبر بود على‏ عليه السلام را فرا خواند. سپس او را با دستانش گرفت و فرمود: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.[۳۶]

در چنين جمعى كه همه دشمنان درجه اول غدير بودند، تبليغ به گونه‏ اى انجام گرفت كه راهى براى انكار نداشته باشند، و پاسخ دندان شكن حضرتش در جواب آن همه لعن و جسارت ميخكوبشان نمايد.


۶. دفاع از غدير به صورت گفتارى

يكى از روش ‏هاى معصومين‏ عليهم السلام در دفاع از غدير صورت گفتارى است كه در مقابل روش نوشتارى است، كه در آن زمان راه دوم ابلاغ به حساب مى‏آمده، و امروزه ابزارهاى صوتى و تصويرى در گونه ‏هاى مختلف آن به اين دو نوع اضافه مى‏شود.

اكثر موارد تبليغى در زمان معصومين‏ عليهم السلام به صورت گفتن بوده، كه گاهى در كنار مردم و گاهى به صورت خطابه بر فراز منبر در مسجد يا در ميدان جنگ اتفاق افتاده و موارد آن بسيار است. در اين قسمت از كتاب به طور فهرستوار در پنج مرحله به آن اشاره مى‏ كنيم و تفصيل هر يک در بخش مربوط به آن آمده است:


الف) دفاع گفتارى صديقه كبرى‏ عليها السلام از غدير

فريادِ غديرِ حضرت زهرا عليها السلام از پشت درِ آتش زده[۳۷] و بغضِ در گلو نهفته گل پيامبر صلى الله عليه و آله در عيادت دير هنگامِ زنان مهاجرين و انصار در روزهاى آخر عمر آن حضرت[۳۸]، از نمونه‏ هاى تبليغ گفتارى غدير است.


ب) مرحله اول دفاع گفتارى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از غدير

صداى خيبرشكن على‏ عليه السلام در روزهاى غوغائىِ غصب خلافت از نمونه‏ هاى گفتارى ابلاغ غدير در شرايط گوناگون سخن است!! چه روزى كه پس از جمع قرآن با اختيار به مسجد آمد و غدير را تكرار كرد[۳۹]، و چه روزى كه به اجبار حلقومش را فشرده كنار منبر پيامبر صلى الله عليه و آله آوردند تا بيعت بگيرند و با همان گلوى طناب بسته و زير شمشير نشسته غدير را بر زبان جارى كرد.[۴۰]

بعد از آن نيز در مجلسى در زمان عمر[۴۱] و در مجلس ديگرى در زمان عثمان[۴۲] بدون آنكه رسماً خطابه ايراد كند در جمع مردم در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله غدير را با فرمايشات خويش احيا كرد.

در شوراى شش نفره عمر براى روى كار آوردن عثمان[۴۳] و نيز هنگام بيعت مردم با عثمان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله[۴۴]، بار ديگر مظلومِ غدير لب به سخن گشود و حقايق آن را براى نسل‏هايى كه از صحيفه و سقيفه خبر نداشتند بيان فرمود.


ج) مرحله دوم دفاع گفتارى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از غدير

جنگ جمل و صفين دو فرصت مغتنم ديگر بودند كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در آنها تبليغ گفتارى غدير را به كار گرفت. در جمل مقابل ديدگان دو لشكر مشاهده مى‏ كردند طلحه را فراخواند و با غدير بر او اتمام حجت كرد.[۴۵]

قبل از حركت به سوى صفين نيز طى خطابه ‏اى وجوب اطاعت از خود بر اساس غدير را به مردم ابلاغ فرمود.[۴۶] در روزهاى جنگ صفين در برابر تبليغات معاويه و نامه ‏هايش، خطابه حضرت خطاب به جنگجويانش جلوه با عظمت ديگرى از ابلاغ گفتارى غدير بود.[۴۷]

در هنگامه جنگ صفين در حالى كه ذوالفقار در دست حمله كرده بود، در وسط ميدان جنگ تبليغ غدير را مغتنم شمرد[۴۸] و جلوه به يادماندنى ديگرى از اين ابلاغ گفتارى را به يادگار گذاشت. تا روزى كه به كوفه بازگشت و در خطبه مفصل و بى‏نظيرى در روز غدير[۴۹] بسيارى از حقايق ناگفته آن را بر زبان آورد.


