ایام غدیریه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== <big>تاريخچه و زيربناى دهه غدير</big><ref>غدير در گذر زمان (مهدى‏ پور): ص19-27.</ref> ==
== <big>تاريخچه و زيربناى دهه غدير</big><ref>غدير در گذر زمان (مهدى‏ پور): ص۱۹-۲۷.</ref> ==
<big>مراسم جشن و سرور و شادى در ايام موفور السرور عيد غدير پيشينه ‏اى بس ديرينه دارد. در اينجا گزارشى فهرستوار از جشن‏ هاى غدير و نيز دهه غدير ارائه مى ‏كنيم:</big>
<big>مراسم [[جشن]] و سرور و شادى در ايام موفور السرور [[عید غدیر]] پيشينه ‏اى بس ديرينه دارد. در اينجا گزارشى فهرستوار از جشن‏ هاى غدير و نيز دهه غدير ارائه مى ‏كنيم:</big>


=== <big>الف) عيد غدير در تاريخ</big> ===
<big>'''الف) عيد غدير در تاريخ'''</big>
 
# <big>همه پيامبران‏ عليهم السلام به اوصياى خود توصيه مى‏ كردند كه روز غدير خم را جشن بگيرند.<ref>الكافى: ج ۴ ص ۱۴۹.</ref></big>
# <big>همه پيامبران‏ عليهم السلام به اوصياى خود توصيه مى‏ كردند كه روز غدير خم را جشن بگيرند.<ref>الكافى: ج 4 ص 149.</ref></big>
# <big>پيامبر عظيم الشأن اسلام ‏صلى الله عليه وآله پس از نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت، سه روز تمام در سرزمين غدير خم جشن گرفتند، و به حاضران -  كه تعدادشان بالغ بر ۱۲۰۰۰۰ نفر بود -  فرمودند: هنّئونى هنّئونى، انّ الله خصّنى بالنبوة و خصّ اهل‏ بيتى بالامامة: به من تبريک بگوييد، به من تهنيت بگوييد، خداوند مرا به نبوت و خاندانم را به امامت اختصاص داد.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۱۳.</ref></big>
# <big>پيامبر عظيم الشأن اسلام ‏صلى الله عليه وآله پس از نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت، سه روز تمام در سرزمين غدير خم جشن گرفتند، و به حاضران -  كه تعدادشان بالغ بر 120000 نفر بود -  فرمودند: هنّئونى هنّئونى، انّ الله خصّنى بالنبوة و خصّ اهل‏ بيتى بالامامة: به من تبريک بگوييد، به من تهنيت بگوييد، خداوند مرا به نبوت و خاندانم را به امامت اختصاص داد.<ref>الغدير: ج 1 ص 513.</ref></big>
# <big>پيامبر صلى الله عليه و آله به حسّان بن ثابت امر فرمود كه با سرودن قطعه شعرى هنگامه غدير را در جهان ادبيات جاودانه سازد.</big>
# <big>پيامبر صلى الله عليه و آله به حسّان بن ثابت امر فرمود كه با سرودن قطعه شعرى هنگامه غدير را در جهان ادبيات جاودانه سازد.</big>
# <big>پيامبرصلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام امر فرمود كه روز عيد غدير را همه ساله جشن بگيرد.</big>
# <big>پيامبرصلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام امر فرمود كه روز عيد غدير را همه ساله جشن بگيرد.</big>
# <big>خاندان عصمت و طهارت و شيعيان به تبع آنان، همه ساله عيد غدير را جشن مى گرفتند.<ref>التنبيه و الاشراف: ص 221.</ref></big>
# <big>خاندان عصمت و طهارت و شيعيان به تبع آنان، همه ساله عيد غدير را جشن مى گرفتند.<ref>التنبيه و الاشراف: ص ۲۲۱.</ref></big>
# <big>امام رضا عليه السلام در سال 203 ق عيد غدير را در خراسان جشن گرفتند. فيّاض طوسى كه در آن مراسم حضور داشت، مشاهدات خود را به سال 259 ق گزارش داده است.<ref>الغدير: ج 1 ص 536.</ref></big>
# <big>امام رضا عليه السلام در سال ۲۰۳ ق عيد غدير را در خراسان جشن گرفتند. فيّاض طوسى كه در آن مراسم حضور داشت، مشاهدات خود را به سال ۲۵۹ ق گزارش داده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۳۶.</ref></big>
# <big>معزّ الدوله -  پادشاه مقتدر آل ‏بويه -  در سال 352 ق روز غدير را رسماً جشن گرفت.<ref>الخطط المقريزيّه: ج 2 ص 116.</ref></big>
# <big>معزّ الدوله -  پادشاه مقتدر آل ‏بويه -  در سال ۳۵۲ ق روز غدير را رسماً جشن گرفت.<ref>الخطط المقريزيّه: ج ۲ ص ۱۱۶.</ref></big>
# <big>اهالى مصر و مراكش در سال 362 ق به مدت ده روز «دهه غدير» را جشن گرفتند.<ref>الخطط المقريزيّه: ج 2 ص 117.</ref></big>
# <big>اهالى مصر و مراكش در سال۳۶۲ ق به مدت ده روز «دهه غدير» را جشن گرفتند.<ref>الخطط المقريزيّه: ج ۲ ص ۱۱۷.</ref></big>
# <big>مقريزى (م 845 ق) گزارش جامع و دقيقى از مراسم جشن و سرور «دهه غدير» در دولت فاطميان و صل ه‏ها و تبرّعات آنان در سال 516 ق در طول اين دهه ارائه داده است.<ref>الخطط المقريزيّه: ج 2 ص 119.</ref></big>
# <big>مقريزى (م ۸۴۵ ق) گزارش جامع و دقيقى از مراسم جشن و سرور «دهه غدير» در دولت فاطميان و صل ه‏ها و تبرّعات آنان در سال ۵۱۶ ق در طول اين دهه ارائه داده است.<ref>الخطط المقريزيّه: ج ۲ ص ۱۱۹.</ref></big>
# <big>از سال 907 ق، همه ساله در سر تا سر ايران عيد سعيد غدير در سطح گسترده و طىّ مراسم با شكوهى جشن گرفته مى‏ شود.<ref>دائرة المعارف تشيع: ج 11 ص 527.</ref></big>
# <big>از سال ۹۰۷ ق، همه ساله در سر تا سر ايران عيد سعيد غدير در سطح گسترده و طىّ مراسم با شكوهى جشن گرفته مى‏ شود.<ref>دائرة المعارف تشيع: ج ۱۱ ص ۵۲۷.</ref></big>


<big>حتى مراجع عصر حاضر نيز طى بيانات خود سفارش كرده ‏اند كه عيد غدير در يک دهه برگزار شود. به پيروى از اين پيشينه و سفارشات سالانه همايش‏ هاى بزرگ به مناسبت غدير برگزار مى ‏شود. در اين همايش ‏ها با ارائه مقالات و تشكيل ميزگردها و... ، خطوط كلى مجالس دهه غدير تعيين مى‏ گردد. حتى به منظور تربيت مبلّغان، كلاس‏ هاى تخصصى غدير دائر مى‏ شود.</big>
<big>حتى مراجع عصر حاضر نيز طى بيانات خود سفارش كرده ‏اند كه عيد غدير در يک دهه برگزار شود. به پيروى از اين پيشينه و سفارشات سالانه همايش‏ هاى بزرگ به مناسبت غدير برگزار مى ‏شود. در اين همايش ‏ها با ارائه مقالات و تشكيل ميزگردها و... ، خطوط كلى مجالس دهه غدير تعيين مى‏ گردد. حتى به منظور تربيت مبلّغان، كلاس‏ هاى تخصصى غدير دائر مى‏ شود.</big>


=== <big>ب) نخستين دهه غدير</big> ===
<big>'''ب) نخستين دهه غدير'''</big>
<big>تقى ‏الدين احمد بن على مقريزى (م 845 ق) در كتاب كم نظير «الخطط المقريزية» گزارش جامعى از مراسم دهه غدير در دولت فاطميان در قاهره ارائه داده است.</big>
 
<big>تقى ‏الدين احمد بن على مقريزى (م ۸۴۵ ق) در كتاب كم نظير «الخطط المقريزية» گزارش جامعى از مراسم دهه غدير در دولت فاطميان در قاهره ارائه داده است.</big>


<big>مجموع اين گزارش ‏ها را مرحوم محمدهادى امينى -  فرزند مرحوم علامه امينى -  در كتاب ارزشمندى گرد آورده، و 12 نمونه از اشعار شعراى فاطمى در قرن چهارم تا ششم هجرى را نقل كرده است. همچنين سه نمونه از خطبه‏ هاى فاطميان را در روز عيد غدير، مصر، يمن و شامات ثبت كرده است.<ref>عيد الغدير فى عهد الفاطميين، چاپ تهران 1417 ق.</ref></big>
<big>مجموع اين گزارش ‏ها را مرحوم محمدهادى امينى -  فرزند مرحوم علامه امينى -  در كتاب ارزشمندى گرد آورده، و ۱۲ نمونه از اشعار شعراى فاطمى در قرن چهارم تا ششم هجرى را نقل كرده است. همچنين سه نمونه از خطبه‏ هاى فاطميان را در روز عيد غدير، مصر، يمن و شامات ثبت كرده است.<ref>عيد الغدير فى عهد الفاطميين، چاپ تهران ۱۴۱۷ ق.</ref></big>


<big>در اينجا فرازهايى از كتاب گرانسنگ «الخطط المقريزية» را مى ‏آوريم:</big>
<big>در اينجا فرازهايى از كتاب گرانسنگ «الخطط المقريزية» را مى ‏آوريم:</big>


<big>نخستين جشن رسمى غدير به سال 352 ق، در ايام معزّالدوله بوَيهى (ت 303 - م 356 ق) در عراق پايه ‏گذارى شد. اساس اين جشن روايت احمد بن حنبل است كه در مسند كبير خود از براء بن عازب روايت كرده كه گفت: در يكى از سفرها در خدمت رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله بوديم كه در غدير خم فرود آمديم. فرمان اجتماع براى نماز اعلام شد. زير دو درخت براى رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله جارو زده شد و نماز ظهر را خوانديم. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: آيا مى‏ دانيد كه من براى مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر (اولى به نفس) هستم؟ همه گفتند: آرى. فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. عمر بن خطاب او را ملاقات كرد و گفت: گوارايت باد اى پسر ابوطالب! مولاى من و هر مؤمن و مؤمنه گشتى.<ref>الخطط المقريزيه: ج 2 ص 116.</ref></big>
<big>نخستين جشن رسمى غدير به سال ۳۵۲ ق، در ايام معزّالدوله بوَيهى (ت ۳۰۳ - م ۳۵۶ ق) در عراق پايه ‏گذارى شد. اساس اين جشن روايت احمد بن حنبل است كه در مسند كبير خود از براء بن عازب روايت كرده كه گفت: در يكى از سفرها در خدمت رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله بوديم كه در غدير خم فرود آمديم. فرمان اجتماع براى نماز اعلام شد. زير دو درخت براى رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله جارو زده شد و نماز ظهر را خوانديم. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: آيا مى‏ دانيد كه من براى مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر (اولى به نفس) هستم؟ همه گفتند: آرى. فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. عمر بن خطاب او را ملاقات كرد و گفت: گوارايت باد اى پسر ابوطالب! مولاى من و هر مؤمن و مؤمنه گشتى.<ref>الخطط المقريزيه: ج ۲ ص ۱۱۶.</ref></big>
 
 


