پرش به محتوا

اشكال فخر رازی در سند حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۱۷: خط ۴۱۷:
فخر رازى عدم روايت حديث غدير توسط جاحظ را نيز دستاويز قرار داده است. در پاسخ مى‏ توان گفت:
فخر رازى عدم روايت حديث غدير توسط جاحظ را نيز دستاويز قرار داده است. در پاسخ مى‏ توان گفت:


1. جاحظ از ناصبيان است
* ۱. جاحظ از ناصبيان است


جاحظ در شمار دشمنان بزرگ اميرالمؤمنين‏عليه السلام و از ياران دشمنان حضرت يعنى مروانيان است. تا جايى كه در تأييد مروانيان كتاب نوشته و آن را از دروغ و افترا به على‏عليه السلام آكنده ساخت، و در آن از ارزش فضائل و مناقب و ويژگى‏هاى برجسته و فداكارى‏هاى وى در دفاع از اسلام و پيامبرش فرو كاسته و در آنها تشكيك كرده است. فضائل و مناقبى كه هيچ مسلمانى با وى در آنها شريك نيست.
جاحظ در شمار دشمنان بزرگ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و از ياران دشمنان حضرت يعنى مروانيان است. تا جايى كه در تأييد مروانيان كتاب نوشته و آن را از دروغ و افترا به على‏ عليه السلام آكنده ساخت، و در آن از ارزش فضائل و مناقب و ويژگى‏هاى برجسته و فداكارى‏ هاى وى در دفاع از اسلام و پيامبرش فرو كاسته و در آنها تشكيک كرده است. فضائل و مناقبى كه هيچ مسلمانى با وى در آنها شريک نيست.


تأييد اين مطلب كلام ابن‏ تيميه و دهلوى است كه به ناصبى بودن و مروانى بودن جاحظ تصريح كرده ‏اند.<ref>منهاج السنّة: ج ۲ ص ۲۰۷ و ج ۴ ص ۷۰ حاشيه التحفة الاثناعشريه: مبحث «الدلائل العقلية على إمامة أميرالمؤمنين‏ عليه السلام».</ref>دهلوى كه خود در باب امامت كتابش تصريح كرده كه طعن نسبت به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام كفر است.


تأييد اين مطلب كلام ابن‏تيميه و دهلوى است كه به ناصبى بودن و مروانى بودن جاحظ تصريح كرده‏اند.××× 1 منهاج السنّة: ج 2 ص 207 و ج 4 ص 70. حاشيه التحفة الاثناعشريه: مبحث »الدلائل العقلية على إمامة أميرالمؤمنين‏عليه السلام« . ××× دهلوى كه خود در باب امامت كتابش تصريح كرده كه طعن نسبت به اميرالمؤمنين‏عليه السلام كفر است.
* ۲. دروغ‏هاى جاحظ و پاسخ‏ هاى شيخ مفيد


جاحظ در كتاب خود مطاعنى را كه درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام -  نعوذ باللَّه -  ساخته ‏اند از ابراهيم نظّام نقل كرده است. شيخ مفيد (م ۴۱۳ ق)-  كه حتى اهل ‏سنت مثل ذهبى و يافعى و ابن‏ حجر<ref>العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۴۱۳. مرآة الجنان: حوادث سال ۴۱۳. لسان الميزان: ج ۵ ص ۳۶۸.</ref> هم او را ستوده ‏اند -  در كتابش«العيون و المحاسن»كه شاگردش شريف مرتضى آن را خلاصه كرده «الفصول المختارة من العيون و المحاسن»ناميده، پاسخ اين جسارت‏هاى جاحظ را داده است. حتى خود دهلوى به اين پاسخ‏ها اعتماد كرده و آنها را در«تحفه اثنى‏ عشريه»، در برابر مطاعن منقول از نواصب در پاسخ به دليل ششم از ادله عقلى امامت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آورده است.


