آيه ۱۷۹ آل عمران و غدیر
مشخصات آیه | |
---|---|
نام سوره | آل عمران |
شماره آیه | ۱۷۹ |
جزء | ۴ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مدینه |
موضوع | جدايى خبیث و طیب بهوسيله امتحان الهی غدیر |
ترتیل آیه 0:42 ترجمه صوتی 0:38 |
آيه ۱۷۹ آل عمران آیهای که در خطبه غدیر با تکیه بر آن جدايى خبیث و طیب بهوسيله امتحان الهی در غدیر اثبات شده است.
از سوی برخی محققان، موقعيت تاريخى استفاده از آیه ۱۷۹ سوره آل عمران چنین ترسیم شده است: پيامبر صلى الله عليه و آله در اواسط خطبه غدير كه از اعلان ولايت فارغ شد، بهعنوان مقدمهاى براى معرفى دوستان و دشمنان اهل بیت علیهم السلام، مسئله امتحان الهى و هدف از آن را درباره غدير مطرح کرد تا مردم خود را در معرض چنين امتحانى بدانند. آن حضرت اين مهم را با اقتباس از نيمه اول آيه ۱۷۹ سوره آل عمران مطرح مىفرمايد و آن را در كلام خود تضمين مىکند.
درباره آیه ۱۷۹ سوره آل عمران چند تحلیل اعتقادی از سوی محققان ارائه شده است: اینکه خداوند انسانها را درباره ولایت حتماً مورد امتحان قرار میدهد؛ اینکه پذیرش ولایت از عالم میثاق توسط انسانها انجام گرفته است؛ اینکه کیفیت انعقاد نطفه انسان و پاکی ولادت از عوامل اصلی در طیب و خباثت است.
طبق احادیث، طیببودن به پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام و حلالزادگی مرتبط است. پیامبر صلی الله عليه و آله میفرماید که محبت اهل بیت نشاندهنده پاکی ولادت است و کسی که محبت علی علیه السلام را دارد، از نسل پاک است. همچنین، طبق روایات، فرزندانی که محبت امیرالمؤمنین علیه السلام را دارند، از نسل حلالزادگان شناخته میشوند. از سوی دیگر، «خبث الولادة» (ناپاکی ولادت) منشأ اصلی خباثت است، و طبق احادیث، کسانی که اهل بیت علیهم السلام را دوست ندارند، یا منافق، یا زنازاده، یا از مادری ناپاک به دنیا آمدهاند. امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز فرمودند که کسی که اهل بیت را مبغوض دارد، نمیتواند از نسل حلال باشد.
آیهای مربوط به مقابله با دشمنان غدیر
آیه ۵۸ سوره اسراء از جمله آیات مورداستفاده در غدیر برای تبیین مراحل امتحان الهی غدیر درباره دشمنان آن قلمداد شده است.[۱] برخی محققان مبنای استفاده از این آیه را چنین تبیین کردهاند: بزرگترين امتحان بشریت در غدير امتحانى همهجانبه بود كه اتمام حجت آن به نحو کامل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانهاى راه گريز نماند.
در اين امتحان الهی، هم جهاتى كه مىتوانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود و هم عللى كه مىتوانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوههاى مختلف بهميان آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين کرد تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرت به اشارت و صراحت پيشبينى کرد و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدیر بيان کرد.[۲]
از جمله این آیات آيه ۱۷۹ سوره آل عمران است: ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ؛ خداوند مؤمنان را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمىكند، ولى خدا از پيامبرانش هر كس را بخواهد انتخاب مىكند. پس به خدا و پيامبرانش ايمان آوريد، و اگر ايمان آوريد و تقوا پيشه كنيد، براى شما اجر عظيمى خواهد بود
.
