پرش به محتوا

اسناد خطبه کوتاه پیامبر در غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== اسناد خطبه کوتاه پیامبر در غدیر<ref>ناگفته‏ هايى از اسناد خطبه غدير (موّحدى): ص۴۳ - ۸۲.</ref> ==
== اسناد خطبه کوتاه پیامبر در غدیر<ref>ناگفته‏ هايى از اسناد خطبه غدير (موّحدى): ص۴۳ - ۸۲.</ref> ==
  در بعضى موارد خطبه غدير به شكل كوتاه نقل شده، كه منافاتى با خطبه طولانى و مشهور غدير ندارد، بلكه بخش‏ هايى از آن خطبه است. بررسى اسناد خطبه كوتاه غدير به شرح زير مى ‏باشد: '''گفتار اول: خطبه كوتاه غدير در منابع اماميه'''
  '''گفتار اول: خطبه كوتاه غدير در منابع اماميه'''
 
در بعضى موارد خطبه غدير به شكل كوتاه نقل شده، كه منافاتى با خطبه طولانى و مشهور غدير ندارد، بلكه بخش‏ هايى از آن خطبه است. بررسى اسناد خطبه كوتاه غدير به شرح زير مى ‏باشد:


رئيس المحدثين محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه معروف به شيخ صدوق قدس اللَّه نفسه الزكيه (م ۳۸۱ ق) در اثرى ارزشمند به نام «الخصال» -  كه آن را با هدفى متفاوت و در قالبى جديد به رشته تحرير در آورد -  خطبه ‏اى از پيامبر گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله در روز غدير خم ارائه نموده، كه به سبب كمى حجم آن را خطبه كوتاهِ غدير مى ‏ناميم.مرحوم صدوق در اين كتاب، آن گونه كه خود گفته است با محوريت اعداد و تمركز بر خصال پسنديده و ناپسند ابواب اين كتاب را طبقه‏ بندى نموده است. <ref>«اما بعد، فانى وجدت مشايخى و اسلافى رحمة اللَّه عليهم قد صنّفوا فى فنون العلم كتباً و اغفلوا عن تصنيف كتاب يشتمل على الاعداد و الخصال المحمودة و المذمومة، و وجدت فى تصنيفه نفعاً كثيراً لطالب العلم و الراغب فى الخير. فتقرّبت الى اللَّه جلّ اسمه بتصنيف هذا الكتاب، طالباً لثوابه، و راغباً فى الفوز برحمته، و ارجو ان لا يخيبنى فيما املته و رجوته منه، بتطوّله و منّه، انه على كل شى‏ء قدير» .الخصال: ج ۱ ص ۱.
رئيس المحدثين محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه معروف به شيخ صدوق قدس اللَّه نفسه الزكيه (م ۳۸۱ ق) در اثرى ارزشمند به نام «الخصال» -  كه آن را با هدفى متفاوت و در قالبى جديد به رشته تحرير در آورد -  خطبه ‏اى از پيامبر گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله در روز غدير خم ارائه نموده، كه به سبب كمى حجم آن را خطبه كوتاهِ غدير مى ‏ناميم.مرحوم صدوق در اين كتاب، آن گونه كه خود گفته است با محوريت اعداد و تمركز بر خصال پسنديده و ناپسند ابواب اين كتاب را طبقه‏ بندى نموده است. <ref>«اما بعد، فانى وجدت مشايخى و اسلافى رحمة اللَّه عليهم قد صنّفوا فى فنون العلم كتباً و اغفلوا عن تصنيف كتاب يشتمل على الاعداد و الخصال المحمودة و المذمومة، و وجدت فى تصنيفه نفعاً كثيراً لطالب العلم و الراغب فى الخير. فتقرّبت الى اللَّه جلّ اسمه بتصنيف هذا الكتاب، طالباً لثوابه، و راغباً فى الفوز برحمته، و ارجو ان لا يخيبنى فيما املته و رجوته منه، بتطوّله و منّه، انه على كل شى‏ء قدير» .الخصال: ج ۱ ص ۱.
خط ۹: خط ۱۱:


مرحوم صدوق از ميان احاديث متعددى كه در اين خصوص وجود داشته، خطبه نبى مكرم اسلام ‏صلى الله عليه و آله در روز غدير خم را متذكر مى ‏شود. لذا سخنرانى پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در روز غدير با طُرق و اسنادى متعدد و صحيح در آثار متقدمان منعكس گرديد و براى هميشه بر جاى ماند.
مرحوم صدوق از ميان احاديث متعددى كه در اين خصوص وجود داشته، خطبه نبى مكرم اسلام ‏صلى الله عليه و آله در روز غدير خم را متذكر مى ‏شود. لذا سخنرانى پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در روز غدير با طُرق و اسنادى متعدد و صحيح در آثار متقدمان منعكس گرديد و براى هميشه بر جاى ماند.




