آیات ۱ تا ۳ معارج و غدیر
مشخصات آیه | |
---|---|
نام سوره | معارج |
شماره آیه | ۱ تا ۳ |
جزء | ۲۹ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مکه |
موضوع | نزول عذاب آسمانی بر منکران غدیر که برای نپذیرفتن حقیقت غدیر از خداوند طلب عذاب کردند. |
آیات ۱ تا ۳ سوره معارج آیاتی نازلشده درباره اقدامات یکی از منافقان در غدیر که بهخاطر اعلام ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام از خداوند طلب عذاب کرد و خداوند او را با عذابی آسمانی از میان برداشت. رخداد مربوط به حارث فهرى در غدير از صريحترين نمونههاى مباهله در اديان الهى است.
موقعیت تاریخی نزول آیات ۱ تا ۳ سوره معارج از سوی برخی محققان چنین ترسیم شده است: پس از اعلام ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام، حارث بن نعمان فهرى برخاست و با جسارت در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفت و گفت: وقتى قرار شد تو رسول اللَّه باشى و على جانشين بعد از تو باشد و فاطمه دخترت سيده زنان عالم و حسن و حسين سيد جوانان اهل بهشت، پس براى ساير قريش چيزى باقى نگذاشتهاى!
پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: من اين مقامات را تعيين نكردهام، بلكه خداوند معين فرموده است. حارث در پاسخ گفت آیا تمام دستورات الهی از توحید تا ولایت از سوی خداوند بوده و پیامبر پاسخ مثبت دارد. در این هنگام، حارث بن نعمان سر بهسوى آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! اگر محمد در آنچه مىگويد صادق و راستگوست، سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذابى بر ما نازل كن كه انتقامى در اولينِ ما (منكرين ولايت) و نشانهاى براى آيندگان ما باشد؛ و اگر آنچه محمد مىگويد دروغ است عذابت را بر او نازل كن.
در این هنگام، دو عذاب الهى با هم نازل شد، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحابش از فاصلهاى حارث را مىديدند. خداوند پرندهاى را از آسمان فرستاد كه در منقار او ريگى به اندازه عدس بود. او آن ريگ را بر سر حارث رها كرد و از سر او وارد شد و از نشیمنگاه او خارج گرديد. حارث بر زمين افتاد در حالى كه پاهايش را بر زمين مىكوبيد. در همين حال ابر سياهى ظاهر شد و رعد و برقى زد و صاعقهاى پديد آورد كه بر بدن حارث خورد و او را سوزانيد. در آن لحظه جبرئيل نازل شد و آیات ۱ تا ۳ سوره معارج را آورد.
درباره زمینه سؤالات حارث گفته شده که آنچه حارث گفت قبل از او توسط ابوبکر و عمر بن خطاب هنگام بيعت در غدير به همين صراحت مطرح شده بود؛ با اين تفاوت كه آنان با زرنگى خاصشان درخواست عذاب را مطرح نكردند! مگر همين دو نفر نبودند كه هم قبل از بيعت و هم بعد از آن گفتند: آيا اين امر از طرف خداوند است يا از طرف خودت؟ حضرت فرمود: از طرف خدا و رسولش است. آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خدا مىشود.
آیاتی درباره اقدامات منافقان در غدیر
آیات ۱ تا ۳ سوره معارج از جمله آیاتی دانسته شده که علیه منافقان در رخداد غدیر نازل شده است.[۱] از آنجا كه منافقان از نخستين ساعات سفر غدير فتنهگرى و توطئه را آغاز كردند و در موارد بسيارى به اجراى نقشههاى خود اقدام كردند؛ به همین دلیل در كنار آياتى كه دربارۀ اقدامات پيامبر صلَّى اللّٰه عليه و آله در غدير نازل مىشد، آيات بسيارى هم دربارۀ تحريكات و نقشههاى منافقين بر آن حضرت وحى مىشد. روايات مربوط به اين آيات، شأن نزول و ارتباط مستقيم آنها را با غدير روشن كرده است.
اين آيات ۱۰۴ آيه هستند که در ۳۹ مورد نازل شدهاند.[۲] از جمله آنها آیات ۱ تا ۳ سوره معارج هستند: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ
۱
لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ
۲
مِنَ اللَّه ذِى الْمَعارِجِ
۳
؛ پرسندهاى از عذاب واقعشوندهاى پرسيد؛ كه اختصاص به كافران دارد [و] آن را بازدارندهاى نيست. [و] از جانب خداوند صاحب درجات [و مراتب] است
.
موقعيت تاريخى نزول
موقعیت تاریخی نزول آیات ۱ تا ۳ سوره معارج از سوی برخی محققان چنین ترسیم شده است: نزدیک غروب روز بیستم ذیالحجة سال دهم هجرت آخرین ساعات برنامه سهروزه غدیر انجام شد. در طول این سه روز، پیامبر صلی الله علیه وآله در هر مناسبتی فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام و اهل بیتش را برای مردم بیان میکرد.
در آن لحظات عدهای از اصحاب خدمت حضرت جمع بودند که ابوبکر، عمر، مغیره و عدهای دیگر از منافقان نیز در میان آنان بودند. حارث بن نعمان فهری از میان آنها آمادگی بیشتری برای جسارت داشت و در واقع زبان منافقان بهحساب میآمد. در این حال پیامبر صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام را به عیسی بن مریم علیه السلام تشبیه کرد.[۳]
عکس العمل منافقان و نزول آیات
شنیدن این منقبت بر منافقان گران آمد و مسخرهکنان در بین خود گفتند: ببینید چگونه او را مِثل عیسی بن مریم قرار داد؛ چطور چنین چیزی ممکن است! ابوبکر و عمر نیز غضب کردند و گفتند: برای پسر عمویش به هیچ مثالی راضی نشد، جز به عیسی بن مریم!
