پرش به محتوا

منکران تواتر حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:




8 ابن‏تيميّه
۸  ابن ‏تيميّه


ابن‏تيميه ادعا كرده كه حديث غدير در صحاح نيامده، ولى علما روايتش كرده‏اند و همگان در صحتش نزاع دارند؛ نقل شده كه بخارى و ابراهيم حربى و گروهى از عالمان حديث به آن خرده گرفته و آن را ضعيف شمرده‏اند. در مقابل نقل شده كه احمد بن حنبل همانند تِرمذى آن را حديثى حسن دانسته است. همچنين ابن‏عقده كتابى در گردآورى طرق آن نگاشته است.××× 1 منهاج السنّة: ج 4 ص 86 . ×××
ابن ‏تيميه ادعا كرده كه حديث غدير در صحاح نيامده، ولى علما روايتش كرده ‏اند و همگان در صحتش نزاع دارند؛ نقل شده كه بخارى و ابراهيم حربى و گروهى از عالمان حديث به آن خرده گرفته و آن را ضعيف شمرده‏ اند. در مقابل نقل شده كه احمد بن حنبل همانند تِرمذى آن را حديثى حسن دانسته است. هم چنين ابن ‏عقده كتابى در گردآورى طرق آن نگاشته است.<ref>منهاج السنّة: ج ۴ ص ۸۶ . </ref>


و اما پاسخ كلام ابن‏ تيميه:


و اما پاسخ كلام ابن‏تيميه:
۱ . او مى‏ گويد: اين حديث در صحاح نيامده است. در جواب اين حرف او گفتار قاضى سناء اللَّه كافى است؛ او تصريح كرده كه جمهور محدثان اين حديث را در صحاح و سنن و مسانيد روايت كرده ‏اند.<ref>السيف المسلول: عنوان «تواتر حديث غدير» . نام وى در برخى موارد سناء اللَّه و در مواردى ثناء اللَّه ثبت شده است.</ref> ضمن اين كه حديث غدير در اكثر كتب معتر اهل‏ سنت آمده است؛ از جمله: صحيح تِرمذى، صحيح ابن ‏ماجه، صحيح ابن‏ حبّان، المستدرک حاكم، المختارة ضياء مَقدِسى و... ، كه همه نزد اهل‏ سنت از كتاب‏ هاى صحاح‏ اند. هم چنين ابن‏ روزبهان -  با همه تعصّبش -  اعتراف كرده كه اين حديث در كتاب‏ هاى صحاح آمده است.


۲ . ابن‏ تيميه گفته كه بخارى بر حديث غدير خرده گرفته است. در پاسخ بايد گفت كه اهل انصاف از كار بخارى در شگفتى و حيرت ‏اند، زيرا او حديثى را نقل نكرده كه شروط تواتر به شكل كامل و چندين برابر در آن وجود دارد! از اين رو، اين بخارى است كه بايد به سبب ترک اين حديث مؤاخذه شود، نه اين كه ابن‏ تيميه به عدم نقل حديث غدير توسط بخارى استناد كند.


1. او مى‏گويد: اين حديث در صحاح نيامده است. در جواب اين حرف او گفتار قاضى سناءاللَّه كافى است؛ او تصريح كرده كه جمهور محدثان اين حديث را در صحاح و سنن و مسانيد روايت كرده‏اند.××× 2 السيف المسلول: عنوان »تواتر حديث غدير« . نام وى در برخى موارد سناءاللَّه و در مواردى ثناءاللَّه ثبت شده است. ××× ضمن اينكه حديث غدير در اكثر كتب معتر اهل‏سنت آمده است؛ از جمله: صحيح تِرمذى، صحيح ابن‏ماجه، صحيح ابن‏حبّان، المستدرك حاكم، المختارة ضياء مَقدِسى و... ، كه همه نزد اهل‏سنت از كتاب‏هاى صحاح‏اند. همچنين ابن‏روزبهان -  با همه تعصّبش -  اعتراف كرده كه اين حديث در كتاب‏هاى صحاح آمده است.
علاوه بر اين، پيش تر به بخشى از زشتى ‏هاى بخارى و كاستى‏ هاى كتابش، آن هم به اعتراف بزرگان اهل سنت اشاره شد، و در ادامه با بخش‏ هاى ديگر نيز آشنا خواهيم شد. به عنوان مثال از بدترين كارها و زشت‏ ترين گناهان او اين است كه به پيروى از يحيى بن سعيد قطّان در شمارى از احاديث امام صادق ‏عليه السلام شک و ترديد كرده است!