البته مرحوم صدوق پس از نقل اين خطبه و ارائه اسناد و طرق آن، متذكر مى ‏شود كه احاديث هم معنى در اين خصوص بسيار است، و تصريح مى‏ كند كه همه آن احاديث را در كتاب «المعرفة فى الفضائل» جمع كرده است. اما متأسفانه اين كتاب هم اينک موجود نيست.
البته مرحوم صدوق پس از نقل اين خطبه و ارائه اسناد و طرق آن، متذكر مى ‏شود كه احاديث هم معنى در اين خصوص بسيار است، و تصريح مى‏ كند كه همه آن احاديث را در كتاب «المعرفة فى الفضائل» جمع كرده است. اما متأسفانه اين كتاب هم اينک موجود نيست.




هم چنين در انتهاى اين روايت از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمود: وجدنا فى كتاب على عليه السلام و عرفناه. اين امر نشان مى ‏دهد كه اين خطبه نخستين بار در كتاب «جامعه» -  كه از مواريث امامت است -  درج شده است.
هم چنين در انتهاى اين روايت از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمود: وجدنا فى كتاب على عليه السلام و عرفناه. اين امر نشان مى ‏دهد كه اين خطبه نخستين بار در كتاب «جامعه» -  كه از مواريث امامت است -  درج شده است.




كتاب جامعه يا همان كتاب على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام از اسرار و مواريث امامت بوده، و گاهى برخى دوستان يا مخالفان موفق شده‏ اند بخشى از آن را ببينند.
كتاب جامعه يا همان كتاب على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام از اسرار و مواريث امامت بوده، و گاهى برخى دوستان يا مخالفان موفق شده‏ اند بخشى از آن را ببينند.




پيش از مرحوم صدوق، مرحوم طبرى آملى كبير، طبرى دوم و انديشمند مشهور شيعى، متنى مشابه با اين خطبه را -  البته با حجمى كمتر <ref>حدود ۲۰۰ واژه.</ref>-  در قالب دو حديث پى در پى و با سندى متفاوت نسبت به اسناد «الخصال» در كتاب «المسترشد» ارائه كرده است. او اين روايت را نيز مانند اكثر روايات كتاب خود از رجال اهل تسنن نقل مى‏ كند.
پيش از مرحوم صدوق، مرحوم طبرى آملى كبير، طبرى دوم و انديشمند مشهور شيعى، متنى مشابه با اين خطبه را -  البته با حجمى كمتر <ref>حدود ۲۰۰ واژه.</ref>-  در قالب دو حديث پى در پى و با سندى متفاوت نسبت به اسناد «الخصال» در كتاب «المسترشد» ارائه كرده است. او اين روايت را نيز مانند اكثر روايات كتاب خود از رجال اهل تسنن نقل مى‏ كند.


در اين جا ابتدا سند و متن «المسترشد» ، و سپس اسناد و متن «الخصال» را به همراه ترجمه آن در پاورقى متذكر مى‏ شويم. سپس اسنادى را كه مرحوم صدوق ارائه كرده است، تفصيلاً مورد بحث قرار مى ‏دهيم:
در اين جا ابتدا سند و متن «المسترشد» ، و سپس اسناد و متن «الخصال» را به همراه ترجمه آن در پاورقى متذكر مى‏ شويم. سپس اسنادى را كه مرحوم صدوق ارائه كرده است، تفصيلاً مورد بحث قرار مى ‏دهيم:


الف. سند و متن خطبه كوتاه غدير در«المسترشد»  
=== '''الف. سند و متن خطبه كوتاه غدير در«المسترشد»''' ===
 