آیه در متن خطبه
آیه ۱۷۹ سوره آل عمران در متن خطبه غدیر چنین گزارش شده است: «مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما اَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ؛ اى مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمىكند».[۳]
موقعيت تاريخى استفاده از آیه
از سوی برخی محققان، موقعيت تاريخى استفاده از آیه ۱۷۹ سوره آل عمران چنین ترسیم شده است: پيامبر صلى الله عليه و آله در اواسط خطبه غدير كه از اعلان ولايت فارغ شد، بهعنوان مقدمهاى براى معرفى دوستان و دشمنان اهل بیت علیهم السلام، مسئله امتحان الهى و هدف از آن را درباره غدير مطرح کرد تا مردم خود را در معرض چنين امتحانى بدانند. آن حضرت اين مهم را با اقتباس از نيمه اول آيه ۱۷۹ سوره آل عمران مطرح مىفرمايد و آن را در كلام خود تضمين مىکند. اين آيه در قرآن با عبارت لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ
آمده، ولی در خطبه با عبارت «لِيَذَرَكُمْ» آمده تا جنبه خطاب آن حفظ شود.[۴]
موقعيت قرآنى آیه
از سوی برخی محققان گفته شده که موقعیت آيه ۱۷۹ سوره آل عمران در قرآن، در سياق آياتى درباره امتحان الهى است كه از آيه ۱۷۶ این سوره آغاز مىشود و تا آيه ۱۸۰ آن ادامه مىيابد. در اين چند آيه، نقطه اتکای مطالب در همين آيه ۱۷۹ قرار گرفته كه در آن به سه نکته مهم اشاره شده است:
- رهانكردن مؤمنان به حال خود؛
- لزوم جداسازى نيک و بد از یکدیگر؛
- اطلاعندادن از سرانجام امتحان.[۵]
تحليل اعتقادى آیه
درباره آیه ۱۷۹ سوره آل عمران چند تحلیل اعتقادی از سوی محققان ارائه شده است:
تحليل اعتقادى اول: سه نکته درباره ولایت
آنچه مىتواند تفسیری از آيه ۱۷۹ سوره آل عمران را با توجه به كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير ارائه دهد اين است كه آن حضرت پس از بيانات مفصل درباره ولايت اهل بيت عليهم السلام اين آيه را به ميان مىآوردو از مفاهيم آيه در رابطه با ولايت سه نكته مهم قابل برداشت است:
نكته اول: لزوم آزمايش درباره ولايت
از عبارت «به حال خود رها نکردن» در آیه استفاده مىشود كه خدا مردم را بر اساس ظواهرى كه از خود بروز دادهاند رها نمىكند و بايد باطنها آنها نیز آشكار گردد. بسیاری از افراد پیش از واقعه غدیر، در جریان برنامه غدیر و پس از آن، با زبان چرب و نرم خود را نسبت به اظهار محبت و سرور نسبت به مقام اهل بیت علیهمالسلام برتر نشان میدادند؛ با این حال، در روزهای امتحان، رفتار آنها تغییر کرد و بسیار سریع وجهه واقعی خود را نمایان ساختند.
تاریخ نشان میدهد که افرادی که نخستینبار در غدیر با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند و خود را از دیگران جلو انداختند، همان کسانی بودند که زودتر از همه بیعت خود را شکستند و پيمانشان را نقض کردند. این افراد شامل ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر بودند که پس از پیامبر صلی الله عليه و آله، یکی پس از دیگری در مقابل امیرالمؤمنین علیه السلام ایستادند.[۶] برای نمونه، عمر بعد از بيعت اين كلمات را بر زبان آورد كه گويا از همه خوشحالتر است: «این افتخار برايت باد، گوارايت باد، اى پسر ابىطالب! خوشا به حالت اى اباالحسن، اكنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شدهاى».[۷]
در غدير ۱۲۰ هزار نفر با پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت كردند كه قبل از آن هم بارها به ولايت على عليه السلام اقرار كرده بودند. اينان در غدير نزد پیامبر با صداى بلند اقرار كردند كه ما با قلب، جان، زبان و دست با تو بيعت مىكنيم و قول دادند كه اين پيمان را نشكنند و پيام آن را به نسلهاى آينده برسانند.
