پرش به محتوا

منکران تواتر حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
  از ديگر اشكالات عجيب و مضحک بر حديث غدير، عدم تواتر حديث غدير! به ويژه عدم تواترش نزد شيعه است!!
  از ديگر اشكالات عجيب و مضحک بر حديث غدير، عدم تواتر حديث غدير! به ويژه عدم تواترش نزد شيعه است!!


واقعاً چگونه مى ‏شود كه شخص خردمند درباره حديثى كه بيش از صد صحابى راوى آن هستند و گروهى از حافظان بزرگ در كتاب‏ هاى پرشمار طُرق آن را گرد آورده‏ اند چنين سخن ناروايى م ى‏گويد؟!
واقعاً چگونه مى ‏شود كه شخص خردمند درباره حديثى كه بيش از صد صحابى راوى آن هستند و گروهى از حافظان بزرگ در كتاب‏ هاى پرشمار طُرق آن را گرد آورده‏ اند چنين سخن ناروايى مى‏ گويد؟!


در حالى كه حديث غدير تنها نزد شيعه متواتر نيست، بلكه بزرگ حافظان اهل‏ سنت نيز به تواترش تصريح كرده ‏اند؛ كسانى مانند حافظ ذهبى كه ابن‏ حجر مكّى در صحيح دانستن طرق حديث غدير به سخن او تكيه كرده و گفته است: اين حديث از چندين طريق نقل شده، كه ذهبى بيشتر آن ها را صحيح دانسته است.<ref>الصواعق المحرقه: ص ۲۵.</ref>
در حالى كه حديث غدير تنها نزد شيعه متواتر نيست، بلكه بزرگ حافظان اهل‏ سنت نيز به تواترش تصريح كرده ‏اند؛ كسانى مانند حافظ ذهبى كه ابن‏ حجر مكّى در صحيح دانستن طرق حديث غدير به سخن او تكيه كرده و گفته است: اين حديث از چندين طريق نقل شده، كه ذهبى بيشتر آن ها را صحيح دانسته است.<ref>الصواعق المحرقه: ص ۲۵.</ref>
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:


۳ . جالب ‏تر اين كه خود سهارنپورى پيش از اين سخنان، در همين كتاب و در فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام حديث غدير را از احمد بن حنبل روايت كرده است!
۳ . جالب ‏تر اين كه خود سهارنپورى پيش از اين سخنان، در همين كتاب و در فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام حديث غدير را از احمد بن حنبل روايت كرده است!


۸  -  ابن ‏تيميّه
۸  -  ابن ‏تيميّه
خط ۱۷۰: خط ۱۶۸:
جالب اين جاست كه اينان در دلالت حديث منزلت نيز مناقشه مى ‏كنند! حتى يوسف اعور آن را دالّ بر نكوهش دانسته است، نه فضل و ستايش! ابن‏ حزم فضيلت موجود در حديث خيبر را نيز از آنِ هر مسلمان مؤمن و فاضل دانسته است! و فضيلت و منزلت مذكور در حديث سوم نيز به زعم او اختصاصى به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ندارد و مانندش درباره انصار نيز نقل شده است! آيا عنادى از اين روشن‏ تر هست؟!
جالب اين جاست كه اينان در دلالت حديث منزلت نيز مناقشه مى ‏كنند! حتى يوسف اعور آن را دالّ بر نكوهش دانسته است، نه فضل و ستايش! ابن‏ حزم فضيلت موجود در حديث خيبر را نيز از آنِ هر مسلمان مؤمن و فاضل دانسته است! و فضيلت و منزلت مذكور در حديث سوم نيز به زعم او اختصاصى به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ندارد و مانندش درباره انصار نيز نقل شده است! آيا عنادى از اين روشن‏ تر هست؟!


