على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام آن امامى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود:

«لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى»: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.

پيامبر صلى الله عليه و آله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه ‏عليهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده ‏اى در انتظار آنان است.

اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.

در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء اهل ‏بیت ‏علیهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.

از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى ‏كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق ‏العاده ‏اى در پايين ‏ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله‏ هاى آتش نمونه ‏هاى آن است.

اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۱۵ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۱۸ سوره حشر و آيه ۹۴ سوره نحل است:

Ra bracket.png يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّه إِنَّ اللَّه خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ La bracket.png:

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد تقوا پيشه كنيد و هر نفسى ببيند كه براى فردا چه پيش فرستاده است. تقواى خدا را پيشه كنيد كه خداوند به آنچه انجام مى ‏دهيد آگاه است».

Ra bracket.png وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ La bracket.png[۱]:

«قسم ‏هايتان را بين خود دستاويز فساد قرار ندهيد تا مبادا قدمى پس از ثابت بودن آن بلغزد و بدى را به سزاى مانع شدن از راه خدا بچشيد و براى شما عذاب عظيمى خواهد بود».

اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

«الا انَّ جَبْرَئيلَ خَبَّرَنى عَنِ اللَّه تَعالى بِذلِكَ وَ يَقُولُ: «مَنْ عادى عَلِيّاً وَ لَمْ يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتى وَ غَضَبى»، «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ، وَ اتَّقُوا اللَّه»،انْ تُخالِفُوهُ «فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها، إِنَّ اللَّه خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ»»:

بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را براى من آورده و مى‏ گويد:

«هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد».

«هر كس ببيند براى فردا چه پيش فرستاده است. از خدا بترسيد» كه با على مخالفت كنيد «و در نتيجه قدمى بعد از ثابت بودن آن بلغزد. خداوند از آنچه انجام مى‏ دهيد آگاه است».[۲]

موقعيت تاريخى

خطابه غدير در لحظاتى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله به بلند كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و معرفى آن حضرت نزديک مى‏ شود. براى آمادگى كامل مردم در اعلام مقام عظيم على‏ عليه السلام شمه ‏اى از فضايل آن حضرت را بيان كرده و ناگهان سخن از غضب الهى به ميان مى‏ آورد.

ابتدا كسانى را كه كلام او را درباره على‏ عليه السلام رد كنند لعنت شده و مورد غضب الهى اعلام مى‏ فرمايد.

سپس به نقل از جبرئيل از خداوند تعالى لعنت و غضب را نثار كسى مى‏ داند كه ولايت را نپذيرد و با على‏ عليه السلام دشمنى كند.

پس از اين جلوه غضبِ پروردگار درباره دشمنان على‏ عليه السلام، درباره روز قيامت بيدارباشى به مردم مى‏ دهد و اين منظور را با اقتباس از دو آيه قرآن و ادغام مضمون آنها بيان مى ‏فرمايد.

ابتدا قسمتى از وسط آيه ۱۸ سوره حشر را مى ‏آورد:  وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّه   ؛ و آنگاه براى ارتباط آيه به موضوعِ سخن كلمه «انْ تُخالِفُوهُ» را اضافه مى ‏كند.

سپس جمله‏ اى از وسط آيه ۹۴ سوره نحل را مى‏ آورد:  فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها  ، و آنگاه جمله  إِنَّ اللَّه خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ  را مى‏ آورد كه دنباله آيه سوره حشر است.

لازم به يادآورى است كه در فرازى ديگر از خطابه غدير نيز كه بعد از بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آمده، اشاره ‏اى به جمله«فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها»

با عبارت«فَتَزِلَّ اقْدامَكُمْ» ديده مى‏ شود؛ آنجا كه مى‏ فرمايد: «مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ ابْليسَ اخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ اعْمالَكُمْ وَ تَزِلَّ اقْدامَكُمْ»:

اى مردم، شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد. مبادا به على حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدم ‏هايتان بلغزد.[۳]

موقعيت قرآنى

از نظر موقعيت قرآنى، آيه سوره حشر درباره به ياد داشتن روز قيامت است.

در آيه قبل شيطان را ذكر مى‏ كند كه پس از گول زدن انسان از او بيزارى مى‏ جويد و تنهايش مى‏ گذارد، و در روز قيامت شيطان و انسانِ گول خورده هر دو به جهنم مى‏ روند.

