پرش به محتوا

بررسى و تحليل روايات جمعيّت حاضر در غدير: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== بررسى و تحليل روايات جمعيّت حاضر در غدير <ref>زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۱ ص ۸۹  - ۶۹ .</ref> ==
== بررسى و تحليل روايات جمعيّت حاضر در غدير<ref>زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۱ ص ۸۹  - ۶۹ .</ref> ==
در مكتب شيعه، پذيرش مسئله جانشينى اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام به عنوان امام و خليفه پيامبرصلى الله عليه وآله در امر هدايت دينى و سياسى مردم امرى الهى، و وصيت رسول مكرم اسلام‏ صلى الله عليه وآله در روز غدير خم به آن امرى قطعى و فوق تواتر است و نيازى به اثبات آن نيست.
در مكتب شيعه، پذيرش مسئله [[جانشین|جانشینی]] [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب‏ علیهما السلام]] به عنوان امام و خليفه [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] در امر هدايت دينى و سياسى مردم امرى الهى، و وصيت رسول مكرم اسلام‏ صلى الله عليه و آله در روز غدير خم به آن امرى قطعى و فوق تواتر است و نيازى به اثبات آن نيست.


اما برخى از مورخان در ثبت و ضبط گزارش‏ هاى جزئى اين واقعه اهتمام داشته، و برخى به صورت كلى آن را ثبت نموده ‏اند.
اما برخى از مورخان در ثبت و ضبط گزارش‏ هاى جزئى اين واقعه اهتمام داشته، و برخى به صورت كلى آن را ثبت نموده ‏اند.


جمعيت حاضر در روز غدير و يا جمعيت همراه پيامبرصلى الله عليه وآله از مدينه به مكه از جمله امور جزئى است كه موجب اختلاف نظر مورخان و محدثان شده است. بنابراين، برخى منابع روايى و تاريخى شيعه پذيرش مسئله جانشينى حضرت امیر عليه السلام به عنوان امام در امر هدايت دينى و سياسى مردم امرى الهى، و وصيت [[پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله]] در روز غدير خم به آن امرى قطعى و متواتر است.
جمعيت حاضر در روز غدير و يا جمعيت همراه پيامبر صلى الله عليه و آله از مدينه به مكه از جمله امور جزئى است كه موجب اختلاف نظر مورخان و محدثان شده است.


اما برخى از مورخان در ثبت و ضبط گزارش‏هاى جزئى اين واقعه اهتمام داشته، و برخى به صورت كلى آن را ثبت نموده ‏اند. از اين رو اهميت دارد تا براى تبيين دقيق‏ تر، به جزئيات اين مسئله پرداخته شود. در اينجا تلاش بر آن است تا با ملاحظه شواهد و قرائن و با شيوه توصيفى و تحليلى، جمعيت حاضر در غدير خم از نگاه فريقين بررسى شود.
بنابراين، برخى منابع روايى و تاريخى شيعه پذيرش مسئله جانشينى حضرت امیر عليه السلام به عنوان امام در امر هدايت دينى و سياسى مردم امرى الهى، و وصيت پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله در روز غدير خم به آن امرى قطعى و متواتر است.


با توجه به متواتر بودن روايت غدير خم، متكلمان، محدثان و مورخان شيعه و سنى از زواياى مختلفى از جمله: زمان و مكان غدير خم، علت انتخاب مكان غدير، عبارت ‏ها و كلماتى كه در سخنرانى پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله آمده و جريان‏ هايى كه در آن اتفاق افتاده به نوعى مورد كاوش قرار گرفته‏ اند.  
اما برخى از مورخان در ثبت و ضبط گزارش‏هاى جزئى اين واقعه اهتمام داشته، و برخى به صورت كلى آن را ثبت نموده ‏اند. از اين رو [[اهمیت]] دارد تا براى تبيين دقيق‏ تر، به جزئيات اين مسئله پرداخته شود.
 
در اينجا تلاش بر آن است تا با ملاحظه شواهد و قرائن و با شيوه توصيفى و تحليلى، جمعيت حاضر در غدير خم از نگاه فريقين بررسى شود.
 
با توجه به متواتر بودن روايت غدير خم، متكلمان، محدثان و مورخان شيعه و سنى از زواياى مختلفى از جمله:  
 
زمان و مكان غدير خم، علت انتخاب مكان غدير، عبارت ‏ها و كلماتى كه در سخنرانى پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله آمده و جريان‏ هايى كه در آن اتفاق افتاده به نوعى مورد كاوش قرار گرفته‏ اند.  


اما از مباحثى كه كمتر به آن توجه شده و بدون بررسى و تحليل تاريخى از آن سخن به ميان آمده «تعداد جمعيت حاضر در غدير» است.
اما از مباحثى كه كمتر به آن توجه شده و بدون بررسى و تحليل تاريخى از آن سخن به ميان آمده «تعداد جمعيت حاضر در غدير» است.


مى‏ توان گفت علت عدم پرداختن به اين مسئله در كم اهميت بودن موضوع براى آنان بوده است، زيرا اهميت براى آنان در اصل موضوع غدير خم است و تعداد جمعيت در اين رويداد مهم دخالتى ندارد. اما در اين نوشتار تلاش بر آن است تا بر اساس گزارش‏ هاى موجود، به بررسى روايى و تاريخى جمعيت غدير خم، با توجه به منابع كهن به صورتى تحليلى و توصيفى پرداخته شود، تا فوايد جزئى اين موضوع روشن شود.
مى‏ توان گفت علت عدم پرداختن به اين مسئله در كم اهميت بودن موضوع براى آنان بوده است، زيرا اهميت براى آنان در اصل موضوع غدير خم است و تعداد جمعيت در اين رويداد مهم دخالتى ندارد.
 
اما در اين نوشتار تلاش بر آن است تا بر اساس گزارش‏ هاى موجود، به بررسى روايى و تاريخى جمعيت غدير خم، با توجه به منابع كهن به صورتى تحليلى و توصيفى پرداخته شود، تا فوايد جزئى اين موضوع روشن شود.


پيش فرض اين مبحث بر اين است كه رواياتِ بيانگر كم بودن جمعيت داراى ضعف سندى و محتوايى بوده، و روايات هفتاد يا نود هزار نفر درست باشد، و امكان دارد در اين صورت تصحيف بين عدد سبعين الف (هفتاد هزار) و تسعين الف (نود هزار) رخ داده است.
پيش فرض اين مبحث بر اين است كه رواياتِ بيانگر كم بودن جمعيت داراى ضعف سندى و محتوايى بوده، و روايات هفتاد يا نود هزار نفر درست باشد، و امكان دارد در اين صورت تصحيف بين عدد سبعين الف (هفتاد هزار) و تسعين الف (نود هزار) رخ داده است.


== واقعه غدير خم ==
== واقعه غدير خم ==
رويداد تاريخى غدير خم بر اساس گزارش منابع فريقين در هجدهم ذى‏ الحجه سال دهم هجرت<ref>الخصال: ج ۲ ص ۳۹۵. تاريخ يعقوبى: ج ۱ ص ۵۰۸ . مناقب آل ابى ‏طالب (ابن شهرآشوب) : ج ۳ ص ۲۷. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹.</ref> در روز يكشنبه <ref>البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹: الثامن‏ عشر من ذى ‏الحجه عام ئذ، و كان يوم الأحد بغدير خم تحت شجرة هناك. فبيّن فيها اشياء، و ذكر من فضل على‏ عليه السلام و امانته و ... .</ref> رخ داده است. ابن‏اثير به نقل يكى از شاهدان عينى غدير خم، زمان اين اجتماع بزرگ را بعد از نماز ظهر گزارش كرده است.
رويداد تاريخى غدير خم بر اساس گزارش منابع فريقين در هجدهم ذى‏ الحجه سال دهم هجرت<ref>الخصال: ج ۲ ص ۳۹۵. تاريخ يعقوبى: ج ۱ ص ۵۰۸ . مناقب آل ابى ‏طالب (ابن شهرآشوب) : ج ۳ ص ۲۷. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹.</ref> در روز يكشنبه<ref>البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹: الثامن‏ عشر من ذى ‏الحجه عام ئذ، و كان يوم الأحد بغدير خم تحت شجرة هناك. فبيّن فيها اشياء، و ذكر من فضل على‏ عليه السلام و امانته و ... .</ref> رخ داده است. ابن‏اثير به نقل يكى از شاهدان عينى غدير خم، زمان اين اجتماع بزرگ را بعد از نماز ظهر گزارش كرده است.
 
