پرش به محتوا

سعد بن مالک انصاری (ابوسعید)

از ویکی غدیر
(تغییرمسیر از ابوسعید خدری)
سعد بن مالک انصاری
اطلاعات فردی
نام کاملسعد بن مالک بن سنان
سرشناسیابو سعید خُدری
تولد۱۰ سال پیش از هجرت
وفات۷۴ ق
محل دفنبقیع
اطلاعات علمی
استادانصحابی پیامبر صلی الله علیه وآله
اطلاعات فرهنگی
علت شهرتصحابی


سعد بن مالک بن سنان، معروف به ابوسعید خُدری، از بزرگان انصار و صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بود که در ده سال پیش از هجرت در مدینه به دنیا آمد و به همراه پدرش، مالک بن سنان، که در جنگ احد به شهادت رسید، در غزوات مختلف پیامبر صلی الله علیه وآله شرکت کرد. او از راویان حدیث غدیر و یاران امام علی علیه السلام بود و در جنگ‌های صفین و نهروان نیز حضور داشت. نسب او به بنی خدره از بنی عوف انصار بازمی‌گردد و مادرش انیسه بنت ابی حارثه از قبیله بنی نجار بود. وفات ابوسعید را بیشتر منابع در سال ۷۴ق ثبت کرده‌اند و محل دفن او در مدینه و قبرستان بقیع است.

احتجاج به حدیث غدیر

یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله که با غدیر اتمام حجت نموده ابوسعید خدری است:

أخرج الحافظ ابن عقدة فی حدیث الولایة بالإسناد عن سهم بن حصین الأسدی، قال: قَدِمتُ مکّة أنا و عبد اللَّه بن علقمة، و کان عبد اللَّه سبّابةً لعلیّ علیه السلام دهراً، فقلت له: هل لک فی هذا- یعنی أبا سعید الخدری- تحدث به عهداً؟ قال: نعم. فأتیناه، فقال: هل سمعت لعلیّ منقبة؟ قال: نعم إذا حدّثْتُک بها تسأل عنها المهاجرین و الأنصار و قریشاً: أنَّ رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم قال یوم غدیر خُمّ فأبلَغ، ثمّ قال: «أیّها الناس أ لستُ أولی بالمؤمنین من أنفسهم؟ قالوا: بلی. قالها ثلاثَ مرّات. قال: أُدنُ یا علیّ، فرفع رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم یدیه حتی نظرتُ إلی بیاض آباطهما. قال: من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه». قال: فقال عبد اللَّه بن علقمة: أنت سمعت هذا من رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم؟ قال أبو سعید: نعم، و أشار إلی أُذُنیه و صدره، فقال: قد سمعتْه أُذُنای و وعاه قلبی. قال عبد اللَّه بن شریک: فقدم علینا ابن علقمة و ابن حصین فلمّا صلّینا الهجیر، قام عبد اللَّه بن علقمة، فقال: إنّی أتوب إلی اللَّه و أستغفره من سبِّ علیّ. ثلاث مرّات.[۱]

عبداللَّه بن علقمه از کسانی بود که عمری به امیرالمؤمنین علیه السلام ناسزا می‌گفت. یکسال به مکه رفت و نزد ابوسعید خدری آمد و از او پرسید: آیا هیچ منقبتی درباره علی بن ابی طالب علیه السلام شنیده‌ای؟! ابوسعید گفت: آری، می‌توانی از مهاجرین و انصار و قریش سئوال کنی. پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم ابلاغ کاملی نمود و فرمود: ای مردم آیا من نسبت به مؤمنین از خود آنان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری. و این سؤال و جواب سه بار تکرار شد. سپس فرمود: ای علی، نزدیک بیا. پیامبر صلی الله علیه و آله دو دست او را بلند کرد به طوری که زیر بغل‌های آنان را می‌دیدم، و فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»، و این را سه مرتبه فرمود. عبداللَّه بن علقمه - که تحت تأثیر تبلیغات بنی امیه قرار داشت - با تعجب پرسید:تو خودت این را از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدی؟ ابوسعید اشاره به گوش‌ه ای و سینه اش کرد و گفت: دو گوشم شنیده و قلبم آن را در خود جای داده است. اینجا بود که عبدالله گفت: من از ناسزا گفتن به علی علیه السلام استغفار و توبه می‌نمایم.[۲]