<big>آنگاه مقريزى شرح مختصرى در مورد سرزمین غدیر خم مى ‏نويسد:</big>


<big>آنگاه مقريزى شرح مختصرى در مورد [[سرزمين غدير]] خم مى ‏نويسد:</big>
<big>غدير خم در سه ميلى جحفه در سمت چپ راه مى‏ باشد. چشمه ‏اى در آن بركه مى ‏ريزد. درختان فراوانى در اطراف آن هست، و از سنت آن ها (شيعيان) است كه همواره در اين روز روز ۱۸ ذی حجة عيد برگزار مى‏ شود. احياء شب عيد با عبادت مى‏ باشد، نزديک زوال نيز دو ركعت نماز مى‏ خوانند، جامه‏ هاى نو مى‏ پوشند، برده ‏ها خريده و آزاد مى‏ كنند، قربانى مى‏ كشند و كارهاى خير فراوان انجام مى ‏دهند.<ref>الخطط المقريزيه: ج ۲ ص ۱۱۷.</ref></big>


<big>غدير خم در سه ميلى جحفه در سمت چپ راه مى‏ باشد. چشمه ‏اى در آن بركه مى ‏ريزد. درختان فراوانى در اطراف آن هست، و از سنت آن ها (شيعيان) است كه همواره در اين روز روز 18 ذی حجة عيد برگزار مى‏ شود. احياء شب عيد با عبادت مى‏ باشد، نزديک زوال نيز دو ركعت نماز مى‏ خوانند، جامه‏ هاى نو مى‏ پوشند، برده ‏ها خريده و آزاد مى‏ كنند، قربانى مى‏ كشند و كارهاى خير فراوان انجام مى ‏دهند.<ref>الخطط المقريزيه: ج 2 ص 117.</ref></big>
<big>سپس مى‏ افزايد: هنگامى كه شيعيان در عراق اين عيد را جشن گرفتند، عوام سنى‏ ها خواستند خود را به آن ها تشبيه كنند و زهرچشمى بگيرند. پس در سال ۳۸۹ ق هشت روز پس از غدير، جشن مفصلى گرفته و اظهار شادمانى كرده و كارهاى لهو انجام دادند و گفتند: امروز روز ورود پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با ابوبكر صديق در غار مى ‏باشد. در آن روز خود را آرايش كرده و چادرها نصب كردند و آتش افروزى كردند و كارهايى انجام دادند كه در تاريخ بغداد ياد شده است.<ref>الخطط المقريزيه: ج ۲ ص ۱۱۷.</ref></big>


<big>سپس مى‏ افزايد: هنگامى كه شيعيان در عراق اين عيد را جشن گرفتند، عوام سنى‏ ها خواستند خود را به آن ها تشبيه كنند و زهرچشمى بگيرند. پس در سال 389 ق هشت روز پس از غدير، جشن مفصلى گرفته و اظهار شادمانى كرده و كارهاى لهو انجام دادند و گفتند: امروز روز ورود پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با ابوبكر صديق در غار مى ‏باشد. در آن روز خود را آرايش كرده و چادرها نصب كردند و آتش افروزى كردند و كارهايى انجام دادند كه در تاريخ بغداد ياد شده است.<ref>الخطط المقريزيه: ج 2 ص 117.</ref></big>
<big>جالب توجه است كه: اولاً: هجرت در شب اول ربيع الاول آغاز شده و دخول پيامبرصلى الله عليه وآله به غار بدون ترديد در اول ربيع بوده است، نه ۲۶ ذی حجة الحرام! ثانياً: بر اساس تحقيق، ابوبكر در غار نبود، بلكه شخص ديگرى به نام: عبدالله بن اريقط به عنوان راهنما در غار بود.<ref>صاحب الغار ابوبكر ام رجل آخر (نجاح الطائى): ص ۶۲.</ref></big>


<big>جالب توجه است كه: اولاً: هجرت در شب اول ربيع الاول آغاز شده و دخول پيامبرصلى الله عليه وآله به غار بدون ترديد در اول ربيع بوده است، نه 26 ذی حجة الحرام! ثانياً: بر اساس تحقيق، ابوبكر در غار نبود، بلكه شخص ديگرى به نام: عبدالله بن اريقط به عنوان راهنما در غار بود.<ref>صاحب الغار ابوبكر ام رجل آخر (نجاح الطائى): ص 62.</ref></big>
<big>'''ج) نخستين جشن رسمى غدير در مصر'''</big>


=== <big>ج) نخستين جشن رسمى غدير در مصر</big> ===
<big>مقريزى در ادامه مى‏ گويد: در روز ۱۸ ذی حجة الحرام ۳۶۲ ق، براى نخستين بار جشن مفصلى در مصر و مغرب (مراكش) برگزار شد، و جمعيت انبوهى براى دعا و عبادت گرد آمدند. آن روز روز عيد بود، زيرا در آن روز پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله على‏ عليه السلام را به عنوان خليفه برگزيده و پيمان خلافت بسته بود.</big>
<big>مقريزى در ادامه مى‏ گويد: در روز 18 ذی حجة الحرام 362 ق، براى نخستين بار جشن مفصلى در مصر و مغرب (مراكش) برگزار شد، و جمعيت انبوهى براى دعا و عبادت گرد آمدند. آن روز روز عيد بود، زيرا در آن روز پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله على‏ عليه السلام را به عنوان خليفه برگزيده و پيمان خلافت بسته بود.</big>


<big>در آن روز اجتماع با شكوهى در مسجد جامع قاهره برگزار شد. قاريان قرآن تلاوت كردند، شعرا شعر انشاء كردند، فقها گرد آمدند و مراسم تا ظهر ادامه يافت. آنگاه به قصر رفتند و از دست خليفه جايزه دريافت كردند.<ref>الخطط المقريزيه: ج 2 ص 117.</ref></big>.
<big>در آن روز اجتماع با شكوهى در مسجد جامع قاهره برگزار شد. قاريان قرآن تلاوت كردند، شعرا شعر انشاء كردند، فقها گرد آمدند و مراسم تا ظهر ادامه يافت. آنگاه به قصر رفتند و از دست خليفه جايزه دريافت كردند.<ref>الخطط المقريزيه: ج ۲ ص ۱۱۷.</ref></big>.


<big>سپس مقريزى مى‏ نويسد: در دهه ميانى ذی حجة، همه امرا و درجه ‏داران خود را مهياى حضور در مراسم عيد غدير مى‏ كنند. روز هجدهم ذيحجة، خليفه بدون سايبان و بدون تشخّص براى حضور در مراسم قرائت خطبه حاضر مى‏ شود. در آن روز، طبق روال وزير داخل قصر مى ‏شود. خليفه حركت مى ‏كند تا براى جلوس روى تخت مهيا شود، و وزير با خدم و حشم خليفه را همراهى مى‏ كند. تخت خليفه را در مقابل درب كاخ مى‏ گذارند.</big>
<big>سپس مقريزى مى‏ نويسد: در دهه ميانى ذی حجة، همه امرا و درجه ‏داران خود را مهياى حضور در مراسم عيد غدير مى‏ كنند. روز هجدهم ذيحجة، خليفه بدون سايبان و بدون تشخّص براى حضور در مراسم قرائت خطبه حاضر مى‏ شود. در آن روز، طبق روال وزير داخل قصر مى ‏شود. خليفه حركت مى ‏كند تا براى جلوس روى تخت مهيا شود، و وزير با خدم و حشم خليفه را همراهى مى‏ كند. تخت خليفه را در مقابل درب كاخ مى‏ گذارند.</big>


<big>بيش از 5000 نفر نظامى سواره و در حدود 1000 نفر تيرانداز پياده و در حدود 7000 نفر پرچم به دست، از اصناف مختلف و در صف‏ هاى منظم در اطراف خليفه حركت مى‏ كنند تا به مقام رأس الحسين‏ عليه السلام مشرف مى‏ شوند. خليفه در جايگاه قرار مى‏ گيرد، و خطيب به منبر رفته و متن خطبه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله را -  كه در روز غدير ايراد فرموده بود -  قرائت مى‏ كند. پس از القاى خطبه، قاضى ‏القضاة آمده و دو ركعت نماز عيد را با مردم مى ‏خواند.</big>
<big>بيش از ۵۰۰۰ نفر نظامى سواره و در حدود ۱۰۰۰نفر تيرانداز پياده و در حدود ۷۰۰۰ نفر پرچم به دست، از اصناف مختلف و در صف‏ هاى منظم در اطراف خليفه حركت مى‏ كنند تا به مقام رأس الحسين‏ عليه السلام مشرف مى‏ شوند. خليفه در جايگاه قرار مى‏ گيرد، و خطيب به منبر رفته و متن خطبه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله را -  كه در روز غدير ايراد فرموده بود -  قرائت مى‏ كند. پس از القاى خطبه، قاضى ‏القضاة آمده و دو ركعت نماز عيد را با مردم مى ‏خواند.</big>


<big>در نزد آن ها عيد غدير بيش از عيد قربان اهميت دارد، و در آن بيش از عيد قربان قربانى ذبح مى شود. سپس قاضى بر عرشه منبر قرار مى‏ گيرد و اشعار نغز و پرمغزى پيرامون غدير خم مى ‏خواند.</big>
<big>در نزد آن ها عيد غدير بيش از عيد قربان اهميت دارد، و در آن بيش از عيد قربان قربانى ذبح مى شود. سپس قاضى بر عرشه منبر قرار مى‏ گيرد و اشعار نغز و پرمغزى پيرامون غدير خم مى ‏خواند.</big>


<big>در سال 516 ق در مراسم جشن غدير، هزاران تن از اشراف و اعيان و فقرا و مساكين گرد آمده و جايزه دريافت كردند. همگان؛ از عالى و دانى، ثروتمند و مستمند منتظر جايزه غدير هستند. كسانى كه دختر دم بخت دارند يا قصد داماد كردن پسر دارند، منتظر مى‏ شوند كه دهه غدير فرا رسد و از جايزه خليفه به اهداف خود برسند. شعرا شعر مى‏ خوانند و صله مخصوص دريافت مى ‏كنند: 790 دينار به درجه‏داران تقديم مى‏ شود، 144 قطعه لباس فاخر تقسيم مى‏ شود، 258 دينار از سوى وزير جايزه داده مى‏ شود.</big>
<big>در سال 516 ق در مراسم جشن غدير، هزاران تن از اشراف و اعيان و فقرا و مساكين گرد آمده و جايزه دريافت كردند. همگان؛ از عالى و دانى، ثروتمند و مستمند منتظر جايزه غدير هستند. كسانى كه دختر دم بخت دارند يا قصد داماد كردن پسر دارند، منتظر مى‏ شوند كه دهه غدير فرا رسد و از جايزه خليفه به اهداف خود برسند. شعرا شعر مى‏ خوانند و صله مخصوص دريافت مى ‏كنند: ۷۹۰ دينار به درجه‏داران تقديم مى‏ شود، ۱۴۴ قطعه لباس فاخر تقسيم مى‏ شود، ۲۵۸ دينار از سوى وزير جايزه داده مى‏ شود.</big>


<big>موقع اذان بانگ تكبير همه جا طنين ‏انداز مى‏ شود و نماز ظهر به امامت قاضى ‏القضاة ادا مى‏ گردد. خليفه به قصر مى‏ رود تا نزديكان و خاندانش را ديدار نمايد، و پسرش به جاى او با مردم ديدار مى‏ كند و جايزه مى‏ دهد.</big>
<big>موقع اذان بانگ تكبير همه جا طنين ‏انداز مى‏ شود و نماز ظهر به امامت قاضى ‏القضاة ادا مى‏ گردد. خليفه به قصر مى‏ رود تا نزديكان و خاندانش را ديدار نمايد، و پسرش به جاى او با مردم ديدار مى‏ كند و جايزه مى‏ دهد.</big>


