پرش به محتوا

کار شکنی منافقین در خطبه غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۰: خط ۸۰:
با تصريح به دستمايه‏ هاى شكننده ‏اى مقام با عظمت نبوت را به مسخره مى ‏گرفتند، چرا كه اخلاق منافق استهزاء است. گاهى به صراحت مى ‏گفتند: «اين يک تعصب است».
با تصريح به دستمايه‏ هاى شكننده ‏اى مقام با عظمت نبوت را به مسخره مى ‏گرفتند، چرا كه اخلاق منافق استهزاء است. گاهى به صراحت مى ‏گفتند: «اين يک تعصب است».


گاهى عنوان ديگرى را به كار مى‏گرفتند و با اذعان به مقام با عظمت على‏عليه السلام عنوان مى‏كردند كه پيامبرصلى الله عليه وآله به فضايل او مغرور شده و يا به تعبير ديگر فريب مناقب او را خورده و خيال مى‏كند به خاطر فضيلت بايد او را مقدم بدارد! گاهى عنوان محكم‏كارى به اين عملِ حضرت مى‏دادند كه مقصودش محكم كردن جاى پاى على است كه ديگران را سر جايشان بنشاند.
گاهى عنوان ديگرى را به كار مى ‏گرفتند و با اذعان به مقام با عظمت على‏ عليه السلام عنوان مى‏ كردند كه پيامبر صلى الله عليه و آله به فضايل او مغرور شده و يا به تعبير ديگر فريب مناقب او را خورده و خيال مى ‏كند به خاطر فضيلت بايد او را مقدم بدارد! گاهى عنوان محكم ‏كارى به اين عملِ حضرت مى‏ دادند كه مقصودش محكم كردن جاى پاى على است كه ديگران را سر جايشان بنشاند.


حتى تا آنجا پيش رفتند كه گفتند: «اين هم نمونه ‏اى از كار كسرى و قيصر است كه فقط به عنوان وراثت، خلافت را در نسل و فاميل خود حفظ مى ‏كنند و هيچ كارى به لياقت ها و فضيلت ها ندارند».


البته از روح نفاق بيش از اين انتظار نمى‏ رفت، ولى اين طرز تفكر -  اگر امروز هم در كسانى باشد -  به معناى مسخره كردن مقام عظيم نبوت و شک در پيامبرى حضرت محمد صلى الله عليه و آله است، و ما پيامبرى را معتقديم كه امين پروردگار و داراى مقام عصمت است.


حتى تا آنجا پيش رفتند كه گفتند: »اين هم نمونه‏اى از كار كسرى و قيصر است كه فقط به عنوان وراثت، خلافت را در نسل و فاميل خود حفظ مى‏كنند و هيچ كارى به لياقتها و فضيلتها ندارند« .
=== استهزاء بعد از خطبه ===
پس از آنكه منافقين در اثناى خطبه با ديدن آن منظره بديع -  كه على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام بر فراز دستان پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داشت -  سخنانى گفتند و دل خود را سبک كردند، بعد از خطبه آغاز لحظاتى بود كه در مجالس خصوصى خود لب گشايند و آزادانه سخن بگويند. نمونه‏ هايى از گفته ‏هايشان بعد از خطبه چنين است:


نقشه‏ هاى ما بر آب شد.


البته از روح نفاق بيش از اين انتظار نمى‏رفت، ولى اين طرز تفكر -  اگر امروز هم در كسانى باشد -  به معناى مسخره كردن مقام عظيم نبوت و شك در پيامبرى حضرت محمدصلى الله عليه وآله است، و ما پيامبرى را معتقديم كه امين پروردگار و داراى مقام عصمت است.
هرگز گفتار محمد را تصديق نمى ‏كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏ نماييم.


بايد ما را هم در ولايت على شريک كند تا ما هم سهمى داشته باشيم!