د) دفاع گفتارى امام حسن‏ عليه السلام از غدير

در زندگى امام مجتبى ‏عليه السلام تبليغ گفتارى غدير را در دو موقعيت بسيار حساس مى‏ بينيم. يكى در ماجراى صلح در مسجد كوفه بر فراز منبر و چشم در چشم نماينده سقيفه يعنى معاويه[۵۰]، و ديگرى روزى كه دار و دسته معاويه مجلسى تشكيل دادند تا آن حضرت را به عنوان نماينده پدر بزرگوارش اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مورد جسارت قرار دهند.[۵۱] در هر دو مورد كلامِ تيزتر از شمشيرِ سبط اكبر پيامبر صلى الله عليه و آله غدير را به سوى دشمن نشانه رفت و آنان را بر سر جايشان نشاند.


هـ) دفاع گفتارى بقيه امامان‏ عليهم السلام از غدير

خطابه برخاسته از قلب سوخته حسين بن على ‏عليه السلام كه در مِنا با حضور هفتصد تن از صحابه و تابعين ايراد شد[۵۲]، يكى ديگر از جلوه ‏هاى تبليغ گفتارى غدير است كه حقايق بسيارى درباره آن را در خود جاى داده است.

در دوران ائمه بعد از امام حسين ‏عليهم السلام امكان سخنرانى و خطبه نبوده و اكثراً در پاسخ به سؤالى درباره غدير و يا توضيحى درباره معناى «مولى» و معارف ديگر غدير، مطالبى را در قالب گفتارى به صورت خصوصى از امام سجاد و امام باقر و امام صادق و امام كاظم و امام رضا عليهم السلام مى ‏بينيم.[۵۳]

اين مجموعه از سخنرانى و گفتگو درباره غدير به صورت خصوصى و عمومى به شيوه ‏هاى مختلف و در موقعيت‏ هاى گوناگون، هر كدام براى ما درسى است گوياى آنكه بايد از همه شيوه ‏هاى گفتارى براى تبليغ غدير استفاده كرد، و با فراستى كه خدا در مؤمن قرار داده در هر مورد شيوه خاص آن را به كار گرفت.


۷. دفاع از غدير به صورت نوشتارى

يكى از شيوه ‏هاى دفاع از غدير توسط معصومين‏ عليهم السلام صورت نوشتارى است، كه گاهى به صورت نوشتن سَنَد براى غدير و امضا گرفتن درباره آن است، و گاهى به صورت نامه به دوستان يا دشمنان است، و گاهى به صورت مقاله ‏اى كه بر مردم قرائت شده است.

به كار گرفتن شيوه‏ هاى خاص نوشتارى در مسير تبليغ غدير، در زمان‏ هايى كه هنوز مردم با روش‏هاى تبليغ كتبى آشنايى نداشتند، اهتمام خاص معصومين‏ عليهم السلام را درباره ابلاغ غدير مى‏ رساند؛ به خصوص آنكه اين روش تبليغى فقط درباره غدير انجام شده باشد و در موارد ديگر كمتر ديده شود.

سَندى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به طور رسمى در ايام غدير تنظيم كرد، يا نامه هايى كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در پاسخ معاويه مى ‏فرستاد، يا نوشته بلندى كه آن حضرت در سال آخر عمر خود دستور نوشتن آن را داد تا بر مردم قرائت شود، يا نامه ‏هايى كه ائمه‏ عليهم السلام در پاسخ به سؤال دوستانشان درباره غدير مى‏ فرستادند، همه از نمونه‏ هاى نوشتارى غدير است كه به تفصيل هفت مورد از آنها مى‏ پردازيم:


الف) سند مكتوب غدير به امر پيامبر صلى الله عليه و آله

در مراسم سه روزه غدير شايعات منافقين و شبهه‏ اندازى آنان تأثيراتى بين برخى مردم ضعيف الايمان گذاشته بود. عكس‏ العمل قاطعى لازم بود كه به همه شايعه ‏ها پايان دهد و شبهه‏ ها را ريشه‏ كن نمايد، كه با يک اقدام به موقع و غير قابل انتظار به ثمر رسيد.

پيامبر صلى الله عليه و آله امر كرد تا سند مكتوبى براى غدير آماده شود؛ و براى اين كار دستور داد تا بلال ندا دهد و همه جمع شوند. وقتى مهاجرين و انصار و ساير گروه ‏هاى مردم جمع شدند حضرت فرمود: اى قريش، امروز شرف از آن شماست، صف‏ هاى خود را مرتب كنيد. سپس فرمود: اى عرب، امروز شرف از آن شماست، صف ‏هاى خود را مرتب كنيد. سپس فرمود: اى موالى و همپيمانان، امروز شرف از آن شماست، صف‏ هاى خود را مرتب كنيد.

