پرش به محتوا

سعد بن مالک انصاری (ابوسعید): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Modir صفحهٔ ابوسعید خدری را به سعد بن مالک انصاری (ابوسعید) منتقل کرد)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== <big>اتمام حجت ابوسعيد با غدير</big><ref>چهارده قرن با غدير: ص۸۹، ۹۰. اسرار غدیر: ص۲۸۸. اولین میراث مکتوب درباره غدیر: ص۴۸. غدیر در قرآن: ج۳ ص۳۵۲، ۳۵۳.</ref> ==
== اتمام حجت ابوسعيد با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص۸۹، ۹۰. اسرار غدیر: ص۲۸۸. اولین میراث مکتوب درباره غدیر: ص۴۸. غدیر در قرآن: ج۳ ص۳۵۲، ۳۵۳.</ref> ==
<big>از نمونه‏ هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين ‏عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است. تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حديث غدير را روايت كرده‏ اند نيز به گونه ‏اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقيفه به نمايش گذاشته ‏اند. يكى از اصحاب معصومين‏ عليهم السلام كه با غدير اتمام‏ حجت نموده ابوسعيد خدرى است:</big>
از نمونه‏ هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين ‏عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است. تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حديث غدير را روايت كرده‏ اند نيز به گونه ‏اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقيفه به نمايش گذاشته ‏اند. يكى از اصحاب معصومين‏ عليهم السلام كه با غدير اتمام‏ حجت نموده ابوسعيد خدرى است:


الف) ابوسعيد خدرى صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله يكى از بازگوكنندگان واقعه غدير به صورت نسبتاً مفصلى است. او در قسمتى از سخنانش مى‏ گويد:


<big>الف) ابوسعيد خدرى صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله يكى از بازگوكنندگان واقعه غدير به صورت نسبتاً مفصلى است. او در قسمتى از سخنانش مى‏ گويد:</big>
پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم مردم را فراخواند ...، و بازوى [[على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام]] را گرفت و بلند كرد به طورى كه سفيدى زير بغل پيامبرصلى الله عليه وآله را مى‏ نگريستم. سپس فرمود:


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم مردم را فراخواند ...، و بازوى [[على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام]] را گرفت و بلند كرد به طورى كه سفيدى زير بغل پيامبرصلى الله عليه وآله را مى‏ نگريستم. سپس فرمود:</big>
«من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».


<big>«من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».</big>
به بيان ديگر: در كنار آيات غدير، مى ‏توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى -  قرآنى به حساب آورد.


<big>به بيان ديگر: در كنار آيات غدير، مى ‏توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى -  قرآنى به حساب آورد.</big>
به خصوص استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع [[خطابه غدير]] -  آن هم از لسان پيامبر معظم‏ صلى الله عليه وآله بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى ‏كند.


آياتى كه در خطابه غدير به عنوان شاهد يا تفسير قرآن آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوه‏ گر مى‏ سازد.


<big>به خصوص استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع [[خطابه غدير]] -  آن هم از لسان پيامبر معظم‏ صلى الله عليه وآله -  بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى ‏كند.</big>
با توجه به همين استناد ريشه ‏اى غدير به قرآن، اتمام حجت‏ ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و [[ائمه اثنی عشر|ائمه‏ عليهم السلام]] و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آنها اتمام‏ حجت قرآنىِ ابوسعيد خدرى با آيه


<big>آياتى كه در خطابه غدير به عنوان شاهد يا تفسير قرآن آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوه‏ گر مى‏ سازد.</big>
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» است كه بر فراز منبر نازل شد:


<big>با توجه به همين استناد ريشه ‏اى غدير به قرآن، اتمام حجت‏ ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و [[ائمه اثنی عشر|ائمه‏ عليهم السلام]] و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آنها اتمام‏ حجت قرآنىِ ابوسعيد خدرى با آيه</big>
ابوسعيد خدرى از حاضران غدير است و آنچه به چشم خود در غدير ديده بيان مى ‏كند. تأكيد او به اين جهت قابل توجه است كه آيه اكمال در حالى بر پيامبر نازل شد كه حضرت بر فراز منبر غدير بود و لحظاتى از اعلام ولايت نگذشته بود. او در قسمتى از سخنانش مى‏ گويد:


<big>«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» است كه بر فراز منبر نازل شد:</big>
پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم مردم را فراخواند ... ، و بازوى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را گرفت و بلند كرد به طورى كه سفيدى زير بغل پيامبرصلى الله عليه وآله را مى ‏نگريستم. سپس فرمود:


<big>ابوسعيد خدرى از حاضران غدير است و آنچه به چشم خود در غدير ديده بيان مى ‏كند. تأكيد او به اين جهت قابل توجه است كه آيه اكمال در حالى بر پيامبر نازل شد كه حضرت بر فراز منبر غدير بود و لحظاتى از اعلام ولايت نگذشته بود. او در قسمتى از سخنانش مى‏ گويد:</big>
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ: هر كس من صاحب اختيار او هستم على صاحب اختيار اوست، پروردگارا، دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند.