<big>مسئول بيت‏ المال با صندوقى كه در آن 5000 دينار است مى‏ آيد و آن را تقسيم مى ‏كند. مسئول خزانه لباس مى‏ آيد و لباس‏ هاى فاخر بين مردم تقسيم مى ‏كند. وزير دستور مى‏ دهد كتاب ‏هايى براى مطالعه به نزد خليفه ببرند.</big>
<big>مسئول بيت‏ المال با صندوقى كه در آن ۵۰۰۰ دينار است مى‏ آيد و آن را تقسيم مى ‏كند. مسئول خزانه لباس مى‏ آيد و لباس‏ هاى فاخر بين مردم تقسيم مى ‏كند. وزير دستور مى‏ دهد كتاب ‏هايى براى مطالعه به نزد خليفه ببرند.</big>


<big>به هر كدام از برادران و خويشاوندان خليفه 1000 دينار مى‏ دهند. آنچه باقى بماند به نماينده دولت مى‏ دهند تا در ميان مهمانان و درجه‏ داران و مستخدمان تقسيم كند.<ref>الخطط المقريزيه: ج 2 ص117-121.</ref></big>
<big>به هر كدام از برادران و خويشاوندان خليفه ۱۰۰۰ دينار مى‏ دهند. آنچه باقى بماند به نماينده دولت مى‏ دهند تا در ميان مهمانان و درجه‏ داران و مستخدمان تقسيم كند.<ref>الخطط المقريزيه: ج ۲ ص۱۱۷-۱۲۱.</ref></big>


<big>اين بود اشاره ‏اى كوتاه به آمار و ارقام مربوط به دهه غدير در ايام دولت فاطميان، كه نزديک به يک هزار سال پيش در دهه غدير توسط فاطميون نثار مى ‏شد.</big>
<big>اين بود اشاره ‏اى كوتاه به آمار و ارقام مربوط به دهه غدير در ايام دولت فاطميان، كه نزديک به يک هزار سال پيش در دهه غدير توسط فاطميون نثار مى ‏شد.</big>


=== <big>د) چرا دهه غدير؟</big> ===
<big>'''د) چرا دهه غدير؟'''</big>
<big>روز غدير به نصّ قرآن كريم روز «اكمال دين» و «اتمام نعمت» است.<ref>مائده/3.</ref>از سوى ديگر، از ديدگاه قرآن كريم عدد 10 عدد اكمال و اتمام مى ‏باشد:</big>
 
<big>روز غدير به نصّ قرآن كريم روز «اكمال دين» و «اتمام نعمت» است.<ref>مائده/۳.</ref>از سوى ديگر، از ديدگاه قرآن كريم عدد ۱۰ عدد اكمال و اتمام مى ‏باشد:</big>


# <big>خداوند با حضرت موسى ‏عليه السلام براى يک ماه وعده گذاشت، سپس آن را با ده روز ديگر به «اتمام» رساند: «و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و اتممناها بعشر»<ref>اعراف/142.</ref>: ما سى شب با موسى وعده گذاشتيم سپس آن را با ده شب ديگر به اتمام رسانديم.</big>
# <big>خداوند با حضرت موسى ‏عليه السلام براى يک ماه وعده گذاشت، سپس آن را با ده روز ديگر به «اتمام» رساند: «و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و اتممناها بعشر»<ref>اعراف/۱۴۲.</ref>: ما سى شب با موسى وعده گذاشتيم سپس آن را با ده شب ديگر به اتمام رسانديم.</big>
# <big>اگر كسى در حج واجب دسترسى به قربانى نداشته باشد، بايد 10 روز روزه بگيرد؛ سه روز آن را در حج و هفت روز آن را در وطن: «فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام فى الحج و سبعة اذا رجعتم تلك عشرة كاملة»<ref>بقره/196.</ref>: اگر كسى قربانى پيدا نكند سه روز در حج و هفت روز پس از مراجعت بايد روزه بگيرد اين ده روز كامل است.</big>
# <big>اگر كسى در حج واجب دسترسى به قربانى نداشته باشد، بايد ۱۰ روز روزه بگيرد؛ سه روز آن را در حج و هفت روز آن را در وطن: «فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام فى الحج و سبعة اذا رجعتم تلك عشرة كاملة»<ref>بقره/۱۹۶.</ref>: اگر كسى قربانى پيدا نكند سه روز در حج و هفت روز پس از مراجعت بايد روزه بگيرد اين ده روز كامل است.</big>


<big>در كتاب تفسيرى «الميزان» در مورد واژگان اكمال و اتمام به تفصيل سخن گفته، و در آخر به اين نتيجه رسيده كه «اتمام» عبارت است از انضمام همه اجزاء چيزى پس از شروع در آن. ولى «اكمال» عبارت است از حالتى كه اگر چيزى به آن حالت نرسد، به اثر مطلوب خود نخواهد رسيد.<ref>الميزان: ج 2 ص 77.</ref></big>
<big>در كتاب تفسيرى «الميزان» در مورد واژگان اكمال و اتمام به تفصيل سخن گفته، و در آخر به اين نتيجه رسيده كه «اتمام» عبارت است از انضمام همه اجزاء چيزى پس از شروع در آن. ولى «اكمال» عبارت است از حالتى كه اگر چيزى به آن حالت نرسد، به اثر مطلوب خود نخواهد رسيد.<ref>الميزان: ج ۲ ص ۷۷.</ref></big>


<big>در ادبيات عرب نيز كمتر از ده را «جمع قلّة»، و ده به بالا را «جمع كَثرة» گويند. راغب در اين رابطه مى ‏نويسد: العشرة هو العدد الكامل: ده عدد كامل مى ‏باشد.<ref>مفردات القرآن: ص 335.</ref></big>
<big>در ادبيات عرب نيز كمتر از ده را «جمع قلّة»، و ده به بالا را «جمع كَثرة» گويند. راغب در اين رابطه مى ‏نويسد: العشرة هو العدد الكامل: ده عدد كامل مى ‏باشد.<ref>مفردات القرآن: ص ۳۳۵.</ref></big>


<big>بر اين اساس، اگر عيد سعيد غدير را يک روز، سه روز يا يک هفته برگزار كنيم بسيار خوب است، ولى تا به صورت دهگى نباشد به حدّ تمام و كمال نمى‏ رسد.</big>
<big>بر اين اساس، اگر عيد سعيد غدير را يک روز، سه روز يا يک هفته برگزار كنيم بسيار خوب است، ولى تا به صورت دهگى نباشد به حدّ تمام و كمال نمى‏ رسد.</big>
خط ۷۰: خط ۷۳:
<big>و لذا مى‏ بينيم كه در آداب و رسوم ما دهه عاشورا، دهه اربعين، دهه فاطميه، دهه محسنيه، دهه مهدويه و دهه كرامت، همه و همه ده روز گرفته مى ‏شود.</big>
<big>و لذا مى‏ بينيم كه در آداب و رسوم ما دهه عاشورا، دهه اربعين، دهه فاطميه، دهه محسنيه، دهه مهدويه و دهه كرامت، همه و همه ده روز گرفته مى ‏شود.</big>


<big>در اصل بنيانگذار مجالس دهگى حضرت [[امام رضا عليه السلام]] مى ‏باشد، كه روز اول محرم خانه را سياهپوش كرد، و به ريّان بن شبيب در روز اول محرم فرمود: يابن ‏شبيب، ان كنت باكياً لشى‏ء فابك للحسين‏ عليه السلام: اى پسرشبيب، اگر خواستى به چيزى گريه كنى به امام حسين‏ عليه السلام گريه كن.<ref>الامالى (صدوق): ص 112.</ref></big>
<big>در اصل بنيانگذار مجالس دهگى حضرت [[امام رضا عليه السلام]] مى ‏باشد، كه روز اول محرم خانه را سياهپوش كرد، و به ريّان بن شبيب در روز اول محرم فرمود: يابن ‏شبيب، ان كنت باكياً لشى‏ء فابك للحسين‏ عليه السلام: اى پسرشبيب، اگر خواستى به چيزى گريه كنى به امام حسين‏ عليه السلام گريه كن.<ref>الامالى (صدوق): ص ۱۱۲.</ref></big>


<big>و لذا علماى ربانى و مراجع درد آشناى جهان تشيع دستور اكيد دارند كه عيد سعيد غدير به عنوان دهگى گرفته شود.</big>
<big>و لذا علماى ربانى و مراجع درد آشناى جهان تشيع دستور اكيد دارند كه عيد سعيد غدير به عنوان دهگى گرفته شود.</big>


== <big>تبليغ غدير با وقايع هفته غدير</big><ref>غدير در آئينه كتاب: ص 31.</ref> ==
== <big>تبليغ غدير با وقايع هفته غدير</big><ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۳۱.</ref> ==
<big>يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت ‏هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد هفته غدير است.</big>
<big>يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت ‏هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد هفته غدير است.</big>


خط ۹۵: خط ۹۸:
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: ايام غديريه /  رخداد هاى ايام غدير.</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: ايام غديريه /  رخداد هاى ايام غدير.</big>


== <big>رخدادهاى ايام غدير</big><ref>غدير در گذر زمان (مهدى‏ پور): ص62-65، 75-119. فراموشی غدیر مقدمۀ حادثه: ص2-7. آشنایی با ایام غدیریه: کل کتاب.</ref> ==
== <big>رخدادهاى ايام غدير</big><ref>غدير در گذر زمان (مهدى‏ پور): ص۶۲-۶۵، ۷۵-۱۱۹. فراموشی غدیر مقدمۀ حادثه: ص۲-۷. آشنایی با ایام غدیریه: کل کتاب.</ref> ==
<big>بزرگداشت غدير، هم بزرگداشت امامت است و هم بزرگداشت نبوت. در ايام عيد غدير حتى مى‏ توانيم «دهه غدير» برگزار كنيم و غدير را در يک دهه گرامى بداريم، كه آغاز اين دهه عيد غدير و پايان آن روز مباهله باشد. لذا بايد در بزرگداشت آن كوشيد و آن را به صورت دهه برگزار كرد، كه مراجع شيعه نيز تأكيد خاصى بر آن داشته ‏اند.</big>
<big>بزرگداشت غدير، هم بزرگداشت امامت است و هم بزرگداشت نبوت. در ايام عيد غدير حتى مى‏ توانيم «دهه غدير» برگزار كنيم و غدير را در يک دهه گرامى بداريم، كه آغاز اين دهه عيد غدير و پايان آن روز مباهله باشد. لذا بايد در بزرگداشت آن كوشيد و آن را به صورت دهه برگزار كرد، كه مراجع شيعه نيز تأكيد خاصى بر آن داشته ‏اند.</big>


<big>توضيح اينكه: روز عيد غدير 18 ماه ذى‏ الحجه و روز مباهله 24 اين ماه مبارك است. در كنار غدير، مهم‏ترين رويدادى كه حقانيت شيعه را ثابت مى‏كند مباهله است. مباهله پيامبرصلى الله عليه وآله با نصاراى نجران از دو جنبه نشان درستى و صداقت پيامبرصلى الله عليه وآله است:</big>
<big>توضيح اينكه: روز عيد غدير ۱۸ ماه ذى‏ الحجه و روز مباهله ۲۴ اين ماه مبارك است. در كنار غدير، مهم‏ترين رويدادى كه حقانيت شيعه را ثابت مى‏كند مباهله است. مباهله پيامبرصلى الله عليه وآله با نصاراى نجران از دو جنبه نشان درستى و صداقت پيامبرصلى الله عليه وآله است:</big>


<big>اولاً: خود پيشنهاد مباهله از جانب پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله گواه اين مدعاست، زيرا تا كسى به صداقت و حقانيت خود ايمان راسخ نداشته باشد پا در اين راه نمى ‏نهد.</big>
<big>اولاً: خود پيشنهاد مباهله از جانب پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله گواه اين مدعاست، زيرا تا كسى به صداقت و حقانيت خود ايمان راسخ نداشته باشد پا در اين راه نمى ‏نهد.</big>
خط ۱۱۰: خط ۱۱۳:
<big>در اينجا به اين رخدادها اشاره مى‏ شود:</big>
<big>در اينجا به اين رخدادها اشاره مى‏ شود:</big>