با اين كلماتِ پيامبر صلى الله عليه و آله، همه گروه ‏ها در برابر آن حضرت در صف ‏هاى منظم ايستادند و منتظر سخنان حضرت شدند. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله دوات و كاغذى طلب كرد و به يک نفر دستور داد آنچه را مى‏ گويد و مردم اقرار مى‏ كنند به صورت مكتوب در آورد و ثبت كند.

نوشته به دستور حضرت چنين آغاز شد: بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ. سپس پرسيد: آيا به اين مطالب شهادت مى‏ دهيد؟ گفتند: آرى. فرمود: آيا مى‏ دانيد كه خداوند مولى و صاحب اختيار شماست؟ گفتند: آرى به خدا قسم. فرمود: آيا مى‏ دانيد كه من مولى و صاحب اختيار شما هستم؟ گفتند: آرى به خدا قسم.

در اينجا حضرت آنچه بر فراز منبر غدير انجام داده بود تكرار كرد. بازوى على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را گرفت و آن را بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بازوى حضرت ظاهر شد و در آن حال فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، و سپس فرمود: اللَّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ. همه اين گفتگوها طبق دستور حضرت در آن ورقه ثبت شد؛ تا سندى مكتوب از غدير براى آينده ‏ها و آيندگان باشد. اين يک نمونه از تبليغ نوشتارى غدير است، و ثبت و حفظ اسناد غدير در طول تاريخ ادامه همين آموزش پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ تواند باشد.[۵۴]


ب) مقاله ‏اى درباره غدير به امر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

نوشتن مقاله و قرائت متناوب آن بر مردم در مناسبت‏ هايى خاص، يكى از كارهاى استثنائى صاحب غدير در راه دفاع از آن است.

در آخرين ماه ‏هاى عمر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بعد از جنگ نهروان، مردم از حضرت درباره ابوبكر و عمر و عثمان سؤال كردند. حضرت فرمود: در اين باره برايتان نوشته ‏اى مى ‏نويسم كه درباره آنچه پرسيده ‏ايد به صراحت سخن گفته باشم. سپس نوشته بلندى كه حدود ۳۰ صفحه و در حد يك جزوه بود املا كرد و نويسنده حضرت نوشت.

آنگاه ده نفر از خواص اصحاب خود را فراخواند و دستور داد هر روز جمعه نويسنده حضرت آن را بر مردم بخواند و اين ده نفر شاهد باشند تا كسى آن را انكار نكند. از جمله مطالب آن نوشته چنين بود:

اين امر خلافت عجيب است، كه حكومت و ولايت احدى را مثل ولايت من مبغوض نداشتند! دليل من بر ولايت اين است كه صاحب اختيار مردم فقط من هستم نه قريش ... ، چرا كه پيامبر صلى الله عليه و آله ولايت اين امت را داشت و من بعد از او اختيارات او را دارم ... ، به دليل گفته پيامبر صلى الله عليه و آله كه در روز غدير خم فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ.[۵۵]

اگر چه دوران قرائت اين مقاله غديرى بر مردم ديرى نپاييد و با غصب حق غدير به دست معاويه در لابلاى صفحات تاريخ ماند؛ اما هم در آن روز پرده از حقايق بسيارى درباره روزگار سياه شده غدير به دست سقيفه برداشت، و هم سند ماندگارى براى قرن‏هاى آينده شد تا غديريان تاريخچه اعتقاد خود را از سند مكتوب صاحب آن بياموزند.

ج) نامه ادبى درباره غدير به امر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

يک معارضه در قالب ادبى بين چهارمين غاصب حق غدير از يك سو و صاحب غدير از سوى ديگر به وقوع پيوست، كه دفاع نوشتارى از غدير پاسخنامه قطعى آن شد.

معاويه در نامه‏اى به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نوشت: اى ابا الحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در جاهليت آقا بود! من در اسلام پادشاه شده‏ام! من دايى مؤمنين و كاتب وحى هستم!

وقتى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نامه معاويه را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار با اين فضايل بر من فخر مى‏فروشد؟! اى غلام آنچه مى‏گويم برايش بنويس؛ و حضرت اشعارى سرود كه يک بيت آن درباره غدير خم چنين بود:

و اَوجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيكُم

رَسولُ اللَّهِ يَومَ غَديرِ خُمٍّ

يعنى: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد.