طى اين گزارش [[ابوالطفیل]] مى‏ گويد: در [[حجةالوداع]] همراه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله بوديم كه هنگام ظهر دستور داد مكانى را براى نماز مهيا كنيم و خارها را جمع كنيم.
 
بعد از آن نماز خوانديم، و پيامبر صلى الله عليه وآله بعد از نماز دست حضرت امیر ‏عليه السلام را گرفت و فرمود: من كنت مولاه فهذا على ‏عليه السلام مولاه.<ref>اسد الغابة: ج ۵ ص ۲۵۲: نشهد انا اقبلنا مع رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه وآله من حجةالوداع. حتى اذا كان الظهر، خرج رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله فأمر بشجرات فشددن، و القى عليهن ثوب. ثم نادى: الصلاة. فخرجنا فصلّينا. ثم قام فحمد اللَّه تعالى و اثنى عليه، ثم قال: يا ايها الناس، اتعلمون ان اللَّه عزوجل مولاى و انا مولى المؤمنين، و انى اولى بكم من انفسكم؟ يقول ذلك مراراً. قلنا: نعم، و هو آخذ بيدك يقول: من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. ثلاث مرات.</ref> و در آن روز گرما طاقت فرسا بود.<ref>اقبال الاعمال: ص ۴۵۶: و قد بلغنا غدير خم فى وقت لو طرح اللحم فيه على الارض لانشوى. الهداية الكبرى: ص ۱۰۳: و قد علمت انه كان يوماً شديد القيظ؛ يشيب فيه الطفل... . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۹۹: و ذلك فى يوم ما اتى علينا يوم اشد حرّاً منه.</ref>
 
درباره مكان غدير خم ياقوت حموى در «معجم البلدان» مى ‏نويسد: غدير از «غدر» به معناى فريب گرفته شده است، زيرا غدير جايى است كه انسان از كنار آن عبور مى‏ كند و آبى در آنجا مى ‏بيند.
 
اما وقتى نزد آن مى ‏رود آن را خشک و بى‏ آب مى ‏يابد و از تشنگى مى ‏ميرد؛ كه منظور همان سراب است كه به اين مسئله انسان را فريب مى‏ دهد.<ref>معجم البلدان: ج ۴ ص ۱۸۸: و قال بعض اهل اللغه: الغدير فعيل من الغدر، و ذاك ان الانسان يمرّ به و فيه ماء. فربّما جاء ثانياً طمعاً فى ذلك الماء. فاذا جاءه وجده يابساً فيموت عطشاً.</ref>
 
وى همچنين «خمّ» را نام چاهى از بنى‏ مره ذكر كرده است. نيز نقلى از زمخشرى دارد كه خمّ نام مردى بوده است.<ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۹۰.</ref>
 
او همچنين درباره منطقه جغرافيايى غدير خم مى ‏نويسد: و غدير خمّ: بين مكة و المدينة، بينه و بين الجحفة ميلان<ref>معجم البلدان: ج ۴ ص ۱۸۸.</ref>: غدير خم بين مكه و مدينه است، و تا جحفه دو مايل فاصله دارد.
 
طبرسى نيز روايتى دارد كه طبق آن غدير در سه مايل قبل از جحفه واقع شده است.<ref>الاحتجاج: ص ۵۸ : فرحل، فلما بلغ غدير خم قبل الجحفة بثلاثة اميال.</ref>


طى اين گزارش ابوالطفيل مى‏ گويد: در [[حجةالوداع]] همراه [[پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله]] بوديم كه هنگام ظهر دستور داد مكانى را براى نماز مهيا كنيم و خارها را جمع كنيم. بعد از آن نماز خوانديم، و پيامبر صلى الله عليه وآله بعد از نماز دست حضرت امیر ‏عليه السلام را گرفت و فرمود: من كنت مولاه فهذا على ‏عليه السلام مولاه. <ref>اسد الغابة: ج ۵ ص ۲۵۲: نشهد انا اقبلنا مع رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه وآله من حجةالوداع. حتى اذا كان الظهر، خرج رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله فأمر بشجرات فشددن، و القى عليهن ثوب. ثم نادى: الصلاة. فخرجنا فصلّينا. ثم قام فحمد اللَّه تعالى و اثنى عليه، ثم قال: يا ايها الناس، اتعلمون ان اللَّه عزوجل مولاى و انا مولى المؤمنين، و انى اولى بكم من انفسكم؟ يقول ذلك مراراً. قلنا: نعم، و هو آخذ بيدك يقول: من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. ثلاث مرات.</ref>و در آن روز گرما طاقت فرسا بود. <ref>اقبال الاعمال: ص ۴۵۶: و قد بلغنا غدير خم فى وقت لو طرح اللحم فيه على الارض لانشوى. الهداية الكبرى: ص ۱۰۳: و قد علمت انه كان يوماً شديد القيظ؛ يشيب فيه الطفل... . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۹۹: و ذلك فى يوم ما اتى علينا يوم اشد حرّاً منه.</ref>
ابن‏ جوزى فاصله غدير تا جحفه را يک مايل قبل گزارش كرده است.<ref>المنتظم: ج ۱ ص ۱۴۶.</ref> اين در حالى است كه سيد بن طاووس مى‏ نويسد: مردم در جحفه توقف نمودند.<ref>اقبال الاعمال: ج ۱ ص ۴۵۵: فخرج رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله حتى نزل الجحفة. فلما نزل القوم و اخذوا منازلهم، اتاه جبرئيل.</ref>


درباره مكان غدير خم ياقوت حموى در «معجم البلدان» مى ‏نويسد: غدير از «غدر» به معناى فريب گرفته شده است، زيرا غدير جايى است كه انسان از كنار آن عبور مى‏ كند و آبى در آنجا مى ‏بيند. اما وقتى نزد آن مى ‏رود آن را خشک و بى‏ آب مى ‏يابد و از تشنگى مى ‏ميرد؛ كه منظور همان سراب است كه به اين مسئله انسان را فريب مى‏ دهد. <ref>معجم البلدان: ج ۴ ص ۱۸۸: و قال بعض اهل اللغه: الغدير فعيل من الغدر، و ذاك ان الانسان يمرّ به و فيه ماء. فربّما جاء ثانياً طمعاً فى ذلك الماء. فاذا جاءه وجده يابساً فيموت عطشاً.</ref>
محقق كتاب «الغارات» در معرفى جحفه مى‏ نويسد: جحفه روستاى بزرگى بوده كه در مسير مدينه به مكه واقع است، و فاصله آن از مكه چهار منزل است.


وى همچنين «خمّ» را نام چاهى از بنى‏ مره ذكر كرده است. نيز نقلى از زمخشرى دارد كه خمّ نام مردى بوده است. <ref>معجم البلدان: ج ۲ ص ۳۹۰.</ref> او همچنين درباره منطقه جغرافيايى غدير خم مى ‏نويسد: و غدير خمّ: بين مكة و المدينة، بينه و بين الجحفة ميلان <ref>معجم البلدان: ج ۴ ص ۱۸۸.</ref> : غدير خم بين مكه و مدينه است، و تا جحفه دو مايل فاصله دارد. طبرسى نيز روايتى دارد كه طبق آن غدير در سه مايل قبل از جحفه واقع شده است.<ref>الاحتجاج: ص ۵۸ : فرحل، فلما بلغ غدير خم قبل الجحفة بثلاثة اميال.</ref>
جحفه محل ميقات اهل مصر و شام بود، اگر به مدينه نروند. فاصله جحفه تا مدينه شش منزل، و فاصله جحفه تا غدير دو مايل است.<ref>الغارات: ج ۲ ص ۵۰۷ ، پاورقى: الجحفة بالضم ثم السكون و الفا. كانت قرية كبيرة ذات منبر على طريق المدينة. من مكة على اربع مراحل، و هى ميقات اهل مصر و الشام، ان لم يمرّوا على المدينة. فان مرّوا بالمدينة فميقاتهم ذوالحليفة. و كان اسمها مهيعة، و انما سمّيت الجحفة لان السيل اجتفّها و حمل اهلها فى بعض الاعوام، و هى الان خراب. و بينها و بين ساحل الجار نحو ثلاث مراحل و بينها و بين اقرن موضع من البحر ستة اميال، و بينها و بين المدينة ستّ مراحل، و بينها و بين غدير خم ميلان.</ref>


