پرش به محتوا

رویکردهای سه گانه بزرگان تاریخ اهل سنت به غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۲۶: خط ۲۲۶:


== ج) سکوت مطلق یا انکار صریح ==
== ج) سکوت مطلق یا انکار صریح ==
در برابر دو گروه نخست، برخی مورخان عامه، حادثه عظیم غدیر را ساخته و پرداخته ذهن شیعه دانسته و با دید تردید و انکار، به آن موضوع حساس تاریخی نگریسته‌اند. آنان انکار خود را یا صراحتاً بیان کردهاند یا در برابر آن سکوت اختیار نموده و حتی سطری از آن حادثه بزرگ در تاریخ‌های خود ننگاشته‌اند.
در برابر دو گروه نخست، برخی مورخان عامه، حادثه عظیم غدیر را ساخته و پرداخته ذهن شیعه دانسته و با دید تردید و انکار، به آن موضوع حساس تاریخی نگریسته‌اند. آنان انکار خود را یا صراحتاً بیان کرده اند یا در برابر آن سکوت اختیار نموده و حتی سطری از آن حادثه بزرگ در تاریخ‌های خود ننگاشته‌اند.


عده‌ای از آنان، علت بیان حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» را از جانب پیامبر پایان دادن به انتقاد و بدگویی صحابه از علی علیه السلام در جریان برخوردهای قاطعانه او با همراهانش (سختگیری حضرت در ممانعت از استفاده از مرکبهای زکات و اقدام او در بازپس‌گیری لباس‌هایی که در غیابش توزیع شده بود) و خنثی شدن توطئه تفرقهافکنی میان مسلمانان، ذکر کرده‌اند؛ که رد گفته آنان، قبلاً بیان شد.
عده‌ای از آنان، علت بیان حدیث {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاه فعَلي مَولاه}} را از جانب پیامبر پایان دادن به انتقاد و بدگویی صحابه از علی علیه السلام در جریان برخوردهای قاطعانه او با همراهانش (سختگیری حضرت در ممانعت از استفاده از مرکب های زکات و اقدام او در بازپس‌گیری لباس‌هایی که در غیابش توزیع شده بود) و خنثی شدن توطئه تفرقه افکنی میان مسلمانان، ذکر کرده‌اند؛ که رد گفته آنان، قبلاً بیان شد.


علامه امینی، محقق گرانقدر و نگارنده کتاب شریف ''الغدیر''، در صفحات نخستین این کتاب، بحثی عقلانی و علمی تحت عنوان «اهمیت غدیر در تاریخ» مطرح، و مورخان متعصب را بهشدت محکوم می‌کند و می‌گوید:
علامه امینی، محقق گرانقدر و نگارنده کتاب شریف ''الغدیر''، در صفحات نخستین این کتاب، بحثی عقلانی و علمی تحت عنوان «اهمیت غدیر در تاریخ» مطرح، و مورخان متعصب را به شدت محکوم می‌کند و می‌گوید:


اگر مورخی از روی تعصب جاهلانه، از بیان این داستان [غدیر] و حقایق وابسته به آن چشم‌پوشی کند، به اسلام و نبی مکرم  صلی الله علیه و آله  خیانتی بزرگ کرده و هم در صفحات تاریخِ خود، جنایتی جبرانناپذیر مرتکب شده است؛ زیرا حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی ما در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ کرده و آن صحنه تبلیغی‌ای را که برپا نموده، مسئولیتی بوده است که به‌فرمان وحی انجام شده و هیچ‌کس شک ندارد که روز غدیر، در تاریخ اسلام موجی ایجاد کرده است که هیچ‌گاه از ارتعاشات آن کاسته نمی‌شود. از اینجاست که می‌بینیم مورخین، نظر به حفظ حقایق تاریخ و ثبت حوادث بزرگ، به بررسی درباره حدیث غدیر و جمعآوری مأخذش همت گماشته‌اند.[iii]
اگر مورخی از روی تعصب جاهلانه، از بیان این داستان [غدیر] و حقایق وابسته به آن چشم‌پوشی کند، به اسلام و نبی مکرم  صلی الله علیه و آله  خیانتی بزرگ کرده و هم در صفحات تاریخِ خود، جنایتی جبران ناپذیر مرتکب شده است؛ زیرا حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی ما در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ کرده و آن صحنه تبلیغی‌ای را که برپا نموده، مسئولیتی بوده است که به‌فرمان وحی انجام شده و هیچ‌کس شک ندارد که روز غدیر، در تاریخ اسلام موجی ایجاد کرده است که هیچ‌گاه از ارتعاشات آن کاسته نمی‌شود. از اینجاست که می‌بینیم مورخین، نظر به حفظ حقایق تاریخ و ثبت حوادث بزرگ، به بررسی درباره حدیث غدیر و جمع آوری مأخذش همت گماشته‌اند.<ref>الغدیر، ج۱، ص۵ و ۶.</ref>


علامه سخن خود را از علم تاریخ، به علم حدیث، تفسیر، عقیده‌شناسی و لغتنامه‌نویسی می‌گستراند و به جایگاه و اهمیت غدیر در این علوم اشاره می‌کند.[iv]
علامه سخن خود را از علم تاریخ، به علم حدیث، تفسیر، عقیده‌شناسی و لغتنامه‌نویسی می‌گستراند و به جایگاه و اهمیت غدیر در این علوم اشاره می‌کند.<ref>همان، ج۱، ص۶–۸.</ref>
----


