۲۱٬۸۲۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
== بيعت ابوذر در غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۰.</ref> == | == بيعت ابوذر در غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۰.</ref> == | ||
پس اتمام [[خطبه غدیر]] و دستور | پس اتمام [[خطبه غدیر]] و دستور [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] براى بيعت همگانى با [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]]، از اولين افراد از خواص مؤمنين كه براى [[بیعت]] حضور يافتند مقداد و [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] و ابوذر بودند. | ||
پس از آنكه اين سه نفر با پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت كردند به آنان فرمود: «به على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كنيد»، و آنان اين كار را انجام داده با آن حضرت نيز بيعت كردند. | |||
بعد از آنان به [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] و ابن مسعود و [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] و بریده اسلمی همين دستور را دادند و آنان نيز بيعت كردند. | |||
== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۴۱.</ref> == | == روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۴۱.</ref> == | ||
يكى از [[صحابه]] كه [[حدیث غدیر]] را نقل كرده جندب بن جناده غفارى، ابوذر (م ۳۱ ق) است. [[ابن عقده]] در «[[حدیث الولایة]]» و | يكى از [[صحابه]] كه [[حدیث غدیر]] را نقل كرده جندب بن جناده غفارى، ابوذر (م ۳۱ ق) است. [[ابن عقده]] در «[[حدیث الولایة]]» و [[محمد بن عمر جعابی|جعابی]] در «[[نخب المناقب (کتاب)|نخب المناقب]]» و در «[[فرائد السمطین (کتاب)|فرائد السمطین]]» و خطیب خوارزمی در مقتل خود و شمس الدین جزری شافعی در «[[اسنی المطالب (کتاب)|اسنی المطالب]]»، همگى حدیث غدير را از ابوذر نقل كرده اند.<ref>فرائد السمطين: باب ۵۸ . اسنى المطالب: ص ۴.</ref> | ||
== شهادت ابوذر براى غدير<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۹.</ref> == | == شهادت ابوذر براى غدير<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۹.</ref> == | ||
[[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] در زمان [[عثمان بن عفّان|عثمان]] اتمام حجتى در [[مسجد]] داشتند و از جمله به غدير استناد فرمودند. | |||
در آنجا [[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] و [[براء بن عازب انصاری|براء بن عازب]] و ابوذر و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] گفتند: ما شهادت مى دهيم كه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را به ياد داريم كه بر [[سخنرانی|منبر]] ايستاده بود و تو در كنار او بودى و مى فرمود: | در آنجا [[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] و [[براء بن عازب انصاری|براء بن عازب]] و ابوذر و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] گفتند: ما شهادت مى دهيم كه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را به ياد داريم كه بر [[سخنرانی|منبر]] ايستاده بود و تو در كنار او بودى و مى فرمود: | ||
اى مردم، خداوند به من دستور داده كه معرفى كنم امام شما را و آن كه بعد از من در ميان شما قائم خواهد بود، و وصى خود و جانشينم را، و آن كسى كه خداوند در كتابش اطاعت او را بر مؤمنين واجب كرده و اطاعت او را قرين اطاعت خود و من نموده، و شما را در [[قرآن]] به ولايت او دستور داده است. من براى معاف شدن در اين باره - از ترس اهل نفاق و تكذيبشان - به پروردگارم مراجعه كردم، ولى مرا ترسانيد كه بايد اين رسالت را برسانم و گرنه مرا [[عذاب]] مى كند. | اى مردم، خداوند به من دستور داده كه معرفى كنم امام شما را و آن كه بعد از من در ميان شما قائم خواهد بود، و وصى خود و جانشينم را، و آن كسى كه خداوند در كتابش اطاعت او را بر مؤمنين واجب كرده و اطاعت او را قرين اطاعت خود و من نموده، و شما را در [[قرآن]] به ولايت او دستور داده است. | ||
من براى معاف شدن در اين باره - از ترس اهل نفاق و تكذيبشان - به پروردگارم مراجعه كردم، ولى مرا ترسانيد كه بايد اين رسالت را برسانم و گرنه مرا [[عذاب]] مى كند. | |||
