احتجاج امام کاظم علیه السلام با غدیر

امام کاظم علیه السلام در مناسبتها و فرصتهای به دست آمده، به حدیث غدیر و ماجرای غدیر اشاره می کرد و مردم را از حقیقت ماجرا مطلع می ساخت.

مسجدغدیر

عبد الرحمن برای خداحافظی به خاطر سفر به مکه نزد امام کاظم علیه السلام آمد و از نماز در مسجد غدیرخم پرسید.

امام فرمود: «صَلِّ فِيهِ فَإِنَّ فِيهِ فَضْلًا وَ قَدْ كَانَ أَبِي يَأْمُرُ بِذَلِكَ.»؛ «در آن مکان [مقدس] نماز بخوان که فضیلتی بس عظیم دارد و پدرم همواره به نماز خواندن در آنجا دستور می داد.»[۱]

ماجرای مشهور و معروف غدیر

حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام در حدیثی واقعه‌ غدیر را چنین نقل فرمودند:

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در واقعه‌ معروف و مشهور غدیر امیرالمؤمنین علیه‌السلام را معرفی كردند و از مردم پرسیدند: آیا من صاحب اختیارتر از شما نسبت به خودتان نیستم؟

گفتند: آری، یا رسول اللَّه.

حضرت نگاهی به آسمان كرده فرمودند: «خدایا، شاهد باش»، و این كار را سه بار تكرار كردند.

سپس فرمودند:«اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» [۲]

«بدانید هر كس من مولای او و صاحب اختیارتر نسبت به او هستم این علی مولا و صاحب اختیار اوست».

ولایت همه خلایق با ماست

در ایامی كه امام کاظم علیه‌السلام در زندان بودند، روزی هارون حضرت را احضار كرد و مسائلی را سؤال نمود كه از جمله درباره‌ ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام بر مردم بود.

حضرت فرمود:

ما می‌گوییم ولایت همه‌ خلایق با ماست... ما این ادعا را از كلام پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در غدیر خم داریم كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلَِّى‏ مَوْلَاه‏»[۳]

دشمنان غدیر در روز غدیر

امام كاظم علیه‌السلام در بیان توطئه‌ منافقان در غدیر چنین فرمودند:

وقتی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله علی علیه السلام را روز غدیر خم به امامت منصوب کرد و به عُمَر و همه نُه نفر از رؤسای مهاجرین و انصار امر فرمود که با علی علیه السلام به عنوان« امیر المؤمنین» بیعت کنند، آنان چنین کردند و بین خود توطئه کردند که امر امامت را از علی علیه السلام بردارند و پیامبر و علی صلوات الله علیهما را نابود کنند؛ و از جمه دسیسه هایشان این بود که اولین نفرشان گفت: تاکنون به هیچ بیعتی همچون این بیعت اطمینان نداشته ام. امید دارم که خداوند به خاطر آن دری از قصرهای بهشت را به روی من بگشاید و مرا از برترین ساکنان و مقیمان آن قرار دهد.

نفر دوم عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا! تنها پس از این بیعت بود که از راه یافتن خود به بهشت و نجات یافتن از دوزخ اطمینان یافتم و به خدا سوگند در ازای سرباز زدن و روی بر تافتن از این بیعت هیچ عطا و پاداشی مرا خوشحال نمی کند، حتی اگر برایم سرتاسر زمین و آسمان را آکنده از مرواریدهای تر و گوهرهای درخشان کنند.

سومی عرض کرد: ای رسول خدا! به خدا سوگند پس از این بیعت، شادمانی در جانم، جای هراس را گرفت و امید به بهشت خداوند متعال در دلم پر گشود و اطمینان یافتم که اگر بار گناه تمامی اهل زمین بر دوش من باشد، با این بیعت از همه ی آن پاک شده ام.

سپس بر راستی گفته خود سوگند خورد؛ سپس دیگر ستمگران و سرکشان نیز پس از این سه تن، پوزش خواستند و چنین سخنانی گفتند. خداوند عز و جل به محمّد صلی الله علیه و آله فرمود:   يُخادِعُونَ اللَّه‏   [۴]یعنی با سوگند خوردن بر آن چه که خلاف باورشان است، قصد دارند رسول خدا را فریب دهند   وَ الَّذينَ آمَنُوا   و نیز فریب دهند آنان را که علی بن ابی طالب علیه السلام سرور و مهترشان است.

سپس فرمود:   وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ   یعنی نیرنگ آن ها تنها به خودشان زیان می رساند؛ چرا که خداوند تبارک و تعالی از آن ها و یاریشان بی نیاز است و اگر نبود فرصتی که حق تعالی به آن ها داده است، هرگز یارای گستاخی و گردن کشی نداشتند.

  وَ ما يَشْعُرُون‏   درک نکردند که ماجرا این گونه است و خداوند پیامبرش را از دورویی و کفرورزی و دروغ گویی آن ها آگاه ساخت و فرمان داد تا آنان را در جرگه ی ستمکاران و عهد شکنان لعنت گوید؛ لعنتی که در دنیا از آن ها جدا نشود و بر زبان بندگان برگزیده ی خداوند جاری شود و در آخرت به سخت ترین عذاب خداوند گرفتار آیند. [۵]

پانویس

  1. الكافي، ج‏۴، ص۵۶۶؛ وسائل الشيعة، ج‏۱۴، ص۳۷۴؛ مرآة العقول، ج‏۱۸، ص۲۸۳.
  2. تأویل الآیات، ص ۳۷؛ بحارالأنوار،ج‏۳۷،ص ۱۴۲.
  3. بحارالانوار، ج۴۸، ص ۱۴۷.
  4. بقره/ ۹.
  5. بحار الأنوار، ج‏۶، ص ۵۱