تحلیل های قرآنی غدیر

از ویکی غدیر

تحليل‏ هاى قرآنى غدير[۱]

در اينجا بخش نتيجه ‏گيرى‏ هاى قرآنى از مجموعه واقعه غدیر، به عنوان تحليل‏ هاى قرآنى غدير تقديم مى‏ شود. تحليل‏ هايى كه مطرح مى‏ شود با در نظر گرفتن دو بُعد قرآنى و غديرى تنظيم شده است.

يادآور مى‏ شود اكثر تحليل ‏هاى قرآنى هنگام بيان هر آيه، در ذيل آن به عنوان موضوع خاص ذكر شده و در اينجا از تكرار آنها خوددارى مى‏ گردد. آنچه در اينجا ذكر مى‏شود فقط تحليل‏ هاى كلى تحت يازده عنوان زير است:

حضور جدى قرآن در غدير

استناد مفصل به قرآن در خطبه غدير

آيه اكمال شهادت خدا بر ابلاغ رسالت غدير

رابطه اهل‏ بيت‏ عليهم السلام با قرآن در خطابه غدير

صراط مستقيم در قرآن فقط اهل ‏بيت‏ عليهم السلام

ولايت كمال نهايى دين خدا به حكم قرآن

قرائن قرآنى براى معناى «مولى»

پشتوانه قرآنى بيعت غدير

مباهله غدير با دلايل قرآنى

واقعه غدير دليل بر عدم تحريف قرآن

فضيلتِ بى‏ نهايت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام به شهادت قرآن

۱. حضور جدى قرآن در غدير

حضور مستمر متعدد قرآن از اول تا آخر واقعه غدير و حتى تكرار بعضى آيات در چند موقعيت آن، مى‏ تواند نشانگر چند نتيجه ‏گيرى باشد:

الف) هر كس قرآن را قبول دارد بداند كه پشتوانه غدير قرآن است.

ب) كثرت آيات قرآن در غدير نشانه توجه خاص الهى به غدير است.

ج) موضوع و شأن نزول آيات قرآن كريم نشانه مسائلى است كه غدير در توجه به آنها تأكيد بيشترى داشته است، كه در دو بُعد دوستى و دشمنى با ولایت و صاحب آن خواهد بود.

۲. استناد مفصل به قرآن در خطبه غدير

خطابه غدير به عنوان بلندترين و مهم‏ترين خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله تلقى مى‏ شود. با در نظر گرفتن اينكه خود پيامبر صلى الله عليه و آله ختم نبوت است، و اينكه غدير در سال آخر عمر آن حضرت بوده و اينكه خطبه غدیر به عنوان تعيين جانشين مطرح شده، استشهاد به آيات قرآن در جاى جاى خطبه بسيار جالب توجه است.

مى‏ توان ادعا كرد پيامبر صلى الله عليه و آله هر موضوعى را مطرح كرده فوراً ارتباطى بين آن موضوع با قرآن بر قرار ساخته؛ كه مطالعه مرورى خطبه هم براى توجه به اين مطلب كافى است.

براى دريافت اين ادعا تعداد موارد استشهاد به قرآن در خطبه را در نظر بگيريد كه به بيش از ۱۲۵ مورد مى ‏رسد.

با محاسبه تعداد كل جملات خطبه -  كه حدود ۴۵۰ جمله كوتاه و بلند است - و استثناى ۷۵ مورد آن كه حمد و ثناى آغازين كلام و قبل از ورود به مطلب اصلى است، در ازاى هر ۳ جمله يک استشهاد قرآنى در خطبه به چشم مى ‏خورد.

اين تعداد در حد يک سخنرانی و خطابه بسيار عجيب و قابل توجه است، و در هيچ يک از خطابه‏ هاى پیامبر و ائمه ‏عليهم السلام چنين حضور قرآنى ديده نمى ‏شود.

۳. آيه اكمال شهادت خدا بر ابلاغ رسالت غدير

دو آيه «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» در كنار هم مفسر و مكمل يكديگرند؛ به اين معنى كه اگر ولايت ابلاغ نشود رسالت رسانده نشده و اين بدان معناست كه دين ناقص مى‏ ماند.

