آيه ۱۱۸ آل عمران و غدیر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
| مکان نزول =مدینه | | مکان نزول =مدینه | ||
| موضوع =منع مؤمنان از دوستگرفتن از غیر همکیش | | موضوع =منع مؤمنان از دوستگرفتن از غیر همکیش | ||
| صوت =آیه ۱۱۸ آل عمران.mp3 | |||
| توضیح صوت =ترتیل آیه ۱۱۸ سوره آل عمران با صدای شهریار پرهیزگار | |||
}} | }} | ||
'''آیه ۱۱۸ آل عمران''' از جمله آیاتی که پس از توطئه اصحاب [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] نازل شد و در آن به مؤمنان توصیه شد تا از منافقان دوری کنند و اسرار خود را در اختیار آنان قرار ندهند. | |||
برخی محققان، با توجه به شأن نزول آیه، که درباره اصحاب [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] است، شش موضوع از آیه برداشت کردهاند: نامسلمانی اصحاب صحیفه، لزوم اجتناب از آنان، مفسدبودن آنان، لذت اصحاب صحيفه از رنج مردم، دشمنی علنی آنان با اسلام و کینه آنان نسبت به [[معصومین علیهم السلام|اهل بیت علیهم السلام]]. برای نمونه درباره لزوم اجتناب از منافقان گفته شده که مسلمانان بايد در طول تاريخ از اصحاب صحيفه فاصله بگيرند و در حذر باشند؛ زيرا خداوند با امر «همراز خود قرار ندهيد» به مسلمانان هشدار داده كه اسرار خود را در اختيار آنان قرار ندهند. آيا نبايد فكر كرد كه پايان اين راه به كجا خواهد رسيد كه مسلمانان نه تنها اسرار خود را در اختيار آنان گذاردند، بلكه امور دين، دنيا و آخرت خود را به آنان سپردند. | |||
== آیهای درباره اصحاب صحیفه == | == آیهای درباره اصحاب صحیفه == | ||
به گفته برخی محققان، از جمله آياتى كه در سفر [[حجةالوداع]] و پس از اتمام مراسم حج و در مورد اصحاب [[صحیفه ملعونه اول|صحيفه]] بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد آیه ۱۱۸ سوره آل عمران بوده است: {{قرآن|يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ|ترجمه=اى كسانى كه ايمان آوردهايد صاحب سرّ خود قرار ندهيد كسانى را كه از شما نيستند و از هيچ فسادى در كار شما كوتاهى نمىكنند و دوست دارند آنچه شما را به سختى مىاندازد. | به گفته برخی محققان، از جمله آياتى كه در سفر [[حجةالوداع]] و پس از اتمام مراسم حج و در مورد اصحاب [[صحیفه ملعونه اول|صحيفه]] بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد آیه ۱۱۸ سوره آل عمران بوده است: {{قرآن|يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ|ترجمه=اى كسانى كه ايمان آوردهايد صاحب سرّ خود قرار ندهيد كسانى را كه از شما نيستند و از هيچ فسادى در كار شما كوتاهى نمىكنند و دوست دارند آنچه شما را به سختى مىاندازد. | ||
خط ۳۴: | خط ۴۰: | ||
=== چهارم: لذت اصحاب صحيفه از رنج مردم === | === چهارم: لذت اصحاب صحيفه از رنج مردم === | ||
