یزید بن حیّان تیمی

یزید بن حیّان تیمی کوفی عاصمی یکی از تابعین که حدیث غدیر را از صحابه نقل کرده است. مسلم در صحیح خود و سیوطی در «تاریخ الخلفاء» و عاصمی در «زین الفتی» حدیث غدیر را از یزید بن حیّان نقل کرده‌اند.[۱]عاصمی و نسائی و خزرجی و ابن حجر:[۲] او را توثیق کرده‌اند.

روایت حدیث غدیر[۳]

یزید بن حیّان التیمی روایت می‌کند: من همراه حصین بن سبرة و عمرو بن مسلم به دیدار زید بن أرقم رفتیم. وقتی نزد او نشستیم، حصین به او گفت: «ای زید، تو خیر فراوانی دیده‌ای؛ پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را دیده‌ای و حدیث او را شنیده‌ای؛ با او در جنگ‌ها شرکت کرده‌ای و با او نماز خوانده‌ای؛ تو خیر بسیار دیده‌ای. برای ما از آنچه از پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیده‌ای، بگو.

زد بن أرقم پاسخ داد: «ای پسر برادرم، به خدا سوگند سنم بالا رفته و عمرم گذشته و برخی از آنچه از پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌دانستم فراموش کرده‌ام، پس هر چه برایتان نقل کنم بپذیرید و آنچه نیست، بر من تحمیل نکنید.»

سپس گفت: «روزی پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در محلی میان مکه و مدینه که به «خمّا» معروف است، به عنوان خطیب در میان ما ایستاد. ابتدا خداوند متعال را حمد و ثنا گفت، سپس وعظ و نصیحت کرد و یادآوری نمود. سپس فرمود: «اما بعد، ای مردم، من جز یک بشر نیستم و به زودی فرستاده پروردگارم عزّوجلّ خواهد آمد و من پاسخ خواهم داد. من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می‌گذارم؛ نخست کتاب خدا که در آن هدایت و نور است؛ پس به کتاب خدا چنگ زنید و به آن تمسک کنید.»

سپس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به کتاب خدا سفارش کرد و آن را ترغیب نمود و فرمود: «و اهل بیت من؛ خدا شما را به اهل بیت من سفارش می‌کند؛ خدا شما را به اهل بیت من سفارش می‌کند؛ خدا شما را به اهل بیت من سفارش می‌کند.» حصین پرسید: «اهل بیت یعنی چه کسانی، ای زید؟ آیا زنانش اهل بیت نیستند؟» زید پاسخ داد: «زنانش از اهل بیت هستند، اما اهل بیت کسانی هستند که پس از پیامبر از دریافت صدقه محرومند.» حصین پرسید: «آن‌ها چه کسانی هستند؟» زید گفت: «آن‌ها آل علی، آل عقیل، آل جعفر و آل عباس هستند.»[۴]

پانویس

  1. صحیح مسلم: جلد ۲ صفحه ۳۲۵. تاریخ الخلفاء: صفحه ۱۰۲.
  2. زین الفتی (عاصمی). خلاصة تهذیب الکمال (خزرجی): صفحه ۳۷۰. التقریب (ابن حجر).
  3. چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): صفحه ۱۸۰.
  4. عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار؛ جلد‏18؛ صفحه120