پرش به محتوا

نگهدارنده نیکوکاران

از ویکی غدیر

نگهدارنده نیکوکاران صفتی برای خداوند و برداشت‌شده از اسم عاصم خدا که توسط پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر به کار گرفته شده است.

واژه «عاصِم» در این قسمت از خطبه غدیر، یکی از اَسماء حُسنای الهی دانسته شده است. به این اسم در قرآن کریم و در ادعیه‌ای که از معصومان علیهم السلام رسیده به‌صراحت ذکر شده است. گفته شده که معنای اصلی این واژه حفاظت است همراه با دفاع.

برخی شارحان خطبه غدیر در ذیل این جمله گفته‌اند که خداوند تنها عاصم حقیقی است. آنان در شرح این مطلب چنین نوشته‌اند: جهان سراسر به دست قدرت و تدبیر خداوند می‌چرخد و همه‌کارهٔ آن خدا می‌باشد. به هر کسی بخواهد جزای اعمالش را می‌دهد و ضرر می‌رساند و از هر کسی هم که خواست درمی‌گذرد.

در ذیل شرح این قسمت از خطبه غدیر گفته شده که غدیر نمود کاملی از اسم عاصم خداوند بوده است. این نکته چنین تحلیل شده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله به‌عنوان مقرّبترین بندهٔ خدا از نافرمانی خدا خوف دارد. در عین حال، تنها پناهگاه و نگهبان خود را خداوند عاصم می‌دانند. او تا پناه الهی را مشاهده نفرمود، وارد برنامهٔ تبلیغی خود نشد.

معنا و مفهوم عاصم

واژه «عاصِم» در این قسمت از خطبه غدیر، یکی از اَسماء حُسنای الهی دانسته شده است. به این اسم در قرآن کریم و در ادعیه‌ای که از معصومان علیهم السلام رسیده به‌صراحت ذکر شده است؛ مثلاً در دعای جوشن کبیر، که از امام سجاد علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده، آمده است: یَا عَاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَه؛ ای نگهدارندهٔ هر کسی که به‌سوی او پناه جوید.[۱]

اشارهٔ قرآن کریم به این صفت خدا، که در خطبه غدیر به آن اشاره شده، از جمله در آیهٔ آمده که در آن در وصف بدکاران چنین فرموده شده است: وَ الَّذینَ کَسَبُوا السَّیِّئاتِ جَزاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ؛ و کسانی که مرتکب بدی‌ها شده‌اند، [بدانند که‏] جزای [هر] بدی مانند آن است و خواری آنان را فرو می‌گیرد. در مقابل خدا، هیچ حمایتگری برای ایشان نیست(یونس:۲۷). زمانی که خداوند عاصمیّت و حفاظت را از موجودی کاملاً منتفی می‌کند، معلوم می‌شود که تنها او نگهبان و نگهدار بندگان است

حسن مصطفوی (درگذشت: ۱۳۸۴ش)، مفسر قرآن و لغوی، در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن درباره معنای عاصم چنین نوشته است: اصل واحد در این ماده، حفاظت است همراه با دفاع. وقتی گفته می‌شود که فلان چیز را معصوم داشت، یعنی آن را حفظ نمود و از او دفاع هم کرد… از لوازم اصل معنا التجاء، تمسّک، نگهداری و… می‌باشد. با ملاحظهٔ این دو قید یعنی «حفظ و دفع» چند مرتبه در قرآن کریم این ماده استعمال شده است. این است فرق اصلی بین «عصم» و مادّه‌های دیگر چون حفظ، دفع، صیانت، منع و…

بر اساس این معنا، مفهوم دقیق آیهٔ تبلیغ چنین می‌شود: وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ(مائده:۶۷) و خداوند تو را از مردم حفظ می‌کند و شرّ آنها را از تو دفع می‌گرداند. در این آیه و آیات دیگر، تنها نظر به حفاظت نیست؛ زیرا در این موارد مواجهت با شرّ و ضرر نیز لحاظ شده است. در این موارد حفاظت به خودی خود اضطراب و پریشانی خاطر را دفع نمی‌کند، پس لازم است که حفظ‌کردن او، با دفع خطرات و آسیب‌ها همراه باشد و این است سرّ لطافت تعبیر به این مادّه.

