پرش به محتوا

دشمنان اهل بیت و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
{{متن قرآن|مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ}}
{{متن قرآن|مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ}}


== اثر دشمنى اهل‏ بيت ‏عليهم السلام<ref>حمد /  ۶ . اسرار غدير: ص ۵۰ .</ref> ==
== اثر دشمنى اهل‏ بيت ‏عليهم السلام<ref>حمد /۶؛ اسرار غدير: ص ۵۰ .</ref> ==
سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.
سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.


خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:


== ارتباط ولايت با حبّ و بغض<ref>اسرار غدير: ص ۲۱۲.</ref> ==
== ارتباط ولايت با حبّ و بغض<ref>اسرار غدير: ص ۲۱۲.</ref> ==
حديث «هَل الدّينُ إلاّ الحُبّ وَ الْبُغض»<ref>بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۵۲ و ج ۶۸ ص ۶۳ و ج ۶۹ ص ۲۴۱.</ref> از مهم‏ترين اركان اعتقادى ماست. ولايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كه به معناى [[صاحب اختیار]] بودن آنان و اطاعت كامل مردم از ايشان است، لازمه‏ اش محبت داشتن نسبت به آنان و بغض و كينه نسبت به دشمنان ايشان است. در اين باره سه جنبه در [[خطبه غدیر]] بيان شده است:
حديث {{متن عربی|هَل الدّينُ إلاّ الحُبّ وَ الْبُغض}}<ref>بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۵۲ و ج ۶۸ ص ۶۳ و ج ۶۹ ص ۲۴۱.</ref> از مهم‏ترين اركان اعتقادى ماست. ولايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كه به معناى [[صاحب اختیار]] بودن آنان و اطاعت كامل مردم از ايشان است، لازمه‏ اش محبت داشتن نسبت به آنان و بغض و كينه نسبت به دشمنان ايشان است. در اين باره سه جنبه در [[خطبه غدیر]] بيان شده است:


=== اهميت حب و بغض اهل ‏بيت‏ عليهم السلام نزد خداوند ===
=== اهميت حب و بغض اهل ‏بيت‏ عليهم السلام نزد خداوند ===
سه نكته در اين باره فرموده ‏اند:
سه نكته در اين باره فرموده ‏اند:


'''الف)''' هر كس [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی ‏علیه السلام]] را دوست بدارد خدا او را دوست مى ‏دارد، و هر كس على ‏عليه السلام را دشمن بدارد خدا او را دشمن مى‏ دارد. در واقع مسئله حب و بغض ايشان به حب وبغض نسبت به خود خداوند برمى‏ گردد.
'''الف)''' هر كس علی علیه السلام را دوست بدارد خدا او را دوست مى ‏دارد، و هر كس على ‏عليه السلام را دشمن بدارد خدا او را دشمن مى‏ دارد. در واقع مسئله حب و بغض ايشان به حب وبغض نسبت به خود خداوند برمى‏ گردد.


'''ب)''' دشمن اهل ‏بيت ‏عليهم السلام مورد ذمّ و [[لعن]] خداوند است، و دوست ايشان مورد مدح خداوند است، و خدا او را دوست دارد.
'''ب)''' دشمن اهل ‏بيت ‏عليهم السلام مورد ذمّ و [[لعن]] خداوند است، و دوست ايشان مورد مدح خداوند است، و خدا او را دوست دارد.
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:
'''ب)''' محبّان و شيعيان در راهِ محبت اهل ‏بيت ‏عليهم السلام بيشتر كار كنند و عيار محبت خويش را بالا ببرند، و در راه ايشان و احياى امرشان فداكارى نمايند.
'''ب)''' محبّان و شيعيان در راهِ محبت اهل ‏بيت ‏عليهم السلام بيشتر كار كنند و عيار محبت خويش را بالا ببرند، و در راه ايشان و احياى امرشان فداكارى نمايند.


'''ج)''' دشمنانِ اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بدانند كه تا ريشه و پايه را كه همان محبت ايشان است درست نكرده ‏اند بيهوده خود را به اعمالى مشغول داشته‏ اند كه نزد خداوند بدون محبت آنان ارزشى ندارد. پس بهتر است اگر در فكر خودسازى و حركت در راه خدا هستند، اصلاح خود را از اين مرحله شروع كنند. پيامبر صلى الله عليه و آله در حديثى مى‏ فرمايد: «اِنَّما يَكْتَفى أحَدكُم بِما يَجِدُ لِعَلىٍّ فى قَلْبِه»: «هر يک از شما فقط به آنچه نسبت به على در قلب خود مى‏ يابد اكتفا مى ‏كند».<ref>بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۳۴۵.</ref>
'''ج)''' دشمنانِ اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بدانند كه تا ريشه و پايه را كه همان محبت ايشان است درست نكرده ‏اند بيهوده خود را به اعمالى مشغول داشته‏ اند كه نزد خداوند بدون محبت آنان ارزشى ندارد. پس بهتر است اگر در فكر خودسازى و حركت در راه خدا هستند، اصلاح خود را از اين مرحله شروع كنند. پيامبر صلى الله عليه و آله در حديثى مى‏ فرمايد: {{متن عربی|اِنَّما يَكْتَفى أحَدكُم بِما يَجِدُ لِعَلىٍّ فى قَلْبِه}}: «هر يک از شما فقط به آنچه نسبت به على در قلب خود مى‏ يابد اكتفا مى ‏كند».<ref>بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۳۴۵.</ref>