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم مردم را فراخواند ... ، و بازوى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را گرفت و بلند كرد به طورى كه سفيدى زير بغل پيامبرصلى الله عليه وآله را مى ‏نگريستم. سپس فرمود:</big>
ابوسعيد خدرى مى‏ گويد: حضرت از منبر پايين نيامده بود كه اين آيه نازل شد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».<ref>مائده/۳.</ref>


<big>مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ: هر كس من صاحب اختيار او هستم على صاحب اختيار اوست، پروردگارا، دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند.</big>
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اللَّه اكبر از كامل شدن دين و كمال نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت على بعد از من.<ref>كتاب سليم: حديث ۳۹. </ref>


ب) [[عبداللَّه بن علقمه]] از كسانى بود كه عمرى به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناسزا مى‏ گفت. يكسال به مكه رفت و نزد ابوسعيد خدرى آمد و از او پرسيد: آيا هيچ منقبتى درباره على بن ابى‏ طالب عليه السلام شنيده ‏اى؟!


<big>ابوسعيد خدرى مى‏ گويد: حضرت از منبر پايين نيامده بود كه اين آيه نازل شد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».<ref>مائده/۳.</ref></big>
ابوسعيد گفت: آرى، مى ‏توانى از مهاجرين و انصار و قريش سئوال كنى. پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم ابلاغ كاملى نمود و فرمود: اى مردم آيا من نسبت به مؤمنين از خود آنان سزاوارتر نيستم؟ گفتند:


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اللَّه اكبر از كامل شدن دين و كمال نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت على بعد از من.<ref>كتاب سليم: حديث ۳۹. </ref></big>
آرى. و اين سؤال و جواب سه بار تكرار شد. سپس فرمود: اى على، نزديک بيا. پيامبرصلى الله عليه وآله دو دست او را بلند كرد به طورى كه زير بغل‏ هاى آنان را مى‏ ديدم، و فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه»، و اين را سه مرتبه فرمود.


عبداللَّه بن علقمه -  كه تحت تأثير تبليغات بنى ‏اميه قرار داشت -  با تعجب پرسيد: تو خودت اين را از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدى؟ ابوسعيد اشاره به گوش‏ه اى و سينه ‏اش كرد و گفت: دو گوشم شنيده و قلبم آن را در خود جاى داده است.


<big>ب) [[عبداللَّه بن علقمه]] از كسانى بود كه عمرى به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناسزا مى‏ گفت. يكسال به مكه رفت و نزد ابوسعيد خدرى آمد و از او پرسيد: آيا هيچ منقبتى درباره على بن ابى‏ طالب عليه السلام شنيده ‏اى؟!</big>
اينجا بود كه عبداللَّه گفت: من از ناسزا گفتن به على ‏عليه السلام استغفار و توبه مى ‏نمايم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۱۲۳، ۱۲۴.</ref>


<big>ابوسعيد گفت: آرى، مى ‏توانى از مهاجرين و انصار و قريش سئوال كنى. پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم ابلاغ كاملى نمود و فرمود: اى مردم آيا من نسبت به مؤمنين از خود آنان سزاوارتر نيستم؟ گفتند:</big>
== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۴۸.</ref> ==
يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده سعد بن مالك انصارى خدرى، ابوسعيد (م ۶۳ يا ۶۴ يا ۶۵ يا ۷۴ ق) است. [[ابن‏ عقده]] در «حديث الولاية» و نيز ابوبكر بن مردويه حديث غدير را از ابوسعيد خدرى نقل كرده ‏اند.


<big>آرى. و اين سؤال و جواب سه بار تكرار شد. سپس فرمود: اى على، نزديک بيا. پيامبرصلى الله عليه وآله دو دست او را بلند كرد به طورى كه زير بغل‏ هاى آنان را مى‏ ديدم، و فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه»، و اين را سه مرتبه فرمود.</big>
همچنين در مدارک زير حديث غدير از او نقل شده است:


<big>عبداللَّه بن علقمه -  كه تحت تأثير تبليغات بنى ‏اميه قرار داشت -  با تعجب پرسيد: تو خودت اين را از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدى؟ ابوسعيد اشاره به گوش‏ه اى و سينه ‏اش كرد و گفت: دو گوشم شنيده و قلبم آن را در خود جاى داده است.</big>
حافظ ابونعيم در «ما نزل من القرآن فى على‏ عليه السلام»، حافظ ابوسعيد مسعود بن ناصر سجستانى در «كتاب الولاية»، حافظ ابوالقاسم عبداللَّه حسكانى، حافظ ابوالفتح محمد بن على نطنزى در «الخصائص العلوية»، نيشابورى در تفسير خود، حموينى در «فرائد السمطين»، خوارزمى در «المناقب»، ابن ‏صباغ مالكى در «الفصول المهمة»، هيثمى در «مجمع الزوائد»، طبرانى در «المعجم الاوسط»، ابن ‏كثير در تفسيرش و نيز در «البداية و النهاية»، سيوطى در «جمع الجوامع» و «تاريخ الخلفاء» و «الدرّ المنثور»، متقى هندى در «كنز العمال»، بدخشانى در «نزل الابرار»، آلوسى در «روح المعانى»، «تفسير المنار»، بدرالدين عينى در «عمدة القارى»، جزرى در «اسنى المطالب».<ref>تفسير نيشابورى: ج ۶ ص ۱۹۴. المناقب )خوارزمى( : ص ۸۰ . الفصول المهمة (ابن ‏صباغ مالكى) : ص ۲۷. مجمع الزوائد )هيثمى( : ج ۹ ص ۱۰۸. تفسير ابن‏كثير: ج ۲ ص ۱۴. البداية و النهاية: ج ۷ ص۳۴۹، ۳۵۰. . تاريخ الخلفاء (سيوطى) : ص ۱۱۴. الدر المنثور: ج ۲ ص۲۵۹، ۲۹۸. كنز العمال: ج ۶ ص ۳۹۰. نزل الابرار: ص ۲۰. روح المعانى (آلوسى): ج ۲ ص ۳۴۹. تفسير المنار: ج ۶ ص ۴۶۳. اسنى المطالب (جزرى) : ص ۳.</ref>


<big>اينجا بود كه عبداللَّه گفت: من از ناسزا گفتن به على ‏عليه السلام استغفار و توبه مى ‏نمايم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۱۲۳، ۱۲۴.</ref></big>
== پانویس ==
 
== <big>روايت حديث غدير</big><ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۴۸.</ref> ==
<big>يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده سعد بن مالك انصارى خدرى، ابوسعيد (م ۶۳ يا ۶۴ يا ۶۵ يا ۷۴ ق) است. [[ابن‏ عقده]] در «حديث الولاية» و نيز ابوبكر بن مردويه حديث غدير را از ابوسعيد خدرى نقل كرده ‏اند.</big>
 
<big>همچنين در مدارک زير حديث غدير از او نقل شده است:</big>
 
<big>حافظ ابونعيم در «ما نزل من القرآن فى على‏ عليه السلام»، حافظ ابوسعيد مسعود بن ناصر سجستانى در «كتاب الولاية»، حافظ ابوالقاسم عبداللَّه حسكانى، حافظ ابوالفتح محمد بن على نطنزى در «الخصائص العلوية»، نيشابورى در تفسير خود، حموينى در «فرائد السمطين»، خوارزمى در «المناقب»، ابن ‏صباغ مالكى در «الفصول المهمة»، هيثمى در «مجمع الزوائد»، طبرانى در «المعجم الاوسط»، ابن ‏كثير در تفسيرش و نيز در «البداية و النهاية»، سيوطى در «جمع الجوامع» و «تاريخ الخلفاء» و «الدرّ المنثور»، متقى هندى در «كنز العمال»، بدخشانى در «نزل الابرار»، آلوسى در «روح المعانى»، «تفسير المنار»، بدرالدين عينى در «عمدة القارى»، جزرى در «اسنى المطالب».<ref>تفسير نيشابورى: ج ۶ ص ۱۹۴. المناقب )خوارزمى( : ص ۸۰ . الفصول المهمة (ابن ‏صباغ مالكى) : ص ۲۷. مجمع الزوائد )هيثمى( : ج ۹ ص ۱۰۸. تفسير ابن‏كثير: ج ۲ ص ۱۴. البداية و النهاية: ج ۷ ص۳۴۹، ۳۵۰. . تاريخ الخلفاء (سيوطى) : ص ۱۱۴. الدر المنثور: ج ۲ ص۲۵۹، ۲۹۸. كنز العمال: ج ۶ ص ۳۹۰. نزل الابرار: ص ۲۰. روح المعانى (آلوسى): ج ۲ ص ۳۴۹. تفسير المنار: ج ۶ ص ۴۶۳. اسنى المطالب (جزرى) : ص ۳.</ref></big>
 
== <big>پانویس</big> ==