این گروه از تاریخ نویسان اهل سنت که در قبال واقعه غدیر خم، رویکرد سکوت مطلق یا انکار صریح را درپیش گرفته‌اند، عبارت اند از:


=== '''۱. ابن هشام معافری''' ===
ابن هِشام مُعافِری (م۲۱۳ق)، تاریخ نگار معروف، در کتاب السیره النبویه، پس از توضیحاتی درباره حجة الوداع پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله  به مأموریت علی علیه السلام در نجران یمن که جهت جمع‌آوری زکات و جزیه بدانجا رفته بود و به پیوستن حضرت به رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ادای فریضه حج، اشاره کرده است؛ سپس از موضوع تصرف همراهان علی علیه السلام در جزیه اهل یمن (پارچه‌های بیت‌المال) در غیاب او و بازپس گرفتن آن توسط مولا  علیه السلام  که به شکایت آنان از حضرت انجامیده، سخن گفته است.


[iii]. الغدیر، ج۱، ص۵ و ۶.
سپس ابن هشام، به نقل از ابن اسحاق، با ذکر سلسله سندی که به ابوسعید خُدْری می‌رسد، فقط به عبارت «ای مردم! از علی شکایت نکنید که به خدا قسم، او در ذات خدا، یا در راه خدا، سخت‌تر و شدیدتر از آن است که از او شکایت شود»، که پیامبر صلی الله علیه و آله  در دفاع از علی علیه السلام ایراد فرمود، بسنده می‌کند. پس از آن، به ذکر خطبه رسول صلی الله علیه و آله  در حجة الوداع می‌پردازد و کلام خود را بدون هیچ اشاره‌ای به حادثه غدیر و حدیث متواتر {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاه فعَلي مَولاه}} به پایان می‌برد.<ref>السیره النبویه، ج۲، ص۶۰۲–۶۰۴.</ref>


[iv]. همان، ج۱، ص۶–۸.
ابن هشام، ضمن اینکه در خطبه حجة الوداع پیامبر به حدیث غدیر اشاره‌ای نداشته است، درباره داستان شکایت مردم و دفاع پیامبر صلی الله علیه و آله نیز بیش از آنچه ذکر شد، چیزی ننوشته؛ و اشاره نکرده که این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله چه هنگام و در چه محلی بیان شده است.


این گروه از تاریخنویسان اهلسنت که در قبال واقعه غدیر خم، رویکرد سکوت مطلق یا انکار صریح را درپیش گرفته‌اند، عبارتاند از:
=== '''۲. خلیفه بن خیاط''' ===
خلیفه بن خَیاط (م۲۴۰ق) در تاریخ خود که به تاریخ خلیفه بن خیاط مشهور است، با آنکه در ذکر وقایع سال دهم هجرت، به حجةالوداع اشاره کرده و از مأموریت خالدبن ولید در نجران یمن سخن گفته است، اما از ذکر واقعه غدیر خم به کلی صرف نظر کرده و از آن هیچ سخنی به میان نیاورده است.<ref>تاریخ خلیفه، ص۹۴.</ref>


- ابن هِشام مُعافِری (ف۲۱۳ق)، تاریخ نگار معروف، در کتاب السیره النبویه، پس از توضیحاتی درباره حجهالوداع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مأموریت علی  علیه السلام  در نجران یمن که جهت جمع‌آوری زکات و جزیه بدانجا رفته بود و به پیوستن حضرت به رسول خدا  صلی الله علیه و آله  برای ادای فریضه حج، اشاره کرده است؛ سپس از موضوع تصرف همراهان علی  علیه السلام  در جزیه اهل یمن (پارچه‌های بیت‌المال) در غیاب او و بازپسگرفتن آن توسط مولا  علیه السلام  که به شکایت آنان از حضرت انجامیده، سخن گفته است. سپس ابنهشام، به نقل از ابناسحاق، با ذکر سلسله سندی که به ابوسعید خُدْری می‌رسد، فقط به عبارت «ای مردم! از علی شکایت نکنید که بهخدا قسم، اودر ذات خدا، یا در راه خدا، سخت‌تر و شدیدتر از آن است که از او شکایت شود»، که پیامبر  صلی الله علیه و آله  در دفاع از علی  علیه السلام  ایراد فرمود، بسنده می‌کند. پس از آن، به ذکر خطبه رسول  صلی الله علیه و آله  در حجهالوداع می‌پردازد و کلام خود را بدون هیچ اشاره‌ای به حادثه غدیر و حدیث متواتر «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» بهپایان می‌برد.[i]
این در حالی است که روش وی در برابر تمام وقایع، ذکر آن، و گاه بیان تفصیلی درباره موضوعات است؛ چنان‌که درباره عمر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در تاریخ او با روایات متعدد اختلافی مواجه می‌شویم<ref>همان، ص۹۵.</ref>؛ ولی با کمال شگفتی درباره این قضیه سکوت اختیار نموده و به نوشتن چند سطر درباره حجةالوداع بسنده کرده است.