۱۰ -  محمدمحسن كشميرى
۱۰ -  محمد محسن كشميرى
 
محمدمحسن كشميرى در بى‏شرمى از پيشينيان خود پيش افتاده و گوى سبقت را در تعصّب و ستيزه‏جويى از آنان ربوده است! وى درباره حديث غدير مى‏نويسد:
 
 
به چند وجه مى‏توان به حديث غدير پاسخ داد: حديث شناسان چيره‏دست مانند ابوداوود و ابوحاتم رازى اين حديث را ضعيف دانسته‏اند، و تنها احمد بن حنبل است كه آن را در مسندش آورده كه آن هم آميخته‏اى از احاديث صحيح و ضعيف است. اين حديث به تصريح اهل فن از احاديث صحيح نبوده، بلكه خبر واحد ضعيفى است و شايستگى حجيت را به ويژه در اصول دين ندارد، و راويان ثقه تنها بخش پايان آن يعنى »اللهم وال من والاه« را نقل كرده‏اند.××× 1 نجاة المؤمنين )مخطوط( . ×××


محمد محسن كشميرى در بى‏ شرمى از پيشينيان خود پيش افتاده و گوى سبقت را در تعصّب و ستيزه ‏جويى از آنان ربوده است! وى درباره حديث غدير مى‏ نويسد:به چند وجه مى ‏توان به حديث غدير پاسخ داد: حديث شناسان چيره‏ دست مانند ابو داوود و ابو حاتم رازى اين حديث را ضعيف دانسته ‏اند، و تنها احمد بن حنبل است كه آن را در مسندش آورده كه آن هم آميخته ‏اى از احاديث صحيح و ضعيف است. اين حديث به تصريح اهل فن از احاديث صحيح نبوده، بلكه خبر واحد ضعيفى است و شايستگى حجيت را به ويژه در اصول دين ندارد، و راويان ثقه تنها بخش پايان آن يعنى «اللهم وال من والاه» را نقل كرده ‏اند.<ref>نجاة المؤمنين (مخطوط) .</ref>


و اما پاسخ سخنان كشميرى:
و اما پاسخ سخنان كشميرى:


۱ . نسبت تضعيف حديث به ابو داوود دروغ است. پيش تر گذشت كه نسبت تضعيف حديث غدير به ابو داوود دروغ محض است. البته ابن ‏ابى ‏داوودِ كذّاب اين حديث را ضعيف دانسته، ولى كشميرى به تقليد از شمارى از پيشينيان متعصّبش اين را به پدر يعنى ابى‏ داوود نسبت داده نه پسر!


1. نسبت تضعيف حديث به ابوداوود دروغ است. پيشتر گذشت كه نسبت تضعيف حديث غدير به ابوداوود دروغ محض است. البته ابن‏ابى‏داوودِ كذّاب اين حديث را ضعيف دانسته، ولى كشميرى به تقليد از شمارى از پيشينيان متعصّبش اين را به پدر يعنى ابى‏داوود نسبت داده نه پسر!
۲. تمسک به تضعيف ابو حاتم نيز باطل است. پيش تر گذشت كه پندارهاى ابو حاتم و مانند او پيرامون حديث غدير باطل است، و دست آويزهاى وى براى تضعيف آن سست است. ضمن اين كه: آيا چيرگى و مهارت در حديث تنها از آنِ اين دو تن و مختصّ كسانى است كه بر فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام خرده مى‏ گيرند؟! البته پس از اين كه افرادى چون فخر رازى و تفتازانى چنين تُرّهاتى بر زبان رانده ‏اند، تكرارش از سوى اين مرد عجيب نيست.


۳. اين سخن كه تنها احمد بن حنبل حديث غدير را نقل كرده نيز دروغى است آشكار و البته تعصّبى كه از شدت دشمنى و كثرت جهل و كينه‏ ورزى اين مرد پرده بر مى ‏دارد. اين كلامى است كه حتى پيشينيان متعصب او نيز ادعا نكرده ‏اند!


2. تمسك به تضعيف ابوحاتم نيز باطل است. پيشتر گذشت كه پندارهاى ابوحاتم و مانند او پيرامون حديث غدير باطل است، و دستاويزهاى وى براى تضعيف آن سست است. ضمن اينكه: آيا چيرگى و مهارت در حديث تنها از آنِ اين دو تن و مختصّ كسانى است كه بر فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام خرده مى‏گيرند؟! البته پس از اينكه افرادى چون فخر رازى و تفتازانى چنين تُرّهاتى بر زبان رانده‏اند، تكرارش از سوى اين مرد عجيب نيست.
۴. كشميرى «مسند احمد بن حنبل» را آميخته ‏اى از احاديث صحيح و ضعيف دانسته است. سخنى كه نزد جماعتى از محققان مانند سُبكى و ديگران باطل است.


3. اين سخن كه تنها احمد بن حنبل حديث غدير را نقل كرده نيز دروغى است آشكار و البته تعصّبى كه از شدت دشمنى و كثرت جهل و كينه‏ورزى اين مرد پرده بر مى‏دارد. اين كلامى است كه حتى پيشينيان متعصب او نيز ادعا نكرده‏اند!