ابن‏ جوزى فاصله غدير تا جحفه را يک مايل قبل گزارش كرده است.<ref>المنتظم: ج ۱ ص ۱۴۶.</ref> اين در حالى است كه سيد بن طاووس مى‏ نويسد: مردم در جحفه توقف نمودند. <ref>اقبال الاعمال: ج ۱ ص ۴۵۵: فخرج رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله حتى نزل الجحفة. فلما نزل القوم و اخذوا منازلهم، اتاه جبرئيل.</ref>محقق كتاب «الغارات» در معرفى جحفه مى‏ نويسد: جحفه روستاى بزرگى بوده كه در مسير مدينه به مكه واقع است، و فاصله آن از مكه چهار منزل است.
بر اساس مشاهده ‏هاى اخير و بازديد از مكان غدير، روشن شده است كه فاصله مكه تا جحفه با جاده كنونى حدود ۱۸۰ كيلومتر است.<ref>متن كامل گزارش بازديد از منطقه غدير در فصلنامه علوم حديث: سال سوم شماره ۷ بهار ۷۷ ص ۲۳۲ نوشته محمدحسين فلاح ‏زاده آمده است.</ref>


جحفه محل ميقات اهل مصر و شام بود، اگر به مدينه نروند. فاصله جحفه تا مدينه شش منزل، و فاصله جحفه تا غدير دو مايل است. <ref>الغارات: ج ۲ ص ۵۰۷ ، پاورقى: الجحفة بالضم ثم السكون و الفا. كانت قرية كبيرة ذات منبر على طريق المدينة. من مكة على اربع مراحل، و هى ميقات اهل مصر و الشام، ان لم يمرّوا على المدينة. فان مرّوا بالمدينة فميقاتهم ذوالحليفة. و كان اسمها مهيعة، و انما سمّيت الجحفة لان السيل اجتفّها و حمل اهلها فى بعض الاعوام، و هى الان خراب. و بينها و بين ساحل الجار نحو ثلاث مراحل و بينها و بين اقرن موضع من البحر ستة اميال، و بينها و بين المدينة ستّ مراحل، و بينها و بين غدير خم ميلان.</ref>بر اساس مشاهده ‏هاى اخير و بازديد از مكان غدير، روشن شده است كه فاصله مكه تا جحفه با جاده كنونى حدود ۱۸۰ كيلومتر است.<ref>متن كامل گزارش بازديد از منطقه غدير در فصلنامه علوم حديث: سال سوم شماره ۷ بهار ۷۷ ص ۲۳۲ نوشته محمدحسين فلاح ‏زاده آمده است.</ref>نكته پايانى در اين بخش اين است كه چرا پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله غدير را انتخاب نمود. در پاسخ اين پرسش دو احتمال وجود دارد: احتمال اول اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله از سوى خداوند مأمور بوده كه در اينجا رسالت خود را ابلاغ نمايد.
نكته پايانى در اين بخش اين است كه چرا پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله غدير را انتخاب نمود. در پاسخ اين پرسش دو احتمال وجود دارد:


به عبارت ديگر: اين مكان از سوى خداوند انتخاب شده است. احتمال دوم آنكه غدير محل تقسيم راه ‏ها و به اصطلاح «مفترق الطرق» و به اصطلاح امروزى چند راهى بوده است، و مسافران هر منطقه‏ اى از اينجا راه خود را جدا نموده و به شهر خود مى ‏رفتند. <ref>الارشاد: ج ۱ ص ۱۷۵.</ref>
احتمال اول اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله از سوى خداوند مأمور بوده كه در اينجا رسالت خود را ابلاغ نمايد.
 
به عبارت ديگر: اين مكان از سوى خداوند انتخاب شده است. احتمال دوم آنكه غدير محل تقسيم راه ‏ها و به اصطلاح «مفترق الطرق» و به اصطلاح امروزى چند راهى بوده است، و مسافران هر منطقه‏ اى از اينجا راه خود را جدا نموده و به شهر خود مى ‏رفتند.<ref>الارشاد: ج ۱ ص ۱۷۵.</ref>


== مقدمات آخرين سفر ==
== مقدمات آخرين سفر ==
قبل از بررسى روايات مربوط به تعداد جمعيت غدير خم، پرداختن به نكاتى مهم درباره مقدمات آخرين سفر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله لازم است. باور شيعيان بر اساس شواهد تاريخى و روايى بر آن است كه امامت ادامه راه رسالت پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله است. اين باور دينى ريشه در استدلال عقلى و نقلى دارد. چنانكه شيخ مفيد از متكلمان و فقهاء برجسته جهان شيعه در اين باره مى‏ نويسد: امامت يكى از مسائل اساسى و ضرورى شيعه به شمار مى ‏رود. <ref>المقنعة: ص ۳۲. اوائل المقالات: ص ۶۵ .</ref>
قبل از بررسى روايات مربوط به تعداد جمعيت غدير خم، پرداختن به نكاتى مهم درباره مقدمات آخرين سفر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله لازم است.
 
باور شيعيان بر اساس شواهد تاريخى و روايى بر آن است كه امامت ادامه راه رسالت پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله است. اين باور دينى ريشه در استدلال عقلى و نقلى دارد.
 
چنانكه شيخ مفيد از متكلمان و فقهاء برجسته جهان شيعه در اين باره مى‏ نويسد: امامت يكى از مسائل اساسى و ضرورى شيعه به شمار مى ‏رود.<ref>المقنعة: ص ۳۲. اوائل المقالات: ص ۶۵ .</ref>
 
ائمه اطهار عليهم السلام جانشين انبياء عليهم السلام در تنفيذ احكام و اقامه حدود و حفظ شريعت و مربى تربيت مردم هستند. آنها معصوم هستند، همانند انبياء عليهم السلام.<ref>اوائل المقالات: ص ۶۵ .</ref>


ائمه اطهارعليهم السلام جانشين انبياءعليهم السلام در تنفيذ احكام و اقامه حدود و حفظ شريعت و مربى تربيت مردم هستند. آنها معصوم هستند، همانند انبياعليهم السلام. <ref>اوائل المقالات: ص ۶۵ .</ref>  اجراى حدود الهى بر عهده سلطان اسلام است كه از جانب خداى متعال نصب شده، و آنان عبارتند از: امامان هدايت گر از آل ‏محمدعليهم السلام. <ref>المقنعة: ص ۸۱۰ .</ref>
اجراى حدود الهى بر عهده سلطان اسلام است كه از جانب خداى متعال نصب شده، و آنان عبارتند از: امامان هدايت گر از آل ‏محمدعليهم السلام.<ref>المقنعة: ص ۸۱۰ .</ref>


با اين تعاريف از مقام امامت، امام ‏عليه السلام نه تنها رئيس ادارى، قضايى و نظامى امت است، بلكه معلم و مربى مردم در امور تربيتى نيز هست.
با اين تعاريف از مقام امامت، امام ‏عليه السلام نه تنها رئيس ادارى، قضايى و نظامى امت است، بلكه معلم و مربى مردم در امور تربيتى نيز هست.


در آخرين سفر، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله مأموريت داشت تا رسالت خود را بر اساس وحى الهى به انجام برساند. انجام اين كار مهم نيز نياز به فراهم شدن مقدماتى داشت. از همه مهم ‏تر حضور جمعيت براى اعلام اين امر خطير است. با نبودن جمعيت بيان مسئله مهم امامت در مكان غدير از اهميتى برخوردار نيست، زيرا رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله مى ‏توانست همين امر مهم را در مدينه يا مكه نيز با حضور برخى صحابى انجام دهد و حجت بر خواص تمام كند. اما پرسش اين است كه آيا حجت بر ديگران نيز تمام مى‏ شود؟ آيا مردم كه در ديگر امور سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله را زمين گذاشته و عمل نكردند، سخنان خواص را عمل مى كردند؟
در آخرين سفر، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله مأموريت داشت تا رسالت خود را بر اساس وحى الهى به انجام برساند. انجام اين كار مهم نيز نياز به فراهم شدن مقدماتى داشت.
 
از همه مهم ‏تر حضور جمعيت براى اعلام اين امر خطير است. با نبودن جمعيت بيان مسئله مهم امامت در مكان غدير از اهميتى برخوردار نيست، زيرا رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله مى ‏توانست همين امر مهم را در مدينه يا مكه نيز با حضور برخى صحابى انجام دهد و حجت بر خواص تمام كند.


