جلوه های کلمه مولی در خطبه غدیر

از ویکی غدیر

جلوه‏ هاى كلمه مولى در خطبه غدير[۱]

يک مطالعه كامل عيار در جوانب مختلف ماجراى غدير و دقت در متن خطبه غدیر، جلوه‏ هاى بسيار جالبى از واضح بودن معناى كلمه «مولى» را به وضوح نشان خواهد داد:

جلوه اول

اگر در سراسر خطبه غدير دقت كنيم خواهيم ديد كه اكثر مطالب آن تفسير و توضيحى براى روشن كردن كامل معنى «مولى» و مصداق آن، و ارزش الهى «ولايت» در اجتماع و ارتباط آن با توحید و نبوّت و وحى است.

پبنا بر اين در حالى كه خود پيامبر صلى الله عليه و آله مقصود و مراد از «مولى» را روشن كرده، و همه حاضرين در غدير -  كه شاعر بزرگ عرب حسّان هم در ميان آنان بوده -  معناى صاحب اختيارى را از آن فهميدند و بر سر همين بیعت نمودند، معنى ندارد براى فهميدن منظور آن حضرت به لغت‏ ها و لغت‏نامه ‏ها و معانى عرفى اين كلمه مراجعه كنيم، چه آنها با تفسير خودِ حضرت مطابق باشد و چه نباشد!

جلوه دوم

مسلم است كه مقصد اصلى از اجتماع و سخنرانى غدير بيان مسئله ولایت بوده است، و اين در حالى بوده كه مردم اجمالاً مطالبى در اين باره از خود آن حضرت شنيده بودند.

با توجه به اين نكات معلوم است كه اجتماع عظيم غدير براى رفع هرگونه ابهام باقيمانده در مسئله ولايت و معناى مولا است.

بنا بر اين بسيار خنده ‏آور خواهد بود كه در چنان جمعى و در آن شرايط حساس، درباره «مولى» مطالبى گفته شود كه نه تنها موضوع را روشن نكند بلكه ابهام را بيشتر نمايد و احتياج به كتاب ‏هاى لغت و امثال آن براى رفع ابهام باشد، به طورى كه هر عاقلى قضاوت كند كه اصلاً چه نيازى به تشكيل اين مجلس بزرگ بود!!؟

جلوه سوم

اجتماع آن روز براى رفع هر ابهامى در مسئله ولايت بوده، و اگر بنا باشد همان مجلس آغاز ابهامى بزرگ در مسئله باشد، آن هم با به كار بردن يک كلمه عجيب كه اين همه پيچيدگى دارد، در اين صورت بايد گفت: اگر چنين مجلسى نبود مسئله ولايت بسيار واضح‏تر بود!!!

اينجاست كه آيه قرآن «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»[۲] محقق مى‏ شود. يعنى اگر ابلاغ پيامى به اين صورت تحقق يابد كه مفهوم آن با گذشت چهارده قرن روشن نيست، پس در واقع ابلاغى نشده است!!

جلوه چهارم

پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله كه فصيح‏ترين مردم در سخن گفتن بودند، آن هم در مهم‏ترين سخنرانى خود در طول حيات، اگر بنا باشد مطلبى گفته باشند كه مسلمانان فقط در فهم معناى تحت ‏اللفظى آن پس از هزار و چهارصد سال بحث هنوز به نتيجه روشنى نرسيده باشند، اين برخلاف فصاحت است و هيچ پيامبرى پيام الهى را چنين نرسانده است!!

جلوه پنجم

جا دارد كسى بپرسد: چطور وقتى همين غاصبين خلافت در حالى كه خود حقى نداشتند، خليفه بعد از خود را هم تعيين مى‏ كردند و كلمه «ولى» را به كار مى ‏بردند هيچ كس نگفت:

اين كلمه هفتاد معنى دارد؟ چطور وقتى ابوبکر درباره عمر نوشت: «ولَّيْتُكم بعدى عمر بن الخطاب» ابهامى درباره معناى ولايت نبود، و فقط در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير اين بحث ‏ها پيش آمد؟!!! پيداست كه مسئله بر سر معناى لغوى و ابهام كلمه نيست، بلكه وزنه غدير به قدرى سنگين و كامل عيار است كه دشمن را به اين تلاش‏ هاى مذبوحانه واداشته است؟

جلوه ششم

همچنين جا دارد سؤال شود: حدیث غدیر به اقرار عامه و خاصه متواتر است و كمتر حديثى داريم كه در طول چهارده قرن اين همه روایت كننده داشته باشد.

اگر معناى آن به قدرى مبهم است كه هنوز كسى معناى واقعى آن را نيافته و بين چندين احتمال نامتناسب مانده، چه داعى بر نقل آن بوده و اين راويان بزرگ كه بسيارى از آنان از علما و مؤلفين بوده ‏اند چه داعى در نقل داشته ‏اند؟!

حدیث مبهم كه نقل كردن ندارد! حديث مبهم كه احتياج به جمع آورى اسناد بيشتر ندارد! پس بايد گفت: به خاطر معناى مهمى كه از «مولى» براى همه واضح بوده اين همه بدان اهتمام ورزيده ‏اند.

جلوه هفتم

جا دارد كسى بگويد: اينكه ابوبكر و عمر و حارث فهری و چند نفر ديگر پرسيدند:

«آيا اين مسئله از جانب خداست يا از جانب خودت است؟» به خاطر همين بود كه معناى بسيار سنگينى را از كلمه «مولى» دريافتند كه همان صاحب اختيارى بود و براى زير سؤال بردن آن حاضر به اين جسارت نسبت به ساحت مقدس آن حضرت شدند، وگرنه همه مى ‏دانند كه تمام گفته‏ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله طبق آيه «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»[۳] چيزى جز وحى و كلام خداوند نيست.

پانویس

  1. اسرار غدير: ص  ۱۱۴ - ۱۱۶. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۸ - ۱۳۰.
  2. مائده /  ۶۷ .
  3. نجم / ۳.