پیمان بزرگ مردم با پیامبر صلی الله علیه و آله نیازمند آزمایش بود. هفت وعدهای که به پیامبر داده شد باید در معرض امتحان قرار میگرفت تا صداقت افراد آشکار شود. در این راستا، رفتارهایی چون قرار دادن حضرت فاطمه علیها السلام بین در و دیوار، لذتبردن از سوزاندن خانه ولایت، دروغگویی برای غصب خلافت و ناسزاگفتن به علی بن ابیطالب علیه السلام و تحمیل بیعت با ابوبکر بر امیرالمؤمنین علیه السلام، نشاندهنده نفاق و نقض وعدهها بود. این موارد، معنای این آیه قرآن در خطابه غدیر را به وضوح روشن میسازد.[۸]
نكته دوم: معناى خبيث و طيب
جمله «تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا شود» در آیه كه بهعنوان مقصد نهايى معرفى شده بهمعناى ظهور عميقترين زواياى وجودى هر كس از نظر ايمان و كفر است. از جهاتى هم مرتبط با جهات روحانى و جسمانى انسان است. درباره خبيث
و
طيّب
اين نكته قابل توجه است كه اگر «طيّب» بهمعناى خوبِ خالص گرفته شود كه هيچ غل و غش و فساد و پستى در آن راه ندارد و خير محض باشد، در اين صورت آنچه درجهاى از خالصبودن كمتر باشد به همان درجه «خبيث» خواهد بود. در مقابل اگر «خبيث» را بدِ خالص دانسته شود كه تماماً غل و غش و فساد است و شر محض باشد، در اين صورت آنچه از ناخالصى فاصله بگيرد به همان درجه «طيب» خواهد بود.
در قرآن و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله دو عنوان خبيث و طيب بهكار رفته است. از اين موضوع مىتوان استفاده كرد كه يک انسان هميشه تحت يكى از اين دو عنوان قابل معرفى است، اگرچه هميشه مقدارى پلیدی و پاکی در وجود او مخلوط خواهد بود و به صورت خالص بروز نخواهد كرد. آنچه در آيات و احاديث به عنوان «شقىّ» و «سعيد» نيز مطرح شده بىارتباط با اين عنوان نيست.[۹]
نكته سوم: منشأ طهارت و خباثت
«خبيث» و «طيب» مربوط به ذاتيات و اصالتهاى فرد است كه از «روز الست» آغاز مىشود و به پاكى و ناپاكى نسلهاى بعد مىرسد. از آنجا به طهارت مولد منتهى مىشود و انسانى با ذات طيب يا خبيث قدم در اين جهان مىگذارد. امورى كه اين انسان در دوران عمر خود با آنها برخورد مىكند و عكسالعملهايى كه از خود نشان مىدهد از آن خميره برمىخيزد. در اين عكسالعملهاى انسان مسائل بسيارى هست كه ارزش قابل توجهی برای بروز ندارد، ولى امر ولايت همان است كه خداوند تا عمقِ درون هر كس را درباره آن ظاهر نكند او را رها نمىكند و اين همان معنى است که در این آیه آمده است.
اميرالمؤمنين عليه السلام اين آزمايش الهى را چنين ترسيم مىفرمايد: «امر ولايت ما اهل بيت سخت و پيچيده است كه آن را نمىشناسد و بدان اقرار نمىكند مگر ملائكه مقرب يا پيامبر مرسل يا مؤمن نجيبى كه خداوند قلب او را براى ايمان امتحان كرده باشد.[۱۰] پس، عدهاى حتى قادر به درک مقام ولايت نيستند، تا نوبت به اقرار آن برسد، زیرا در مرحله اقرار صفى طولانی از ملائكه، پيامبران و مؤمنان در انتظار اين امتحان بزرگ الهى ايستادهاند. اين مطالب همه حاكى از عمق اين آزمايش و پيچيدهبودن آن است كه حضور در آن نياز به پشتوانهاى قوى دارد.
