۲۶٬۳۷۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
۸ - ابن تيميّه | |||
ابن تيميه ادعا كرده كه حديث غدير در صحاح نيامده، ولى علما روايتش كرده اند و همگان در صحتش نزاع دارند؛ نقل شده كه بخارى و ابراهيم حربى و گروهى از عالمان حديث به آن خرده گرفته و آن را ضعيف شمرده اند. در مقابل نقل شده كه احمد بن حنبل همانند تِرمذى آن را حديثى حسن دانسته است. هم چنين ابن عقده كتابى در گردآورى طرق آن نگاشته است.<ref>منهاج السنّة: ج ۴ ص ۸۶ . </ref> | |||
و اما پاسخ كلام ابن تيميه: | |||
و | ۱ . او مى گويد: اين حديث در صحاح نيامده است. در جواب اين حرف او گفتار قاضى سناء اللَّه كافى است؛ او تصريح كرده كه جمهور محدثان اين حديث را در صحاح و سنن و مسانيد روايت كرده اند.<ref>السيف المسلول: عنوان «تواتر حديث غدير» . نام وى در برخى موارد سناء اللَّه و در مواردى ثناء اللَّه ثبت شده است.</ref> ضمن اين كه حديث غدير در اكثر كتب معتر اهل سنت آمده است؛ از جمله: صحيح تِرمذى، صحيح ابن ماجه، صحيح ابن حبّان، المستدرک حاكم، المختارة ضياء مَقدِسى و... ، كه همه نزد اهل سنت از كتاب هاى صحاح اند. هم چنين ابن روزبهان - با همه تعصّبش - اعتراف كرده كه اين حديث در كتاب هاى صحاح آمده است. | ||
۲ . ابن تيميه گفته كه بخارى بر حديث غدير خرده گرفته است. در پاسخ بايد گفت كه اهل انصاف از كار بخارى در شگفتى و حيرت اند، زيرا او حديثى را نقل نكرده كه شروط تواتر به شكل كامل و چندين برابر در آن وجود دارد! از اين رو، اين بخارى است كه بايد به سبب ترک اين حديث مؤاخذه شود، نه اين كه ابن تيميه به عدم نقل حديث غدير توسط بخارى استناد كند. | |||
علاوه بر اين، پيش تر به بخشى از زشتى هاى بخارى و كاستى هاى كتابش، آن هم به اعتراف بزرگان اهل سنت اشاره شد، و در ادامه با بخش هاى ديگر نيز آشنا خواهيم شد. به عنوان مثال از بدترين كارها و زشت ترين گناهان او اين است كه به پيروى از يحيى بن سعيد قطّان در شمارى از احاديث امام صادق عليه السلام شک و ترديد كرده است! | |||
ابن تيميه درباره مالک و ابوحنيفه و شافعى و احمد بن حنبل مى گويد كه فقه را از امام صادق عليه السلام فرا نگرفته اند! و در ادامه حديث زُهرى را از حيث استوارى و كثرت به مراتب از حديث امام صادق عليه السلام برتر مى داند! هم چنين ابن تيميه مى گويد كه وقتى بخارى شنيد يحيى بن سعيد قطّان بر احاديث جعفر عليه السلام خرده مى گيرد، در بعضى از احاديث وى شک كرد و از نقل آن ها خوددارى نمود. محال است كه جعفر عليه السلام در حفظ حديث در جايگاه كسانى باشد كه بخارى به آن ها احتجاج كرده است.<ref>منهاج السنة: ج ۲ ص ۸۶ . </ref> | |||
۳ . هم چنين ابن تيميه به انكار ابراهيم حربى در مورد حديث غدير استناد كرده است. پاسخ انكار و ردّ ابراهيم در مبحث ردّ ابن ابى داوود گذشت. اضافه بر آن چه گفته شد حربى شخص معتبرى نيست، چرا كه عده اى از جمله صلاح الدين، كتبى در شرح حالش نوشته اند كه او عشق به پسران نمكين را نيكو مى شمرد!<ref>فوات الوفيات: ج ۱ ص ۱۶. هم چنين ذهبى شرح حال ابراهيم حربى را نوشته است: سير اعلام النبلاء: ج ۱۳ ص ۳۶۱ ، ۳۶۴. </ref>در حالى كه عشق به پسركان به غايت زشت و بىآبرويى است. | |||
شيخ محمد حيات سِندى - كه از بزرگ دانشمندان متبحّر است - رساله اى در نهى از عشق پسركان و زنان نوشته، و به نقل دانشمند معاصرش قنوجى در «إتحاف النبلاء» در آن مفصل در زشتى اين كار سخن گفته است. | |||
هم چنين از ديگر عيوب ابراهيم حربى، طعن او نسبت به على بن مدينى(م ۲۳۴ ق) - استاد بخارى - است كه ذهبى آن را نقل كرده است.<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۳ ص ۳۶۹.</ref>در حالى كه بزرگان اهل سنت على بن مدينى را بسيار ستوده اند؛ از جمله: نَوَوى، عبد الغنى بن سعيد مصرى، سفيان بن عُيَينه، حفص بن محبوب، محمد بن يحيى، عباس عنبرى، اعين، بخارى، يحيى قطّان، عبدالرحمن بن مهدى، ابو حاتِم.<ref>تهذيب الاسماء و اللّغات: ج ۱ ص ۳۵۰ ، ۳۵۱.</ref> | |||