2. دروغ‏هاى جاحظ و پاسخ‏هاى شيخ مفيد
* ۳. اسكافى و ردّ جاحظ


جاحظ در كتاب خود مطاعنى را كه درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام -  نعوذ باللَّه -  ساخته‏اند از ابراهيم نظّام نقل كرده است. شيخ مفيد )م 413 ق( -  كه حتى اهل‏سنت مثل ذهبى و يافعى و ابن‏حجر××× 2 العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال 413. مرآة الجنان: حوادث سال 413. لسان الميزان: ج 5 ص 368. ××× هم او را ستوده‏اند -  در كتابش »العيون و المحاسن« كه شاگردش شريف مرتضى آن را خلاصه كرده و »الفصول المختارة من العيون و المحاسن« ناميده، پاسخ اين جسارت‏هاى جاحظ را داده است. حتى خود دهلوى به اين پاسخ‏ها اعتماد كرده و آنها را در »تحفه اثنى‏عشريه« ، در برابر مطاعن منقول از نواصب در پاسخ به دليل ششم از ادله عقلى امامت اميرالمؤمنين‏عليه السلام آورده است.
اب ‏ابى ‏الحديد معتزلى در شرح نهج ‏البلاغة، شمارى از تشكيكات جاحظ نسبت به فضائل و ويژگى هاى منحصر به فرد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در ميان صحابه را آورده، و سپس پاسخ‏هاى شيخ ابوجعفر اسكافى معتزلى (م ۲۴۰ ق) - كه دانشمندان اهل‏ سنت وى را بسيار ستوده ‏اند، از جمله: سمعانى، ياقوت حَمَوى، قاضى ‏القضات عبدالجبار معتزلى<ref>الانساب:«الإسكافى »معجم البلدان: ج ۱ ص ۱۸۱. شرح نهج البلاغة: ج ۱۷ ص ۱۳۳ ۱۳۲.</ref>-  در برابر دروغ‏هاى جاحظ را از كتاب«نقض العثمانية»وى نقل كرده است.


3. اسكافى و ردّ جاحظ
* ۴. خطّابى و ردّ جاحظ


ابن‏ابى‏الحديد معتزلى در شرح نهج‏البلاغة، شمارى از تشكيكات جاحظ نسبت به فضائل و ويژگى‏هاى منحصر به فرد اميرالمؤمنين‏عليه السلام در ميان صحابه را آورده، و سپس پاسخ‏هاى شيخ ابوجعفر اسكافى معتزلى )م 240 ق( -  كه دانشمندان اهل‏سنت وى را بسيار ستوده‏اند، از جمله: سمعانى، ياقوت حَمَوى، قاضى‏القضات عبدالجبار معتزلى××× 1 الانساب: »الإسكافى« . معجم البلدان: ج 1 ص 181. شرح نهج البلاغة: ج 17 ص 133 132. ××× -  در برابر دروغ‏هاى جاحظ را از كتاب »نقض العثمانية« وى نقل كرده است.
حافظ خطّابى (م ۳۸۸ ق)تصريح كرده است كه جاحظ مردى مُلحد بود! شيخ محمدطاهر گُجَراتى(ت ۹۱۳ -  م ۹۸۶ ق)<ref>النور السافر عن أخبار القرن العاشر (شيخ عيدروس): در شرح حوادث سال ۹۸۶.</ref> و شيخ نصراللَّه كابلى سخن خطّابى در مورد جاحظ را از كتاب خطّابى «تذكرة الموضوعات»نقل كرده ‏اند.<ref>تذكرة الموضوعات: ص ۹۱ ۹۰. الصواقع (كابلى).</ref>


اين خطّابى كسى است كه بزرگان اهل ‏سنت وى را بسيار ستوده ‏اند، از جمله: سمعانى، ابن‏ خَلِّكان، ذهبى، يافعى، صفدى، اِسنَوى، ابن ‏قاضى شُهبه اسدى، سيوطى، محمد بن محمد سنهورى شافعى، عبدالحق دهلوى، فخر رازى، نصراللَّه كابلى، حيدرعلى فيض آبادى.<ref>الانساب:«الخطّابى». وفيات الاعيان: ج ۱ ص ۴۵۳. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۳۸۸. مرآة الجنان: حوادث سال ۳۸۸. الوافى بالوَفَيات: ج ۷ ص ۳۱۷. طبقات الشافعية(اِسنَوى): ج ۱ ص ۴۶۷. طبقات الشافعية (ابن ‏قاضى شُهبه اسدى): ج ۱ ص ۱۵۹. طبقات الحفّاظ: ص ۴۰۳. تعليق على فتح مغيث بشرح الفيّة الحديثِ عِراقى(مخطوط) . رجال مشكات: ص ۳۸۴. اصول الحديث: ص ۲۳. مناقب الشافعى: وجه سوم از باب چهارم. الصواقع (كابلى). تحفه اثنى‏ عشريه. منتهى الكلام.</ref> در طرف مقابل، دانشمندان اهل‏ سنت در مورد جاحظ نظر مثبتى ندارند و او را از درجه اعتبار ساقط دانسته و به او اعتمادى ندارند. از جمله: حافظ ذهبى، ابن‏ حجر عسقلانى، ابن ‏قُتيبه، نديم، ابن ‏حزم، ابومنصور ازهرى. <ref>المغنى فى الضعفاء: ج ۲ ص ۴۷۱. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج ۳ ص ۲۴۷. سير اعلام النبلاء: ج ۱۱ ص ۵۲۶ . اختلاف الحديث. مقدمه تهذيب اللغة. الملل و النحل.</ref>