3-  استهزاء بعد از خطبه
اكنون على را براى ما تعيين مى‏ كند، ولى خواهد دانست (كه چه ‏نقشه ‏هايى كشيده ‏ايم)!<ref>مناقب آل ابى‏ طالب (ابن شهرآشوب): ج ۱ ص۵۲۷ . البرهان فى تفسير القرآن: ج ۲ ص ۱۴۶. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۲،۱۶۱،۱۶۰،۱۵۴.</ref>


پس از آنكه منافقين در اثناى خطبه با ديدن آن منظره بديع -  كه على بن ابى‏طالب‏عليه السلام بر فراز دستان پيامبرصلى الله عليه وآله قرار داشت -  سخنانى گفتند و دل خود را سبك كردند، بعد از خطبه آغاز لحظاتى بود كه در مجالس خصوصى خود لب گشايند و آزادانه سخن بگويند. نمونه‏هايى از گفته‏هايشان بعد از خطبه چنين است:
شايعه ‏پراكنى و سنگ ‏اندازى و تخريب افكار مردم مسئله ‏اى بود كه همه منافقين دست به دست هم داده بودند و در حد امكان به آن دامن مى ‏زدند.


نقشه‏هاى ما بر آب شد.
عده ‏اى از منافقين گفتند:


«اكنون كه عمرش پايان يافته و روزگارش به سر رسيده مى‏ خواهد خلافت را بعد از خود به على بدهد. به خدا قسم خواهد دانست».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴.</ref>


هرگز گفتار محمد را تصديق نمى‏كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏نماييم.
عده ‏اى ديگر از قريش كه كنار هم نشسته بودند گستاخى را بالاتر بردند و از روى اطمينانى كه به نقشه‏ هاى خود داشتند يكى گفت:


بايد ما را هم در ولايت على شريك كند تا ما هم سهمى داشته باشيم!
«اگر محمد خيال مى‏ كند كار براى على بعد از او درست خواهد شد احمق است».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱.</ref>


اكنون على را براى ما تعيين مى‏كند، ولى خواهد دانست )كه چه‏نقشه‏هايى كشيده‏ايم( !××× 1 مناقب آل ابى‏طالب )ابن شهرآشوب( : ج 1 ص527 . البرهان فى تفسير القرآن: ج 2 ص 146. بحار الانوار: ج 37 ص 162 161 160 154. ×××
عده ‏اى ديگر گفتند:


«محمد در محبت على گمراه شده، و درباره او جز از روى هوى و هوس سخن نمى ‏گويد».<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۷۲.</ref>


شايعه‏پراكنى و سنگ‏اندازى و تخريب افكار مردم مسئله‏اى بود كه همه منافقين دست به دست هم داده بودند و در حد امكان به آن دامن مى‏زدند.
حتى عده‏اى صريحاً به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ناسزا مى‏ گفتند و در پى آن علناً مى ‏گفتند: «محمد گول پسر عمويش را خورده است».<ref>بحار الانوار: ج ۱۶ ص ۲۱۰.</ref>


دقت در سخنان منافقين در اين مرحله چهار جهت‏ گيرى را نشان مى ‏دهد:


عده‏اى از منافقين گفتند: »اكنون كه عمرش پايان يافته و روزگارش به سر رسيده مى‏خواهد خلافت را بعد از خود به على بدهد. به خدا قسم خواهد دانست« .××× 2 بحار الانوار: ج 37 ص 154. ××× عده‏اى ديگر از قريش كه كنار هم نشسته بودند گستاخى را بالاتر بردند و از روى اطمينانى كه به نقشه‏هاى خود داشتند يكى گفت: »اگر محمد خيال مى‏كند كار براى على بعد از او درست خواهد شد احمق است« .××× 3 بحار الانوار: ج 37 ص 151. ××× عده‏اى ديگر گفتند: »محمد در محبت على گمراه شده، و درباره او جز از روى هوى و هوس سخن نمى‏گويد« .××× 1 بحار الانوار: ج 35 ص 272. ××× حتى عده‏اى صريحاً به اميرالمؤمنين‏عليه السلام ناسزا مى‏گفتند و در پى آن علناً مى‏گفتند: »محمد گول پسر عمويش را خورده است« .××× 2 بحار الانوار: ج 16 ص 210. ×××
==== الف) انكار سخنان حضرت ====
نپذيرفتن و انكار سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را به صراحت بر زبان آوردند، و در اين باره نفى گفتار حضرت از يک سو و نفى ولايت على‏ عليه السلام را از سوى ديگر مطرح كردند.