پاسخ كوتاه و پر محتوا با سندى به نام غدير، آن قدر شكننده بود كه وقتى معاويه پاسخ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را خواند گفت: اى غلام، اين نامه را پاره كن، تا اهل شام آن را نخوانند و به على بن ابى‏ طالب تمايل پيدا نكنند![۵۶]

د) متن كامل خطابه غدير به امر امام باقر عليه السلام

در شرايط خفقان سخت بنى‏اميه، غدير مى‏رفت تا به صفحات تاريخ سپرده شود و از آن واقعه عظيم فقط گاهگاهى جمله «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» سينه به سينه مى‏ گشت. اكنون وقت آن بود كه با احياى خطبه غدير تلاش بيست و چند ساله سقيفه ناكام بماند و تشنگان ولايت يک بار ديگر بر سر چشمه زلال آن كسب فيض نمايند.

با پيدا شدن شرايط اجتماعى خاص در انقراض بنى ‏اميه، امام باقر عليه السلام براى اولين بار شرح مفصلى از ماجراى غدير را با متن كامل خطابه آن بيان فرمود كه به صورت نوشتارى درآمد و ثبت شد، تا امروز كه به صورت يكى از متقن ‏ترين متون و مستندات اعتقادى ما درآمده، به خصوص آنكه نقل‏ هاى حاضرين در غدير مثل حذيفه و زيد بن ارقم نيز با آن تطابق كامل دارد.[۵۷]

هـ) نامه امام هادى‏ عليه السلام به اهل اهواز درباره غدير

در روزگار امام هادى‏ عليه السلام كه دستگاه خلافت با تبعيد و تحت نظر قرار دادن امامان معصوم ‏عليهم السلام سعى در قطع ارتباط گفتارى و شنيدارى مردم با ايشان داشت، نامه ‏نگارى رواج يافت و اين نوع تبليغ از شهرهاى دوردست نيز با آسايش بيشترى انجام مى‏شد.

يكى از اين موارد كه به غدير مربوط مى‏ شود نامه ‏اى است كه گروهى از اهل اهواز خدمت حضرت نوشتند و طى آن سؤالاتى را مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه ‏اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد و از جمله فرمود:

صحيح ‏ترين خبرى كه اثبات آن از قرآن شناخته شده حديث ثقلين است كه نقل آن از پيامبر صلى الله عليه و آله مورد اتفاق است. ما اين آيه را به صراحت در قرآن مى ‏يابيم كه مى‏ فرمايد: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا ...»، و روايات متفق است كه اين آيه درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است كه انگشتر خود را در حال ركوع صدقه داد و خدا از اين عمل او قدردانى كرد و اين آيه را درباره ‏اش نازل فرمود.

بعد مى‏ بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را از اصحابش جدا كرد و اين عبارت را فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. از اين ارتباط مى‏ فهميم كه قرآن به درستى اين اخبار و حقانيت اين شواهد گواهى مى‏ دهد. لذاست كه امت بايد بدان اقرار كنند چرا كه با قرآن موافق است و قرآن با آنها موافق است. اينجاست كه پيروى از چنين احاديثى واجب مى‏ شود و جز اهل عناد و فساد نمى‏ توانند از آن سرپيچى كنند.[۵۸]

و) نامه امام عسكرى ‏عليه السلام به نيشابور درباره غدير

در زمان آخرين امام ظاهر يعنى امام حسن عسكرى‏ عليه السلام تبليغ غدير از طريق نامه ‏نگارى همچنان ادامه داشت. از جمله اسحاق بن اسماعيل از نيشابور براى امام عسكرى‏ عليه السلام نامه ‏اى نوشت و مسائلى را مطرح كرد. آن حضرت در پاسخ نامه‏ اى را توسط نماينده خود براى او فرستاد كه يكى از فرازهاى آن چنين بود:

آنگاه كه خداوند با بپا داشتن اولياء بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت خطاب به پيامبرش فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».[۵۹]

در اين نامه منت خدا بر مردم با غدير و سلب اختيار مردم در مسئله امامت در كوتاه‏ ترين عبارات براى سؤال كننده بيان گرديده و استناد به قرآن در اين باره نيز انجام شده است.

ز) پاسخ امام عسكرى عليه السلام به نامه ‏اى درباره معناى غدير

گاهى سؤالات درباره غدير بسيار دقيق بوده و پاسخ آن نيز در شرايط تقيه نشان از اهميت موضوع و لزوم پاسخ دارد. به عنوان نمونه نامه حسن بن ظريف به امام حسن عسكرى‏ عليه السلام كه طى آن از حضرت سؤال كرد: معناى سخن پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام چيست كه فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ»؟

هم سؤال از حساس‏ترين فرازهاى غدير است، و هم جواب كوتاهِ آن پرچم و عَلَم غدير را در امواجِ اختلافاتِ فِرَق اسلامى به ما نشان مى‏ دهد. امام عسكرى‏ عليه السلام در پاسخ نامه چنين مرقوم فرمود:

مقصود حضرت آن بود كه او را عَلَم و علامتى قرار دهد كه هنگام اختلاف حزب خداوند با آن شناخته شوند.[۶۰]

با اين نمونه ‏هاى نوشتارى در تبليغ غدير مى‏ توان اهميت و چگونگى استفاده از ابزارهاى پيشرفته امروزى را درباره رساندن پيام پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز بزرگ تشخيص داد و در راه آن حركت كرد.

