۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
<big>د) در روايتى ديگر اشاره نمود كه اين ماجرا در حجةالوداع رخ داده و گفته است: سپس كلام رسول خدا صلى الله عليه وآله براى من نامفهوم شد. پس از پدرم كه به رسول خدا صلى الله عليه وآله نزديک تر بود پرسيدم كه آن عبارت چه بود؟ پاسخ داد: آن حضرت فرمود: همگى از قريش اند.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج | <big>د) در روايتى ديگر اشاره نمود كه اين ماجرا در حجةالوداع رخ داده و گفته است: سپس كلام رسول خدا صلى الله عليه وآله براى من نامفهوم شد. پس از پدرم كه به رسول خدا صلى الله عليه وآله نزديک تر بود پرسيدم كه آن عبارت چه بود؟ پاسخ داد: آن حضرت فرمود: همگى از قريش اند.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۰.</ref></big> | ||
<big>هـ) در روايتى ديگر از جابر، وى بعد از اين سخن كه امامان دوازده نفر اند گفته است: پس از اين پيامبرصلى الله عليه وآله كلامى فرمود كه چون مردم جنجال به راه انداخته بودند نفهميدم.</big> | <big>هـ) در روايتى ديگر از جابر، وى بعد از اين سخن كه امامان دوازده نفر اند گفته است: پس از اين پيامبرصلى الله عليه وآله كلامى فرمود كه چون مردم جنجال به راه انداخته بودند نفهميدم.</big> | ||
<big>از اين جهت از پدرم پرسيدم كه او چه فرمود؟ او گفت ... .<ref>مسند احمد بن حنبل: ج | <big>از اين جهت از پدرم پرسيدم كه او چه فرمود؟ او گفت ... .<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۳. </ref></big> | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
<big>در اين موقع سخنى فرمود كه مردم مانع شدند آن را بشنوم. به پدرم گفتم كه او چه فرمود؟ پاسخ داد: همه آن ها از قريش اند.</big> | <big>در اين موقع سخنى فرمود كه مردم مانع شدند آن را بشنوم. به پدرم گفتم كه او چه فرمود؟ پاسخ داد: همه آن ها از قريش اند.</big> | ||
<big>در روايت احمد بن حنبل و جمعى ديگر آمده كه به پدرم يا پسرم گفتم: عبارتى را كه مردم مانع شدند من بشنوم چه بود؟ پاسخ داد: همه آن ها از قريش اند.<ref>صحيح مسلم: ج | <big>در روايت احمد بن حنبل و جمعى ديگر آمده كه به پدرم يا پسرم گفتم: عبارتى را كه مردم مانع شدند من بشنوم چه بود؟ پاسخ داد: همه آن ها از قريش اند.<ref>صحيح مسلم: ج ۶ ص ۴. احقاق الحق (بخش ملحقات): ج ۱۳ ص ۱. مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۵. الخصال: ج ۲ ص ۴۷۰. العمدة: ص ۴۲۱. </ref></big> | ||
<big>ز) از جابر بن سمره نقل شده كه گفت: نزد پيامبرصلى الله عليه وآله بودم كه فرمود: اين امر را دوازده نفر به عهده خواهند گرفت كه ... .</big> | <big>ز) از جابر بن سمره نقل شده كه گفت: نزد پيامبرصلى الله عليه وآله بودم كه فرمود: اين امر را دوازده نفر به عهده خواهند گرفت كه ... .</big> | ||
