آيه ۷ رعد و غدیر

از ویکی غدیر

با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم براى بيان بيشتر شئون امامت و خلافتِ الهى در برابر رياست‏ هاى شيطانىِ سقيفه به صورت استشهاد و اشاره و اقتباس در غدير ديده مى‏ شود، كه به صورت تفسير گونه ‏اى در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله تركيب شده و آيه مستقلاً ذكر نشده است.

اين موارد ۶ آيه است كه يكى از اين آيات آيه ۷ سوره رعد است:

Ra bracket.png وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ La bracket.png:

«آنان كه کافر شدند مى گويند: اى كاش آيتى از پروردگارش بر او نازل شود. تو ترساننده هستى و براى هر قومى هدايت كننده ‏اى هست».

اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

«مَعاشِرَ النّاسِ، الا و انّى مُنْذِرٌ وَ عَلِىٌّ هادٍ»[۱]: «اى مردم، بدانيد كه من ترساننده از عذابم و على هدايت كننده است.»[۲]

موقعيت تاريخى

خطابه غدير از اواسط آن گذشته و پیامبر صلی الله علیه و آله دوستان و دشمنان على‏ عليه السلام را معرفى كرده است. به عنوان مقدمه براى معرفى حضرت مهدی‏ علیه السلام در چند جمله كوتاه، خود و على‏ عليه السلام و امامان را مطرح مى ‏نمايد تا بفرمايد: خاتم الائمة حضرت مهدى از ماست.

از جمله آيه مزبور را با تغيير ضماير با كلام خود تركيب مى ‏كند.

موقعيت قرآنى

آيه Ra bracket.png إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ La bracket.png در اوايل سوره رعد است كه خداوند منكرين قيامت و درخواست كنندگان عذاب دنيا را ذكر مى‏ كند، و نمونه‏ اى از مخاصمه آنان را اين گونه بيان مى ‏كند كه ‏اى كاش آيت و معجزه ‏اى بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شود.

خداوند به عنوان پاسخ آنان كه پس از اين همه معجزه در كنارِ كلام حق، باز هم آيتى مى‏ طلبند، مطلب را به اينجا ختم مى ‏كند كه تو وظيفه ترساندن مردم از عذاب را به انجام رسانده ‏اى و هر قومى هدایت كننده ‏اى دارند.

تحليل اعتقادى

در غدير اين فراز قرآن تفسیر شده و با شناختن «مُنْذِرٌ» كه پيامبر صلى الله عليه و آله است نوبت به شناختن «هادى» مى ‏رسد. اينجاست كه حضرت مى ‏فرمايد: على هادى است.

الف) فرق منذر و هادى

جا دارد در اينجا فرق منذر و هادى را بدانيم تا اين دو مقام متعالى را درک كنيم:

«منذر» يعنى آنكه ديگرى را از عواقب سوء كارى آگاه مى‏ كند، و «هادى» يعنى آنكه به راه درست راهنمايى و ارشاد مى ‏كند، در مقابل كسى كه گمراه مى ‏نمايد.

از اين معناى لغوى با يک تحليل ادبى چنين بر مى‏ آيد كه در مرحله اولِ ظهور اسلام و تا زمانى كه بناى رفيع آن مستحكم شود مسئله «انذار» كارآيى بيشترى داشته تا مردم از منجلاب جاهلیت و كفر و شرک بيرون آيند.

آگاهى دادن به مردم نسبت به عواقب جهل و كفر و شرک و ترساندن از عواقب آن در شكل‏ هاى مختلف تبليغى، برنامه‏ اى بود كه در طول ۲۳ سال توانست مردم را از فضاى آلوده جهل و شرک بيرون آورد و به سوى باغ سرسبز اسلام بكشاند.

