پرش به محتوا

حارث بن نعمان فهری: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۴۱: خط ۵۴۱:




فقط در غدير بود كه حارث فهرى به نمايندگى از منافقين صريحاً از خدا درخواست عذاب كرد. در واقع يك مباهله تمام عيار در برابر صد و بيست هزار نفر مطرح شد كه جز پاسخ فورى خداوند راه ديگرى براى حل قاطع مسئله نبود.


<big>فقط در غدير بود كه حارث فهرى به نمايندگى از منافقين صريحاً از خدا درخواست عذاب كرد. در واقع يك مباهله تمام عيار در برابر صد و بيست هزار نفر مطرح شد كه جز پاسخ فورى خداوند راه ديگرى براى حل قاطع مسئله نبود.</big>


<big><br /></big>


در آن لحظات هم گفتار منكر غدير و هم پاسخ دندان شكن الهى عجيب بود، و توانست امضاى الهى را در قاطع‏ترين شكل آن به همه جهانيان نشان دهد. پيش‏بينى و برنامه‏ريزى اين مرحله از مراسم غدير فراتر از آن بود كه به عنوان يك پاسخ كوتاه به يك معترض بيجا مطرح شود.
<big>در آن لحظات هم گفتار منكر غدير و هم پاسخ دندان شكن الهى عجيب بود، و توانست امضاى الهى را در قاطع ‏ترين شكل آن به همه جهانيان نشان دهد. پيش‏بينى و برنامه‏ريزى اين مرحله از مراسم غدير فراتر از آن بود كه به عنوان يك پاسخ كوتاه به يك معترض بی جا مطرح شود.</big>


<big><br />در واقع اعتراض حارث فهرى به نيابت از همه كسانى بود كه از آن روز تا قيامت تصميم مخالفت و دشمنى با غدير داشتند، همان گونه كه پاسخ خداوند قاطعيت حضرت جلالش را در حمايت از غدير به همه فهماند؛ و به همين جهت خبر آن از دو سو در متن قرآن جاى گرفت.</big>


در واقع اعتراض حارث فهرى به نيابت از همه كسانى بود كه از آن روز تا قيامت تصميم مخالفت و دشمنى با غدير داشتند، همان گونه كه پاسخ خداوند قاطعيت حضرت جلالش را در حمايت از غدير به همه فهماند؛ و به همين جهت خبر آن از دو سو در متن قرآن جاى گرفت.
<big><br />ماجراى حارث فهرى در شرايطى اتفاق افتاد كه آن همه مقدمه چينى براى غدير در طول مراسم حج و بعد از آن انجام گرفته بود، و آن سخنرانى مفصل و فراگير توسط پيامبر صلى الله عليه وآله ايراد شده بود، و آن مراسم سه روزه بيعت و برنامه‏ هاى كنار آن صورت گرفته بود.</big>


<big><br />در چنان شرايطى كه مقارن با ساعات پايانى توقف در غدير بود، براى هيچ كس به هيچ وجهى شبهه و شكى باقى نمانده بود كه مراسم غدير به امر مستقيم الهى اجرا شده و تأكيد خاصى از طرف پروردگار درباره آن وجود داشته است؛ تا آنجا كه درباره ‏اش «واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» فرموده است.</big>


ماجراى حارث فهرى در شرايطى اتفاق افتاد كه آن همه مقدمه چينى براى غدير در طول مراسم حج و بعد از آن انجام گرفته بود، و آن سخنرانى مفصل و فراگير توسط پيامبرصلى الله عليه وآله ايراد شده بود، و آن مراسم سه روزه بيعت و برنامه‏هاى كنار آن صورت گرفته بود.
<big><br />در واقع اين منافقين بودند كه به حكم «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ» ، وقتى هر تلاش مذبوحانه ‏اى را به اجرا گذاشتند و با شكست رو به رو شدند، در آن لحظات آخر با درماندگى تمام آخرين تير خود را نشانه‏ گيرى كردند.</big>


<big><br />يك گروه دوازده نفرى به سركردگى حارث فهرى نزد پيامبر صلى الله عليه وآله آمدند، و او به نمايندگىِ آنان از پيامبر صلى الله عليه وآله پرسيد: آيا اينكه درباره على بن ابى‏ طالب گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ ...» از جانب پروردگار بود يا از پيش خود گفتى؟!</big>