اصحاب صحيفه آسايش و آرامش مسلمانان را از میان بردند. اين موضوع را خداوند با عبارت {{قرآن|وَدُّوا ما عَنِتُّمْ}} آورده كه معنايش لذتبردن اصحاب صحيفه از رنج مردم است. پس اصحاب صحیفه گذشته از روزهاى حضور پيامبر صلى الله عليه و آله كه با توطئههاى خود آرامش مسلمانان را بر هم مىريختند، با اجراى مفاد صحيفه، مسلمانان را از نعمتهايى كه با حضور صاحب ولايت از آن بهرهمند میشدند محروم کردند و اين بالاترين لذت براى حسودان امت اسلام بود. جز [[کفّار|کافر]] به ملت اسلام [[حسد]] نمىورزد و از رنجكشيدن آنان لذت نمىبرد. | اصحاب [[صحیفه ملعونه اول|صحيفه]] آسايش و آرامش مسلمانان را از میان بردند. اين موضوع را خداوند با عبارت {{قرآن|وَدُّوا ما عَنِتُّمْ}} آورده كه معنايش لذتبردن اصحاب صحيفه از رنج مردم است. پس اصحاب صحیفه گذشته از روزهاى حضور پيامبر صلى الله عليه و آله كه با توطئههاى خود آرامش مسلمانان را بر هم مىريختند، با اجراى مفاد صحيفه، مسلمانان را از نعمتهايى كه با حضور صاحب ولايت از آن بهرهمند میشدند محروم کردند و اين بالاترين لذت براى حسودان امت اسلام بود. جز [[کفّار|کافر]] به ملت اسلام [[حسد]] نمىورزد و از رنجكشيدن آنان لذت نمىبرد. | ||
همچنین، اخلاق تند [[عمر بن خطاب]] هم یکی از نمودهای تلخکردن زندگی بر مسلمانان تلقی شده و نمونههایی برای آن آورده شده است: | همچنین، اخلاق تند [[عمر بن خطاب]] هم یکی از نمودهای تلخکردن زندگی بر مسلمانان تلقی شده و نمونههایی برای آن آورده شده است: | ||
خط ۴۳: | خط ۴۹: | ||
* به ابوبكر گفتند: {{متن عربی | اتَسْتَخْلِفُ عَلَيْنا فَظّاً غَليظاً|ترجمه=آيا شخص تندخو و خشنى را خليفه بعد از خود قرار مىدهى}}.<ref>الايضاح، ص۹۷.</ref> | * به ابوبكر گفتند: {{متن عربی | اتَسْتَخْلِفُ عَلَيْنا فَظّاً غَليظاً|ترجمه=آيا شخص تندخو و خشنى را خليفه بعد از خود قرار مىدهى}}.<ref>الايضاح، ص۹۷.</ref> | ||
=== پنجم: عداوت علنى اصحاب صحيفه === | |||
اصحاب صحيفه با | اصحاب [[صحیفه ملعونه اول|صحيفه]] با آنکه در صدد كتمان اقدامات خود بودند، چنان با پيامبر صلى الله عليه و آله دشمن بودند كه اين كينهتوزى بیاختيار از سخنان و حركاتشان ظاهر مىشد. خداوند با اشاره به اين نكته مىفرمايد: {{قرآن|قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ|ترجمه=دشمنى و كينه از دهان آنان ظاهر شده است}}.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۲۳۶-۲۱۹.</ref> این قسمت از آیه نشان میدهد که هر كس در آن موقعيت چنان سخنانى را بهميان آورَد، هرگز نمىتواند در صدد مقاصد خيرخواهانه باشد و يقيناً از روى دشمنی مىگويد. | ||
آن | === ششم: كينههاى پنهانى اصحاب صحيفه === | ||
بنابر نظر برخی محققان، بر اساس این آيه، آنچه اصحاب [[صحیفه ملعونه اول|صحيفه]] در دشمنى با اهل بيت عليهم السلام و اسلام انجام دادند از آنچه در دل داشتند بسيار بالاتر از آن بود؛ چنانكه خداوند مىفرمايد: {{قرآن|وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ|ترجمه=آنچه سينههاى آنان در خود مخفى كرده بزرگتر و مهمتر است}}. در نامهای از [[عمر بن خطاب]] به [[معاوية بن ابوسفیان]] نمونهای از این كينه دیده میشود:<ref>بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۸۷-۳۰۰.