از زيباترين تعابير در اين باره خطبه حضرت زهرا عليها السلام است كه مى‏ فرمايد:

پيامبر مردم را ديد كه هر گروهى داراى دين مخصوص به خود است و به آتش ‏هاى افروخته خود روى آورده و بُتان خود را پرستش مى ‏نمايند، و با آنكه فطرتاً معرفت خدا را دارند ولى منكر او هستند.

آنگاه بود كه خداوند متعال به بركت پدرم حضرت محمد صلى الله عليه و آله ظلمت ‏ها را به نورانيت مبدّل ساخت و از قلب‏ ها قساوت را بر طرف نمود و از ديده‏ ها تحير را زايل كرد ... ، و مردم را از گمراهى نجات داد و از لجاجت‏ ها آگاهى بخشيد.[۳]

ب) هر دو مُنذر، هر دو هادى

اين بدان معنى نيست كه پيامبر صلى الله عليه و آله «هادى» نبوده است، بلكه جهت منذر بودن به اقتضاى موقعيت نقش اول را بر عهده داشته است. كما اينكه منظور آن نيست كه على‏ عليه السلام منذر نبوده و فقط نقش هدايتگر را بر عهده داشته، بلكه چنانكه از خطبه هاى آن حضرت پيداست مسئله هدايت در آن حضرت بيش از انذار كارآيى داشته و خود را نشان داده است.

اين مطلب شبيه آن چيزى است كه در القاب هر يک از امامان‏ عليهم السلام معتقديم كه مثلاً صفت «باقر» يا «صادق» يا «كاظم» ذاتاً در همه ائمه ‏عليهم السلام يكسان است ولى ظهور عملى هر يک از اين صفات به اقتضاى شرايط موجود در عصر آن امام بيشتر بوده است.

پيامبر هنگامى كه مى‏ خواست اين آيه را تلاوت كند فرمود: به وسيله من انذار شديد و به وسيله على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام هدايت شديد.[۴]

ج) موازات انذار و هدايت

نكته ظريفى كه از اين حدیث استفاده مى‏ شود موازات منذر بودن پيامبر صلى الله عليه و آله و هادى بودن على‏ عليه السلام است. يعنى هدايتگرى آن حضرت مربوط به دوران بعد از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله نيست و در طول ۲۳ ساله بعثت نيز اين مسئله مطرح بوده است.

فراز ديگرى كه توجه خاص پيامبرصلى الله عليه وآله را به اين مطلب مى ‏رساند در حديثى است كه فرمود:

شب معراج در گوشم اين آيه طنين انداز شد: Ra bracket.png إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ La bracket.png.

گفتم: خدايا، من منذر هستم، پس هادى كيست؟

خداوند فرمود: اى محمد، هادى على بن ابى ‏طالب است.[۵]

براى تأكيد بيشتر پيامبر صلى الله عليه و آله عملاً اين دو منصب تبليغى را خاطر نشان كرد، و آن هنگامى بود كه اين آيه نازل شد.

در آنجا حضرت دست بر سينه مبارک خويش گذاشت و فرمود: منذر من هستم.

سپس با دست بر شانه على ‏عليه السلام اشاره كرد و فرمود: يا على، هادى تو هستى. هدايت شوندگان بعد از من به وسيله تو هدايت مى‏ شوند.[۶]

د) على‏ عليه السلام پرچم هدايت

از اين احاديث و سياق خود آيه مى ‏توان اين نتيجه را گرفت كه على ‏عليه السلام مناط و ضابطه و پرچم و علامت هدايت بوده است، چه در حيات پيامبر صلى الله عليه و آله و چه بعد از آن حضرت، چرا كه در آيه و دو حديث از سه موردِ ذكر شده هدايتگرى على‏ عليه السلام به بعد از رحلت آن حضرت مقيد نشده است، اگر چه ظهور اين جهت پس از رحلت حضرتش طبعاً بيشتر مى‏ شود چرا كه اسباب ضلالت به ميان مى ‏آيد.