در چنان شرايطى كه مقارن با ساعات پايانى توقف در غدير بود، براى هيچ كس به هيچ وجهى شبهه و شكى باقى نمانده بود كه مراسم غدير به امر مستقيم الهى اجرا شده و تأكيد خاصى از طرف پروردگار درباره آن وجود داشته است؛ تا آنجا كه درباره‏اش »واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ« فرموده است.
<big><br />اينجا بود كه بايد امضاى الهى با نشان دادن گستره آن به همه مردم تبيين مى ‏شد تا اين شبهه براى ابد محو گردد. حضرت به دقت مسير طى شده پيام رسانى غدير را توضيح داده فرمود:</big>


<big><br />خداوند به من وحى كرده، و واسطه بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم، و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى ‏كنم.</big>


در واقع اين منافقين بودند كه به حكم »الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ« ، وقتى هر تلاش مذبوحانه‏اى را به اجرا گذاشتند و با شكست رو به رو شدند، در آن لحظات آخر با درماندگى تمام آخرين تير خود را نشانه‏گيرى كردند.
<big><br />در اين پاسخ كوتاه پيامبر صلى الله عليه وآله هم وَحيانى بودن غدير و هم اجازه خاص پروردگار را درباره آن اعلان كرد.</big>


<big><br />اينجا بود كه حارث فهرى باطن نفاق را تا ابديت در معرض ديدگان بشريت گذاشت، كه طاقت شنيدن حق را ندارد و به هر قيمتى حاضر به پايمال كردن آن است! حارث گفت: «خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق و از جانب تو است سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست» !</big>


يك گروه دوازده نفرى به سركردگى حارث فهرى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند، و او به نمايندگىِ آنان از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيد: آيا اينكه درباره على بن ابى‏طالب گفتى: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ ...« از جانب پروردگار بود يا از پيش خود گفتى؟!
<big><br />اكنون عذاب از طرف دشمن درخواست شده بود، اما كسى انتظار پذيرفته شدن آن را از سوى خدا و رسول نداشت. به عبارت ديگر تا كنون دشمنان بسيارى در معرض چنين عذابى بودند، ولى در اتمام حجت الهى فقط ابلاغ كافى است و نيازى به نزول عذاب نيست. اما در مورد غدير بلافاصله پاسخ الهى رسيد تا مباهله مطرح شده بى‏ نتيجه نماند.</big>


<big><br />عصر روز بيستم ذى ‏الحجه ماجراى اصحاب فيل تكرار شد و خدا با سنگ ‏هاى آسمانى از دشمن غدير استقبال كرد. همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خدا سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از سرش وارد شد و تمام وجودش را در نورديد، و در حضور صد و بيست هزار نفر او را نقش زمين ساخت و همان جا هلاك شد.</big>


اينجا بود كه بايد امضاى الهى با نشان دادن گستره آن به همه مردم تبيين مى‏شد تا اين شبهه براى ابد محو گردد. حضرت به دقت مسير طى شده پيام رسانى غدير را توضيح داده فرمود:
<big><br />خدايى كه رخداد هاى غير منتظره غدير را هم پيش بينى كرده بود، در كنار آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» و آيه «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» اين بُعد اعظم غدير را در متن قرآن جاودانه ساخت، تا نسل‏ هاى آينده در كنار آن دو آيه، اين دو آيه را هم ببينند و حكايت آن را بشنوند.</big>


<big><br />آيه اول سخن حارث را نقل مى ‏كرد: «وَ اِذْ قالُوا اللَّهُمَّ اِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ فَاَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ اَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ اَليمٍ » <ref>انفال /  ۳۳</ref> :«و آنگاه كه گفتند: خدايا، اگر اين (غدير) حقى از طرف تو است سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست» .</big>


خداوند به من وحى كرده، و واسطه بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم، و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى‏كنم.
<big><br />آيه دوم نيز پاسخ خداوند را در بر داشت: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ ...».<ref>معارج /  ۳  - ۱</ref>  «درخواست كننده ‏اى عذاب واقع شونده را درخواست كرد كه هيچ قدرتى نمى‏ تواند آن را از كافرين دور كند»؛ و اين گونه نشان كفر بر پيشانى دشمنان غدير زده شد.</big>


<big><br />اكنون وقت آن بود كه از اعتراض دشمن غدير بالاترين استفاده به نفع خطابه غدير صورت گيرد، و فراتر از اجازه و امضاى الهى به صورت معجزه الهى در تأييد سخنرانى غدير مورد اقرار همگان قرار گيرد.</big>