4. خطّابى و ردّ جاحظ
* ۵.جاحظ و صفات نكوهيده


حافظ خطّابى )م 388 ق( تصريح كرده است كه جاحظ مردى مُلحد بود! شيخ محمدطاهر گُجَراتى )ت 913 -  م 986 ق(××× 2 النور السافر عن أخبار القرن العاشر )شيخ عيدروس( : در شرح حوادث سال 986. ××× و شيخ نصراللَّه كابلى سخن خطّابى در مورد جاحظ را از كتاب خطّابى »تذكرة الموضوعات« نقل كرده‏اند.××× 3 تذكرة الموضوعات: ص 91 90. الصواقع )كابلى( . ×××
جاحظ صفات نكوهيده و اعمال زشتى داشته كه او را از درجه اعتبار ساقط مى‏ كند، و شكى نمى ‏ماند كه نه به روايت او مى‏ توان اعتماد كرد و نه به قدح حديثى توسط او. براى نمونه:


ابن ‏حجر مى‏ گويد كه او نماز نمى ‏خوانده و بر خدا و پيامبرش بسيار دروغ مى‏ بسته<ref>لسان الميزان (ابن‏ حجر).</ref>، و به تصريح ذهبى دروغ‏ ساز بوده، و سبط بن العجمى و سيوطى و ابن‏ اثير گفته ‏اند كه او به همراه ابوالعيناء حديث فدک را ساخته است.<ref>كشف الحثيث عمّن رمى بوضع الحديث. تدريب الراوى. جامع الأصول. </ref>ابن ‏الوردى و ديگران نيز تصريح كرده بودند كه جاحظ فراوان به باطل اشتغال داشت، و بنا به نقل ابن‏ خَلَّكان و يافعى به آوازهاى حرام گوش مى‏ سپرد و در انجمن زنان آوازه خوان شركت مى ‏كرد.


اين خطّابى كسى است كه بزرگان اهل‏سنت وى را بسيار ستوده‏اند، از جمله: سمعانى، ابن‏خَلِّكان، ذهبى، يافعى، صفدى، اِسنَوى، ابن‏قاضى شُهبه اسدى، سيوطى، محمد بن محمد سنهورى شافعى، عبدالحق دهلوى، فخر رازى، نصراللَّه كابلى، حيدرعلى فيض‏آبادى.××× 4 الانساب: »الخطّابى« . وفيات الاعيان: ج 1 ص 453. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال 388. مرآة الجنان: حوادث سال 388. الوافى بالوَفَيات: ج 7 ص 317. طبقات الشافعية )اِسنَوى( : ج 1 ص 467. طبقات الشافعية )ابن‏قاضى شُهبه اسدى( : ج 1 ص 159. طبقات الحفّاظ: ص 403. تعليق على فتح مغيث بشرح الفيّة الحديثِ عِراقى )مخطوط( . رجال مشكات: ص 384. اصول الحديث: ص 23. مناقب الشافعى: وجه سوم از باب چهارم. الصواقع )كابلى( . تحفه اثنى‏عشريه. منتهى الكلام. ××× در طرف مقابل، دانشمندان اهل‏سنت در مورد جاحظ نظر مثبتى ندارند و او را از درجه اعتبار ساقط دانسته و به او اعتمادى ندارند. از جمله: حافظ ذهبى، ابن‏حجر عسقلانى، ابن‏قُتيبه، نديم، ابن‏حزم، ابومنصور ازهرى.××× 5 المغنى فى الضعفاء: ج 2 ص 471. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج 3 ص 247. سير اعلام النبلاء: ج 11 ص 526 . اختلاف الحديث. مقدمه تهذيب اللغة. الملل و النحل. ×××
* ۶. آثار مترتّب بر اعتماد به جاحظ


5 . جاحظ و صفات نكوهيده
اعتماد به جاحظ در روايات و دفاع از او سبب مى شود كه اهل‏ سنت گرفتار اشكالهايى قوى شوند كه رهايى از آن محال است. اين حقيقت در چند مورد به چشم مى‏ خورد:


جاحظ صفات نكوهيده و اعمال زشتى داشته كه او را از درجه اعتبار ساقط مى‏كند، و شكى نمى‏ماند كه نه به روايت او مى‏توان اعتماد كرد و نه به قدح حديثى توسط او. براى نمونه:
_جاحظ و نظّام و طعن بر عمر


مسلّم است كه جاحظ در همه نظريّات و دينش از استاد خود ابراهيم نظّام پيروى مى‏ كرده است. دانشمندان سرشناسى همچون يافعى و ابن‏ الوردى و ابن ‏خَلّكان به پيروى جاحظ از جميع سخنان نظّام تصريح كرده ‏اند.