=== <big>نهم ذى ‏الحجة</big> ===


==== <big>'''الف) صدور حديث شريف سدّ الابواب'''</big> ====
<big>'''نهم ذى ‏الحجة'''</big>
 
<big>'''الف) صدور حديث شريف سدّ الابواب'''</big>
 
<big>پس از ورود پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه وآله به مدينه و ساختن مسجد، اصحاب در اطراف مسجد خانه ‏هاى خود را ساختند و درب خانه ‏هاى خود را به سمت مسجد باز نمودند. خداوند اراده كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله و آل معصومين ايشان ‏عليهم السلام را با فضيلتى بر ديگران برترى دهد. روز نهم ذى‏ الحجه بود كه جبرئيل نازل شد و گفت: درب ‏هاى منازلى كه به سوى مسجد باز شده ‏اند ببندند، قبل از آنكه عذابى بر شما نازل شود. به جز درب خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و على ‏عليه السلام.</big>
<big>پس از ورود پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه وآله به مدينه و ساختن مسجد، اصحاب در اطراف مسجد خانه ‏هاى خود را ساختند و درب خانه ‏هاى خود را به سمت مسجد باز نمودند. خداوند اراده كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله و آل معصومين ايشان ‏عليهم السلام را با فضيلتى بر ديگران برترى دهد. روز نهم ذى‏ الحجه بود كه جبرئيل نازل شد و گفت: درب ‏هاى منازلى كه به سوى مسجد باز شده ‏اند ببندند، قبل از آنكه عذابى بر شما نازل شود. به جز درب خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و على ‏عليه السلام.</big>


<big>بعضى از صحابه اعتراض كردند. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله فرمود: اين خداوند متعال بود كه شما را بيرون كرد و على‏ عليه السلام را داخل نمود. ابوبكر و عمر با اصرار تقاضا كردند كه به اندازه يک پنجره يا يک كف دست و يا حداقل يک چشم فضايى به سمت مسجد باز گذارند. اما پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه نداد و فرمود: حتى به اندازه يک سوزن هم نبايد باز بگذاريد.<ref>بحار الانوار: ج 39 ص23-29 و ج95 ص188.</ref></big>
<big>بعضى از صحابه اعتراض كردند. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله فرمود: اين خداوند متعال بود كه شما را بيرون كرد و على‏ عليه السلام را داخل نمود. ابوبكر و عمر با اصرار تقاضا كردند كه به اندازه يک پنجره يا يک كف دست و يا حداقل يک چشم فضايى به سمت مسجد باز گذارند. اما پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه نداد و فرمود: حتى به اندازه يک سوزن هم نبايد باز بگذاريد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۹ ص۲۳-۲۹ و ج۹۵ ص۱۸۸.</ref></big>
 
<big>'''ب) روز عرفه'''</big>


==== '''<big>ب) روز عرفه</big>''' ====
<big>براى علت نامگذارى روز عرفه دو مطلب نقل شده است:</big>
<big>براى علت نامگذارى روز عرفه دو مطلب نقل شده است:</big>


<big>اول. در مورد حضرت [[آدم علیه السلام|آدم ‏عليه السلام]]: جبرئيل آدم‏ عليه السلام را به عرفات منتقل كرد. وقتى آن حضرت در عرفات اقامت كرد، جبرئيل گفت: وقتى آفتاب غروب كرد، هفت بار به گناهان خود اعتراف كن.<ref>علل الشرايع: ج 2 ص 400، باب علت وجوب حج. </ref></big>
<big>اول. در مورد حضرت [[آدم علیه السلام|آدم ‏عليه السلام]]: جبرئيل آدم‏ عليه السلام را به عرفات منتقل كرد. وقتى آن حضرت در عرفات اقامت كرد، جبرئيل گفت: وقتى آفتاب غروب كرد، هفت بار به گناهان خود اعتراف كن.<ref>علل الشرايع: ج ۲ ص ۴۰۰، باب علت وجوب حج. </ref></big>
 
<big>دوم. در روز اَلَست يا همان عالم ذرّ، خداوند از پشت آدم ‏عليه السلام همه ذريه او را خارج كرد و آنها را مانند ذرات در عرفات منتشر كرد. سپس با آنها تكلم كرد.<ref>وسائل الشيعة: ج ۱۱ ص ۲۲۷.</ref></big>
 
<big>'''ج) انتقال نور پيامبر صلى الله عليه و آله به حضرت آمنه'''</big>


<big>دوم. در روز اَلَست يا همان عالم ذرّ، خداوند از پشت آدم ‏عليه السلام همه ذريه او را خارج كرد و آنها را مانند ذرات در عرفات منتشر كرد. سپس با آنها تكلم كرد.<ref>وسائل الشيعة: ج 11 ص 227.</ref></big>
<big>پس از ازدواج حضرت عبدالله با آمنه‏ عليهما السلام، در شب جمعه ۹ ذی ‏الحجه نور پيامبرصلى الله عليه وآله به حضرت آمنه منتقل شد.<ref>كنز الفوائد: ج ۱ ص ۱۶۶.</ref></big>


==== <big>'''ج) انتقال نور پيامبر صلى الله عليه و آله به حضرت آمنه'''</big> ====
<big>تذكر: مشركين ايام حج را در ماه ‏هاى ديگر قرار مى‏ دادند تا تجارتشان پرسودتر شود. به اين عمل «نسى‏ء» مى‏ گويند. و لذا مراد از «ليله عرفه» ممكن است به حساب نسى‏ء باشد، كه البته خداوند مى ‏فرمايد: «النسى‏ء زيادة فى كفر».<ref>توبه/۳۷.</ref>پس مراد از ميلاد هفده ربيع‏ الاول و يا انتقال نور در ۹ ذى‏ الحجه با حساب نسى‏ء صحيح مى ‏باشد.<ref>اثبات الوصية: ص۱۰۸، ۱۰۹.</ref></big>
<big>پس از ازدواج حضرت عبدالله با آمنه‏ عليهما السلام، در شب جمعه 9 ذی ‏الحجه نور پيامبرصلى الله عليه وآله به حضرت آمنه منتقل شد.<ref>كنز الفوائد: ج 1 ص 166.</ref></big>


<big>تذكر: مشركين ايام حج را در ماه ‏هاى ديگر قرار مى‏ دادند تا تجارتشان پرسودتر شود. به اين عمل «نسى‏ء» مى‏ گويند. و لذا مراد از «ليله عرفه» ممكن است به حساب نسى‏ء باشد، كه البته خداوند مى ‏فرمايد: «النسى‏ء زيادة فى كفر».<ref>توبه/37.</ref>پس مراد از ميلاد هفده ربيع‏ الاول و يا انتقال نور در 9 ذى‏ الحجه با حساب نسى‏ء صحيح مى ‏باشد.<ref>اثبات الوصية: ص108، 109.</ref></big>
'''<big>د) ميلاد حضرت ابراهيم‏ عليه السلام</big>'''


==== '''<big>د) ميلاد حضرت ابراهيم‏ عليه السلام</big>''' ====
<big>در «المجموعة النفيسة فى تاريخ الائمه ‏عليهم السلام» آمده كه تولد حضرت [[ابراهیم علیه السلام|ابراهيم ‏عليه السلام]] در نهم ذى ‏الحجه بوده است.<ref>المجموعة النفيسة فى تاريخ الائمة: ص ۴۳.</ref>البته در بعضى روايات آن را در اول ذى‏ الحجه دانسته، و روزه آن روز را كفاره شصت سال بيان كرده ‏اند.<ref>الكافى: ج ۴ ص ۱۴۹.</ref></big>
<big>در «المجموعة النفيسة فى تاريخ الائمه ‏عليهم السلام» آمده كه تولد حضرت [[ابراهیم علیه السلام|ابراهيم ‏عليه السلام]] در نهم ذى ‏الحجه بوده است.<ref>المجموعة النفيسة فى تاريخ الائمة: ص 43.</ref>البته در بعضى روايات آن را در اول ذى‏ الحجه دانسته، و روزه آن روز را كفاره شصت سال بيان كرده ‏اند.<ref>الكافى: ج 4 ص 149.</ref></big>


<big>از امام صادق ‏عليه السلام نقل شده است كه مراد از كلمات «فأتمهنّ» در قرآن، همان كلماتى است كه بر حضرت [[آدم علیه السلام|آدم ‏عليه السلام]] القاء شد و با همان كلمات توبه كرد: «فتلقّى آدم من ربه كلمات».<ref>بقره/37.</ref></big>
<big>از امام صادق ‏عليه السلام نقل شده است كه مراد از كلمات «فأتمهنّ» در قرآن، همان كلماتى است كه بر حضرت [[آدم علیه السلام|آدم ‏عليه السلام]] القاء شد و با همان كلمات توبه كرد: «فتلقّى آدم من ربه كلمات».<ref>بقره/۳۷.</ref></big>


<big>و آن اين بود كه گفت: يا رب اسئلك بحق محمد و على و فاطمه و الحسن و الحسين ‏عليهم السلام الا تبت علىّ.  فتاب الله عليه: يعنى حضرت آدم ‏عليه السلام خدا را به حق اهل‏ بيت ‏عليهم السلام قسم داد تا خداوند او را ببخشد، و خدا هم بخشيد.</big>
<big>و آن اين بود كه گفت: يا رب اسئلك بحق محمد و على و فاطمه و الحسن و الحسين ‏عليهم السلام الا تبت علىّ.  فتاب الله عليه: يعنى حضرت آدم ‏عليه السلام خدا را به حق اهل‏ بيت ‏عليهم السلام قسم داد تا خداوند او را ببخشد، و خدا هم بخشيد.</big>


<big>از امام صادق ‏عليه السلام سؤال شد: «فأتمهنّ» يعنى چه؟ فرمود: يعنى «فاتمهنّ الى القائم ‏عليه السلام اثنى ‏عشر اماماً؛ تسعة من ولد الحسين ‏عليه السلام»؛ يعنى معرفت و توسل حضرت ابراهيم ‏عليه السلام علاوه بر پنج نور مقدس، ادامه پيدا كرد و با ائمه ‏عليهم السلام بعد تكميل شد، و با رساندن به امام‏ زمان‏ عليه السلام معرفت او به تمام و كمال رسيد.<ref>البرهان: ج 1 ص 317.</ref></big>
<big>از امام صادق ‏عليه السلام سؤال شد: «فأتمهنّ» يعنى چه؟ فرمود: يعنى «فاتمهنّ الى القائم ‏عليه السلام اثنى ‏عشر اماماً؛ تسعة من ولد الحسين ‏عليه السلام»؛ يعنى معرفت و توسل حضرت ابراهيم ‏عليه السلام علاوه بر پنج نور مقدس، ادامه پيدا كرد و با ائمه ‏عليهم السلام بعد تكميل شد، و با رساندن به امام‏ زمان‏ عليه السلام معرفت او به تمام و كمال رسيد.<ref>البرهان: ج ۱ ص ۳۱۷.</ref></big>
 
<big>'''هـ) قبول توبه حضرت داوود عليه السلام'''</big>


==== <big>'''هـ) قبول توبه حضرت داوود عليه السلام'''</big> ====
<big>شيخ صدوق روايت كرده است: توبه حضرت داوود عليه السلام (انتخاب ايشان به عنوان خليفة الله) در نهم ذى ‏الحجه نازل شد، و كسى كه آن روز را روزه بگيرد كفاره گناهان نود ساله او است.<ref>من لا يحضره الفقيه: ج ۲ ص ۸۷.</ref></big>
<big>شيخ صدوق روايت كرده است: توبه حضرت داوود عليه السلام (انتخاب ايشان به عنوان خليفة الله) در نهم ذى ‏الحجه نازل شد، و كسى كه آن روز را روزه بگيرد كفاره گناهان نود ساله او است.<ref>من لا يحضره الفقيه: ج 2 ص 87.</ref></big>