ابن تيميه درباره مالک و ابوحنيفه و شافعى و احمد بن حنبل مى‏ گويد كه فقه را از امام صادق ‏عليه السلام فرا نگرفته ‏اند! و در ادامه حديث زُهرى را از حيث استوارى و كثرت به مراتب از حديث امام صادق‏ عليه السلام برتر مى‏ داند! هم چنين ابن ‏تيميه مى‏ گويد كه وقتى بخارى شنيد يحيى بن سعيد قطّان بر احاديث جعفر عليه السلام خرده مى‏ گيرد، در بعضى از احاديث وى شک كرد و از نقل آن ها خوددارى نمود. محال است كه جعفر عليه السلام در حفظ حديث در جايگاه كسانى باشد كه بخارى به آن ها احتجاج كرده است.<ref>منهاج السنة: ج ۲ ص ۸۶ . </ref>


2. ابن‏تيميه گفته كه بخارى بر حديث غدير خرده گرفته است. در پاسخ بايد گفت كه اهل انصاف از كار بخارى در شگفتى و حيرت‏اند، زيرا او حديثى را نقل نكرده كه شروط تواتر به شكل كامل و چندين برابر در آن وجود دارد! از اين رو، اين بخارى است كه بايد به سبب ترك اين حديث مؤاخذه شود، نه اينكه ابن‏تيميه به عدم نقل حديث غدير توسط بخارى استناد كند.
۳ . هم چنين ابن‏ تيميه به انكار ابراهيم حربى در مورد حديث غدير استناد كرده است. پاسخ انكار و ردّ ابراهيم در مبحث ردّ ابن ‏ابى ‏داوود گذشت. اضافه بر آن چه گفته شد حربى شخص معتبرى نيست، چرا كه عده ‏اى از جمله صلاح ‏الدين، كتبى در شرح حالش نوشته ‏اند كه او عشق به پسران نمكين را نيكو مى‏ شمرد!<ref>فوات الوفيات: ج ۱ ص ۱۶. هم چنين ذهبى شرح حال ابراهيم حربى را نوشته است: سير اعلام النبلاء: ج ۱۳ ص ۳۶۱ ، ۳۶۴. </ref>در حالى كه عشق به پسركان به غايت زشت و بى‏آبرويى است.


شيخ محمد حيات سِندى -  كه از بزرگ دانشمندان متبحّر است -  رساله‏ اى در نهى از عشق پسركان و زنان نوشته، و به نقل دانشمند معاصرش قنوجى در «إتحاف النبلاء» در آن مفصل در زشتى اين كار سخن گفته است.


علاوه بر اين، پيشتر به بخشى از زشتى‏هاى بخارى و كاستى‏هاى كتابش، آن هم به اعتراف بزرگان اهل‏سنت اشاره شد، و در ادامه با بخش‏هاى ديگر نيز آشنا خواهيم شد. به عنوان مثال از بدترين كارها و زشت‏ترين گناهان او اين است كه به پيروى از يحيى بن سعيد قطّان در شمارى از احاديث امام صادق‏عليه السلام شك و ترديد كرده است!
هم چنين از ديگر عيوب ابراهيم حربى، طعن او نسبت به على بن مدينى(م ۲۳۴ ق) -  استاد بخارى -  است كه ذهبى آن را نقل كرده است.<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۳ ص ۳۶۹.</ref>در حالى كه بزرگان اهل ‏سنت على بن مدينى را بسيار ستوده ‏اند؛ از جمله: نَوَوى، عبد الغنى بن سعيد مصرى، سفيان بن عُيَينه، حفص بن محبوب، محمد بن يحيى، عباس عنبرى، اعين، بخارى، يحيى قطّان، عبدالرحمن بن مهدى، ابو حاتِم.<ref>تهذيب الاسماء و اللّغات: ج ۱ ص ۳۵۰ ، ۳۵۱.</ref>


۹ -  ابن ‏حزم (ت ۳۸۴ -  م ۴۵۶ ق)