در اينجا خداوند سفارش مى ‏كند كه ببينيد براى فرداى قيامت چه مى‏ فرستيد، و مانند كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كرده ‏اند، و خدا هم آنان را فراموش كرده است.

موضوع آيه سوره نحل از آيه ۹۰ آغاز مى ‏شود كه مى‏ فرمايد:  إِنَّ اللَّه يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ  ، تا آنجا كه در آيه ۹۲ مى‏ فرمايد: «مانند كسى نباشيد كه تافته خود را باز مى‏ كند».

تا اينكه در آيه ۹۴ كه مى‏ فرمايد: «قسم ‏هاى خود را براى فريب مردم به كار نبريد كه در نتيجه قومى كه ثابت قدم است بلغزد»، و در آيه بعد مى ‏فرمايد: «پيمان خود را به بهاى اندک نفروشيد».

تحليل اعتقادى

آنچه اقتباس از اين دو آيه در چنين موقعيتى از خطبه به ما مى‏ فهماند -  به ضميمه جملات قبل آن -  دو امر مهم است: يكى انتخاب ولايت يا عداوت براى قيامت، و ديگرى لغزش ثابت قدمان با مخالفت على‏ عليه السلام.

الف) انتخاب ولايت يا عداوت براى قيامت

در آيه مى‏ فرمايد: «هر كس ببيند براى فرداى قيامت چه پيش فرستاده است» . اين جمله بعد از دو فراز مهم درباره على‏ عليه السلام آمده، و بدين معناست كه درباره اين دو مطلب مهم چه انتخابى براى قيامت داريد.

مطلب اول عبارت است از افضليت على ‏عليه السلام بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله از همه مردم تا آخر روزگار، و مطلب دوم پذيرفتن ولايت على‏ عليه السلام و دشمنى نكردن با آن حضرت است، و در هر دو مورد كسى كه نپذيرد مورد لعن و غضب الهى است. يعنى هر كس نپذيرد كه على ‏عليه السلام افضل از همه مردم است و نيز اگر ولايت او را نپذيرد و با او دشمنى كند ملعون و مغضوب است.

با ذكر اين دو مطلب مردم را بر سر دو راهى قرار مى‏ دهد و فرداى قيامت را يادآورى مى‏ كند كه آيا ولايت افضل الناس بعد رسول اللَّه‏ صلى الله عليه و آله را مى ‏پذيريد كه لازمه ‏اش دوستى و محبت اوست، يا ولايت او را نمى ‏پذيريد كه لازمه ‏اش دشمنى و عداوت با اوست.

ب) لغزش ثابت قدمان با مخالفت على‏ عليه السلام

پيرو مطلب قبلى كه دو راهى ولايت و عداوت بود، عنوان مخالفت با على ‏عليه السلام مطرح شده است.

اگر دو جبهه موافق و مخالف با على‏ عليه السلام را در نظر بگيريم، هر كس بايد يكى از دو مسير را انتخاب كند و طبعاً در آن گام بردارد.

پس از موافقت قلبى اعلام موافقت زبانى و كمک با همه وجود به راه آن حضرت و احقاق حق او نشانه انتخاب جبهه موافق است.

در نقطه مقابل، مخالفت زبانى و كمک به آنچه بر خلاف راه آن حضرت است حتى اگر با سكوت و يارى نكردن به موقع باشد نشانه انتخاب جبهه مخالف على‏ عليه السلام است، همان گونه كه در ماجراى سقیفه و نيز در ماجراى كربلا بسيارى از مردم با سكوت خود جبهه مخالف اميرالمؤمنين و امام حسين‏ عليهما السلام را تقويت كردند و از موافقت خود دست كشيدند.

با اين دقت در مسئله مخالفت با على‏ عليه السلام معناى اين فراز خطابه غدير كه با اقتباس از آيه قرآن ادا شده به خوبى روشن مى‏ شود.

در اين جمله خطبه مخالفت با على‏ عليه السلام را مستلزم لغزش قدم‏ هاى ثابت اعلام مى‏ كند.