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَهْدِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنَا شِهَابُ بْنُ عَبَّادٍ الْبَصْرِيُ‏ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بَكْرٍ النَّخَعِيُّ، عَنْ حَكِيمِ بْنِ جُبَيْرٍ<ref>حكيم بن جبير اسدى كوفى. تهذيب الكمال: ج ۷ ص ۱۶۵ ش ۱۴۵۲. از راويان سنن اربعه؛ ابن‏ ماجه، ابو داود، ترمذى و نسائى است. وى در صف ياران و اصحاب امام سجاد عليه السلام بر شمرده شده است، و شايد از همين رو است كه رجاليون اهل‏ تسنن على الاتفاق او را تضعيف كرده ‏اند.</ref>، عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ: عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: لَمَّا كَانَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِشَجَرٍ يُدْعَى الدَّوْحَ فَقُمَ‏ مَا تَحْتَهُنَّ، ثُمَّ قَالَ: إِنِّي لَمْ أَجِدْ لِنَبِيٍّ إِلَّا نِصْفَ عُمُرِ النَّبِيِّ الَّذِي كَانَ قَبْلَهُ وَ إِنِّي أَوْشَكَ أَنْ أُدْعَى فَأُجِيبَ فَمَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ؟ فَقَالَ: كُلُّ رَجُلٍ مِنَّا كَمَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَقُولَ: نَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ‏ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَهْدِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنَا شِهَابُ بْنُ عَبَّادٍ الْبَصْرِيُ‏ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بَكْرٍ النَّخَعِيُّ، عَنْ حَكِيمِ بْنِ جُبَيْرٍ<ref>حكيم بن جبير اسدى كوفى. تهذيب الكمال: ج ۷ ص ۱۶۵ ش ۱۴۵۲. از راويان سنن اربعه؛ ابن‏ ماجه، ابو داود، ترمذى و نسائى است. وى در صف ياران و اصحاب امام سجاد عليه السلام بر شمرده شده است، و شايد از همين رو است كه رجاليون اهل‏ تسنن على الاتفاق او را تضعيف كرده ‏اند.</ref>، عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ: عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: لَمَّا كَانَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِشَجَرٍ يُدْعَى الدَّوْحَ فَقُمَ‏ مَا تَحْتَهُنَّ، ثُمَّ قَالَ: إِنِّي لَمْ أَجِدْ لِنَبِيٍّ إِلَّا نِصْفَ عُمُرِ النَّبِيِّ الَّذِي كَانَ قَبْلَهُ وَ إِنِّي أَوْشَكَ أَنْ أُدْعَى فَأُجِيبَ فَمَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ؟ فَقَالَ: كُلُّ رَجُلٍ مِنَّا كَمَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَقُولَ: نَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ‏ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):


خط ۳۲: خط ۳۶:


فَقَامَ رَجُلٌ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الثَّقَلَانِ؟ قَالَ: الْأَكْبَرُ، كِتَابُ اللَّهِ طَرَفُهُ بِيَدِ اللَّهِ وَ [الثَّانِي‏] سَبَبُ طَرَفِهِ بِأَيْدِيكُمْ، فَاسْتَمْسِكُوا بِهِ، وَ لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا، وَ الْأَصْغَرُ: عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، سَأَلْتُ رَبِّي ذَلِكَ لَهُمَا، فَلَا تُقَدِّمُوهُمْ فَتَهْلِكُوا، وَ لَا تَتَخَلَّفُوا عَنْهُمْ فَتَضِلُّوا، وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ‏ ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه .<ref>المسترشد: ص ۴۶۵ ، ۶۶۴ ح ۱۵۷ ، ۱۵۸.</ref>
فَقَامَ رَجُلٌ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الثَّقَلَانِ؟ قَالَ: الْأَكْبَرُ، كِتَابُ اللَّهِ طَرَفُهُ بِيَدِ اللَّهِ وَ [الثَّانِي‏] سَبَبُ طَرَفِهِ بِأَيْدِيكُمْ، فَاسْتَمْسِكُوا بِهِ، وَ لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا، وَ الْأَصْغَرُ: عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، سَأَلْتُ رَبِّي ذَلِكَ لَهُمَا، فَلَا تُقَدِّمُوهُمْ فَتَهْلِكُوا، وَ لَا تَتَخَلَّفُوا عَنْهُمْ فَتَضِلُّوا، وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ‏ ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه .<ref>المسترشد: ص ۴۶۵ ، ۶۶۴ ح ۱۵۷ ، ۱۵۸.</ref>


همان طور كه ملاحظه مى ‏شود اين خطبه با يك واسطه از يكى از مشهورترين مشايخ بخارى و مسلم به نام شهاب بن عبّاد بصرى <ref>شهاب بن عبّاد عبدى عصرى بصرى، ابوعمرو كوفى. تهذيب الكمال: ج ۱۲ ص ۵۷۵ ش ۲۷۷۸. متوفاى ۲۲۴ هجرى قمرى، و از مشايخ بخارى و مسلم، و از روات صحيح بخارى، صحيح مسلم، سنن ابن‏ماجه و سنن ترمذى است. وى نزد انديشمندان رجالى اهل ‏تسنن به اكمل وجه توفيق شده است و هيچ جرح و ضعفى متوجه او نيست.</ref> نقل شده است.
همان طور كه ملاحظه مى ‏شود اين خطبه با يك واسطه از يكى از مشهورترين مشايخ بخارى و مسلم به نام شهاب بن عبّاد بصرى <ref>شهاب بن عبّاد عبدى عصرى بصرى، ابوعمرو كوفى. تهذيب الكمال: ج ۱۲ ص ۵۷۵ ش ۲۷۷۸. متوفاى ۲۲۴ هجرى قمرى، و از مشايخ بخارى و مسلم، و از روات صحيح بخارى، صحيح مسلم، سنن ابن‏ماجه و سنن ترمذى است. وى نزد انديشمندان رجالى اهل ‏تسنن به اكمل وجه توفيق شده است و هيچ جرح و ضعفى متوجه او نيست.</ref> نقل شده است.