با توجه به اين نكته، اعلام اكمال دين به معناى وقوع و انجام اين رسالت است؛ و اينكه آنچه بنا بر ابلاغش بوده ابلاغ گرديده و خداوند اين ابلاغ را امضا كرده و به تحقق عملى آن شهادت داده است.

۴. رابطه اهل ‏بيت‏ عليهم السلام با قرآن در خطابه غدير

ارتباط تنگاتنگ قرآن و اهل‏ بيت ‏عليهم السلام در خطبه غدير طى چند عبارت بيان شده است:

الف) مفسر قرآن و بيان كننده باطن آن فقط اهل ‏بيت ‏عليهم السلام هستند.

ب) قرآن با اهل‏ بيت ‏عليهم السلام موافق است و از ايشان جدا نمى‏ شود.

ج) هر يک از قرآن و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام درباره ديگرى خبر مى‏ دهد.

د) فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را خدا در قرآن نازل كرده است.

هـ) قرآن مى‏ گويد: امامان از فرزندان پيامبر و على ‏عليهما السلام هستند.

و) اهل‏ بيت‏ عليهم السلام خليفه و جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله در تفسير قرآن هستند. آنان به امضاى پيامبر صلى الله عليه و آله چنين حقى را دارند.

۵. صراط مستقيم در قرآن فقط اهل بيت ‏عليهم السلام

در خطابه غدير تأكيد شده كه صراط مستقیم فقط راه امامان ‏عليهم السلام است. در اين باره دو جمله جامع در خطبه آمده است:

الف) مَعاشِرَ النّاسِ، انَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقيمُ الَّذى امَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى، ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ ائِمَّةُ الْهُدى يَهْدُونَ الَى الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ: مَنَم صراط مستقيم خداوند كه به شما دستور پيروىِ آن را داده است و بعد از من على، و سپس فرزندانم از صلب او كه امامان هدايت كننده هستند. آنان به حق هدايت مى ‏كنند و با آن عدالت را بر پا مى‏ دارند.

در اين فراز استشهاد به آيه ۱۸۱ سوره اعراف شده كه مى ‏فرمايد: «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» و صراط مستقيم با اين آيه قرآنى معرفى شده است.

ب) ثُمَّ قَرَأَ صَلَّى الله عَلَيه وآله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ، إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ، صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ»، وقال: فِىَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ وَاللَّهِ نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ ايّاهُمْ خَصَّتْ: حضرت با قرائت سوره حمد فرمود: اين سوره درباره من و آنان (يعنى امامان) نازل شده، و به عنوان عام و خاص شامل غير آنان نمى ‏شود.

اين بدان معنى است كه مسلمانان كه هر روز لااقل ده مرتبه مى ‏گويند: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»، در واقع از خدا مى‏خواهند آنان را به راه ائمه ‏علیهم السلام هدايت كند، و كسانى كه به اين راه هدايت مى‏ شوند «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» هستند، و آنان كه از اين راه منحرف مى ‏شوند «مَغْضُوب عَلَيْهِمْ» و «ضالّين» هستند.

۶. ولايت كمال نهايى دين خدا به حكم قرآن

كامل شدن دين خداوند و بالاترين نعمت پروردگار كه با آمدن آن نعمت ها كامل شد، به صريح آيه ‏اى كه در غدير نازل شده ولايت ائمه ‏عليهم السلام و صاحب اختيار شدن آنان بر مردم بود، و آن هنگام بود كه اسلام به عنوان يک دين كامل مورد قبول خداوند قرار گرفت. در اين باره در خطبه غدير فرموده است:

پروردگارا، هنگامى كه من ولایت على بن ابى‏ طالب را براى مردم تبيين كردم اين آيه را نازل كردى كه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ...»: «امروز دين شما را كامل نمودم و نعمت خود را بر شما به آخرين درجه رساندم و اسلام را به عنوان دين شما پسنديدم»، و اين آيه را نازل كردى كه «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً...»: «هر كس جز اسلام دينى را بپذيرد هرگز از او قبول نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است».[۲]

۷. قرائن قرآنى براى معناى «مولى»

سه قرينه از قرآن وجود دارد كه مفهوم مولى در «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» در خطبه غدير را روشن مى ‏كند و معناى «صاحب اختيارى مردم» را در آن ثابت مى ‏نمايد:

قرينه اول

در آغاز خطبه، پيامبر صلى الله عليه و آله «اولى به نفس بودن» خداوند و بعد خود را مطرح كرد، و سپس همان كلمه را درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به كار برد؛ و اين در حالى است كه معناى ولايت مطلقه آن حضرت طبق آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» بر كسى پوشيده نيست.