ابنهشام، ضمن اینکه در خطبه حجهالوداع پیامبر به حدیث غدیر اشاره‌ای نداشته است، درباره داستان شکایت مردم و دفاع پیامبر  صلی الله علیه و آله  نیز بیش از آنچه ذکر شد، چیزی ننوشته؛ و اشاره نکرده که این سخن پیامبر  صلی الله علیه و آله  چه هنگام و در چه محلی بیان شده است.
=== '''۳. ابن جریر طبری''' ===
ابن جَریر طَبَری (م۳۱۰ق)، مورخ و مفسر نامدار اهل سنت، هرچند در کتاب الولایه فی طُرُق حدیث الغدیر'''،'''<ref>کتابی با عنوان «فضائل على بن ابى طالب۷ و کتاب الولایة» از طبری، که متن عربى بخش‌‏هاى اندک به جاى مانده از اصل کتاب مذکور است، با مقدمه و تصحیح حجة الاسلام رسول جعفریان از سوى نشر دلیل (۱۳۷۹ش) چاپ شده است.</ref> مفصلاً به اسناد حدیث غدیر پرداخته است<ref>الولایه فی طُرُق حدیث الغدیر، ج۱، ص۱۵۲، ۱۵۳ و ۲۱۴.</ref>، در تاریخ خود با عنوان تاریخ الرسُل والمُلُوک، همانند ابن هشام معافری، به موضوع حجة الوداع پرداخته است و فقط از داستان دفاع پیامبر از علی در برابر شکایت مردم که با عبارت «ای مردم! از علی شکایت مکنید. پس به خدا سوگند که او در ذات خدا - یا در راه خدا - بسیارسخت و خشنتر از آن است که از او شکایت شود»، پایان پذیرفت، مطالبی نگاشته<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۴۷–۱۵۲.</ref> و در برابر خطیرترین موضوع تاریخی، یعنی حادثه غدیر، سکوت کامل اختیار کرده است. این امر، برخلاف روش متداول اوست که قضایا و حوادث را به تفصیل و به طرق متعدد گزارش می‌کند.


- خلیفه بن خَیاط (ف۲۴۰ق) در تاریخ خود که به تاریخ خلیفه بن خیاط مشهور است، با آنکه در ذکر وقایع سال دهم هجرت، به حجهالوداع اشاره کرده و از مأموریت خالدبنولید در نجران یمن سخن گفته است، اما از ذکر واقعه غدیر خم بهکلی صرفنظر کرده و از آن هیچ سخنی بهمیان نیاورده است.[ii] این در حالی است که روش وی در برابر تمام وقایع، ذکر آن، و گاه بیان تفصیلی درباره موضوعات است؛ چنان‌که درباره عمر پیامبر اکرم۹ در تاریخ او با روایات متعدد اختلافی مواجه می‌شویم[iii]؛ ولی با کمال شگفتی درباره این قضیه سکوت اختیار نموده و به نوشتن چند سطر درباره حجهالوداع بسنده کرده است.
=== '''۳. ابن جوزی حنبلی''' ===
- ابن جَوزی حنبلی (م۵۹۷ ق) در المُنتظَم فی تاریخ الامَم والمُلُوک به فرستاده شدن علی علیه السلام  به‌سوی اهل یمن برای دعوت آنان به اسلام، و پس از آن، جمع آوری زکات و جزیه آنها، و رسیدن حضرت به حجة الوداع اشاره می‌کند؛ اما از غدیر خم سخنی نمی‌گوید.<ref>المُنتظَم فی تاریخ الامَم والمُلُوک، ج۱، ص۱۵۰و۱۵۱.</ref>


- ابن جَریر طَبَری (ف۳۱۰ق)، مورخ و مفسر نامدار اهلسنت، هرچند در کتاب الولایه فی طُرُق حدیث الغدیر'''،'''[۲۳] مفصلاً به اسناد حدیث غدیر پرداخته است[iv]، در تاریخ خود با عنوان تاریخ الرسُل والمُلُوک، همانند ابنهشام معافری، به موضوع حجهالوداع پرداخته است و فقط از داستان دفاع پیامبر از علی در برابر شکایت مردم که با عبارت «ای مردم! از علی شکایت مکنید. پس بهخدا سوگند که او در ذات خدا - یا در راه خدا - بسیارسخت و خشنتر از آن است که از او شکایت شود»، پایان پذیرفت، مطالبی نگاشته[v] و در برابر
البته علامه امینی به نقل از کتاب المناقب او می‌نویسد: «علمای سیره اتفاق نظر دارند که داستان غدیر، پس از بازگشت پیامبر از حجةالوداع، روز هیجدهم ذیحجه رخ داده و در آن روز، ۱۲۰ هزار نفر<ref>دربارة عدد واقعی جمعیت حاضر در غدیر، ر.ک: به مقالات: سیدجلال امام، «بررسى تعداد جمعیت حاضر در غدیر»، تاریخ در آیینة پژوهش، زمستان ۱۳۸۶، ش ۱۶، ص۵-۴۲؛ و حسین احمدی حسین آبادی، «نقد یک مقاله و پاسخ نقد (تعداد جمعیت حاضر در غدیر)»، تاریخ در آیینة پژوهش، زمستان ۱۳۸۷، ش۱۸، ص۵-۴۶.</ref> از صحابه، اعراب و ساکنان حومه مدینه و مکه - که با پیامبر در حج شرکت داشتند - همراه وی بودند و حدیث غدیر رااز او شنیدند و شاعران دراین باره اشعار بسیار سرودند».<ref>الغدیر، ج۱، ص۲۹۶.</ref>
----[i]. السیره النبویه، ج۲، ص۶۰۲–۶۰۴)


