پرش به محتوا

آیه ۸ تا ۱۵ بقره و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۴۴: خط ۲۴۴:
'''فَيَقُولُ لَهُمْ: فَهكَذا فَلْتَكُنْ مُعامَلَتُكُمْ لَهُمْ الى انْ تَنْتَهِزُوا الْفُرْصَةَ فيهِمْ مِثْلَ هذا، فَانَّ اللَّبيبَ الْعاقِلَ مَنْ تَجَرَّعَ عَلَى الْغُصَّةِ حَتّى يَنالَ الْفُرْصَةَ''' <ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۲۵.</ref>: ابوبكر به ساير منافقين مى‌گفت: بايد برخورد و رفتار شما با مؤمنين با مكر و دورويى باشد تا چنين فرصت‌هايى براى شما درباره آنان پيش آيد، چرا كه عاقل آن است كه جرعه‌هاى تلخ غصه را در حلق خود بريزد تا به فرصت دست يابد!
'''فَيَقُولُ لَهُمْ: فَهكَذا فَلْتَكُنْ مُعامَلَتُكُمْ لَهُمْ الى انْ تَنْتَهِزُوا الْفُرْصَةَ فيهِمْ مِثْلَ هذا، فَانَّ اللَّبيبَ الْعاقِلَ مَنْ تَجَرَّعَ عَلَى الْغُصَّةِ حَتّى يَنالَ الْفُرْصَةَ''' <ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۲۵.</ref>: ابوبكر به ساير منافقين مى‌گفت: بايد برخورد و رفتار شما با مؤمنين با مكر و دورويى باشد تا چنين فرصت‌هايى براى شما درباره آنان پيش آيد، چرا كه عاقل آن است كه جرعه‌هاى تلخ غصه را در حلق خود بريزد تا به فرصت دست يابد!


7.تصميم بر تمرّد
=== ۷.تصميم بر تمرّد ===
'''يُوَطِّنُونَ انْفُسَهُمْ عَلَى التَّمَرُّدِ عَلى عَلِىٍّ عليه السلام انْ كانَتْ بِكَ كائِنَةً''' <ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۵۵.</ref>: منافقين خود را براى تمرد و سرپيچى از على عليه السلام آماده مى‌كنند، اگر براى تو اتفاقى رخ دهد.


يُوَطِّنُونَ انْفُسَهُمْ عَلَى التَّمَرُّدِ عَلى عَلِىٍّ عليه السلام انْ كانَتْ بِكَ كائِنَةً «1»: منافقين خود را براى تمرد و سرپيچى از على عليه السلام آماده مى‌كنند، اگر براى تو اتفاقى رخ دهد.
=== ۸.تصميم بر قتل‌ ===
 
'''لكِنَّهُمْ يَتَواطَئُونَ عَلى اهْلاكِكَ وَ اهْلاكِهِ''' <ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۵۵.</ref>: ولى آنان توطئه بر هلاك نمودن تو و على كرده‌اند.
<nowiki>#########</nowiki>8. تصميم بر قتل‌
 
لكِنَّهُمْ يَتَواطَئُونَ عَلى اهْلاكِكَ وَ اهْلاكِهِ «2»: ولى آنان توطئه بر هلاك نمودن تو و على كرده‌اند.


از اين مجموعه رفتار بر مى‌آيد كه گويا چشم ديدن مؤمنين را ندارند و حتى از ديدن گُل روى آنان مشمئز مى‌شوند، كه اين حاكى از باطن خبيث آنان دارد كه تطابقى با طيّب بودن ندارد. شدت غيظ و غضبشان در رفتار مسخره آميز و حيله گرانه جلوه مى‌كند، و با ايجاد تشويش در افكار مردم ضربه‌هاى كارى بر پيكره اجتماعى مى‌زنند كه تازه در حال ساخته شدن است. با كتمان اقدامات خود و ظاهر سازى دروغين نقشه‌هاى خود را به آسانى عملى مى‌كنند، و تصميم‌هاى عظيمى در پشت پرده كارشان درباره قتل بزرگان اسلام و تمرد از دستوراتشان در سر دارند.
از اين مجموعه رفتار بر مى‌آيد كه گويا چشم ديدن مؤمنين را ندارند و حتى از ديدن گُل روى آنان مشمئز مى‌شوند، كه اين حاكى از باطن خبيث آنان دارد كه تطابقى با طيّب بودن ندارد. شدت غيظ و غضبشان در رفتار مسخره آميز و حيله گرانه جلوه مى‌كند، و با ايجاد تشويش در افكار مردم ضربه‌هاى كارى بر پيكره اجتماعى مى‌زنند كه تازه در حال ساخته شدن است. با كتمان اقدامات خود و ظاهر سازى دروغين نقشه‌هاى خود را به آسانى عملى مى‌كنند، و تصميم‌هاى عظيمى در پشت پرده كارشان درباره قتل بزرگان اسلام و تمرد از دستوراتشان در سر دارند.


<nowiki>#######</nowiki>دوم: عجز منافقين‌
=== دوم: عجز منافقين‌ ===
 
مؤمنين و منافقين هر دو بايد بدانند و متوجه باشند كه هم ولى خدا در سايه قدرت الهى قوى‌تر از آن است كه چند نفر منافق بتوانند او را عاجز كنند و زمام امور را ازدست او بربايند، و هم دشمنِ ولىّ خدا تحت سيطره قدرة اللَّه عاجزتر از آن است كه بتواند بر يد اللَّه و عين اللَّه غالب آيد. بازگشت اين مطلب به آن است كه اگر خدا نماينده‌اى از سوى خود براى مردم مى‌فرستد هرگز او را بدون پشتوانه در برابر دشمنانش رها نمى‌كند، و اين در حالى است كه او قدرت مطلق است و بر همه غلبه دارد. بنابراين اگر در مواردى دشمنان خدا پيشروى مى‌كنند و ولىّ خدا اقدامى نمى‌كند فقط به خاطر امر الهى است، و بازگشت آن به امتحان مردم و مصلحت‌هايى است كه ذات اقدس الهى مقدر فرموده است.
<nowiki>########</nowiki>اشاره
 
مؤمنين و منافقين هر دو بايد بدانند و متوجه باشند كه هم ولى خدا در سايه قدرت الهى قوى‌تر از آن است كه چند نفر منافق بتوانند او را عاجز كنند و زمام امور را از
 
______________________________
 
(1) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 155.
 