ب. اسناد و متن خطبه كوتاه غدير در «الخصال»
=== '''ب. اسناد و متن خطبه كوتاه غدير در «الخصال»''' ===
 
مرحوم صدوق در كتاب «الخصال»خطبه كوتاه را اين گونه ضبط كرده است:
مرحوم صدوق در كتاب «الخصال»خطبه كوتاه را اين گونه ضبط كرده است:


خط ۴۶: خط ۴۸:
قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ فَعَرَضْتُ هَذَا الْكَلَامَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ صَدَقَ أَبُو الطُّفَيْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْكَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع وَ عَرَفْنَاهُ- وَ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أَسِيدٍ الْغِفَارِيِّ بِمِثْلِ هَذَا الْحَدِيثِ سَوَاء.<ref>الخصال: ج ۱ ص ۶۵ ح ۹۸.</ref>
قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ فَعَرَضْتُ هَذَا الْكَلَامَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ صَدَقَ أَبُو الطُّفَيْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْكَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع وَ عَرَفْنَاهُ- وَ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أَسِيدٍ الْغِفَارِيِّ بِمِثْلِ هَذَا الْحَدِيثِ سَوَاء.<ref>الخصال: ج ۱ ص ۶۵ ح ۹۸.</ref>


ابوالطفيل از حذيفة بن اسيد غفارى نقل مى‏ كند كه چون پيامبر خداصلى الله عليه و آله از حجة الوداع بازگشت و ما در خدمت او بوديم، آمد تا به جحفه رسيد. پس به اصحاب فرمان داد كه فرود آيند، و آن ها فرود آمدند. آن گاه نداى نماز داده شد و با اصحاب خود دو ركعت نماز خواند. سپس صورت خود را به سوى آنان كرد و به آنان فرمود:


«همانا خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه من مى ‏ميرم و شما هم مى ‏ميريد، و گويا كه من دعوت شده ‏ام و آن دعوت را اجابت كرده ‏ام. و من در برابر آن چيزى كه با آن به سوى شما فرستاده شده‏ ام مسئول هستم، و نيز از آنچه ميان شما باقى مى گذارم -  يعنى كتاب خدا و حجت او -  ، و شما نيز مسئول هستيد. شما به پروردگارتان چه خواهيد گفت؟ گفتند:


ابوالطفيل از حذيفة بن اسيد غفارى نقل مى‏كند كه چون پيامبرخداصلى الله عليه وآله از حجةالوداع بازگشت و ما در خدمت او بوديم، آمد تا به جحفه رسيد. پس به اصحاب فرمان داد كه فرود آيند، و آنها فرود آمدند. آنگاه نداى نماز داده شد و با اصحاب خود دو ركعت نماز خواند. سپس صورت خود را به سوى آنان كرد و به آنان فرمود:
مى ‏گوييم: تو پيام را رسانيدى و نصيحت كردى و مجاهدت نمودى. پس خداوند از سوى ما به تو بهترين پاداش بدهد.




همانا خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه من مى‏ميرم و شما هم مى‏ميريد، و گويا كه من دعوت شده‏ام و آن دعوت را اجابت كرده‏ام. و من در برابر آن چيزى كه با آن به سوى شما فرستاده شده‏ام مسئول هستم، و نيز از آنچه ميان شما باقى مى‏گذارم -  يعنى كتاب خدا و حجت او -  ، و شما نيز مسئول هستيد. شما به پروردگارتان چه خواهيد گفت؟ گفتند: مى‏گوييم: تو پيام را رسانيدى و نصيحت كردى و مجاهدت نمودى. پس خداوند از سوى ما به تو بهترين پاداش بدهد.
آن گاه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به آنان فرمود: آيا شما گواهى نمى‏ دهيد كه خدايى جز خداى يگانه نيست، و اين كه من فرستاده خدا به سوى شما هستم، و اين كه بهشت حق است، و اين كه آتش جهنم حق است، و اين كه زنده شدن پس از مرگ حق است؟ گفتند: به همه اين ها گواهى مى ‏دهيم.




آنگاه پيامبرخداصلى الله عليه وآله به آنان فرمود: آيا شما گواهى نمى‏دهيد كه خدايى جز خداى يگانه نيست، و اينكه من فرستاده خدا به سوى شما هستم، و اينكه بهشت حق است، و اينكه آتش جهنم حق است، و اينكه زنده شدن پس از مرگ حق است؟ گفتند: به همه اينها گواهى مى‏دهيم.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خدايا، به آن چه كه مى‏ گويند شاهد باش. آگاه باشيد كه من شما را گواه مى‏ گيرم كه من شهادت مى‏ دهم كه خداوند مولاى من است و من مولاى هر مسلمانى هستم، و من به مؤمنان از خودشان اولى هستم. آيا شما به آن اقرار مى‏ كنيد و به آن گواهى مى‏ دهيد؟ گفتند:


آرى، ما درباره شما به آن شهادت مى‏ دهيم. پس فرمود: آگاه باشيد كه هر كس من مولاى او هستم على ‏عليه السلام مولاى او است، و او اين شخص است.


پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خدايا، به آنچه كه مى‏گويند شاهد باش. آگاه باشيد كه من شما را گواه مى‏گيرم كه من شهادت مى‏دهم كه خداوند مولاى من است و من مولاى هر مسلمانى هستم، و من به مؤمنان از خودشان اولى هستم. آيا شما به آن اقرار مى‏كنيد و به آن گواهى مى‏دهيد؟ گفتند: آرى، ما درباره شما به آن شهادت مى‏دهيم. پس فرمود: آگاه باشيد كه هر كس من مولاى او هستم على‏عليه السلام مولاى او است، و او اين شخص است.


سپس دست على‏ عليه السلام را گرفت و آن را با دست خود بالا برد، تا اين كه زير بغل هر دو آشكار شد. سپس فرمود: خداوندا، دوست بدار هر كس كه او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس كه او را دشمن بدارد. و يارى كن به هر كس كه او را يارى كند، و خوار كن هر كس كه او را خوار سازد.


سپس دست على‏عليه السلام را گرفت و آن را با دست خود بالا برد، تا اينكه زير بغل هر دو آشكار شد. سپس فرمود: خداوندا، دوست بدار هر كس كه او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس كه او را دشمن بدارد. و يارى كن به هر كس كه او را يارى كند، و خوار كن هر كس كه او را خوار سازد.


آگاه باشيد كه من پيشتاز شما در (مرگ)هستم، و شما در حوض (كوثر) به من وارد خواهيد شد. حوض من فردا وسعتى چون وسعت ميان بصرى و صنعا خواهد داشت. در آن پياله‏ هايى از نقره به تعداد ستارگان آسمان است. آگاه باشيد، فردا كه وارد حوض من شديد از شما درباره آن چه كه از شما به آن چنين روزى گواهى گرفتم خواهم پرسيد؛ كه چه رفتار كرديد و بعد از من با ثقلين (دو چيز گران بها) چه كرديد؟


آگاه باشيد كه من پيشتاز شما )در مرگ( هستم، و شما در حوض )كوثر( به من وارد خواهيد شد. حوض من فردا وسعتى چون وسعت ميان بصرى و صنعا خواهد داشت. در آن پياله‏هايى از نقره به تعداد ستارگان آسمان است. آگاه باشيد، فردا كه وارد حوض من شديد از شما درباره آنچه كه از شما به آن چنين روزى گواهى گرفتم خواهم پرسيد؛ كه چه رفتار كرديد و بعد از من با ثقلين )دو چيز گرانبها( چه كرديد؟ وقتى با من ملاقات نموديد به من نظر بدهيد كه چگونه پس از من با آنها رفتار كرديد.
وقتى با من ملاقات نموديد به من نظر بدهيد كه چگونه پس از من با آن ها رفتار كرديد.گفتند:


گفتند: يا رسول‏اللَّه، اين دو چيز گرانبها چيست؟ فرمود: چيز گرانبهاى بزرگ‏تر كتاب خداوند است، كه واسطه‏اى است كشيده شده از خدا و من در دستان شما؛ كه يك طرف آن در دست خدا و طرف ديگرش در دست شماست. دانش گذشته و آينده تا روز قيامت در آن است. و اما چيز گرانبهاى كوچك كه ملازم قرآن است، آن على بن ابى‏طالب‏عليه السلام و عترت او هستند. اين دو امانت از هم جدا نشوند تا وقتى كه بر حوض )كوثر( بر من وارد شوند.
يا رسول ‏اللَّه، اين دو چيز گران بها چيست؟ فرمود: چيز گران بهاى بزرگ ‏تر كتاب خداوند است، كه واسطه ‏اى است كشيده شده از خدا و من در دستان شما؛ كه يك طرف آن در دست خدا و طرف ديگرش در دست شماست. دانش گذشته و آينده تا روز قيامت در آن است.


و اما چيز گران بهاى كوچك كه ملازم قرآن است، آن على بن ابى طالب‏ عليه السلام و عترت او هستند. اين دو امانت از هم جدا نشوند تا وقتى كه بر حوض (كوثر) بر من وارد شوند.»


معروف بن خرّبوذ مى‏گويد: اين سخن را بر امام باقرعليه السلام عرضه كردم، فرمود: ابوالطفيل راست گفته، خدا رحمتش كند، و ما آن را در كتاب على‏عليه السلام چنين يافتيم و شناختيم. برگرفته از ترجمه جعفرى.


