پرش به محتوا

آيه ۸۲ نساء و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
عمر در مراحل بعد به شدت مردم را از سؤال درباره معانى قرآن منع مى‏ كرد، و هر كس درباره قرآن چيزى مى ‏پرسيد او را مورد ضرب و عقوبت قرار مى‏ داد، تا آنجا كه ابن ‏عباس يک يا دو سال كامل جرئت كوچك‏ترين گفتگويى درباره قرآن نداشت<ref>الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۵</ref>.
عمر در مراحل بعد به شدت مردم را از سؤال درباره معانى قرآن منع مى‏ كرد، و هر كس درباره قرآن چيزى مى ‏پرسيد او را مورد ضرب و عقوبت قرار مى‏ داد، تا آنجا كه ابن ‏عباس يک يا دو سال كامل جرئت كوچك‏ترين گفتگويى درباره قرآن نداشت<ref>الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۵</ref>.


از معروف‏ترين و شنيدنى ‏ترين داستان‏هاى اين فصلِ جمود، داستان«ضَبيع»است:
از معروف‏ترين و شنيدنى ‏ترين داستان ‏هاى اين فصلِ جمود، داستان«ضَبيع»است:


اين دانشمند عراقى كه رئيس قوم خود نيز بود، هر گاه لشكر مسلمين را مى ‏ديد درباره قرآن سؤالاتى مى‏ كرد. او براى طلب علم به مصر آمد و وقتى عمروعاص از سؤالات قرآنى او باخبر شد او را نزد عمر فرستاد. او در مدينه درباره مشكلات قرآن و تأويل آنها مثل«الذَّارِياتِ»و«النَّازِعاتِ»و«الْمُرْسَلاتِ»از اصحاب سؤال مى‏ كرد.
اين دانشمند عراقى كه رئيس قوم خود نيز بود، هر گاه لشكر مسلمين را مى ‏ديد درباره قرآن سؤالاتى مى‏ كرد. او براى طلب علم به مصر آمد و وقتى عمروعاص از سؤالات قرآنى او باخبر شد او را نزد عمر فرستاد. او در مدينه درباره مشكلات قرآن و تأويل آنها مثل«الذَّارِياتِ»و«النَّازِعاتِ»و«الْمُرْسَلاتِ»از اصحاب سؤال مى‏ كرد.
خط ۱۵۶: خط ۱۵۶:
سپس او را زندانى كرد تا حالش بهتر شد، و بار ديگر او را همان گونه زد و دوباره محبوس كرد تا زخم‏هايش التيام يافت. بار سوم كه عمر خواست تازيانه زدن را تكرار كند ضبيع گفت: اگر مى‏ خواهى مرا بكشى به طرز مناسبى به قتل برسان، و اگر منظور تو اين است كه مرض سؤال كردن من از آيات قرآن شفا يابد به خدا قسم شفا يافته ‏ام!!
سپس او را زندانى كرد تا حالش بهتر شد، و بار ديگر او را همان گونه زد و دوباره محبوس كرد تا زخم‏هايش التيام يافت. بار سوم كه عمر خواست تازيانه زدن را تكرار كند ضبيع گفت: اگر مى‏ خواهى مرا بكشى به طرز مناسبى به قتل برسان، و اگر منظور تو اين است كه مرض سؤال كردن من از آيات قرآن شفا يابد به خدا قسم شفا يافته ‏ام!!


بعد از اين گفته عمر او را به بصره تبعيد كرد و به ابوموسى اشعرى )حاكم بصره( نوشت: احدى از مسلمانان حق همنشينى با او را ندارد!!
بعد از اين گفته عمر او را به بصره تبعيد كرد و به ابوموسى اشعرى(حاكم بصره) نوشت: احدى از مسلمانان حق همنشينى با او را ندارد!!


اين مسئله براى ضبيع بسيار سخت بود و اين فشارها را براى سؤال از معانى قرآن بايد تحمل مى‏كرد. ابوموسى براى عمر نوشت: اين مرد واقعاً از كار خود توبه كرده است!!! عمر هم به خيال خود اجازه همنشينى مردم با چنين دانشمندى را صادر كرد و گفت: ضبيع به خيال خود در طلب علم بود، ولى در اين كه كدام علم را بايد بياموزد اشتباه رفته بود!!××× 1 الغدير: ج 6 ص 290. اثبات الهداة: ج 2 ص 357 ح 155. الصراط المستقيم: ج 3 ص 15. الاعتصام )شاطبى( : ج 1 ص 80 . فتح القدير )شوكانى( : ج 1 ص 406. شرح ابن ابى‏الحديد: ج 12 ص 102. المسترشد: ص 542 . الفصول العشرة )شيخ مفيد( : ص 95. ×××
اين مسئله براى ضبيع بسيار سخت بود و اين فشارها را براى سؤال از معانى قرآن بايد تحمل مى‏ كرد. ابوموسى براى عمر نوشت: اين مرد واقعاً از كار خود توبه كرده است!!! عمر هم به خيال خود اجازه همنشينى مردم با چنين دانشمندى را صادر كرد و گفت: ضبيع به خيال خود در طلب علم بود، ولى در اين كه كدام علم را بايد بياموزد اشتباه رفته بود!! <ref>الغدير:ج ۶ ص ۲۹۰. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۵۷ ح ۱۵۵. الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۵. الاعتصام (شاطبى): ج ۱ ص ۸۰ . فتح القدير (شوكانى): ج ۱ ص ۴۰۶. شرح ابن ابى ‏الحديد: ج ۱۲ ص ۱۰۲. المسترشد: ص ۵۴۲ . الفصول العشرة(شيخ مفيد): ص ۹۵.</ref>


اين نمونه نشانگر جلوه شديد مبارزه با قرآن در ريشه سقيفه بود، كه طبيعتاً بقيه حساب خود را مى‏كردند و هرگز گِرد چنين سؤالاتى نمى‏گرديدند.
اين نمونه نشانگر جلوه شديد مبارزه با قرآن در ريشه سقيفه بود، كه طبيعتاً بقيه حساب خود را مى‏ کردند و هرگز گِرد چنين سؤالاتى نمى‏ گرديدند.


اگر چه سقيفه چندان در اين راه موفق نبود و اين استبداد فكرى چندان ادامه نيافت -  يعنى نتوانست ادامه يابد -  ولى محروم كردن مردم از آشنايى با مفسران واقعى قرآن نتايج شوم خود را بر جاى گذاشت و آن خزانه علم را مُهر شده به پشت پرده غيبت برد. با اين زمينه خالى از مفسران حقيقى قرآن، بسيارى از جاهلان و نااهلان دست به كار تفسير قرآن و بيان معانى آن شدند، تا آنجا كه گاهى به عنوان بيان باطن آن عرض اندام مى‏كردند.
اگر چه سقيفه چندان در اين راه موفق نبود و اين استبداد فكرى چندان ادامه نيافت -  يعنى نتوانست ادامه يابد -  ولى محروم كردن مردم از آشنايى با مفسران واقعى قرآن نتايج شوم خود را بر جاى گذاشت و آن خزانه علم را مُهر شده به پشت پرده غيبت برد. با اين زمينه خالى از مفسران حقيقى قرآن، بسيارى از جاهلان و نااهلان دست به كار تفسير قرآن و بيان معانى آن شدند، تا آنجا كه گاهى به عنوان بيان باطن آن عرض اندام مى‏ كردند.


باز هم لطف خداوند شامل حال شيعيان و مؤمنين حقيقى شد كه ائمه‏عليهم السلام خزانه‏داران علم الهى هر از چند گاهى در فرصت‏هاى مناسب آن پارچه در هم پيچيده مهر شده را باز مى‏كردند و كلماتى اطمينان دهنده بر قلب‏ها از آن مى‏خواندند و دريچه‏هاى كوچكى از قرآن به روى ما باز مى‏كردند، كه كتاب حاضر نيز از همان كلمات نورانى بر گرفته است.
باز هم لطف خداوند شامل حال شيعيان و مؤمنين حقيقى شد كه ائمه ‏عليهم السلام خزانه‏ داران علم الهى هر از چند گاهى در فرصت‏ هاى مناسب آن پارچه در هم پيچيده مهر شده را باز مى ‏كردند و كلماتى اطمينان دهنده بر قلب‏ها از آن مى‏ خواندند و دريچه‏ هاى كوچكى از قرآن به روى ما باز مى‏ كردند، كه كتاب حاضر نيز از همان كلمات نورانى بر گرفته است.