</ref> حَمله كوبندهاى بر ستاره درخشان بنىهاشم آوردم - همو كه داماد محمد است- و بر آن بانويى كه او را سيده زنان جهان قرار دادهاند! در آن حمله به خالد بن وليد گفتم: تو و يارانمان سراغ آوردن هيزم برويد و من خانه را آتش مىزنم. منظره بهقدرى دهشتناک بود كه نزديک بود از درِ خانه على باز گردم، ولى كينههاى على را به ياد آوردم و اينكه در ريختن خون بزرگان عرب ولع داشت و حيله محمد و سحر او را بهخاطر آوردم. اين بود كه با لگد به در زدم در حالى كه فاطمه شكم خود را به در چسبانده بود و از باز شدن آن ممانعت مىكرد. با اين ضربه از او صداى فريادى شنيدم كه گمان كردم مدينه را زير و رو كرد. صداى ناله او را كه از سقط جنين بود شنيدم در حالى كه به ديوار تكيه داده بود. با اين همه، در را فشار دادم و داخل شدم. فاطمه رو در روى من ظاهر شد و من چنان بر دو گونه او سيلى زدم كه گوشواره او شكست و روى زمين افتاد و درد او شدت پيدا كرد و داخل اتاق شد و در آنجا فرزندش - كه على او را محسن نام نهاده بود- سقط شد. | |||
درباره قساوتى كه در بردن اميرالمؤمنين عليه السلام براى بيعت بهكار گرفته در این نامه چنین آمده است: عده زيادى را جمع كردم، نه براى آنكه در مقابل على زياد باشيم، بلكه براى آنكه قلب خود را محكم نمايم. آمديم در حالى كه على در محاصره قرار گرفته بود. او را به اجبار از خانهاش بيرون آوردم و كشانكشان براى [[بیعت]] بردم، در حالى كه يقين داشتم بدون شک كه اگر من و همه مردم زمين بخواهيم او را به زور حركت دهيم و او نخواهد ما نيز قادر نخواهيم بود؛ ولى مطالبى در دل او بود كه من مىدانستم ولى به زبان نمىآوردم. من مايل نبودم او را وادار به بيعت كنم، چرا كه مىترسيدم در بلايى كه از من به تأخير انداخته تعجيل كند و ابوبكر هم آرزو كرد كه اى كاش على را در آن مكان نمىديد بهخاطر وحشتی كه از او بر دلش افتاده بود. اى معاويه، چه كسى توانسته كارى مثل من انجام دهد و چه كسى توانسته انتقام كينههاى گذشتهاش را مثل من بگيرد. | |||
به مردم | سپس بار ديگر از جسارت خود در ماجراى سقيفه مىگويد و بر ضديت با پيامبر صلى الله عليه و آله افتخار مىكند: محمد به مردم چنين فهماند كه بر فراز منبرِ او جز خودش و على و متوليان امور از اهل بيتش قرار نخواهند گرفت؛ ولى سحر او باطل شد و تلاش او پوچ گرديد و ابوبكر بر فراز آن منبر نشست و بعد از او من بر فراز آن قرار گرفتم و اميدوارم شما بنىاميه پايههاى طناب آن باشيد. به همين جهت است كه اختيار امور را به تو سپردهام و زمام آن را در اختيار تو قرار دادهام و تو را درباره آن آشنا كردهام و با اين اقدامات با سخن محمد درباره شما مخالفت كردهام. | ||