ایضاً اشاره ای دقیق به کمال اقتدار و وسعت نفوذ و سلطهٔ خداوند متعال در هر دو جهت حفاظت و دفع و از طرفی ضعف و عجز ماسوای خداوند در برابر خواسته و مشیّت او در این تعبیر وجود دارد. چنانچه فرموده است: قُلْ مَنْ ذَا الَّذِی یَعْصِمُکُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أرادَ بِکُمْ سُوءاً؛ بگو (ای پیامبر!) چه کسی است که شما را از خداوند معصوم دارد، اگر او به شما ارادهٔ بد کرد(احزاب:۱۷).[۲]

خداوند تنها عاصم حقیقی است

برخی شارحان خطبه غدیر در ذیل این جمله گفته‌اند که خداوند تنها عاصم حقیقی است. آنان در شرح این مطلب چنین نوشته‌اند: جهان سراسر به دست قدرت و تدبیر خداوند می‌چرخد و همه‌کارهٔ آن خدا می‌باشد. تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر؛ بزرگوار [و خجسته‏] است آنکه فرمانروایی به‌دست اوست و او بر هر چیزی تواناست(ملک:۱).

به هر کسی بخواهد جزای اعمالش را می‌دهد و ضرر می‌رساند و از هر کسی هم که خواست درمی‌گذرد. به هر کسی از بندگانش اراده کند خیری برسد، هیچ‌کسی یارای مقابله ندارد و هر کسی را که بخواهد ضرر ببیند، هیچ‌کس نمی‌تواند دفع آن نماید. این حقیقت وعدهٔ خداوند است که فرمود: وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم؛ و اگر خدا به تو زیانی برساند، آن را برطرف‌کننده‌ای جز او نیست و اگر برای تو خیری بخواهد، بخشش او را ردّکننده‌ای نیست. آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد می‌رساند و او آمرزنده مهربان است(یونس:۱۰۷).

کشتی‌ها را بر دریاها روان کرده و به‌راحتی می‌تواند با یک طوفان کشتی را غرق کند، بدون این که کسی بتواند مانع از آن شود. در آیهٔ کریمه آمده است: وَ آیَةٌ لَهُمْ أنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ۴۱وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ۴۲وَ إِنْ نَشَأ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَریخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ۴۳إِلاَّ رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلی حینٍ۴۴؛ و نشانه‌ای [دیگر] برای آنان اینکه: ما نیاکانشان را در کشتیِ انباشته، سوار کردیم. و مانند آن برای ایشان مرکوب‌ها [ی دیگری‏] خلق کردیم. و اگر بخواهیم غرقشان می‌کنیم و هیچ فریادرسی نمی‌یابند و رویِ نجات نمی‌بینند. مگر رحمتی از جانب ما [شامل آنها گردد] و تا چندی [آنها را] برخوردار سازیم(یس:۴۱–۴۴).

هر چقدر صاحبان قدرت خود را به زحمت بیندازند تا علیه او مکر و حیله‌ای به کار گیرند، سرانجام عاجز و ناتوان خواهند شد: وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبال؛ و به یقین آنان نیرنگ خود را به‌کار بردند، و [جزای‏] مکرشان با خداست، هر چند از مکرشان کوه‌ها از جای کنده می‌شد(ابراهیم:۴۶).

خداوند متعال در جای دیگر اوج ناتوانی و بیچارگی آنها را به نمایش می‌گذارد: یا أیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوب؛ ای مردم! مَثَلی زده شد پس بدان گوش فرا دهید: کسانی را که جز خدا می‌خوانید هرگز [حتی‏] مگسی نمی‌آفرینند، هر چند برای [آفریدن‏] آن اجتماع کنند و اگر آن مگس چیزی از آنان برباید، نمی‌توانند آن را باز پس گیرند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.(حج:۷۳).

آن زمانی که زمین را آب فرا گرفت و حضرت نوح علیه السلام و پیروانش در کشتی‌سوار شدند، فرزندخواندهٔ او گمان کرد که می‌تواند از عذاب الهی بگریزد. حضرت نوح علیه السلام او را به‌سوی خود فراخواند: وَ نادی نُوحٌ ابْنَهُ وَ کانَ فی مَعْزِلٍ یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرین؛ و نوح علیه السلام پسرش را که در کناری بود ندا داد: ای پسرک من! با ما سوار شو و با کافران مباش(هود:۴۲).