در این میان حارث فهری رو به اصحاب خود کرد و گفت: محمد برای پسر عمویش مَثَلی جز عیسی بن مریم پیدا نکرد. نزدیک است که او را بعد از خود پیامبر قرار دهد. خدایانمان که میپرستیدیم بهتر از این است! در پی این عکس العملها منافقان، آیات ۵۷ تا ۶۱ سوره زخرف نازل شد.
یکی دیگر از منافقان گفت: محمد در مدح خود و برادرش علی زیادهروی کرد و این سخنانی که گفت از طرف خدا نبود، بلکه چون میداند سخنش را میپذیرند میخواهد ریاست خود و علی را بر ما محکم نماید.[۴]
پاسخ خداوند
از طرف خداوند پاسخ به منافقان چنین داده شد: ای محمد! به اینان بگو: کجای این فضایل قابل انکار بود؟ خداوند عظیم و کریم و حکیم است. بندگانی را برگزیده و اطاعت نیکو و انقیاد آنان را در برابر اوامرش دیده و آنان را به کراماتی اختصاص داده و امور بندگانش را به آنان سپرده و سیاست خلقش را به تدبیر حکیمانهای که آنان را بدان موفق نموده به ایشان سپرده است.
آیا پادشاهان زمین را نمیبینید که وقتی پادشاهی خدمتگزاری یکی از کارگزارانش را میپسندد و در آنچه از امور مملکتش به او میسپارد اطاعت درست از او میبیند، چنین کسی را برای آنچه بیرون کاخ است برمیگزیند و در سیاست لشکر و رعیت خود بر او اعتماد میکند.
محمد نیز در تدبیری که پروردگارش برای او قرار داده چنین است و نیز علی بعد از او که او را وصی و جانشین خود در اهل بیتش و اداکننده قرضهایش و برآورنده وعدههایش و یاریدهنده دوستانش و مقابلهکننده با دشمنانش قرار داده است.[۵]
عکس العمل دوباره منافقان و پاسخ پیامبر
منافقان با شنیدن این سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: آنچه برای علی بن ابیطالب در نظر گرفته مسئله کوچکی نیست. اینها حاکمشدن درباره خون مردم و زنان و فرزندان و اموال و حقوق آنان و انساب و دنیا و آخرتشان است. باید در این باره آیت و نشانهای بیاورد که مناسب این ولایت باشد.
پیامبر صلی الله علیه وآله نمونههایی از آیات و معجزات ظهور یافته درباره امیرالمؤمنین علیه السلام را بازشمرد و فرمود:
- آیا شما را کفایت نکرد که نور علی در آن شب ظلمانی هنگام خروج از خانه پیامبر ظاهر شد؛
- آیا شما را کفایت نکرد که علی علیه السلام در مسیر راهش با چند دیوار روبهرو شد و آن دیوارها شکافته شدند و او از آن دیوارها عبور کرد و دوباره شکاف دیوارها به هم آمد؛
- آیا شما را کفایت نکرد همین روز غدیر خم آنگاه که رسول اللَّه او را به ولایت منصوب نمود درهای آسمان را دیدید که باز شده و فرشتگان از آنجا بر شما مشرف گردیده و ندا میکنند: «این ولی خداست، پیرو او باشید؛ وگرنه عذاب خدا بر شما نازل میشود، پس از آن بر حذر باشید».
- آیا شما را کفایت نکرد آنگاه که دیدید علی بن ابیطالب راهی را میرفت که در برابر او کوههایی بودند. برای آنکه او از مسیر خود به راست و چپ نرود کوهها پیشاپیش او به حرکت درآمدند و مسیر او را باز کردند، و پس از عبور علی بار دیگر به جای خود بازگشتند.
آنگاه پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «خدایا باز هم برای اینان آیات و نشانههایی ظاهر کن -که برای تو آسان است- تا حجتت را بر اینان تمام کنی.[۶]
عکس العمل حارث فهری
در اينجا بود كه حارث بن نعمان فهرى برخاست و با زبانی تند و با جسارت در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفت و گفت: وقتى قرار شد تو رسول اللَّه باشى و على جانشين بعد از تو باشد و فاطمه دخترت سيده زنان عالم و حسن و حسين سيد جوانان اهل بهشت، پس براى ساير قريش چيزى باقى نگذاشتهاى!
پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: من اين مقامات را تعيين نكردهام، بلكه خداوند معين فرموده است. حارث سخن را به نقطه اصلى اعتقاد بازگرداند و گفت: اى محمد! ما را دعوت كردى كه توحید را قبول كنيم و ما هم پذيرفتيم. سپس دعوتمان كردى كه پيامبرى تو را بپذيريم و ما پذيرفتيم در حالى كه قلبمان رضايت نمىداد! سپس دستور نماز و بعد از آن روزه را دادى و ما انجام داديم. بعد از آن دستور حج و خمس و زكات را دادى و ما انجام داديم. به همه اينها اكتفا نكردى تا امروز كه پسر عمويت را منصوب نمودى و گفتى: «هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست...» آيا واقعاً همه اينها از طرف خدا بود؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: از طرف خدا به من وحى مىشود و جبرئيل سفير و واسطه الهى است و من به مردم خبر مىدهم، و جز آنچه خدا دستور دهد چيزى را اعلام نمىكنم.