آنگاه [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] را هشدار مىدهد كه با ناشيگرى اهداف [[سقیفه]] را بر هم نريزد: اى معاويه، من با اينكه اين مطالب را به تو يادآور شدم و آنچه لازم بود برايت شرح دادم، ولى دلسوزانه و از روى نصيحت به تو مىگويم كه از بىظرفيتى تو و تنگىسينه و بىصبرىات مىترسم كه در آنچه به تو سفارش كردم و اينكه شريعت محمد و امت او را در اختيار تو قرار دادم عجله كنى و با طعن و شماتت يا رد بر محمد در دينى كه آورده يا اهانت به آن خود را هلاک كنى و در نتيجه آنچه من بالا بردهام پايين بياورى و آنچه بنا كردهام فرو بريزى. به مردم چنان نشان مده كه در صدد از بين بردن حقوق خدا هستى، بلكه از سويى كه احتمال نمىدهند سراغ آنان برو و بهدست خودشان آنان را بهقتل برسان و با شمشير خودشان نابودشان كن و هيچگاه مستقيماً با آنان برخورد مكن و در ظاهر با آنان مدارا كن و براى قتل آنان دست به دامان رئيسشان شو. | |||
من درباره خودمان و تو از قيام على و دو | سپس عمر تصريح مىكند كه آنچه گفتم اسرار من بود كه بايد آنها را مخفى نگه دارى: من درباره خودمان و تو از قيام على و دو شيربچهاش حسن و حسين در امان نيستم. اگر گروهى از امت را با خود همراه كردى، پيشقدم شو و به كارهاى كوچک قانع مباش و به كارهاى بزرگ بپرداز و وصيت و عهد من (و اين نامهام) را حفظ كن و آن را مخفى كن و به كسى نشان مده، چرا كه من نهان و آشكار خود را براى تو بيرون ريختم.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۲۸۳-۲۸۰؛ واقعه قرآنى غدير، ص۵۲.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۰۶
مشخصات آیه | |
---|---|
نام سوره | آل عمران |
شماره آیه | ۱۱۸ |
جزء | ۴ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مدینه |
موضوع | منع مؤمنان از دوستگرفتن از غیر همکیش |
ترتیل آیه |
آیه ۱۱۸ آل عمران از جمله آیاتی که پس از توطئه اصحاب صحیفه نازل شد و در آن به مؤمنان توصیه شد تا از منافقان دوری کنند و اسرار خود را در اختیار آنان قرار ندهند.
برخی محققان، با توجه به شأن نزول آیه، که درباره اصحاب صحیفه است، شش موضوع از آیه برداشت کردهاند: نامسلمانی اصحاب صحیفه، لزوم اجتناب از آنان، مفسدبودن آنان، لذت اصحاب صحيفه از رنج مردم، دشمنی علنی آنان با اسلام و کینه آنان نسبت به اهل بیت علیهم السلام. برای نمونه درباره لزوم اجتناب از منافقان گفته شده که مسلمانان بايد در طول تاريخ از اصحاب صحيفه فاصله بگيرند و در حذر باشند؛ زيرا خداوند با امر «همراز خود قرار ندهيد» به مسلمانان هشدار داده كه اسرار خود را در اختيار آنان قرار ندهند. آيا نبايد فكر كرد كه پايان اين راه به كجا خواهد رسيد كه مسلمانان نه تنها اسرار خود را در اختيار آنان گذاردند، بلكه امور دين، دنيا و آخرت خود را به آنان سپردند.
آیهای درباره اصحاب صحیفه
به گفته برخی محققان، از جمله آياتى كه در سفر حجةالوداع و پس از اتمام مراسم حج و در مورد اصحاب صحيفه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد آیه ۱۱۸ سوره آل عمران بوده است: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد صاحب سرّ خود قرار ندهيد كسانى را كه از شما نيستند و از هيچ فسادى در كار شما كوتاهى نمىكنند و دوست دارند آنچه شما را به سختى مىاندازد. دشمنى و كينه از دهان آنان ظاهر شده و آنچه سينههاى آنان در خود مخفى كرده بزرگتر است. ما آيات را براى شما بيان كرديم اگر تعقل نماييد .