(2) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 155.
 
غدير در قرآن، ج‌1، ص: 465
 
دست او بربايند، و هم دشمنِ ولىّ خدا تحت سيطره قدرة اللَّه عاجزتر از آن است كه بتواند بر يد اللَّه و عين اللَّه غالب آيد. بازگشت اين مطلب به آن است كه اگر خدا نماينده‌اى از سوى خود براى مردم مى‌فرستد هرگز او را بدون پشتوانه در برابر دشمنانش رها نمى‌كند، و اين در حالى است كه او قدرت مطلق است و بر همه غلبه دارد. بنابراين اگر در مواردى دشمنان خدا پيشروى مى‌كنند و ولىّ خدا اقدامى نمى‌كند فقط به خاطر امر الهى است، و بازگشت آن به امتحان مردم و مصلحت‌هايى است كه ذات اقدس الهى مقدر فرموده است.
 
<nowiki>########</nowiki>مهلت، قدرت، صبر
 
<nowiki>#########</nowiki>اشاره


==== مهلت، قدرت، صبر ====
در اين داستان بلند سه جنبه مهم از اين مسئله در مفصل‌ترين و زيباترين شكل آن به تصوير كشيده شده است: از يك سو مهلت دادن خداوند به آنان كه نظاير آن در امم گذشته در امثال فرعون بيان شده است. از سوى ديگر الهى بودن قدرت ولىّ اللَّه مطرح شده و سپس نمونه‌هاى حساب شده‌اى از آن به نمايش درآمده است. در مرحله اخير تصريح شده كه آنچه مانع از مقابله با آنان است چيزى جز امر الهى نيست. اين سه مهم در متن حديث چنين آمده است:
در اين داستان بلند سه جنبه مهم از اين مسئله در مفصل‌ترين و زيباترين شكل آن به تصوير كشيده شده است: از يك سو مهلت دادن خداوند به آنان كه نظاير آن در امم گذشته در امثال فرعون بيان شده است. از سوى ديگر الهى بودن قدرت ولىّ اللَّه مطرح شده و سپس نمونه‌هاى حساب شده‌اى از آن به نمايش درآمده است. در مرحله اخير تصريح شده كه آنچه مانع از مقابله با آنان است چيزى جز امر الهى نيست. اين سه مهم در متن حديث چنين آمده است:


<nowiki>#########</nowiki>1. مهلت خدا به دشمنان‌
=== ۱.مهلت خدا به دشمنان‌ ===
 
'''انَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنْهُمْ وَ عَنْ نُصْرَتِهِمْ، وَ لَوْ لا امْهالُهُ لَهُمْ لَما قَدَرُوا عَلى شَىْ‌ءٍ مِنْ فُجُورِهِمْ وَ طُغْيانِهِمْ''' <ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۵۶.</ref>: خداوند از آنان و از يارى‌شان بى‌نياز است؛ و اگر نبود كه به آنان مهلت داده بر چيزى از خلاف و طغيانى كه بدان دست بازيده‌اند قدرت نمى‌يافتند.
انَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنْهُمْ وَ عَنْ نُصْرَتِهِمْ، وَ لَوْ لا امْهالُهُ لَهُمْ لَما قَدَرُوا عَلى شَىْ‌ءٍ مِنْ فُجُورِهِمْ وَ طُغْيانِهِمْ «1»: خداوند از آنان و از يارى‌شان بى‌نياز است؛ و اگر نبود كه به آنان مهلت داده بر چيزى از خلاف و طغيانى كه بدان دست بازيده‌اند قدرت نمى‌يافتند.
 
فَلا يَحْزُنْكَ- يا عَلِىُّ- تَمَرُّدُ هؤُلاءِ الْمُتَمَرِّدينَ وَ خِلافُ هؤُلاءِ الْمُخالِفينَ ... انَّ الَّذى امْهَلَهُمْ مَعَ كُفْرِهِمْ وَ فِسْقِهِمْ وَ تَمَرَّدِهِمْ عَنْ طاعَتِكَ هُوَ الَّذى امْهَلَ فِرْعَوْنَ
 
______________________________
 
(1) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 156.
 
غدير در قرآن، ج‌1، ص: 466
 
ذَا الْاوْتادِ وَ نَمْرُودَ بْنَ كَنْعانَ وَ مَنِ ادَّعَى الْالهِيَّةَ مِنْ ذَوِى الطُّغْيانِ وَ اطْغَى الطُّغاةِ ابْليسَ «1»: يا على، سركشى اين متمردين و مخالفت اين مخالفين تو را غمگين نسازد ... آن خدايى كه به اينان با كفر و فسق و تمردشان از اطاعتت مهلت داده همان خدايى است كه به فرعون صاحب ميخ‌ها و به نمرود و به مدعيان خدايى و به طاغى‌ترين طاغيان- يعنى ابليس- مهلت داده است.
 
يَمُدُّهُمُ (اللَّهُ) فى طُغْيانِهِمْ، يُمْهِلُهُمْ وَ يَتَأَنّى بِهِمْ بِرِفْقِهِ وَ يَدْعُوهُمْ الَى التَّوبَةِ وَ يَعِدُهُمْ اذا انابُوا الْمَغْفِرَةَ «2»: خداوند در طغيانشان از آنان جلوگيرى نمى‌كند، و با مداراى خود به آنان مهلت مى‌دهد و آنان را به توبه دعوت مى‌كند و در صورت بازگشت به آنان وعده مغفرت مى‌دهد.
 
<nowiki>#########</nowiki>2. قدرت الهى ولى اللَّه‌
 
لكِنَّ جَبْرَئيلَ اتاهُ فَقالَ: يا مُحَمَّدُ، انَّ الْعَلِىَّ الْاعْلى يَقُولُ: اخْرِجْ بِهؤُلاءِ الْمَرَدَةِ ...
 
لِيَظْهَرَ مِنْ عَجائِبِ ما اكْرَمَ اللَّهُ عَلِيّاً بِهِ مِنْ طَواعِيَةِ الْارْضِ وَ الْجِبالِ وَ السَّماءِ لَهُ وَ سائِرِ ما خَلَقَ اللَّهُ ... لِيَعْلَمُوا انَّ وَلِىَّ اللَّهِ عَلِياً غَنِىٌّ عَنْهُمْ «3»: جبرئيل نزد پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله آمد و عرض كرد: اى محمد، خداى علىِّ اعلى مى‌فرمايد: اين متمردين را بيرون شهر ببر تا ظاهر شود از عجايب آنچه خدا از اطاعت كنندگان زمين و كوه‌ها و آسمان و ساير مخلوقات خدا به على كرامت كرده است.