ابن‏تيميه درباره مالك و ابوحنيفه و شافعى و احمد بن حنبل مى‏گويد كه فقه را از امام صادق‏عليه السلام فرا نگرفته‏اند! و در ادامه حديث زُهرى را از حيث استوارى و كثرت به مراتب از حديث امام صادق‏عليه السلام برتر مى‏داند! همچنين ابن‏تيميه مى‏گويد كه وقتى بخارى شنيد يحيى بن سعيد قطّان بر احاديث جعفرعليه السلام خرده مى‏گيرد، در بعضى از احاديث وى شك كرد و از نقل آنها خوددارى نمود. محال است كه جعفرعليه السلام در حفظ حديث در جايگاه كسانى باشد كه بخارى به آنها احتجاج كرده است.××× 1 منهاج السنة: ج 2 ص 86 . ×××
ابن ‏تيميه از ابن‏ حزم اندلسى نقل كرده كه حديث غدير هرگز از طريق راويان ثقه ثبت نشده است.<ref>منهاج السنة: ج ۴ ص ۸۶ .</ref>


اين هم دروغى آشكار است. البته از ابن ‏حزم عجيب نيست، چرا كه او در تعصّب نسبت به غاصبين خلافت و حتى بنى ‏اميه مشهور است! حتى نسبت دشمنى با اميرالمؤمنين و اهل‏بيت ‏عليهم السلام را هم به او داده ‏اند. او صفات بد و زشت ديگرى هم داشته است، به گونه ‏اى كه فقيهان عصرش اجماع كردند كه وى گمراه است. از جمله كسانى كه در قدح او سخن گفته اند:


3. همچنين ابن‏تيميه به انكار ابراهيم حربى در مورد حديث غدير استناد كرده است. پاسخ انكار و ردّ ابراهيم در مبحث ردّ ابن‏ابى‏داوود گذشت. اضافه بر آنچه گفته شد حربى شخص معتبرى نيست، چرا كه عده‏اى از جمله صلاح‏الدين كتبى در شرح حالش نوشته‏اند كه او عشق به پسران نمكين را نيكو مى‏شمرد!××× 2 فوات الوفيات: ج 1 ص 16. همچنين ذهبى شرح حال ابراهيم حربى را نوشته است: سير اعلام النبلاء: ج 13 ص 364 361. ××× در حالى كه عشق به پسركان به غايت زشت و بى‏آبرويى است.
ابن ‏حجر عسقلانى و قاضى ابوبكر بن عربى و ابو العباس و ابن‏ عريفِ صالح و ذهبى از قول ابو مروان بن حيّان، كه در قدح او مفصل سخن گفته ‏اند. به عنوان مثال گفته ‏اند: او در جرح و تعديل و تبيين نام راويان بى‏ محابا سخن گفته و به همين سبب اوهام زشتى از او سر زده است. از پيشوايان بزرگ بدگويى كرده و به زشت‏ ترين عبارات و بدترين كلمات از آن ها ياد كرده است. تا جايى كه بين او و بين ابو الوليد باجى مناظرات و محاكماتى در حسب و نسب رخ داده است. او بى‏ باكانه به هر علمى هجوم برده و سخنان شاذّ دارد.<ref>لسان الميزان: ج ۴ ص ۱۹۸ - ۲۰۱. ابن ‏حجر در ادامه، بخش ‏هايى از اغلاط ابن‏ حزم را در وصف راويان آورده است. العواصم و القواصم. سير اعلام النبلاء، ج ۱۸ ص ۱۸۴.</ref>


از بهترين نشانه ‏هاى دشمنى ابن ‏حزم اين است كه در كتابش «المحلّى» ادعا كرده -  و ابن‏ حجر هم در «التلخيص» از او نقل كرده -  كه ابن ‏ملجم ملعون در كشتن على‏ عليه السلام مجتهد بوده است!!<ref>المحلّى: ج ۱۰ ص ۵۸۴  - ۵۸۶ .</ref>علامه امير محمد بن اسماعيل بن صلاح اين كلام ابن‏ حزم را با زبان شعر پاسخ داده است.<ref>الروضة النديّة (شرح التحفة العلويّة) : ص ۱۱۸.</ref>


شيخ محمد حيات سِندى -  كه از بزرگ دانشمندان متبحّر است -  رساله‏اى در نهى از عشق پسركان و زنان نوشته، و به نقل دانشمند معاصرش قنوجى در »إتحاف النبلاء« در آن مفصل در زشتى اين كار سخن گفته است.
پس روشن شد كه انكار حديث صحيح و متواترِ غدير از سوى ابن‏ حزم تنها از سرِ تعصّب و كينه‏ توزى و دشمنى شديد او و انكارش نسبت به فضائل علوى و تلاش براى پنهان كردن آن هاست.