بستر نزول آیه
برخی محققان درباره بستر نزول آیه ۱۱۸ سوره آل عمران چنین گفتهاند: این آیه از جمله آیاتی است که درباره رخداد صحیفه ملعونه نازل شده است. يكى از اقدامات منافقین در سال آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله ماجراى صحيفه ملعونه است. پس از حجةالوداع و پيش از غدير، ابوبکر، عمر و معاذ بن جبل و سالم مولی ابیحذیفه و ابوعبیده جرّاح صحيفهاى نوشتند كه نگذارند خلافت به اهل بيت عليهم السلام برسد. خداوند با نزول ۹ آيه پىدرپى جوانب مختلف اين توطئه را مورد نكوهش قرار داد و آن را در متن قرآن ثبت كرد. از جمله آیه ۱۱۸ سوره آل عمران که براى آگاهى مؤمنان برای فاصلهگرفتن از منافقان نازل شد و اینکه اسرار خود را در اختيار آنان قرار ندهند؛ زیرا آنان دشمنی خود را با اسلام علنی کرده بودند.[۱]
در شأن نزول آيه امام باقر عليه السلام به همين نكته اشاره کرده است: «آنان اصحاب صحيفه هستند و خدا مؤمنان را از مقاصد سوئى كه در قلوبشان بود آگاه ساخت».[۲]
تحليل اعتقادى آیه
برخی محققان، با توجه به شأن نزول آیه، که درباره اصحاب صحیفه است، شش موضوع از آیه برداشت کردهاند:
اول: نامسلمانى اصحاب صحيفه
اصحاب صحيفه نامسلمانانى در بين مسلمان بودند؛ زیرا خداوند با عنوان مِنْ دُونِكُمْ از آنان ياد مىكند و مىفرمايد: «همرازى از غير خود نگيريد».
دوم: لزوم اجتناب از اصحاب صحيفه
مسلمانان بايد در طول تاريخ از اصحاب صحيفه فاصله بگيرند و در حذر باشند؛ زيرا خداوند با امر «همراز خود قرار ندهيد» به مسلمانان هشدار داده كه اسرار خود را در اختيار آنان قرار ندهند. آيا نبايد فكر كرد كه پايان اين راه به كجا خواهد رسيد كه مسلمانان نه تنها اسرار خود را در اختيار آنان گذاردند، بلكه امور دين، دنيا و آخرت خود را به آنان سپردند.
سوم: اصحاب صحيفه مفسدان اجتماع
اصحاب صحيفه از هيچ كارى در ايجاد اختلال و فساد بين مسلمانان دريغ نكردند؛ چنانكه مىفرمايد: لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً . گويا مسلمانشدنشان براى بر هم زدن اعتقادات و احكام و حتى نظم اجتماعى مسلمانان بوده است. به همين جهت از هر فرصتى و در هر كارى و به هر شكلى كه ممكن بود فتنهانگیزی میکردند. اين در نمونههايى كه از فعاليتهايشان در مقابل منبر غدير و روزهاى بعد از آن ذكر شد مشهود است.[۳]
چهارم: لذت اصحاب صحيفه از رنج مردم
اصحاب صحيفه آسايش و آرامش مسلمانان را از میان بردند. اين موضوع را خداوند با عبارت وَدُّوا ما عَنِتُّمْ آورده كه معنايش لذتبردن اصحاب صحيفه از رنج مردم است. پس اصحاب صحیفه گذشته از روزهاى حضور پيامبر صلى الله عليه و آله كه با توطئههاى خود آرامش مسلمانان را بر هم مىريختند، با اجراى مفاد صحيفه، مسلمانان را از نعمتهايى كه با حضور صاحب ولايت از آن بهرهمند میشدند محروم کردند و اين بالاترين لذت براى حسودان امت اسلام بود. جز کافر به ملت اسلام حسد نمىورزد و از رنجكشيدن آنان لذت نمىبرد.