[ii]. تاریخ خلیفه، ص۹۴
ابن جوزی، همچنین نقل قول غیرمنصفانه خطیب بغدادی را درباره بی‌اعتباری مستدرک حاکم نیشابوری - که در صفحات گذشته بدان اشاره شد- را یادآور می‌شود.<ref>المُنتظَم فی تاریخ الامَم والمُلُوک، ج۱۵، ص۱۰۹.</ref>


[iii]. همان، ص۹۵.
=== '''۴. ابوالفداء''' ===
- ابوالفداء (م۷۳۲ق) در المُختصر فی اخبار البَشَر، با اینکه از فرستاده شدن علی علیه السلام  به فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله به یمن، و اخذ صدقات و جزیه اهل نجران، و همزمانی آن با حجةالوداع و رسیدن مولا علی علیه السلام به آن حج سخن می‌گوید، ولی به موضوع غدیر اشاره‌ای نمی‌کند.<ref>المُختصر فی اخبار البَشَر، ج۱، ص۱۵۰.</ref> با این حال، در بخش بیان برخی از فضایل حضرت علی علیه السلام، از حدیث {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاه فعَلي مَولاه}} و دیگر احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله در بیان منقبت مولا علی علیه السلام نام برده است.<ref>همان، ج۱، ص۱۸۱.</ref>


[iv]. الولایه فی طُرُق حدیث الغدیر، ج۱، ص۱۵۲، ۱۵۳ و ۲۱۴.
=== '''۵. ابن خلدون اشبیلی''' ===
ابن خَلْدُون اشْبیلی (م۸۰۸ق)، از مورخان بنام و مطرح جهان اسلام، در العِبَر و دیوان المُبتَدَا والخَبَر، معروف به تاریخ ابن‌خلدون، ضمن بحث درباره مذاهب شیعه، در مورد حکم امامت، از زبان شیعیان به حدیث {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاه فعَلي مَولاه}} و تبریک خلیفه دوم اشاره می‌کند.<ref>العِبَر و دیوان المُبتَدَا والخَبَر، ج۱، ص۲۴۶.</ref>


[v]. تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۴۷–۱۵۲.
او در بحث حجة الوداع، فقط به ذکر مأموریت علی علیه السلام  برای جمع‌آوری جزیه مردم نجران یمن و بازگشت و پیوستن حضرت به رسول خدا  صلی الله علیه و آله  و بجای آوردن حج، بسنده کرده است.<ref>همان، ج۲، ص۴۷۹ و ۴۸۰.</ref>


خطیرترین موضوع تاریخی، یعنی حادثه غدیر، سکوت کامل اختیار کرده است. این امر، برخلاف روش متداول اوست که قضایا و حوادث را بهتفصیل و به طرق متعدد گزارش می‌کند.
عجیب این است که وی به موضوع حجةالوداع پرداخته؛ اما اشاره‌ای گذرا به غدیر نداشته و از کنار آن، با کمال بی انصافی عبور کرده است؛ در حالی که خلیل شحاده (محقق کتاب)، پس از پایان موضوع حجةالوداع، در پاورقی به حدیث غدیر اشاره کرده و گفته است:


- ابن جَوزی حنبلی (ف۵۹۷ ق) در المُنتظَم فی تاریخ الامَم والمُلُوک به فرستاده شدن علی  علیه السلام به‌سوی اهل یمن برای دعوت آنان به اسلام، و پس از آن، جمعآوری زکات و جزیه آنها، و رسیدن حضرت به حجهالوداع اشاره می‌کند؛ اما از غدیر خم سخنی نمی‌گوید.[i]
«در اینجا حدیث غدیر ذکر نشده است؛ در حالی که مورخان و ارباب تفسیر، اجماع دارند که در راه بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله، از حجة الوداع به سمت مدینه، جبرئیل امین بر ایشان نازل شد و آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...}} را ابلاغ نمود و پیامبر صلی الله علیه و آله به نصب علی پس از خود به عنوان امیر و خلیفه مسلمین امر شد. رسول خدا به کسانی که با او بودند، فرمان داد که در غدیر خم نزدیک جحفه توقف نمایند؛ و آن، روز هجدهم ذیحجه سال دهم هجرت بود.<ref>همان، ج۲، ص۴۸۰ و ۴۸۱.</ref>


البته علامه امینی به نقل از کتاب المناقب او می‌نویسد: «علمای سیره اتفاق نظر دارند که داستان غدیر، پس از بازگشت پیامبر از حجهالوداع، روز هیجدهم ذیحجه رخ داده و در آن روز، ۱۲۰ هزار نفر[۲۴] از صحابه، اعراب و ساکنان حومه مدینه و مکه - که با پیامبر در حج شرکت داشتند - همراه وی بودند و حدیث غدیر رااز او شنیدند و شاعران دراینباره اشعار بسیار سرودند».[ii]
وی سپس خطابه پیامبر را به صورت نسبتاً مفصل ذکر می‌کند.