==== ب) مطرح كردن خلافت به عنوان غنيمت! ====
تعصبات جاهليت در تقسيم غنايم را به خاطر آوردند و خيال كردند خلافت هم يكى از غنايم جنگى است كه هر كس تلاشى در راه اسلام كرده بايد در آن سهمى داشته باشد. جا داشت خطابى با اين مضامين به آنان گفته شود:
اگر بنا باشد همه مسلمانان سهمى داشته باشند پس همه بايد خليفه باشند و به اندازه خود فرمان دهند!
اگر قرار به سهميه‏ بندى باشد شما كدامين روز از جنگ فرار نكرده ‏ايد و به اسلام ضربه نزده ‏ايد كه امروز سهم خود را مى‏ خواهيد؛ مگر اكثر شما منافقين، كسانى نيستيد كه در فتح مكه از ترس شمشير مسلمان شديد و پيامبر صلى الله عليه و آله شما را طلقاء و آزادشدگان ناميد.


دقت در سخنان منافقين در اين مرحله چهار جهت‏گيرى را نشان مى‏دهد:
اگر بنا به تقسيم و سهميه‏ گذارى هم باشد اسلام مديون على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام است و روزى از اسلام نبوده كه آن حضرت فداكارى و از خود گذشتگى در راه خدا نشان نداده باشد.


روزهايى كه همه فرار مى‏ كردند و از اقدام هراس داشتند و روزهايى كه كسى براى اقدام نبود، در همه اين روزها اين على‏ عليه السلام بود كه مشكل اسلام را حل كرد.


الف. انكار سخنان حضرت
اى منافقين پر مدعا ! شرم نمى‏كنيد كه مثل شمايى مى‏ خواهد شريک على ‏عليه السلام در خلافت باشد و در پى سهميه خويش است؟!


نپذيرفتن و انكار سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را به صراحت بر زبان آوردند، و در اين باره نفى گفتار حضرت از يك سو و نفى ولايت على‏عليه السلام را از سوى ديگر مطرح كردند.
ج) مرحله ‏اى بودن نقشه‏ هاى ضد غدير


معلوم شد كه نقشه‏ هاى منافقين طبقه بندى شده و مرحله ‏اى پيش‏بينى شده است، زيرا وقتى خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در كامل‏ ترين و هدفمندترين شكل خود پايان يافت به صراحت گفتند: «نقشه‏ هاى ما بر آب شد». يعنى مرحله‏ اى از نقشه ‏هاى طبقه ‏بندى شده ما از دست رفت و اجراى آن غير ممكن شد و وقت آن گذشت و كارى كه نبايد مى‏ شد تحقق يافت.


ب. مطرح كردن خلافت به عنوان غنيمت!
پيداست كه در مرحله اول تصميم داشتند به هر صورت شده از مراسم منصوب كردن و معرفى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام جلوگيرى كنند، چرا كه اگر اين مرحله تحقق نمى‏ يافت بسيارى از شبهه ‏اندازى ‏ها و ابهام‏ گرايى ‏ها به آسانى قابل شيوع بود و مقطع خاص قابل استنادى وجود نداشت.


تعصبات جاهليت در تقسيم غنايم را به خاطر آوردند و خيال كردند خلافت هم يكى از غنايم جنگى است كه هر كس تلاشى در راه اسلام كرده بايد در آن سهمى داشته باشد. جا داشت خطابى با اين مضامين به آنان گفته شود:
منافقين براى اينكه اين مرحله به انجام نرسد وقتى كاروان به غدير نزديک شد بر سرعت خود افزودند و از آنجا عبور كردند تا شايد پيامبر صلى الله عليه و آله بگويد:


«اكنون كه عده ‏اى عبور كرده ‏اند فعلاً از اين مراسم صرف‏ نظر مى ‏كنيم»!! ولى با تعجب ديدند كه پيامبر صلى الله عليه و آله جلو رفتگان را به اجبار بازگرداند و همه را متوقف كرد و برنامه خود را اجرا نمود. بعد از آن هم از جمع شدن مردم در برابر منبر پيامبر صلى الله عليه و آله جلوگيرى مى ‏كردند تا مگر اين خطابه تحقق نيابد تا آنجا كه پيامبر صلى الله عليه و آله ناراحت شد، و مردم درباره تأخير خود از حضرت عذرخواهى كردند.