معروف بن خرّبوذ مى‏ گويد: اين سخن را بر امام باقرعليه السلام عرضه كردم، فرمود: ابوالطفيل راست گفته، خدا رحمتش كند، و ما آن را در كتاب على ‏عليه السلام چنين يافتيم و شناختيم.


ج. تحقيقى در اسناد خطبه كوتاه غدير در »الخصال« شيخ صدوق
===== '''ج. تحقيقى در اسناد خطبه كوتاه غدير در «الخصال»شيخ صدوق''' =====
مرحوم صدوق در ابتداى اين خطبه، سلسله روات را تا معروف بن خربوذ، عن ابى الطفيل، عن حذيفة بن اسيد الغفارى بر می ‏شمرد. سپس در انتهاى روايت متذكر مى‏ شود كه معروف مى‏ گويد: اين حديث را براى امام باقر عليه السلام از قول ابى‏ الطفيل خواندم، امام فرمود: صدق ابو الطفيل رحمه اللَّه. در نتيجه در انتهاى اين روايت تقرير امام باقر عليه السلام نيز وجود دارد.


مرحوم صدوق در ابتداى اين خطبه، سلسله روات را تا معروف بن خربوذ، عن ابى‏الطفيل، عن حذيفة بن اسيد الغفارى بر مى‏شمرد. سپس در انتهاى روايت متذكر مى‏شود كه معروف مى‏گويد: اين حديث را براى امام باقرعليه السلام از قول ابى‏الطفيل خواندم، امام فرمود: صدق ابوالطفيل رحمه اللَّه. در نتيجه در انتهاى اين روايت تقرير امام باقرعليه السلام نيز وجود دارد.
مرحوم صدوق در مجموع دو طريق و پنج سند براى اين روايت ذكر كرده است، كه همگى اين اسناد در تركيب «محمد بن ابى ‏عمير، عن عبداللَّه بن سنان، عن معروف بن خربوذ» مشترك هستند.


وضعيت اسناد ارائه شده توسط مرحوم صدوق در اين خطبه آن قدر روشن و آشكار است كه بدون نياز به رجوع به منابع رجالى نيز صحت آن ها به روشنى قابل دريافت است. از پنج<ref>البته اين روايت در مجموع داراى هفت سند است، كه با ادغام سندهاى نقل شده از ابن‏ الوليد، تعداد اسناد اين روايت را پنج سند در نظر گرفته‏ ايم. در شرح متنى اسناد اين روايت اين امر مشخص است. </ref> سند ارائه شده در خصوص اين روايت، چهار سند آن صحيح است. در نتيجه خطبه كوتاه غدير با اسناد صحيح گزارش شده است.


مرحوم صدوق در مجموع دو طريق و پنج سند براى اين روايت ذكر كرده است، كه همگى اين اسناد در تركيب »محمد بن ابى‏عمير، عن عبداللَّه بن سنان، عن معروف بن خربوذ« مشترك هستند.
اسناد اين خطبه همگى به راوى عظيم المنزله و جليل ‏القدر شيعه جناب محمد بن زياد ابى ‏عمير ازدى منتهى، و از اين دانشمند بزرگ به امام باقر عليه السلام و رسول گرامى اسلام ‏صلى الله عليه وآله ختم مى‏ گردد.  


 
====== '''د. شرح متنى اسناد خطبه كوتاه غدير''' ======
وضعيت اسناد ارائه شده توسط مرحوم صدوق در اين خطبه آن قدر روشن و آشكار است كه بدون نياز به رجوع به منابع رجالى نيز صحت آنها به روشنى قابل دريافت است. از پنج××× 1 البته اين روايت در مجموع داراى هفت سند است، كه با ادغام سندهاى نقل شده از ابن‏الوليد، تعداد اسناد اين روايت را پنج سند در نظر گرفته‏ايم. در شرح متنى اسناد اين روايت اين امر مشخص است. ××× سند ارائه شده در خصوص اين روايت، چهار سند آن صحيح است. در نتيجه خطبه كوتاه غدير با اسناد صحيح گزارش شده است.
 
اسناد اين خطبه همگى به راوى عظيم المنزله و جليل‏القدر شيعه جناب محمد بن زياد ابى‏عمير ازدى منتهى، و از اين دانشمند بزرگ به امام باقرعليه السلام و رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله ختم مى‏گردد.
 
 
د. شرح متنى اسناد خطبه كوتاه غدير




سند اول:
سند اول:


حدثنا محمد بن الحسن بن احمد بن الوليد رضى اللَّه عنه، قال: حدثنا محمد بن الحسن الصفار، عن محمد بن الحسين بن ابى‏الخطاب و يعقوب بن يزيد، جميعاً عن محمد بن ابى‏عمير، عن عبداللَّه بن سنان، عن معروف بن خربوذ، عن ابى‏الطفيل عامر بن وائلة، عن حذيفة بن اسيد الغفارى، قال: لما رجع رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله... .
حدثنا محمد بن الحسن بن احمد بن الوليد رضى اللَّه عنه، قال: حدثنا محمد بن الحسن الصفار، عن محمد بن الحسين بن ابى الخطاب و يعقوب بن يزيد، جميعاً عن محمد بن ابى‏ عمير، عن عبداللَّه بن سنان، عن معروف بن خربوذ، عن ابى ‏الطفيل عامر بن وائلة، عن حذيفة بن اسيد الغفارى، قال: لما رجع رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه و آله... .
 


سند دوم:
سند دوم:


]حدثنا محمد بن الحسن بن احمد بن الوليد رضى اللَّه عنه، قال: حدثنا محمد بن الحسن الصفار، عن محمد بن الحسين بن ابى‏الخطاب و يعقوب بن يزيد، جميعاً، عن محمد بن ابى‏عمير، عن عبداللَّه بن سنان[، قال معروف بن خربوذ: فعرضت هذا الكلام××× 1 منظور از »هذا الكلام« دقيقاً خود خطبه است، و شيخ صدوق اين مطلب را فوراً در ادامه خطبه آورده است. قضيه از اين قرار است كه معروف بن خربوذ -  كه از برجسته‏ترين شاگردان حضرت امام باقرعليه السلام است -  اين خطبه را به نقل از ابوالطفيل براى حضرت قرائت مى‏نمايد، و حضرت آن را تصديق نموده و براى ابوالطفيل دعا مى‏كنند. از اين جهت، اين سند در واقع »تقرير« معصوم به شمار آيد. از آنجايى كه قول و فعل و تقرير معصوم در حجيت تفاوتى با يكديگر ندارند، در نتيجه اين سند نيز بايد در شمار اسناد اين روايت قرار گيرد. ××× على ابى‏جعفرصلى الله عليه وآله، فقال: صدق ابوالطفيل رحمه اللَّه هذا الكلام. وجدناه فى كتاب على‏عليه السلام و عرفناه.
]حدثنا محمد بن الحسن بن احمد بن الوليد رضى اللَّه عنه، قال: حدثنا محمد بن الحسن الصفار، عن محمد بن الحسين بن ابى ‏الخطاب و يعقوب بن يزيد، جميعاً، عن محمد بن ابى‏ عمير، عن عبداللَّه بن سنان[، قال معروف بن خربوذ: فعرضت هذا الكلام<ref>منظور از «هذا الكلام»دقيقاً خود خطبه است، و شيخ صدوق اين مطلب را فوراً در ادامه خطبه آورده است. قضيه از اين قرار است كه معروف بن خربوذ -  كه از برجسته ‏ترين شاگردان حضرت امام باقر عليه السلام است -  اين خطبه را به نقل از ابوالطفيل براى حضرت قرائت مى ‏نمايد، و حضرت آن را تصديق نموده و براى ابو الطفيل دعا مى ‏كنند. از اين جهت، اين سند در واقع «تقرير»معصوم به شمار آيد. از آن جايى كه قول و فعل و تقرير معصوم در حجيت تفاوتى با يك ديگر ندارند، در نتيجه اين سند نيز بايد در شمار اسناد اين روايت قرار گيرد. </ref> على ابى ‏جعفر صلى الله عليه و آله، فقال: صدق ابو الطفيل رحمه اللَّه هذا الكلام. وجدناه فى كتاب على ‏عليه السلام و عرفناه.سند سوم:
 
 
سند سوم:


حدثنا ابى رضى اللَّه عنه، قال: حدثنا على بن ابراهيم، عن ابيه، عن محمد بن ابى‏عمير، عن ... )مانند سند اول( .
حدثنا ابى رضى اللَّه عنه، قال: حدثنا على بن ابراهيم، عن ابيه، عن محمد بن ابى‏عمير، عن ... (مانند سند اول) .


سند چهارم:
سند چهارم:


حدثنا جعفر بن محمد بن مسرور رضى اللَّه عنه، قال: حدثنا الحسين بن محمد بن عامر، عن عمه عبداللَّه بن عامر، عن محمد بن ابى‏عمير، عن ... )مانند سند اول( .
حدثنا جعفر بن محمد بن مسرور رضى اللَّه عنه، قال: حدثنا الحسين بن محمد بن عامر، عن عمه عبداللَّه بن عامر، عن محمد بن ابى‏ عمير، عن ... (مانند سند اول) .سند پنجم:
 


سند پنجم:
حدثنا محمد بن موسى بن المتوكل رضى اللَّه عنه<ref>محمد بن موسى بن المتوكل. الخلاصة (حلى) : ص ۱۴۹: ثقة، و ان السيد بن طاووس فى «فلاح السائل»الفصل التاسع ‏عشر، ص ۱۵۸، ادعى الاتفاق على وثاقته، حيث قال عند ذكره رواية فى سندها محمد بن موسى بن المتوكل: و رواة الحديث ثقات بالاتفاق. اقول: هو من مشايخ الاربعة الذين نقل عنهم الصدوق كثيراً فى آثاره. هم: ابيه على بن الحسين، و ابن الوليد، و محمد بن موسى بن المتوكل و محمد بن على الماجيلويه، فلا شك فى وثاقتهم عندنا.  </ref>، قال: حدثنا على بن الحسين السعدآبادى<ref>اين راوى تنها راوى مذكور در اسناد اين خطبه است كه وثاقت آن ثابت نيست. وى از روات كامل الزيارات است. </ref>، عن احمد بن ابى‏ عبداللَّه البرقى<ref>   احمد بن ابى‏عبداللَّه البرقى. الفهرست (نجاشى): ص ۷۷ : و كان ثقة فى نفسه، يروى عن الضعفاء و اعتمد المراسيل. الفهرست (طوسى): ص ۵۳ : كان ثقة فى نفسه، غير انه اكثر الرواية عن الضعفاء و اعتمد المراسيل. ابن ‏الغضائرى: ج ۱ ص ۳۹: طعن القميون عليه. و ليس الطعن فيه، انما الطعن فى من يروى عنه؛ فانه كان لا يبالى عمن يأخذ على طريقة اهل الاخبار. و كان احمد بن محمد بن عيسى ابعده عن قم، ثم اعاده اليها و اعتذر اليه. الرجال (ابن‏ داوود) : ص ۴۰: و يقوى عندى ثقته. الخلاصة (حلى) : ص ۱۵: ثقة، غير انه اكثر الرواية عن الضعفاء و اعتمد المراسيل... . عندى ان روايته مقبولة. </ref>، عن ابيه<ref>    ابيه: محمد بن خالد البرقى: رجال الطوسى: ص ۳۶۳: ثقة. الخلاصة (حلى) : ص ۱۳۹: ثقة، و... . قال النجاشى: انه ضعيف الحديث و الاعتماد عندى، على قول الشيخ ابى‏ جعفر الطوسى من تعديله.  </ref>، عن محمد بن ابى‏ عمير، عن ... (مانند سند اول ).


حدثنا محمد بن موسى بن المتوكل رضى اللَّه عنه××× 1 محمد بن موسى بن المتوكل. الخلاصة )حلى( : ص 149: ثقة، و ان السيد بن طاووس فى »فلاح السائل« الفصل التاسع‏عشر، ص 158، ادعى الاتفاق على وثاقته، حيث قال عند ذكره رواية فى سندها محمد بن موسى بن المتوكل: و رواة الحديث ثقات بالاتفاق. اقول: هو من مشايخ الاربعة الذين نقل عنهم الصدوق كثيراً فى آثاره. هم: ابيه على بن الحسين، و ابن الوليد، و محمد بن موسى بن المتوكل و محمد بن على الماجيلويه، فلا شك فى وثاقتهم عندنا. ×××، قال: حدثنا على بن الحسين السعدآبادى××× 2 اين راوى تنها راوى مذكور در اسناد اين خطبه است كه وثاقت آن ثابت نيست. وى از روات كامل الزيارات است. ×××، عن احمد بن ابى‏عبداللَّه البرقى××× 3 احمد بن ابى‏عبداللَّه البرقى. الفهرست )نجاشى( : ص 77 : و كان ثقة فى نفسه، يروى عن الضعفاء و اعتمد المراسيل. الفهرست )طوسى( : ص 53 : كان ثقة فى نفسه، غير انه اكثر الرواية عن الضعفاء و اعتمد المراسيل. ابن‏الغضائرى: ج 1 ص 39: طعن القميون عليه. و ليس الطعن فيه، انما الطعن فى من يروى عنه؛ فانه كان لا يبالى عمن يأخذ على طريقة اهل الاخبار. و كان احمد بن محمد بن عيسى ابعده عن قم، ثم اعاده اليها و اعتذر اليه. الرجال )ابن‏داوود( : ص 40: و يقوى عندى ثقته. الخلاصة )حلى( : ص 15: ثقة، غير انه اكثر الرواية عن الضعفاء و اعتمد المراسيل... . عندى ان روايته مقبولة. ×××، عن ابيه××× 4 ابيه: محمد بن خالد البرقى: رجال الطوسى: ص 363: ثقة. الخلاصة )حلى( : ص 139: ثقة، و... . قال النجاشى: انه ضعيف الحديث و الاعتماد عندى، على قول الشيخ ابى‏جعفر الطوسى من تعديله. ×××، عن محمد بن ابى‏عمير، عن ... )مانند سند اول( .


ه  ..


ه  ..