به نظر مى ‏رسد با توجه به اهميت موضوع، بايد به اين مهم پرداخت كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله نيز تلاش داشتند امر اعلام ولايت حضرت امیر عليه السلام را علنى كنند، تا حجت بر مردم از عوام و خواص تمام باشد. بر اين اساس به اقداماتى همت گماشتند، كه به موارد ذيل مى‏ توان اشاره نمود:
اما پرسش اين است كه آيا حجت بر ديگران نيز تمام مى‏ شود؟ آيا مردم كه در ديگر امور سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله را زمين گذاشته و عمل نكردند، سخنان خواص را عمل مى كردند؟


=== الف. تشكيل قدرت اسلام ===
به نظر مى ‏رسد با توجه به اهميت موضوع، بايد به اين مهم پرداخت كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله نيز تلاش داشتند امر اعلام ولايت حضرت امیر عليه السلام را علنى كنند، تا حجت بر مردم از عوام و خواص تمام باشد.
با توجه به كثرت مشركان در جزيرةالعرب، وضعيت فكرى بيشتر قبائل عرب بر محور انديشه‏ هاى غلط جاهلى و معيارهاى قومى و نژادى و بستگى خونى، نظام سياسى مبتنى بر سن و شيخوخيت بود. در ميان اين طوائف، طايفه قريش در محدوده مكه با اعمال اين انديشه موجب گمراهى بيشتر مردم مناطق نيز مى ‏شد.


در اين دوران جريان شرک به دنبال توسعه منافع و منابع انسانى و مالى بود. آنان از شمال و جنوب و شرق و غرب جزيرةالعرب به ارتباطات تجارى و سياسى مى ‏پرداختند. در اين روند، طوايف مسير خود را به همراهى فرا مى‏ خواندند، و هر كس همكارى مى ‏كرد از عنايات آنان برخوردار مى ‏شد، و در غير اين صورت حق ورود به مكه را پيدا نمى‏ كرد.
بر اين اساس به اقداماتى همت گماشتند، كه به موارد ذيل مى‏ توان اشاره نمود:


با آمدن دين اسلام بر محوريت توحيد و خداپرستى به جاى بت‏ پرستى و رهبرى و سرپرستى مردم توسط انبياءعليهم السلام و به كار گرفتن قوانين الهى، رفتار مشركان با اسلام و رسول‏خداصلى الله عليه وآله به گونه ‏اى ديگر شد. مشركان قريش با توجه به سرورى كه داشتند، توانستند قبل از اسلام در مقابل تمامى جريان ‏هاى فكرى و سياسى اقتدار خود را نشان دهند.
=== الف) تشكيل قدرت اسلام ===
با توجه به كثرت مشركان در جزيرةالعرب، وضعيت فكرى بيشتر قبائل عرب بر محور انديشه‏ هاى غلط جاهلى و معيارهاى قومى و نژادى و بستگى خونى، نظام سياسى مبتنى بر سن و شيخوخيت بود.
 
در ميان اين طوائف، طايفه قريش در محدوده مكه با اعمال اين انديشه موجب گمراهى بيشتر مردم مناطق نيز مى ‏شد.
 
در اين دوران جريان شرک به دنبال توسعه منافع و منابع انسانى و مالى بود. آنان از شمال و جنوب و شرق و غرب جزيرةالعرب به ارتباطات تجارى و سياسى مى ‏پرداختند.
 
در اين روند، طوايف مسير خود را به همراهى فرا مى‏ خواندند، و هر كس همكارى مى ‏كرد از عنايات آنان برخوردار مى ‏شد، و در غير اين صورت حق ورود به مكه را پيدا نمى‏ كرد.
 
با آمدن دين اسلام بر محوريت توحيد و خداپرستى به جاى بت‏ پرستى و رهبرى و سرپرستى مردم توسط انبياء عليهم السلام و به كار گرفتن قوانين الهى، رفتار مشركان با اسلام و رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله به گونه ‏اى ديگر شد. مشركان قريش با توجه به سرورى كه داشتند، توانستند قبل از اسلام در مقابل تمامى جريان ‏هاى فكرى و سياسى اقتدار خود را نشان دهند.


گر چه در جزيرةالعرب اديان الهى همانند حنفا و يهود و مسيحيت وجود داشت، و اين اديان اعتقاد به توحيد، نبوت و معاد داشتند، اما چون متولى اقامه حدود الهى در ميان آنان نبود.
گر چه در جزيرةالعرب اديان الهى همانند حنفا و يهود و مسيحيت وجود داشت، و اين اديان اعتقاد به توحيد، نبوت و معاد داشتند، اما چون متولى اقامه حدود الهى در ميان آنان نبود.


به عبارت ديگر: كسى توان تشكيل حكومت و قدرت بر اساس دين خدا را نداشت، مشركان توانسته بودند بر منطقه تسلط يابند. با آمدن دين مبين اسلام كه ماهيت آن نيز توحيد و نبوت و معاد بود، رفتار قريش با رسول‏خداصلى الله عليه وآله دگرگون شد.
به عبارت ديگر: كسى توان تشكيل حكومت و قدرت بر اساس دين خدا را نداشت، مشركان توانسته بودند بر منطقه تسلط يابند.


علت عمده آن فهميدن هدف اسلام و پيامبرصلى الله عليه وآله بود كه مى ‏خواست ريشه بت‏پرستى را بخشكاند و منابع اربابى آنها را به خطر اندازد، و آنان مى ‏دانستند كه عمده تلاش رسول‏خداصلى الله عليه وآله تشكيل حكومت دينى براى اجراى حدود الهى، و در نتيجه تبيين قدرت اسلام و كوتاه شدن دست مشركان از منافع دنيوى است.
با آمدن دين مبين اسلام كه ماهيت آن نيز توحيد و نبوت و معاد بود، رفتار قريش با رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله دگرگون شد.


تا زمانى كه سرورى با مشركان و به ويژه قريش بود، مردم از ترس مشركان كمتر به اسلام گرايش پيدا مى‏ كردند. اما بعد از فتح مكه، با ريخته شدن ترس مردم و حاكميت قوانين الهى، گرايش مردم به اسلام و روانه شدن به سوى مدينه افزايش پيدا كرد. بنابراين، با توجه به تشكيل قدرت اسلام، جمعيت مدينه نيز افزايش مى ‏يافت.
علت عمده آن فهميدن هدف اسلام و پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه مى ‏خواست ريشه بت‏ پرستى را بخشكاند و منابع اربابى آنها را به خطر اندازد، و آنان مى ‏دانستند كه عمده تلاش رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله تشكيل حكومت دينى براى اجراى حدود الهى، و در نتيجه تبيين قدرت اسلام و كوتاه شدن دست مشركان از منافع دنيوى است.


مؤيد اين سخن حضور قبائل مختلف و نمايندگان آنان در مدينه به محضر رسول‏خداصلى الله عليه وآله است. در حالى كه قبل از فتح مكه جريان مراجعه مردم به پيامبرصلى الله عليه وآله در مدينه ثبت نشده است. به عنوان مثال، مى‏توان به ورود طايفه نخع اشاره كرد. بنا بر گزارش ابن‏ سعد، نمايندگان نخع آخرين گروهى بودند كه در نيمه محرم سال يازدهم هجرى با سرپرستى زرارة بن عمرو به حضور رسول‏خداصلى الله عليه وآله در مدينه رسيدند و در دارالضيافه ساكن شدند. آنان دويست نفر بودند كه پيشتر با معاذ بن جبل در يمن بيعت كرده و مسلمان شدند. <ref>طبقات ابن ‏سعد: ج ۱ ص ۲۶۰. تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۲۴۰. نهاية الارب فى فنون الادب: ج ۱۸ ص ۱۰۸.</ref>
تا زمانى كه سرورى با مشركان و به ويژه قريش بود، مردم از ترس مشركان كمتر به اسلام گرايش پيدا مى‏ كردند. اما بعد از فتح [[مکّه]]، با ريخته شدن ترس مردم و حاكميت قوانين الهى، گرايش مردم به اسلام و روانه شدن به سوى مدينه افزايش پيدا كرد. بنابراين، با توجه به تشكيل قدرت اسلام، جمعيت مدينه نيز افزايش مى ‏يافت.


