شبهه عدم استشهاد اميرالمؤمنين عليه السلام به حديث غدير در سقيفه

از ویکی غدیر

شبهه عدم استشهاد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به حديث غدير در سقيفه[۱]

يكى از سؤالات و شبهاتى كه مخالفين زياد مطرح مى‏ كنند اين است كه: چرا على‏ عليه السلام در روز سقیفه به حدیث غدیر استشهاد نكرد؟

پاسخ اين پرسش را بهتر است از زبان علامه بزرگوار سيد عبدالحسين شرف‏ الدين موسوى عاملى لبنانى بيان كنيم؛ هنگامى كه شيخ سليم بشرى مالكى مصرى از علماى بزرگ اهل‏ سنت مصر -  كه دو بار رياست الازهر را به عهده داشت‏ در نامه ‏اى به سيد شرف ‏الدين پس از اقرار به برخى از حقايق، نوشت كه چرا امام على‏ عليه السلام در روز سقيفه به نصوصى از جمله حديث غدير -  كه درباره خلافت او بود و شما شيعيان همواره بر اين نصوص تكيه مى‏ كنيد -  استدلال نكرد؟ علامه در پاسخ نوشت[۲]:

همه مى‏ دانند كه امام و دوستان آن حضرت، از جمله بنی‏ هاشم و غير آنان، در بیعت با ابوبکر حضور نداشته و در سقيفه نبودند.

لذا آنان از سقيفه و آنچه در آنجا مى ‏گذشت دور بودند، زيرا با تمامى وجودشان سرگرم مصيبت بزرگ كفن و دفن پيامبر صلی الله علیه و آله بودند، و تا دفن آن حضرت مردم سقيفه كار خود را كردند.

آنگاه براى رعايت احتياط و دورانديشى، در برابر نظرها و حركت مخالفين -  كه تشكيلات آنان را به هم مى ‏ريخت -  جملگى ايستادگى مى‏ كردند.

پس از آنكه جريان سقيفه به راه افتاد و زمام امور را به دست گرفتند، آنچنان خشونتى از خود نشان دادند كه نه تنها على‏ عليه السلام، بلكه كسى ديگر هم نمى ‏توانست به آن حديث استدلال كند.

در اصل كسى طاقت شنيدن و يا امكان انعطاف به سوى مضمون حديث را نداشت.

به عنوان مثال: آيا چند نفر در زمان ما مى ‏توانند با كسانى كه قدرت را در دست دارند مبارزه كنند، طورى كه قدرت آنان را از ميان برداشته و دولتشان را سرنگون كنند؟

اگر كسى چنين قصدى داشته باشد، آيا او را آزاد مى ‏گذارند؟ اكنون گذشته را با زمان حال مقايسه كنيد، كه مردم همان مردم و زمانه نيز همان زمانه است.

گذشته از اينها، على ‏عليه السلام در آن روز براى استدلال و استشهاد نتيجه ‏اى جز فتنه و آشوب نمى‏ ديد. در آن شرايط كه اسلام تازه پا به عرصه گذاشته و نهال دين تازه كاشته شده بود، آن حضرت ترجيح مى‏ داد كه حق او ضايع شود اما آشوب به پا نگردد.

زيرا در آن موقعيت حساس، منافقین و كفار از داخل و دو امپراطورى بزرگ روم و ایران از خارج، در پى فرصت و بهانه بودند كه از اختلافات مسلمانان استفاده كرده و براى براندازى اسلام و ريشه كردن آن اقدام كنند.

در چنين شرايطى، على ‏عليه السلام بر سر دو راهى بزرگ ايستاد، و براى او طبيعى بود كه حق خلافت خويش را فداى اسلام و مسلمين كند، و چنين هم كرد.

على‏ عليه السلام در نهايت، براى اينكه نظريه خلافت حقيقى اسلام را -  كه خلافت شرعى او بود -  حفظ كند و در برابر كسانى كه حق خلافت را از او سلب كردند موضع‏ گيرى لازم را كرده باشد، در خانه نشست و بیعت نكرد.

تا اينكه او را به زور از خانه به مسجد آوردند. على‏ عليه السلام با اين عمل خود دو كار انجام داد و اسلام و صورت شرعى خلافت حق، كه در حقيقت از آنِ او بود را حفظ كرد.

بنابراين، شرايط و محيط آن روز مدینه به على‏ عليه السلام اجازه درگيرى با آنان را نداده، و جامعه نوبنياد مسلمانان نيز آماده درک سخنان و استدلال ‏هاى آن حضرت نبودند.

ولى از آن تاریخ به بعد، على و اولاد آن حضرت‏ عليهم السلام و عالمان شيعه، همواره با روشى حكيمانه احاديث غدير و ولايت را ذكر كرده، و نصوص روشن نبوى را در اين باره نشر داده ‏اند.[۳]

پانویس

  1. تجلى ولايت در غدير خم (اسعدى) : ص ۷۹ - ۸۲.
  2. آنچه آورديم تلخيص پاسخ علامه است.
  3. حماسه غدير: ص ۴۵. المراجعات: نامه ۱۰۱ ص ۲۹۶،۲۹۵.