ابنجوزی، همچنین نقل قول غیرمنصفانه خطیب بغدادی را درباره بی‌اعتباری مستدرک حاکم نیشابوری - که در صفحات گذشته بدان اشاره شد- را یادآور می‌شود.[iii]
نویسنده مقاله «داوری در اندیشه‌های ابن خلدون درباره امام علی علیه السلام  و مسئله خلافت»، پس از تحلیل و بررسی بخش تاریخ صدر اسلام کتاب ابن خلدون (از بعثت تا رحلت رسول خدا  صلی الله علیه و آله  می‌گوید:


- ابوالفداء (ف۷۳۲ق) در المُختصر فی اخبار البَشَر، با اینکه از فرستاده شدن علی  علیه السلام  به فرمان پیامبر  صلی الله علیه و آله  به یمن، و اخذ صدقات و جزیه اهل نجران، و همزمانی آن با حجهالوداع و رسیدن مولا علی۷به آن حج سخن می‌گوید، ولی به موضوع غدیر اشاره‌ای نمی‌کند.[iv] با این حال، در بخش بیان برخی از فضایل حضرت۷، از حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و دیگر احادیث پیامبر  صلی الله علیه و آله  در بیان منقبت مولا۷ نام برده است.[v]
استقرای تام در این زمینه، نشان از تحفظ و تقید ابن خلدون بر این نکات دارد که اولاً: در حد امکان، هیچ منقبت و فضیلتی را از علی بن ابی طالب علیه السلام  به صراحت یا اشاره بیان نکند، مگر ناچار شود؛ و حتی در مواردی چون مباهله، که بدون ذکر منقبتی اختصاصی از آن حضرت قابل نقل نیست، به کلی مسکوت مانده و فقط از آن (مباهله) نام برده است؛ ثانیاً در برخی موارد دیگر، مانند فتح خیبر، آنچه را که معجزه پیامبر صلی الله علیه و آله  است، نقل می‌کند و آنچه منقبت علی علیه السلام است، وامی‌گذارد؛ ثالثاً در بیان عظمت مقام و مناقب صحابه‌ای همچون ابوبکر و عمر - که ما نتوانستیم وجهی خاص برای آن بیابیم، جز اینکه رقیب سیاسی علی بن ابی طالب محسوب می‌شدند - هرجا که فرصت و مجالی یافته، به صراحت سخن گفته است. بدینسان به نظر می‌رسد نحوه برخورد او با امام علی علیه السلام در بیان این بخش از تاریخ صدر اسلام، منصفانه و علمی نیست.<ref>«داوری در اندیشه‌های ابن خلدون درباره امام علی  علیه السلام  و مسئله خلافت»، فصلنامه مشکوه، شماره ۸۷، تابستان ۱۳۸۴، ص۸۵ و ۸۶.</ref>
 
- ابن خَلْدُون اشْبیلی (ف۸۰۸ق)، از مورخان بنام و مطرح جهان اسلام، در العِبَر و دیوان المُبتَدَا والخَبَر، معروف به تاریخ ابن‌خلدون، ضمن بحث درباره مذاهب شیعه، در مورد حکم امامت، از زبان شیعیان به حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و تبریک خلیفه دوم اشاره می‌کند.[vi] او در بحث حجهالوداع، فقط به ذکر مأموریت علی  علیه السلام  برای جمع‌آوری جزیه مردم نجران یمن و بازگشت و پیوستن حضرت به رسول خدا  صلی الله علیه و آله  و بهجای آوردن حج، بسنده کرده است.[vii] عجیب این است که وی به موضوع حجهالوداع پرداخته؛ اما اشاره‌ای گذرا به غدیر نداشته و از کنار آن، با کمال بیانصافی عبور کرده است؛ در حالی که خلیل شحاده (محقق کتاب)، پس از پایان موضوع حجهالوداع، در پاورقی به حدیث غدیر اشاره کرده و گفته است:
 
«در اینجا حدیث غدیر ذکر نشده است؛ در حالی که مورخان و ارباب تفسیر، اجماع دارند که در راه بازگشت رسول خدا۹، از حجهالوداع بهسمت مدینه، جبرئیل امین بر ایشان نازل شد و آیه یاایهَا الرسُولُ بَلغْ ما انْزِلَ الَیْکَ من رَبکَ را ابلاغ نمود و پیامبر  صلی الله علیه و آله  به نصب علی پس از خود بهعنوان امیر و خلیفه مسلمین امر شد. رسول
----[i]. المُنتظَم فی تاریخ الامَم والمُلُوک، ج۱، ص۱۵۰و۱۵۱.
 
[ii]. الغدیر، ج۱، ص۲۹۶)
 
[iii]. المُنتظَم فی تاریخ الامَم والمُلُوک، ج۱۵، ص۱۰۹.
 
[iv]. المُختصر فی اخبار البَشَر، ج۱، ص۱۵۰.
 
[v]. همان، ج۱، ص۱۸۱.
 
[vi]. العِبَر و دیوان المُبتَدَا والخَبَر، ج۱، ص۲۴۶.
 