ابن‏حجر مى‏گويد كه او نماز نمى‏خوانده و بر خدا و پيامبرش بسيار دروغ مى‏بسته××× 1 لسان الميزان )ابن‏حجر( . ×××، و به تصريح ذهبى دروغ‏ساز بوده، و سبط بن العجمى و سيوطى و ابن‏اثير گفته‏اند كه او به همراه ابوالعيناء حديث فدك را ساخته است.××× 2 كشف الحثيث عمّن رمى بوضع الحديث. تدريب الراوى. جامع الأصول. ××× ابن‏الوردى و ديگران نيز تصريح كرده بودند كه جاحظ فراوان به باطل اشتغال داشت، و بنا به نقل ابن‏خَلَّكان و يافعى به آوازهاى حرام گوش مى‏سپرد و در انجمن زنان آوازه‏خوان شركت مى‏كرد.
از سوى ديگر، ثبت شده كه نظّام معتقد بوده عمر بن خطاب سبب شد كه جنين فاطمه ‏عليها السلام سقط شود، و نيز به امورى باور داشته كه عموم اهل ‏سنت آنها را نمى‏ پذيرند.<ref>براى شرح حال نظّام ر.ك: الوافى بالوفيات.</ref>


بنابراين، اگر رواست كه فخر رازى به ترک روايت حديث غدير توسط جاحظ يا طعن او بر اين حديث استدلال كند، رواست كه اماميه به سخن استاد وى نظّام در باب طعن او به عمر بن خطاب و خلافتش استدلال كند.


6 . آثار مترتّب بر اعتماد به جاحظ
همانگونه كه دهلوى خود به پيروى از ابن ‏حزم اندلسى به سخن نظّام در طعن مؤمن طاق، و حافظ ابن ‏حَجَر در«لسان الميزان»به اشعارى كه نظّام بر سر قبر قاضى ابويوسف يعقوب بن ابراهيم -  شاگرد ابوحنيفه -  در نكوهش وى سروده اعتماد كرده ‏اند.


اعتماد به جاحظ در روايات و دفاع از او سبب مى‏شود كه اهل‏سنت گرفتار اشكالى‏هايى قوى شوند كه رهايى از آن محال است. اين حقيقت در چند مورد به چشم مى‏خورد:
_جاحظ و طعنى ديگر بر عمر


همچنين اگر جاحظ مورد اعتماد باشد، چنانچه شريف مرتضى از كتاب جاحظ «العباسية»نقل كرده وى معتقد بوده ابوبكر و عمر به سبب اينكه حضرت فاطمه ‏عليها السلام را از ميراث پدرش رسول‏ خداصلى الله عليه وآله بازداشتند، به او ستم كردند.<ref>الشافى فى الامامة: ص ۳۳۴ ۳۳۳.</ref>


جاحظ و نظّام و طعن بر عمر
_جاحظ و طلحه و زبير و عايشه


مسلّم است كه جاحظ در همه نظريّات و دينش از استاد خود ابراهيم نظّام پيروى مى‏كرده است. دانشمندان سرشناسى همچون يافعى و ابن‏الوردى و ابن‏خَلّكان به پيروى جاحظ از جميع سخنان نظّام تصريح كرده‏اند.
جاحظ دو بيت شعر آورده كه در آن به طلحة بن عبيداللَّه و زبير بن عوّام و عايشه دختر ابوبكر و ماجراى جنگ جمل اشاره كرده، و آنان را به سختى نكوهيده است. جاحظ طلحه و زبير را به شقى‏ ترين و عايشه را به ماده گربه تشبيه كرده، چرا كه ماده گربه فرزندان خود را مى‏ خورد! چنانچه سيوطى هم از جاحظ نقل كرده است:


جاءَت مَعَ الأشقَينِ فى هَودَجٍ        تُزجِى إلَى البَصرَةِ أجنادَها


از سوى ديگر، ثبت شده كه نظّام معتقد بوده عمر بن خطاب سبب شد كه جنين فاطمه‏عليها السلام سقط شود، و نيز به امورى باور داشته كه عموم اهل‏سنت آنها را نمى‏پذيرند.××× 3 براى شرح حال نظّام ر.ك: الوافى بالوفيات. ×××
كَأنَّها فى فِعلِها هِرَّةٌ                      تُريدُ أن تَأكُلَ أولادَها<ref>الحيوان:  ج ۱ ص ۱۲۹ و ج ۵ ص ۲۹۵ ۱۷۰.ديوان الحيوان سيوطى: ذيل واژه«الهرّ»</ref>


بنابراين، اگر رواست كه فخر رازى به ترك روايت حديث غدير توسط جاحظ يا طعن او بر اين حديث استدلال كند، رواست كه اماميه به سخن استاد وى نظّام در باب طعن او به عمر بن خطاب و خلافتش استدلال كند.
عايشه سوار بر كجاوه همراه با دو مرد شقى آمد، در حالى كه سپاهيان خود را به سوى بصره مى ‏راند. گويا او در اين كارش ماده ‏گربه ‏اى بود كه مى‏ خواست فرزندانش را بخورد.