يعنى بسيارى از آنان كه در ايمان خود ثابت قدم بودند با مخالفت على‏ عليه السلام -  اگر چه در حد سكوت و يارى نكردنشان -  از راه حق لغزيدند، و آن ايمان پايدار و ريشه ‏دار را -  و لو براى چند روزى -  از دست دادند، اگر چه بعداً به فكر بازسازى آن افتادند و توبه كردند و بازگشتند و عده ‏اى از آنان جانانه على‏ عليه السلام را يارى كردند.

امام باقر علیه السلام شدت و ادامه ارتداد و تحير مردم بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله را تا يک سال پس از شهادت آن حضرت بيان كرده مى‏ فرمايد: مردم تا يک سال بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله در ارتداد بودند به جز سه نفر.

پرسيدند: آن سه كيانند؟ فرمود: مقداد و ابوذر و سلمان، و سپس فرمود: زمان زيادى نگذشت كه مردم معرفت پيدا كردند.[۴]

همچنين امام صادق‏ عليه السلام اولين توبه كنندگان از تزلزل سقيفه را چنين معرفى مى ‏نمايد:

به خدا قسم همه -  به جز آن سه نفر -  هلاک شدند. البته بعد از زمانى چهار نفر ديگر ملحق شدند و روى هم هفت نفر شدند: ابوساسان، عمار، شتيره، ابوعمره![۵]

در حدیث ديگرى امام صادق‏ علیه السلام در بيان نمونه‏ اى از لغزش ثابت قدمان در اثر فتنه سقيفه فرمود:

«ارْتَدَّ النّاسُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله الاّ ثَلاثَةَ نَفَرٍ: سَلْمانَ وَ اباذَرٍ وَ الْمِقْدادَ». پرسيدند: پس عمار چه شد؟! فرمود: او از راه راست تمايلى به راست و چپ پيدا كرد، ولى سپس بازگشت![۶]

از ابوذر پرسيدند: چگونه عمار و حذيفه وقتى ابوبكر و عمر را ديدند، در كار خود بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله به ترديد افتادند؟

ابوذر پاسخ داد: آنان توبه و پشيمانى خود را بعداً اعلام كردند، ولى اولى براى خود مقامى ادعا كرد و دومى با سه نفر ديگر برايش شهادت دادند كه همان مطلب را از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اند.

عمار و حذيفه هم با خود گفتند:

لابد اين مطلبى است كه بعد از مطلب اول (يعنى خلافت على عليه السلام) اتفاق افتاده، و لذا اين دو نفر هم با ساير شک كنندگان به ترديد افتادند.

ولى بعداً توبه كردند و معرفت پيدا كردند و تسليم شدند.[۷]

وقتى همين سؤال را از خود حذيفه پرسيدند چنين گفت:

به خدا قسم گوش و چشم ما گرفته شد و مرگ و شهادت را خوش نداشتيم و دنيا در قلبمان زينت يافت؛ و ما از خدا مى ‏خواهيم كه از گناهانمان چشم‏ پوشى كند، و در آنچه از عمرمان مانده ما را از لغزش حفظ نمايد.[۸]

از جهتى ديگر مى‏ توان از كلمه«تَزِلَّ» -  كه به معناى لغزش است -  اين استفاده را كرد كه راه راست يكى بيشتر نيست و آن گام برداشتن در راه على‏ عليه السلام و موافقت تمام عيار با آن حضرت است.

در نتيجه هر گونه لغزش و كوتاهى در آن راه به معناى انحراف از حق و مخالفت با آن است، ولى درجه آن از كوچک ‏ترين لغزش آغاز مى‏ شود تا به لغزش ‏هايى مى ‏رسد كه به قعر جهنم پرتاب مى‏ كند؛ و از همين ديدگاه مخالفين اهل ‏بيت‏ عليهم السلام قابل درجه‏ بندى هستند.

پانویس

  1. نحل /  ۹۴.
  2. اسرار غدير: ص ۱۴۳ بخش ۳.
  3. اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵ .
  4. بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۳۵۱ ح ۷۶.
  5. بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۳۵۲ ح ۷۸.
  6. بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۴۴۰ ح ۹ و ج ۲۸ ص ۲۳۹ ح ۲۶ و ج ۶۴ ص ۱۶۵.
  7. كتاب سليم: ص ۲۷۲.
  8. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۴ و ج ۳۷ ص ۳۲۷.