[vii]. همان، ج۲، ص۴۷۹ و ۴۸۰.
 
خدا به کسانی که با او بودند، فرمان داد که در غدیر خم نزدیک جحفه توقف نمایند؛ و آن، روز هجدهم ذیحجه سال دهم هجرت بود[...].[i]
 
وی سپس خطابه پیامبر را بهصورت نسبتاً مفصل ذکر می‌کند.
 
نویسنده مقاله «داوری در اندیشه‌های ابن خلدون درباره امام علی  علیه السلام  و مسئله خلافت»، پس از تحلیل و بررسی بخش تاریخ صدر اسلام کتاب ابنخلدون (از بعثت تا رحلت رسول خدا  صلی الله علیه و آله  می‌گوید: استقرای تام در این زمینه، نشان از تحفظ و تقید ابنخلدون بر این نکات دارد که اولاً: در حد امکان، هیچ منقبت و فضیلتی را از علیبنابیطالب علیه السلام  بهصراحت یا اشاره بیان نکند، مگر ناچار شود؛ و حتی در مواردی چون مباهله، که بدون ذکر منقبتی اختصاصی از آن حضرت قابل نقل نیست، بهکلی مسکوت مانده و فقط از آن (مباهله) نام برده است؛ ثانیاً در برخی موارد دیگر، مانند فتح خیبر، آنچه را که معجزه پیامبر صلی الله علیه و آله  است، نقل می‌کند و آنچه منقبت علی علیه السلام است، وامی‌گذارد [...]؛ ثالثاً در بیان عظمت مقام و مناقب صحابه‌ای همچون ابوبکر و عمر - که ما نتوانستیم وجهی خاص برای آن بیابیم، جز اینکه رقیب سیاسی علیبنابیطالب محسوب می‌شدند - هرجا که فرصت و مجالی یافته، بهصراحت سخن گفته است. بدینسان بهنظر می‌رسد نحوه برخورد او با امام علی۷در بیان این بخش از تاریخ صدر اسلام، منصفانه و علمی نیست.[ii]


همچنین در سخن پایانیاش تأکید می‌کند:
همچنین در سخن پایانیاش تأکید می‌کند:


ابنخلدون تعهد ویژه‌ای به خلفا داشت [...]. وی آشکارا یکسونگرانه و بر اساس تعصب مذهبی (فقهی و کلامی) و نیز تعصب نسبتبه نظریه عصبیت خویش، به پالایش و سانسور تاریخ دست زده است [...]. وی در این روش، چنان جسورانه و باجرئت عمل کرده، که گویی در پی حذف کامل نقش و جایگاه علیبنابیطالب۷ در عصر رسول خدا۹ و خلفای سهگانه است[...]. با این حال، ابنخلدون درباره دوران خلافت آن حضرت، از بیان بسیاری از حقایق کوتاهی نکرده است؛ ولی در نهایت، بهدلیل همان تعصبات، نتوانسته به داوری خردمندانه بپردازد [...]. بنابراین، می‌توان چنین نتیجه گرفت که یا ابنخلدون به دلایلی، از بیان حقایق عاجز است؛ یا اصولاً مورخی متعصب و غیرمنصف می‌باشد.»[iii]
ابن خلدون تعهد ویژه‌ای به خلفا داشت. وی آشکارا یکسونگرانه و بر اساس تعصب مذهبی (فقهی و کلامی) و نیز تعصب نسبت به نظریه عصبیت خویش، به پالایش و سانسور تاریخ دست زده است.. وی در این روش، چنان جسورانه و باجرئت عمل کرده، که گویی در پی حذف کامل نقش و جایگاه علی بن ابی طالب علیه السلام در عصر رسول خدا  و خلفای سه گانه است... با این حال، ابن خلدون درباره دوران خلافت آن حضرت، از بیان بسیاری از حقایق کوتاهی نکرده است؛ ولی در نهایت، به دلیل همان تعصبات، نتوانسته به داوری خردمندانه بپردازد. بنابراین، می‌توان چنین نتیجه گرفت که یا ابن خلدون به دلایلی، از بیان حقایق عاجز است؛ یا اصولاً مورخی متعصب و غیرمنصف می‌باشد.»<ref>همان، ص۹۶.</ref>
 
- نورالدین حَلَبی شافعی (ف۱۰۴۴ق) در السیره الحَلَبیه، در کنار ذکر داستان یمن و دفاع پیامبر از علی  علیه السلام  در برابر شکایت برخی افراد از آن حضرت،[iv] عقیده شیعیان (روافض به ادعای او) درباره حادثه غدیر را بیان می‌کند و متن کامل حدیث غدیر (مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه اللهم وَالِ مَن وَالاه وعَادِ مَن عَاداه، واحب مَن احبه، وابغُضْ مَن ابغَضَه، وانصُر مَن نصَرَه، واعِن مَن اعانَه، واخذُل مَن خذَله، وادِر الحَق معَه حَیثُ دارَ) را از دیدگاه آنان می‌آورد و می‌گوید: شیعه معتقد است این حدیثی است صحیح که با سندهای صحیح و حسَن
----[i]. همان، ج۲، ص۴۸۰ و ۴۸۱.
 
