پرش به محتوا

کار شکنی منافقین در خطبه غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۷: خط ۶۷:


==== الف) تشكيک در نسبت سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله به خدا ====
==== الف) تشكيک در نسبت سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله به خدا ====
اينكه بگويند: »آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏گويد از جانب خدا نيست، و خدا به او چنين دستورى نداده، و آنچه مى‏گويد از پيش خود مى‏گويد« ، بايد از آنان سؤال مى‏شد: كدام خدا؟! همان خدايى كه منافقين در دل به آن كافرند؟! آيا اصلاً شما خدايى را قبول داريد كه مى‏گوييد: »سخنان محمد از جانب خدا نيست« ؟! و گذشته از اين اگر ثابت شود كه از طرف خداست آيا واقعا خواهيد پذيرفت، يا اين يك بهانه است؟!
اينكه بگويند: «آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏گويد از جانب خدا نيست، و خدا به او چنين دستورى نداده، و آنچه مى‏ گويد از پيش خود مى‏ گويد»، بايد از آنان سؤال مى‏ شد: كدام خدا؟! همان خدايى كه منافقين در دل به آن كافرند؟! آيا اصلاً شما خدايى را قبول داريد كه مى‏ گوييد: «سخنان محمد از جانب خدا نيست»؟! و گذشته از اين اگر ثابت شود كه از طرف خداست آيا واقعا خواهيد پذيرفت، يا اين يک بهانه است؟!


==== ب) اظهار نارضايتى از اقدامات حضرت ====
اينكه بگويند: «ما راضى نيستيم، و هرگز در مقابل اوامر او تسليم نمى‏ شويم»، نتيجه نفاق است كه عمرى در كنار پيامبر صلى الله عليه و آله باشند و به نام مسلمان خود را جا بزنند و در روزى كه به وجود آنان و كمكشان نياز است بگويند: «ما اين قسمت اسلام را نمى‏ خواهيم و قلبمان به آن راضى نيست»!


ب. اظهار نارضايتى از اقدامات حضرت
==== ج) مطرح كردن تعصبات قومى ====
دستاويزهاى قومى و تعصبات جاهلى براى منافقين بسيار ارزش داشت. اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله از ميان همه مردم پسر عمويش را انتخاب كرده بود از سوى منافقين يک تعصب فاميلى به حساب مى‏ آمد، در حالى كه از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله انتصاب افضل الناس به امر خدا بود.


اينكه بگويند: »ما راضى نيستيم، و هرگز در مقابل اوامر او تسليم نمى‏شويم« ، نتيجه نفاق است كه عمرى در كنار پيامبرصلى الله عليه وآله باشند و به نام مسلمان خود را جا بزنند و در روزى كه به وجود آنان و كمكشان نياز است بگويند: »ما اين قسمت اسلام را نمى‏خواهيم و قلبمان به آن راضى نيست« !
اينكه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام از نظر سنى جوان بود براى متعصبينى كه بزرگى را به سال مى‏ دانستند و حتى به عقل هم نمى ‏دانستند، يک تعصب به حساب مى ‏آمد؛ چرا كه براى آنان تحمل ولايت و صاحب اختيارى يک جوان مخالف تعصبات قومى و محلى بود چنانكه درباره خود پيامبر صلى الله عليه و آله نيز همين بهانه را مطرح كردند و گفتند: «دين پيرمردان قومت را نفى مى ‏كنى»؟!<ref>بحار الانوار: ۱۸ ص ۱۹۸،۱۵۶.</ref>


==== د) مسخره كردن مقام نبوت ====
با تصريح به دستمايه‏ هاى شكننده ‏اى مقام با عظمت نبوت را به مسخره مى ‏گرفتند، چرا كه اخلاق منافق استهزاء است. گاهى به صراحت مى ‏گفتند: «اين يک تعصب است».


ج. مطرح كردن تعصبات قومى
گاهى عنوان ديگرى را به كار مى‏گرفتند و با اذعان به مقام با عظمت على‏عليه السلام عنوان مى‏كردند كه پيامبرصلى الله عليه وآله به فضايل او مغرور شده و يا به تعبير ديگر فريب مناقب او را خورده و خيال مى‏كند به خاطر فضيلت بايد او را مقدم بدارد! گاهى عنوان محكم‏كارى به اين عملِ حضرت مى‏دادند كه مقصودش محكم كردن جاى پاى على است كه ديگران را سر جايشان بنشاند.


دستاويزهاى قومى و تعصبات جاهلى براى منافقين بسيار ارزش داشت. اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله از ميان همه مردم پسر عمويش را انتخاب كرده بود از سوى منافقين يك تعصب فاميلى به حساب مى‏آمد، در حالى كه از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله انتصاب افضل الناس به امر خدا بود.
اينكه على بن ابى‏طالب‏عليه السلام از نظر سنى جوان بود براى متعصبينى كه بزرگى را به سال مى‏دانستند و حتى به عقل هم نمى‏دانستند، يك تعصب به حساب مى‏آمد؛ چرا كه براى آنان تحمل ولايت و صاحب اختيارى يك جوان مخالف تعصبات قومى و محلى بود چنانكه درباره خود پيامبرصلى الله عليه وآله نيز همين بهانه را مطرح كردند و گفتند: »دين پيرمردان قومت را نفى مى‏كنى« ؟!××× 1 بحار الانوار: 18 ص 198 156. ×××
د. مسخره كردن مقام نبوت
با تصريح به دستمايه‏هاى شكننده‏اى مقام با عظمت نبوت را به مسخره مى‏گرفتند، چرا كه اخلاق منافق استهزاء است. گاهى به صراحت مى‏گفتند: »اين يك تعصب است« .
گاهى عنوان ديگرى را به كار مى‏گرفتند و با اذعان به مقام با عظمت على‏عليه السلام عنوان مى‏كردند كه پيامبرصلى الله عليه وآله به فضايل او مغرور شده و يا به تعبير ديگر فريب مناقب او را خورده و خيال مى‏كند به خاطر فضيلت بايد او را مقدم بدارد! گاهى عنوان محكم‏كارى به اين عملِ حضرت مى‏دادند كه مقصودش محكم كردن جاى پاى على است كه ديگران را سر جايشان بنشاند.