در اين پاسخ كوتاه پيامبرصلى الله عليه وآله هم وَحيانى بودن غدير و هم اجازه خاص پروردگار را درباره آن اعلان كرد.
<big>پيامبر صلى الله عليه وآله با اشاره به جنازه بى‏ جان حارث خطاب به مردم فرمود: آيا با چشم خود ديديد؟ گفتند: آرى! فرمود: آيا با گوش خود شنيديد؟ گفتند: آرى! اين پاسخ «آرى» از سوى جمعيت بدان معنى بود كه هم ديديم و هم شنيديم، چه ديدنى و چه شنيدنى كه اگر كور و كر هم بوديم آن را با تمام وجود احساس نموديم، و اگر هر گونه شكى در ارتباط غدير با خداوند داشتيم، اكنون خدا را در صحنه غدير حاضر مى‏ بينيم.</big>


<big><br />در آن لحظات حال منافقين بسيار تماشايى بود كه يأس و نااميدى آنان به اوج خود رسيده بود، و با صحنه‏ اى رو به رو بودند كه هرگز انتظارش را نداشتند، و اگر چنين تأييدى را از سوى خداوند پيش بينى مى‏ كردند هرگز به حارث اجازه مطرح كردن سؤالش را نمى ‏دادند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۲۰ و ج ۳۷ ص ۱۶۷ ۱۶۲ ۱۳۶. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۴ ۱۲۹  ۵۷ ۵۶. الغدير: ج ص ۱۹۳. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۱ ص ۵۳۸ .</ref></big>


اينجا بود كه حارث فهرى باطن نفاق را تا ابديت در معرض ديدگان بشريت گذاشت، كه طاقت شنيدن حق را ندارد و به هر قيمتى حاضر به پايمال كردن آن است! حارث گفت: »خدايا، اگر آنچه محمد مى‏گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست« !
== <big> '''عبرت ‏هاى ماجراى حارث و سنگ آسمانى <ref>تجلى ولايت در غدير (بطحائى) : ص ۱۲۳  - ۱۲۰.</ref>'''</big> ==
<big> </big>


<big>از هلاكت حارث فهرى و ماجراى سنگ آسمانى در غدير -  كه در چند قدمى پيامبر صلى الله عليه وآله اتفاق افتاد -  چند درس عبرت ‏آموز مى ‏توان گرفت:</big>


اكنون عذاب از طرف دشمن درخواست شده بود، اما كسى انتظار پذيرفته شدن آن را از سوى خدا و رسول نداشت. به عبارت ديگر تا كنون دشمنان بسيارى در معرض چنين عذابى بودند، ولى در اتمام حجت الهى فقط ابلاغ كافى است و نيازى به نزول عذاب نيست. اما در مورد غدير بلافاصله پاسخ الهى رسيد تا مباهله مطرح شده بى‏نتيجه نماند.
<big><br />'''كسى كه دشمن ولايت و امامت است سزاوار زنده ماندن و بهره ‏مندى از نعمت‏ هاى خدا نيست.'''</big>


<big><br />هلاكت حارث در چند قدمى پيامبر صلى الله عليه وآله و در حضور آن حضرت به اين معنى است كه منكر ولايت، و لو نزد پيامبر صلى الله عليه وآله هم باشد يا بالاى سر يا پايين پاى او دفن شود، اگر از مكتب و باورهاى او فاصله زيادى دارد، نزديكىِ مكانى و هم‏ زبانى فضيلتى براى او شمرده نمى شود و اثرى در دفع عذاب و كيفر از او نخواهد داشت.</big>


عصر روز بيستم ذى‏الحجه ماجراى اصحاب فيل تكرار شد و خدا با سنگ‏هاى آسمانى از دشمن غدير استقبال كرد. همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خدا سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از سرش وارد شد و تمام وجودش را در نورديد، و در حضور صد و بيست هزار نفر او را نقش زمين ساخت و همانجا هلاك شد.
<big><br />قرآن از زبان حضرت ابراهيم ‏عليه السلام مى فرمايد: «فمن تبعنى فانه منّى و من عصانى فانك غفور رحيم»<ref>حضرت ابراهيم‏ عليه السلام /  ۳۶</ref>. هر كس از من پيروى كند از من است و هر كس نافرمانى كند تو بخشنده و مهربانى. و درباره قارون مى فرمايد: «ان قارون كان من قوم موسى فبغى عليهم» .<ref>قصص /  ۷۶</ref>  قارون از قوم موسى بود اما بر آنان ستم كرد. و درباره سرنوشت نهايى و عاقبت قارون مى‏ فرمايد: «فخسفنا به و بداره الارض» . <ref>قصص /  ۸۱</ref> سپس ما او و خانه ‏اش را در زمين فرو برديم.</big>