شأن نزول آیه اکمال

با توجه به استناد ریشه ای غدیر به قرآن، اتمام حجت‌ها و دفاع از حریم غدیر با تکیه بر آیات قرآنی در طول چهارده از سوی پیامبر و ائمه علیهم السلام و اصحابشان صورت گرفته، که از جمله آنها اتمام حجت قرآنیِ ابوسعید خدری با آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» است که بر فراز منبر نازل شد:

عن أبی سعید الخُدری: أنَّ رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم دعا الناس إلی علیّ رضی الله عنه فی غدیر خُمّ، و أمر بما تحت الشجرة من الشوک فقُمّ، و ذلک یوم الخمیس، فدعا علیّا، فأخذ بضَبْعَیه، فرفعهما حتی نظر الناس إلی بیاض إبطی رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم ثمّ لم یتفرّقوا حتی نزلت هذه الآیة: (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ. ..) الآیة، فقال رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم: «اللَّه أکبر علی إکمال الدین، و إتمام النعمة، و رضا الربّ برسالتی و الولایة لعلیّ من بعدی. قال: من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و انصرْ من نصره، و اخذُلْ من خذله». فقال حسّان بن ثابت: ائذن لی یا رسول اللَّه فأقولَ فی علیٍّ أبیاتاً لتسمعها. فقال: «قُلْ علی برکة اللَّه». فقام حسّان، فقال: یا معشر قریش اسمعوا قولی بشهادة من رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم فی الولایة الثابتة: یُنادیهُمُ یومَ الغدیرِ نبیُّهُمْ …

از ابی سعید خدری روایت نموده که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله دعوت فرمود مردم را در غدیر خم بسوی علی علیه السّلام و امر فرمود خار و خاشاک زیر درخت را روفتند و آن روز پنجشنبه بود. پس علی را طلبید و بازوی او را گرفت و او را بلند کرد تا حدّی که مردم زیر بغل رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را دیدند سپس- هنوز پراکنده نشده بودند که این آیه نازل شد: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ تا آخر آیه،[۳] پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله (از فرط سرور و اعجاب) بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی پروردگار برسالت خود و ولایت علی علیه السّلام پس از خود تکبیر فرمود سپس گفت: هر کس که من مولای اویم پس علی علیه السّلام مولای او خواهد بود. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد و یاری فرما آنکه را که او را یاری نماید و خوار گردان آنکه را که او را خوار گرداند. در این هنگام حسان بن ثابت عرض کرد یا رسول اللّه بمن اذن بده تا درباره علی علیه السّلام ابیاتی بگویم تا شما آنها را بشنوید. پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: بگو بمیمنت و مبارکی که از طرف خداوند شامل حال شده. پس حسان بپا خواست و گفت: ای گروه قریش گفتار مرا با حضور رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در مورد ولایت ثابته بشنوید: «ینادیهم یوم الغدیر نبیهم»[۴]

روایت حدیث غدیر[۵][۶]

ابن عقده در «حدیث الولایة» و نیز ابوبکر بن مردویه حدیث غدیر را از ابوسعید خدری نقل کرده‌اند.