امّا او به خیال اینکه می‌تواند چاره‌ای برای رهایی از عذاب بیابد گفت: سَآوی إِلی جَبَلٍ یَعْصِمُنی مِنَ الْماء…؛ به‌زودی به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب در امان نگاه می‌دارد(هود:۴۳). حضرت نوح علیه السلام از باب دلسوزی و شفقت پیامبرانه و پدرانه به او گفت: …لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِم‏...؛ امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاهدارنده‌ای نیست، مگر کسی که [خدا بر او] رحم کند.(هود:۴۳). از این موارد نتیجه‌گیری شده که تنها عاصم و حافظ حقیقی در عالم خداوند متعال است.[۳]

عاصمیّت خاصّ خداوند در جریان غدیر

در ذیل شرح این قسمت از خطبه غدیر گفته شده که غدیر نمود کاملی از اسم عاصم خداوند بوده است. این نکته چنین تحلیل شده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله به‌عنوان مقرّبترین بندهٔ خدا از نافرمانی خدا خوف دارد. در عین حال، تنها پناهگاه و نگهبان خود را خداوند عاصم می‌دانند. او تا پناه الهی را مشاهده نفرمود، وارد برنامهٔ تبلیغی خود نشد.

پیامبر صلی الله علیه و آله می‌دانند که مکر منافقان در مقابل عصمت خدا همگی باطل و نابود خواهند شد. او برای این که معرفت مردم را در مورد اهمیت پیام غدیر، بیفزاید، خطاب به مردم فرمود: ... وَ أؤَدِّی مَا أوْحَی بِهِ إِلَیّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بی مِنْهُ قارِعَةٌ لا یَدْفَعُها عَنّی أحَدٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ صَفَتْ خَلَّتُه‏ …؛ وظیفه خود را در آنچه وحی شده انجام می‌دهم مبادا که از سوی او عذابی فرود آید که کسی یاری دور ساختن آن از من نباشد؛ عذابی را خدا مهیّا نموده که کسی را با هر عنوان و جایگاه در مقابلش توانایی تحمل نیست.

پیامبر صلی الله علیه و آله با این که حتی فکر نافرمانی نمی‌کند، چنین تعبیر می‌کند تا مردم را از اهمیت مسئله آگاه سازند. به مردم بیاموزند تا از مکر و عذاب خدا بترسند. این عبارت به‌صورت تعریضی به پیامبر صلی الله علیه و آله برمی‌گردد، امّا در واقع هدف رساندن پیام به گوش دیگران است؛ مانند آیه: وَ لَقَدْ أوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرین؛ و قطعاً به تو و کسانی که پیش از تو بودند وحی شده است: اگر شرک ورزی حتماً کردارت تباه و مسلّماً از زیانکاران خواهی شد.(زمر:۶۵).

در این آیه در ظاهر به پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب شده، اما در واقع خداوند می‌خواهد اطرافیان او را از شرک‌ورزی بترساند؛ به این صورت که می‌فرماید: پیامبر اگر [بر فرض محال] شرک ورزد، عملش حبط و نابود می‌شود، چه برسد شما که مقام نبوّت را دارا نیستید.

مأموریّت بزرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله در تعیین جانشین خود از سوی منافقان به‌شدّت تهدید می‌شد. آنها مدّت‌ها پیش از غدیر، چون متوجه نزدیکی رحلت حضرت و تصمیم ایشان بر تعیین رسمی جانشین شده بودند، صفوف خود را بر ضدّ پیامبر صلی الله علیه و آله و برنامه‌های آن حضرت مستحکم کردند. اقدامات اساسی انجام دادند و خود را برای روزهای بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله آماده کردند و این‌جا بود که خط کفر و نفاق و عصیان دست‌به‌دست هم داده بودند.

آنان در روز غدیر نقشه داشتند تا مردم را متفرّق کنند و نگذارند این برنامه به‌خوبی پیش رود. در مقابل حضرت، هفت نفر از منافقان، از جمله ابوبکر، عمر، عبد الرحمن بن عوف و سعد بن ابی‌وقاص، بودند که جملاتی را به هم مبادله می‌کردند:

- او را نمی‌بینید که چشمانش مانند مجانین می‌چرخد! اکنون می‌گوید: خدایم چنین گفته است!