<big>در اين وقت گروهى شيون زدند و من نشنيدم كه چه فرمود. به پدرم كه به پيامبرصلى الله عليه وآله نزديكتر بود گفتم: رسول خداصلى الله عليه وآله چه فرمود؟ او پاسخ داد: همگى آنها از قريش اند و همگى مانند خود اويند.<ref>اكمال الدين: ج | <big>در اين وقت گروهى شيون زدند و من نشنيدم كه چه فرمود. به پدرم كه به پيامبرصلى الله عليه وآله نزديكتر بود گفتم: رسول خداصلى الله عليه وآله چه فرمود؟ او پاسخ داد: همگى آنها از قريش اند و همگى مانند خود اويند.<ref>اكمال الدين: ج ۱ ص ۲۷۲. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۹. </ref></big> | ||
<big>ح) اما عبارتى كه ابىداوود نقل كرده چنين است: مردم تكبير گفته، هياهو به راه انداختند و حضرت سخنى گفت كه واضح نبود ... .<ref>سنن ابى داوود: ج | <big>ح) اما عبارتى كه ابىداوود نقل كرده چنين است: مردم تكبير گفته، هياهو به راه انداختند و حضرت سخنى گفت كه واضح نبود ... .<ref>سنن ابى داوود: ج ۴ ص ۱۰۶. فتح الوالى: ج ۱۳ ص ۱۱. ارشاد السارى: ج ۱۰ ص ۲۷۳. </ref></big> | ||
<big>عبارت ابى عوانه نيز اين گونه است: در اين موقع مردم هياهو راه انداختند و پيامبرصلى الله عليه وآله سخنى گفت كه براى من واضح نبود.<ref>سنن ابى عوانه: ج | <big>عبارت ابى عوانه نيز اين گونه است: در اين موقع مردم هياهو راه انداختند و پيامبرصلى الله عليه وآله سخنى گفت كه براى من واضح نبود.<ref>سنن ابى عوانه: ج ۴ ص ۳۹۴.</ref></big> | ||
<big>در هر صورت، حديث دوازده جانشين پس از آن حضرت و آنچه را كه ايشان در اين باب فرمودند سخنى است كه جابر و سايرين - كه آنجا حضور داشته - نشنيده اند، و چنانچه ملاحظه نموديد وى گفته است كه آن سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نفهميده يا صداى ايشان ضعيف شده و واضح نبوده يا نظير اين عبارات كه در منابع و مآخذ بسيارى آمده است.<ref>برخى از اين منابع عبارت اند از: صحيح بخارى: ج | <big>در هر صورت، حديث دوازده جانشين پس از آن حضرت و آنچه را كه ايشان در اين باب فرمودند سخنى است كه جابر و سايرين - كه آنجا حضور داشته - نشنيده اند، و چنانچه ملاحظه نموديد وى گفته است كه آن سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نفهميده يا صداى ايشان ضعيف شده و واضح نبوده يا نظير اين عبارات كه در منابع و مآخذ بسيارى آمده است.<ref>برخى از اين منابع عبارت اند از: صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۵۹. صحيح مسلم: ج ۶ ص ۳. مسند احمد: ج ۵ ص۹۰-۱۸۰. مسند ابى عوانه: ج ۴ ص ۳۹۴. حلية الاولياء: ج ۴ ص ۳۳۳. اعلام الورى: ص ۳۸۲. العمدة: ص۴۱۶-۴۲۳. اكمال الدين: ج ۱ ص ۲۷۲. الخصال: ج ۲ ص ۴۶۹. الغيبة (نعمانى): ص۱۲۵۱۱۹. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۱، تا آخر فصل. احقاق الحق (بخش ملحقات): ج ۱۳ ص۱-۵۰.</ref></big> | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