ثُمَّ قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله لِتِلْكَ الْجَماعَةِ: ... اغْناهُ اللَّهُ عَنْكُمْ بِمَنْ سَيُريكُمُوهُ وَ بِما سَيُريكُمُوهُ «4»: سپس پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به منافقين فرمود: ... خداوند على را از شما مستغنى ساخته به كسانى و به چيزهايى كه به زودى به شما نشان خواهد داد.
'''فَلا يَحْزُنْكَ- يا عَلِىُّ- تَمَرُّدُ هؤُلاءِ الْمُتَمَرِّدينَ وَ خِلافُ هؤُلاءِ الْمُخالِفينَ ... انَّ'''


______________________________
'''الَّذى امْهَلَهُمْ مَعَ كُفْرِهِمْ وَ فِسْقِهِمْ وَ تَمَرَّدِهِمْ عَنْ طاعَتِكَ هُوَ الَّذى امْهَلَ فِرْعَوْنَ'''


(1) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 158.
'''ذَا الْاوْتادِ وَ نَمْرُودَ بْنَ كَنْعانَ وَ مَنِ ادَّعَى الْالهِيَّةَ مِنْ ذَوِى الطُّغْيانِ وَ اطْغَى الطُّغاةِ ابْليسَ''' <ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۵۸.</ref>: يا على، سركشى اين متمردين و مخالفت اين مخالفين تو را غمگين نسازد ... آن خدايى كه به اينان با كفر و فسق و تمردشان از اطاعتت مهلت داده همان خدايى است كه به فرعون صاحب ميخ‌ها و به نمرود و به مدعيان خدايى و به طاغى‌ترين طاغيان- يعنى ابليس- مهلت داده است.


(2) بحار الانوار: ج 30 ص 226.
'''يَمُدُّهُمُ (اللَّهُ) فى طُغْيانِهِمْ، يُمْهِلُهُمْ وَ يَتَأَنّى بِهِمْ بِرِفْقِهِ وَ يَدْعُوهُمْ الَى التَّوبَةِ وَ يَعِدُهُمْ اذا انابُوا الْمَغْفِرَةَ''' <ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۲۶.</ref>: خداوند در طغيانشان از آنان جلوگيرى نمى‌كند، و با مداراى خود به آنان مهلت مى‌دهد و آنان را به توبه دعوت مى‌كند و در صورت بازگشت به آنان وعده مغفرت مى‌دهد.


(3) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 156.
=== ۲.قدرت الهى ولى اللَّه‌ ===
'''لكِنَّ جَبْرَئيلَ اتاهُ فَقالَ: يا مُحَمَّدُ، انَّ الْعَلِىَّ الْاعْلى يَقُولُ: اخْرِجْ بِهؤُلاءِ الْمَرَدَةِ ...'''


(4) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 157.
'''لِيَظْهَرَ مِنْ عَجائِبِ ما اكْرَمَ اللَّهُ عَلِيّاً بِهِ مِنْ طَواعِيَةِ الْارْضِ وَ الْجِبالِ وَ السَّماءِ لَهُ'''


غدير در قرآن، ج‌1، ص: 467
'''وَ سائِرِ ما خَلَقَ اللَّهُ ... لِيَعْلَمُوا انَّ وَلِىَّ اللَّهِ عَلِياً غَنِىٌّ عَنْهُمْ''' <ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۵۶.</ref>: جبرئيل نزد پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله آمد و عرض كرد: اى محمد، خداى علىِّ اعلى مى‌فرمايد: اين متمردين را بيرون شهر ببر تا ظاهر شود از عجايب آنچه خدا از اطاعت كنندگان زمين و كوه‌ها و آسمان و ساير مخلوقات خدا به على كرامت كرده است.


<nowiki>#########</nowiki>3. صبر ولى اللَّه به امر خدا
'''ثُمَّ قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله لِتِلْكَ الْجَماعَةِ: ... اغْناهُ اللَّهُ عَنْكُمْ بِمَنْ سَيُريكُمُوهُ وَ بِما سَيُريكُمُوهُ''' <ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۵۷.</ref>: سپس پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به منافقين فرمود: ... خداوند على را از شما مستغنى ساخته به كسانى و به چيزهايى كه به زودى به شما نشان خواهد داد.


لِيَعْلَمُوا انَّهُ لايَكُفُّ عَنْهُمُ انْتِقامَهُ مِنْهُمْ الّا بِامْرِ اللَّهِ الَّذى لَهُ فيهِ وَ فيهِمُ التَّدبيرُ الَّذى هُوَ بالِغُهُ، وَ الْحِكْمَةُ الَّتى هُوَ عامِلٌ بِها وَ مُمْضٍ لِما يُوجِبُها «1»: تا بدانند كه ولى خدا انتقام خود را از آنان باز نمى‌دارد مگر به امر خدايى كه درباره او و آنان تدبيرى دارد كه آن را عملى خواهد كرد و حكمتى دارد كه آن را به انجام خواهد رساند و طبق آن اراده خود را پيش مى‌برد.
=== ۳.صبر ولى اللَّه به امر خدا ===
'''لِيَعْلَمُوا انَّهُ لايَكُفُّ عَنْهُمُ انْتِقامَهُ مِنْهُمْ الّا بِامْرِ اللَّهِ الَّذى لَهُ فيهِ وَ فيهِمُ التَّدبيرُ الَّذى'''


<nowiki>########</nowiki>قواى اقتصادى و نظامى‌
'''هُوَ بالِغُهُ، وَ الْحِكْمَةُ الَّتى هُوَ عامِلٌ بِها وَ مُمْضٍ لِما يُوجِبُها''' <ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۵۶.</ref>: تا بدانند كه ولى خدا انتقام خود را از آنان باز نمى‌دارد مگر به امر خدايى كه درباره او و آنان تدبيرى دارد كه آن را عملى خواهد كرد و حكمتى دارد كه آن را به انجام خواهد رساند و طبق آن اراده خود را پيش مى‌برد.


