اسناد واقعه نزول عذاب در روز غدیر بر سر منکر غدیر

روايت داستان در منابع اهل‏ سنت

حادثه عذابِ معترضان ولایت حضرت علی‏ علیه السلام را تنها منابع شيعى ننوشته ‏اند، بلكه منابع اهل ‏سنت نيز آن را نقل كرده ‏اند.

ابوعبيد هروى -  كه از جمله امامان و پيشوايان اهل ‏سنت مى ‏باشد -  اين روايت را در كتاب خود «غريب القرآن» نقل كرده است.

ابن‏ شهرآشوب در كتاب «مناقب آل ‏ابى ‏طالب» مى ‏نويسد:

ابوعبيد هروى، ثعلبى، نقاش، سفيان بن عيينه، فخر رازی، قزوينى، نيشابورى، شيخ طبرسى و شیخ طوسی هر يک در تفسير خود آورده ‏اند:

همانا زمانى كه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در غدير مأموريت خود را ابلاغ كرد و خبر آن به ديگر سرزمين ‏ها رسيد، حارث بن نعمان فهری -  در روایت ابوعبيد هروى از جابر بن نضر بن حارث بن كلده عبدرى نام برده شده -  نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت:

اى محمد! ما را به شهادت لا اله الا الله، محمد رسول ‏الله و به پذيرش نماز، روزه، حج و زکات فرمان دادى، همه را از تو پذيرفتيم و به همه اينها گردن نهاديم.

اما تو به اين مقدار راضى نشدى و دست پسرعمويت را براى رهبرى و ولايت بر ما بلند كردى و او را بر ما برترى دادى و گفتى:

هر كس كه مولايش تو هستى على نيز مولاى او است! حال بگو آيا اين عمل از جانب تو است يا از جانب خداوند؟

رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله فرمود: به همان خدايى كه معبودى جز او نيست، اين اعلام ولايت دستور خداست.

جابر با شنيدن اين پاسخ برگشت و همچنان كه در پى شترش مى‏ گشت مى‏ گفت: خدايا، اگر محمد آنچه را مى‏ گويد راست و حق است، پس سنگى از آسمان بر ما نازل كن يا عذاب دردناكى براى ما بفرست.

او اين سخنان را مى‏ گفت و به سوى شتر خود در حركت بود. هنوز به شترش نرسيده بود كه خداوند سنگى از آسمان به سوى او پرتاب كرد، كه بر فرق سرش اصابت نمود و تمام بدنش را متلاشى كرد.

آنجا بود كه اين آيه نازل شد: «سَئَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِع»: سائلى عذاب واقع خدا را درخواست كرد.[۱]

عده‏ اى از علماى تشيع مانند صاحب كتاب «عبقات الانوار»، صاحب «الغدیر»، صاحب «احقاق الحق»، صاحب «نفحات الأزهار» و همچنين عده از امامان اهل‏ سنت و علماى آنان، نام كسانى را كه اين حدیث در كتاب‏ هاى آنان آمده بر شمرده‏ اند.

راويان و ناقلان اين حديث از سى نفر تجاوز كرده‏اند، ولى ما در اينجا به جهت پرهيز از زياده ‏گويى، نام دوازده تن از برجسته ‏ترين آنان را مى‏ آوريم:

۱. حافظ ابوعبيد هروى (م ۲۲۳ ق در مکّه) در تفسير «غريب القرآن».

۲. ابوبكر نقاش موصلى بغدادى (م ۳۵۱ ق) در تفسير خود.

۳. ابواسحاق ثعلبى نيشابورى (م ۴۲۷ ق) در تفسير خود به نام «الكشف و البيان».

۴. الحاكم ابوالقاسم حسكانى در كتاب «اداء حق الموالاة».

۵. ابوبكر يحيى قرطبى (م ۵۶۷ ق) در تفسير «الجامع لاحكام القرآن».

۶. شمس‏ الدين ابوالمظفر سبط بن جوزى حنفى (م ۶۵۴ ق) در كتاب «التذكرة».

۷. شيخ ‏الاسلام حموينى (م ۷۲۲ ق) در كتاب «فرائد السمطين»، باب سيزدهم چنين روایت كرده است:

شيخ عمادالدين حافظ بن بدران در شهر نابلس در ضمن رواياتى كه براى من بيان مى ‏كرد و اجازه نقل آنها را به من مى‏داد، به من خبر داد از قاضى جمال ‏الدين عبدالقاسم بن عبدالصمد انصارى، كه او اجازه روايت داشت از عبدالجبار بن محمد حوارى بيهقى، و او هم اجازه داشت از امام ابوالحسن على بن احمد واحدى، گفت:

بر شيخ و استاد ما ابواسحاق ثعلبى حديثى را از تفسير خودش خواندم كه: سفيان بن عيينه از رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله پرسيد:

آيه «سَئَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِع» درباره چه كسى نازل شد؟ حضرت فرمود: ... ، و همان حديث ابن ‏شهرآشوب در «المناقب» را تكرار كرد.

۸. ابوسعود عمادى (م ۹۸۲ ق) در تفسير خود گفته است: بعضى مى‏ گويند: آن كسى كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله اعتراض كرد و عذاب بر او نازل شد حارث بن نعمان فهرى بود، زيرا او زمانى كه فرموده رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله درباره على‏ عليه السلام را شنيد كه: هر كس من مولاى اويم على‏ عليه السلام هم مولاى او است. گفت:... .[۲]

۹. شمس ‏الدين شربينى قاهره ‏اى شافعى (م ۹۷۷ ق) در تفسير خود به نام «السراج المنير» گفته است: درباره اين معترض اختلاف نظر است.

اما ابن‏ عباس گفته است: او نضر بن حارث فهرى است، و بعضى گفته ‏اند: منظور حرث بن نعمان فهرى مى‏ باشد.[۳]

۱۰. شيخ برهان‏ الدين على حلبى شافعى (م ۱۰۴۴ ق) در كتاب «السيرة الحلبية» روایت كرده است: چون اين فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله:

هر كس من مولاى او هستم على‏ عليه السلام نيز مولاى او است، در شهرها پيچيد و به همه نقاط سرزمين‏ هاى اسلامى رسيد، حرث بن نعمان فهرى خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله رساند و... ، تا آخر همانگونه ‏اى كه ابن‏ جوزى روايت كرده است.[۴]

۱۱. شمس ‏الدين حنفى شافعى (م ۱۱۸۱ ق) در «شرح الجامع الصغير» سیوطی و در شرح سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله: من كنت مولاه فعلى مولاه، نام او را آورده است.[۵]

۱۲. ابوعبدالله زرقانى مالكى (م ۱۱۲۲ ق) در كتاب «شرح المواهب اللدنية» نام معترض را ذكر كرده است.[۶]

پانویس

  1. مناقب آل ابى ‏طالب (ابن شهرآشوب): ج ۲ ص ۲۴۰.
  2. تفسير ابى ‏السعود: ج ۸ ص ۲۹۲.
  3. السراج المنير: ج ۴ ص ۳۶۴.
  4. السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۲.
  5. شرح الجامع الصغير سيوطى: ج ۲ ص ۳۸۷.
  6. شرح المواهب اللدنية: ص ۱۳.