- او به پسر عمویش فریفته شده است.

- هرگز در مقابل سخن او تسلیم نخواهیم شد.

- کار پسر عمویش را عجب محکم و مؤکد نموده است.[۴]

در اثنای خطابه، پیامبر صلی الله علیه و آله به حضور آنها و خطری که از سوی آنها وجود داشت، اشاره فرمود:

وَ سَألْتُ جَبْرَئِیلَ علیه السلام أنْ یَسْتَعْفِیَ لِی مِنْ تَبْلِیغِ ذَلِکَ إِلَیْکُمْ أیُّهَا النَّاسُ لِعِلْمِی بِقِلَّةِ الْمُتَّقِینَ وَ کَثْرَةِ الْمُنَافِقِینَ وَ إِدْغَالِ الْآثمِینَ وَ خَتَلِ الْمُسْتَهْزِءِینَ الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ بِأنَّهُمْ یَقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ یَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیم … ‏وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أسَمِّیَ الْقَائِلِینَ بِأسْمَائِهِمْ لَسَمَّیْتُ وَ أوْمَأتُ إِلَیْهِمْ بِأعْیَانِهِمْ وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أدُلَّ عَلَیْهِمْ لَدَلَلْتُ وَ لَکِنِّی وَ اللهِ فِی أمُورِهِمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ.؛ و من -ای مردم- از جبرئیل علیه السلام خواستم تا مرا از تبلیغ امر ولایت به شما عفو نماید؛ زیرا به کمی پرهیزکاران و زیادی منافقان و تباهی گناهکاران و نیرنگ مسخره‌کنندگان علم (داشتم و) دارم، همان‌هایی که خداوندشان در کتابش این‌گونه وصف نموده است که «می‌گویند آنچه را که در قلبشان نیست و این مسئله را آسان می‌شمارند، در حالی که نزد خداوند، بزرگ و ارزشمند است… و اگر من بخواهم این گویندگان را نام ببرم می‌توانم و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره کنم می‌نمایم و اگر بخواهم با علائم، آنها را معرفی کنم، می‌توانم ولی به خدا قسم من در کار آنان با بزرگواری رفتار کرده‌ام

پیامبر صلی الله علیه و آله چون دید که خداوند با عصمتش ایشان را از شرّ بدخواهان ضمانت کرده و شرّ آنها را به خودشان بازمی‌گرداند، با شجاعت تمام مأموریت خود را به انجام رساند، آنجا که فرمود:

وَ قَد ضَمِنَ لِی تَبَارَکَ وَ تَعَالَی العِصمَةَ مِنَ النَّاسِ وَ هُوَ اللهُ الکَافِی الکَرِیمُ فَأوحَی إلَیَّ - بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ یَا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَّبَّکَ - فِی عَلِیٍّ یَعنِی فِی الخِلَافَةِ لِعَلَیِّ بنِ أبِی طَالِبٍ وَ إن لَم تَفعَل فَمَا بَلَّغتَ رِسَالَتَهُ وَ اللهُ یَعصِمُکَ مِن النَّاسِ؛ و خداوند مبارک و بلندمرتبه برای من عصمت از مردم را ضمانت کرده است و او کفایت‌کنندهٔ بخشنده است، و به من وحی نموده است «به نام خداوند بخشندهٔ بخشایشگر، ای فرستادهٔ ما! آنچه از سوی پروردگارت به تو فرود آمده است را -درباره خلافت علی بن أبی‌طالب- به مردم برسان، و اگر این کار را انجام ندهی اصلاً رسالتت را انجام نداده‌ای و خداوند تو را از مردم نگهبانی می‌کند و شرّ آنها را از تو دفع می‌نماید.[۵]

پانویس

  1. المصباح، ص۲۵۱.
  2. التحقیق، ج۸، ص۱۵۴–۱۵۵.
  3. شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۳۶۱–۳۶۳.
  4. اسرار غدیر، ص۷۶–۸۱.
  5. شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۳۶۴–۳۶۶.

منابع

  • اسرار غدیر؛ محمدباقر انصاری، تهران: نشر تک، ۱۳۸۴ش.
  • التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‌؛ حسن مصطفوی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ش.
  • المصباح (جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة)؛ ابراهیم بن علی کفعمی، قم: دار الرضی، ۱۴۰۵ق.