<big>خداوند در قرآن مى‏ فرمايد:</big>
<big>خداوند در قرآن مى‏ فرمايد:</big>


<big>«...و ظنّ داوود انما فتنّاه فاستغفر ربه و خرّ راكعاً و اناب  . فغفرنا له ذلك و ان له عندنا لزلفى و حسن مآب . يا داوود انا جعلناك خليفة فى الارض...»<ref>ص/24-26.</ref>: ...و داوود دانست كه ما او را آزموده ‏ايم از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود به سجده افتاد و توبه كرد. ما اين عمل را به او بخشيديم و او نزد ما داراى مقامى والا و سرانجامى نيكو است. اى داوود ما تو را خليفه و نماينده خود در زمين قرار داديم... .</big>
<big>«...و ظنّ داوود انما فتنّاه فاستغفر ربه و خرّ راكعاً و اناب  . فغفرنا له ذلك و ان له عندنا لزلفى و حسن مآب . يا داوود انا جعلناك خليفة فى الارض...»<ref>ص/۲۴-۲۶.</ref>: ...و داوود دانست كه ما او را آزموده ‏ايم از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود به سجده افتاد و توبه كرد. ما اين عمل را به او بخشيديم و او نزد ما داراى مقامى والا و سرانجامى نيكو است. اى داوود ما تو را خليفه و نماينده خود در زمين قرار داديم... .</big>
 
<big>'''و) ماجراى صحيفه ملعونه توسط منافقين'''</big>
 
<big>در سال ۱۰ هجرى و ايام [[حجةالوداع]] تعدادى از صحابه هم ‏پيمان شدند كه نگذارند اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت برسد. اين پيمان را در صحيفه ‏اى مكتوب كرده، و توسط ابى‏ عبيده جراح در كنار خانه كعبه دفن كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص۱۰۳-۱۰۶.</ref>خداوند آن را افشاء نمود و به «صحيفه ملعونه» مشهور شد.</big>
 
<big>پس از اين پيمان، منافقين در صدد جمع‏ آورى افراد و قبائل و برنامه ‏ريزى گسترده براى عمل كردن آن بر آمدند. از سوى ديگر، پيامبر صلى الله عليه و آله نيز با تشكيل سپاه اسامه و فرستادن اكثر صحابه و خالى كردن مدينه از افراد، تلاش گسترده‏اى براى حمايت از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به جا آوردند. البته با كارشكنى منافقين زحمات پيامبر صلى الله عليه و آله به نتيجه مطلوب نرسيد. ولى جولان اهل دنيا موقتى است و عاقبت براى شيعيان است. «والعاقبة للمتقين».<ref>اعراف/۱۲۸.</ref></big>
 
'''<big>ز) تولد حضرت عيسى‏ عليه السلام</big>'''
 
<big>حضرت مريم‏ عليها السلام در روز نهم ذى ‏الحجه حضرت عيسى‏ عليه السلام را به دنيا آورد. البته در مورد محل تولد حضرت عيسى‏ عليه السلام اختلاف است كه در كربلا بوده و درختى كه از آن رطب تناول كرد در حرم فعلى امام حسين‏ عليه السلام قرار داشته<ref>بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۱۸۸.</ref>، يا در محل ديگر اتفاق افتاده است. «قال انى عبد الله آتانى الكتاب و يجعلنى نبياً».<ref>الدرّ النظيم: ص ۶۱۲.</ref></big>
 
<big>ارتباط حضرت مريم و حضرت عيسى‏ عليهما السلام با اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بسيار زياد است. حضرت مريم ‏عليها السلام سرور زنان زمان خويش بود، و حضرت زهرا عليها السلام «سيدة نساء العالمين» است؛ سرور زنان عالميان و در هر زمانى. براى حضرت مريم ‏عليها السلام از بهشت طعام بهشتى حاضر مى ‏شد.</big>
 
<big>همچنين براى حضرت زهرا عليها السلام علاوه بر طعام بهشتى، جبرئيل نازل شده و صحيفه‏ اى را براى حضرت قرائت كرد و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آن را مى ‏نوشتند، كه در روايات «مصحف فاطمة عليها السلام» ناميده شده است.</big>
 
<big>ديگر اينكه حضرت عيسى‏ عليه السلام زنده ‏اند و ذخيره الهى است، تا در زمان امام ‏زمان‏ عليه السلام از ياوران و مبلغان ايشان باشد.</big>
 
<big>'''ح) معراج پيامبر صلى الله عليه و آله'''</big>
 
<big>معراج پيامبر صلى الله عليه و آله در نهم ذى ‏الحجه واقع شده است. البته نقل ديگر در مورد زمان رخداد معراج هفدهم ماه رمضان است.<ref>بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۱۸۸.</ref></big>
 
<big>معراج پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله يک معراج جسمانى است، كه ايشان از مدينه با براق همراه جبرئيل به بيت ‏المقدس رفته، و از آنجا به آسمان و بيت ‏المعمور و مكان‏ هاى ديگر سفر كردند. در اواخر مرحله سير، جبرئيل گفت: لو دنوت انملة لا حترقت<ref>مناقب آل‏ ابى‏ طالب: ص ۱۷۹.</ref>: يعنى اگر بند انگشتى نزديک ‏تر شوم وجودم خواهد سوخت. پيامبر صلى الله عليه و آله به تنهايى سير را ادامه دادند.</big>
 
<big>وقتى به «قاب قوسين او ادنى»<ref>بصائر: ج ۱ ص ۱۹۲.</ref>رسيدند، صداى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را شنيد! به خداوند عرضه داشتند: آيا على‏ عليه السلام زودتر از من به معراج آمده است؟ خداوند فرمود: به دل تو نگاه كردم، ديدم اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را از همه عالم بيشتر دوست دارى. به همين خاطر با صداى على ‏عليه السلام با تو صحبت كردم. خداوند سؤال كرد: چه كسى را براى امتت پس از خود قرار مى‏ دهى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت: خدا عالم است. خداوند فرمود: على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام، اميرالمؤمنين و سيدالمسلمين و قائد الغرّ المحجلين... .<ref>الكافى: ج ۱ ص ۴۴۳.</ref></big>
 
 
<big>'''دهم ذى ‏الحجة'''</big>
 
<big>'''الف) بيان حديث شريف ثقلين'''</big>
 
<big>پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله از شروع بعثت به امر الهى سفارش اهل ‏بيت‏ عليهم السلام را مى ‏نمود، و در جاى جاى زندگيشان متذكر جايگاه رفيع اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بود. مخصوصاً در [[حجةالوداع]] مكرر حديث ثقلين را با تعابير متعدد براى مردم بيان فرمود.</big>
 
<big>از مهم‏ترين موارد آن در روز حج اكبر (عيد قربان) سال دهم مى‏ باشد، كه فرمود: عن جابر: قال ابوجعفرعليه السلام: دعا رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله اصحابه بمنى، فقال: يا ايها الناس، انى تارك فيكم الثقلين. اما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا؛ كتاب الله و عترتى اهل‏ بيتى. فانهما لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض<ref>بصائر الدرجات: ج ۱ ص ۴۱۳.</ref>: من از بين شما مى ‏روم و دو گوهر گرانبها در بين شما مى‏ گذارم؛ يكى كتاب خدا و ديگرى اهل‏ بيتم. تا زمانى كه به آنان توسل و تمسک كنيد گمراه نمى‏ شويد.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۹۹.</ref></big>
 
<big>عن النبى ‏صلى الله عليه و آله انه قال فى خطبته فى مسجد الخيف فى حجةالوداع: الا و انى مخلف فيكم الثقلين.<ref>معانى الاخبار: ص ۲۹۸.</ref></big>
 
<big>'''ب) ابلاغ سوره توبه (برائت) توسط اميرالمؤمنين ‏عليه السلام'''</big>
 
<big>در سال نهم هجرى و در ايام حج، آيات ابتدايى سوره توبه نازل شد. پيامبر صلى الله عليه و آله بنا بر پيشنهاد اصحاب، ابوبكر را مأمور به ابلاغ آن نمودند. ولى بعد از مدتى وحى نازل شد: لا يؤدّى عنك الا انت او رجل منك<ref>معانى الاخبار: ص ۲۹۸.</ref>؛ اين عمل را غير خودت و يا مردى كه از تو است نبايد انجام دهد.</big>
 
<big>پس پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را فرستاد، و آن حضرت آيات را از ابوبكر گرفت و خودشان در روز دهم ذى‏ الحجه -  روز حج اكبر -  آن را ابلاغ كردند<ref>تفسير فرات الكوفى: ص ۱۶۰.</ref></big>:
 
<big>و دخلت سنة تسع فى شهر ذى ‏الحجة الحرام من مهاجرة رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله نزلت هولاء آلايات. فلما كان يوم الحج الاكبر و فرغ الناس من رمى الجمرة الكبرى، قام (اميرالمؤمنين) على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام عند الجمرة. فنادى فى الناس فاجتمعوا اليه. فقرأ عليهم الصحيفة بهولاء الآيات: «براءة من الله و رسوله».</big>
 
'''<big>ج) عيد سعيد قربان</big>'''
 
<big>يكى از اعياد مهم دوستان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام عيد قربان است، و براى ميمنت اين روز جهات مختلفى ذكر شده است. از جمله:</big>
 
<big>يک. عمل حضرت آدم‏ عليه السلام: و امره جبرئيل ان يحلق الشعر الذى عليه، فحلقه.<ref>تفسير القمى: ج ۱ ص ۴۵.</ref></big> <big>و در تفسير «فليقضوا تفثهم»<ref>حج/۲۹.</ref>آمده كه مراد از كوتاه كردن مو و ناخن آمادگى براى ملاقات حجت خداست.<ref>الكافى: ج ۴ ص ۵۴۹.</ref>حضرت آدم‏ عليه السلام آماده دريافت كلمات شد، كه در سوره بقره مى‏ فرمايد: «فتلقّى آدم من ربه كلمات»؛ حضرت آدم‏ عليه السلام پس از دريافت كلمات الهى، خداوند را به پنج نور مقدس قسم داد.</big>
 
<big>دو. حضرت ابراهيم ‏عليه السلام مى‏ خواست اسماعيل‏ عليه السلام را قربانى كند، كه خداوند آن را با ذبح عظيم تعويض فرمود. فقال: يا ابت، اين القربان؟ قال: ربك يعلم اين هو يا بنى. انت و الله هو. ان الله قد امرنى بذبحك.<ref>الكافى: ج ۴ ص ۲۰۸. جامع احاديث الشيعة: ج ۱۰ ص ۳۴۹. تفسير صافى و نور الثقلين، و تاريخ يعقوبى: ج ۱ ص ۲۰.</ref></big>
 
<big>سه. تجلى نور خداوند بر موسى‏ عليه السلام و اعطاى الواح به ايشان.<ref>تفسير القمى: ج ۱ ص ۲۳۹.</ref></big>
 
'''<big>د) جريان ذبح عظيم و قربانى حضرت اسماعيل‏ عليه السلام</big>'''
 
<big>امام رضا عليه السلام فرمود: زمانى كه خداوند به حضرت [[ابراهیم علیه السلام|ابراهيم‏ عليه السلام]] دستور داد كه به جاى فرزندش گوسفندى را ذبح كند، حضرت ابراهيم ‏عليه السلام در دلش آرزو كرد كاش اسماعيل قربانى شده بود، تا با اندوه و گريه بر مصيبت او مستحق بزرگ ‏ترين درجه‏ هاى الهى مى‏شدم. خداوند به او وحى كرد... . مردم امام حسين ‏عليه السلام فرزند حضرت محمد صلى الله عليه وآله را كشتند... . حضرت ابراهيم ‏عليه السلام به خاطر اين مطلب ناله كرد و گريست. خداوند متعال فرمود: اى ابراهيم! اندوه تو براى امام حسين‏ عليه السلام را فديه و جايگزين دلسوختن تو بر فرزندت قرار دادم، و بالاترين درجات الهى را به تو دادم. اين معناى آيه «و فديناه بذبح عظيم» است.<ref>الخصال: ج ۱ ص ۵۶.</ref></big>
 