قرينه دوم

آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ...» كه از يک سو با تهديد مى‏ فرمايد: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»، و از سوى ديگر با ضمانتِ حفظ مى ‏فرمايد: «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» درباره هيچ يک از احكام الهى نازل نشده، و پيداست كه بايد بالاترين مسائل اسلام باشد كه چنين پيامدى برايش در نظر گرفته شود. از ميان معانى مولى هم هيچ معنايى به اندازه صاحب اختيارى اهميت ندارد كه بتوان چنين پيامدى را برايش در نظر گرفت.

قرينه سوم

آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ» نيز مانند آيه فوق درباره هيچ يک از احكام الهى نازل نشده، و لزوماً بايد مهم ‏ترين احكام اسلام باشد كه كمال دين با آن باشد. كمال دين و تمام نعمت و رضايت رب، همه نشان مى‏ دهد كه از ميان معانى مولى فقط «صاحب اختيارى مردم» است كه مى‏ تواند چنين آثارى داشته باشد. اگر خاتميت دين اسلام و ختم نبوت پيامبر صلى الله عليه و آله را به كمال دين ضميمه كنيم، اين نتيجه ‏گيرى واضح ‏تر و قطعى ‏تر مى ‏گردد.

قرينه چهارم

دو آيه «اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ...» و «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» در كنار يكديگر حكم مباهله بر سر ولايت را دارد، به خصوص آنكه اين مباهله به مرحله عمل رسيده و سنگ آسمانى بر منكر آن نازل شده است. اين مسئله نشان مى ‏دهد كه بايد معناى مهمى از كلمه «مولى» در نظر باشد تا چنين برخوردى با منكر آن رخ دهد، و از ميان معانى «مولى» جز «صاحب اختيارى مردم» نمى ‏تواند چنين اهميتى را بدان اختصاص دهد.

۸. پشتوانه قرآنى بيعت غدير

تمام احكام و مسائلى كه مربوط به دين است آنگاه ارزش پيدا مى‏ كند كه اتصال به خداوند داشته باشد و فرمانش از جانب الهى صادر شده باشد.

بيعت غدير هم كه در واقع التزام به همه فرامين الهى است احتياج به پشتوانه الهى دارد. پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير تأكيد خاصى داشت كه اين بيعت نه تنها از جانب خداوند دستور داده شده، بلكه در حكم بيعت با خود خداوند است. در اين باره جملات زير را در خطبه فرمود:

الف) اَلا وَ انّى قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِىٌّ قَدْ بايَعَنى، وَ انَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً».[۳]

ب) مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَانَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ، «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها»[۴]، وَ مَنْ بايَعَ فَانَّما يُبايِعُ اللَّهَ، «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ».[۵]

مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّهَ وَ بايِعُونى وَ بايِعُوا عَلِيّاً اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْائِمَّةَ مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ «كَلِمَةً باقِيَةً»[۶]؛ يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفى «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً».[۷]

از جمع ‏بندى اين آيه و جملاتِ حضرت درباره بيعت غدير چنين نتيجه مى‏ گيريم:

اين بيعت از جانب خدا و به امر اوست.

آنان كه اين بيعت را انجام مى ‏دهند در واقع با خدا بيعت مى‏ كنند.

آنان كه در بيعت با او سبقت بگيرند رستگار و در باغ ‏هاى نعمت خواهند بود.

هر كس اين بيعت را بشكند به ضرر خود كار كرده، و هر كس به آنچه با خدا عهد كرده وفا كند خداوند به او اجر عظيم عنايت مى ‏فرمايد.