همچنین در مدارک زیر حدیث غدیر از او نقل شده است:

حافظ ابونعیم در «ما نزل من القرآن فی علی علیه السلام»، حافظ ابوسعید مسعود بن ناصر سجستانی در «کتاب الولایة»، حافظ ابوالقاسم عبدالله حسکانی، حافظ ابوالفتح محمد بن علی نطنزی در «الخصائص العلویة»، نیشابوری در تفسیر خود، حموینی در «فرائد السمطین»، خوارزمی در «المناقب»، ابن صباغ مالکی در «الفصول المهمة»، هیثمی در «مجمع الزوائد»، طبرانی در «المعجم الاوسط»، ابن کثیر در تفسیرش و نیز در «البدایة و النهایة»، سیوطی در «جمع الجوامع» و «تاریخ الخلفاء» و «الدرّ المنثور»، متقی هندی در «کنز العمال»، بدخشانی در «نزل الابرار»، آلوسی در «روح المعانی»، «تفسیر المنار»، بدرالدین عینی در «عمدة القاری»، جزری در «اسنی المطالب».[۷]

زندگی‌نامه

سعد بن مالک بن سنان، مشهور به ابوسعید خدری، از بزرگان قبیله خزرج و انصار مدینه بود که ده سال پیش از هجرت در مدینه به دنیا آمد. مادرش انیسه دختر ابی حارثه از قبیله بنی نجار بود[۸] و از این رو، ابوسعید و ابوقتاده (صحابی مشهور پیامبر) برادران مادری یکدیگر بودند.[۹] پدرش مالک بن سنان نیز از اصحاب پیامبر بود و در جنگ احد به شهادت رسید.

ابوسعید در سن ۱۳ سالگی برای شرکت در جنگ احد به پیامبر صلی الله علیه وآله معرفی شد، اما به دلیل سن کم پذیرفته نشد و پس از آن در غزوه بنی مصطلق که پانزده ساله بود، شرکت نمود و در تمامی غزوات دیگر حضور یافت.[۱۰] او از عقلاء و فضلاء صحابه و راویان حدیث بود[۱۱] و بیش از ۱۱۷۰ حدیث از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده است که برخی در صحاح معتبر همچون مسلم و بخاری آمده‌اند. همچنین از مشاهیر اصحاب و تابعین نیز حدیث روایت کرده است[۱۲].

درباره موضع ابوسعید نسبت به خلافت حضرت علی (علیه‌السلام) روایات متضادی وجود دارد؛ برخی او را از نخستین روزهای پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله، از طرفداران علی علیه السلام دانسته‌اند[۱۳] و برخی گفته‌اند که در شورش طرفداران عثمان علیه حضرت علی علیه السلام حضور داشت و از بیعت با حضرت علی علیه السلام خودداری کرد[۱۴]. اما حضور او در جنگ‌های صفین و نهروان و نقل احادیث متعدد در فضیلت حضرت علی علیه السلام، نشان‌دهنده حمایت او از امام علی علیه السلام است[۱۵].

ابوسعید با بنی‌امیه رابطه دوستانه نداشت و در فرصت‌های مختلف از آنان انتقاد می‌کرد. از جمله اعتراض او به معاویه در برچیدن قبرهای شهدای احد[۱۶] و اعتراض به مروان بن حکم در خطبه عید گزارش شده است[۱۷]. وی همچنین در زمان خلافت معاویه به شام رفت تا اعتراض خود را ابراز کند[۱۸].

در واقعه حره که لشکریان شام به مدینه حمله کردند، ابوسعید در غاری پنهان شد اما توسط یکی از آنان دیده شد. وقتی شامی به او حمله کرد، ابوسعید شمشیر کشید ولی سپس به او گفت که اگر تو مرا بکشی، من تو را نمی‌کشم. پس از شناخت، شامی از او طلب بخشش کرد[۱۹]. در روایت دیگری آمده که لشکریان شام به خانه‌اش هجوم برده و او را مورد ضرب و شتم قرار دادند و اموالش را غارت کردند[۲۰].