همچنين از ديگر عيوب ابراهيم حربى، طعن او نسبت به على بن مدينى )م 234 ق( -  استاد بخارى -  است كه ذهبى آن را نقل كرده است.××× 1 سير اعلام النبلاء: ج 13 ص 369. ××× در حالى كه بزرگان اهل‏سنت على بن مدينى را بسيار ستوده‏اند؛ از جمله: نَوَوى، عبدالغنى بن سعيد مصرى، سفيان بن عُيَينه، حفص بن محبوب، محمد بن يحيى، عباس عنبرى، اعين، بخارى، يحيى قطّان، عبدالرحمن بن مهدى، ابوحاتِم.××× 2 تهذيب الاسماء و اللّغات: ج 1 ص 351 350. ×××
ابن حزم كسى است كه از اين ميان احاديث بى‏ شمار در فضائل امير المؤمنين‏ عليه السلام تنها سه حديث را صحيح دانسته است! و البته ابن ‏تيميه هم سخن ابن‏ حزم را در اين باره آورده و آن را تأييد كرده است! و آن سه حديث از اين قرار است: حديث منزلت، حديث رايت در خيبر (لاُعطِيَنَّ الرايَةَ غَداً...) ، حديث: إنَّ عَلياً لا يُحِبُّهُ إلا مُؤمِنٌ وَ لا يُبغِضُهُ إلا مُنافِقٌ: بى‏ گمان تنها مؤمن على‏ عليه السلام را دوست مى‏ دارد و فقط منافق با او دشمنى مى ‏كند.


در ادامه مى‏ گويد كه و اما حديث: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلى مَولاهُ»، هرگز از طريق راويان ثقه ثبت و ضبط نشده است. ديگر احاديثى كه رافضيان به آن ها تمسک مى‏ كنند همه ساختگى است، و هر كس اندک دانشى به اخبار و ناقلان آن داشته باشد اين را مى‏ داند. حتى ابن‏ تيميه در ادامه از ابن‏ حزم دفاع هم مى كند!!<ref>منهاج السنة: ج ۴ ص ۸۶ .</ref>


9-  ابن‏حزم )ت 384 -  م 456 ق(
جالب اين جاست كه اينان در دلالت حديث منزلت نيز مناقشه مى ‏كنند! حتى يوسف اعور آن را دالّ بر نكوهش دانسته است، نه فضل و ستايش! ابن‏ حزم فضيلت موجود در حديث خيبر را نيز از آنِ هر مسلمان مؤمن و فاضل دانسته است! و فضيلت و منزلت مذكور در حديث سوم نيز به زعم او اختصاصى به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ندارد و مانندش درباره انصار نيز نقل شده است! آيا عنادى از اين روشن‏ تر هست؟!


ابن‏تيميه از ابن‏حزم اندلسى نقل كرده كه حديث غدير هرگز از طريق راويان ثقه ثبت نشده است.××× 3 منهاج السنة: ج 4 ص 86 . ×××
۱۰ -  محمدمحسن كشميرى
 
 
اين هم دروغى آشكار است. البته از ابن‏حزم عجيب نيست، چرا كه او در تعصّب نسبت به غاصبين خلافت و حتى بنى‏اميه مشهور است! حتى نسبت دشمنى با اميرالمؤمنين و اهل‏بيت‏عليهم السلام داده‏اند. او صفات بد و زشت ديگرى هم داشته است، به گونه‏اى كه فقيهان عصرش اجماع كردند كه وى گمراه است. از جمله كسانى كه در قدح او سخن گفته‏اند:
 