حارث دوباره گفت: تو را به خدايى كه خدايى جز او نيست، آيا اين حتماً از طرف خداست و از طرف خودت نيست؟ حضرت فرمود: به خدايى كه جز او خدايى نيست اين از طرف خداست نه از پيش خودم، و اين را سه بار تكرار فرمود.
حارث گفت: تو ما را به دوستی على بن ابىطالب دستور مىدهى و گمان دارى كه او نسبت به تو همچون هارون نسبت به موسى است. شيعيان او سوار بر شتران نورانى به محشر مىآيند و در عرصه قيامت بر ديگران فخر مىكنند تا آنكه كنار حوض كوثر آيند و از آن بنوشند؛ اين در حالى است كه بقيه امت در یک گروه جداگانه محشور مىشوند. آيا همه اينها از آسمان نازل شده يا از پيش خود مىگويى؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آرى، از آسمان نازل شده و سپس من ابلاغ كردهام. خداوند ما را نورى در زير عرش خلق كرد. حارث گفت: اكنون فهميدم كه تو ساحر كذّاب هستى! اى محمد، مگر شما هم از فرزندان آدم نيستيد؟
حضرت فرمود: آرى، ولى خداوند ما را نورى در زير عرش خلق فرمود دوازده هزار سال قبل آنكه آدم را خلق كند. سپس آن نور را در صلب آدم قرار داد. آن نور از صلبى به صلب ديگر منتقل شد تا آنكه در صلب عبداللَّه و ابوطالب از يكديگر جدا شديم. بنابراين خداوند ما را از آن نور خلق كرده و فرق من و على در اين است كه پيامبرى بعد از من نيست. آنگاه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: اى حارث! از خدا بترس و از آنچه درباره دشمنى على بن ابىطالب بر زبان آوردى توبه كن.[۷]
درخواست عذاب از سوی حارث و نزول آیات
در این هنگام، حارث بن نعمان سر بهسوى آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! اگر محمد در آنچه مىگويد صادق و راستگوست، سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذابى بر ما نازل كن كه انتقامى در اولينِ ما (منكرين ولايت) و نشانهاى براى آيندگان ما باشد؛ و اگر آنچه محمد مىگويد دروغ است عذابت را بر او نازل كن.
خداوند فوراً سخن حارث را با نزول آيه ۳۲ سوره انفال گزارش داد: «خدايا اگر اين حقى از طرف توست بر ما سنگى از آسمان ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست». به دنبال اين آيه، آیه ۱۱ سوره یونس نازل شد: «اگر خداوند براى مردم شرّ را فوراً مىفرستاد -همانگونه كه خير را فوراً مىفرستد- اجل آنان را مقدر مىفرمود. ما رها مىكنيم كسانى را كه اميد ملاقات ما را ندارند، تا در طغيان خود متحيّر بمانند».
آنگاه آيه ۳۳ سوره انفال نازل شد: «خدا آنان را عذاب نمىكند، در حالى كه تو در ميان آنان باشى، و خدا آنان را عذاب نمىكند در حالى كه استغفار كنند». با نزول اين آيه، روشن شد که در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله عذابى نازل نمىشد و در صورتى درخواست حارث عملى مىشد كه از حضور آن حضرت خارج شود. راه ديگر توبه بود كه حارث از سخن خود باز گردد. پس پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: اى حارث! يا توبه كن و يا از پيش ما برو!
حارث گفت: اى محمد! راه ديگر اين است كه براى قريش هم نصيبى از آنچه در اختيار دارى قرار دهى؛ زیرا با اين برنامه تو بنىهاشم همه مناقب عرب و عجم را به خود اختصاص دادند! حضرت فرمود: اين مسئله در اختيار من نيست، بلكه مربوط به خداوند تبارک و تعالى است.
حارث گفت: اگر اينگونه است اعلام مىكنم كه قلبم توبه را نمىپذيرد؛ ولى از حضور تو مىروم! آنگاه برخاست و بهسرعت به طرف شترش رفت و سوار شد و حركت كرد.[۸]
نزول عذاب بر حارث
در این هنگام، دو عذاب الهى با هم نازل شد، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحابش از فاصلهاى حارث را مىديدند. خداوند پرندهاى را از آسمان فرستاد كه در منقار او ريگى به اندازه عدس بود. او آن ريگ را بر سر حارث رها كرد و از سر او وارد شد و از نشیمنگاه او خارج گرديد. حارث بر زمين افتاد در حالى كه پاهايش را بر زمين مىكوبيد. در همين حال ابر سياهى ظاهر شد و رعد و برقى زد و صاعقهاى پديد آورد كه بر بدن حارث خورد و او را سوزانيد.
در آن لحظه جبرئيل نازل شد و آیات ۱ تا ۳ سوره معارج را آورد. پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحابش فرمود: اكنون به طرف او برويد كه آنچه از خدا خواست بر او رسيد، چنانكه خداوند عزوجل مىفرمايد: «ابتدا خودشان درخواست كردند، و اينگونه هر جبار معاندى ضرر كرد و به هدف خود نرسيد» (آيه ۱۵ سوره ابراهیم). آنگاه اين آيه ۲۰۴ سوره شعراء نازل شد: «آيا به عذاب ما عجله مىكنند».