همچنین، اخلاق تند عمر بن خطاب هم یکی از نمودهای تلخکردن زندگی بر مسلمانان تلقی شده و نمونههایی برای آن آورده شده است:
- «كانَ عُمَرُ سَريعَ الْغَضَبِ؛ عمر سریعاً عصبانی میشد».[۴]
- «كانَ عُمَرُ افظُّهُما وَ اغْلَظُهُما وَ اجْفاهُما؛ عمر تندخوتر، خشنتر و بىپرواتر از آن دو نفر بود».[۵]
- «مَذْهَبُهُ الْخُشُونَةُ وَ الْوَعيدُ وَ اتْيانُ الامْرِ مِنْ اصْعَبِ جَهاتِهِ؛ روش عمر خشونت و تهديد و وارد شدن در هر كارى از سختترين راه آن بود».[۶]
- به ابوبكر گفتند: «اتَسْتَخْلِفُ عَلَيْنا فَظّاً غَليظاً؛ آيا شخص تندخو و خشنى را خليفه بعد از خود قرار مىدهى».[۷]
پنجم: عداوت علنى اصحاب صحيفه
اصحاب صحيفه با آنکه در صدد كتمان اقدامات خود بودند، چنان با پيامبر صلى الله عليه و آله دشمن بودند كه اين كينهتوزى بیاختيار از سخنان و حركاتشان ظاهر مىشد. خداوند با اشاره به اين نكته مىفرمايد: قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ؛ دشمنى و كينه از دهان آنان ظاهر شده است .[۸] این قسمت از آیه نشان میدهد که هر كس در آن موقعيت چنان سخنانى را بهميان آورَد، هرگز نمىتواند در صدد مقاصد خيرخواهانه باشد و يقيناً از روى دشمنی مىگويد.
ششم: كينههاى پنهانى اصحاب صحيفه
بنابر نظر برخی محققان، بر اساس این آيه، آنچه اصحاب صحيفه در دشمنى با اهل بيت عليهم السلام و اسلام انجام دادند از آنچه در دل داشتند بسيار بالاتر از آن بود؛ چنانكه خداوند مىفرمايد: وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ؛ آنچه سينههاى آنان در خود مخفى كرده بزرگتر و مهمتر است . در نامهای از عمر بن خطاب به معاوية بن ابوسفیان نمونهای از این كينه دیده میشود:[۹] حَمله كوبندهاى بر ستاره درخشان بنىهاشم آوردم - همو كه داماد محمد است- و بر آن بانويى كه او را سيده زنان جهان قرار دادهاند! در آن حمله به خالد بن وليد گفتم: تو و يارانمان سراغ آوردن هيزم برويد و من خانه را آتش مىزنم. منظره بهقدرى دهشتناک بود كه نزديک بود از درِ خانه على باز گردم، ولى كينههاى على را به ياد آوردم و اينكه در ريختن خون بزرگان عرب ولع داشت و حيله محمد و سحر او را بهخاطر آوردم. اين بود كه با لگد به در زدم در حالى كه فاطمه شكم خود را به در چسبانده بود و از باز شدن آن ممانعت مىكرد. با اين ضربه از او صداى فريادى شنيدم كه گمان كردم مدينه را زير و رو كرد. صداى ناله او را كه از سقط جنين بود شنيدم در حالى كه به ديوار تكيه داده بود. با اين همه، در را فشار دادم و داخل شدم. فاطمه رو در روى من ظاهر شد و من چنان بر دو گونه او سيلى زدم كه گوشواره او شكست و روى زمين افتاد و درد او شدت پيدا كرد و داخل اتاق شد و در آنجا فرزندش - كه على او را محسن نام نهاده بود- سقط شد.
درباره قساوتى كه در بردن اميرالمؤمنين عليه السلام براى بيعت بهكار گرفته در این نامه چنین آمده است: عده زيادى را جمع كردم، نه براى آنكه در مقابل على زياد باشيم، بلكه براى آنكه قلب خود را محكم نمايم. آمديم در حالى كه على در محاصره قرار گرفته بود. او را به اجبار از خانهاش بيرون آوردم و كشانكشان براى بیعت بردم، در حالى كه يقين داشتم بدون شک كه اگر من و همه مردم زمين بخواهيم او را به زور حركت دهيم و او نخواهد ما نيز قادر نخواهيم بود؛ ولى مطالبى در دل او بود كه من مىدانستم ولى به زبان نمىآوردم. من مايل نبودم او را وادار به بيعت كنم، چرا كه مىترسيدم در بلايى كه از من به تأخير انداخته تعجيل كند و ابوبكر هم آرزو كرد كه اى كاش على را در آن مكان نمىديد بهخاطر وحشتی كه از او بر دلش افتاده بود. اى معاويه، چه كسى توانسته كارى مثل من انجام دهد و چه كسى توانسته انتقام كينههاى گذشتهاش را مثل من بگيرد.
