آيه ۷ رعد و غدیر
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم براى بيان بيشتر شئون امامت و خلافتِ الهى در برابر رياست هاى شيطانىِ سقيفه به صورت استشهاد و اشاره و اقتباس در غدير ديده مى شود، كه به صورت تفسير گونه اى در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله تركيب شده و آيه مستقلاً ذكر نشده است.
اين موارد ۶ آيه است كه يكى از اين آيات آيه ۷ سوره رعد است:
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ :
«آنان كه کافر شدند مى گويند: اى كاش آيتى از پروردگارش بر او نازل شود. تو ترساننده هستى و براى هر قومى هدايت كننده اى هست».
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:
متن خطبه غدير
«مَعاشِرَ النّاسِ، الا و انّى مُنْذِرٌ وَ عَلِىٌّ هادٍ»[۱]: «اى مردم، بدانيد كه من ترساننده از عذابم و على هدايت كننده است.»[۲]
موقعيت تاريخى
خطابه غدير از اواسط آن گذشته و پیامبر صلی الله علیه و آله دوستان و دشمنان على عليه السلام را معرفى كرده است. به عنوان مقدمه براى معرفى حضرت مهدی علیه السلام در چند جمله كوتاه، خود و على عليه السلام و امامان را مطرح مى نمايد تا بفرمايد: خاتم الائمة حضرت مهدى از ماست.
از جمله آيه مزبور را با تغيير ضماير با كلام خود تركيب مى كند.
موقعيت قرآنى
آيه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ در اوايل سوره رعد است كه خداوند منكرين قيامت و درخواست كنندگان عذاب دنيا را ذكر مى كند، و نمونه اى از مخاصمه آنان را اين گونه بيان مى كند كه اى كاش آيت و معجزه اى بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شود.
خداوند به عنوان پاسخ آنان كه پس از اين همه معجزه در كنارِ كلام حق، باز هم آيتى مى طلبند، مطلب را به اينجا ختم مى كند كه تو وظيفه ترساندن مردم از عذاب را به انجام رسانده اى و هر قومى هدایت كننده اى دارند.
تحليل اعتقادى
در غدير اين فراز قرآن تفسیر شده و با شناختن «مُنْذِرٌ» كه پيامبر صلى الله عليه و آله است نوبت به شناختن «هادى» مى رسد. اينجاست كه حضرت مى فرمايد: على هادى است.
الف) فرق منذر و هادى
جا دارد در اينجا فرق منذر و هادى را بدانيم تا اين دو مقام متعالى را درک كنيم:
«منذر» يعنى آنكه ديگرى را از عواقب سوء كارى آگاه مى كند، و «هادى» يعنى آنكه به راه درست راهنمايى و ارشاد مى كند، در مقابل كسى كه گمراه مى نمايد.
از اين معناى لغوى با يک تحليل ادبى چنين بر مى آيد كه در مرحله اولِ ظهور اسلام و تا زمانى كه بناى رفيع آن مستحكم شود مسئله «انذار» كارآيى بيشترى داشته تا مردم از منجلاب جاهلیت و كفر و شرک بيرون آيند.
آگاهى دادن به مردم نسبت به عواقب جهل و كفر و شرک و ترساندن از عواقب آن در شكل هاى مختلف تبليغى، برنامه اى بود كه در طول ۲۳ سال توانست مردم را از فضاى آلوده جهل و شرک بيرون آورد و به سوى باغ سرسبز اسلام بكشاند.
از زيباترين تعابير در اين باره خطبه حضرت زهرا عليها السلام است كه مى فرمايد:
پيامبر مردم را ديد كه هر گروهى داراى دين مخصوص به خود است و به آتش هاى افروخته خود روى آورده و بُتان خود را پرستش مى نمايند، و با آنكه فطرتاً معرفت خدا را دارند ولى منكر او هستند.
آنگاه بود كه خداوند متعال به بركت پدرم حضرت محمد صلى الله عليه و آله ظلمت ها را به نورانيت مبدّل ساخت و از قلب ها قساوت را بر طرف نمود و از ديده ها تحير را زايل كرد ... ، و مردم را از گمراهى نجات داد و از لجاجت ها آگاهى بخشيد.[۳]
ب) هر دو مُنذر، هر دو هادى
اين بدان معنى نيست كه پيامبر صلى الله عليه و آله «هادى» نبوده است، بلكه جهت منذر بودن به اقتضاى موقعيت نقش اول را بر عهده داشته است. كما اينكه منظور آن نيست كه على عليه السلام منذر نبوده و فقط نقش هدايتگر را بر عهده داشته، بلكه چنانكه از خطبه هاى آن حضرت پيداست مسئله هدايت در آن حضرت بيش از انذار كارآيى داشته و خود را نشان داده است.
اين مطلب شبيه آن چيزى است كه در القاب هر يک از امامان عليهم السلام معتقديم كه مثلاً صفت «باقر» يا «صادق» يا «كاظم» ذاتاً در همه ائمه عليهم السلام يكسان است ولى ظهور عملى هر يک از اين صفات به اقتضاى شرايط موجود در عصر آن امام بيشتر بوده است.
پيامبر هنگامى كه مى خواست اين آيه را تلاوت كند فرمود: به وسيله من انذار شديد و به وسيله على بن ابى طالب عليه السلام هدايت شديد.[۴]
ج) موازات انذار و هدايت
نكته ظريفى كه از اين حدیث استفاده مى شود موازات منذر بودن پيامبر صلى الله عليه و آله و هادى بودن على عليه السلام است. يعنى هدايتگرى آن حضرت مربوط به دوران بعد از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله نيست و در طول ۲۳ ساله بعثت نيز اين مسئله مطرح بوده است.