سپس حضرت فرمود: آيا با چشم خود ديديد؟ گفتند: آرى. فرمود: آيا با گوش خود شنيديد؟ گفتند: آرى. فرمود: خوشا به حال كسى كه على را دوست بدارد و واى به حال كسى كه با او دشمنى كند. گويا على و شيعيانش را مىبينيم كه در روز قيامت سوار بر شترانى به طرف باغهاى بهشت برده مىشوند، در حالى كه چهرههايشان جوان و تاج بر سر و سرمه كشيدهاند. ترسى بر آنان نيست و محزون نمىشوند. آنان با رضايت بزرگِ خدا تأييد شدهاند، و اين رستگارى بزرگ است. تا هنگامى كه در مقام قدس از محضر پروردگار جهانیان ساكن شوند، كه در آنجا آنچه دل طلب كند و چشم لذت ببرد آماده است و در آنجا هميشگى خواهند بود و ملائكه به آنان مىگويند: «سلام بر شما بهخاطر صبرى كه كرديد و اين عاقب نيكويى است» (آیه ۲۴ سوره رعد).[۹]
تحليل اعتقادى آیات
برخی محققان، پیرامون نزول آیات ۱ تا ۳ سوره معارج تحلیلهای دهگانهای را ارائه کردهاند: ماجراى حارث فهرى با توجه به مقدمات و مؤخرات آن مطالب بسيار مهمى درباره غدير به دست میدهد كه اهميت آنها از خطبه غدیر كمتر نيست؛ زیرا نزول پىدرپى آيات قرآن و برخورد جدى خداوند را با دشمنان ولايت بهگونهاى نشان داده كه در طول عمر پيامبر صلى الله عليه و آله بىنظير است؛ اضافه بر آنكه پشت سر آن مراسم عظیمی بهعنوان بخش پايانى آن جلوهگر شده است. در اينجا به تفصيلِ اين برداشتهاى دهگانه پرداخته میشود:
قرآنىشدن ماجراى حارث
ماجراى حارث فهرى كه كمتر از يك ساعت طول كشيده انعكاس قرآنى عجيبى يافته است. تعداد آيات نازلشده در اين ماجرا از يك سو، و ظرافت آنها در نشاندادن جزئيات واقعه از سوى ديگر، نشانه اهميت شديد آخرين قسمت رخداد غدير است. روند رخدادها و نزول آیات را چنین میتوان گزارش کرد:
- ماجرا از ذكر يكى از عظيمترين فضائل اميرالمؤمنین علیه السلام آغاز شد كه تشبيه به او حضرت عیسی علیه السلام بود. انعكاس قرآنى این موضوع در آيات ۵۷ تا ۶۱ سوره زخرف دیده میشود.
- آنگاه حارث درخواست عذاب مىكند و فوراً آيه ۳۲ سوره انفال عين سخن او را نقل مىكند.
- سپس عجله او در طلب عذاب و تعجب از چنين درخواستى در آيه ۱۱ سوره یونس منعكس مىشود.
- در مرحله بعد شرط اجابت درخواست حارث و نزول عذاب در آيه ۳۳ سوره انفال مطرح مىشود.
- با نزول عذاب بر حارث آيات ۱ تا ۳ سوره معارج بهعنوان اعلام اصابت عقاب الهى بر اين منكر غدير نازل مىشود.
- در تأكيد اينكه نزول عذاب به درخواست خودش بوده آيه ۱۵ سوره ابراهیم نازل مىگردد.
- تعجب از اين همه عجله حارث براى عذاب در آيه ۲۰۴ سوره شعراء انعكاس مىيابد.
با توجه به اين روند قرآنى در ماجراى حارث فهرى است كه مىتوان گفت كمتر حادثهاى از وقايع اسلام است كه با اين ظرافت در قرآن منعكس گرديده باشد و سعى در حفظ همه جوانب آن شده باشد.[۱۰]
زمينه سؤالات حارث
حارث فهرى در حالى لب به اعتراض گشود كه اتمام حجت درباره ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام در كاملترين و بديعترين نوع خود انجام گرفته بود. در چنين زمينهاى حارث سؤال خود را آنگونه مطرح كرد كه گويا هيچ اتفاقى نيفتاده است. به همين جهت، ابعادى از تعجب درباره عكسالعمل حارث بهميان مىآيد.
بر اساس یک نگاه دقیقتر روشن میشود كه آنچه حارث گفت قبل از او توسط ابوبکر و عمر بن خطاب هنگام بيعت در غدير به همين صراحت مطرح شده بود؛ با اين تفاوت كه آنان با زرنگى خاصشان درخواست عذاب را مطرح نكردند! مگر همين دو نفر نبودند كه هم قبل از بيعت و هم بعد از آن گفتند: آيا اين امر از طرف خداوند است يا از طرف خودت؟ حضرت فرمود: از طرف خدا و رسولش است. آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خدا مىشود.[۱۱]
حارث نيز همان مسئله را مطرح كرده كه سابقه آن در غدير وجود داشته و احياناً به تحریک همانان بوده است. شايد سخن دل همه كسانى بوده كه با شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله غدیر را کاملاً بیاثر تلقی کردند.[۱۲]
كيفيت تشكيک حارث
با اينكه مسئله مطرحشده در غدير «ولايت» بود، ولى مراحلى كه حارث در طرح سؤال خود مطرح كرده نشانه ريشهداربودن اين شک در اعماق اعتقاد اوست.
حارث مانند كسى كه طلبكار است و منّتى هم بر سر پيامبر صلى الله عليه وآله مىگذارد مسئله را از توحيد شروع مىكند و مىگويد: «ما را به لا اله الاّ اللَّه دعوت كردى، و ما هم پذيرفتيم». وقتى نوبت به نبوت مىرسد بهصراحت مىگويد: «پذيرفتيم در حالى كه قلبمان رضايت نمىداد» و پس از سالها كه از اين پذيرفتن گذشته، مىپرسد: «آيا نبوت تو از طرف خودت بوده يا خدا».