مورخان ابوسعید را از بزرگان انصار و فقهای برجسته دانسته‌اند[۲۱] و رجال‌شناسان شیعه او را بسیار ستوده‌اند. برخی او را در ردیف سلمان و ابوذر قرار داده‌اند.[۲۲]

ابوسعید از راویان برجسته احادیث پیامبر بود[۲۳] و احادیث وی در منابع معتبر حدیثی آمده است. وی به زهد و پارسایی نیز مشهور بود و در این زمینه توسط ابن جوزی و ابونعیم مورد توجه قرار گرفته است.[۲۴]

ابوسعید خدری نقل می‌کند که در مکه، مردی عرب با ظاهری رعب‌آور نزد پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله آمد و درباره جایگاه علی علیه السلام در دل پیامبر صلی الله علیه وآله پرسید. پیامبر صلی الله علیه وآله با شنیدن این سؤال بسیار گریست و پس از دعا و توصیف فضایل حضرت علی علیه السلام، آن مرد ناپدید شد. پیامبر صلی الله علیه وآله به ابوسعید گفت که آن مرد جبرئیل بود که برای تأکید بر مقام حضرت علی علیه السلام این سؤال را مطرح کرد تا این موضوع به عنوان عهد و پیمانی در میان مسلمانان باقی بماند[۲۵].

در جنگ اُحد، زمانی که دو حلقه زره پیامبر صلی الله علیه وآله در صورتشان فرورفت و خون جاری شد، مالک بن سنان (پدر ابوسعید) خون پیامبر را با دهان مکید و فرو برد. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود هر کس می‌خواهد کسی را ببیند که خونش با خون من آمیخته، به مالک بن سنان نگاه کند؛ و گفت کسی که خونش به خون من برسد، آتش دوزخ او را لمس نخواهد کرد[۲۶].

ابوسعید روایت می‌کند که پیامبر صلی الله علیه وآله به اصحابش دستور داد در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان با ناکثین، قاسطین و مارقین بجنگند و تصریح کرد که این جنگ‌ها باید همراه علی بن ابی‌طالب علیه السلام باشد[۲۷].

ابوسعید نقل می‌کند که مردی یهودی از عمر درباره عالم‌ترین فرد امت پرسید و عمر او را به حضرت علی علیه السلام راهنمایی کرد. مرد یهودی با پرسش‌هایی درباره اولین سنگ، چشمه و درخت روی زمین، و نیز تعداد امامان امت اسلام، به حقانیت حضرت علی علیه السلام پی برد و مسلمان شد. حضرت علی علیه السلام تصریح کرد که برای این امت دوازده امام هدایتگر از نسل پیامبر صلی الله علیه وآله خواهد بود[۲۸].

ابوسعید خدری از بزرگان انصار، راوی احادیث مهم و از اصحاب نزدیک پیامبر صلی الله علیه وآله و امام علی علیه السلام بود. او در زهد و پارسایی شهرت داشت و در منابع شیعه و سنی مورد ستایش قرار گرفته است. او می‌گفت: منافقان را با دشمنی‌شان نسبت به حضرت علی علیه السلام می‌شناختیم.

وفات ابوسعید در منابع مختلف متفاوت آمده است؛ ابن اثیر وفات او را در سال ۷۴ هجری قمری گزارش کرده[۲۹]، برخی منابع سال ۶۴ یا ۶۵ را نیز ذکر کرده‌اند.[۳۰] گفته شده که سه روز در بستر احتضار بود و سپس در قبرستان بقیع مدینه به خاک سپرده شد. همچنین مزاری به نام او در استانبول وجود دارد.

پانویس

  1. الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج‌لد1، صفحه 104
  2. بحار الانوار: ج ۳۷ ص۱۲۳، ۱۲۴.
  3. مائده/۳.
  4. ترجمه الغدیر، ج‌لد1بخش اول، صفحه 86
  5. چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): ص ۱۴۸.
  6. ترجمه الغدیر، ج‌لد1بخش اول، صفحه 86
  7. تفسیر نیشابوری: ج ۶ ص ۱۹۴. المناقب) خوارزمی(: ص ۸۰. الفصول المهمة (ابن صباغ مالکی): ص ۲۷. مجمع الزوائد) هیثمی(: ج ۹ ص ۱۰۸. تفسیر ابن‌کثیر: ج ۲ ص ۱۴. البدایة و النهایة: ج ۷ ص۳۴۹، ۳۵۰. . تاریخ الخلفاء (سیوطی): ص ۱۱۴. الدر المنثور: ج ۲ ص۲۵۹، ۲۹۸. کنز العمال: ج ۶ ص ۳۹۰. نزل الابرار: ص ۲۰. روح المعانی (آلوسی): ج ۲ ص ۳۴۹. تفسیر المنار: ج ۶ ص ۴۶۳. اسنی المطالب (جزری): ص ۳.
  8. الاستیعاب فی معرفه الاصحاب - جلد: 2 صفحه: 602
  9. الطبقات الکبری - جلد: 8 صفحه: 310
  10. الاستیعاب فی معرفه الاصحاب - جلد: 2 صفحه: 602
  11. کَانَ أَبُو سَعِید من الحفاظ المکثرین العلماء الفضلاء العقلاء، وأخباره تشهد له بتصحیح هذه الجملة. الاستیعاب فی معرفه - جلد: 4 صفحه: 1672
  12. رُوی لأبی سعید عن النبی - صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - ألف حدیث ومائة وسبعون حدیثًا، اتفق البخاری ومسلم علی ستة وأربعین منها، وانفرد البخاری بستة عشر، ومسلم باثنین وخمسین. وروی أبو سعید عن جماعة من الصحابی أیضًا، منهم أبو بکر، وعمر، وعثمان، وزید ابن ثابت، وأبو قتادة، وعبد الله بن سلام، وأبوه مالک بن سنان. وروی عنه جماعة من الصحابة، منهم عبدالله بن عمر، وعبد الله بن عباس، وجابر ابن عبدالله، وغیرهم، رضی الله عنهم أجمیعن. وروی عنه خلائق من التابعین، منهم ابن المسیب، وعبید الله بن عبدالله بن عتبة، وأبو سلمة وحمید ابنا عبد الرحمن بن عوف، وعامر بن سعد، وعطاء بن یزید، وعطاء بن یسار، وعبید بن حنین، بنونین، ونافع، وخلائق. وکان من فقهاء الصحابة وفضلائهم البارعین. تهذیب الاسماء واللغات - جلد: 2 صفحه: 237
  13. الغارات، صفحه۳۷۳.
  14. الرابع وقع فی خروج طلحة والزبیر وعائشة وأم حبیبة وزید بن ثابت والنعمان بن بشیر وکعب بن عجرة وأبو سعید الخدری ومحمد بن مسلمة والولید بن عقبة وعمرو بن العاص فی بیعة علی عم وقولهم لا نراک أهلاً لهذا الأمر. البدء والتاریخ - جلد: 5 صفحه: 123
  15. وکان أبو سعید من أفاضل الانصار وحفظ عن رسول‌الله صلی الله علیه وسلم حدیثا کثیرا وروی عنه من الصحابة جابر بن عبدالله وعبد الله بن عباس وورد المدائن فی حیاة حذیفة بن الیمان وبعد ذلک مع علی بن أبی طالب لما حارب الخوارج بالنهروان تاریخ بغداد - جلد: 1 صفحه: 192
  16. قال و یقال إن معاویة لما أراد أن یجری العین آلتی أحدثها بالمدینة و هی کظلمة نادی منادیه بالمدینة من کان له قتیل بأحد فلیشهد فخرج الناس إلی قتلاهم فوجدوهم رطابا یتثنون فأصابت المسحاة رجل رجل منهم فثعبت دما فقال أبو سعید الخدری لا ینکر بعد هذا منکر أبدا. شرح نهج البلاغة - جلد: 14 صفحه: 264
  17. وَهُوَ الَّذِی أنکر عَلَی مَرْوَان بن الحکم فِی تَقْدِیمه خطْبَة الْعِید عَلَی الصَّلَاة. الوافی بالوفیات - جلد: 15 صفحه: 93