۹. مباهله غدير با دلايل قرآنى

وقتى خداوند پيامبرى فرستاده كه در متن قرآنش ضمانت «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلا وَحْىٌ يُوحى»[۸] را درباره او داده، طبيعى است كه وقتى منافقى مانند حارث فهرى به آن پيامبر بگويد: آيا ولايت على را از پيش خود مى ‏گويى يا از طرف خدا؟ و با تشكيك بگويد: «إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَ...»[۹]، و با اين سخن بخواهد اعتبار پيامبر صلى الله عليه و آله و وحى الهى را بشكند، چاره ‏اى جز سنگ آسمانى وجود ندارد؛ تا همه در حالى كه در «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»[۱۰] را مى‏ بينند، «هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِک»[۱۱] برايشان ثابت شود و لطمه به نبوت و رسالت و صداقتِ خاتميت وارد نشود.

۱۰. واقعه غدير دليل بر عدم تحريف قرآن

يكى از دلايل و شواهد و قرائن بارز بر عدم تحريف قرآن، و اتحاد قرآن كنونى با قرآن زمان پيامبر صلى الله عليه و آله، آيات بسيارى است كه در متن خطبه و در ايام غدير در ارتباط با واقعه در روايات آمده است، و همان آيات عيناً در قرآن كنونى موجود است.

اين شاهد آنگاه محكم ‏تر مى‏ شود كه بدانيم از جاهاى مختلف قرآن و از سُوَر مختلف و تعداد بسيارى از آيات در سراسر واقعه غدير ذكر شده، كه مجموع اينها قرينه ‏اى بسيار قوى بر عدم تحريف قرآن است.

۱۱. فضيلتِ بى‏ نهايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به شهادت قرآن

پیامبر صلی الله علیه و آله در خطابه غدير سخنى در فضيلت علی بن ابی‏ طالب ‏علیه السلام فرمود كه هيچ كس نمى ‏تواند بالاتر از آن بگويد، و آن عبارت است از فضيلتِ او بر همه مردم تا آخر دنيا -  جز شخص پيامبر صلى الله عليه و آله -  با فضايلى بى‏ انتها و غير قابل مقايسه با فضائل ساير مردم؛ فضايلى كه اعطا كننده آن پروردگار جهان و اعلام كننده‏اش شخص پيامبر صلى الله عليه و آله است.

آن حضرت در اين باره فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِيّاً؛ فَانَّهُ افْضَلُ النّاسِ بَعْدى مِنْ ذَكَرٍ وَ انْثى ما انْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِىَ الْخَلْقُ. معناى اين سخن آن است كه هر فضيلتى در شأن او بگويند كم گفته ‏اند و عقل بشر قاصر از درک عظمت و جلالت اوست.

در اين باره در خطابه غدیر به چند جمله پر محتوى با استناد به قرآن بر مى‏ خوريم:

الف) مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ فَضائِلَ عَلِىِّ بْنِ ابى‏طالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ -  وَ قَدْ انْزَلَها فِى الْقُرْآنِ -  اكْثَرُ مِنْ انْ احْصِيَها فى مَقامٍ واحِدٍ. فَمَنْ انْبَأَكُمْ بِها وَ عَرَفَها فَصَدِّقُوهُ: فضائل على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام -  كه خداوند در قرآن نازل كرده -  بيش از آن است كه من همه را يک جا بشمارم. پس هر كس از فضائل او به شما خبر داد و معرفت آن را داشت از او بپذيريد.

در اين فراز وجود فضائل بى ‏انتهاى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در قرآن اثبات فرموده، و تأكيد بر غير قابل شمارش بودن آن نموده است.

ب) وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضا فِى الْقُرْآنِ الاّ فيهِ: هيچ آيه رضايتى در قرآن جز درباره او نازل نشده است.

در اين جمله هر چه در قرآن آيه رضايت پروردگار از بندگان نازل شده به على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام اختصاص داده شده و او اول شخص آن شناخته شده است.