آنگاه قبل از ولايت، احكام الهى را زير سؤال مىبرد و سپس با جسارت مىگويد: «به همه اينها اكتفا نكردى»! سخنان آن طوری است که گويا پيامبر صلى الله عليه و آله بارى بر دوش مردم گذارده و از مردم كار كشيده و منافع آن را به خود اختصاص داده است. نکته دیگر اینکه پس از سالها عمل به اين احكام تازه مىپرسد: «اين احكامى كه بر ما واجب يا حرام كردى واقعاً از طرف خدا بود».
با اين همه تشكيک در اصل توحيد، نبوت و تشریع احكام، در مرحله نهايى در ولايت على عليه السلام تشكیک میکند و آن را بهعنوان «به حكومت گماشتن پسر عمو» مطرح مىكند؛ او در این مورد بهصورت انكار مىپرسد: «آيا واقعاً اين از طرف خداست» كه معنايش اين است كه براى من روشن است كه از طرف خدا نيست!
همه اينها نشان مىدهد كه شکكننده درباره ولايت نمىتواند تفكيكى بين اين مسئله با ساير دستورات الهى حتى نبوت قائل شود؛ زيرا همه بر يک محور مىگردند كه آيا همه اينها از طرف خداست يا نه؟ اگر هست همه از طرف خداست و اگر نيست نمىتوان بين نبوت و ولايت و دستورات الهى فرق قائل شد.
از سوى ديگر، سؤال «از سوی توست یا خدا» غليظترين تعبير كفرآميز در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله است. این يعنى ۲۳ سال كه مردم را از بتپرستى به خداپرستى و قبول نبوت و ولایت و ساير فرامانهای الهى رساندهاى، همه پوچ بوده و خواسته دل خود را مطرح كردهاى! در واقع سخنى را كه روز اول بايد مىپرسيدند در روز آخر بهعنوان نفی تلاش ۲۳سال پیامبر مطرح کردند.
از بهترين قرائن بر چنين تمسخرى نسبت به خدا، رسول و دستورات الهى آن است كه بعد از اين همه سؤال و شنيدن پاسخهاى قاطع، مانند كسى كه كارهاى پیامبر صلی الله علیه و آله را بىحساب مىداند، از آن حضرت درخواست مىكند كه براى ديگران هم سهمى از اين قدرت قرار بده.
اين بدان معناست كه همهچیز را بازيچه دست تو مىدانیم كه قابل همهگونه تغيير و تبديل است و آن را به هركس بخواهى مىتوانى واگذار كنى. با استفاده از همین اختيار است که پسرعموى خود را بر ما مسلط كردهاى. اين دقيقاً همان چيزى است كه اهل سقيفه بدان تصريح كردند تا روزى كه يزيد بن معاویه در شعری بهروشنی به آن تصریح کرد: «بنیهاشم با حکومت بازى کردند، نه خبرى (از آسمان غیب) آمده و نه وحى نازل شده است».[۱۳]
مباهله در غدير
رخداد مربوط به حارث فهرى در غدير از صريحترين نمونههاى مباهله[یادداشت ۱] در اديان الهى است. در طول تاريخ انبياء و اوصياء موارد متعددى بهچشم مىخورد كه كار به مباهله كشيده شده است. در تعدادى از اين موارد آنان كه در برابر پيامبران يا جانشينانشان بودهاند از نزول عذاب ترسيدهاند و مباهله خود را پس گرفته و حق را پذيرفتهاند يا لااقل تسليم خود را اعلام داشتهاند كه نمونه معروف آن ماجراى نصاراى نجران[۱۴] است. در بسيارى از موارد هم عذاب خداوندى بر منكر حق نازل شده و خداوند با اين برنامه اتمام حجت را به نهایت آن رسانده است.
مباهلهای كه در غدير اتفاق افتاد از دو جهت با ساير موارد تمايز دارد: يكى زمينه اين مباهله و ديگرى كيفيت مطرحشدن و درخواست عذاب از سوى خداوند. از نظر زمينه آن، در اكثر مباهلهها پس از چند جلسه گفتوگوى علمى و استناد به آنچه قابل مراجعه است مسئله به مرحله مباهله مىرسد؛ اما در غدير در حضور خاتم انبياء صلى الله عليه و آله پس از آن همه معجزات و بعد از آن مراسم سهروزه و معجزاتى كه در همانجا ظاهر شد باز هم حارث مباهله را مطرح كرد.
از نظر كيفيت درخواست، قاعده مباهله آن است كه هر یک از طرفين - و لو در ادعا- خود را حق مىداند و ديگرى را باطل و چون هر دو خدا را بهعنوان قاضى يقينى براى تشخيص حق قبول دارند و او را قادر به نشان علامتى براى اثبات حق مىدانند، مسئله را به او واگذار مىكنند. اما در ماجراى حارث مسئله بهگونهاى بالاتر از كفر بروز كرده كه نظير آن را در هيچ مباهله و حتى مباحثه و جدالى نمىتوان يافت و شايد به همين جهت است كه خدا عين كلام او را در قرآن آورده است.
حارث به جاى آنكه بگويد: «اگر محمد راست نمىگويد، عذابى بر او بفرست و اگر من راست نمىگويم، عذابى بر من فرست»؛ گفت: «اگر اين سخن حق است، عذابى بر من فرست»؛ يعنى سه مرحله شديدتر از يك مباهله عادى، چرا كه لااقل مىتوانست بگويد: «اگر محمد راست مىگويد، عذابى بر من فرست» و يا مىتوانست بگويد: «اگر سخن محمد از طرف توست، عذابى بر من فرست»؛ ولى مىگويد: «اگر اين سخن حق است و از طرف توست، عذابى بر من فرست» .