سپس بار ديگر از جسارت خود در ماجراى سقيفه مىگويد و بر ضديت با پيامبر صلى الله عليه و آله افتخار مىكند: محمد به مردم چنين فهماند كه بر فراز منبرِ او جز خودش و على و متوليان امور از اهل بيتش قرار نخواهند گرفت؛ ولى سحر او باطل شد و تلاش او پوچ گرديد و ابوبكر بر فراز آن منبر نشست و بعد از او من بر فراز آن قرار گرفتم و اميدوارم شما بنىاميه پايههاى طناب آن باشيد. به همين جهت است كه اختيار امور را به تو سپردهام و زمام آن را در اختيار تو قرار دادهام و تو را درباره آن آشنا كردهام و با اين اقدامات با سخن محمد درباره شما مخالفت كردهام.
آنگاه معاویه را هشدار مىدهد كه با ناشيگرى اهداف سقیفه را بر هم نريزد: اى معاويه، من با اينكه اين مطالب را به تو يادآور شدم و آنچه لازم بود برايت شرح دادم، ولى دلسوزانه و از روى نصيحت به تو مىگويم كه از بىظرفيتى تو و تنگىسينه و بىصبرىات مىترسم كه در آنچه به تو سفارش كردم و اينكه شريعت محمد و امت او را در اختيار تو قرار دادم عجله كنى و با طعن و شماتت يا رد بر محمد در دينى كه آورده يا اهانت به آن خود را هلاک كنى و در نتيجه آنچه من بالا بردهام پايين بياورى و آنچه بنا كردهام فرو بريزى. به مردم چنان نشان مده كه در صدد از بين بردن حقوق خدا هستى، بلكه از سويى كه احتمال نمىدهند سراغ آنان برو و بهدست خودشان آنان را بهقتل برسان و با شمشير خودشان نابودشان كن و هيچگاه مستقيماً با آنان برخورد مكن و در ظاهر با آنان مدارا كن و براى قتل آنان دست به دامان رئيسشان شو.
سپس عمر تصريح مىكند كه آنچه گفتم اسرار من بود كه بايد آنها را مخفى نگه دارى: من درباره خودمان و تو از قيام على و دو شيربچهاش حسن و حسين در امان نيستم. اگر گروهى از امت را با خود همراه كردى، پيشقدم شو و به كارهاى كوچک قانع مباش و به كارهاى بزرگ بپرداز و وصيت و عهد من (و اين نامهام) را حفظ كن و آن را مخفى كن و به كسى نشان مده، چرا كه من نهان و آشكار خود را براى تو بيرون ريختم.[۱۰]
پانویس
- ↑ مناقب، ج۳، ص۲۱۳؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۱۱۶-۱۱۷؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۳۶.
- ↑ مناقب، ج۳، ص۲۱۳؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۱۱۶-۱۱۷؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۳۶.
- ↑ غدير در قرآن، ج۱، ص۲۱۶-۲۱۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۷۰.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۳۵.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۲۰.
- ↑ الايضاح، ص۹۷.
- ↑ غدير در قرآن، ج۱، ص۲۳۶-۲۱۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۸۷-۳۰۰.
- ↑ غدير در قرآن، ج۱، ص۲۸۳-۲۸۰؛ واقعه قرآنى غدير، ص۵۲.
منابع
- الایضاح؛ فضل بن شاذان، تهران: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۲ق.
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- شرح نهج البلاغة؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبةالله (ابن ابیالحدید)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم: مکتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
- غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
- کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاءالدین الموسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامية)، ۱۴۰۷ق.
- مناقب آل ابیطالب؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، تحقیق: محمدحسین آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق.
- واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یکماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.