آنگاه اميرالمؤمنين عليه السلام در قسمتی ديگر از سخنانش درباره نتيجه اين آزمايش الهى چنين میفرماید: «هيچ بندهاى از بندگان خدا نيست كه خداوند قلب او را از جهت ايمان امتحان كرده باشد، مگر آنكه محبت ما اهل بيت را در قلب خويش مىيابد و در نتيجه ما را دوست دارد. و هيچ بندهاى از بندگان خدا نيست كه خدا بر او غضب كرده باشد و از او ناراضى باشد مگر آنكه بغض و عداوت ما را در قلب خويش مىيابد و در نتيجه ما را دشمن مىدارد».[۱۱]
تحليل اعتقادى دوم: منشأ طینت طیب و خبیث
برخی محققان منشأ اصيل طيب و خبيثبودن طینت را در سايه كلام معصومان عليهم السلام چنین مورد بررسی قرار دادهاند:
بحث اول: ولايت در عالم ذرّ و روز الَسْت
بهتصريح قرآن خداوند از همه بنىآدم پيمان گرفته شده است كه از آن روز ميثاق، بر اساس آیات قرآن، به «عالم ذرّ» و «روز الَسْت» تعبير شده است. نگاهى به جزئيات اين ميثاق پرده از ذاتيات خميره انسانها بر مىدارد كه طيب و خبيث نتيجه آن است. از آنجا كه ولايت امامان عليهم السلام بهمعناى صاحب اختيارى مطلق ايشان بر مردم است و اين ولايت همانند ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله است، در نهايت ولايت پيامبر و ائمه عليهم السلام در سايه ولايت و صاحب اختيارى خداوند بر خلقش به يک معناى واحد باز مىگردد كه اطاعت مطلق از امر و نهى اوست. پس، سر باز زدن از دستور امامان عليهم السلام فرقى با سرپيچى از اوامر پيامبر صلى الله عليه و آله ندارد و اطاعتنكردن از مقام نبوت و امامت هيچ فرقى با سرپيچى از فرمان الهى ندارد. بنابراين، منكران ولايت دوازده امام عليهم السلام منكر ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله و در مرتبه بالاتر منكر ولايت و صاحب اختيارى خداوند هستند.
اين انكار در آغاز خلقت در سايه امتحانى بزرگ بروز كرده و امام صادق عليه السلام در حديثى ماجراى آن را مفصلاً فرموده كه خلاصه آن چنين است: خداوند در آغاز خلقت (عالم ذر) مردم را امتحان نمود و اصحاب يمين و شِمال (راست و چپ) را معرفى كرد. آن امتحان بدين صورت بود كه آتش بزرگى شعلهور ساخت و به اصحاب شِمال دستور داد وارد آن شوند و وعده داد كه آن را بر ايشان سرد و سلامت نمايد. آنان سر باز زدند و اظهار كردند كه ما از آتش فرار مىكنيم و تو ما را به ورود در آن امر مىكنى؟ اگر به اصحاب يمين هم چنين فرمانى دهى عمل نمىكنند. آنگاه به اصحاب يمين دستور داد داخل آتش شوند. همگى هجوم آوردند و داخل آن شدند و خدا آتش را بر ايشان سرد و سلامت قرار داد. آنگاه از همه پرسيد: آيا من پروردگار شما نيستم؟ اصحاب يمين با اختيار و ميل خويش گفتند: آرى، و اصحاب شِمال با كراهت گفتند: آرى، ولى خداوند پيمان همه را گرفت.[۱۲]
با در نظر گرفتن، كيفيت «بَلى» گفتن اصحاب يمين و شِمال، در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله جزئيات ديگرى از اين ماجرا بيان شده است آنجا كه به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «تو آن كسى هستى كه خداوند در ابتداى خلقت بهوسيله او بر مردم اتمام حجت كرد، آنگاه ايشان را در پيشگاه خويش قرار داد و فرمود: آيا پروردگار شما نيستم؟ همگى گفتند: بلى. فرمود: آيا محمد پيامبر من نيست؟ همگى گفتند: بلى. فرمود: آيا على اميرالمؤمنين نيست؟ همگى گفتند: نه! از روى تكبر و سرپيچى از ولايت تو، مگر عده كمى كه بسيار كم بودند و آنان اصحاب يمين هستند.[۱۳]