اگر بنا باشد همه مسلمانان سهمى داشته باشند پس همه بايد خليفه باشند و به اندازه خود فرمان دهند!
==== د) تصميم بر ادامه راه بعد از شكست ====
منافقين به ادامه نقشه ‏هاى خود تصريح كردند، كه ما اگر چه در اين مرحله شكست خورديم و پيامبر صلى الله عليه و آله كار خود را به انجام رسانيد، اما خواهد دانست كه نقشه‏ هاى ما دنباله دارد.


اگر در اين مرحله موفق نشديم مراحل بسيارى پيش رو داريم كه نقشه ‏هاى آن را از قبل آماده كرده ‏ايم و به موقع آنها را به مرحله اجرا خواهيم گذاشت، چنانكه در صفحات آتى اين مراحل ذكر خواهد شد.


اگر قرار به سهميه‏بندى باشد شما كدامين روز از جنگ فرار نكرده‏ايد و به اسلام ضربه نزده‏ايد كه امروز سهم خود را مى‏خواهيد؛ مگر اكثر شما منافقين، كسانى نيستيد كه در فتح مكه از ترس شمشير مسلمان شديد و پيامبرصلى الله عليه وآله شما را طلقاء و آزادشدگان ناميد.
== كارهاى استثنائى در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۰ - ۶۳.</ref> ==
  پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و برخى از آنها در شكل خطابه‏ هاى معهود در اذهان مردم مسلمان بى‏ سابقه بود.


چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏ هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! اين ادعا درباره خطبه غدير بدون هيچ اغراقى مطرح مى‏ شود؛ و ذيلاً به شمارش اين موارد غير عادى خواهيم پرداخت كه هم مخاطبين غدير را به شدت مجذوب خود ساخت، و هم تا امروز هر كس به مطالعه آن پرداخته از چنان اقدامات بديعى مبهوت مانده است.


اگر بنا به تقسيم و سهميه‏گذارى هم باشد اسلام مديون على بن ابى‏طالب‏عليه السلام است و روزى از اسلام نبوده كه آن حضرت فداكارى و از خود گذشتگى در راه خدا نشان نداده باشد. روزهايى كه همه فرار مى‏كردند و از اقدام هراس داشتند و روزهايى كه كسى براى اقدام نبود، در همه اين روزها اين على‏عليه السلام بود كه مشكل اسلام را حل كرد.
در اينجا فهرستى از اين اقدامات استثنايى پيامبر صلى الله عليه و آله ارائه مى‏ شود:


اى منافقين پر مدعا ! شرم نمى‏كنيد كه مثل شمايى مى‏خواهد شريك على‏عليه السلام در خلافت باشد و در پى سهميه خويش است؟!
ايستادن دو نفر بر فراز منبر،


سخنرانى براى امتثال آيه «بَلِّغْ»،


ج. مرحله‏اى بودن نقشه‏هاى ضد غدير
اعلان اينكه از منافقين ترسى ندارم،


معلوم شد كه نقشه‏هاى منافقين طبقه بندى شده و مرحله‏اى پيش‏بينى شده است، زيرا وقتى خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله در كامل‏ترين و هدفمندترين شكل خود پايان يافت به صراحت گفتند: »نقشه‏هاى ما بر آب شد« . يعنى مرحله‏اى از نقشه‏هاى طبقه‏بندى شده ما از دست رفت و اجراى آن غير ممكن شد و وقت آن گذشت و كارى كه نبايد مى‏شد تحقق يافت.
اعلان اينكه مى ‏خواهم على ‏عليه السلام را معرفى كنم،