عجيب اينجاست كه فضل بن روزبهان و رشيدالدين دهلوى به جاى پذيرش حق، سعى در دفاع از جاحظ و دشمنى ‏هاى او با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و حمايت‏هاى او از دشمنان اهل‏بيت ‏عليهم السلام نموده ‏اند! به خصوص دهلوى كه بسيار مفصل دفاع كرده است!<ref>البيان و التبيين: ج ۲ ص ۳۹.</ref>


همانگونه كه دهلوى خود به پيروى از ابن‏حزم اندلسى به سخن نظّام در طعن مؤمن طاق، و حافظ ابن‏حَجَر در »لسان الميزان« به اشعارى كه نظّام بر سر قبر قاضى ابويوسف يعقوب بن ابراهيم -  شاگرد ابوحنيفه -  در نكوهش وى سروده اعتماد كرده‏اند.
اين دو وجه بى‏ پايه و سستى در توجیه دشمنى‏ هاى جاحظ عنوان كرده ‏اند، كه هر دو مردود است و هر كدام چندين پاسخ دارد. در طرف مقابل شريف رضى (ت ۳۵۹ -  م ۴۰۶ ق) و علامه حلّى در«نهج الحقّ»و قاضى نوراللَّه شوشترى دشمنى ‏هاى جاحظ را بيان كرده و او را مفتضح ساخته‏ اند.<ref>الشافى فى الامامة: ص ۹۹ ۹۸. احقاق الحقّ: ص ۲۰۸. </ref>
 
 
جاحظ و طعنى ديگر بر عمر
 
همچنين اگر جاحظ مورد اعتماد باشد، چنانچه شريف مرتضى از كتاب جاحظ »العباسية« نقل كرده وى معتقد بوده ابوبكر و عمر به سبب اينكه حضرت فاطمه‏عليها السلام را از ميراث پدرش رسول‏خداصلى الله عليه وآله بازداشتند، به او ستم كردند.××× 1 الشافى فى الامامة: ص 334 333. ×××
 
 
جاحظ و طلحه و زبير و عايشه
 
جاحظ دو بيت شعر آورده كه در آن به طلحة بن عبيداللَّه و زبير بن عوّام و عايشه دختر ابوبكر و ماجراى جنگ جمل اشاره كرده، و آنان را به سختى نكوهيده است. جاحظ طلحه و زبير را به شقى‏ترين و عايشه را به ماده گربه تشبيه كرده، چرا كه ماده گربه فرزندان خود را مى‏خورد! چنانچه سيوطى هم از جاحظ نقل كرده است:
 
 
جاءَت مَعَ الأشقَينِ فى هَودَجٍ
 
تُزجِى إلَى البَصرَةِ أجنادَها
 
كَأنَّها فى فِعلِها هِرَّةٌ
 
تُريدُ أن تَأكُلَ أولادَها××× 2 الحيوان: ج 1 ص 129 و ج 5 ص 295 170. ديوان الحيوان سيوطى: ذيل واژه »الهرّ« . ×××
 
 
عايشه سوار بر كجاوه همراه با دو مرد شقى آمد، در حالى كه سپاهيان خود را به سوى بصره مى‏راند. گويا او در اين كارش ماده‏گربه‏اى بود كه مى‏خواست فرزندانش را بخورد.
 
عجيب اينجاست كه فضل بن روزبهان و رشيدالدين دهلوى به جاى پذيرش حق، سعى در دفاع از جاحظ و دشمنى‏هاى او با اميرالمؤمنين‏عليه السلام و حمايت‏هاى او از دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام نموده‏اند! به خصوص دهلوى كه بسيار مفصل دفاع كرده است××× 1 البيان و التبيين: ج 2 ص 39. ××× !
 
 
اين دو وجه بى‏پايه و سستى در توجبه دشمنى‏هاى جاحظ عنوان كرده‏اند، كه هر دو مردود است و هر كدام چندين پاسخ دارد. در طرف مقابل شريف رضى )ت 359 -  م 406 ق( و علامه حلّى در »نهج الحقّ« و قاضى نوراللَّه شوشترى دشمنى‏هاى جاحظ را بيان كرده و او را مفتضح ساخته‏اند.××× 2 الشافى فى الامامة: ص 99 98. احقاق الحقّ: ص 208. ×××
 
 
   پنجم
 
   عدم روايت حديث غدير توسط ابن‏ابى‏داوود سِجِستانى
 
 
فخر رازى همچنين عدم نقل حديث غدير توسط ابن‏ابى‏داوود را دليل بر عدم اعتبار آن مى‏داند. واما پاسخ اين شبهه:


=== پنجم :عدم روايت حديث غدير توسط ابن‏ ابی ‏داوود سِجِستانى ===
فخر رازى همچنين عدم نقل حديث غدير توسط ابن ‏ابى ‏داوود را دليل بر عدم اعتبار آن مى‏داند. واما پاسخ اين شبهه:


1. هيچ دليلى بر قدح ابن‏ابى‏داوود در حديث غدير وجود ندارد
1. هيچ دليلى بر قدح ابن‏ابى‏داوود در حديث غدير وجود ندارد