شاهد ديگر جمعيت حاضر در آخرين جهاد حضرت است. گر چه در آغاز حكومت اسلامى سپاه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در مدينه از كمى جمعيت برخوردار بود، اما رفته رفته با گسترش اسلام و فتح مكه جمعيت حاضر در سپاه نيز گسترش پيدا مى‏ كرد. چنانكه در جريان فتح مكه ده هزار نفر امتاع الاسماء:<ref>ج ۸ ص ۳۸۵: فكان المسلمون فى غزوة الفتح ما بين العشرة آلاف و الاثنى ‏عشر الفاً، على خلاف بين اهل السير. تاريخ ابن ‏خلدون: ج ۲ ص ۴۵۸. المنتظم: ج ۲ ص ۳۲۶.</ref> و طبق نقل ديگرى دوازده هزار نفر <ref>تاريخ الاسلام: ج ۲ ص ۵۲۹ .</ref> از مسلمانان همراه پيامبرصلى الله عليه وآله بودند. آخرين غزوه ‏اى كه در زمان حيات رسول‏خداصلى الله عليه وآله روى داد و حضرت شخصاً در آن شركت داشتند غزوه تبوک بود، كه در ماه رجب سال نهم هجرى رخ داد. در اين جنگ، سپاه همانند ديگر جهادها از مردمان مدينه و طوايف اطراف تشكيل مى‏ شد.
مؤيد اين سخن حضور قبائل مختلف و نمايندگان آنان در مدينه به محضر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله است.


كمترين رقمى كه براى جمعيت سپاه اسلام در اين جنگ ذكر كرده ‏اند سى هزار نفر است<ref>  انساب الاشراف: ج ۱ ص ۳۶۸. البدء و التاريخ: ج ۴ ص ۲۳۹. التنبيه و الاشراف: ص ۲۳۵. فتح البارى: ج ۸ ص ۸۷ : خرجنا مع رسول‏ اللَّه۹ الى غزوة تبوك، زيادة على ثلاثين الفاً. </ref>، و گرنه آمار سپاه اسلام را هفتاد هزار<ref>عمدة القارى: ج ۱۸ ص ۴۵، از ابوزرعه رازى.</ref>، يک صد هزار <ref>تاريخ ابن‏ خلدون: ج ۱ ص ۲۰۴.</ref> ، بدون حساب حاضرين در شهر مدينه هم نقل كرده ‏اند.
در حالى كه قبل از فتح مكه جريان مراجعه مردم به پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه ثبت نشده است. به عنوان مثال، مى‏ توان به ورود طايفه نخع اشاره كرد.


نكته قابل توجه در اين بخش، عدم نياز به حضور كودكان، نوجوان، و زنان در جنگ‏ هاست، و حضور چند بچه يا تعدادى زن در برخى از جنگ‏ ها به معناى همراهى تمامى زنان و فرزندان در جنگ نيست. چنانكه بلاذرى در «انساب الاشراف» در جريان جنگ تبوک، اشاره به عدم حضور كودكان و زنان در اين جنگ دارد.<ref>انساب الاشراف: ج ۲ ص ۹۵.</ref> بنابراين نبايد وضعيت غدير خم را همانند جنگ در نظر گرفت.
بنا بر گزارش ابن‏ سعد، نمايندگان نخع آخرين گروهى بودند كه در نيمه محرم سال يازدهم هجرى با سرپرستى زرارة بن عمرو به حضور رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در مدينه رسيدند و در دارالضيافه ساكن شدند. آنان دويست نفر بودند كه پيشتر با [[معاذ بن جبل]] در يمن بيعت كرده و مسلمان شدند.<ref>طبقات ابن ‏سعد: ج ۱ ص ۲۶۰. تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۲۴۰. نهاية الارب فى فنون الادب: ج ۱۸ ص ۱۰۸.</ref>


همچنين مى ‏توان گفت: بعد از اين فتح، امكان حضور جمعيت مكه و مناطق فتح شده ‏اى براى سكونت در مدينه و اطراف آن خارج از ذهن نيست.
شاهد ديگر جمعيت حاضر در آخرين جهاد حضرت است. گر چه در آغاز حكومت اسلامى سپاه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله در [[مدینه]] از كمى جمعيت برخوردار بود، اما رفته رفته با گسترش اسلام و فتح مكه جمعيت حاضر در سپاه نيز گسترش پيدا مى‏ كرد.


اضافه بر اين، از [[تبوک|جنگ تبوک]] تا [[حجةالوداع]] اندكى بيش از يک سال مى‏ گذرد، و طى اين مدت نمايندگان قبائل متعددى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده و اسلام را پذيرفته و اعلام وفادارى كردند. بنابراين مى ‏توان جمعيت اين قبائل را نيز بايد بر آمار جمعيت مسلمانان افزود.
چنانكه در جريان فتح مكه ده هزار نفر امتاع الاسماء<ref>ج ۸ ص ۳۸۵: فكان المسلمون فى غزوة الفتح ما بين العشرة آلاف و الاثنى ‏عشر الفاً، على خلاف بين اهل السير. تاريخ ابن ‏خلدون: ج ۲ ص ۴۵۸. المنتظم: ج ۲ ص ۳۲۶.</ref>: و طبق نقل ديگرى دوازده هزار نفر<ref>تاريخ الاسلام: ج ۲ ص ۵۲۹ .</ref> از مسلمانان همراه پيامبر صلى الله عليه و آله بودند.


اكنون با توجه به شواهد و قرائن، وقتى پيامبر صلى الله عليه وآله در سال نهم هجرى مى‏ تواند سى يا هفتاد هزار نفر مرد جنگى را از مدينه و اطراف آن براى شركت در جنگ بسيج كند، با اينكه در جنگ خطر كشته شدن، اسير شدن و زخمى شدن هم وجود داشته، چرا يک سال بعد پيامبر صلى الله عليه و آله نتواند يک صد هزار نفر در جريان [[حجةالوداع]] بسيج نموده و همراه داشته باشد؟
آخرين غزوه ‏اى كه در زمان حيات رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله روى داد و حضرت شخصاً در آن شركت داشتند غزوه تبوک بود، كه در ماه رجب سال نهم هجرى رخ داد.


در حالى كه قدرت پيامبر صلى الله عليه و آله بيشتر شده و جمعيت مسلمانان نيز با سرعت شگفت ‏آورى افزايش يافته و قبائل متعددى به [[اسلام]] روى آورده ‏اند. حتى اين بار [[زن|زنان]] و كودكان و نوجوانان و افراد كهنسال نيز در غدير شركت دارند. از آن گذشته، سفر نيز يک سفر پرجاذبه عبادى و معنوى است، و هيچ خطرى هم در آن كسى را تهديد نمى ‏كند.
در اين جنگ، سپاه همانند ديگر جهادها از مردمان مدينه و طوايف اطراف تشكيل مى‏ شد.
 
كمترين رقمى كه براى جمعيت سپاه اسلام در اين جنگ ذكر كرده ‏اند سى هزار نفر است<ref>  انساب الاشراف: ج ۱ ص ۳۶۸. البدء و التاريخ: ج ۴ ص ۲۳۹. التنبيه و الاشراف: ص ۲۳۵. فتح البارى: ج ۸ ص ۸۷ : خرجنا مع رسول‏ اللَّه۹ الى غزوة تبوك، زيادة على ثلاثين الفاً. </ref> و گرنه آمار سپاه [[اسلام]] را هفتاد هزار<ref>عمدة القارى: ج ۱۸ ص ۴۵، از ابوزرعه رازى.</ref>، يک صد هزار<ref>تاريخ ابن‏ خلدون: ج ۱ ص ۲۰۴.</ref> بدون حساب حاضرين در شهر مدينه هم نقل كرده ‏اند.
 
نكته قابل توجه در اين بخش، عدم نياز به حضور كودكان، نوجوان، و زنان در جنگ‏ هاست، و حضور چند بچه يا تعدادى زن در برخى از جنگ‏ ها به معناى همراهى تمامى زنان و فرزندان در جنگ نيست.
 
چنانكه بلاذرى در «انساب الاشراف» در جريان جنگ تبوک، اشاره به عدم حضور كودكان و زنان در اين جنگ دارد.<ref>انساب الاشراف: ج ۲ ص ۹۵.</ref> بنابراين نبايد وضعيت غدير خم را همانند جنگ در نظر گرفت.
 
همچنين مى ‏توان گفت: بعد از اين فتح، امكان حضور جمعيت مكه و مناطق فتح شده ‏اى براى سكونت در [[مدینه]] و اطراف آن خارج از ذهن نيست.
 
اضافه بر اين، از [[تبوک|جنگ تبوک]] تا [[حجةالوداع]] اندكى بيش از يک سال مى‏ گذرد، و طى اين مدت نمايندگان قبائل متعددى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده و اسلام را پذيرفته و اعلام وفادارى كردند.
 
بنابراين مى ‏توان جمعيت اين قبائل را نيز بايد بر آمار جمعيت مسلمانان افزود.
 