۵ . كشميرى مى‏ گويد حديث غدير به تصريح اهل فن صحيح نيست. اين خود دروغ ديگرى است، زيرا آن گونه كه پيش تر گفته شد بسيارى از طرق حديث غدير به تصريح بزرگان فن حديث صحيح است.


4. كشميرى »مسند احمد بن حنبل« را آميخته‏اى از احاديث صحيح و ضعيف دانسته است. سخنى كه نزد جماعتى از محققان مانند سُبكى و ديگران باطل است.
۶ . كشميرى مدّعى است كه حديث غدير خبر واحد ضعيفى است كه شايستگى حجيت را ندارد. در حالى كه صحت و تواتر اين حديث بنا بر سخنان روشن محققين و استوانه‏ هاى حديث آشكار گشت.


۷ .كشميرى مى ‏نويسد: راويان ثقه تنها بخش پايانى آن يعنى«اللهم وال من والاه» را نقل كرده‏ اند. كذب اين سخن نزد غير متخصصان هم روشن است، چه رسد به متخصصان.


5 . كشميرى مى‏گويد حديث غدير به تصريح اهل فن صحيح نيست. اين خود دروغ ديگرى است، زيرا آنگونه كه پيشتر گفته شد بسيارى از طرق حديث غدير به تصريح بزرگان فن حديث صحيح است.
  دوم
 
 
6 . كشميرى مدّعى است كه حديث غدير خبر واحد ضعيفى است كه شايستگى حجيت را ندارد. در حالى كه صحت و تواتر اين حديث بنا بر سخنان روشن محققين و استوانه‏هاى حديث آشكار گشت.
 
 
7. كشميرى مى‏نويسد: راويان ثقه تنها بخش پايانى آن يعنى »اللهم وال من والاه« را نقل كرده‏اند. كذب اين سخن نزد غير متخصصان هم روشن است، چه رسد به متخصصان.
 
 
   دوم


   زشتى ردّ احاديث
   زشتى ردّ احاديث


بر هر كس اندک دانشى به احاديث و آثار و سخنان دانشمندان سرشناس دارد، زشتى ردّ احاديث نبوى و بدى انكار و نپذيرفتن آن ها روشن است. و البته روشن است كه هر گاه ردّ يک خبر واحد زشت و ناپسند باشد، زشتى انكار حديث متواتر بيش تر و بدتر خواهد بود. اينک نمونه‏ هايى در اين مورد را يادآور مى‏ شويم:


بر هر كس اندك دانشى به احاديث و آثار و سخنان دانشمندان سرشناس دارد، زشتى ردّ احاديث نبوى و بدى انكار و نپذيرفتن آنها روشن است. و البته روشن است كه هر گاه ردّ يك خبر واحد زشت و ناپسند باشد، زشتى انكار حديث متواتر بيشتر و بدتر خواهد بود. اينك نمونه‏هايى در اين مورد را يادآور مى‏شويم:
۱ . بيهقى
 
 
1. بيهقى
 
بيهقى از عطاء بن يسار نقل كرده كه معاويه تُنگى از طلا يا نقره را به بيش از وزن آن فروخت. ابوالدرداء به او گفت: شنيدم كه پيامبرصلى الله عليه وآله از اين كار نهى كرد و فرمود كه اين چيزها را تنها بايد به قيمت وزن آنها فروخت. معاويه گفت: من در اين كار اشكالى نمى‏بينم. ابوالدرداء گفت: چه كسى داد مرا از معاويه مى‏ستاند؟ من او را از سخن رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله آگاه مى‏كنم و او مرا از رأى خود خبر مى‏دهد. اى معاويه، من در سرزمينى كه تو باشى نخواهم زيست. بيهقى از شافعى نقل مى‏كند كه چون معاويه سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نپذيرفت، ابوالدرداء سرزمينى كه معاويه در آن بود را رها كرد.
 