گفته‏اند ابن‏ابى‏داوود سِجِستانى هم حديث غدير و هم برخى مسائل پيرامونى خارج از اصل حديث را انكار كرده است. ولى اين ادعاى قدح ابن‏ابى‏داوود بر حديث غدير هيچ دليل و شاهدى ندارد و برهانى بر آن اقامه نشده است، و هر مدعايى كه دليلى براى آن اقامه نشود غير قابل قبول است.
گفته‏اند ابن‏ابى‏داوود سِجِستانى هم حديث غدير و هم برخى مسائل پيرامونى خارج از اصل حديث را انكار كرده است. ولى اين ادعاى قدح ابن‏ابى‏داوود بر حديث غدير هيچ دليل و شاهدى ندارد و برهانى بر آن اقامه نشده است، و هر مدعايى كه دليلى براى آن اقامه نشود غير قابل قبول است.


شريف مرتضى اين شبهه را مفصل جواب داده است؛ از جمله گفته است:
شريف مرتضى اين شبهه را مفصل جواب داده است؛ از جمله گفته است:


1. اگر وقوع رخدادى اجماعى باشد انكار چند تن انگشت‏شمار اعتبارى ندارد.
1. اگر وقوع رخدادى اجماعى باشد انكار چند تن انگشت‏شمار اعتبارى ندارد.


2. اگر كسى كه از اجماع بيرون مى‏رود از كسانى است كه سخنش در نفى و اثبات اجماع معتبر نيست، خللى در اجماع ايجاد نمى‏كند.
2. اگر كسى كه از اجماع بيرون مى‏رود از كسانى است كه سخنش در نفى و اثبات اجماع معتبر نيست، خللى در اجماع ايجاد نمى‏كند.


3. اگر اجماع پيش از مخالفت آن مخالفِ اجماع وجود داشته باز هم تأثيرى در اجماع ندارد.
3. اگر اجماع پيش از مخالفت آن مخالفِ اجماع وجود داشته باز هم تأثيرى در اجماع ندارد.


4. ابن‏ابى‏داوود خبر غدير را انكار نكرده، بلكه وجود مسجدى در غدير خم را آن هم پيش از رخداد حجةالوداع انكار كرده است.
4. ابن‏ابى‏داوود خبر غدير را انكار نكرده، بلكه وجود مسجدى در غدير خم را آن هم پيش از رخداد حجةالوداع انكار كرده است.


5 . نقل كرده‏اند كه او از قدح در خبر غدير خوددارى مى‏كرده و حتى از سخنى كه طبرى درباره اين حديث مى‏گفته تبرّى مى‏كرده است. 6 . حتى جاحظ نيز جرأت نكرده خبر غدير را به صراحت رد كند، بلكه تنها شمارى از راويان آن را نامعتبر خوانده و مدّعى شده كه در الفاظ اين حديث اختلاف هست.××× 1 الشافى فى الامامة: ص 132. ×××
5 . نقل كرده‏اند كه او از قدح در خبر غدير خوددارى مى‏كرده و حتى از سخنى كه طبرى درباره اين حديث مى‏گفته تبرّى مى‏كرده است. 6 . حتى جاحظ نيز جرأت نكرده خبر غدير را به صراحت رد كند، بلكه تنها شمارى از راويان آن را نامعتبر خوانده و مدّعى شده كه در الفاظ اين حديث اختلاف هست.××× 1 الشافى فى الامامة: ص 132. ×××


2. استدلال رازى با قواعد مناظره ناسازگار است
2. استدلال رازى با قواعد مناظره ناسازگار است


اگر بپذيريم آنچه از ابن‏ابى‏داوود در قدح حديث غدير نقل شده صحيح است، فخر رازى نمى‏تواند آن را دستاويز خود قرار دهد. چرا كه چنين كارى به معناى خروج از قواعد بحث و آداب مناظره است، زيرا در دانش مناظره آمده كه هر يك از دو طرف مناظره بايد با استناد به اقوال طرف ديگر و تصريحات هم‏اعتقادان سخنش را رد كند. نه اينكه براى غلبه بر طرف روبرو از اقوال و اعتقادات همكيشان خود مدد گيرد.
اگر بپذيريم آنچه از ابن‏ابى‏داوود در قدح حديث غدير نقل شده صحيح است، فخر رازى نمى‏تواند آن را دستاويز خود قرار دهد. چرا كه چنين كارى به معناى خروج از قواعد بحث و آداب مناظره است، زيرا در دانش مناظره آمده كه هر يك از دو طرف مناظره بايد با استناد به اقوال طرف ديگر و تصريحات هم‏اعتقادان سخنش را رد كند. نه اينكه براى غلبه بر طرف روبرو از اقوال و اعتقادات همكيشان خود مدد گيرد.