فراز ديگرى كه توجه خاص پيامبرصلى الله عليه وآله را به اين مطلب مى رساند در حديثى است كه فرمود:
شب معراج در گوشم اين آيه طنين انداز شد: إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ .
گفتم: خدايا، من منذر هستم، پس هادى كيست؟
خداوند فرمود: اى محمد، هادى على بن ابى طالب است.[۵]
براى تأكيد بيشتر پيامبر صلى الله عليه و آله عملاً اين دو منصب تبليغى را خاطر نشان كرد، و آن هنگامى بود كه اين آيه نازل شد.
در آنجا حضرت دست بر سينه مبارک خويش گذاشت و فرمود: منذر من هستم.
سپس با دست بر شانه على عليه السلام اشاره كرد و فرمود: يا على، هادى تو هستى. هدايت شوندگان بعد از من به وسيله تو هدايت مى شوند.[۶]
د) على عليه السلام پرچم هدايت
از اين احاديث و سياق خود آيه مى توان اين نتيجه را گرفت كه على عليه السلام مناط و ضابطه و پرچم و علامت هدايت بوده است، چه در حيات پيامبر صلى الله عليه و آله و چه بعد از آن حضرت، چرا كه در آيه و دو حديث از سه موردِ ذكر شده هدايتگرى على عليه السلام به بعد از رحلت آن حضرت مقيد نشده است، اگر چه ظهور اين جهت پس از رحلت حضرتش طبعاً بيشتر مى شود چرا كه اسباب ضلالت به ميان مى آيد.
در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و بعد از آن حضرت به وضوح مى بينيم كه بسيارى از مردم پيامبر صلى الله عليه و آله و دين او را پذيرفته اند ولى ولايت على عليه السلام را نپذيرفته اند.
على عليه السلام خط هدايتِ تعيين شده از سوى شخص پيامبر صلى الله عليه و آله است و آن حضرت در زمان حيات خود نيز به امامت و ولايت و محبت او امر فرموده، ولى در همان شرايط نيز پروانگانِ شمع على عليه السلام از دشمنان يا بى تفاوتان نسبت به آن حضرت جدا بوده اند.
ادامه اين روند پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله ناگهان خود را نشان داد. يعنى همان منافقينى كه در حيات پيامبر صلى الله عليه و آله به صورت خزنده تن به راه هدايت نمى دادند و دشمنى مى كردند، با فقدان «منذر» دست به كار ايجاد جاده ضلالت و تخريب راه هدايت شدند.
قرآن براى هميشه مردم را متوجه كرد كه چراغ راه هدايت على عليه السلام است و از همين راهِ روشن بايد دانست كه هر كس در راه ديگرى باشد در ضلالت است، و اين اعتقادى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را در يک جمله خلاصه كرده است:
«وَ لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى»: يا على، اگر تو نبودى مؤمنان پس از من شناخته نمى شدند.[۷]
يعنى على عليه السلام منجى و معرف مؤمنان است و مهم اين است كه مؤمنين شناخته شوند، اگر چه منافقان و كافران و گمراهان به راه دلخواه خود بروند.
هـ) روند ادامه هدايت
نكته فراموش نشدنى در اين بين، آن است كه اگر على عليه السلام هدايت كننده مردم است روزى كه او نباشد و از اين جهان به حضور پروردگار رود، آيا ديگر مردم هدايت كننده اى نخواهند داشت؟
اين خط امامت و ولايت كه در غدير تعيين شد به قدرى حساب شده و دقيق است كه با معرفى جانشينان على عليه السلام ادامه اين خط هدايت را تا آخرين روز دنيا نشان داده است.
پس اين منصب هدايت وقتى با عنوان على عليه السلام مطرح مى شود همه دوازده امام عليهم السلام را شامل است.
اميرالمؤمنين عليه السلام در بيان آيه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ مى فرمايد: بنابر اين پيامبر صلى الله عليه و آله منذر و ترساننده است و من هدايت كننده ام به آنچه حضرتش آورده است.[۸]
امام باقر علیه السلام در ذيل آيه مى فرمايد: در هر زمانى امامى از ما هست كه مردم آن زمان را به آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله آورده هدایت مى كند.[۹]
همچنين امام صادق علیه السلام در بيان همين آيه مى فرمايد: هر امامى هدايت كننده مردم قرنى است كه در آن زندگى مى كند.[۱۰]
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: هيچ يک از ما امامان نيست مگر آنكه همه اهل ولايت خود را مى شناسد، و اين همان است كه خداوند عز و جل مى فرمايد: إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ .[۱۱]
منبع
غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۶۹ - ۱۷۴.
پانویس
- ↑ و در نسخه ديگر آمده است: انِّى الْمُنْذِرُ وَ عَلِىٌّ الْهادى.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷، و پاورقى ۵ از نسخه «ب».
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۲۴۰ - ۲۴۱.
- ↑ المائة منقبة: ص ۲۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۴۰۱.
- ↑ المسترشد: ص ۳۶۰.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۹ و ج ۹۹ ص ۱۰۶.
- ↑ بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۷۹.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۵ .
- ↑ الغيبة (نعمانى): ص ۱۱۰.
- ↑ اليقين: ص ۴۸۹.