[ii]. «داوری در اندیشه‌های ابن خلدون درباره امام علی  علیه السلام  و مسئله خلافت»، فصلنامه مشکوه، شماره ۸۷، تابستان ۱۳۸۴، ص۸۵ و ۸۶.
 
[iii]. همان، ص۹۶.
 
[iv]. السیره الحَلَبیه، ج۳، ص۳۸۴.
 
روایت شده و به سخنان شککنندگان در صحت آن، مانند ابوداود و ابوحاتم رازی، اعتنا نمی‌شود.[i] او روایت شیعیان را درباره داستان رَحْبه و گواهی دادن تنی چند از صحابه و امتناع برخی دیگر نسبتبه صحت صدور حدیث غدیر از پیامبر  صلی الله علیه و آله  می‌آورد.[ii] در پایان سخن، با اشاره به کتاب خود بهنام القول المطاع فی الرد علی اهل الابتداع، که بهگفته او، خلاصه الصواعق المحرقه ابنحجر هیثمی است، با ذکر دلایل چهارگانه (تناقضگویی شیعه در باب تواتر احادیث دال بر امامت و آحاد بودن احادیث مخالف آن، مولا به‌معنای آقا و سرور، تواتر نقل مبنی بر عدم تعیین خلیفه بههنگام وفات پیامبر  صلی الله علیه و آله ، و عدم احتجاج علی  علیه السلام  و عباس و دیگر صحابه به حدیث غدیر) و نقل اقوال کسانی مانند حسن مثنی و نَوَوی، به رد عقاید شیعه در باب مفاد حدیث غدیر و دلالت آن بر امامت علی  علیه السلام  پرداخته است.[iii]
 
- عِصامی مَکی (ف۱۱۱۱ق) - که با تناقضگویی‌های او درباره غدیر در کتابش سِمْط النجُوم العَوالی فی انباء الاوائل والتوالی مواجهیم - از کسانی است که با وجود اشاره به حدیث مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلِی مَوْلَاهُ (ر.ک. عصامی، ۱۹۹۸م، ج۲، ص۳۰) و ذکر آن در بخش احادیث پیامبر  صلی الله علیه و آله  در شأن علی  علیه السلام  و ذکر کرامات و مناقب حضرت،[iv] نهایتاً در حدیث غدیر تردید کرده و صراحتاً منکر صحت آن شده است. او ضمن نگارش حوادث سال نخست هجری، از جحفه و غدیر خم سخن به میان می‌آورد و به واقعه غدیر اعتراف می‌کند و می‌گوید:
 
و غدیر خم در سه مایلی جحفه در سمت چپ راه واقع شده است، که چشمه‌ای در این غدیر می‌ریزد و پیرامون آن، درختان بههمپیچیده و انبوهی است و آن جای پردرخت، خُم نامیده می‌شود. و در این غدیر است که پیامبر  صلی الله علیه و آله  در خطبه‌ای فرمود: مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلِی مَوْلَاهُ، اللهُم والِ من وَالَاهُ تا آخر آن، و آن بههنگام بازگشت حضرت از حجهالوداع در روز هشتم ذیالحجه الحرام بوده است.[v]
 
جای بسی شگفت است که وی در ذکر حوادث سال دهم هجرت، به حجهالوداع اشاره داشته، ولی از غدیر و حدیث ولایت، هیچ نگفته است.[vi]
 
وی روایت تاریخ دمشق ابنعساکر را که از زبان حسن مثنی در رد ادعای شیعه [رافضی­ها از دیدگاه او] مبنی بر ولایت و خلافت علی  علیه السلام  آمده است، نقل می‌کند.[vii]
 
عصامی، افزون بر توهین و تحقیرهای زشت و بیشرمانه نسبتبه شیعیان، قاطعانه حدیث غدیر را از اخبار آحاد دانسته است و آن را قابل اطمینان نمی‌داند.[viii] او با انکار و رد و تضعیف بسیاری از احادیث که درباره فضایل و مناقب امیرمؤمنان۷ از زبان پیامبر مکرم اسلام۹ بیان شدهاند، مانند حدیث منزلت و غدیر و طائر،[ix] نهایت بیانصافی علمی خود را نمایان می‌کند.
----[i]. همان، ج۳، ص۳۸۴.


[ii]. همان، ج۳، ص۳۸۴ و ۳۸۵.
=== '''۶. نورالدین حلبی''' ===
نورالدین حَلَبی شافعی (م۱۰۴۴ق) در السیره الحَلَبیه، در کنار ذکر داستان یمن و دفاع پیامبر از علی علیه السلام در برابر شکایت برخی افراد از آن حضرت،<ref>السیره الحَلَبیه، ج۳، ص۳۸۴.</ref> عقیده شیعیان (روافض به ادعای او) درباره حادثه غدیر را بیان می‌کند و متن کامل حدیث غدیر {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاه فعَلي مَولاه اللهم وَالِ مَن وَالاه وعَادِ مَن عَاداه، واحب مَن احبه، وابغُضْ مَن ابغَضَه، وانصُر مَن نصَرَه، واعِن مَن اعانَه، واخذُل مَن خذَله، وادِر الحَق معَه حَيثُ دارَ}} را از دیدگاه آنان می‌آورد و می‌گوید:


[iii]. ر.ک. همان، ج۳، ص۳۸۵–۳۸۷
شیعه معتقد است این حدیثی است صحیح که با سندهای صحیح و حسَن روایت شده و به سخنان شک کنندگان در صحت آن، مانند ابوداود و ابوحاتم رازی، اعتنا نمی‌شود.<ref>همان، ج۳، ص۳۸۴.</ref> او روایت شیعیان را درباره داستان رَحْبه و گواهی دادن تنی چند از صحابه و امتناع برخی دیگر نسبت به صحت صدور حدیث غدیر از پیامبر  صلی الله علیه و آله  می‌آورد.<ref>همان، ج۳، ص۳۸۴ و ۳۸۵.</ref>


[iv]. ر.ک. همان، ج۳، ص۲۵–۸۳ و ج۴، ص۱۵۹–۱۶۲.
در پایان سخن، با اشاره به کتاب خود به نام القول المطاع فی الرد علی اهل الابتداع، که به گفته او، خلاصه الصواعق المحرقه ابن حجر هیثمی است، با ذکر دلایل چهارگانه (تناقض گویی شیعه در باب تواتر احادیث دال بر امامت و آحاد بودن احادیث مخالف آن، مولا به‌معنای آقا و سرور، تواتر نقل مبنی بر عدم تعیین خلیفه به هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و عدم احتجاج علی علیه السلام  و عباس و دیگر صحابه به حدیث غدیر) و نقل اقوال کسانی مانند حسن مثنی و نَوَوی، به رد عقاید شیعه در باب مفاد حدیث غدیر و دلالت آن بر امامت علی  علیه السلام  پرداخته است.<ref>ر.ک. همان، ج۳، ص۳۸۵–۳۸۷</ref>


[v]. همان، ج۲، ص۳۰.
=== '''۷. عصامی مکی''' ===
عِصامی مَکی (م۱۱۱۱ق) که با تناقض گویی‌های او درباره غدیر در کتابش سِمْط النجُوم العَوالی فی انباء الاوائل والتوالی مواجهیم، از کسانی است که با وجود اشاره به حدیث {{متن عربی|مَن كنتُ مَوْلَاهُ فعَلِي مَوْلَاهُ}}<ref>ج۲، ص۳۰)</ref> و ذکر آن در بخش احادیث پیامبر  صلی الله علیه و آله  در شأن علی  علیه السلام  و ذکر کرامات و مناقب حضرت،<ref>ر.ک. همان، ج۳، ص۲۵–۸۳ و ج۴، ص۱۵۹–۱۶۲.</ref> نهایتاً در حدیث غدیر تردید کرده و صراحتاً منکر صحت آن شده است. او ضمن نگارش حوادث سال نخست هجری، از جحفه و غدیر خم سخن به میان می‌آورد و به واقعه غدیر اعتراف می‌کند و می‌گوید:


[vi]. همان، ج۲، ص۳۰۵–۳۰۷.
و غدیر خم در سه مایلی جحفه در سمت چپ راه واقع شده است، که چشمه‌ای در این غدیر می‌ریزد و پیرامون آن، درختان به هم پیچیده و انبوهی است و آن جای پردرخت، خُم نامیده می‌شود. و در این غدیر است که پیامبر صلی الله علیه و آله  در خطبه‌ای فرمود: {{متن عربی|مَن كُنتُ مَوْلَاهُ فعَلِي مَوْلَاهُ، اللهُم والِ من وَالَاهُ}} تا آخر آن، و آن به هنگام بازگشت حضرت از حجةالوداع در روز هشتم ذی الحجه الحرام بوده است.<ref>همان، ج۲، ص۳۰.</ref>


[vii]. همان، ج۲، ص۳۴۱.
جای بسی شگفت است که وی در ذکر حوادث سال دهم هجرت، به حجة الوداع اشاره داشته، ولی از غدیر و حدیث ولایت، هیچ نگفته است.<ref>همان، ج۲، ص۳۰۵–۳۰۷.</ref>


[viii]. همان، ج۲، ص۳۷۴.
وی روایت تاریخ دمشق ابن عساکر را که از زبان حسن مثنی در رد ادعای شیعه [رافضی­ها از دیدگاه او] مبنی بر ولایت و خلافت علی  علیه السلام  آمده است، نقل می‌کند.<ref>همان، ج۲، ص۳۴۱.</ref>


[ix]. همان، ج۲، ص۳۷۰–۳۸۵.
عصامی، افزون بر توهین و تحقیرهای زشت و بیشرمانه نسبت به شیعیان، قاطعانه حدیث غدیر را از اخبار آحاد دانسته است و آن را قابل اطمینان نمی‌داند.<ref>همان، ج۲، ص۳۷۴.</ref> او با انکار و رد و تضعیف بسیاری از احادیث که درباره فضایل و مناقب امیرمؤمنان علیه السلام از زبان پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله بیان شده اند، مانند حدیث منزلت و غدیر و طائر،<ref>همان، ج۲، ص۳۷۰–۳۸۵.</ref> نهایت بی انصافی علمی خود را نمایان می‌کند.


در پاسخ به برخی ادعاهای او باید گفت:
در پاسخ به برخی ادعاهای او باید گفت:
۴٬۰۶۴

ویرایش