حتى خود دهلوى هم در مقدمه »تحفه اثنى‏عشريه« و پيش از او پدرش در »قرّة العينين« ملتزم شده‏اند كه در محاجّه با اماميه به روايات اهل‏سنت -  حتى روايات صحيح بخارى و ديگر كتب صحاح -  احتجاج نكنند.
حتى خود دهلوى هم در مقدمه »تحفه اثنى‏عشريه« و پيش از او پدرش در »قرّة العينين« ملتزم شده‏اند كه در محاجّه با اماميه به روايات اهل‏سنت -  حتى روايات صحيح بخارى و ديگر كتب صحاح -  احتجاج نكنند.


3. قدح ابن‏ابى‏داوود با تصحيح پيشوايان سنّى معارض است
3. قدح ابن‏ابى‏داوود با تصحيح پيشوايان سنّى معارض است


نكته ديگر اينكه -  چنانچه در كلام شريف رضى هم اشاره شد -  اگر هم ابن‏ابى‏داود حديث غدير را رد كرده باشد، با نقل حديث غدير به دست بزرگ پيشوايان اهل‏سنت و تصريحشان به صحت آن و تأكيدشان بر ثبوت و تواتر صدورش از جانب رسول‏خداصلى الله عليه وآله معارض است. اين حديثى است كه همگان در درستى‏اش همداستان‏اند، و سخن شاذّ كسى كه از اين اجماع بيرون رفته معتبر نيست.
نكته ديگر اينكه -  چنانچه در كلام شريف رضى هم اشاره شد -  اگر هم ابن‏ابى‏داود حديث غدير را رد كرده باشد، با نقل حديث غدير به دست بزرگ پيشوايان اهل‏سنت و تصريحشان به صحت آن و تأكيدشان بر ثبوت و تواتر صدورش از جانب رسول‏خداصلى الله عليه وآله معارض است. اين حديثى است كه همگان در درستى‏اش همداستان‏اند، و سخن شاذّ كسى كه از اين اجماع بيرون رفته معتبر نيست.


4. قدح ابن‏ابى‏داوود با روايت ابوداوود معارض است
4. قدح ابن‏ابى‏داوود با روايت ابوداوود معارض است


طبق نقل نسائى يكى از راويان حديث غدير ابوداوود سِجِستانى پدر ابوبكر بن ابى‏داوود است.××× 1 خصائص اميرالمؤمنين على‏عليه السلام: ص 94. ××× بنابراين اگر آنچه از ابن‏ابى‏داوود نقل شده درست باشد، با نقل حديث غدير از سوى پدرش معارض است، و مسلّم است كه پدرش در علم و حفظ و وثاقت از او برتر و پيشتر است.
طبق نقل نسائى يكى از راويان حديث غدير ابوداوود سِجِستانى پدر ابوبكر بن ابى‏داوود است.××× 1 خصائص اميرالمؤمنين على‏عليه السلام: ص 94. ××× بنابراين اگر آنچه از ابن‏ابى‏داوود نقل شده درست باشد، با نقل حديث غدير از سوى پدرش معارض است، و مسلّم است كه پدرش در علم و حفظ و وثاقت از او برتر و پيشتر است.


با اين همه، عجيب اينجاست كه ابن‏حجر مكّى در »الصواعق« و كمال‏الدين جهرمى در »البراهين القاطعة« و نورالدين حلبى در »السيرة« و عبدالحق دهلوى در »شرح المشكاة« و سهارنپورى در »المرافض« به ابوداوود نسبت داده‏اند كه حديث غدير را رد كرده است!!
با اين همه، عجيب اينجاست كه ابن‏حجر مكّى در »الصواعق« و كمال‏الدين جهرمى در »البراهين القاطعة« و نورالدين حلبى در »السيرة« و عبدالحق دهلوى در »شرح المشكاة« و سهارنپورى در »المرافض« به ابوداوود نسبت داده‏اند كه حديث غدير را رد كرده است!!


5 . قدح بزرگان اهل‏سنت نسبت به ابن‏ابى‏داوود
5 . قدح بزرگان اهل‏سنت نسبت به ابن‏ابى‏داوود


گروهى از نامداران بزرگ اهل‏سنت ابوبكر بن ابى‏داوود را راوى نامعتبرى دانسته‏اند. كسانى مانند: ابن‏صاعد، ابراهيم اصفهانى، بَغَوى، ابن‏ابى‏عاصم، ابن‏مَندِه، اخرم، ابن‏جارود، قطّان، طبرى، ابن‏فرات و على بن عيساى وزير.
گروهى از نامداران بزرگ اهل‏سنت ابوبكر بن ابى‏داوود را راوى نامعتبرى دانسته‏اند. كسانى مانند: ابن‏صاعد، ابراهيم اصفهانى، بَغَوى، ابن‏ابى‏عاصم، ابن‏مَندِه، اخرم، ابن‏جارود، قطّان، طبرى، ابن‏فرات و على بن عيساى وزير.