در اين تصویر از عالم ذرّ همانان كه در حديث اول از اجابت فرمان پروردگار سر باز زدند، اينک كه همان گوينده «آیا من پروردگار شما نیستم» از آنان سه اقرار مىخواهد: اقرار به توحيد، نبوت و امامت. در مورد سوم در مقابل او قد علم مىكنند و پاسخ منفى مىدهند و عجيب اينكه عدهشان هم بسيار است؛ همانگونه كه در اين جهان بلىگويان به على بن ابىطالب عليه السلام هميشه در اقليت بودهاند. آثار عالم ذر در دنيا ظهور میيابد و صاحب ولايت آن را تشخيص مىدهد چنان كه ابليس روزى با اميرالمؤمنين عليه السلام رو به رو شد و اين نكته را درباره روز ميثاق براى حضرت بازگو كرد و گفت: آنگاه كه خداوند آدم را خلق كرد و نسل او را مانند ذراتى از صلبش بيرون آورد و از آنان پيمان گرفت: آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: آرى. خداوند آنان را بر خودشان شاهد گرفت و ميثاق محمد و تو را، يا على، گرفت و همه را به تو شناساند و روح همه را به تو معرفى كرد. پس، هيچكس به تو اظهار نمىكند كه دوستت دارد، مگر آنكه تو او را مىشناسى و هيچكس به تو اظهار نمىكند كه تو را دوست ندارم، مگر آنكه او را مىشناسى.[۱۴]
دنباله اين مسير بسيار روشن است كه عالم ذر را به بهشت و جهنم وصل مىنمايد. امام صادق علیه السلام مىفرمايد: خداوند از شيعيان ما پيمان گرفت همانگونه كه از بنىآدم پيمان گرفت، آنجا كه مىفرمايد: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى
. پس هركس به ميثاق خود وفا كند، خداوند نيز با بهشت به او وفا مىكند و هركس ما را دشمن بدارد و حق ما را ادا نكند، در آتش هميشگى و دائمى خواهد بود.[۱۵]
بحث دوم: ارتباط ولايت با طيب ولادت
از عوامل ريشهاى در طيببودن و خباثت، كيفيت انعقاد نطفه انسان است. ارتباط مستقيم اين مسئله با پذيرفتن ولايت اهل بيت عليهم السلام از مسلمات است؛ چون احاديث بسيارى درباره آن وارد شده و عملاً نيز به اثبات رسيده است. در احاديثى «طيب الولادة؛ پاکی ولادت» آغاز نعمتها شمرده شده كه بايد بهخاطر آن شكر خاصى از درگاه ايزدى نمود. پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد: هركس ما اهل بيت را دوست دارد خدا را بر اولينِ نعمتها سپاس گويد. پرسيدند: اولين نعمتها چيست؟ فرمود: پاكىِ ولادت. سپس فرمود: ما را دوست نمىدارد، مگر كسى كه ولادتش پاک باشد.[۱۶]
پس منظور از پاکی ولادت حلالزادگى است، كه نقطه مقابل آن حرامزادگى (از زنا متولدشدن يا در ايام حيض باردار شدن مادر) است. چنان كه اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد: دوست نمىدارد ما را ولدالزنا يا كسى كه مادرش در ايام حيض به او حامله شده باشد.[۱۷]
در روایتی دیگر، اميرالمؤمنين عليه السلام در ارتباط طهارت نسل با پذيرش ولايت نكتهای فرموده است: اگر امور بهدست مردم بود (و همين انتخاب ظاهرى بود) احدى را بر ما مقدم نمىداشتند و نمىپذيرفتند، ولى خداوند است كه هركس را بخواهد به رحمت خويش اختصاص میدهد. سپس در بيان آن رحمت الهى فرمود: پس خدا را شكر كنيد بر آنچه شما را اختصاص داده از آغاز نعمتها. سپس فرمود: منظورم پاكى در تولد است.[۱۸] پيداست كه حلالزادگى بهمعناى ازدواج صحيح پدر و مادر و خيانتنكردن مادر به پدر است كه در تمام ملل جهان معتبر است و از نظر اسلام هم ازدواج هر قومى محترم است، چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: هر قومى نكاحى معتبر دارند.[۱۹] نیز، امام صادق عليه السلام فرمود: ازدواج مشرکان از نظر اسلام معتبر است.[۲۰]
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: هركس خُنكى و لذت محبت ما را بر قلب خويش احساس كرد براى مادرش بسيار دعا كند، چرا كه مادرش به پدرش خيانت نكرده است.[۲۱] آن قدر اين مسئله بنيادى است كه در حديث ديگر مىفرمايد: بالاترين فضيلت شيعيان ما اين است كه زناكاران آنان را به دنيا نياوردهاند، چه در جاهلیت و چه در اسلام.[۲۲] شايد منظور از جاهليت كه در برابر اسلام ذكر شده، فقط زمان جاهليت عصر بعثت نباشد، بلكه قبل از مسلمانشدن شخص يا والدينش در هر زمانى منظور باشد كه در آن دوران نيز از نسل پاک و پدر و مادرى با ازدواج صحيح در قوم و ملت و دين خود به دنيا آمدهاند.