==== قواى اقتصادى و نظامى‌ ====
آنچه در ارائه قدرت ولىّ اللَّه به منافقين جالب توجه است همه جانبه بودن آن است تا هر گونه احتمالى را از اذهان آنان پاك نمايد. از يك سو جنبه اقتصادى است كه با تبديل كوه‌ها به نقره و طلاى سرخ و مشك و عنبر و جواهرات معلوم كرد كه گرانبهاترين اشياء دنيا با يك اشاره در قدرت ولىّ اللَّه قرار مى‌گيرد، و بالاتر از آن به سخن در آمدن آنهاست كه گفتند:
آنچه در ارائه قدرت ولىّ اللَّه به منافقين جالب توجه است همه جانبه بودن آن است تا هر گونه احتمالى را از اذهان آنان پاك نمايد. از يك سو جنبه اقتصادى است كه با تبديل كوه‌ها به نقره و طلاى سرخ و مشك و عنبر و جواهرات معلوم كرد كه گرانبهاترين اشياء دنيا با يك اشاره در قدرت ولىّ اللَّه قرار مى‌گيرد، و بالاتر از آن به سخن در آمدن آنهاست كه گفتند:


نَحْنُ الْمُسَخَّراتُ لَكَ. ادْعُنا مَتى شِئْتَ لِتُنْفِقَنا فيما شِئْتَ نُجِبْكَ وَ نَتَحَوَّلُ لَكَ الى ما شِئْتَ «2»: ما مسخر توايم. هرگاه ارداه كردى كه ما را در آنچه خواستى مصرف كنى ما آماده‌ايم و به آنچه تو بخواهى تبديل مى‌شويم.
'''نَحْنُ الْمُسَخَّراتُ لَكَ. ادْعُنا مَتى شِئْتَ لِتُنْفِقَنا فيما شِئْتَ نُجِبْكَ وَ نَتَحَوَّلُ لَكَ الى ما شِئْتَ'''<ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۵۷.</ref>: ما مسخر توايم. هرگاه ارداه كردى كه ما را در آنچه خواستى مصرف كنى ما آماده‌ايم و به آنچه تو بخواهى تبديل مى‌شويم.


از سوى ديگر جنبه نظامى به منافقين نشان داده شد كه با تبديل درختان به مردانى كاملًا مسلّح كه هر يك برابر ده هزار نفر كارآيى داشتند و تبديلِ صخره‌ها به شيران و پلنگان و افعى‌ها به نمايش درآمد، و همه ندا دادند كه:
از سوى ديگر جنبه نظامى به منافقين نشان داده شد كه با تبديل درختان به مردانى كاملًا مسلّح كه هر يك برابر ده هزار نفر كارآيى داشتند و تبديلِ صخره‌ها به شيران و پلنگان و افعى‌ها به نمايش درآمد، و همه ندا دادند كه:


______________________________
'''قَدْ سَخَّرَنَا اللَّهُ لَكَ وَ امَرَنا بِاجابَتِكَ كُلَّما دَعَوْتَنا الَى اصْطِلامِ كُلِّ مَنْ سَلَّطْتَنا'''
 
(1) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 156.


(2) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 157.
'''عَلَيْهِ؛ فَمَتى شِئْتَ فَادْعُنا نُجِبْكَ، وَ بِما شِئْتَ فَأْمُرْنا بِهِ نُطِعْكَ''' <ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۵۸.</ref>: خدا ما را براى تو مسخَّر كرده و ما را مأمور به اجابت امرِ تو نموده هر گاه كه ما را فرا خوانى براى تسليم كردن هركس كه ما را بر او مسلط نمايى. پس هرگاه خواستى ما را فرا خوان تا اجابت كنيم و به هرچه خواستى ما را امر كن تا تو را اطاعت كنيم.
 
غدير در قرآن، ج‌1، ص: 468
 
قَدْ سَخَّرَنَا اللَّهُ لَكَ وَ امَرَنا بِاجابَتِكَ كُلَّما دَعَوْتَنا الَى اصْطِلامِ كُلِّ مَنْ سَلَّطْتَنا عَلَيْهِ؛ فَمَتى شِئْتَ فَادْعُنا نُجِبْكَ، وَ بِما شِئْتَ فَأْمُرْنا بِهِ نُطِعْكَ «1»: خدا ما را براى تو مسخَّر كرده و ما را مأمور به اجابت امرِ تو نموده هر گاه كه ما را فرا خوانى براى تسليم كردن هركس كه ما را بر او مسلط نمايى. پس هرگاه خواستى ما را فرا خوان تا اجابت كنيم و به هرچه خواستى ما را امر كن تا تو را اطاعت كنيم.


با چنين سابقه‌اى كه ابوبكر و عمر در ذهن داشتند بسيار شنيدنى است كه براى خالى نمودن دست اميرالمؤمنين عليه السلام از جهت اقتصادى، به خيال خام خود فدك را از تصرف حضرت زهرا عليها السلام بيرون آوردند؛ كه مبادا با استفاده از درآمد آن براى خود يارانى جمع كنند و يا اسلحه خريدارى نمايند. از آن عجيب‌تر با ديدن آن لشكر عظيم در اختيار اميرالمؤمنين عليه السلام، چگونه با چهار هزار رجّاله ترسو- كه در همه جنگ‌ها پيش از همه فرار مى‌كردند- بر در خانه وحى هجوم آوردند و آن را به آتش كشيدند و بانوى خانه را با محسنش شهيد كردند و طناب بر گردن على عليه السلام انداخته او را براى بيعت بردند!
با چنين سابقه‌اى كه ابوبكر و عمر در ذهن داشتند بسيار شنيدنى است كه براى خالى نمودن دست اميرالمؤمنين عليه السلام از جهت اقتصادى، به خيال خام خود فدك را از تصرف حضرت زهرا عليها السلام بيرون آوردند؛ كه مبادا با استفاده از درآمد آن براى خود يارانى جمع كنند و يا اسلحه خريدارى نمايند. از آن عجيب‌تر با ديدن آن لشكر عظيم در اختيار اميرالمؤمنين عليه السلام، چگونه با چهار هزار رجّاله ترسو- كه در همه جنگ‌ها پيش از همه فرار مى‌كردند- بر در خانه وحى هجوم آوردند و آن را به آتش كشيدند و بانوى خانه را با محسنش شهيد كردند و طناب بر گردن على عليه السلام انداخته او را براى بيعت بردند!
خط ۳۳۸: خط ۲۹۸:
اين حديث بيانگر گوشه‌اى از قدرت ولى اللَّه است كه اگر روزى استفاده از آنها را صلاح بداند هيچ قدرتى را توان مقاومت در برابر او نخواهد بود. ان شاء اللَّه آن روز، هنگام ظهور حضرت بقية اللَّه الاعظم عجل اللَّه فرجه خواهد بود، كه همه قدرت‌هاى جهان در خواهند يافت كه با همه پيشرفتشان در جهات نظامى و اقتصادى، در برابر قدرتى كه پشتوانه آن خدا و اتصال آن به بى‌نهايت باشد، رقمى به حساب نمى‌آيند و ذليل‌اند.
اين حديث بيانگر گوشه‌اى از قدرت ولى اللَّه است كه اگر روزى استفاده از آنها را صلاح بداند هيچ قدرتى را توان مقاومت در برابر او نخواهد بود. ان شاء اللَّه آن روز، هنگام ظهور حضرت بقية اللَّه الاعظم عجل اللَّه فرجه خواهد بود، كه همه قدرت‌هاى جهان در خواهند يافت كه با همه پيشرفتشان در جهات نظامى و اقتصادى، در برابر قدرتى كه پشتوانه آن خدا و اتصال آن به بى‌نهايت باشد، رقمى به حساب نمى‌آيند و ذليل‌اند.