اكنون با توجه به شواهد و قرائن، وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در سال نهم هجرى مى‏ تواند سى يا هفتاد هزار نفر مرد جنگى را از مدينه و اطراف آن براى شركت در جنگ بسیج كند، با اينكه در جنگ خطر كشته شدن، اسير شدن و زخمى شدن هم وجود داشته، چرا يک سال بعد پيامبر صلى الله عليه و آله نتواند يک صد هزار نفر در جريان [[حجةالوداع]] بسيج نموده و همراه داشته باشد؟
 
در حالى كه قدرت پيامبر صلى الله عليه و آله بيشتر شده و جمعيت مسلمانان نيز با سرعت شگفت ‏آورى افزايش يافته و قبائل متعددى به [[اسلام]] روى آورده ‏اند.
 
حتى اين بار [[زن|زنان]] و كودكان و نوجوانان و افراد كهنسال نيز در غدير شركت دارند. از آن گذشته، سفر نيز يک سفر پرجاذبه عبادى و معنوى است، و هيچ خطرى هم در آن كسى را تهديد نمى ‏كند.


بنابراين و با توجه به مطالبى كه گفته شد، هيچ يک از آمارهايى كه مورخان براى حاضران در غدير ذكر كرده ‏اند مبالغه ‏آميز و به دور از واقع نخواهد بود. به خصوص كه هيچ مانع بازدارنده ‏اى هم وجود نداشته تا از حضور مسلمانان در حجةالوداع جلوگيرى كند.
بنابراين و با توجه به مطالبى كه گفته شد، هيچ يک از آمارهايى كه مورخان براى حاضران در غدير ذكر كرده ‏اند مبالغه ‏آميز و به دور از واقع نخواهد بود. به خصوص كه هيچ مانع بازدارنده ‏اى هم وجود نداشته تا از حضور مسلمانان در حجةالوداع جلوگيرى كند.


=== '''ب) فراخوانى مردم به حجةالوداع''' ===
=== ب) فراخوانى مردم به حجةالوداع ===
رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله پيش از آغاز سفر حج در سال دهم هجرى نامه‏ ها و نمايندگانى به اقصى نقاط سرزمين‏ هاى اسلامى فرستاد، و از تمام مسلمانان خواستند تا هر كس توان شركت در مراسم حج را دارد در اين مراسم باشكوه شركت كند. اين فراخوان عمومى موجب شد تا جمع زيادى از مردم مسلمان از نقاط مختلف سرزمين‏ هاى اسلامى خود را به مدينه و يا مكه برسانند.
رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله پيش از آغاز سفر حج در سال دهم هجرى نامه‏ ها و نمايندگانى به اقصى نقاط سرزمين‏ هاى اسلامى فرستاد، و از تمام مسلمانان خواستند تا هر كس توان شركت در مراسم حج را دارد در اين مراسم باشكوه شركت كند.


حضرت در اين سفر حتى خانواده خود را همراه داشت.<ref>الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۱۳۱. امتاع الاسماء: ج ۲ ص ۱۰۳.</ref> چنانكه امام على ‏عليه السلام نيز از اين مأموريت مستثنى نبود، زيرا ايشان به امر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله براى هدايت مردم يمن به آنجا سفر كرده بود<ref>تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۱۳۲. الارشاد: ج ۱ ص ۱۷۱.</ref>، و با انجام مأموريت خود را از يمن به مكه رساند.<ref>تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۱۴۸.</ref>
اين فراخوان عمومى موجب شد تا جمع زيادى از مردم مسلمان از نقاط مختلف سرزمين‏ هاى اسلامى خود را به مدينه و يا مكه برسانند.


همچنين برخى منابع گزارش دعوت رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله از مردم براى حضور در اين سفر را آورده ‏اند. چنانكه كلينى به نقل از [[امام صادق ‏علیه السلام]] مى ‏نويسد: رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله از حج سخن گفت، و به هر كس كه مى‏ توانست از كسانى كه تا آن روز [[اسلام]] را پذيرفته بودند نامه نوشت كه رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله تصميم دارد حج به جا آورد، و آنان را از اين امر مهم با خبر ساخت تا هر كس توان انجام حج را دارد در اين سفر شركت كند. در پى اعلام پيامبر صلى الله عليه و آله، مردم به سوى مكه روى آوردند تا مراسم حج را با حضور پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله برگزار كنند.<ref>الكافى: ج ۴ ص ۲۴۹: ذكر رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله الحج. فكتب الى من بلغه كتابه. فمن دخل الاسلام. ان رسول‏ الله ‏صلى الله عليه وآله يرد الحج. يؤذنهم بذلك ليحجّ من اطاق الحج، فاقبل الناس. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۹۶. وسائل الشيعة: ج ۱۱ ص ۲۲۴.</ref>
حضرت در اين سفر حتى خانواده خود را همراه داشت.<ref>الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۱۳۱. امتاع الاسماء: ج ۲ ص ۱۰۳.</ref> چنانكه امام على ‏عليه السلام نيز از اين مأموريت مستثنى نبود، زيرا ايشان به امر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله براى [[هدایت]] مردم [[یمن]] به آنجا سفر كرده بود<ref>تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۱۳۲. الارشاد: ج ۱ ص ۱۷۱.</ref>، و با انجام مأموريت خود را از يمن به مكه رساند.<ref>تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۱۴۸.</ref>
 
همچنين برخى منابع گزارش دعوت رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله از مردم براى حضور در اين سفر را آورده ‏اند. چنانكه [[شیخ کلینی|کلینی]] به نقل از [[امام صادق ‏علیه السلام]] مى ‏نويسد:
 
رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله از حج سخن گفت، و به هر كس كه مى‏ توانست از كسانى كه تا آن روز [[اسلام]] را پذيرفته بودند نامه نوشت كه رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله تصميم دارد حج به جا آورد، و آنان را از اين امر مهم با خبر ساخت تا هر كس توان انجام حج را دارد در اين سفر شركت كند.
 
در پى اعلام پيامبر صلى الله عليه و آله، مردم به سوى مكه روى آوردند تا مراسم حج را با حضور پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله برگزار كنند.<ref>الكافى: ج ۴ ص ۲۴۹: ذكر رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله الحج. فكتب الى من بلغه كتابه. فمن دخل الاسلام. ان رسول‏ الله ‏صلى الله عليه وآله يرد الحج. يؤذنهم بذلك ليحجّ من اطاق الحج، فاقبل الناس. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۹۶. وسائل الشيعة: ج ۱۱ ص ۲۲۴.</ref>


[[شیخ مفید]] نيز در «الارشاد» مى ‏نويسد: رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله اراده به جاى آوردن حج و انجام آنچه خداى تعالى بر او فرض كرده بود را نمود، و براى به جاى آوردن حج در ميان مردم اعلام فرمود و همگى را به حج دعوت كرد. اين دعوت به دور دست ‏ترين سرزمين ‏ها رسيد.
[[شیخ مفید]] نيز در «الارشاد» مى ‏نويسد: رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله اراده به جاى آوردن حج و انجام آنچه خداى تعالى بر او فرض كرده بود را نمود، و براى به جاى آوردن حج در ميان مردم اعلام فرمود و همگى را به حج دعوت كرد. اين دعوت به دور دست ‏ترين سرزمين ‏ها رسيد.
خط ۸۶: خط ۱۵۰:
پس مردم آماده رفتن به حج شدند، و از اطراف و حوالى و نزديكى‏ هاى مدينه به مدينه آمدند و خود را مهياى حج در ركاب حضرتش نمودند.<ref>الارشاد: ج ۱ ص ۱۷۱. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۴،۳۸۳.</ref>
پس مردم آماده رفتن به حج شدند، و از اطراف و حوالى و نزديكى‏ هاى مدينه به مدينه آمدند و خود را مهياى حج در ركاب حضرتش نمودند.<ref>الارشاد: ج ۱ ص ۱۷۱. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۴،۳۸۳.</ref>


اكنون قابل ذكر است كه با توجه به اين فراخوانى، بايد جمعيت قابل توجهى از شهر [[مدینه]] و اطراف مدينه در اين سفر حضور داشته باشند. برخى از منابع فريقين نيز به تبع اين فراخوانى، خروج جمعيت به همراه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله را به گونه‏ هاى مختلف نقل كرده ‏اند: برخى شمار آنان را ۷۰۰۰۰ نفر<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲. تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳ . تفسير الثقلين: ج ۲ ص ۷۳. السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۸.</ref>، عده‏ اى ۹۰۰۰۰ نفر<ref>السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۸. الغدير: ج ۱ ص ۹.</ref>، برخى ۱۱۴۰۰۰ نفر دانسته<ref>المجموع (نووى): ج ۷ ص ۱۰۳. الغدير: ج ۱ ص ۹.</ref> و برخى هم عدد ۱۲۰۰۰۰ و ۱۲۴۰۰۰ و بيشتر را آورده ‏اند.<ref>السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۰.همان، الغدير: ج ۱ ص ۲۹۶،۹.</ref>
اكنون قابل ذكر است كه با توجه به اين فراخوانى، بايد جمعيت قابل توجهى از شهر [[مدینه]] و اطراف مدينه در اين سفر حضور داشته باشند.
 