بر این اساس، «پاکی مولد» بهدستور پيامبر صلى الله عليه و آله وارد متن جامعه شده و «محبت على عليه السلام» ضابطه قطعى آن قرار گرفته، آنجا كه فرمود: «امتحان كنيد فرزندان خود را با حبّ على بن ابىطالب. هر فرزندى كه محبت او را داشت بدانيد كه از حلالزادگى اوست و هر فرزندى كه بغض او را داشت بدانيد كه از حرامزادگىاش است».[۲۳] سپس اين ضابطه به مرحله عمل رسيد چنانكه جابر بن عبدالله انصارى مىگويد: از آن پس ما محبت على عليه السلام را بر فرزندانمان عرضه مىكرديم. هر كدام كه على عليه السلام را دوست داشت، مىفهميديم كه فرزند خودمان است و هر كدام على عليه السلام را مبغوض مىداشت او را فرزند خود نمىدانستيم.[۲۴]
امام صادق عليه السلام پرده از حقيقت بر مىدارد و آن را با صراحت چنين بيان مىفرمايد: دوست نمیدارد ما را مگر كسى كه ولادتش طيب و پاک باشد، و دشمن نمىدارد ما را مگر كسى كه او را به پدرش ملحق كرده باشند، در حالى كه مادرش از مرد ديگرى به او باردار شده، ولى او را به شوهرش منسوب مىكند و او را وادار به پذيرش او مىنمايد.[۲۵]
بحث سوم: ارتباط ولايت با خبث ولادت
در مقابل «طيب الولادة» و آثار آن «خبث الولادة» قرار دارد كه منشأ اصلى خباثت است و در احاديث بهعنوان يک ضابطه مسلَّم بدان تصريح شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «تو را دوست نمىدارد، مگر كسى كه ولادتش پاک است و تو را دشمن نمىدارد، مگر كسى كه ولادتش خبيث و ناپاک است.[۲۶] صريحتر از اين فرمود: «هركس عترت مرا دوست نداشته باشد يكى از اين سه است: يا منافق است، يا زنازاده است، و يا كسى است كه مادرش در غير طهارت از حيض به او حامله شده است».[۲۷] اميرالمؤمنين عليه السلام كلمه «وَلَد حَلال» را بهصراحت در حديثى چنين فرمود: دروغ مىگويد كسى كه گمان مىكند از حلال به دنيا آمده در حالى كه مرا و امامان از فرزندان مرا مبغوض مىدارد.[۲۸]
بحث چهارم: ارتباط ولايت با شرک شيطان
شركت شيطان در عمل انسان كه به شريکبودن او در آن عمل باز مىگردد از عوامل قطعى در خباثت است و در پذيرش ولايت اهل بيت عليهم السلام اثر يقينى دارد. خداوند در آیه ۶۴ سوره اسراء این موضوع را بهصراحت مىفرمايد. اینک بايد ديد آثار اين شرک شيطان در كجا ظاهر مىشود. در این باره در روایتی آمده که روزى ابليس در برابر اميرالمؤمنين عليه السلام ظاهر شد و گفت: من با دشمنان تو در اموال و اولاد شركت كردهام![۲۹] و در مقابل گفت: به خدا قسم، با احدى از دوستدارانت در مادرشان شريک نشدهام![۳۰] روزى ديگر به آن حضرت گفت: اى پسر ابىطالب، كسى نيست كه تو را مبغوض بدارد، مگر اينكه با پدرش در رحم مادرش و در فرزند و مالش شريک بودهام. كتاب خدا را خواندهاى كه مىفرمايد: وَ شارِكْهُمْ فِى الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ ...