<big>'''هـ) تجلى نور خداوند بر حضرت موسى‏ عليه السلام'''</big>
 
<big>در اين روز حضرت موسى ‏عليه السلام از خداوند خواست كه بر او تجلى كند: «قال رب ارنى انظر اليك قال لن ترانى»<ref name=":0">اعراف/۱۴۳.</ref>؛ خداوند به او فرمود به آن كوه نگاه كن. اگر در مكان خودش باقى ماند تو نيز مرا خواهى ديد. خداوند با نور وجه خود بر آنجا تجلى كرد، «و خرّ موسى صعقاً»<ref name=":0" />؛ حضرت موسى ‏عليه السلام به اوج نشاط معنوى رسيد.</big>
 
<big>فلما كان يوم عشرة من ذى ‏الحجة، انزل الله على موسى‏ عليه السلام الالواح و ما يحتاجون اليه من الاحكام و الاخبار و السنن و القصص. فلما انزل الله عليه التوراة و كلّمه، قال: رب ارنى انظر اليك. فاوحى الله: لن ترانى -  اى لا تقدر على ذلك -  و لكن انظر الى الجبل، فان استقرّ مكانه فسوف ترانى.<ref>تفسير القمى: ج ۱ ص ۲۳۹.</ref></big>
 
<big>در بعضى روايات وارد شده كه خداوند نور اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر كوه تجلى داد. اين روز را بايد عيد گرفت، مانند روز مبعث پيامبر صلى الله عليه و آله، كه به خاطر تجلى خداوند براى مردم عيد شد.</big>
 
<big>'''و) ميلاد امام رضا عليه السلام (به روايتى)'''</big>
 
<big>طبق روايت كتاب‏ هاى «كشف الغمة» و «ملاذ الاخبار» و «عوالم»، ميلاد امام هشتم على بن موسى الرضا عليه السلام در سال ۱۵۳ هجرى در روز يازدهم ذى ‏الحجه واقع شده است.</big>
 
<big>در كتاب «كشف الغمة» آمده است: قال كمال ‏الدين بن طلحه: اما ولادته ففى حادى ‏عشر ذى‏ الحجه، سنة ثلاث و خمسين و مائة للهجرة، بعد وفاة جده ابى ‏عبدالله ‏عليه السلام بخمس سنين.<ref>بحار الانوار: ج ۴۹ ص ۲.</ref></big>
 
<big>توجه به اهل ‏بيت ‏عليهم السلام در مواليد مختلف و روايات متفاوت خود نور على نور و بركتى مضاعف است. همانگونه كه روايات شب قدر انسان را تشويق به احياء در چند شب مى‏ كند. با اينكه شب قدر يک شب است، ولى عبادت در هر سه شب موجب نور و بركت مضاعف و عنايات الهى است. توجه به ميلاد امام رضا عليه السلام در اين روز نيز به جا و بلكه فضل و بركتى بر امت است.</big>
 
<big>'''ز) «اذان» نام قرآنى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام'''</big>
 
<big>امام سجاد عليه السلام در حديثى مى ‏فرمايد: به خدا قسم براى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نامى در قرآن است كه مردم آن را نمى ‏دانند. سؤال كردند: آن چه نامى است، فداى شما شويم؟ فرمود: «اذان من الله»، و فرمود: الاذان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام.<ref>تفسير العياشى. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۹۲. معانى الاخبار: ص ۲۹۶.</ref></big>
 
<big>همچنين اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: انا الاذان فى الناس.<ref>علل الشرايع: ج ۲ ص ۴۴۲.</ref></big>
 
<big>در ذيل آيه «فأذّن مؤذّن ان لعنة الله على الظالمین»<ref>اعراف/۴۴.</ref>آمده است: امير المومنين‏ عليه السلام مؤذنى هستند كه اين كلام را فرمايند؛ يعنى لعنت خداوند بر ظالمينى كه ولايت مرا تكذيب كرده و حق مرا سبک شمرده ‏اند: فهو المؤذن بينهم؛ يقول: الا لعنة الله على الظالمين، الذين كذّبوا بولايتى و استخفّوا بحقى.<ref>تفسير فرات الكوفى: ص ۱۴۲. الكافى: ج ۱ ص ۴۲۶.</ref></big>
 
<big>چون اين آيه در قرآن در ضمن سوره برائت و ابلاغ آن وارد شده، پس مناسبت آن در دهم ذى‏ الحجه و روز عيد قربان مى ‏باشد. البته در مورد نماز نيز اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: انا صلاة المؤمن. انا حىّ على الصلاة. انا حىّ على الفلاح. انا حىّ على خيرالعمل.<ref>فضائل (ابن‏ شاذان): ص ۸۴.</ref></big>
 
<big>در روز عيد غدير خم نيز، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله براى تحريص مردم بر بيعت با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با شعار «حىّ على خيرالعمل» آن ها را فرا خواند و دعوت به بيعت كرد. براى همين عمر بن الخطاب براى از بين بردن آن خاطره «حىّ على خيرالعمل» را از اذان حذف كردند.</big>
 
'''<big>ح) ايام معلومات</big>'''
 
<big>در «تفسير القمى» آورده ‏اند كه مراد از ايام معلومات در قرآن دهه اول ذى ‏الحجه است، كه آخرين روز آن عيد قربان است. «و اذكروا الله فى ايام معدودات»، قال: ايام التشريق الثلاثة، و ايام المعلومات العشرة من ذى ‏الحجة<ref>تفسير القمى: ج ۱ ص ۷۱.</ref>، كه عبادت در اين ايام بالاترين عبادت است.<ref>اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۳۵.</ref></big>
 
<big>مردم در دهه اول ذى ‏الحجه با عبادت خداوند و توسلات به اهل‏ بيت ‏عليهم السلام راه تقرّب به خدا را مى ‏پيمايند. اين ايام بهترين روزهاى عبادت خداوند و از بهترين فرصت‏ هاى توسل به انوار مقدس چهارده معصوم ‏عليهم السلام است.</big>
 
<big>اين توسلات و تقرّب جستن‏ ها در روز عرفه و عيد قربان اوج مى گيرد، و انبياء الهى ‏عليهم السلام مانند حضرت موسى، آدم، ابراهيم و...عليهم السلام و اصحاب و شيعيان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام زيباترين لحظات ارتباط با اهل‏ بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام را در اين ايام تجربه كرده ‏اند. پس اين ايام را به غفلت نگذرانيم.<ref>در روايت فرمودند: نحن اسماء الله الحسنى، و در آيه مى ‏فرمايد: «و اذكر اسم الله فى ايام معلومات»: اسم خدا را در ايام معلومات استمراراً ذكر كنيد.</ref></big>
 
 
<big>'''يازدهم ذى ‏الحجة'''</big>
 
<big>'''اعطاى الواح به حضرت موسى‏ عليه السلام'''</big>
 
<big>تمّ ميقات موسى‏ عليه السلام اربعين ليلة. فلما كان يوم عشرة من ذى ‏الحجة، انزل الله عليه الالواح، فيها التوراة و ما يحتاجون اليه من احكام السير و القصص.<ref>تفسير الصافى: ج ۳ ص ۳۱۷.</ref></big>
 
<big>پس از پايان ميهمانى حضرت موسى ‏عليه السلام در كوه طور، خداوند الواح را بر حضرت موسى‏ عليه السلام نازل فرمود. البته در اين ايام اكثر صحابه حضرت موسى ‏عليه السلام گوساله‏ پرست شدند، به جز پيروان حضرت هارون‏ عليه السلام.</big>
 
<big>تمام انبياء الهى‏ عليهم السلام موظف بودند امت خود را علاوه بر ايمان به خدا و رسالت پيامبران ‏عليهم السلام، بر ايمان به پيامبر آخرالزمان‏ صلى الله عليه وآله و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام دعوت كنند. اين مطلب در چنين روزى در الواح حضرت موسى‏ عليه السلام نيز نازل شده است. حتى در تورات تحريف شده فعلى نيز عباراتى در شأن اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بدين صورت يافت مى‏ شود:</big>
 
<big>اما در خصوص اسماعيل، تو را اجابت نمودم؛ اينكه او را بركت داده و بارور گردانم، و او را بسيار كثير گردانيم. دوازده رئيس از وى پديد آيند، و امتى عظيم از وى به وجود آورم.<ref>عهد عتيق: سِفر پيدايش باب ۱۲ فراز ۷.</ref></big>
 
 
<big>'''دهم تا دوازدهم ذى‏ الحجة'''</big>
 
<big>'''ايام معدودات'''</big>
 
<big>مراد از «ايام معدودات» در قرآن دهم و يازدهم و دوازدهم ذى ‏الحجه است.<ref>تهذيب الاحكام: ج ۵ ص ۴۴۷.</ref></big>
 
<big>در اين روزها مردم بايد با رمى جمرات برائت خود را عملاً اجرا كنند. نكته قابل توجه آن است كه مردم در روز عرفه و در مشعر فقط ساعاتى را در مكانى هستند كه حجت خدا در آن مكان است، ولى در ايام معدودات چند روز متوالى مردم در منى حضور دارند كه حجت خدا نيز در آنجا حضور دارد. پس بايد مردم فرصت حضور در منى و در ايام معدودات را بيشتر از عرفه و مشعر اهميت داده و غنيمت شمرند، تا آمادگى دريافت بركات ولايت را پيدا كنند. در قرآن هم مى ‏فرمايد: «و اذكروا الله فى ايام معدودات»<ref>بقره/۲۰۳.</ref>: خدا را در ايام معدودات ياد كنيد.</big>
<big>با مقايسه دو آيه «و يذكروا اسم الله فى  ايام معلومات»<ref>حج/۲۸.</ref>با آيه «و اذكرو الله فى ايام معدودات» اهميت برائت و لطافت آيات روشن مى ‏شود.</big>
 
 
<big>'''دوازدهم ذى‏ الحجة'''</big>
 
'''<big>الف) سپردن ودايع الهى به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام</big>'''
 
<big>از جمله وقايع روز دوازدهم ذى‏ الحجه سال دهم هجرى، سپردن نشانه‏ هاى نبوت و امامت يا همان ودايع الهى توسط رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است: فلما استتمّ حجّهم و قضوا مناسكهم و عرف الناس جميع ما احتاجوا اليه و اعلمهم انه قد اقام لهم ملة ابراهيم ‏عليه السلام و قد ازال عنهم جميع ما احدثه المشركون بعده و ردّ الحج الى حالته الاولى و دخل مكة فاقام بها يوماً واحداً، هبط عليه الامين جبرائيل... .<ref>الارشاد: ج ۲ ص ۳۲۸.</ref></big>
 
<big>بعد از اين ها، در اين روز نشانه ‏هاى نبوت مانند پيراهن ابراهيم ‏عليه السلام، پيراهن حضرت يوسف‏ عليه السلام، عصاى حضرت موسى‏ عليه السلام و... از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سپرده شد، كه علامت امامت بلافصل ايشان است.</big>
 
<big>جبرئيل به رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: خداوند متعال فرمان داده كه تمام علومى كه خداوند به شما داده را به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بياموزى، و تمام آنچه حفظ كرده ‏اى به او تحويل دهى، كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام امين است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۶.</ref></big>
 
 
 
'''<big>ب) قبول توبه حضرت آدم ‏عليه السلام با واسطه قرار دادن پنج‏ تن‏ عليهم السلام</big>'''
 