مهم‏تر از همه اينكه پدرش -  يعنى ابوداوود -  نيز گفته است: پسرم، عبداللَّه كذّاب است!!
مهم‏تر از همه اينكه پدرش -  يعنى ابوداوود -  نيز گفته است: پسرم، عبداللَّه كذّاب است!!


ذهبى شرح حال او و جرح و تعديل بزرگان در مورد او را مفصل آورده كه بسيارى بر او طعن وارد كرده‏اند××× 2 سير اعلام النبلاء: ج 13 ص 229  - 221. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال 318. دول الاسلام: حوادث سال 318. ×××: از جمله:
ذهبى شرح حال او و جرح و تعديل بزرگان در مورد او را مفصل آورده كه بسيارى بر او طعن وارد كرده‏اند××× 2 سير اعلام النبلاء: ج 13 ص 229  - 221. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال 318. دول الاسلام: حوادث سال 318. ×××: از جمله:


1. ابن‏ابى‏داوود خودستا و متكبر و شيخى خودپسند بوده است.
1. ابن‏ابى‏داوود خودستا و متكبر و شيخى خودپسند بوده است.
خط ۵۶۷: خط ۵۲۹:


6 . آنطور كه بَغَوى گفته، وى از دانش به دور بوده است.
6 . آنطور كه بَغَوى گفته، وى از دانش به دور بوده است.


گذشته از اين، سه تن از حافظان بزرگ شهادت داده‏اند كه ابن‏ابى‏داوود حديث ساختگى روايت كرده است: محمد بن يحيى بن مَنده، ابوجعفر محمد بن عباس اخرم و احمد بن على بن جارود.
گذشته از اين، سه تن از حافظان بزرگ شهادت داده‏اند كه ابن‏ابى‏داوود حديث ساختگى روايت كرده است: محمد بن يحيى بن مَنده، ابوجعفر محمد بن عباس اخرم و احمد بن على بن جارود.


البته ذهبى سعى كرده با حرف‏هاى بى‏اساس و از سر تعصب، ابن‏ابى‏داود را بزرگ و ثقه جلوه دهد××× 1 ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج 2 ص 433. ××× ! در حالى كه خود در »سير اعلام النبلاء« اقرار كرده كه او و ابن‏جرير طبرى دشمن يكديگر بوده‏اند! و نيز مخالفت ابن‏ابى‏داود با حديث طير را نقل كرده است.××× 2 البداية و النهاية: ج 4 ص 119. ×××
البته ذهبى سعى كرده با حرف‏هاى بى‏اساس و از سر تعصب، ابن‏ابى‏داود را بزرگ و ثقه جلوه دهد××× 1 ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج 2 ص 433. ××× ! در حالى كه خود در »سير اعلام النبلاء« اقرار كرده كه او و ابن‏جرير طبرى دشمن يكديگر بوده‏اند! و نيز مخالفت ابن‏ابى‏داود با حديث طير را نقل كرده است.××× 2 البداية و النهاية: ج 4 ص 119. ×××


6 . نقل حديث جعلى توسط ابن‏ابى‏داوود
6 . نقل حديث جعلى توسط ابن‏ابى‏داوود
خط ۵۷۹: خط ۵۳۸:
ابن‏ابى‏داوود حديثى ساختگى در فضائل سوره‏هاى قرآن روايت كرده، در حالى كه خود مى‏دانسته اين حديث ساختگى است. اين كار او حتى ابن‏جوزى را هم به ستوه آورده و گفته است: از ابوبكر بن ابى‏داوود تعجب مى‏كنم كه چگونه اين حديث را با علم به ساختگى بودنش، آن را بخش بخش كرده و در كتابى كه درباره فضائل قرآن نوشته آن را آورده است... .××× 3 الموضوعات: ج 1 ص 240. ××× جلال‏الدين سيوطى هم اشاره به همين مطلب نموده است.××× 4 اللئالى المصنوعة: ج 1 ص 227. ×××
ابن‏ابى‏داوود حديثى ساختگى در فضائل سوره‏هاى قرآن روايت كرده، در حالى كه خود مى‏دانسته اين حديث ساختگى است. اين كار او حتى ابن‏جوزى را هم به ستوه آورده و گفته است: از ابوبكر بن ابى‏داوود تعجب مى‏كنم كه چگونه اين حديث را با علم به ساختگى بودنش، آن را بخش بخش كرده و در كتابى كه درباره فضائل قرآن نوشته آن را آورده است... .××× 3 الموضوعات: ج 1 ص 240. ××× جلال‏الدين سيوطى هم اشاره به همين مطلب نموده است.××× 4 اللئالى المصنوعة: ج 1 ص 227. ×××


   ششم
===    ششم :عدم روايت حديث غدير توسط ابوحاتم رازى ===
 
   عدم روايت حديث غدير توسط ابوحاتم رازى




۸۴۹

ویرایش