<big>در برخى از اين روايات آمده كه حضرت فرموده اند: «همگى آنها از قريش اند». اين عبارت در معرض شک و ترديد است، زيرا مطالبى كه اندكى قبل از حقيقت موضوع ظالمانه قريش و اهداف و ترفنده اى آنان براى متزلزل ساختن پايه هاى سيطره امامت بيان نموديم، ما را بر اين عقيده مصمم مى كند كه آنچه جابر بن سمره و انس و [[عمر بن خطاب]] و عبدالملک و ابوجحيفه به خاطر بر پا شدن هياهو از جانب گروهى مغرض نشنيده اند، اين جمله است: «همگى از بنى هاشم هستند».</big> | <big>در برخى از اين روايات آمده كه حضرت فرموده اند: «همگى آنها از قريش اند». اين عبارت در معرض شک و ترديد است، زيرا مطالبى كه اندكى قبل از حقيقت موضوع ظالمانه قريش و اهداف و ترفنده اى آنان براى متزلزل ساختن پايه هاى سيطره امامت بيان نموديم، ما را بر اين عقيده مصمم مى كند كه آنچه جابر بن سمره و انس و [[عمر بن خطاب]] و عبدالملک و ابوجحيفه به خاطر بر پا شدن هياهو از جانب گروهى مغرض نشنيده اند، اين جمله است: «همگى از بنى هاشم هستند».</big> | ||
<big>چنانكه در بعضى منابع نيز اين گونه آمده است، و البته قندوزى حنفى نيز در كتابش بر اين اساس كه «آنها جانشينى و خلافت بنى هاشم را خوش نداشتند» در نهايت به همين عبارت رسيده است.<ref>ينابيع المودة: ص | <big>چنانكه در بعضى منابع نيز اين گونه آمده است، و البته قندوزى حنفى نيز در كتابش بر اين اساس كه «آنها جانشينى و خلافت بنى هاشم را خوش نداشتند» در نهايت به همين عبارت رسيده است.<ref>ينابيع المودة: ص ۴۴۶. منتخب الاثر: ص۱۴، ۱۵.</ref></big> | ||
<big>احتمال ديگر آن است كه حضرت هر دو جمله را فرموده باشند، به اين صورت كه: «همگى از قريش اند و همگى از بنى هاشم»، كه در نتيجه جمله اول مقدمه اى براى عبارت دوم بوده است، و همين موجب شده تا قريش و هوادارانشان بر آشوبند و سر و صدا و هياهو به راه اندازند و برخيزند و بنشينند و ... !! چرا كه آنان از اين كلام - كه «همگى از قريشند» - بغض و نفرتى نداشتند، بلكه موجب شادمانى و خوشحالى آنها نيز شده است، زيرا اين امر همان بود كه براى رسيدن به آن همواره با تمام توان خود از هيچ تلاش و كوششى فروگذار نبوده، و براى دست يابى به آن نقشه ها و دسيسه مى چيدند و به خاطرش دشمنى ها كرده و عهد و پيمانها مىبستند. بدين ترتيب اگر مسئله فقط همين بود، شورش و جنجال براى چه؟ و هياهو و سر و صدا براى چه؟</big> | <big>احتمال ديگر آن است كه حضرت هر دو جمله را فرموده باشند، به اين صورت كه: «همگى از قريش اند و همگى از بنى هاشم»، كه در نتيجه جمله اول مقدمه اى براى عبارت دوم بوده است، و همين موجب شده تا قريش و هوادارانشان بر آشوبند و سر و صدا و هياهو به راه اندازند و برخيزند و بنشينند و ... !! چرا كه آنان از اين كلام - كه «همگى از قريشند» - بغض و نفرتى نداشتند، بلكه موجب شادمانى و خوشحالى آنها نيز شده است، زيرا اين امر همان بود كه براى رسيدن به آن همواره با تمام توان خود از هيچ تلاش و كوششى فروگذار نبوده، و براى دست يابى به آن نقشه ها و دسيسه مى چيدند و به خاطرش دشمنى ها كرده و عهد و پيمانها مىبستند. بدين ترتيب اگر مسئله فقط همين بود، شورش و جنجال براى چه؟ و هياهو و سر و صدا براى چه؟</big> | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