<big>مطابق بعضى روايات، بعد از رمى جمرات و طواف خانه خدا (طواف نساء) در ماه ذى ‏الحجه، خداوند توبه حضرت آدم ‏عليه السلام را پذيرفت: فانطلق به الى البيت الحرام و امره ان يطوف به سبع مرات، ففعل. فقال له: ان الله قد قبل توبتك و حلّت لك زوجتك<ref>تفسير القمى: ج ۱ ص ۴۵.</ref>؛ يعنى جبرئيل پس از منى، حضرت آدم‏ عليه السلام را به سوى مسجدالحرام برد و امر كرد هفت بار طواف كند، و او هم انجام داد. جبرئيل گفت: خداوند توبه تو را پذيرفت و همسرت را بر تو حلال كرد.</big>
 
<big>ذيل آيه ۳۷سوره بقره: «فتلقّى آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم» فرموده ‏اند: جبرئيل به آدم ‏عليه السلام گفت: خدا را قسم بده به پنج ‏تن ‏عليهم السلام كه در آخرالزمان مى ‏آيند، تا خدا تو را ببخشد. آدم ‏عليه السلام فرمود: برايم نام ببر. جبرئيل گفت: اين گونه بگو: اللهم بحق محمد صلى الله عليه و آله نبيك و بحق على‏ عليه السلام وصى نبيك و بحق فاطمه‏ عليها السلام بنت نبيك و بحق الحسن و الحسين‏ عليهما السلام سبطى نبيك، الا تبت علىّ فارحمنى. فدعا بهنّ آدم ‏عليه السلام، فتاب اللَّه عليه. حضرت آدم ‏عليه السلام اين گونه دعا كرد، و خداوند دعاى او را مستجاب كرد.<ref>تفسير فرات الكوفى: ص ۵۷.</ref></big>
 
 
<big>'''سيزدهم ذى ‏الحجة'''</big>
 
<big>'''الف) اعلان عمومى لقب «اميرالمؤمنين» براى حضرت على‏ عليه السلام'''</big>
 
<big>روز سيزده ذى ‏الحجه<ref>چون روز چهاردهم روز حركت پيامبر صلى الله عليه و آله از مكه به مدينه بود و لقب «اميرالمؤمنين» روز قبل از آن اعلام شده، پس اعلام لقب روز سيزدهم بوده است.</ref>، آخرين روزى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مكه حضور داشت و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بود. در اين هنگام جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام عرض كرد: السلام عليك يا اميرالمؤمنين<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱.</ref>: و سلّم جبرئيل على على ‏عليه السلام بامرة المؤمنين. فقال على ‏عليه السلام: يا رسول ‏الله، اسمع الكلام و لا احسّ الرؤية. فقال: يا على، هذا جبرئيل، اتانى من قبل ربى بتصديق ما وعدنى. ثم امر رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله رجلاً فرجلاً من اصحابه، حتى  سلّموا عليه بامرة المؤمنين. ثم قال: يا بلال، ناد فى الناس ان لا يبقى غداً احد - الا عليل - الا خرج الى غدير خم.<ref>الامالى (صدوق): ص ۳۵۵.</ref></big>
 
<span dir="RTL"></span><big>پيامبر صلى الله عليه و آله به بزرگان اصحاب دستور دادند تا نزد حضرت على‏ عليه السلام رفته و با لقب «اميرالمؤمنين» به آن حضرت سلام كنند. بنابراين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام رهبر و امير تمام امت پيامبر صلى الله عليه و آله است.</big>
 
<span dir="RTL"></span><big>البته حضرت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام در سال‏ هاى قبل از آن و نيز در ابتداى بعثت و حتى در عالم ذرّ هم به لقب «اميرالمؤمنين» ملقب شده بودند. ولى اين روز اعلام عمومى بود.</big>
 
 
<big>'''چهاردهم ذى‏ الحجة'''</big>
 
<big>'''الف) بخشش فدک به حضرت زهرا عليها السلام و نزول آيه ذوى‏ القربى'''</big>
 
<big>در سال ششم هجرى و پس از جنگ خيبر<ref>اعلام الورى: ص ۹۹.</ref>، منطقه بسيار بزرگ فدک توسط پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله و بدون كمک اصحاب فتح شد.<ref>بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۳۷۸.</ref>مطابق آيات قرآن تمام منطقه فدک به ملكيت شخص پيامبر صلى الله عليه و آله در آمد. جبرئيل نازل شد و آيه «و آت ذى‏ القربى حقه»<ref>اسراء/۲۶.</ref>: حق خويشان را عطا كن، را آورد. پيامبر صلى الله عليه و آله تمام آن سرزمين را - كه حق ايشان بود - به حضرت زهرا عليها السلام بخشيد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۸۸ و ج ۹۵ ص ۱۸۸.</ref></big>
 
 
 
<big>'''ب) ماجراى شقّ القمر'''</big>
 
<big>امام صادق‏ عليه السلام فرمود: چهارده نفر از اصحاب عقبه در شب چهارده ذى الحجه به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كردند: هر پيامبرى معجزه ‏اى دارد. معجزه شما در اين شب چيست؟ رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله فرمود: چه مى‏ خواهيد؟ گفتند: ماه را دو نيم كن! جبرئيل نازل شد و عرض كرد: همه چيز در اطاعت تو است. پيامبر صلى الله عليه و آله به ماه امر كرد كه دو نيم شود، و ماه دو نيم شد. سپس فرمود: به حال اول بازگرد، و برگشت. پس پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله سجده كردند و شيعيان هم سجده كردند.<ref>تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۴۱. اثبات الهداة بالتصديق و المعجزات: ج ۱ ص ۴۱۱.</ref>در قرآن نيز آيات آن ذكر شده است: «اقتربت الساعة و انشقّ القمر».<ref>قمر/۱.</ref></big>
 
 
<big>'''پانزدهم ذى ‏الحجة'''</big>
 
'''<big>ميلاد امام هادى ‏عليه السلام</big>'''
 
<big>روز پانزدهم ذى‏ الحجه روز ميلاد امام هادى ‏عليه السلام است. در پانزدهم ذى‏ الحجه سال ۲۱۲ ق يكى از وارثان غدير و امامان سفارش شده در غدير، امام دهم حضرت امام هادى‏ عليه السلام جهان را منور به قدوم خود نمود.<ref>الارشاد: ج ۲ ص ۲۹۷.</ref> از آن امام همام ميراث‏ هاى حديثى گران بهايى مانده، كه از زيباترين آن ها زيارت جامعه كبيره است. زيارتى كه يک دوره معارف تشيع و به خصوص امام ‏شناسى است. همچنين زيارت غديريه است، كه يک دوره معارف اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام شناسى مى ‏باشد. جا دارد در اين روز توجه ويژه به زيارت جامعه كبيره و نيز زيارت غديريه داشته باشيم.</big>
 
 
<big>'''هفدهم ذى‏ الحجة'''</big>
 
'''<big>الف) نزول آيه تبليغ</big>'''
 
<big>در روز ۱۷ذى الحجه سال دهم هجرى در مسير برگشت به مدينه پيك وحى‏مكرر خدمت پيامبر اكرم صلى  الله عليه و آله مى‏رسيد و امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را سفارش مى كرد. در نزديكى وادى غدير جبرئيل اين آيه را آورد كه: اى رسول ما آن چه را از طرف خداوند درباره ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به سوى تو نازل كرديم را به مردم ابلاغ كن كه اگر اين كار انجام نگيرد رسالت تو انجام نگرفته است و اعمال باطل مى‏ شود. و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مردم فرمان دادند كه فردا در منطقه غدير همه جمع شوند. "يا ايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس إن الله لا يهدى القوم الكافرين و هم الذين هموا برسول الله فقال أما ترانى يا جبرائيل أغدق السير مجدا فيه لأدخل المدينه فأعرض ولايه عليّ علي الشاهد و الغائب فقال له جبرائيل‏ عليه السلام الله يأمرك أن تفرض ولايته غدا"<ref>ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۳۳۰.</ref></big> <big>بنا بر بعضى از روايات آمده كه صدر آيه در ۱۶، وسط آيه در ۱۷ و بقيه آيه در ۱۸ ذى الحجه نازل شده است كه احتمالاً تكرار در نزول آيه است.<ref>تفسير البرهان: ج ۲ ص ۲۳۰.</ref></big>
 
 
 
'''<big>ب) نزول آيه محبت (وُدّ) در شأن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام</big>'''
 
<big>در روز۱۷ ذى‏ الحجه سال ۱۰ هجرى و در [[حجةالوداع]]، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله بعد از نماز دعا كردند: خدايا براى على‏ عليه السلام محبت در قلوب مؤمنين و هيبت و بزرگى در قلوب منافقين اعطا كن. سپس به امر پيامبر صلى الله عليه و آله سه مرتبه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام همين دعا را تكرار كرد. خداوند اين آيه را نازل فرمود: «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن وُدّاً»<ref>مريم/۹۶.</ref>: خداوند يقيناً براى مؤمنينى كه عمل صالح انجام مى‏ دهند محبت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در قلوبشان قرار مى‏ دهد.<ref>آيه ۱۲ سوره هود در سرزمين «قديد» در حجةالوداع نازل شد. در روايتى ديگر هم‏زمانى آن با آيه ودّ ذكر شده است. پس آيه ودّ در ۱۳ ذى ‏الحجه در سرزمين قديد نازل شده است. الكافى: ج ۸ ص ۳۷۸. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۴.</ref></big>
 
 
 
<big>'''ج) زوال دولت بنى‏ اميه لعنة الله عليهم'''</big>
 
<big>با قتل مروان در روز هفدهم ذى‏ الحجه سال ۱۳۲، دولت بنى ‏اميه كاملاً از بين رفت.<ref>اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۵۹۹ . بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۳۵۷.</ref> امام باقر عليه السلام در مورد آيه «و ما جعلنا الرؤيا التى اريناك الا فتنة و الشجرة الملعونة فى القرآن»<ref>اسراء/۶۰.</ref>فرمود كه مراد بنى ‏اميه هستند. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نيز آن را به فجّار از قريش و بنى‏ اميه تفسير فرموده است.<ref>تفسير العياشى: ج ۲ ص۲۹۷، ۲۹۸.</ref></big>
 
<big>از پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله نقل شده كه حضرت در رؤياى صادقه خود ديدند تعدادى ميمون بر منبر ايشان بالا مى‏ روند و مردم را به قهقرا و ضلالت مى‏ كشانند. پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام تفسير اين رؤيا را غصب خلافت و حكومت فجار و بنى ‏اميه تفسير فرمودند.<ref>كتاب سليم و تفسير القمى.</ref>همچنين جريان كشته شدن مروان و شكست لشگر او از عبرت‏ هاى تاريخ است.</big>
 
 
<big>'''هجدهم ذى ‏الحجة'''</big>
 
'''<big>الف) نزول آيه اكمال و اتمام</big>'''
 
<big>در روز عيد عظيم غدير خم و پس از خطبه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله و اقرار زبانى بيعت مردم با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آيه اكمال نازل شد: «...اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً...»<ref>مائده/۳.</ref>؛ يعنى در روز غدير با پذيرش ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام توسط شما دين را بر شما كامل و نعمت را بر شما تمام نمودم، و اين اسلام را براى شما راضى شدم. با نزول اين آيه مشخص شد كه دين بدون ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناتمام، باطل و مورد غضب خداست.<ref>تفسير فرات الكوفى: ص ۱۱۸.</ref></big>
 
 
 
'''<big>ب) ايراد خطبه غدير توسط رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله</big>'''
 