 
همچنين شافعى گفته كه ابوسعيد خُدرى مردى را ديد و او را به يكى از سخنان نبى اكرم‏صلى الله عليه وآله آگاه كرد، ولى آن مرد با آن سخن مخالفت كرد. ابوسعيد به او گفت: به خدا سوگند هرگز سقف هيچ خانه‏اى من و تو را با هم پناه نخواهد داد.××× 1 جواهر العقدين )مخطوط( . ×××
 


2. ذهبى
بيهقى از عطاء بن يسار نقل كرده كه معاويه تُنگى از طلا يا نقره را به بيش از وزن آن فروخت. ابو الدرداء به او گفت: شنيدم كه پيامبر صلى الله عليه و آله از اين كار نهى كرد و فرمود كه اين چيزها را تنها بايد به قيمت وزن آن ها فروخت. معاويه گفت: من در اين كار اشكالى نمى ‏بينم. ابو الدرداء گفت: چه كسى داد مرا از معاويه مى‏ ستاند؟ من او را از سخن رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه و آله آگاه مى ‏كنم و او مرا از رأى خود خبر مى‏ دهد. اى معاويه، من در سرزمينى كه تو باشى نخواهم زيست. بيهقى از شافعى نقل مى‏ كند كه چون معاويه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را نپذيرفت، ابو الدرداء سرزمينى كه معاويه در آن بود را رها كرد.
هم چنين شافعى گفته كه ابوسعيد خُدرى مردى را ديد و او را به يكى از سخنان نبى اكرم‏ صلى الله عليه و آله آگاه كرد، ولى آن مرد با آن سخن مخالفت كرد. ابو سعيد به او گفت: به خدا سوگند هرگز سقف هيچ خانه ‏اى من و تو را با هم پناه نخواهد داد.<ref>جواهر العقدين (مخطوط).</ref>


ذهبى از قول احمد بن حنبل آورده كه هر كس حديث رسول‏خداصلى الله عليه وآله را ردّ كند بر لبه پرتگاه نابودى قرار گرفته است.××× 2 سير اعلام النبلاء: ج 11 ص 297. ××× پس منكران حديث غدير -  كه گروهى از دانشمندان نامى از جمله ذهبى ناقل آن هستند -  مُشرف بر پرتگاه هلاكت‏اند.
۲ . ذهبى


ذهبى از قول احمد بن حنبل آورده كه هر كس حديث رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله را ردّ كند بر لبه پرتگاه نابودى قرار گرفته است.<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۱ ص ۲۹۷.</ref> پس منكران حديث غدير -  كه گروهى از دانشمندان نامى از جمله ذهبى ناقل آن هستند -  مُشرف بر پرتگاه هلاكت ‏اند.


3. سيوطى
۳ . سيوطى


سيوطى نوشته كه ابومعاويه ضرير گفته است: زمانى نزد هارون الرشيد حديثى از پيامبرصلى الله عليه وآله خواندم. مردى از سران قريش حاضر بود و آن حديث را رد كرد. هارون خشمگين شد و گفت: شمشير و نِطْع××× 3 نِطْع: بساطى چرمين كه محكوم به قتل را بر روى آن سر مى‏بريدند. المعجم الوسيط )مترجم( . ××× بياوريد. زنديقى بر حديث پيامبرصلى الله عليه وآله خرده مى‏گيرد؟! من همواره او را آرام كردم تا آرام شد.××× 4 تاريخ الخلفاء: ج 1 ص 111. ××× حال اگر انكار كسى نسبت به يك حديث غير معروف دليل كفر باشد و او را سزاوار قتل و كيفر گرداند، قطعاً انكار فخر رازى نسبت به حديث غدير و كوشش وى براى ابطال آن همان مجازات‏ها را براى وى در پى خواهد داشت.
سيوطى نوشته كه ابو معاويه ضرير گفته است: زمانى نزد هارون الرشيد حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله خواندم. مردى از سران قريش حاضر بود و آن حديث را رد كرد. هارون خشمگين شد و گفت: شمشير و نِطْع<ref>نِطْع: بساطى چرمين كه محكوم به قتل را بر روى آن سر مى‏بريدند. المعجم الوسيط (مترجم).</ref> بياوريد. زنديقى بر حديث پيامبرصلى الله عليه وآله خرده مى‏گيرد؟! من همواره او را آرام كردم تا آرام شد.××× 4 تاريخ الخلفاء: ج 1 ص 111. ××× حال اگر انكار كسى نسبت به يك حديث غير معروف دليل كفر باشد و او را سزاوار قتل و كيفر گرداند، قطعاً انكار فخر رازى نسبت به حديث غدير و كوشش وى براى ابطال آن همان مجازات‏ها را براى وى در پى خواهد داشت.


4. ذهبى
4. ذهبى