<big>جابر بن عبداللَّه روايت كرده است: رسول خدا صلى الله عليه وآله در غدير خم فرود آمد، اما مردم از اطرافش دور شدند و حال اينكه على عليه السلام همراهش بود. اين عمل مردم بر پيامبرصلى الله عليه وآله سخت آمد. حضرت به على عليه السلام فرمان داد تا آنان را جمع كرد. هنگامى كه همگان جمع شدند، در حالى كه بر بازوى على بن ابى طالب عليه السلام تكيه زده بود ايستاد و حمد و ثناى خدا را به جاى آورد.</big> | <big>جابر بن عبداللَّه روايت كرده است: رسول خدا صلى الله عليه وآله در غدير خم فرود آمد، اما مردم از اطرافش دور شدند و حال اينكه على عليه السلام همراهش بود. اين عمل مردم بر پيامبرصلى الله عليه وآله سخت آمد. حضرت به على عليه السلام فرمان داد تا آنان را جمع كرد. هنگامى كه همگان جمع شدند، در حالى كه بر بازوى على بن ابى طالب عليه السلام تكيه زده بود ايستاد و حمد و ثناى خدا را به جاى آورد.</big> | ||
<big>سپس فرمود: اى مردم من سرپيچى و دور شدن شما را از خودم خوشايند نمى دانم، چون اين گونه به ذهنم خطور مى كند كه هيچ درختى در نظر شما از درختى كه با من همراه و مهربان است مبغوض تر نيست.<ref>المناقب (ابن مغازلى): ص | <big>سپس فرمود: اى مردم من سرپيچى و دور شدن شما را از خودم خوشايند نمى دانم، چون اين گونه به ذهنم خطور مى كند كه هيچ درختى در نظر شما از درختى كه با من همراه و مهربان است مبغوض تر نيست.<ref>المناقب (ابن مغازلى): ص ۲۵. العمدة (ابن بطريق): ص ۱۰۷. الغدير: ج ۱ ص ۲۲.</ref></big> | ||
<big>ابن حبّان با سندى كه بر طبق شرايط بخارى صحيح است - و عده ديگرى نيز با سندهايى كه بعضى از آنها صحيح است - روايت نموده است: در مسير بازگشت رسول خدا صلى الله عليه وآله از مكه، وقتى آن حضرت به غدير رسيدند، برخى از صحابه براى رفتن از حضرت اجازه مى خواستند. ايشان نيز به آنها اجازه مى دادند و مى فرمود: چه شده درختى كه با رسول خدا مهربان و باملاطفت است از ديگران در نزد شما مبغوض تر است؟!</big> | <big>ابن حبّان با سندى كه بر طبق شرايط بخارى صحيح است - و عده ديگرى نيز با سندهايى كه بعضى از آنها صحيح است - روايت نموده است: در مسير بازگشت رسول خدا صلى الله عليه وآله از مكه، وقتى آن حضرت به غدير رسيدند، برخى از صحابه براى رفتن از حضرت اجازه مى خواستند. ايشان نيز به آنها اجازه مى دادند و مى فرمود: چه شده درختى كه با رسول خدا مهربان و باملاطفت است از ديگران در نزد شما مبغوض تر است؟!</big> | ||
<big>راوى گويد: همه آنان مى گريستند، و [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] گفت: بعد از اين هر كس از تو اجازه رفتن بخواهد از نظر من نادان است.<ref>الاحسان فى تقريب صحيح ابن حبان: ج | <big>راوى گويد: همه آنان مى گريستند، و [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] گفت: بعد از اين هر كس از تو اجازه رفتن بخواهد از نظر من نادان است.<ref>الاحسان فى تقريب صحيح ابن حبان: ج ۱ ص ۴۴۴. مسند احمد بن حنبل: ج ۴ ص ۱۶. مسند طيالسى: ص ۱۸۲. مجمع الزوائد: ج ۱۰ ص ۴۰۸. </ref></big> | ||
== <big>شاهدان غدير معترضان سقيفه</big><ref>فرهنگ غدير (محدّثى): ص329، 330.</ref> == | == <big>شاهدان غدير معترضان سقيفه</big><ref>فرهنگ غدير (محدّثى): ص329، 330.</ref> == |