 
ابن‏حجر عسقلانى و قاضى ابوبكر بن عربى و ابوالعباس و ابن‏عريفِ صالح و ذهبى از قول ابومروان بن حيّان، كه در قدح او مفصل سخن گفته‏اند. به عنوان مثال گفته‏اند: او در جرح و تعديل و تبيين نام راويان بى‏محابا سخن گفته و به همين سبب اوهام زشتى از او سر زده است. از پيشوايان بزرگ بدگويى كرده و به زشت‏ترين عبارات و بدترين كلمات از آنها ياد كرده است. تا جايى كه بين او و بين ابوالوليد باجى مناظرات و محاكماتى در حسب و نسب رخ داده است. او بى‏باكانه به هر علمى هجوم برده و سخنان شاذّ دارد.××× 4 لسان الميزان: ج 4 ص 201  - 198. ابن‏حجر در ادامه، بخش‏هايى از اغلاط ابن‏حزم را در وصف راويان آورده است. العواصم و القواصم. سير اعلام النبلاء، ج 18 ص 184. ×××
 
از بهترين نشانه‏هاى دشمنى ابن‏حزم اين است كه در كتابش »المحلّى« ادعا كرده -  و ابن‏حجر هم در »التلخيص« از او نقل كرده -  كه ابن‏ملجم ملعون در كشتن على‏عليه السلام مجتهد بوده است!! ××× 1 المحلّى: ج 10 ص 586  - 584 . ××× علامه اميرمحمد بن اسماعيل بن صلاح اين كلام ابن‏حزم را با زبان شعر پاسخ داده است.××× 2 الروضة النديّة )شرح التحفة العلويّة( : ص 118. ×××
 
 
پس روشن شد كه انكار حديث صحيح و متواترِ غدير از سوى ابن‏حزم تنها از سرِ تعصّب و كينه‏توزى و دشمنى شديد او و انكارش نسبت به فضائل علوى و تلاش براى پنهان كردن آنهاست.
 
 
ابن‏حزم كسى است كه از اين ميان احاديث بى‏شمار در فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام تنها سه حديث را صحيح دانسته است! و البته ابن‏تيميه هم سخن ابن‏حزم را در اين باره آورده و آن را تأييد كرده است! و آن سه حديث از اين قرار است: حديث منزلت، حديث رايت در خيبر )لاُعطِيَنَّ الرايَةَ غَداً...( ، حديث: إنَّ عَلياً لا يُحِبُّهُ إلا مُؤمِنٌ وَ لا يُبغِضُهُ إلا مُنافِقٌ: بى‏گمان تنها مؤمن على‏عليه السلام را دوست مى‏دارد و فقط منافق با او دشمنى مى‏كند.
 
 
در ادامه مى‏گويد كه و اما حديث: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلى مَولاهُ، هرگز از طريق راويان ثقه ثبت و ضبط نشده است. ديگر احاديثى كه رافضيان به آنها تمسك مى‏كنند همه ساختگى است، و هر كس اندك دانشى به اخبار و ناقلان آن داشته باشد اين را مى‏داند. حتى ابن‏تيميه در ادامه از ابن‏حزم دفاع هم مى‏كند!!××× 3 منهاج السنة: ج 4 ص 86 . ×××
 
 
جالب اينجاست كه اينان در دلالت حديث منزلت نيز مناقشه مى‏كنند! حتى يوسف اعور آن را دالّ بر نكوهش دانسته است، نه فضل و ستايش! ابن‏حزم فضيلت موجود در حديث خيبر را نيز از آنِ هر مسلمان مؤمن و فاضل دانسته است! و فضيلت و منزلت مذكور در حديث سوم نيز به زعم او اختصاصى به اميرالمؤمنين‏عليه السلام ندارد و مانندش درباره انصار نيز نقل شده است! آيا عنادى از اين روشن‏تر هست؟!
 
 
10-  محمدمحسن كشميرى


محمدمحسن كشميرى در بى‏شرمى از پيشينيان خود پيش افتاده و گوى سبقت را در تعصّب و ستيزه‏جويى از آنان ربوده است! وى درباره حديث غدير مى‏نويسد:
محمدمحسن كشميرى در بى‏شرمى از پيشينيان خود پيش افتاده و گوى سبقت را در تعصّب و ستيزه‏جويى از آنان ربوده است! وى درباره حديث غدير مى‏نويسد: