۲٬۰۲۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
{{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ}}: اصحاب صحيفه نهتنها از اسلام مرتد شدند، بلكه باعث ارتداد همه مرتدان بودند؛ به طوری که عدهاى از اهل رده، كه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبكر]] بهعنوان ارتداد به جنگ آنان رفت، وقتى لجامگسيختگى در خلافت اسلام را ديدند، از دین خارج شدند. در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه بازگشت به پشت سر و رجوع به [[جاهلیت]] بود؛ دوم اینکه {{قرآن|مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}} یعنی با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام بود. به این معنا که آنان پس از تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به [[جاهلیت]] و کفر را پيش گرفتند. از همه مهمتر اينكه ارتداد همه مرتدان بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بود، ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى صحیفه تحقق يافت.<ref>بحارالانوار، ج۲۸، ص۱۲۲.</ref> | {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ}}: اصحاب صحيفه نهتنها از اسلام مرتد شدند، بلكه باعث ارتداد همه مرتدان بودند؛ به طوری که عدهاى از اهل رده، كه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبكر]] بهعنوان ارتداد به جنگ آنان رفت، وقتى لجامگسيختگى در خلافت اسلام را ديدند، از دین خارج شدند. در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه بازگشت به پشت سر و رجوع به [[جاهلیت]] بود؛ دوم اینکه {{قرآن|مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}} یعنی با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام بود. به این معنا که آنان پس از تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به [[جاهلیت]] و کفر را پيش گرفتند. از همه مهمتر اينكه ارتداد همه مرتدان بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بود، ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى صحیفه تحقق يافت.<ref>بحارالانوار، ج۲۸، ص۱۲۲.</ref> | ||
=== پنجم: رياست عمر در اصحاب صحيفه === | |||
{{قرآن|الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ}} در يكى از روايات | {{قرآن|الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ}}: در يكى از روايات ذیل آيه، در بيان اين قسمت صريحاً آمده بود: «يعنى كار را براى آنان سهل و آماده مىكرد، و او دومى بود».<ref>بحارالانوار، ج۳۰، ص۱۶۳.</ref> در اينجا سه نكته قابل توجه است: | ||
* شيطنت دومى و حيله او در حدى كه خدا در قرآن از او تعبير به شيطان نموده است. | |||
* او بود كه بقيه اهل صحيفه و سقيفه را بهسوى هدف ضد اسلام و ضد ولايت اهل بيت عليهم السلام سوق مىداد و در واقع محور امور و بنيانگذار بود. | |||
* او نقش اساسى در تسريع اجراى صحيفه ايفا مىكرد كه بهخوبى محوربودن او را روشن مىكند: | |||
يكى {{قرآن|سَوَّلَ لَهُمْ}} و ديگرى {{قرآن|أَمْلى لَهُمْ}}. «سَوَّلَ» يعنى كار را به گونه اى زينت دادن و زيبا جلوه دادن كه انسان راغب به انجام آن شود، و «أَمْلى» يعنى زمينه را براى كارى آماده كردن به طورى كه انسان مانعى بر سر راه خود نبيند و جرئت انجام آن را پيدا كند.حقيقتاً وقتى به نقش عمر در هر كدام از قضاياى غصب خلافت مى نگريم، مى بينيم در همه موارد آن دو نقش را در حد اعلا بازى كرده، و هر بدعت و جنايتى را به گونه اى حق به جانب و زيبا جلوه داده كه به جاى مؤاخذه خود، از مردم طلبكار هم شده و همه را به اين باور رسانده كه من در صدد برنامه اى مثبت و پر بار هستم و لازم است كه همه مرا تأييد كنند!!از آغاز صحيفه يا سخنانش در برابر منبر غدير و هنگام بيعت و نقش او در شب عقبه هرشى و روزهاى بعد از آن تا ورود به مدينه و گفتار او هنگام درخواست كتف و دوات از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله كه گفت: | يكى {{قرآن|سَوَّلَ لَهُمْ}} و ديگرى {{قرآن|أَمْلى لَهُمْ}}. «سَوَّلَ» يعنى كار را به گونه اى زينت دادن و زيبا جلوه دادن كه انسان راغب به انجام آن شود، و «أَمْلى» يعنى زمينه را براى كارى آماده كردن به طورى كه انسان مانعى بر سر راه خود نبيند و جرئت انجام آن را پيدا كند.حقيقتاً وقتى به نقش عمر در هر كدام از قضاياى غصب خلافت مى نگريم، مى بينيم در همه موارد آن دو نقش را در حد اعلا بازى كرده، و هر بدعت و جنايتى را به گونه اى حق به جانب و زيبا جلوه داده كه به جاى مؤاخذه خود، از مردم طلبكار هم شده و همه را به اين باور رسانده كه من در صدد برنامه اى مثبت و پر بار هستم و لازم است كه همه مرا تأييد كنند!!از آغاز صحيفه يا سخنانش در برابر منبر غدير و هنگام بيعت و نقش او در شب عقبه هرشى و روزهاى بعد از آن تا ورود به مدينه و گفتار او هنگام درخواست كتف و دوات از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله كه گفت: |
ویرایش