<big><br />همچنين فرزند حضرت نوح‏ عليه السلام اگر چه از خاندان پيامبر و از نسل او است، ولى از آن جهت كه از راه خدا و بندگى دور است قرآن درباره ‏اش مى‏ گويد: «قال يا نوح انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح» . <ref>هود /  ۴۶</ref> (خداوند به نوح‏ عليه السلام) فرمود اى نوح او از اهل تو نيست او عمل غير صالح و فرد ناشايسته‏ اى است.</big>


خدايى كه رخدادهاى غير منتظره غدير را هم پيش بينى كرده بود، در كنار آيه »يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...« و آيه »الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ« اين بُعد اعظم غدير را در متن قرآن جاودانه ساخت، تا نسل‏هاى آينده در كنار آن دو آيه، اين دو آيه را هم ببينند و حكايت آن را بشنوند.
<big><br />از على بن موسى الرضا عليه السلام روايت شده است: او فرزند واقعى حضرت نوح ‏عليه السلام بود، ولى چون نافرمانى خدا كرد خدا فرزندى او را نفى كرد. و همين گونه است كسى از ما كه نافرمانى خدا كند؛ او هم از ما خانواده نيست.<ref>تفسير صافى: ج ۲ ص ۴۵۰</ref></big>


<big><br />از اين روايت فهميده مى ‏شود آنچه را خداوند متعال از حضرت نفى كرده، نفى رابطه سببى پدر و فرزندى نبوده بلكه نفى ارتباط مكتبى و معرفتى فرزند با پدر بوده است.</big>


آيه اول سخن حارث را نقل مى‏كرد: »وَ اِذْ قالُوا اللَّهُمَّ اِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ فَاَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ اَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ اَليمٍ )انفال 33) : »و آنگاه كه گفتند: »خدايا، اگر اين )غدير( حقى از طرف توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست« .
<big><br />از اين رو ملاك رستگارى زبان، نژاد، قبيله و نزديكى مكانى نيست، چرا كه همه اينها در ابولهب بود، ولى خداوند درباره ‏اش مى ‏فرمايد: «تبّت يدا ابى‏ لهب و تب» <ref>مسد ۱</ref> «بريده باد دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد)  » . بلكه ملاك سعادت نزديكى به مكتب و باورها و همراهى با دل و زبان و عمل است. همان گونه كه سلمان و ابوذر با اين ويژگى جزو اهل‏ بيت پيامبر عليهم السلام گرديدند و رستگار شدند.</big>


<big>امام سجاد عليه السلام در اين باره مى‏ فرمايد: خداوند بهشت را براى بندگان مطيع آفريده است اگر چه آنان سياه پوست باشند، و دوزخ را براى گناهكاران آفريد اگر چه از دودمان قريش باشند. <ref>بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۸۲</ref></big>