۹ - ابن حزم (ت ۳۸۴ - م ۴۵۶ ق) | |||
ابن تيميه از ابن حزم اندلسى نقل كرده كه حديث غدير هرگز از طريق راويان ثقه ثبت نشده است.<ref>منهاج السنة: ج ۴ ص ۸۶ .</ref> | |||
اين هم دروغى آشكار است. البته از ابن حزم عجيب نيست، چرا كه او در تعصّب نسبت به غاصبين خلافت و حتى بنى اميه مشهور است! حتى نسبت دشمنى با اميرالمؤمنين و اهلبيت عليهم السلام را هم به او داده اند. او صفات بد و زشت ديگرى هم داشته است، به گونه اى كه فقيهان عصرش اجماع كردند كه وى گمراه است. از جمله كسانى كه در قدح او سخن گفته اند: | |||
ابن حجر عسقلانى و قاضى ابوبكر بن عربى و ابو العباس و ابن عريفِ صالح و ذهبى از قول ابو مروان بن حيّان، كه در قدح او مفصل سخن گفته اند. به عنوان مثال گفته اند: او در جرح و تعديل و تبيين نام راويان بى محابا سخن گفته و به همين سبب اوهام زشتى از او سر زده است. از پيشوايان بزرگ بدگويى كرده و به زشت ترين عبارات و بدترين كلمات از آن ها ياد كرده است. تا جايى كه بين او و بين ابو الوليد باجى مناظرات و محاكماتى در حسب و نسب رخ داده است. او بى باكانه به هر علمى هجوم برده و سخنان شاذّ دارد.<ref>لسان الميزان: ج ۴ ص ۱۹۸ - ۲۰۱. ابن حجر در ادامه، بخش هايى از اغلاط ابن حزم را در وصف راويان آورده است. العواصم و القواصم. سير اعلام النبلاء، ج ۱۸ ص ۱۸۴.</ref> | |||
از بهترين نشانه هاى دشمنى ابن حزم اين است كه در كتابش «المحلّى» ادعا كرده - و ابن حجر هم در «التلخيص» از او نقل كرده - كه ابن ملجم ملعون در كشتن على عليه السلام مجتهد بوده است!!<ref>المحلّى: ج ۱۰ ص ۵۸۴ - ۵۸۶ .</ref>علامه امير محمد بن اسماعيل بن صلاح اين كلام ابن حزم را با زبان شعر پاسخ داده است.<ref>الروضة النديّة (شرح التحفة العلويّة) : ص ۱۱۸.</ref> | |||
پس روشن شد كه انكار حديث صحيح و متواترِ غدير از سوى ابن حزم تنها از سرِ تعصّب و كينه توزى و دشمنى شديد او و انكارش نسبت به فضائل علوى و تلاش براى پنهان كردن آن هاست. | |||
ابن حزم كسى است كه از اين ميان احاديث بى شمار در فضائل امير المؤمنين عليه السلام تنها سه حديث را صحيح دانسته است! و البته ابن تيميه هم سخن ابن حزم را در اين باره آورده و آن را تأييد كرده است! و آن سه حديث از اين قرار است: حديث منزلت، حديث رايت در خيبر (لاُعطِيَنَّ الرايَةَ غَداً...) ، حديث: إنَّ عَلياً لا يُحِبُّهُ إلا مُؤمِنٌ وَ لا يُبغِضُهُ إلا مُنافِقٌ: بى گمان تنها مؤمن على عليه السلام را دوست مى دارد و فقط منافق با او دشمنى مى كند. | |||
در ادامه مى گويد كه و اما حديث: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلى مَولاهُ»، هرگز از طريق راويان ثقه ثبت و ضبط نشده است. ديگر احاديثى كه رافضيان به آن ها تمسک مى كنند همه ساختگى است، و هر كس اندک دانشى به اخبار و ناقلان آن داشته باشد اين را مى داند. حتى ابن تيميه در ادامه از ابن حزم دفاع هم مى كند!!<ref>منهاج السنة: ج ۴ ص ۸۶ .</ref> | |||
جالب اين جاست كه اينان در دلالت حديث منزلت نيز مناقشه مى كنند! حتى يوسف اعور آن را دالّ بر نكوهش دانسته است، نه فضل و ستايش! ابن حزم فضيلت موجود در حديث خيبر را نيز از آنِ هر مسلمان مؤمن و فاضل دانسته است! و فضيلت و منزلت مذكور در حديث سوم نيز به زعم او اختصاصى به اميرالمؤمنين عليه السلام ندارد و مانندش درباره انصار نيز نقل شده است! آيا عنادى از اين روشن تر هست؟! | |||
۱۰ - محمدمحسن كشميرى | |||
محمدمحسن كشميرى در بىشرمى از پيشينيان خود پيش افتاده و گوى سبقت را در تعصّب و ستيزهجويى از آنان ربوده است! وى درباره حديث غدير مىنويسد: | محمدمحسن كشميرى در بىشرمى از پيشينيان خود پيش افتاده و گوى سبقت را در تعصّب و ستيزهجويى از آنان ربوده است! وى درباره حديث غدير مىنويسد: |