اين بهمعناى شقاوت مطلق است كه نمونه آن را در بسيارى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله در روزهاى سقيفه دیده میشود. او مىگويد وقتى ثابت شد اصل مطلب حق است و يقين شد كه از طرف توست تازه من اولين منكر آن هستم؛ در واقع می گوید: روى دشمنى من تاكنون با پيامبر بود، ولى اكنون روى دشمنىام با خداست كه چرا چنين دستورى را داده و قساوتم مانند شيطان بدان درجه است كه حاضرم عذاب الهى را بپذيرم و از نعمت الهى اخراج شوم، ولى حق را به هيچ وجه نمىپذيرم!
كدام عاقلى اينگونه مباهله مىكند؟ آيا اين همان «النّارَ لاَ الْعارَ؛ آتش نه خواری»[یادداشت ۲] نيست كه ابوبکر و عمر هنگام مرگ گفتند و حتى حاضر به توبه لسانى نشدند؟ پس چنين مباهلهای در ميان مباهلههای عالَم نظير ندارد. براى همين خداوند براى معرفى دشمن غدير ماجراى آن را در قرآن منعكس نموده است، تا مردم جهان از هر دينی اين آيات را ببينند و در جستوجوى شأن نزول آن بر آيند تا بفهمند که گوينده آن چه كسى بوده که از روی جهل یا استکبار بدين سو سوق داده است. براى همين است كه خدا دربارهاش آيه ۱۵ سوره ابراهیم نازل كرد و او را جَبَّارٍ عَنِيدٍ؛ زورگوی لجوج
خواند.
اوج این عناد در داستانی تاریخی به چشم میآید: روزى یک یمنی نزد معاویة بن ابوسفیان آمد. معاويه كه از كثرت شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام در يمن آگاه بود، به طعنه به او گفت: شما اهل يمن چقدر نادانيد كه زنى بلقيس) بر شما حكومت مىكرد! مرد يمنى بلافاصله گفت: شما چقدر نادانيد كه وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله شما را دعوت كرد گفتيد: «او آن هنگام را كه گفتند: بارخدايا، اگر اين كه از جانب تو آمده حق است، بر ما از آسمان بارانى از سنگ ببار يا عذاب دردآورى بر ما بفرست، و نگفتيد: «خدايا اگر اين حقى از سوى توست، ما را هم بدان هدايت فرما».[۱۵]
سخن نهايى درباره اين مباهله آنكه خدا عين درخواست او را فوراً بر سرش نازل كرد و در طول عمر پيامبر صلى الله عليه وآله دومين مباهله انجام شد؛ با اين تفاوت كه مسيحيان نجران قبل از نزول عذاب اظهار پشيمانى نمودند و كار به عقاب الهى نكشيد، اما در غدير كافران منافق بر سر ارتداد خود مقاومت كردند و خدا هم عذاب را نازل كرد تا به همه نشان دهد که پيامبرش راست مىگويد و از طرف خدا مى گويد و غدير حق است و از سوى اوست.[۱۶]
شرط نزول عذاب بر حارث
با آنكه مباهله قيد و شرطى ندارد و خداوند براى اتمام حجت عذاب نازل مىكند، در ماجراى حارث فهرى نكته خاصى جلب توجه مىكند: خداوند حضور پیامبر صلی الله علیه و آله را مانع از عذاب اعلام مىكند و گويا به حارث مىفرمايد: «اگر واقعاً درخواست عذاب دارد و از سخن خود باز نگشته، بايد از محضر پيامبر صلى الله عليه وآله خارج شود». اين شرط را نيز در متن قرآن ثبت فرموده كه مىفرمايد: «تا آنگاه كه تو در ميانشان هستى خدا عذابشان نكند و تا آنگاه كه از خدا آمرزش مىطلبند، نيز خدا عذابشان نخواهد كرد».
بنابراين دو راه پيش روى حارث بود: توبه يا خروج از حضور پيامبر صلى الله عليه و آله. در اين باره حديثى وارد شده كه اشارهاى به پشت پرده ماجرا دارد، آنجا كه مىفرمايد: اينكه خدا مىفرمايد: «تا ایشان طلب آمرزش میکنند» حتى اگر در ظاهر توبه خود را اعلام مىكردند، پذيرفته مىشد؛ چرا كه از حكمت خداوند در دنيا آن است كه دستور به قبول ظاهر و ترک جستوجو درباره باطن اشخاص مىدهد، چرا كه دنيا جاى مهلت و انتظار است و آخرت محل جزاست كه بعد از آن جايى نيست.
اينكه خداوند مىفرمايد: «خدا آنان را عذاب نمىكند» در حالى كه در ميان آنان استغفاركننده باشد، براى آن است كه در بين آنان كسانى بودند كه خدا مىدانست بهزودى مىآورند يا از نسلشان فرزندان پاكى به دنيا مىآيند كه به فضل خدا مؤمن مىشوند؛ پس به جرم كفر پدرانشان آنان را نابود نفرمود و اگر چنين نبود آنان را هلاک مىنمود.[۱۷]
به همين جهت بود كه پيامبر صلى الله عليه وآله صريحاً به حارث فرمود: «يا توبه كن يا از نزد ما بيرون برو»؛ يعنى يا به قسمت دوم آيه عمل كن كه سخن از توبه است و يا به قسمت اول آيه عمل نكن كه «پیش ما بودن» است و از جايى كه من حضور دارم خارج شو تا عذابى كه درخواست مىكنى بر تو نازل شود. گويا حارث براى نزول عذاب عجله داشته، چرا كه بهصراحت مىگويد: «قلبم براى توبه رضايت نمىدهد، ولى از نزد تو مىروم».[۱۸]
مشابهت به اصحاب فيل
عذابى كه بر سر حارث بن نعمان فهری نازل شد با درخواست او مطابق بود. طبق آيه، او درخواست سنگ آسمانى يا عذاب دردناک نمود. در روايات وارد شده كه او سنگ آسمانى يا صاعقه سوزاننده درخواست كرد، كه مورد دوم را خداوند به كنايه فرموده است.
نکته قابل توجه مشابهت كامل عذاب او با عذاب اصحاب فيل است. خداوند درباره اصحاب فيل مىفرمايد: «و بر سر آنها پرندگانى فوجفوج فرستاد تا آنها را با سِجّيل سنگباران كردند» (آیات ۳ و ۴ سوره فیل). در مورد حارث هم پرندهاى از آسمان ظاهر شد كه ريگى به اندازه عدس در منقار داشت و آن را بر سر حارث رها كرد. نشانهگيرى چنان دقيق بود كه آن ريگ از وسط سر حارث وارد شد و طول بدن او را در نورديد و از نشیمنگاه او خارج شد و او را نقش زمين ساخت.
تكرار ماجراى اصحاب فيل و سابقهاى كه در اذهان از ماجراى ابرهه بود، عظمت غدير را نشان داد. اين بدان معناست كه پروردگار کعبه براى هميشه نگاهبان آن است و دشمنان آن را به اشارتى نابود مىكند، هرچند كه در عظيمترين جلوه ظاهرى جلوه كنند و با فيل براى تخريب خانه خدا آيند. همانگونه، پروردگار غدير هم هميشه نگاهبان آن است و دشمنان آن را به اشارتى نابود مىكند، اگر چه در جلوههاى وحشتناكى چون سقيفه و كربلا ظاهر شوند.[۱۹]
تصريح قرآن به كفر منكر ولايت
با توجه به اينكه طبق روايات بسيارى آيات اول سوره معارج پس از ماجراى حارث بن نعمان فهرى در غدير نازل شده، صريح اين آيات دلالت بر كفر منكر ولايت دارد. اين بدان معناست كه انكار ولايت مانند انكار نبوت و توحید است.
بدون آنكه نياز به تفسير داشته باشد خداوند در آیات ابتدای سوره معارج مىفرمايد: «درخواستکنندهای عذابی را که واقعشدنی است درخواست کرد. عذابی که بر كافران فرود خواهد آمد و كس آن را دفع نتواند كرد». معناى اين عبارات بهضميمه ماجراى حارث چنين مىشود: حارث كه ولايت حضرت امیرالمؤمنین على عليه السلام را نمىپذيرفت با زبان خودش درخواست عذابى نمود كه بر او واقع شد و كافران به ولايت على عليه السلام قدرت دفع آن را نداشتند.
اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مىفرمايد: منم آن كسى كه درباره دشمنانم چنين نازل شد: «درخواستکنندهای عذابی را که واقعشدنی است درخواست کرد. عذابی که بر كافران فرود خواهد آمد و كس آن را دفع نتواند كرد»؛ معنايش كسى است كه ولايت مرا انكار كرد.[۲۰]
امام صادق عليه السلام هم درباره اين آيه از مصحف حضرت فاطمه عليها السلام نقل مىفرمايد كه منظور «منكر ولايت على عليه السلام» است.[۲۱]
تأييد آسمانى در غدير
يكى از مطالب مهم كه در اين حديث بهصورت اشاره آمده، آن است كه در روز غدير بر فراز سر آن جمعيت درهاى آسمان پيش چشم همه گشوده شد و چشمان مردم لحظاتى بر پشتپرده باز شد. آنان فرشتگان را ديدند كه مردم را امر به پيروى از على بن ابیطالب عليه السلام مىنمايند. عين عبارتى كه در متن داستان گذشت چنين است:
در روز غدير خم -آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله على عليه السلام را منصوب فرمود، درهاى آسمان را ديديد كه باز شده و فرشتگان از آنجا بر شما مُشْرِف شدهاند و ندا مىكنند: «اين ولى خداست، پيرو او باشيد؛ وگرنه عذاب خدا بر شما نازل مىشود، پس از آن بر حذر باشيد».
اين رؤيت فرشتگان در غدير یک بار هم در زمين بهوقوع پيوست، آنگاه كه در غدیر مردی زيباچهره و خوشبوى را ديدند كه در كنار مردم ايستاده بود و مىگفت: به خدا قسم روزى مانند امروز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را مؤكد نمود و براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمىزند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند!
در اينجا عمر نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: شنيدى اين مرد چه گفت؛ حضرت فرمود: آيا او را شناختى؛ گفت: نه. حضرت فرمود: او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكنى، كه اگر چنين كنى، خدا و رسول و فرشتگان و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود.[۲۲]
انتخابِ بهترين در غدير
بهترين انتخاب با بهترین گونه انتصاب در غدير صورت گرفت؛ تا آنجا كه اگر تمام مردم جمع مىشدند و عقل و تجربه خود را روى هم مىگذاشتند نمىتوانستند بالاتر از دوازده امام معصوم عليهم السلام را بهعنوان جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله معرفى كنند. اين بدان معناست كه انتخاب خداوند حكيم و مهربان هرگز قابل مقايسه با انتخاب بشر نيست؛ زیرا در آنجا اشتباه را راهى نيست و جز او خبر از باطن انتخابشونده ندارد.