برخى از منابع فريقين نيز به تبع اين فراخوانى، خروج جمعيت به همراه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله را به گونه‏ هاى مختلف نقل كرده ‏اند:
 
برخى شمار آنان را ۷۰۰۰۰ نفر<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲. تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳ . تفسير الثقلين: ج ۲ ص ۷۳. السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۸.</ref>، عده‏ اى ۹۰۰۰۰ نفر<ref>السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۸. الغدير: ج ۱ ص ۹.</ref>، برخى ۱۱۴۰۰۰ نفر دانسته<ref>المجموع (نووى): ج ۷ ص ۱۰۳. الغدير: ج ۱ ص ۹.</ref> و برخى هم عدد ۱۲۰۰۰۰ و ۱۲۴۰۰۰ و بيشتر را آورده ‏اند.<ref>السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۰.همان، الغدير: ج ۱ ص ۲۹۶،۹.</ref>


مى ‏توان گفت: يكى از دلايل ذكر اين تعداد از جمعيت، وضعيت قومى و قبيلگى جزيرةالعرب بوده است، و علاوه بر آن قدرت پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله بر جزيرة العرب با دعوت مردم به فطريات و اخلاق باعث رشد فزاينده جمعيت شهرى نيز مى‏ گردد.
مى ‏توان گفت: يكى از دلايل ذكر اين تعداد از جمعيت، وضعيت قومى و قبيلگى جزيرةالعرب بوده است، و علاوه بر آن قدرت پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله بر جزيرة العرب با دعوت مردم به فطريات و اخلاق باعث رشد فزاينده جمعيت شهرى نيز مى‏ گردد.


=== '''ج) حضور زنان، كودكان و كهنسالان''' ===
=== ج) حضور زنان، كودكان و كهنسالان ===
علاوه بر حضور مردان، سه گروه ديگر نيز از مردم جامعه آن روز در مراسم [[حجةالوداع]] حضور فعال داشتند. اينان عبارت ‏اند از: زنان، كودكان و نوجوانان و افراد كهنسال. پس از توصيه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله به شركت مردم در اين مراسم، شدت اشتياق براى شركت در اين مراسم به قدرى بود كه كودكان و نوجوانان، افراد كهنسال و زنان و حتى برخى از زنان باردار در اين مراسم معنوى شركت كردند.
علاوه بر حضور مردان، سه گروه ديگر نيز از مردم جامعه آن روز در مراسم [[حجةالوداع]] حضور فعال داشتند.


آنان بعد از شركت در حج، در مكان غدير نيز با ولايت امام على‏ عليه السلام [[بیعت]] كردند. اسماء بنت عميس همسر ابوبكر از جمله زنان باردارى بود كه در اين سفر حضور داشت، و در ذوالحليفه وضع حمل كرده و محمد بن ابوبكر را به دنيا آورد.<ref>صحيح مسلم: ج ۲ ص ۸۸۶ . سنن ابى‏ داوود: ج ۲ ص ۱۸۲. مسند احمد: ج ۳ ص ۳۰. سنن دارمى: ج ۲ ص ۴۵. انساب الاشراف: ج ۱ ص ۴۷۴.</ref> ابوالطفيل عامر بن واثله نيز در جنگ احد متولد شده، و در حجةالوداع هشت ساله بود.<ref>اسد الغابة: ج ۳ ص ۱۴۳.</ref>
اينان عبارت ‏اند از: زنان، كودكان و نوجوانان و افراد كهنسال. پس از توصيه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله به شركت مردم در اين مراسم، شدت اشتياق براى شركت در اين مراسم به قدرى بود كه كودكان و نوجوانان، افراد كهنسال و زنان و حتى برخى از زنان باردار در اين مراسم معنوى شركت كردند.


== ''' روايات جمعيت غدير خم''' ==
آنان بعد از شركت در حج، در مكان غدير نيز با ولايت امام على‏ عليه السلام [[بیعت]] كردند. [[اسماء بنت عمیس خثعمیّه|اسماء بنت عمیس]] همسر [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] از جمله زنان باردارى بود كه در اين سفر حضور داشت، و در ذوالحليفه وضع حمل كرده و محمد بن ابوبكر را به دنيا آورد.<ref>صحيح مسلم: ج ۲ ص ۸۸۶ . سنن ابى‏ داوود: ج ۲ ص ۱۸۲. مسند احمد: ج ۳ ص ۳۰. سنن دارمى: ج ۲ ص ۴۵. انساب الاشراف: ج ۱ ص ۴۷۴.</ref> ابوالطفيل عامر بن واثله نيز در جنگ احد متولد شده، و در [[حجةالوداع]] هشت ساله بود.<ref>اسد الغابة: ج ۳ ص ۱۴۳.</ref>
غدير خم به عنوان بستر معرفى [[امامت]] و [[ولایت]] براى تبيين قدرت و اساس شيعه با ولايت امام على و يازده نفر امام از نسل آن حضرت‏ عليهم السلام امرى متواتر است. در اين جريان، مردم حاضر در غدير بر سر ولايت با امام على‏ عليه السلام بيعت كرده و به او [[تبریک]] گفتند.
 
==  روايات جمعيت غدير خم ==
غدير خم به عنوان بستر معرفى [[امامت]] و [[ولایت]] براى تبيين قدرت و اساس شيعه با ولايت امام على و يازده نفر امام از نسل آن حضرت‏ عليهم السلام امرى متواتر است.
 
در اين جريان، مردم حاضر در غدير بر سر ولايت با امام على‏ عليه السلام [[بیعت]] كرده و به او [[تبریک]] گفتند.


اكنون مى ‏توان گفت: با قطعى بودن خبر ولايت، وجود جمعيت قابل توجه حاضر در غدير خم از [[اهمیت]] ويژه ‏اى برخوردار است، زيرا بر پايه براهين عقلى و نقلى، غدير [[اتمام حجت]] و اعلام ولايت است.
اكنون مى ‏توان گفت: با قطعى بودن خبر ولايت، وجود جمعيت قابل توجه حاضر در غدير خم از [[اهمیت]] ويژه ‏اى برخوردار است، زيرا بر پايه براهين عقلى و نقلى، غدير [[اتمام حجت]] و اعلام ولايت است.


شواهد تاريخى پيشين بر پايه موضوعات: تشكيل قدرت [[اسلام]] در مدينه و نابودى قدرت مشركان قريش، حضور حداكثرى جمعيت مسلمانان در جهاد بدون حضور زنان و كودكان، فراخوانى مردم به آخرين حج با حضور رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله و حضور زنان و كودكان در مدينه، از جمله شواهدى هستند كه دلالت بر زيادى جمعيت حاضر در غدير خم دارند.
شواهد تاريخى پيشين بر پايه موضوعات: تشكيل قدرت [[اسلام]] در [[مدینه]] و نابودى قدرت مشركان قريش، حضور حداكثرى جمعيت مسلمانان در جهاد بدون حضور زنان و كودكان، فراخوانى مردم به آخرين حج با حضور رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله و حضور زنان و كودكان در مدينه، از جمله شواهدى هستند كه دلالت بر زيادى جمعيت حاضر در غدير خم دارند.