پانویس

  1. تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۲۵۶ - ۲۶۸.
  2. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۰.
  3. برگرفته از ايده ‏هاى سايت «باشگاه ايده‏ پردازان مسجدى».
  4. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۴۹-۸۳.
  5. كتاب سليم: حديث ۲۶.
  6. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸ و ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲، ۴۱۶، ۴۱۷. كتاب سليم: حديث ۱۱ و  ۱۴. مواردى از اين اقرارها در قسمت ‏هاى قبلى كتاب ذكر شد.
  7. بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.
  8. در اين باره مراجعه شود به كتاب «غدير در قرآن، قرآن در غدير».
  9. رستاخيز نور (ترجمه كتاب يوم الانسانية، صدر، شانه ‏چى) : ص ۷۹-۸۴.
  10. رعد /  ۷.
  11. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۱.
  12. غدير در آئينه كتاب.
  13. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۴۹-۲۱۳.
  14. پيام نگار (حسينى آرام) : ص ۱۶-۵۰ .
  15. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۸۵-۱۰۹.
  16. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۷.
  17. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص۱۵-۴۷.
  18. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۵.
  19. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳.
  20. بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۴۴۸.
  21. بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۵۴ ح ۸۹ .
  22. بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸.
  23. بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۳۵-۳۷.
  24. الغدير: ج ۱ ص ۱۸۶.
  25. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۳۵۲ ح ۲۲۴. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۲ ح ۴۷۳.
  26. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۸۹، ۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج البلاغة: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸ . تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .
  27. نساء /  ۵۹ .
  28. مائده /  ۵۵ .
  29. كتاب سليم: حديث ۲۵.
  30. كتاب سليم: حديث ۲۶.
  31. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۲۱-۲۲۴.
  32. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۵.
  33. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۵۳.
  34. كتاب سليم: حديث ۱۴.
  35. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲.
  36. بحار الانوار: ج ۴۴ ص ۷۵.
  37. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۵.
  38. بحار الانوار: ج ۲۸ ص دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۶۱.۲۰۵.
  39. روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.
  40. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳.
  41. كتاب سليم: حديث ۱۴.
  42. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲.
  43. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۳۲، ۳۵۱، ۳۷۳، ۳۸۱.
  44. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۶۱.
  45. الغدير: ج ۱ ص ۱۸۶.
  46. بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۸۸.
  47. كتاب سليم: حديث ۲۵.
  48. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۸۰ .
  49. بحار الانوار: ج ۹۴ ص ۱۱۴، ۱۱۵.
  50. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۸۸ ح ۳۶۰. بحار الانوار: ج ۱۰ ص ۱۳۹.
  51. بحار الانوار: ج ۴۴ ص ۷۵.
  52. كتاب سليم: حديث ۲۶.
  53. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵ و ج ۲ ص ۳۴ ح ۱۴۰ ۱۳۹، ص ۱۰۳ ح ۴۲۵، ص ۱۳۴ ح ۵۸۴ ، ص ۱۶۴ ح ۷۳۶ و ج ۳ ص ۴ ح ۷، ص ۷ ح ۱۸، ص ۱۶ ح ۶۷ ، ص ۲۱ ح ۸۷ ، ص ۷۸ ح ۳۲۷، ص ۹۱، ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ ، ص ۱۲۶ ح ۵۳۵ . بحار الانوار: ج ۶ ص ۵۳ و ج ۲۱ ص ۲۳۹ و ج ۲۳ ص ۱۰۳ و ج ۳۵ ص ۳۱۱ و ج ۳۷ ص ۱۰۸، ۱۴۰، ۱۴۲، ۲۰۱ و ج ۴۸ ص ۱۴۷. غيبت نعمانى: ص ۲۱۸ ح ۶ . عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۲۱-۲۲۴.
  54. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۵۱.
  55. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۴.
  56. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.
  57. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ج ۸۶ .
  58. بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.
  59. بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱.
  60. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۹ ح ۶۰۶ .