در متن ماجراى حارث، خداوند تعالى مستقيماً با مخالفان ولايت على عليه السلام روبهرو شد و پاسخ آنان را با حكيمانهترين صورت فرموده است. در اين كلام الهى جهت برگزيدن اوصياى پيامبر صلى الله عليه و آله را اطاعت آنان و امتحان خدا از آنان در تسليم ذكر كرده، و كراماتى كه به همين جهت از خدا به آنان اختصاص يافته است؛ يعنى اينان بهترین بندگان در ساحت مقدس پروردگار بهدلیل نهايت درجه عبوديت و بندگى هستند و هيچ موجود ديگرى نتوانسته خود را به اين درجه برساند. آيا اين یک منت الهى بر مردم نيست كه امور بندگانش را به چنين مخلوقات با عظمتى بسپارد؟ آيا اگر به هركس ديگرى میسپرد به دور از حكمت الهى نبود؟
در اين باره در متن حديث چنين مىخوانيم: خداوند بندگانى را برگزيده و بهخاطر اطاعت نيكو و انقياد آنان در برابر اوامرش آنان را به كراماتى اختصاص داده است. آنگاه امور بندگانش را به آنان سپرده و سياست خلقش را با تدبير حكيمانهاى كه آنان را بدان موفق نموده به ايشان سپرده است.[۲۳]
پانویس
- ↑ برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: چهارده قرن با غدير، ص۲۵؛ اسرار غدير، ص۶۰-۸۲؛ واقعه قرآنى غدير، ص۱۴۸-۱۴۹ ؛ سخنرانى استثنائى غدير، ص۲۹ -۳۴.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۴.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۴۰۵–۴۰۶؛ الکافی، ج۸، ص۵۷–۵۸؛ مناقب الإمام أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، ص۲۴۹؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۳۲۱–۳۲۲؛
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۹۰–۳۹۱.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۹۱–۳۹۲.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۹۲-۳۹۳.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۹۴.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۹۵-۳۹۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۹۶-۳۹۷.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۱۶۶؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۲۷؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۲۷.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۹۷-۳۹۸.
- ↑ اللهوف، ص۱۱۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۱، ص۲۷۶-۳۵۵.
- ↑ الصراط المستقيم، ج۳، ص۴۹.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۲، ص۴۰، ح۱۴.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۰۳.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۰۳-۴۰۴.
- ↑ الفضائل، ص۸۴؛ حلية الابرار، ج۲، ص۱۲۴-۱۲۵؛ مجمع النورين، ص۲۲۷.
- ↑ الكافى، ج۱، ص۴۲۲، ح۴۷؛ عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۱۳۰، ح۱۸۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۱؛ عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۸۵؛ عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۱۳۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۲، ص۴۰، ح۱۴.
- ↑ مباهله يعنى پس از مطرحشدن آنچه براى اتمام حجت از نظر استدلالها و معجزات و قرائن ظاهرى لازم است، اگر در یک مسئله الهى بحث بدانجا منتهى شود كه هر يک از دو طرف حقيقت را میداند و در زبان انكار مىكند و آن را كتمان مىنمايد، در اين صورت خدا را بهعنوان شاهد مطرح مىكنند و براى فيصله بحث و اثبات حق از خدا مىخواهند بر كسى كه عمداً و دانسته حق را كتمان مىكند عذابى نازل کند (غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۹۹).
- ↑ این جمله یک اصطلاح جاهلی است. (جمهرة الأمثال، ج۲، ص ۲۵۳).
منابع
- اسرار غدیر؛ محمدباقر انصاری، تهران: نشر تک، ۱۳۸۴ش.
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- تفسیر فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
- جمهرة الأمثال؛ حسن بن عبدالله عسکری (ابیهلال عسکری)، بیروت: دار الجيل، ۱۴۲۰ق.
- چهارده قرن با غدير (اتمام حجتها، بحثهای علمی، مناظرات، ميراث مکتوب، شعر و ادب، يادگارها و يادبودها)؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۷۹ش.
- حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار عليهم السلام؛ هاشم بن سلیمان بحرانی، تحقیق: غلامرضا مولانای بروجردی، قم:مؤسسة المعارف الإسلامیة، ۱۴۱۱ق.
- سخنرانی استثنائی غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
- الصراط المستقيم إلی مستحقی التقديم؛ علی بن محمد نباطی عاملی، تحقیق: محمدباقر بهبودی، تهران: مکتبة المرتضوية، ۱۳۸۴ق.
- عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ عبدالله بن نورالله بحرانى اصفهانى، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحى اصفهانى، قم: مؤسسة الإمام المهدى علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
- غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
- الفضائل؛ شاذان بن جبرئیل قمی، قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۳ش.
- الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
- کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاءالدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامية)، ۱۴۰۷ق.
- اللهوف علی قتلی الطفوف؛ علی بن موسی بن طاووس، ترجمه: سید احمد فهری زنجانی، تهران: انتشارات جهان، بیتا.
- مجمع النورين و ملتقی البحرین؛ ابوالحسن بن محمد مرندی، تحقیق: حسین جعفری زنجانی، قم: آل عبا (علیهم السلام)، ۱۳۸۱ش.
- مناقب الإمام أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیه السلام؛ محمد بن سلیمان کوفی، تحقیق: محمدباقر محمودی، قم: مجمع إحیای فرهنگ اسلامی، ۱۴۲۳ق.
- واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یکماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.