پرش به محتوا

آيه ۷۹ بقره و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُو...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
مى ‏بينيم كه پيامبرصلى الله عليه وآله كار آنان را در تدوين صحيفه ملعونه با ماجراى قريش در مكه مشابه دانسته، كه وقتى قريشيان انواع مبارزه و مقابله با پيامبرصلى الله عليه وآله را تجربه كردند و به نتيجه‏ اى نرسيدند در مكانى به نام «دار النَدوة» جمع شدند و پيمان‏ نامه‏ اى بر ضد پيامبرصلى الله عليه وآله و خاندانش نوشتند و آن را در كعبه آويزان نمودند.<ref>بحار الانوار: ج ۱۹ ص۱-۲ و ج ۲۸ ص ۱۰۲-۱۱۱ و ج ۲۹ ص ۱۰۳ و ج ۳۰ ص ۲۷۱،۲۱۶.</ref>
مى ‏بينيم كه پيامبرصلى الله عليه وآله كار آنان را در تدوين صحيفه ملعونه با ماجراى قريش در مكه مشابه دانسته، كه وقتى قريشيان انواع مبارزه و مقابله با پيامبرصلى الله عليه وآله را تجربه كردند و به نتيجه‏ اى نرسيدند در مكانى به نام «دار النَدوة» جمع شدند و پيمان‏ نامه‏ اى بر ضد پيامبرصلى الله عليه وآله و خاندانش نوشتند و آن را در كعبه آويزان نمودند.<ref>بحار الانوار: ج ۱۹ ص۱-۲ و ج ۲۸ ص ۱۰۲-۱۱۱ و ج ۲۹ ص ۱۰۳ و ج ۳۰ ص ۲۷۱،۲۱۶.</ref>


از سوى ديگر امضاكنندگان صحيفه ملعونه طبق فرموده صريح پيامبرصلى الله عليه وآله بايد گردن زده مى‏ شدند و آن جنايت بزرگ مستحق چنين جزايى بود، ولى موقعيت خاص غدير اين اجازه را نمى‏داد، چرا كه برنامه‏هاى انجام شده به خطر مى‏افتاد.
از سوى ديگر امضاكنندگان صحيفه ملعونه طبق فرموده صريح پيامبرصلى الله عليه وآله بايد گردن زده مى‏ شدند و آن جنايت بزرگ مستحق چنين جزايى بود، ولى موقعيت خاص غدير اين اجازه را نمى‏ داد، چرا كه برنامه ‏هاى انجام شده به خطر مى ‏افتاد.


اين خلاصه ماجرا بود. و اما تفصيل ماجراى نزول اين آيات و حواشى آن:
اين خلاصه ماجرا بود. و اما تفصيل ماجراى نزول اين آيات و حواشى آن:على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام آن امامى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى ‏شدند.پيامبرصلى الله عليه وآله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه‏ عليهم السلام اختصاص داده، تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده‏ اى در انتظار آنان است. اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.در اين آيات از يك سو اوصاف و رفتار اعداء اهل‏بيت ‏عليهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى ‏كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق ‏العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله‏ هاى آتش نمونه ‏هاى آن است.اين آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله ۱۵ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۷۹ سوره بقره و آيه ۱۰۸ سوره نساء است:


«فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ»:


على بن ابى‏طالب‏عليه السلام آن امامى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏شدند.
«واى بر كسانى كه كتاب را به دست خود مى ‏نويسند، سپس مى‏ گويند اين از طرف خداست تا در مقابل آن پول كمى بگيرند. واى بر آنان از آنچه دستانشان مى ‏نويسد و واى بر آنان از آنچه كسب مى‏ كنند».


«يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّه بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً»<ref>نساء /  ۱۰۸.</ref>:


پيامبرصلى الله عليه وآله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه‏عليهم السلام اختصاص داده، تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده‏اى در انتظار آنان است. اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم 15 آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.
«از مردم مى‏ ترسند ولى از خدا نمى ‏ترسند، و خدا همراه آنان است هنگامى كه شبانه توطئه مى ‏كنند گفتارى را كه خدا بدان راضى نيست و خداوند به آنچه انجام مى ‏دهند احاطه دارد» .اين آيات از چهار بُعد قابل بررسى است:۱-  موقعيت تاريخى اول


مراسم سه روزه غدير پايان يافته و كاروان غدير باقيمانده پنج روزه راه تا مدينه را هم طى كرده است. ماجراى قتل پيامبرصلى الله عليه وآله در بين راه نيز با شكست رو به رو شده ولى [[منافقین]] هرگز از پاى ننشسته‏ اند، بلكه در مدينه به فكر محكم كردن پايه ‏هايى هستند كه پس از اعمال حج با [[صحیفه ملعونه اول]] اساس آن را چيدند. اكنون ماه محرم آغاز شده و رؤساى منافقين جلسات سرى تشكيل مى‏ دهند و جزئيات تازه ‏اى به پيمان‏ نامه اول اضافه مى‏ كنند.


در اين آيات از يك سو اوصاف و رفتار اعداء اهل‏بيت‏عليهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.
از روزى كه پنج نفر در عقبه هرشى به چهارده نفر رسيد، منافقينِ رؤساى قبايل و صاحب نفوذان مردم را با راه ‏هاى مختلف به پيمان خود دعوت كردند. معاذ بن جبل درباره انصار و بقيه چهار نفر اصحاب صحيفه در مورد قريش دست به كار شدند، و توانستند يك گروه ۳۴ نفرى از زبده‏ترين دشمنان پيامبرصلى الله عليه وآله را -  كه تخصص لازم در حيله‏ گرى و خباثت و بى ‏پروايى داشتند -  گرد هم آورند، كه هر يك از اين افراد جمع بزرگى از مردم را تحت فرمان خود داشتند.احساس آنان اين بود كه يك روز و حتى يك ساعت تأخير در اين باره جايز نيست، و اگر قبل از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله همه جوانب مسئله را آماده نكرده باشند، مجرد امضاى يك صحيفه چند سطرى در مكه كارى پيش نخواهد برد.


اين بود كه حتى اساسنامه كار خود را براى روزهايى كه امور را در دست خواهند گرفت تهيه كردند. اين پيمان ‏نامه كه در خانه اولى به امضاى همان ۳۴ نفر رسيد و به دست ابوعبيده جراح سپرده شد «صحيفه دوم» نام گرفته و در چندين صفحه است كه قبلاً متن آن را آورديم.<ref>مراجعه شود به عنوان: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۶-۱۲۹، و نيز بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۴،۱۰۳.</ref>


از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى‏كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق‏العاده‏اى در پايين‏ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله‏هاى آتش نمونه‏هاى آن است.
صبح فرداى امضاى صحيفه دوم، پيامبرصلى الله عليه وآله پس از نماز رو به ابوعبيده كرد و سخن را از جايى آغاز كرد كه مردم بى‏ خبر از همه جا اجمالاً متوجه قضاياى پنهانى شدند؛ ولى حضرت مأمور بود در كلام خود تصريح به نام آنان نكند ولى علت اين اجمال و كتمان را بيان فرمود.در اين باره به دو آيه از قرآن استشهاد فرمود كه هر دو آيه را عيناً به صورت تضمين در كلام خود آورد. آن گروه با شنيدن سخنان حضرت در آن مجلس و احتمال اينكه كم كم نوبت به نام بردن آنان برسد چنان بر خود لرزيدند كه همه اهل مجلس متوجه شدند منظور از آن خطاب‏ها و اشاره‏ هاى قرآنى كيانند!!


۲-  موقعيت قرآنى


اين آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله 15 آيه است، كه از جمله اين آيات آيه 79 سوره بقره و آيه 108 سوره نساء است:
از نظر موقعيت قرآنى، آيه سوره بقره دقيقاً درباره منافقين است و از آيه ۷۵ آغاز مى‏ شود كه خداوند مى‏ فرمايد: «آيا طمع داريد كه آنان واقعاً به شما ايمان آوردند در حالى كه عده ‏اى از آنان سخنان خدا را مى ‏شنيدند، و پس از فهميدن آن را تحريف مى‏ كردند با آنكه علم و اطلاع داشتند» .