=== حب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام درّ گرانمايه ===
=== حب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام درّ گرانمايه ===
خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:
مواردى در تاريخ به عنوان اقرار دشمنان غدير درباره آن آمده كه حجتى عليه خودشان به حساب مى ‏آيد. البته اينها فقط نمونه ‏هايى از اقرارهاى طرفداران سقيفه درباره غدير است. در طول چهارده قرن بسيارى از بزرگان عامه در كتاب‏ها و گفتارشان به حديث غدير اعتراف كرده ‏اند و حتى كتاب‏هايى نوشته ‏اند.
مواردى در تاريخ به عنوان اقرار دشمنان غدير درباره آن آمده كه حجتى عليه خودشان به حساب مى ‏آيد. البته اينها فقط نمونه ‏هايى از اقرارهاى طرفداران سقيفه درباره غدير است. در طول چهارده قرن بسيارى از بزرگان عامه در كتاب‏ها و گفتارشان به حديث غدير اعتراف كرده ‏اند و حتى كتاب‏هايى نوشته ‏اند.


ارزش اين اقرارهاى خصم در بحث‏ هاى علمى غدير بر احدى پوشيده نيست و نزديك‏ترين راه براى اثبات غدير است. اقرارهاى دشمنان اوليه غدير در قرن‏ هاى بعد به صورت كتاب‏ هايى كه مخالفين غدير نوشتند و در آنها [[حدیث غدیر]] را با اسناد معتبر نقل كردند جلوه نمود.
ارزش اين اقرارهاى خصم در بحث‏ هاى علمى غدير بر احدى پوشيده نيست و نزديك‏ترين راه براى اثبات غدير است. اقرارهاى دشمنان اوليه غدير در قرن‏ هاى بعد به صورت كتاب‏ هايى كه مخالفين غدير نوشتند و در آنها حدیث غدیر را با اسناد معتبر نقل كردند جلوه نمود.


اين سير تا آنجا پيشرفت كه عده ‏اى از مؤلفين مخالف به جمع ‏آورى اسناد و متون مربوط به غدير در ضمن كتاب‏ هايشان و يا به صورت كتاب ‏هاى مستقل پرداختند و جاى هر گونه شک و اشكال در اين زمينه را تا ابد مسدود نمودند.
اين سير تا آنجا پيشرفت كه عده ‏اى از مؤلفين مخالف به جمع ‏آورى اسناد و متون مربوط به غدير در ضمن كتاب‏ هايشان و يا به صورت كتاب ‏هاى مستقل پرداختند و جاى هر گونه شک و اشكال در اين زمينه را تا ابد مسدود نمودند.
خط ۱۹۴: خط ۱۹۴:
سلمان كه چشم بصيرتش در پرتو نور ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فراتر از ظاهر را مى‏ ديد نقل مى ‏كند: روزى ابليس (به صورت آدمى) عبورش به عده ‏اى افتاد كه به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناسزا مى‏ گفتند.
سلمان كه چشم بصيرتش در پرتو نور ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فراتر از ظاهر را مى‏ ديد نقل مى ‏كند: روزى ابليس (به صورت آدمى) عبورش به عده ‏اى افتاد كه به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناسزا مى‏ گفتند.


ابليس به آنان گفت: بدا به حال شما كه به مولاى خود على بن ابى ‏طالب ناسزا مى‏ گوييد! گفتند: تو از كجا مى ‏دانى كه او مولاى ماست؟ ابليس گفت: از گفته پيامبرتان كه گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...».<ref>بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۶۲ ح ۱.</ref>
ابليس به آنان گفت: بدا به حال شما كه به مولاى خود على بن ابى ‏طالب ناسزا مى‏ گوييد! گفتند: تو از كجا مى ‏دانى كه او مولاى ماست؟ ابليس گفت: از گفته پيامبرتان كه گفت: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...}}<ref>بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۶۲ ح ۱.</ref>


=== ابوبكر و حديث غدير ===
=== ابوبكر و حديث غدير ===
خط ۲۰۷: خط ۲۰۷:
ابوهريره كه از بازوان قوى [[سقیفه]] است، داستان غدير را در چندين موقعيت چنين توصيف مى‏ كند:
ابوهريره كه از بازوان قوى [[سقیفه]] است، داستان غدير را در چندين موقعيت چنين توصيف مى‏ كند:


'''الف)''' ابوهريره مى‏ گويد: در روز غدير خم پيامبر دست على بن ابى‏ طالب را گرفت و فرمود: آيا من صاحب اختيار مؤمنان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول اللَّه. فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» و خداوند اين آيه را نازل كرد: «اليوم اكملت لكم دينكم...».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸ ح ۱.</ref>
'''الف)''' ابوهريره مى‏ گويد: در روز غدير خم پيامبر دست على بن ابى‏ طالب را گرفت و فرمود: آيا من صاحب اختيار مؤمنان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول اللَّه. فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...}}و خداوند اين آيه را نازل كرد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا}}<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸ ح ۱.</ref>