در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و بعد از آن حضرت به وضوح مى‏ بينيم كه بسيارى از مردم پيامبر صلى الله عليه و آله و دين او را پذيرفته ‏اند ولى ولايت على ‏عليه السلام را نپذيرفته ‏اند.

على‏ عليه السلام خط هدايتِ تعيين شده از سوى شخص پيامبر صلى الله عليه و آله است و آن حضرت در زمان حيات خود نيز به امامت و ولايت و محبت او امر فرموده، ولى در همان شرايط نيز پروانگانِ شمع على‏ عليه السلام از دشمنان يا بى‏ تفاوتان نسبت به آن حضرت جدا بوده ‏اند.

ادامه اين روند پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله ناگهان خود را نشان داد. يعنى همان منافقينى كه در حيات پيامبر صلى الله عليه و آله به صورت خزنده تن به راه هدايت نمى ‏دادند و دشمنى مى ‏كردند، با فقدان «منذر» دست به كار ايجاد جاده ضلالت و تخريب راه هدايت شدند.

قرآن براى هميشه مردم را متوجه كرد كه چراغ راه هدايت على‏ عليه السلام است و از همين راهِ روشن بايد دانست كه هر كس در راه ديگرى باشد در ضلالت است، و اين اعتقادى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را در يک جمله خلاصه كرده است:

«وَ لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى»: يا على، اگر تو نبودى مؤمنان پس از من شناخته نمى ‏شدند.[۷]

يعنى على ‏عليه السلام منجى و معرف مؤمنان است و مهم اين است كه مؤمنين شناخته شوند، اگر چه منافقان و كافران و گمراهان به راه دلخواه خود بروند.

هـ) روند ادامه هدايت

نكته فراموش نشدنى در اين بين، آن است كه اگر على‏ عليه السلام هدايت كننده مردم است روزى كه او نباشد و از اين جهان به حضور پروردگار رود، آيا ديگر مردم هدايت كننده ‏اى نخواهند داشت؟

اين خط امامت و ولايت كه در غدير تعيين شد به قدرى حساب شده و دقيق است كه با معرفى جانشينان على ‏عليه السلام ادامه اين خط هدايت را تا آخرين روز دنيا نشان داده است.

پس اين منصب هدايت وقتى با عنوان على ‏عليه السلام مطرح مى‏ شود همه دوازده امام ‏عليهم السلام را شامل است.

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در بيان آيه Ra bracket.png إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ La bracket.png مى ‏فرمايد: بنابر اين پيامبر صلى الله عليه و آله منذر و ترساننده است و من هدايت كننده ‏ام به آنچه حضرتش آورده است.[۸]

امام باقر علیه السلام در ذيل آيه مى‏ فرمايد: در هر زمانى امامى از ما هست كه مردم آن زمان را به آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله آورده هدایت مى ‏كند.[۹]

همچنين امام صادق‏ علیه السلام در بيان همين آيه مى ‏فرمايد: هر امامى هدايت كننده مردم قرنى است كه در آن زندگى مى‏ كند.[۱۰]

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: هيچ يک از ما امامان نيست مگر آنكه همه اهل ولايت خود را مى‏ شناسد، و اين همان است كه خداوند عز و جل مى ‏فرمايد: Ra bracket.png إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ La bracket.png.[۱۱]

منبع

غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۶۹ - ۱۷۴.

پانویس

  1. و در نسخه ديگر آمده است: انِّى الْمُنْذِرُ وَ عَلِىٌّ الْهادى.
  2. اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷، و پاورقى ۵ از نسخه «ب».
  3. بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۲۴۰ - ۲۴۱.
  4. المائة منقبة: ص ۲۲.
  5. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۴۰۱.
  6. المسترشد: ص ۳۶۰.
  7. بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۹ و ج ۹۹ ص ۱۰۶.
  8. بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۷۹.
  9. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۵ .
  10. الغيبة (نعمانى): ص ۱۱۰.
  11. اليقين: ص ۴۸۹.