  18. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: «إِذَا رَأَیْتُمْ مُعَاوِیَةَ یَخْطُبُ عَلَی مِنْبَرِی فَاقْتُلُوهُ». قَالَ فَحَدَّثَنِی بَعْضُهُمْ قَالَ: قَالَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ: فَلَمْ نَفْعَلْ وَ لَمْ نُفْلِحْ.. وقعة صفین - جلد: 1 صفحه: 217
  19. قَالَ أَبُو عَقِیْلٍ الدَّوْرَقِیُّ: سَمِعْتُ أَبَا نَضْرَةَ یُحَدِّثُ، قَالَ: دَخَلَ أَبُو سَعِیْدٍ یَوْمَ الحَرَّةِ غَاراً، فَدَخَلَ عَلَیْهِ فِیْهِ رَجُلٌ، ثُمَّ خَرَجَ، فَقَالَ لِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ: أَدُلُّکَ عَلَی رَجُلٍ تَقْتُلُهُ؟ فَلَمَّا انْتَهَی الشَّامِیُّ إِلَی بَابِ الغَارِ، وَفِی عُنُقِ أَبِی سَعِیْدٍ السَّیْفُ، قَالَ لأَبِی سَعِیْدٍ: اخْرُجْ. قَالَ: لاَ أَخْرُجُ، وَإِنْ تَدْخُلْ أَقتُلْکَ. فَدَخَلَ الشَّامِیُّ عَلَیْهِ، فَوَضَعَ أَبُو سَعِیْدٍ السَّیْفَ، وَقَالَ: بُؤْ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ، وَکُنْ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ. قَالَ: أَنْتَ أَبُو سَعِیْدٍ الخُدْرِیُّ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: فَاسْتَغْفِرْ لِی، غَفَرَ اللهُ لَکَ. سیر اعلام النبلاء - جلد: 3 صفحه: 170
  20. ولزم أبو سعید الخدری بیته، فدخل علیه نفر من أهل الشام، فقالوا: أیها الشیخ، من أنت ؟ فقال: أنا أبو سعید الخدری صاحب رسول‌الله صلی الله علیه وآله وسلم، فقالوا ما زلنا نسمع عنک، فبحظک أخذت فی ترکک قتالنا، وکفک عنا، ولزوم بیتک، ولکن أخرج إلینا ما عندک. قال: والله ما عندی مال ، فنتفوا لحیته، وضربوه ضربات، ثم أخذوا کل ما وجدوه فی بیته حتی الصواع وحتی زوج حمام کان له. الإمامة والسیاسة - جلد: 1 صفحه: 236
  21. تاریخ بغداد - جلد: 1 صفحه: 192
  22. الرجال، برقی، جلد۱، صفحه۲
  23. الاستیعاب فی معرفه الاصحاب - جلد: 2 صفحه: 602
  24. حلیة الاولیاء، جلد۱، صفحه۳۶۹
  25. عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ قَالَ قَالَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیِ کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله بِمَکَّةَ إِذْ وَرَدَ عَلَیْهِ أَعْرَابِیٌّ طَوِیلُ الْقَامَةِ عَظِیمُ الْهَامَةِ مُحْتَزِمٌ بِکِسَاءٍ وَ مُلْتَحِفٌ بِعَبَاءٍ قُطْوَانِیٍّ قَدْ تَنَکَّبَ قَوْساً لَهُ وَ کِنَانَةً فَقَالَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه وآله یَا مُحَمَّدُ أَیْنَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام مِنْ قَلْبِکَ فَبَکَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله بُکَاءً شَدِیداً حَتَّی ابْتَلَّتْ وَجْنَتَاهُ مِنْ دُمُوعِهِ وَ أَلْصَقَ خَدَّهُ بِالْأَرْضِ ثُمَّ وَثَبَ کَالْمُنْفَلِتِ مِنْ عِقَالِهِ وَ أَخَذَ بِقَائِمَةِ الْمِنْبَرِ ثُمَّ قَالَ یَا أَعْرَابِیٌّ وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَ سَطَحَ الْأَرْضَ عَلَی وَجْهِ الْمَاءِ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ سَیِّدِ کُلِّ أَبْیَضَ وَ أَسْوَدَ وَ أَوَّلُ مَنْ صَامَ وَ زَکَی وَ تَصَدَّقَ وَ صَلَّی الْقِبْلَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ حَمَلَ الرَّایَتَیْنِ وَ فَتَحَ بَدْراً وَ حُنَیْنَ ثُمَّ لَمْ یَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَیْنٍ قَالَ فَغَابَ الْأَعْرَابِیُّ مِنْ بَیْنِ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لِأَبِی سَعِیدٍ یَا أَخَا جُهَیْنَةَ هَلْ عَرَفْتَ مَنْ کَانَ یُخَاطِبُنِی فِی ابْنِ عَمِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ کَانَ وَ اللَّهِ جَبْرَئِیلَ هَبَطَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ لِیَأْخُذَ عُهُودَکُمْ وَ مَوَاثِیقَکُمْ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام. المحاسن؛ جلد‏2؛ صفحه331
  26. وَکَانَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیّ یُحَدّثُ أَنّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآله و سَلَّمَ أُصِیبَ وَجْهُهُ یَوْمَ أُحُدٍ فَدَخَلَتْ الْحَلَقَتَانِ مِنْ الْمِغْفَرِ فِی وَجْنَتَیْهِ، فَلَمّا نُزِعَتَا جَعَلَ الدّمُ یَسْرُبُ کَمَا یَسْرُبُ الشّنّ، فَجَعَلَ مَالِکُ بن سنان یَمْلُجُ الدّمَ بِفِیهِ ثُمّ ازْدَرَدَهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآله وسَلَّمَ: مَنْ أَحَبّ أَنْ یَنْظُرَ إلَی مَنْ خَالَطَ دَمُهُ دَمِی فلینظر إلی مالک بن سنان. فَقِیلَ لِمَالِکٍ: تَشْرَبُ الدّمَ؟ فَقَالَ: نَعَمْ، أَشْرَبُ دَمَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآله وسَلَّمَ. فقال رسول‌الله صلی الله علیه وآله وسلم: مَنْ مَسّ دَمُهُ دَمِی، لَمْ تُصِبْهُ النّارُ. مغازی الواقدی - جلد: 1 صفحه: 247
  27. وأخرج فی الفراید فی الباب الثالث والخمسین عن أبی سعید الخدری قال: أمرنا رسول‌الله صلی الله علیه وآله وسلم بقتال الناکثین والقاسطین والمارقین، قلنا: یا رسول‌الله؟ أمرتنا بقتال هؤلاء فمع من؟ قال: مع علی بن أبی طالب علیه السلام. الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب - جلد: 1 صفحه: 338
  28. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی یَحْیَی الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی هَارُونَ الْعَبْدِیِّ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ: کُنْتُ حَاضِراً لَمَّا هَلَکَ أَبُو بَکْرٍ وَ اسْتَخْلَفَ عُمَرَ أَقْبَلَ یَهُودِیٌّ مِنْ عُظَمَاءِ یَهُودِ یَثْرِبَ وَ تَزْعُمُ یَهُودُ الْمَدِینَةِ أَنَّهُ أَعْلَمُ أَهْلِ زَمَانِهِ حَتَّی رُفِعَ إِلَی عُمَرَ فَقَالَ لَهُ یَا عُمَرُ إِنِّی جِئْتُکَ أُرِیدُ الْإِسْلَامَ فَإِنْ أَخْبَرْتَنِی عَمَّا أَسْأَلُکَ عَنْهُ فَأَنْتَ أَعْلَمُ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله بِالْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ جَمِیعِ مَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَ عَنْهُ قَالَ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ إِنِّی لَسْتُ هُنَاکَ لَکِنِّی أُرْشِدُکَ إِلَی مَنْ هُوَ أَعْلَمُ أُمَّتِنَا- بِالْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ جَمِیعِ مَا قَدْ تَسْأَلُ عَنْهُ وَ هُوَ ذَاکَ فَأَوْمَأَ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ یَا عُمَرُ إِنْ کَانَ هَذَا کَمَا تَقُولُ فَمَا لَکَ وَ لِبَیْعَةِ النَّاسِ وَ إِنَّمَا ذَاکَ أَعْلَمُکُمْ فَزَبَرَهُ عُمَرُ ثُمَّ إِنَّ الْیَهُودِیَّ قَامَ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ لَهُ أَنْتَ کَمَا ذَکَرَ عُمَرُ فَقَالَ وَ مَا قَالَ عُمَرُ فَأَخْبَرَهُ قَالَ فَإِنْ کُنْتَ کَمَا قَالَ سَأَلْتُکَ عَنْ أَشْیَاءَ أُرِیدُ أَنْ أَعْلَمَ هَلْ یَعْلَمُهُ أَحَدٌ مِنْکُمْ فَأَعْلَمَ أَنَّکُمْ فِی دَعْوَاکُمْ خَیْرُ الْأُمَمِ وَ أَعْلَمُهَا صَادِقِینَ وَ مَعَ ذَلِکَ أَدْخُلُ فِی دِینِکُمُ الْإِسْلَامِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام نَعَمْ أَنَا کَمَا ذَکَرَ لَکَ عُمَرُ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ أُخْبِرْکَ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ ثَلَاثٍ وَ ثَلَاثٍ وَ وَاحِدَةٍ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام یَا یَهُودِیُ وَ لِمَ لَمْ تَقُلْ أَخْبِرْنِی عَنْ سَبْعٍ فَقَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ إِنَّکَ إِنْ أَخْبَرْتَنِی بِالثَّلَاثِ سَأَلْتُکَ عَنِ الْبَقِیَّةِ وَ إِلَّا کَفَفْتُ فَإِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنِی فِی هَذِهِ السَّبْعِ فَأَنْتَ أَعْلَمُ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ أَفْضَلُهُمْ وَ أَوْلَی النَّاسِ بِالنَّاسِ فَقَالَ لَهُ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ یَا یَهُودِیُّ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ أَوَّلِ حَجَرٍ وُضِعَ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ وَ أَوَّلِ شَجَرَةٍ غُرِسَتْ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ وَ أَوَّلِ عَیْنٍ نَبَعَتْ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ فَأَخْبَرَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ثُمَّ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ أَخْبِرْنِی عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ کَمْ لَهَا مِنْ إِمَامٍ هُدًی وَ أَخْبِرْنِی عَنْ نَبِیِّکُمْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله أَیْنَ مَنْزِلُهُ فِی الْجَنَّةِ وَ أَخْبِرْنِی مَنْ مَعَهُ فِی الْجَنَّةِ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِنَّ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ اثْنَیْ عَشَرَ إِمَاماً هُدًی مِنْ ذُرِّیَّةِ نَبِیِّهَا وَ هُمْ مِنِّی وَ أَمَّا مَنْزِلُ نَبِیِّنَا فِی الْجَنَّةِ فَفِی أَفْضَلِهَا وَ أَشْرَفِهَا جَنَّةِ عَدْنٍ وَ أَمَّا مَنْ مَعَهُ فِی مَنْزِلِهِ فِیهَا فَهَؤُلَاءِ الِاثْنَا عَشَرَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ وَ أُمُّهُمْ وَ جَدَّتُهُمْ وَ أُمُّ أُمِّهِمْ وَ ذَرَارِیُّهُمْ لَا یَشْرَکُهُمْ فِیهَا أَحَدٌ. الکافی- ط الاسلامیة - جلد: 1 صفحه: 531
  29. وتوفی سنة أربع وسبعین یَوْم الجمعة، ودفن بالبقیع، اسد الغابه - ط الفکر - جلد: 2 صفحه: 213
  30. الکامل فی التاریخ - جلد: 4 صفحه: 363