از نمونه‏ هاى آيات رضايت الهى مى‏ توان به آيه‏ هاى زير اشاره كرد:

۱. «هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ هو الْفَوْزُ الْعَظِيمُ».[۱۲]

۲. «رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى من تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ».[۱۳]

۳. «يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِىَ لَهُ قَوْلاً».[۱۴]

۴. «لَقَدْ رَضِىَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ».[۱۵]

۵. «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ... رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».[۱۶]

6. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِى إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً».[۱۷]

7. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ، جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ، ذلِكَ لِمَنْ خَشِىَ رَبَّهُ».[۱۸]

ج) انَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذى ذَكَرَ فى كِتابِهِ الْعَزيزِ، فَقالَ تَعالى مُخْبِراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللَّهِ»: او «جنب اللَّه» است كه خداوند در كتاب عزيزش درباره مخالفين او خبر داده مى‏ فرمايد: «نفسى از روى حسرت بگويد: اى حسرت بر آنچه در جنب خدا كوتاهى كردم».

در اين فراز از خطبه، آيه ۵۶ از سوره زمر درباره فضيلتى عظيم براى امیرالمؤمنین‏ علیه السلام مطرح شده است. اين فضيلت يك منقبت خاص نيست، بلكه علی ‏علیه السلام جنب خدا معرفى شده و معناى آن تقرب تمام عيار او به درگاه الهى است؛ به گونه ‏اى كه هر انجام وظيفه ‏اى نسبت به او خدمتگزارى به ساحت مقدس پروردگار، و هر كوتاهى درباره او قصور و تقصير در پيشگاه خداوند است.

د) وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ فى »هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ« الاّ لَهُ، وَ لا انْزَلَها فى سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ: خداوند در سوره «هَلْ أَتى» به بهشت جز براى او شهادت نداده، و اين سوره را جز درباره او نازل نكرده، و با اين سوره غير او را مدح نكرده است.

شهادت به بهشت در سوره هل ‏اتى اشاره به آيه ۱۲ آن است كه مى‏ فرمايد: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً». گذشته از اين آيه، آنچه در سوره هل‏ اتى آمده هر آيه‏ اش مدحى فوق مدح ديگر است؛ و شأن نزول آن نذرى است كه على‏ عليه السلام و خانواده ‏اش در راه انجام آن سه روز افطار خود را به مسكين و يتيم و اسير بخشيدند و گرسنه ماندند. مديحه سرايى خداوند از على‏ عليه السلام در اين سوره به خاطر نيتِ الهىِ او و محبت خداوند و خشنودى او از رضاى الهى است، چنانكه در آيات ۸ و ۹ و ۱۰ و ۲۷ اين سوره ترسيم شده است:

«وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً».

«إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً».

«إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً».

«إِنَّ هؤُلاءِ يُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَراءَهُمْ يَوْماً ثَقِيلاً».

هـ) وَ فى عَلِىٍّ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ»، الاّ عَلِىٌّ الَّذى آمَنَ وَ رَضِىَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ: به خدا قسم سوره «و العصر» درباره او نازل شده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قسم به عصر، انسان در زيان است» مگر على كه ايمان آورد و به حق و صبر راضى شد.

يعنى آن انسانى كه در زيان نيست و اوست كه به حق و صبر راضى شده، علی بن ابی‏ طالب ‏علیه السلام است.

پانویس

  1. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۲۷۹ - ۲۹۰.
  2. اسرار غدير: ص ۱۴۶ بخش ۴.
  3. فتح /  ۱۰.
  4. اسراء /  ۱۵.
  5. فتح /  ۱۰.
  6. زخرف /  ۲۸.
  7. فتح /  ۱۰.
  8. نجم /  ۴،۳.
  9. انفال /  ۳۲.
  10. معارج /  ۲،۱.
  11. انفال /  ۳۲.
  12. مائده /  ۱۱۹.
  13. توبه /  ۱۰۰.
  14. طه /  ۱۰۹.
  15. فتح /  ۱۸.
  16. مجادله /  ۲۲.
  17. فجر /  ۲۸،۲۷.
  18. بيّنه /  ۸،۷ .