______________________________
=== سوم: لعن منافقين‌ ===
 
(1) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 158.
 
غدير در قرآن، ج‌1، ص: 469
 
<nowiki>#######</nowiki>سوم: لعن منافقين‌
 
<nowiki>########</nowiki>اشاره
 
منافقين غاصبِ خلافت مستحق‌ترين افراد براى لعن خدا و دورى از رحمتش هستند، چرا كه اصل دين الهى يعنى ولايت را به بازى گرفتند و نسبت به مقام عظماى ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام آن گونه جسارت روا داشتند و مردم را تا آخر روزگار به گمراهى كشاندند. در اين حديث بلند امر خدا و رسول به لعن آنان و معرفى خاص سَرانشان به گونه‌اى كه بر كسى مخفى نماند، و نيز دائمى بودن اين لعنت در دنيا و آخرت و تعطيل نشدن آن به صراحت ذكر شده است.
منافقين غاصبِ خلافت مستحق‌ترين افراد براى لعن خدا و دورى از رحمتش هستند، چرا كه اصل دين الهى يعنى ولايت را به بازى گرفتند و نسبت به مقام عظماى ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام آن گونه جسارت روا داشتند و مردم را تا آخر روزگار به گمراهى كشاندند. در اين حديث بلند امر خدا و رسول به لعن آنان و معرفى خاص سَرانشان به گونه‌اى كه بر كسى مخفى نماند، و نيز دائمى بودن اين لعنت در دنيا و آخرت و تعطيل نشدن آن به صراحت ذكر شده است.


<nowiki>########</nowiki>1. امر خدا به لعن منافقين‌
==== ۱.امر خدا به لعن منافقين‌ ====
'''انَّ اللَّهَ يَطَّلِعُ نَبِيَّهُ عَلى نِفاقِهِمْ وَ كِذْبِهِمْ وَ كُفْرِهِمْ وَ يَأْمُرُهُ بِلَعْنِهِمْ فى لَعْنَةِ الظّالِمينَ النّاكِثينَ''' <ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۵۶.</ref>: خداوند پيامبرش را بر نفاق و دروغگويى و كفر آنان مطلع مى‌كند و او را امر به لعنت آنان به همراه همه ظالمين و بيعت شكنان مى‌نمايد.


انَّ اللَّهَ يَطَّلِعُ نَبِيَّهُ عَلى نِفاقِهِمْ وَ كِذْبِهِمْ وَ كُفْرِهِمْ وَ يَأْمُرُهُ بِلَعْنِهِمْ فى لَعْنَةِ الظّالِمينَ النّاكِثينَ «1»: خداوند پيامبرش را بر نفاق و دروغگويى و كفر آنان مطلع مى‌كند و او را امر به لعنت آنان به همراه همه ظالمين و بيعت شكنان مى‌نمايد.
'''انَّ اللَّهَ تَعالى يَطَّلِعُ نَبِيَّهُ عَلى اسْرارِهِمْ فَيَخِسُّهُمْ وَ يَلْعَنُهُمْ وَ يُسْقِطُهُمْ''' <ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۶۱.</ref>: خداوند تعالى پيامبرش را بر اسرار آنان مطلع مى‌سازد، و آن حضرت آنان را خوار مى‌كند و لعنشان مى‌نمايد و آنان را بى‌ارزش تلقى مى‌نمايد.


انَّ اللَّهَ تَعالى يَطَّلِعُ نَبِيَّهُ عَلى اسْرارِهِمْ فَيَخِسُّهُمْ وَ يَلْعَنُهُمْ وَ يُسْقِطُهُمْ «2»: خداوند تعالى پيامبرش را بر اسرار آنان مطلع مى‌سازد، و آن حضرت آنان را خوار مى‌كند و لعنشان مى‌نمايد و آنان را بى‌ارزش تلقى مى‌نمايد.
==== ۲.امر پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به لعن منافقين‌ ====
'''انَّ اللَّهَ تَعالى يُعْرِفُ نَبِيَّهُ نِفاقَهُمْ، فَهُوَ يَلْعَنُهُمْ وَ يَأْمُرُ الْمُؤْمِنينَ بِلَعْنِهِمْ'''<ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۵۹.</ref>: خداوند تعالى نفاق آنان را به پيامبرش مى‌شناساند. او هم آنان را لعنت مى‌كند و به مؤمنين دستور لعن آنان را مى‌دهد.


<nowiki>########</nowiki>2. امر پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به لعن منافقين‌
'''يَأْمُرُ رَسُولَ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله بِالتَّعْريضِ لَهُمْ حَتّى لا يَخْفى عَلَى الْمُخْلِصينَ مَنِ الْمُرادُ بِذلِكَ التَّعْريضِ وَ يَأْمُرُ بِلَعْنِهِمْ'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۲۶.</ref>: خدا به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله دستور داد كه با كنايه منافقين را به مؤمنين معرفى كند به گونه‌اى كه بر اصحاب مخلص او مخفى نماند كه منظور چه كسانى هستند، و سپس امر به لعن آنان مى‌فرمود.