اى مردم، خداوند در كتابش شما را به نماز امر كرده و من آن را برايتان بيان نمودم، و به [[زکات]] و [[روزه]] و حج دستور داده كه آن را هم براى شما بيان و [[تفسیر]] نمودم، و به ولايت دستور داده و من شما را شاهد مى گيرم كه ولايت مخصوص اين شخص است - و حضرت دست مبارک را بر على بن ابى طالب عليه السلام قرار دادند - و سپس براى دو پسرش بعد از او، و سپس براى اوصياء از فرزندانشان بعد از آن هاست. آنان از قرآن جدا نمى شوند و قرآن از آنان جدا | اى مردم، خداوند در كتابش شما را به نماز امر كرده و من آن را برايتان بيان نمودم، و به [[زکات]] و [[روزه]] و حج دستور داده كه آن را هم براى شما بيان و [[تفسیر]] نمودم، و به ولايت دستور داده و من شما را شاهد مى گيرم كه ولايت مخصوص اين شخص است - و حضرت دست مبارک را بر على بن ابى طالب عليه السلام قرار دادند - و سپس براى دو پسرش بعد از او، و سپس براى اوصياء از فرزندانشان بعد از آن هاست. آنان از قرآن جدا نمى شوند و قرآن از آنان جدا نمی شود تا بر سر حوضم بر من وارد شوند. | ||
اى مردم، پناه و امامتان بعد از خودم و ولىّ و هدايت كننده شما را برايتان بيان كردم و او برادرم على بن ابى طالب است و او در ميان شما به منزله من در ميان شماست. دين خود را از او پيروى كنيد و در همه امورتان از او | اى مردم، پناه و امامتان بعد از خودم و ولىّ و هدايت كننده شما را برايتان بيان كردم و او برادرم على بن ابى طالب است و او در ميان شما به منزله من در ميان شماست. | ||
دين خود را از او پيروى كنيد و در همه امورتان از او اطاعت نماييد، زيرا آنچه خداوند از علم و حكمتش به من آموخته نزد اوست. از او بپرسيد و از او و جانشينانش بعد از او بياموزيد. | |||
به آنان چيزى ياد ندهيد و بر آنان پيشى نگيريد و از ايشان عقب نمانيد كه آنان با حق و حق با آنان است. نه ايشان از حق جدا مى شوند و نه حق از ايشان جدا مى شود. | |||
زيد بن ارقم و بقيه پس از اين شهادت نشستند.<ref>كتاب سليم: ح ۱۱.</ref> | زيد بن ارقم و بقيه پس از اين شهادت نشستند.<ref>كتاب سليم: ح ۱۱.</ref> | ||
== شهادت ابوذر بر عليه منافقين<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۲. اسرار غدير: ص ۸۲ .</ref> == | == شهادت ابوذر بر عليه منافقين<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۲. اسرار غدير: ص ۸۲ .</ref> == | ||
پس از [[بیعت]] در غدير، [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] و [[مغیرة بن شعبه]] و [[ابوموسی اشعری]] در كنار ديگر [[منافقین]] از اين همه شكست در توطئه هايشان سخت كلافه شده بودند، و در حالى كه از خيمه | پس از [[بیعت]] در غدير، [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] و [[مغیرة بن شعبه]] و [[ابوموسی اشعری]] در كنار ديگر [[منافقین]] از اين همه شكست در توطئه هايشان سخت كلافه شده بودند، و در حالى كه از خيمه [[بیعت]] بيرون مى آمدند غرغر كنان زير لب سخنانى مى گفتند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۷۷،۹۷. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۳۱۵ و ج ۳۳ ص ۱۶۳ و ج ۳۷ ص ۱۹۴،۱۶۱.</ref> | ||
معاويه با تكبر و تبختر و غضب آلود، در حالى كه دست راستش را بر دوش [[ابوموسی اشعری]] و دست چپش را بر دوش [[مغیرة بن شعبه]] گذاشته بود، به راه افتاد و اين گفته را در آن حال تكرار مى كرد: | |||
«هرگز محمد را بر گفته اش تصديق نمى كنيم و به ولايت على اقرار نخواهيم كرد». | |||
ابوذر و حذيفه شاهد اين حالت آنان بودند، و خبر اين كارشان فوراً به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد. | |||
همزمان آيات ۳۱ تا ۳۵ سوره قيامت درباره معاويه نازل شد: «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى، وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّى، ثُمَّ ذَهَبَ اِلى اَهْلِهِ يَتَمَطّى، اَوْلى لَكَ فَاَوْلى، ثُمَّ اَوْلى لَكَ فَاَوْلى»: «نه تصديق كرد و نه سر تسليم فرود آورد، ولى [[تکذیب]] نمود و روى گردانيد، و سپس با تكبر به سوى دوستانش رفت. [[عذاب]] بر تو سزاوار و سزاوارتر است. بار ديگر عذاب بر تو سزاوار و سزاوارتر است». | |||
در آن لحظات حساس پيامبر صلى الله عليه و آله درباره معاويه سه تصميم در نظر گرفت: يكى اينكه بر فراز [[سخنرانی|منبر]] رود و باطن او را به مردم معرفى كند و خباثت او را به همه بشناساند. دوم اينكه بر فراز منبر [[برائت]] و بيزارى خود را از معاويه اعلام فرمايد. سوم اينكه دستور قتل او را صادر نمايد. | در آن لحظات حساس پيامبر صلى الله عليه و آله درباره معاويه سه تصميم در نظر گرفت: يكى اينكه بر فراز [[سخنرانی|منبر]] رود و باطن او را به مردم معرفى كند و خباثت او را به همه بشناساند. دوم اينكه بر فراز منبر [[برائت]] و بيزارى خود را از معاويه اعلام فرمايد. سوم اينكه دستور قتل او را صادر نمايد. |