اقرار درباره صاحب اختيارى خود،


پيداست كه در مرحله اول تصميم داشتند به هر صورت شده از مراسم منصوب كردن و معرفى على بن ابى‏طالب‏عليه السلام جلوگيرى كنند، چرا كه اگر اين مرحله تحقق نمى‏يافت بسيارى از شبهه‏اندازى‏ها و ابهام‏گرايى‏ها به آسانى قابل شيوع بود و مقطع خاص قابل استنادى وجود نداشت.
بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام،


اعلام نزول آيه اكمال،


منافقين براى اينكه اين مرحله به انجام نرسد وقتى كاروان به غدير نزديك شد بر سرعت خود افزودند و از آنجا عبور كردند تا شايد پيامبرصلى الله عليه وآله بگويد: »اكنون كه عده‏اى عبور كرده‏اند فعلاً از اين مراسم صرف‏نظر مى‏كنيم« !! ولى با تعجب ديدند كه پيامبرصلى الله عليه وآله جلو رفتگان را به اجبار بازگرداند و همه را متوقف كرد و برنامه خود را اجرا نمود. بعد از آن هم از جمع شدن مردم در برابر منبر پيامبرصلى الله عليه وآله جلوگيرى مى‏كردند تا مگر اين خطابه تحقق نيابد تا آنجا كه پيامبرصلى الله عليه وآله ناراحت شد، و مردم درباره تأخير خود از حضرت عذرخواهى كردند.
نهيب ديگر به منافقين،


تصريح به اصحاب صحيفه،


د. تصميم بر ادامه راه بعد از شكست
اعلان ابدى بودن خطابه غدير،


منافقين به ادامه نقشه‏هاى خود تصريح كردند، كه ما اگر چه در اين مرحله شكست خورديم و پيامبرصلى الله عليه وآله كار خود را به انجام رسانيد، اما خواهد دانست كه نقشه‏هاى ما دنباله دارد. اگر در اين مرحله موفق نشديم مراحل بسيارى پيش رو داريم كه نقشه‏هاى آن را از قبل آماده كرده‏ايم و به موقع آنها را به مرحله اجرا خواهيم گذاشت، چنانكه در صفحات آتى اين مراحل ذكر خواهد شد.
دستور ابلاغ غدير تا ابد،


86.  كارهاى استثنائى در خطبه غدير××× 1 سخنرانى استثنائى غدير: ص 63  - 50 . ×××
خبر از غصب خلافت،


  پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى‏هاى حضرت سابقه نداشت، و برخى از آنها در شكل خطابه‏هاى معهود در اذهان مردم مسلمان بى‏سابقه بود.
نشان دادن صريح صراط مستقيم،


مطرح كردن حضرت مهدى ‏عليه السلام،


چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! اين ادعا درباره خطبه غدير بدون هيچ اغراقى مطرح مى‏شود؛ و ذيلاً به شمارش اين موارد غير عادى خواهيم پرداخت كه هم مخاطبين غدير را به شدت مجذوب خود ساخت، و هم تا امروز هر كس به مطالعه آن پرداخته از چنان اقدامات بديعى مبهوت مانده است.
اعلان مراسم بيعت،


بيعت براى حلال و حرام،


در اينجا فهرستى از اين اقدامات استثنايى پيامبرصلى الله عليه وآله ارائه مى‏شود و هر كدام در محل خود در همين عنوان )خطبه غدير( آورده شده است:
بيعت لسانى،


سؤال اقرار گونه.


ايستادن دو نفر بر فراز منبر، سخنرانى براى امتثال آيه »بَلِّغْ« ، اعلان اينكه از منافقين ترسى ندارم، اعلان اينكه مى‏خواهم على‏عليه السلام را معرفى كنم، اقرار درباره صاحب اختيارى خود، بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين‏عليه السلام، اعلام نزول آيه اكمال، نهيب ديگر به منافقين، تصريح به اصحاب صحيفه، اعلان ابدى بودن خطابه غدير، دستور ابلاغ غدير تا ابد، خبر از غصب خلافت، نشان دادن صريح صراط مستقيم، مطرح كردن حضرت مهدى‏عليه السلام، اعلان مراسم بيعت، بيعت براى حلال و حرام، بيعت لسانى، سؤال اقرار گونه.
== پانویس ==