سپس چهره منافقانه آنان را توصيف مى ‏كند كه وقتى با مؤمنان ملاقات مى‏ كنند مى‏ گويند ايمان آورده ‏ايم و هر گاه در بين خود خلوت مى ‏كنند به يكديگر مى ‏گويند: «چرا مطالبى را كه خدا براى شما روشن كرده نزد مؤمنين بازگو مى‏ كنيد تا در پيشگاه خدا بر ضد شما استدلال كنند»؟


»فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ« :
تا آنجا كه نوشتن عده‏ اى از آنان را مطرح مى‏ كند كه نوشته خود را دستورالعمل الهى مى‏ دانند و خداوند بر آنان واى و ويل مى‏ فرستد. در آيات بعد سهل‏ انگارى آنان نسبت به آتش جهنم را مطرح مى‏ كند؛ و سپس از آنان به عنوان كسانى كه گناهشان آنان را از هر سو فرا گرفته نام مى ‏برد كه در جهنم دائمى خواهند بود.


آيه سوره نساء درباره كسانى است كه خداوند آنان را با عنوان «خيانت كاران به خود» مطرح مى ‏كند و با تعجب از اينكه كار خود را از مردم مخفى مى‏ كنند ولى از خدا پنهان نمى‏ كنند، مجلس شبانه آنان بر ضد خدا را يادآور مى‏ شود و جمله «إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ» را به ميان آورد.۳-  موقعيت تاريخى دوم


»واى بر كسانى كه كتاب را به دست خود مى‏نويسند، سپس مى‏گويند اين از طرف خداست تا در مقابل آن پول كمى بگيرند. واى بر آنان از آنچه دستانشان مى‏نويسد و واى بر آنان از آنچه كسب مى‏كنند« .
جزئيات آن روز صبح كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن آيات را براى مردم خواند و آنان را متوجه توطئه ‏اى عظيم و آينده ‏اى نگران كننده نمود، از لسان حذيفه كه به دقت پيگير ماجراها بوده چنين نقل شده است:آن گروه در منزل ابوبكر جمع شدند و درباره آينده خلافت به همفكرى پرداختند تا آنكه بر اصولى متفق شدند. سپس به سعيد بن عاص اموى دستور دادند تا نوشته‏اى بنويسد و او آن صحيفه را به اتفاق آراى آنان نوشت. آنگاه صحيفه را به ابوعبيده جراح سپردند و او آن را به كسى سپرد تا به مكه ببرد. )و در كعبه پنهان كند( . آنگاه از خانه ابوبكر بازگشتند.


»يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّه بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً«××× 1 نساء /  108. ×××:
»از مردم مى‏ترسند ولى از خدا نمى‏ترسند، و خدا همراه آنان است هنگامى كه شبانه توطئه مى‏كنند گفتارى را كه خدا بدان راضى نيست و خداوند به آنچه انجام مى‏دهند احاطه دارد« .
اين آيات از چهار بُعد قابل بررسى است:
1-  موقعيت تاريخى اول
مراسم سه روزه غدير پايان يافته و كاروان غدير باقيمانده پنج روزه راه تا مدينه را هم طى كرده است. ماجراى قتل پيامبرصلى الله عليه وآله در بين راه نيز با شكست رو به رو شده ولى منافقين هرگز از پاى ننشسته‏اند، بلكه در مدينه به فكر محكم كردن پايه‏هايى هستند كه پس از اعمال حج با صحيفه ملعونه اول اساس آن را چيدند. اكنون ماه محرم آغاز شده و رؤساى منافقين جلسات سرى تشكيل مى‏دهند و جزئيات تازه‏اى به پيمان‏نامه اول اضافه مى‏كنند.
از روزى كه پنج نفر در عقبه هرشى به چهارده نفر رسيد، منافقينِ رؤساى قبايل و صاحب نفوذان مردم را با راه‏هاى مختلف به پيمان خود دعوت كردند. معاذ بن جبل درباره انصار و بقيه چهار نفر اصحاب صحيفه در مورد قريش دست به كار شدند، و توانستند يك گروه 34 نفرى از زبده‏ترين دشمنان پيامبرصلى الله عليه وآله را -  كه تخصص لازم در حيله‏گرى و خباثت و بى‏پروايى داشتند -  گرد هم آورند، كه هر يك از اين افراد جمع بزرگى از مردم را تحت فرمان خود داشتند.
احساس آنان اين بود كه يك روز و حتى يك ساعت تأخير در اين باره جايز نيست، و اگر قبل از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله همه جوانب مسئله را آماده نكرده باشند، مجرد امضاى يك صحيفه چند سطرى در مكه كارى پيش نخواهد برد.
اين بود كه حتى اساسنامه كار خود را براى روزهايى كه امور را در دست خواهند گرفت تهيه كردند. اين پيمان‏نامه كه در خانه اولى به امضاى همان 34 نفر رسيد و به دست ابوعبيده جراح سپرده شد »صحيفه دوم« نام گرفته و در چندين صفحه است كه قبلاً متن آن را آورديم.××× 1 مراجعه شود به عنوان: غدير در قرآن: ج 2 ص 129  - 126، و نيز بحار الانوار: ج 28 ص 104 103. ×××
صبح فرداى امضاى صحيفه دوم، پيامبرصلى الله عليه وآله پس از نماز رو به ابوعبيده كرد و سخن را از جايى آغاز كرد كه مردم بى‏خبر از همه جا اجمالاً متوجه قضاياى پنهانى شدند؛ ولى حضرت مأمور بود در كلام خود تصريح به نام آنان نكند ولى علت اين اجمال و كتمان را بيان فرمود.
در اين باره به دو آيه از قرآن استشهاد فرمود كه هر دو آيه را عيناً به صورت تضمين در كلام خود آورد. آن گروه با شنيدن سخنان حضرت در آن مجلس و احتمال اينكه كم كم نوبت به نام بردن آنان برسد چنان بر خود لرزيدند كه همه اهل مجلس متوجه شدند منظور از آن خطاب‏ها و اشاره‏هاى قرآنى كيانند!!
2-  موقعيت قرآنى
از نظر موقعيت قرآنى، آيه سوره بقره دقيقاً درباره منافقين است و از آيه 75 آغاز مى‏شود كه خداوند مى‏فرمايد: »آيا طمع داريد كه آنان واقعاً به شما ايمان آوردند در حالى كه عده‏اى از آنان سخنان خدا را مى‏شنيدند، و پس از فهميدن آن را تحريف مى‏كردند با آنكه علم و اطلاع داشتند« .
سپس چهره منافقانه آنان را توصيف مى‏كند كه وقتى با مؤمنان ملاقات مى‏كنند مى‏گويند ايمان آورده‏ايم و هر گاه در بين خود خلوت مى‏كنند به يكديگر مى‏گويند: »چرا مطالبى را كه خدا براى شما روشن كرده نزد مؤمنين بازگو مى‏كنيد تا در پيشگاه خدا بر ضد شما استدلال كنند« ؟
تا آنجا كه نوشتن عده‏اى از آنان را مطرح مى‏كند كه نوشته خود را دستورالعمل الهى مى‏دانند و خداوند بر آنان واى و ويل مى‏فرستد. در آيات بعد سهل‏انگارى آنان نسبت به آتش جهنم را مطرح مى‏كند؛ و سپس از آنان به عنوان كسانى كه گناهشان آنان را از هر سو فرا گرفته نام مى‏برد كه در جهنم دائمى خواهند بود.
آيه سوره نساء درباره كسانى است كه خداوند آنان را با عنوان »خيانت كاران به خود« مطرح مى‏كند و با تعجب از اينكه كار خود را از مردم مخفى مى‏كنند ولى از خدا پنهان نمى‏كنند، مجلس شبانه آنان بر ضد خدا را يادآور مى‏شود و جمله »إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ« را به ميان آورد.
3-  موقعيت تاريخى دوم
جزئيات آن روز صبح كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن آيات را براى مردم خواند و آنان را متوجه توطئه‏اى عظيم و آينده‏اى نگران كننده نمود، از لسان حذيفه كه به دقت پيگير ماجراها بوده چنين نقل شده است:
آن گروه در منزل ابوبكر جمع شدند و درباره آينده خلافت به همفكرى پرداختند تا آنكه بر اصولى متفق شدند. سپس به سعيد بن عاص اموى دستور دادند تا نوشته‏اى بنويسد و او آن صحيفه را به اتفاق آراى آنان نوشت. آنگاه صحيفه را به ابوعبيده جراح سپردند و او آن را به كسى سپرد تا به مكه ببرد. )و در كعبه پنهان كند( . آنگاه از خانه ابوبكر بازگشتند.