آيه دوم نيز پاسخ خداوند را در بر داشت: »سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ ...«××× 1 معارج /  3  - 1. ×××: »درخواست كننده‏اى عذاب واقع شونده را درخواست كرد كه هيچ قدرتى نمى‏تواند آن را از كافرين دور كند«؛ و اين گونه نشان كفر بر پيشانى دشمنان غدير زده شد.
اكنون وقت آن بود كه از اعتراض دشمن غدير بالاترين استفاده به نفع خطابه غدير صورت گيرد، و فراتر از اجازه و امضاى الهى به صورت معجزه الهى در تأييد سخنرانى غدير مورد اقرار همگان قرار گيرد.
پيامبرصلى الله عليه وآله با اشاره به جنازه بى‏جان حارث خطاب به مردم فرمود: آيا با چشم خود ديديد؟ گفتند: آرى! فرمود: آيا با گوش خود شنيديد؟ گفتند: آرى! اين پاسخ »آرى« از سوى جمعيت بدان معنى بود كه هم ديديم و هم شنيديم، چه ديدنى و چه شنيدنى كه اگر كور و كر هم بوديم آن را با تمام وجود احساس نموديم، و اگر هر گونه شكى در ارتباط غدير با خداوند داشتيم، اكنون خدا را در صحنه غدير حاضر مى‏بينيم.
در آن لحظات حال منافقين بسيار تماشايى بود كه يأس و نااميدى آنان به اوج خود رسيده بود، و با صحنه‏اى رو به رو بودند كه هرگز انتظارش را نداشتند، و اگر چنين تأييدى را از سوى خداوند پيش بينى مى‏كردند هرگز به حارث اجازه مطرح كردن سؤالش را نمى‏دادند.××× 1 بحار الانوار: ج 31 ص 320 و ج 37 ص 167 162 136. عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص 144 129  57 56. الغدير: ج ص 193. مناقب ابن شهرآشوب: ج 1 ص 538 . ×××
28.  عبرت‏هاى ماجراى حارث و سنگ آسمانى××× 2 تجلى ولايت در غدير )بطحائى( : ص 123  - 120. ×××
  از هلاكت حارث فهرى و ماجراى سنگ آسمانى در غدير -  كه در چند قدمى پيامبرصلى الله عليه وآله اتفاق افتاد -  چند درس عبرت‏آموز مى‏توان گرفت:
1. كسى كه دشمن ولايت و امامت است سزاوار زنده ماندن و بهره‏مندى از نعمت‏هاى خدا نيست.
2. هلاكت حارث در چند قدمى پيامبرصلى الله عليه وآله و در حضور آن حضرت به اين معنى است كه منكر ولايت، و لو نزد پيامبرصلى الله عليه وآله هم باشد يا بالاى سر يا پايين پاى او دفن شود، اگر از مكتب و باورهاى او فاصله زيادى دارد، نزديكىِ مكانى و هم‏زبانى فضيلتى براى او شمرده نمى‏شود و اثرى در دفع عذاب و كيفر از او نخواهد داشت.
قرآن از زبان حضرت ابراهيم‏عليه السلام مى فرمايد: »فمن تبعنى فانه منّى و من عصانى فانك غفور رحيم«××× 3 ابراهيم‏عليه السلام /  36. ×××: هر كس از من پيروى كند از من است و هر كس نافرمانى كند تو بخشنده و مهربانى. و درباره قارون مى فرمايد: »ان قارون كان من قوم موسى فبغى عليهم«××× 1 قصص /  76. ×××: قارون از قوم موسى بود اما بر آنان ستم كرد. و درباره سرنوشت نهايى و عاقبت قارون مى‏فرمايد: »فخسفنا به و بداره الارض«××× 2 قصص /  81 . ×××: سپس ما او و خانه‏اش را در زمين فرو برديم.
همچنين فرزند نوح‏عليه السلام اگر چه از خاندان پيامبر و از نسل او است، ولى از آن جهت كه از راه خدا و بندگى دور است قرآن درباره‏اش مى‏گويد: »قال يا نوح انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح«××× 3 هود /  46. ×××: )خداوند به نوح‏عليه السلام( فرمود اى نوح او از اهل تو نيست او عمل غير صالح و فرد ناشايسته‏اى است.
از على بن موسى الرضاعليه السلام روايت شده است: او فرزند واقعى حضرت نوح‏عليه السلام بود، ولى چون نافرمانى خدا كرد خدا فرزندى او را نفى كرد. و همين گونه است كسى از ما كه نافرمانى خدا كند؛ او هم از ما خانواده نيست.××× 4 تفسير صافى: ج 2 ص 450. ×××
از اين روايت فهميده مى‏شود آنچه را خداوند متعال از حضرت نفى كرده، نفى رابطه سببى پدر و فرزندى نبوده بلكه نفى ارتباط مكتبى و معرفتى فرزند با پدر بوده است.
از اين رو ملاك رستگارى زبان، نژاد، قبيله و نزديكى مكانى نيست، چرا كه همه اينها در ابولهب بود، ولى خداوند درباره‏اش مى‏فرمايد: »تبّت يدا ابى‏لهب و تب«××× 5 مسد /  1. ×××: »بريده باد دو دست ابولهب )و مرگ بر او باد(  « . بلكه ملاك سعادت نزديكى به مكتب و باورها و همراهى با دل و زبان و عمل است. همانگونه كه سلمان و ابوذر با اين ويژگى جزو اهل‏بيت پيامبرعليهم السلام گرديدند و رستگار شدند.
امام سجادعليه السلام در اين باره مى‏فرمايد: خداوند بهشت را براى بندگان مطيع آفريده است اگر چه آنان سياهپوست باشند، و دوزخ را براى گناهكاران آفريد اگر چه از دودمان قريش باشند.××× 1 بحار الانوار: ج 42 ص 82 . ×××