انَّ اللَّهَ تَعالى يُعْرِفُ نَبِيَّهُ نِفاقَهُمْ، فَهُوَ يَلْعَنُهُمْ وَ يَأْمُرُ الْمُؤْمِنينَ بِلَعْنِهِمْ «3»: خداوند تعالى نفاق آنان را به پيامبرش مى‌شناساند. او هم آنان را لعنت مى‌كند و به مؤمنين دستور لعن آنان را مى‌دهد.
==== ۳.لعن ابدى منافقين‌ ====
'''وَ ذلِكَ اللَّعْنُ لا يُفارِقُهُمْ: فِى الدُّنْيا يَلْعَنُهُمْ خِيارُ عِبادِ اللَّهِ، وَ فِى الْآخِرَةِ يَبْتَلُونَ بِشَدائِدِ عِقابِ اللَّهِ''' <ref>عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 156.</ref>: آن لعنت از آنان جدا نمى‌شود: در دنيا برگزيدگانِ بندگان خدا آنان را لعنت مى‌كنند، و در آخرت مبتلا به عذاب‌هاى شديد خدا گرفتار مى‌شوند.


______________________________
=== چهارم: مسخره منافقين در قيامت‌ ===
 
پيداست كه استهزاء منافقين در آخرت به سزاى استهزاى آنان در دنيا، ربطى به عذاب‌هاى گوناگون آنان به خاطر ساير توطئه‌ها و اعمالشان ندارد. امام كاظم عليه السلام در ادامه تبيين آيه «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ» مى‌فرمايد<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۲۶- ۲۲۹.</ref>: «پس از آنكه خداوند آن منافقين را در محل لعنت و خوارى مستقر مى‌كند و با انواع عجيب عذاب معذب مى‌نمايد، و از سوى ديگر مؤمنين را در بهشت در حضور پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله مستقر مى‌فرمايد، مؤمنين را در موقعيتى قرار مى‌دهد كه اين مسخره كنندگان و عذاب هايشان را ببينند. يكى از لذت‌هاى آنان شماتت به منافقين خواهد بود همان گونه كه از نعمت‌هاى بهشت لذت مى‌برند، و اين در حالى است كه آن منافقين كافر را با اسم و صفتشان مى‌شناسند!
(1) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 156.
 
(2) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 161.
 
(3) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 159.
 
غدير در قرآن، ج‌1، ص: 470
 
يَأْمُرُ رَسُولَ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله بِالتَّعْريضِ لَهُمْ حَتّى لا يَخْفى عَلَى الْمُخْلِصينَ مَنِ الْمُرادُ بِذلِكَ التَّعْريضِ وَ يَأْمُرُ بِلَعْنِهِمْ «1»: خدا به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله دستور داد كه با كنايه منافقين را به مؤمنين معرفى كند به گونه‌اى كه بر اصحاب مخلص او مخفى نماند كه منظور چه كسانى هستند، و سپس امر به لعن آنان مى‌فرمود.
 
<nowiki>########</nowiki>3. لعن ابدى منافقين‌
 
وَ ذلِكَ اللَّعْنُ لا يُفارِقُهُمْ: فِى الدُّنْيا يَلْعَنُهُمْ خِيارُ عِبادِ اللَّهِ، وَ فِى الْآخِرَةِ يَبْتَلُونَ بِشَدائِدِ عِقابِ اللَّهِ «2»: آن لعنت از آنان جدا نمى‌شود: در دنيا برگزيدگانِ بندگان خدا آنان را لعنت مى‌كنند، و در آخرت مبتلا به عذاب‌هاى شديد خدا گرفتار مى‌شوند.
 
<nowiki>#######</nowiki>چهارم: مسخره منافقين در قيامت‌
 
پيداست كه استهزاء منافقين در آخرت به سزاى استهزاى آنان در دنيا، ربطى به عذاب‌هاى گوناگون آنان به خاطر ساير توطئه‌ها و اعمالشان ندارد. امام كاظم عليه السلام در ادامه تبيين آيه «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ» مى‌فرمايد «3»: «پس از آنكه خداوند آن منافقين را در محل لعنت و خوارى مستقر مى‌كند و با انواع عجيب عذاب معذب مى‌نمايد، و از سوى ديگر مؤمنين را در بهشت در حضور پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله مستقر مى‌فرمايد، مؤمنين را در موقعيتى قرار مى‌دهد كه اين مسخره كنندگان و عذاب هايشان را ببينند. يكى از لذت‌هاى آنان شماتت به منافقين خواهد بود همان گونه كه از نعمت‌هاى بهشت لذت مى‌برند، و اين در حالى است كه آن منافقين كافر را با اسم و صفتشان مى‌شناسند!
 
______________________________
 
(1) بحار الانوار: ج 30 ص 226.
 
(2) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 156.
 
(3) بحار الانوار: ج 30 ص 226- 229.
 
غدير در قرآن، ج‌1، ص: 471


مؤمنين آنان را در جهنم مشاهده مى‌كنند در حالى كه عده‌اى از آنان در نيش افعى‌هاى جهنم گرفتارند و عده‌اى ديگر در پنجه درندگان آن بازيچه آنان قرار گرفته‌اند، و گروهى زير تازيانه‌ها و عمودها ضربه مى‌خورند و بعضى در درياى حميم جهنم غوطه ورند و شعله‌هاى جهنم آنان را زجر مى‌دهد و هر يك در عذابى گرفتارند.
مؤمنين آنان را در جهنم مشاهده مى‌كنند در حالى كه عده‌اى از آنان در نيش افعى‌هاى جهنم گرفتارند و عده‌اى ديگر در پنجه درندگان آن بازيچه آنان قرار گرفته‌اند، و گروهى زير تازيانه‌ها و عمودها ضربه مى‌خورند و بعضى در درياى حميم جهنم غوطه ورند و شعله‌هاى جهنم آنان را زجر مى‌دهد و هر يك در عذابى گرفتارند.
خط ۳۹۹: خط ۳۲۶:


منافقين از جهنم به درهايى از بهشت مى‌نگرند كه باز شده و به نظر آنان مى‌آيد آن درها به طرف جهنمى است كه در آن معذبند، و فكر مى‌كنند قادر به بيرون آمدن از جهنم و رسيدن به بهشت هستند. به سمت آن درها در درياى حميم جهنم شناكنان
منافقين از جهنم به درهايى از بهشت مى‌نگرند كه باز شده و به نظر آنان مى‌آيد آن درها به طرف جهنمى است كه در آن معذبند، و فكر مى‌كنند قادر به بيرون آمدن از جهنم و رسيدن به بهشت هستند. به سمت آن درها در درياى حميم جهنم شناكنان
غدير در قرآن، ج‌1، ص: 472


پيش مى‌آيند و از بين شعله‌هاى آتش دوان دوان جلو مى‌آيند، ولى مأموران عذاب از پشت سر به آنان مى‌رسند و با عمودها و شلاق‌ها آنان را مى‌زنند، ولى آنان همچنان پيش مى‌آيند. آنگاه كه به نظرشان مى‌آيد به آن درها رسيده‌اند آنها را بسته بر روى خود مى‌يابند و آنچه برايشان مى‌ماند شعله‌هاى آتش است كه با عمودها بر سر آنان فرود مى‌آيد و آنان را به قعر جهنم مى‌فرستد.
پيش مى‌آيند و از بين شعله‌هاى آتش دوان دوان جلو مى‌آيند، ولى مأموران عذاب از پشت سر به آنان مى‌رسند و با عمودها و شلاق‌ها آنان را مى‌زنند، ولى آنان همچنان پيش مى‌آيند. آنگاه كه به نظرشان مى‌آيد به آن درها رسيده‌اند آنها را بسته بر روى خود مى‌يابند و آنچه برايشان مى‌ماند شعله‌هاى آتش است كه با عمودها بر سر آنان فرود مى‌آيد و آنان را به قعر جهنم مى‌فرستد.


با ديدن اين منظره، آن مؤمنين از خوشحالى خنده كنان روى فرش‌هايى كه نشسته‌اند بر پشت مى‌افتند و آنان را مسخره مى‌كنند، و اين معناى «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ» است و اين همان است كه خداوند مى‌فرمايد: «فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ، عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ» «1»: «امروز كسانى كه ايمان آورده‌اند به كفار مى‌خندند در حالى كه از فراز تخت‌ها نگاه مى‌كنند».
با ديدن اين منظره، آن مؤمنين از خوشحالى خنده كنان روى فرش‌هايى كه نشسته‌اند بر پشت مى‌افتند و آنان را مسخره مى‌كنند، و اين معناى «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ» است و اين همان است كه خداوند مى‌فرمايد: «فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ، عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ» <ref>سوره مطففين: آيات ۳۴- ۳۵.</ref>: «امروز كسانى كه ايمان آورده‌اند به كفار مى‌خندند در حالى كه از فراز تخت‌ها نگاه مى‌كنند».
 
<nowiki>######</nowiki>تحليل اعتقادى دوم‌
 
<nowiki>#######</nowiki>اشاره


=== تحليل اعتقادى دوم‌ ===
در پايانِ مطالبِ مربوط به آيات، جا دارد به دو نكته جالب در حاشيه اين داستان بلند توجه كنيم:
در پايانِ مطالبِ مربوط به آيات، جا دارد به دو نكته جالب در حاشيه اين داستان بلند توجه كنيم:


<nowiki>#######</nowiki>1. على عليه السلام ضابطه دين و دنيا
==== ۱.على عليه السلام ضابطه دين و دنيا ====
 
واژه «ولايت» معناى بسيار دقيقى دارد كه از يك سو حامل جزئيات بسيارى است و از سوى ديگر با اندكى بى‌توجهى از معناى اصلى خارج مى‌شود. اين است كه در احاديث ما بيانات متعددى براى روشن كردن اين كلمه آسمانى وارد شده است.
واژه «ولايت» معناى بسيار دقيقى دارد كه از يك سو حامل جزئيات بسيارى است و از سوى ديگر با اندكى بى‌توجهى از معناى اصلى خارج مى‌شود. اين است كه در احاديث ما بيانات متعددى براى روشن كردن اين كلمه آسمانى وارد شده است.


عبارتى كه در دو مورد از اين داستان بلند به چشم مى‌خورد يكى از كوتاهترين و پر محتواترين جملات در معناى «ولايت مطلقه اميرالمؤمنين عليه السلام» است:
عبارتى كه در دو مورد از اين داستان بلند به چشم مى‌خورد يكى از كوتاهترين و پر محتواترين جملات در معناى «ولايت مطلقه اميرالمؤمنين عليه السلام» است:


______________________________
'''۱.عَلِىٌّ الَّذى اوْقَفَهُ مَوْقِفَهُ وَ اقامَهُ مَقامَهُ وَ اناطَ مَصالِحَ الدّينِ وَ الدُّنْيا كُلَّها بِهِ''' <ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۶۰.</ref>: على عليه السلام كه او را در جاى خود قرار داد و مقام خود را به او سپرد و در همه مصالح دين و دنيا او را ضابطه و ملاك قرار داد.
 
(1) سوره مطففين: آيات 34- 35.


غدير در قرآن، ج‌1، ص: 473
'''۲.لَمْ يَنْظُرُوا فى امْرِ مُحَمَّدٍ صلَّى اللَّه عليه و آله حَقَّ النَّظَرِ فَيَعْرِفُوا نُبُوَّتَهُ وَ يَعْرِفُوا بِهِ صِحَّةَ ما اناطَهُ بِعَلِىٍّ مِنْ امْرِ الدّينِ وَ الدُّنْيا''' <ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۶۱.</ref>: منافقين آن گونه كه بايد در پيامبرى محمد فكر نكردند تا به نبوت او معرفت پيدا كنند، و بدين وسيله صحت اين مسئله را دريابند كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله ضابطه امر دين و دنيا را على عليه السلام قرار داد.