بنابراين و با توجه به اين مقدماتى كه بيان شد، به سراغ بررسى روايات موجود درباره تعداد جمعيت شركت كننده در غدير خم رفته و مورد بررسى و تحليل قرار مى‏ دهيم:
بنابراين و با توجه به اين مقدماتى كه بيان شد، به سراغ بررسى روايات موجود درباره تعداد جمعيت شركت كننده در غدير خم رفته و مورد بررسى و تحليل قرار مى‏ دهيم:


=== '''الف) هزار و سيصد نفر''' ===
=== الف) هزار و سيصد نفر ===
روايتى از [[امام باقر علیه السلام]] نقل شده كه طبق آن پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير در حضور ۱۳۰۰ نفر جمله «من كنت مولاه فهذا على ‏عليه السلام مولاه» را مطرح فرمود.<ref>مناقب آل ابى‏ طالب (ابن شهرآشوب): ج ۲ ص ۲۲۹: و فى رواية عن الباقر عليه السلام قال: لما قال النبى‏ صلى الله عليه وآله يوم غدير خم بين الف و ثلاث مائة رجل: من كنت مولاه فهذا على مولاه... .</ref> اين روايت را مجلسى نيز آورده است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۸.</ref>
روايتى از [[امام باقر علیه السلام]] نقل شده كه طبق آن پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير در حضور ۱۳۰۰ نفر جمله «من كنت مولاه فهذا على ‏عليه السلام مولاه» را مطرح فرمود.<ref>مناقب آل ابى‏ طالب (ابن شهرآشوب): ج ۲ ص ۲۲۹: و فى رواية عن الباقر عليه السلام قال: لما قال النبى‏ صلى الله عليه وآله يوم غدير خم بين الف و ثلاث مائة رجل: من كنت مولاه فهذا على مولاه... .</ref>
 
اين روايت را مجلسى نيز آورده است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۸.</ref>


در تفسیر فرات کوفی نيز روايتى از عمار چنين نقل شده است: در مجلس ابن‏ عباس بوديم و او سخنرانى مى‏ كرد، كه ابوذر بلند شد و گفت: اى مردم، آيا مى ‏دانيد پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: راستگوتر از ابوذر نيست؟ همه گفتند: آرى.  
در تفسیر فرات کوفی نيز روايتى از [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] چنين نقل شده است: در مجلس ابن‏ عباس بوديم و او سخنرانى مى‏ كرد، كه ابوذر بلند شد و گفت: اى مردم، آيا مى ‏دانيد پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: راستگوتر از [[ابوذر غفاری|ابوذر]] نيست؟ همه گفتند: آرى.  


ابوذر گفت: پس بدانيد پيامبر صلى الله عليه و آله روز غدير كه ۱۳۰۰ مرد بوديم... ، فرمود: هر كس من مولاى اويم پس على ‏عليه السلام مولاى او است.  
ابوذر گفت: پس بدانيد پيامبر صلى الله عليه و آله روز غدير كه ۱۳۰۰ مرد بوديم... ، فرمود: هر كس من مولاى اويم پس على ‏عليه السلام مولاى او است.  
خط ۱۱۳: خط ۱۸۷:
خدايا هر كس على‏ عليه السلام را يارى كند يارى‏اش كن، و هر كس با او دشمنى كند دشمنش باش. در اين هنگام مردى بلند شد و گفت: مبارک باد بر تو اى پسر ابى‏ طالب.<ref>تفسير فرات: ص ۵۱۵ : عن عمار بن ياسر، قال: كنت عند ابى‏ذر الغفارى فى مجلس ابن‏ عباس و عليه فسطاط و هو يحدث، اذ قام ابوذر حتى ضرب بيده الى عمود فسطاط، ثم قال: ايها الناس، من عرفنى فقد عرفنى و من لم يعرفنى فقد انبأته باسمى. انا جندب بن جنادة ابوذر الغفارى. سألتكم بحق اللَّه و حق رسوله ‏صلى الله عليه و آله اسمعتم من رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله و هو يقول: ما اقلّت الغبراء و لا اظلّت الخضرا ذا لهجة اصدق من ابى‏ ذر؟ قالوا: اللهم نعم. قال: فتعلمون ايها الناس ان رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله جمعنا يوم غدير خم الف و ثلاثمائة رجل يقول: اللهم من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. فقام رجل فقال: بخ بخ يابن ‏ابى‏ طالب... . </ref>
خدايا هر كس على‏ عليه السلام را يارى كند يارى‏اش كن، و هر كس با او دشمنى كند دشمنش باش. در اين هنگام مردى بلند شد و گفت: مبارک باد بر تو اى پسر ابى‏ طالب.<ref>تفسير فرات: ص ۵۱۵ : عن عمار بن ياسر، قال: كنت عند ابى‏ذر الغفارى فى مجلس ابن‏ عباس و عليه فسطاط و هو يحدث، اذ قام ابوذر حتى ضرب بيده الى عمود فسطاط، ثم قال: ايها الناس، من عرفنى فقد عرفنى و من لم يعرفنى فقد انبأته باسمى. انا جندب بن جنادة ابوذر الغفارى. سألتكم بحق اللَّه و حق رسوله ‏صلى الله عليه و آله اسمعتم من رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله و هو يقول: ما اقلّت الغبراء و لا اظلّت الخضرا ذا لهجة اصدق من ابى‏ ذر؟ قالوا: اللهم نعم. قال: فتعلمون ايها الناس ان رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله جمعنا يوم غدير خم الف و ثلاثمائة رجل يقول: اللهم من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. فقام رجل فقال: بخ بخ يابن ‏ابى‏ طالب... . </ref>


=== '''نقد و بررسى''' ===
=== نقد و بررسى ===
روايت ابن شهرآشوب از [[امام باقر علیه السلام]] روايتى مرسل است و به عبارت ديگر سلسله سندى براى آن ذكر نشده است. روايت دوم نيز تنها خبرى است كه در تفسير فرات کوفی آمده است و سند آن به امام معصوم نمى‏ رسد. در مجموع مى‏ توان گفت: علاوه بر ضعف سند اين دو روايت، با توجه به فراخوانى رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله از مردم براى حضور در سفر معنوى حج و جمعيت [[مدینه]] و اطراف آن و تعداد جمعيت سپاه اسلام در آن زمان، اين قول قابل پذيرش نيست.
[[فرهنگ غدیر در تاریخ|روایت]] ابن شهرآشوب از [[امام باقر علیه السلام]] روايتى مرسل است و به عبارت ديگر سلسله سندى براى آن ذكر نشده است.
 
روايت دوم نيز تنها خبرى است كه در تفسیر فرات کوفی آمده است و سند آن به امام معصوم نمى‏ رسد. در مجموع مى‏ توان گفت:
 
علاوه بر ضعف سند اين دو روايت، با توجه به فراخوانى رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله از مردم براى حضور در سفر معنوى حج و جمعيت [[مدینه]] و اطراف آن و تعداد جمعيت سپاه اسلام در آن زمان، اين قول قابل پذيرش نيست.


همچنين قابل ذكر است كه روايت دوم داراى اضطراب در محتوا مى ‏باشد. در اين روايت ابوذر براى اثبات حقانيت سخنش ابتدا به اثبات صادق بودن خود مى‏ پردازد، و بعد به بيان كميت جمعيت مى‏ پردازد. و حال آنكه دفاع از خود زمانى صحيح است كه مورد اتهام واقع شده باشد، و در اينجا اتهامى وجود ندارد.
همچنين قابل ذكر است كه روايت دوم داراى اضطراب در محتوا مى ‏باشد. در اين روايت [[ابوذر غفاری|ابوذر]] براى اثبات حقانيت سخنش ابتدا به اثبات صادق بودن خود مى‏ پردازد، و بعد به بيان كميت جمعيت مى‏ پردازد. و حال آنكه دفاع از خود زمانى صحيح است كه مورد اتهام واقع شده باشد، و در اينجا اتهامى وجود ندارد.


علاوه بر اين نكته، بايد افزود كه روايت اول به نقل از امام باقر عليه السلام مى‏باشد، و حال آنكه روايت دوم به نقل از جناب عمار است. طبق قاعده، امام باقر عليه السلام تعداد جمعيت را بايد از عمار و سخنان ابوذر نقل كند، اما آن حضرت هيچ كدام از اين دور راوى را در استنادش نياورده است، و مرسل بودن روايت اول هم ثابت شد.<ref>در گزارش ابن ‏شهرآشوب ابتدا به جريان محبت و دشمنى اشاره مى‏ كند، و در پايان به جمله من كنت مولاه، و در گزارش عمار ابتدا به جمله من كنت مولاه و بعد به جريان محبت ودشمنى با امام على‏ عليه السلام اشاره شده است.</ref>
علاوه بر اين نكته، بايد افزود كه روايت اول به نقل از امام باقر عليه السلام مى‏باشد، و حال آنكه روايت دوم به نقل از جناب عمار است. طبق قاعده، امام باقر عليه السلام تعداد جمعيت را بايد از عمار و سخنان ابوذر نقل كند، اما آن حضرت هيچ كدام از اين دور راوى را در استنادش نياورده است، و مرسل بودن روايت اول هم ثابت شد.<ref>در گزارش ابن ‏شهرآشوب ابتدا به جريان محبت و دشمنى اشاره مى‏ كند، و در پايان به جمله من كنت مولاه، و در گزارش عمار ابتدا به جمله من كنت مولاه و بعد به جريان محبت ودشمنى با امام على‏ عليه السلام اشاره شده است.</ref>