.[۳۱]
از مسايل پيچيده خلقت كيفيت شركت شيطان در انعقاد نطفه است كه نتيجهاش خبث ولادت مىشود. در اين باره دو حديث در دو جهت آمده است:
- امام باقر علیه السلام درباره زنا مىفرمايد: وقتى مردى زنا مىكند شيطان هم شركت مىكند و هر دو با هم عمل را انجام مىدهند، در حالى كه يک نطفه است و فرزند از آن به وجود مىآيد و شركت شيطان مىشود.[۳۲]
- امام صادق عليه السلام درباره موارد غير زنا نيز از حضور شيطان بر حذر مىدارد و مىفرمايد: هرگاه مردى به همسرش نزديک شود و براى عمل زناشويى كنار او قرار گيرد، شيطان در آنجا حاضر مىشود؛ اگر نام خدا را بر زبان آورد، شيطان از او دور مىشود، ولى اگر بدون ذكر نام خدا كار را انجام دهد، شيطان شركت مىكند و عمل زناشويى از هر دو با هم واقع مىشود، در حالى كه نطفه يكى است. از امام صادق عليه السلام پرسيدند: اين از كجا معلوم مىشود؟ فرمود: از حب و بغض ما.[۳۳]
نمونه ديگرى كه شركت شيطان در اموال و اولاد را با هم ترسيم مىكند و ثمره آن را گوشزد مىنمايد، كلام اميرالمؤمنين عليه السلام است كه مىفرمايد: ابوبكر و عمر حق ما را غصب كردند و با آن كنيزانى خريدند و زنهایی را به ازدواج خود در آوردند. بدانيد كه ما شيعيانمان را از جهت حقوقمان حلال قرار داديم تا ولادتشان طيب باشد؛ يعنى اموال اهل بيت عليهم السلام كه غصب شده و قيمت كنيزان و مهريه زنان قرار داده شده اين ازدواج را آلوده ساخته و ولادت آنان را از اين جهت هم ناپاک ساخته است.[۳۴]
بحث پنجم: آثار طهارت مولد در قيامت
طهارت مولد در روز جزا روشن میشود. اين طهارت با طهارت بهشت پيوند خورده و آن روز همه حلالزادگان شناخته مىشوند. پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: روز قيامت مردم با نام مادرانشان خوانده مىشوند، مگر شيعيان تو كه با نام پدرانشان خوانده مىشوند و اين بهخاطر پاکبودن ولادتشان و حلالزاده بودنشان است.[۳۵]
يعنى نسب صحيح باعث مىشود كه روز قيامت بگويند: «فلانى پسرِ فلان مَرد»، ولى وقتى نسب صحيح نباشد و پدر معروف در دنيا پدرِ واقعىِ او نباشد -يا از جهت باطلبودن ازدواج او يا زناكاربودن و فرزند ديگران را به شوهر ملحقنمودن- در اين صورت پدرى ندارد تا او را با نام پدر بخوانند و راهى نيست جز آنكه بگويند: «فلانى فرزندِ فلان زن» كه از او به دنيا آمده است. در ورود به بهشت نتيجه قاطع به نمايش گذاشته مىشود. امام صادق عليه السلام مىفرمايد: خداوند عزوجل بهشت را طاهر مطهر خلق نموده است. بنابراين جز كسى كه ولادتش طيّب و پاک باشد وارد بهشت نمى شود.[۳۶] اين افتخار را هنگام ورود به بهشت گوشزد بهشتيان مىكنند كه سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ
يعنى ولادت شما طيب است و حلالزادهايد؛ چرا كه وارد بهشت نمىشود، مگر حلالزاده،
فَادْخُلُوها خالِدِينَ
.[۳۷]
بحث ششم: كثرت خبيث و قلت طيّب
آنچه در ابتداى نظر باعث وحشت مىشود كثرت خبيثان در هر زمانى است كه مخالفان اهل بيت عليهم السلام هستند در حالى كه خداوند در آیه ۱۰۰ مائده فرموده است: «بگو: خبيث و طيب مساوى نخواهد شد، اگر چه كثرت خبيث تو را به تعجب وا دارد»! و با اين آيه قرآن دلها آرام مىگيرد كه كثرت خبيث نه تعجب دارد و نه وحشت، و آنكه نزد خدا ارزش دارد، همانا طيب است و بس، اگر چه طيب يک نفر باشد و آنكه نزد خدا ارزش ندارد همانا خبيث است، اگر چه همه عالم باشند.
بر این اساس، خداوند مرحله نهايى خبيث از طيب را در آیه ۳۷ سوره انفال چنين بيان فرموده است: «تا خداوند خبيث را از طيب جدا كند و خبيثها را كنار هم قرار دهد و همه را متراكم كند و سپس در جهنم قرار دهد كه اينان زيانكارانند». پس خداوند پس از جداسازى خبيث و طيب، خبيثان را هر قدر كه باشند مجموعاً به جهنم مىريزد و صفحه وجود را از شرشان پاک مىكند و آنچه مىماند فقط طيب خواهد بود.
