خویلد بن عمرو خزاعی (ابو شریح)
خویلد بن عمرو خزاعی ابو شریح، که با نامهای مختلفی نیز یاد شده، از صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله است که پیش از فتح مکه مسلمان شد. او در جریان فتح مکه یکی از فرماندهان لشکر بنی کعب بن خزاعه بود. خویلد بن عمرو در سال ۶۸ هجری در مدینه وفات یافت و از جمله راویان احادیث پیامبر صلی الله علیه وآله به شمار میرود که حدود بیست حدیث از او روایت شده است. وی از رسول خدا و عبدالله بن مسعود روایت نقل کرده، شاگردانی مانند عطاء بن یزید لیثی، ابوسعید مقبری و سفیان بن أبی العوجاء از او روایت کردهاند. او به عنوان شخصی با عقل و دانش در میان مردم مدینه شناخته میشد.[۱]
پس از شهادت پیامبر صلی الله علیه وآله، اطلاعات زیادی از زندگی او در دست نیست، اما بر اساس برخی روایات، در سال ۳۰ هجری و در جریان جنگ سعید بن عاص در طبرستان، خویلد بن عمرو به کوفه آمد تا شخصاً شاهد وقایع باشد. در آن زمان وقتی گروهی از جوانان کوفه ابنحیسمان خزاعی را محاصره و به قتل رساندند، خویلد بن عمرو و پسرش شهادت دادند که این افراد مرتکب جرم شدهاند و عثمان دستور داد تا آنها مجازات و به قتل برسند.[۲]
همچنین در روایتی دیگر، زمانی که عمرو بن زبیر برای کشتن برادرش عبدالله به مکه وارد شد، خویلد بن عمرو با استناد به سخن پیامبر صلی الله علیه وآله که جنگ در مکه را حرام اعلام کرده بود، عمرو را از قتل و کشتار در مکه منع کرد.[۳]
روايت حديث غدير[۴]
در احتجاج امیرالمؤمنین علیه السلام به حديث غدير در رحبه کوفه، يكى از كسانى كه در آن مناشده به حديث غدير گواهى داد خويلد بن عمرو خزاعى است.[۵]
از ابوطفیل روایت شده: علی علیه السلام برخاست، خدا را حمد و ثنا گفت، سپس گفت: «خدا شاهد باشد کسی که در غدیر خم حاضر بود مگر اینکه برخیزد؟» هیچ مردی نایستاد و نگفت: «به من خبر رسید یا به من گفته شد» مگر مردی که شنیدگانش باز بود و قلبش آن را فهمیده بود. هفده مرد برخاستند که از جمله آنها خزیمه بن ثابت، سهل بن سعد، عدی بن حاتم، عقبه بن عامر، ابوایوب انصاری، ابوسعید خدری، ابوشریح خزاعی، ابوقدامه انصاری، ابولیلی، ابوالهیثم بن طیهان و مردانی از قریش بودند.
علی علیه السلام به آنها گفت: «آنچه شنیدید بیاورید.» آنها گفتند: «شهادت میدهیم که ما همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله از حج وداع آمدیم، تا ظهر که رسول خدا صلی الله علیه و آله از بین درختان بیرون آمد، شاخههایی را تراشیدند و پارچهای بر آنها انداختند، سپس نماز را اعلان کرد. ما بیرون آمدیم و نماز خواندیم. سپس برخاست، خدا را حمد و ثنا گفت، سپس گفت: "ای مردم، چه میگویید؟" گفتیم: "بلغ ما بلغنا" (رسید به ما). حضرت سه بار گفت: «خدایا شاهد باش!»
او گفت: «به زودی دعوت میشوم و پاسخ خواهم داد، من مسئول هستم و شما مسئولید.» سپس فرمود: «آگاه باشید که خونها و اموال شما حرام است مانند حرمت روزتان و حرمت ماهتان. به شما سفارش میکنم به زنان، سفارش به همسایگان، سفارش به غلامان، سفارش به عدالت و نیکی.»
بعد گفت: «ای مردم، من دو چیز گرانبها را در میان شما میگذارم: کتاب خدا و عترتم، خانوادهام، زیرا این دو از هم جدا نمیشوند تا وقتی که به برکه برسم. این را دانای آگاه به من خبر داده است.»
و حدیث در جمله پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است: «هر که من مولای اویم، علی مولای اوست.» علی علیه السلام گفت: «شما راست گفتهاید و من در این موضوع گواه هستم.»[۶]