1. عَلِىٌّ الَّذى اوْقَفَهُ مَوْقِفَهُ وَ اقامَهُ مَقامَهُ وَ اناطَ مَصالِحَ الدّينِ وَ الدُّنْيا كُلَّها بِهِ «1»: على عليه السلام كه او را در جاى خود قرار داد و مقام خود را به او سپرد و در همه مصالح دين و دنيا او را ضابطه و ملاك قرار داد.
خلاصه اين دو عبارت آن است كه براى اطمينان كامل بشر به هر اقدامى كه در امور دنيا يا دين خود مى‌نمايد، خداوند يك ضابطه قطعى قرار داده كه بايد تنها ملاك سنجش قرار گيرد، و آن مقام عصمت است كه صاحب آن پس از پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام و بعد از آن حضرت يازده امام عليهم السلام هستند. اينجاست كه معناى «عَلِىٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِىٍّ»<ref>بحار الانوار: ص ۲۸ ص ۱۹۰.</ref>  روشن مى‌شود كه بايد حق را با على عليه السلام شناخت نه على عليه السلام را با حق. او ضابطه و مناط و ميزان و كاشف و مبيِّن حق است. بايد به دو لب مبارك او چشم دوخت كه در تعيين حق چه مى‌فرمايد و بايد منتظر بود كه او به كدام سو اشارت مى‌نمايد.
 
2. لَمْ يَنْظُرُوا فى امْرِ مُحَمَّدٍ صلَّى اللَّه عليه و آله حَقَّ النَّظَرِ فَيَعْرِفُوا نُبُوَّتَهُ وَ يَعْرِفُوا بِهِ صِحَّةَ ما اناطَهُ بِعَلِىٍّ مِنْ امْرِ الدّينِ وَ الدُّنْيا «2»: منافقين آن گونه كه بايد در پيامبرى محمد فكر نكردند تا به نبوت او معرفت پيدا كنند، و بدين وسيله صحت اين مسئله را دريابند كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله ضابطه امر دين و دنيا را على عليه السلام قرار داد.
 
خلاصه اين دو عبارت آن است كه براى اطمينان كامل بشر به هر اقدامى كه در امور دنيا يا دين خود مى‌نمايد، خداوند يك ضابطه قطعى قرار داده كه بايد تنها ملاك سنجش قرار گيرد، و آن مقام عصمت است كه صاحب آن پس از پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام و بعد از آن حضرت يازده امام عليهم السلام هستند. اينجاست كه معناى «عَلِىٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِىٍّ» «3» روشن مى‌شود كه بايد حق را با على عليه السلام شناخت نه على عليه السلام را با حق. او ضابطه و مناط و ميزان و كاشف و مبيِّن حق است. بايد به دو لب مبارك او چشم دوخت كه در تعيين حق چه مى‌فرمايد و بايد منتظر بود كه او به كدام سو اشارت مى‌نمايد.
 
<nowiki>#######</nowiki>2. تشبيه غاصبين خلافت به مدعيان خدايى‌


==== ۲.تشبيه غاصبين خلافت به مدعيان خدايى‌ ====
در روزگار بلندى كه بر خلقت گذشته، سقيفه اولين سركشى در برابر خداوند نيست. آغاز خلقت انسان با سرپيچى ابليس از فرمان الهى مقارن شد، و بعد از او
در روزگار بلندى كه بر خلقت گذشته، سقيفه اولين سركشى در برابر خداوند نيست. آغاز خلقت انسان با سرپيچى ابليس از فرمان الهى مقارن شد، و بعد از او


______________________________
متمردانى همچون فرعون و نمرود در اين جهان در حد ادعاى خدايى اظهار وجود كردند. همان خدايى كه به ابليس و فرعون و نمرود و ساير طاغيان عالم مهلت داد، به ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد و بقيه هم دستانشان مهلت داد، در برابر ذات بى نياز او عرض وجود كنند و در مقابل فرمانش اوامر صادر كنند و نماينده تام الاختيار او را مظلوم نمايند. عبارتى كه اين مطلب را در اين داستان بلند بيان مى‌كند چنين است:
 
(1) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 160.
 
(2) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 161.
 
(3) بحار الانوار: ص 28 ص 190.


غدير در قرآن، ج‌1، ص: 474
'''يا عَلِىُّ، انَّ الَّذى امْهَلَهُمْ مَعَ كُفْرِهِمْ وَ فِسْقِهِمْ وَ تَمَرُّدِهِمْ مِنْ طاعَتِكَ هُوَ الَّذى'''


متمردانى همچون فرعون و نمرود در اين جهان در حد ادعاى خدايى اظهار وجود كردند. همان خدايى كه به ابليس و فرعون و نمرود و ساير طاغيان عالم مهلت داد، به ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد و بقيه هم دستانشان مهلت داد، در برابر ذات بى نياز او عرض وجود كنند و در مقابل فرمانش اوامر صادر كنند و نماينده تام الاختيار او را مظلوم نمايند. عبارتى كه اين مطلب را در اين داستان بلند بيان مى‌كند چنين است:
'''امْهَلَ فِرْعَوْنَ ذَا الْاوْتادِ وَ نُمْرُودَ بْنَ كَنْعانَ وَ مَنِ ادَّعَى الْالهِيَّةَ مِنْ ذَوِى الطُّغْيانِ'''


يا عَلِىُّ، انَّ الَّذى امْهَلَهُمْ مَعَ كُفْرِهِمْ وَ فِسْقِهِمْ وَ تَمَرُّدِهِمْ مِنْ طاعَتِكَ هُوَ الَّذى امْهَلَ فِرْعَوْنَ ذَا الْاوْتادِ وَ نُمْرُودَ بْنَ كَنْعانَ وَ مَنِ ادَّعَى الْالهِيَّةَ مِنْ ذَوِى الطُّغْيانِ وَ اطْغَى الطُّغاةِ ابْليسَ رَأْسَ اهْلِ الضَّلالاتِ. «1»
'''وَ اطْغَى الطُّغاةِ ابْليسَ رَأْسَ اهْلِ الضَّلالاتِ.'''<ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۵۸.</ref>


اى على، آن كه با اين كفر و فسق و تمرّدِ منافقين از اطاعت تو، به آنان مهلت داده، همان خدايى است كه به فرعون صاحب ميخ‌ها و نمرود و طاغيانى كه ادعاى خدايى كردند و طاغى‌ترين طاغيان ابليس- رئيس همه سردمداران گمراهى- مهلت داده است.
اى على، آن كه با اين كفر و فسق و تمرّدِ منافقين از اطاعت تو، به آنان مهلت داده، همان خدايى است كه به فرعون صاحب ميخ‌ها و نمرود و طاغيانى كه ادعاى خدايى كردند و طاغى‌ترين طاغيان ابليس- رئيس همه سردمداران گمراهى- مهلت داده است.
______________________________
(1) عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 158.
غدير در قرآن، ج‌1، ص


== پانویس ==
== پانویس ==