اينجاست كه حسن احاديثِ ولايت برای شیعیان روشن میشود كه خداوند به پيامبرش مىفرمايد: قسم به عزت و جلالم، اگر همه خلقم نزد من آيند در حالى كه به اندازه چشم بر هم زدنى درباره تو شک داشته باشند يا برگزيدگان از ذريهات را مبغوض بدارند، آنان را داخل آتش خواهم كرد و از اين كار باكى ندارم![۳۸] يعنى نه جاى تعجب دارد و نه بايداز آن وحشت داشت؛ همانگونه كه درباره نقطه مقابل آن را خداوند چنين فرموده است: «اگر همه مردم بر ولايت على اجتماع مىكردند، آتش جهنم را خلق نمىكردم».[۳۹]
طیب و خبیث از عالم ذر و روز الَسْت مسیری مشابه را آغاز میکنند و تا زمانی که نطفه بسته میشود، از شر و شیطان یا کفر دور میمانند. پس از تولد، رفتار آنها در محبت و بغض اهل بیت علیهمالسلام نمایان میشود. در نهایت، در روز قیامت، طیبها به بهشت و خبیثها به جهنم میروند و از یکدیگر تمییز داده میشوند.[۴۰]
پانویس
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير، ص۱۷۹-۱۸۶؛ واقعه قرآنى غدير، ص۹۷.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۲۳۵-۲۳۶.
- ↑ اسرار غدير، ص۱۵۰، بخش۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۲۳۷.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۲۳۷.
- ↑ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۹۵.
- ↑ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۶۵.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۲۳۸-۲۳۹.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۲۴۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۲، ص۱۹۶.
- ↑ مناقب الإمام أميرالمؤمنين علی بن أبیطالب عليه السلام، ج۲، ص۱۰۶؛ الغارات، ج۲، ص۹۱۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۵، ص۲۴۵؛ بحارالانوار، ج۹۹، ص۲۱۸.
- ↑ اليقين، ص۲۱۳؛ الیقین، ص۲۸۲؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۷۲؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۸۵؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۹۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۹، ص۱۷۸، ح۲۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۲، ص۱۹۰، ح۲۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۵، ح۳؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۰، ح۱۸؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۲، ح۲۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۸، ح۱۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۰، ص۹۹.
- ↑ وسائل الشيعة، ج۱۷، ص۲۹۹.
- ↑ وسائل الشيعة، ج۱۵، ص۸۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۶، ح۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۶، ح۳۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۵-۱۴۶؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۴۶؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۱۰۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۷، ح۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۵۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۸، ص۸۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۹، ص۱۷۸، ح۲۱.
- ↑ وسائل الشيعه، ج۲۰، ص۳۱۲.
- ↑ وسائل الشيعه، ج۲۰۷ ص۱۱۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۷، ح۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۰، ح۱۷؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۵، ح۲۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۵، ص۲۸۵، ح۴؛ بحارالانوار، ج۵، ص۲۸۷، ح۱۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۷، ح۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۹۵؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۶۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۳۲۱.
- ↑ الامالى للصدوق، ص۶۵۷؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۲۴۷.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۲۵۱-۲۵۲.
منابع
- اسرار غدیر؛ محمدباقر انصاری، تهران: نشر تک، ۱۳۸۴ش.
- الامالی؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: محمدباقر کمرهای، تهران: انتشارات کتابچی، ۱۳۷۶ش.
- سخنرانی استثنائی غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
- الغارات؛ ابراهیم بن محمد ثقفی، تحقیق: میرجلال الدین محدث ارموی، تهران: انتشارات انجمن آثار ملی، ۱۳۹۵ق.
- غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
- عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ عبدالله بن نورالله بحرانى اصفهانى، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحى اصفهانى، قم: مؤسسة الإمام المهدى علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
- مناقب الإمام أميرالمؤمنين علی بن أبیطالب عليه السلام؛ محمد بن سلیمان کوفی، تحقیق: محمدباقر محمودی، قم: مجمع إحیای فرهنگ اسلامی، ۱۴۲۳ق.
- واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یکماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
- اليقين باختصاص مولانا علی عليهالسلام بامرة المؤمنين؛ سيد على بن موسی بن طاووس، تحقیق: محمدباقر انصاری، قم: مؤسسه دار الکتاب الجزائری، ۱۴۱۳ق.
- وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة؛ محمد بن الحسن الحرّ العاملي، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، ۱۴۱۶ق.