'''ب)''' در جنگ [[صفین]] اصبغ بن نباته نامه ‏اى از جانب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى معاويه آورد. در آنجا ابوهريره را ديد و گفت: تو را قسم مى‏ دهم ... ، آيا در روز غدير خم حاضر بودى؟ گفت: آرى. پرسيد: چه شنيدى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على‏ عليه السلام فرمود. گفت: شنيدم كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۰۳.</ref>
'''ب)''' در جنگ [[صفین]] اصبغ بن نباته نامه ‏اى از جانب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى معاويه آورد. در آنجا ابوهريره را ديد و گفت: تو را قسم مى‏ دهم ... ، آيا در روز غدير خم حاضر بودى؟ گفت: آرى. پرسيد: چه شنيدى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على‏ عليه السلام فرمود. گفت: شنيدم كه فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۰۳.</ref>


'''ج)''' پس از صلح امام حسن‏ عليه السلام معاويه وارد كوفه شد. هر شب ابوهريره همراه معاويه در مسجد كوفه مى‏ نشست. يک شب جوانى به او گفت:
'''ج)''' پس از صلح امام حسن‏ عليه السلام معاويه وارد كوفه شد. هر شب ابوهريره همراه معاويه در مسجد كوفه مى‏ نشست. يک شب جوانى به او گفت:
خط ۲۱۵: خط ۲۱۵:
تو را به خدا قسم مى‏ دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه درباره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام مى‏ فرمود:
تو را به خدا قسم مى‏ دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه درباره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام مى‏ فرمود:


«اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ»؟ ابوهريره در حضور معاويه گفت: آرى. آن جوان گفت: من هم خدا را شاهد مى ‏گيرم كه تو ولايت دشمن او (معاويه) را پذيرفته ‏اى و با دوست او دشمنى كرده ‏اى!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۷۹ ح ۸۵۸ .</ref>
{{متن عربی|اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ؟}} ابوهريره در حضور معاويه گفت: آرى. آن جوان گفت: من هم خدا را شاهد مى ‏گيرم كه تو ولايت دشمن او (معاويه) را پذيرفته ‏اى و با دوست او دشمنى كرده ‏اى!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۹؛ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۷۹ ح ۸۵۸ .</ref>


=== انس بن مالک و حديث غدير ===
=== انس بن مالک و حديث غدير ===
[[انس بن مالک انصاری|انس بن مالک]] خدمتكار پيامبر صلى الله عليه و آله و از حاضران غدير است. او در حساس ‏ترين موقعيت -  كه [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] در كوفه از او خواست تا درباره غدير در حضور مردم شهادت دهد -  از اين كار سرباز زد و به نفرين حضرت به مرض برص (پيسى) در پيشانيش مبتلا شد كه همه آن را مى‏ ديدند و علتش را مى‏ دانستند.
[[انس بن مالک انصاری|انس بن مالک]] خدمتكار پيامبر صلى الله عليه و آله و از حاضران غدير است. او در حساس ‏ترين موقعيت -  كه [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] در كوفه از او خواست تا درباره غدير در حضور مردم شهادت دهد -  از اين كار سرباز زد و به نفرين حضرت به مرض برص (پيسى) در پيشانيش مبتلا شد كه همه آن را مى‏ ديدند و علتش را مى‏ دانستند.


او پس از مبتلا شدن تصميم گرفت هرگز غدير را [[کتمان]] نكند. نمونه ‏اى از آن چنين است كه گفت: من در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم در حالى كه دست على‏ عليه السلام را گرفته بود فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...».<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۵ ح ۱۴۷ و ص ۴۴ ح ۱۷۹.</ref>
او پس از مبتلا شدن تصميم گرفت هرگز غدير را [[کتمان]] نكند. نمونه ‏اى از آن چنين است كه گفت: من در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم در حالى كه دست على‏ عليه السلام را گرفته بود فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...}}<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۵ ح ۱۴۷ و ص ۴۴ ح ۱۷۹.</ref>


=== حارث فهرى و حديث غدير ===
=== حارث فهرى و حديث غدير ===
از جمله معجزات غدير ماجراى حارث فهرى و عذاب الهى بر او با انكار غدير است. در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و او از طرف بقيه گفت:
از جمله معجزات غدير ماجراى حارث فهرى و عذاب الهى بر او با انكار غدير است. در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و او از طرف بقيه گفت:


اى محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده ‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا اين على بن ابى ‏طالب كه گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» از جانب پروردگار گفتى يا از پيش خود گفتى؟
اى محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده ‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا اين على بن ابى ‏طالب كه گفتى: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...}} از جانب پروردگار گفتى يا از پيش خود گفتى؟


حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند: خداوند به من وحى كرده است، و واسطه بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى ‏كنم.
حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند: خداوند به من وحى كرده است، و واسطه بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى ‏كنم.
۴٬۰۶۴

ویرایش