<big>در اين روز خطبه غدير توسط پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله انشاء شد. خطبه ‏اى كه مشتمل بر معارف بلند و مطالب بسيار است. از جمله ذكر فضائل بسيار از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، و نيز انذار امت كه عاقبت دشمنى با اين ولايت ورود به دردناک ‏ترين عذاب الهى است. خطبه ‏اى كه در شرايط ويژه بيان شد، و پيامبر صلى الله عليه و آله از همگان اقرار به شنيدن گرفت تا بعد كسى عذر نياورد كه نشنيدم.</big>
 
<big>در اين خطبه، بعد از بيان معارف توحيدى و نصايح اخلاقى، به الهى بودن انتخاب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اشاره كرده، و انتخاب ائمه ‏عليهم السلام را از طرف خدا اعلام كردند. فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را تا آنجا كه امكان بيان آن در آن جلسه بود مطرح كرده، و اين نكته را هم فرمودند كه من مى ‏دانم منافقان بسيار و مؤمنان كم هستند.<ref>خطبه غدير. الاحتجاج (طبرسى): ج ۱ ص ۶۳.</ref></big>
 
 
 
<big>'''ج) عيد بزرگ غدير'''</big>
 
'''<big>نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به عنوان خليفه بلافصل از جانب خداوند</big>'''
 
<big>پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله از ابتداى رسالت خود، در هر مكان و موقعيتى كه به دست مى‏ آمد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به عنوان خليفه بعد از خود معرفى مى ‏نمود. اما در روز ۱۸ ذى ‏الحجه، پيامبر صلى الله عليه و آله علاوه بر معرفى اميرالمؤمنين و يازده امام بعد از ايشان‏ عليهم السلام، از حاضرين بيعت گرفتند، و در خطبه غرّايى به اين امر مهم پرداختند.</big>
 
<big>در روز عيد غدير بيش از صد هزار نفر مرد و زن و حتى زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و صحابه با نفوذ با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت كرده، و از روى محبت و يا اجبار رهبرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به ايشان تبريک گفتند. حتى در غدير بيش از سه روز توقف كردند تا تمام مردم بتوانند در مراسم بيعت شركت كنند.<ref>خطبه غدير.</ref></big>
 
 
 
'''<big>د) تأكيد رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله بر حديث منزلت</big>'''
 
<big>در اين روز پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله در ضمن خطبه غدير تأكيد فرمودند كه جايگاه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى ايشان مانند منزلت حضرت هارون‏ عليه السلام براى حضرت موسى‏ عليه السلام است: انت منّى بمنزلة هارون من موسى‏ عليهما السلام، الا انه لا نبى بعدى.<ref>كتاب سليم: ج ۲ ص ۷۸۱. تفسير القمى: ج ۲ ص ۱۰۹.</ref></big>
 
<big>يكى از جلوه ‏هاى درک اين روايت، آشنايى با مقامات هارونيه در آيات و روايات است. زيرا پيامبر گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله فرمود: هر اتفاقى كه در قوم بنى‏ اسرائيل افتاده باشد در امت اسلام نيز اتفاق خواهد افتاد. اين كلام عميق هر انسان متفكر را به سمت تحقيق بيشتر در مورد قوم بنى‏ اسرائيل مى‏ كشاند. خصوصاً ارتباط موسى و هارون ‏عليهما السلام كه در تبيين ابعاد و جايگاه اين روايت بسيار مؤثر است؛ مواردى چون: اخوت، وصايت، خلافت، شركت در رسالت، ارتداد امت و... .</big>
 
 
 
<big>'''هـ) روز بيعت با امام‏ زمان‏ عليه السلام'''</big>
 
<big>در اين روز پيامبر صلى الله عليه و آله براى امامت اميرالمؤمنين و همه امامان معصوم ‏عليهم السلام و حتى براى امام‏ زمان‏ عليه السلام از مردم بيعت گرفت. جالب اينجاست كه در مورد امام ‏زمان‏ عليه السلام با هجده فراز از خطبه غدير به صورت كامل توضيح دادند. به عنوان مثال:</big>
 
<big>الا ان خاتم الائمة منّا القائم المهدى ‏عليه السلام. فاُمرت ان آخذ البيعة منكم و الصفقة لكم، بقبول ما جئت به عن الله عزوجل فى على اميرالمؤمنين و الائمة من بعده ‏عليهم السلام، الذين هم منّى. و منه ائمة قائمة -  منهم المهدى - الى يوم القيامة؛ بدانيد آخرين امام از ما قائم مهدى ‏عليه السلام است. به من امر شده كه از طرف خدا بر امر اميرالمؤمنين و ائمه بعد از او عليهم السلام - كه مهدى‏ عليه السلام از آن هاست -  از  شما بيعت بگيرم.</big>
 
<big>با عنايت به اين امر پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله، سزاوار است در اين روز تجديد بيعت با امام‏ زمان ‏عليه السلام نيز انجام شود. و نه فقط در اين روز، بلكه در طول سال بايد با دعاى عهد و مأثورات ديگر بيعت خود را با امام‏ زمان‏ عليه السلام تجديد كنيم.</big>
 
 
 
<big>'''و) روز نصب جانشينان انبياء الهى‏ عليهم السلام (عيد اديان)'''</big>
 
<big>انبياء عليهم السلام مأمور بودند كه اوصياء خود را در هجدهم ذى ‏الحجه نصب كنند، و به آنان امر كنند كه اين روز را عيد بگيرند. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: مؤمنين هجدهم ذى ‏الحجه را عيد بگيرند. همانگونه كه تمام انبياء عليهم السلام وصى خود را در روز هجدهم ذى ‏الحجه نصب كردند، و به آنان وصيت مى‏ كردند كه آنها نيز وصى خود را در اين روز معرفى كنند و اين روز را براى خود و امتشان روز عيد قرار دهند.</big>
 
<big>نمونه ‏اى از وصايت در امت‏ هاى گذشته از اين قرار است:</big>
 
* <big>نصب شيث‏ عليه السلام به عنوان خليفه حضرت آدم‏ عليه السلام</big>
* <big>نصب حضرت هارون و يوشع بن نون‏ عليهما السلام به عنوان خليفه حضرت موسى‏ عليه السلام</big>
* <big>نصب شمعون الصفا عليه السلام به عنوان خليفه حضرت عيسى‏ عليه السلام</big>
* <big>نصب آصف بن برخياء عليه السلام به عنوان خليفه حضرت سليمان ‏عليه السلام</big>
 
<big>درنتيجه، هجدهم ذى‏ الحجه براى امت حضرت نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، سليمان‏ عليهم السلام و... عيد بوده است.<ref>الكافى: ج ۴ ص ۱۴۹.</ref></big>
 
<big>پس اين روز يک عيد جهانى و متعلق به همه اديان آسمانى است، و سفارش شده در اين روز بر پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل ‏بيت ايشان‏ عليهم السلام زياد صلوات بفرستيم، و بر دشمنانشان لعن بسيار كنيم.</big>
 
 
 
<big>'''ز) عقد اخوت بين پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام (مؤاخات)'''</big>
 
<big>در روز هجدهم ذى ‏الحجه، پيامبرصلى الله عليه وآله با اميرالمؤمنين عليه السلام عقد اخوّت بستند. با توجه به اينكه در قرآن مؤاخات و برادرى از مقامات هارونيه شمرده شده است<ref>قصص/۳۴.</ref>، دليل جداگانه ‏اى بر خلافت بلافصل امير المؤمنين‏ عليه السلام نیز هست. پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: انت اخى فى الدنيا و الآخرة.<ref>تفسير القمى: ج ۲ ص ۱۰۹.</ref></big>
 
<big>در جريان سقيفه و پس از آنكه به اجبار اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به مسجد بردند و شمشير را بالاى سر آن حضرت گرفتند و گفتند: يا بيعت كن يا تو را مى‏ كشيم، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: در اين صورت ابن‏ عمّ و برادر پيامبرصلى الله عليه وآله را كشته‏ ايد. عمر گفت: ابن‏ عمّ را قبول داريم، ولى برادرى را انكار مى‏ كنيم. اين انكار خصمانه، خود دليل بر معناى عظيم و تأثيرگذار اخوّت در آن زمان است. البته عقد اخوّت را در دوازده ذى‏ الحجه هم ذكر كرده ‏اند، كه دليل بر تكرار آن مى ‏باشد.</big>
 
 
 
<big>'''ح) تشريع نماز عيد غدير توسط رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله'''</big>
 
<big>نماز عيد غدير مانند نماز عيد فطر و قربان در ظهر عيد غدير خوانده مى‏ شود، البته به كيفيتى ديگر: فجرت السنة فى هذا اليوم بعينه بصلاة ركعتين، اقتداءاً برسول‏ الله‏ صلى الله عليه وآله فى فعله.<ref>المقنعة: ص ۲۰۴.</ref></big>
 
<big>بنا بر نظر بعضى از علما مى‏ توان اين نماز مستحب را به جماعت خواند. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: كسى كه اين نماز را بخواند ثواب صد هزار حج و صدهزار عمره را مى‏ برد، و هر حاجتى از خدا درخواست كند خداوند آن را برآورده مى‏ نمايد. سزاوار است مؤمنين كه نماز عيد فطر و قربان را اهميت مى‏ دهند، به نماز عيد غدير اهميت بيشترى دهند.</big>
 
<big>شيخ عباس قمى در «مفاتيح الجنان» نقل كرده است كه دو ركعت نماز كند و به سجده روز و صد مرتبه شكر خدا كند. سپس سر از سجده بر دارد و اين دعا را بخواند... . سپس به سجده برود و در حال سجده صد مرتبه «الحمد الله» و صد مرتبه «شكراً لله» بگويد.</big>
 
 
 
'''<big>ط) پيروزى حضرت موسى ‏عليه السلام بر سحره</big>'''
 
<big>در اين روز حضرت موسى‏ عليه السلام بر سحره فرعون غلبه كرد: و فى هذا اليوم (الثامن ‏عشر من ذى ‏الحجه) فلج موسى بن عمران ‏عليه السلام من السحرة، و اخزى الله عزوجل فرعون و جنوده من اهل الكفر و الضلال.<ref>العدد القوية لدفع المحلوف اليومية: ص ۲۰۰. بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۱۹۴.</ref></big>
 
<big>زمانى كه حضرت موسى‏ عليه السلام براى هدايت فرعون و قومش بنى ‏اسرائيل مبعوث شد، براى اثبات حقانيت خود علاوه بر ادله عقليه، از معجزات متفاوتى استفاده كرد؛ مانند يد بيضاء، عصا، استجابت دعا و... . در اينجا فرعون او را متهم به ساحر بودن كرد، و تمام ساحران زبردست را جمع كرد تا حضرت موسى‏ عليه السلام را شكست دهند.</big>
 
<big>آن ها جادوهاى خود را به كار بستند و حضرت موسى عليه السلام هم عصاى خود را رها كرد، كه تمام جادوهاى آن ها را بلعيد. فرعون از ترس بى‏هوش شد و سحره متوجه شدند كه عمل موسى‏ عليه السلام سحر نبوده بلكه معجزه ‏اى الهى است. پس همه آنها به حضرت موسى و حضرت هارون ‏عليهما السلام ايمان آوردند. فرعون هم آن ها را تهديد به قتل كرد، و آنان مقاومت كردند و در اين راه به شهادت رسيدند.<ref>اعراف/۱۱۳-۱۲۰. یونس علیه السلام/۸۰. طه/۶۳-۷۰. شعراء/۳۵-۴۶.</ref></big>
 
 
 
<big>'''ى) آغاز حكومت ظاهرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام'''</big>
 
<big>پس از مرگ عثمان در هجدهم ذى ‏الحجه سال ۳۵ ق، مردم سراغ امامى آمدند كه بيست و پنج سال خانه ‏نشين بود، و با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت كردند: و فى يوم السبت ثامن ‏عشر من ذى‏ الحجه سنة ۳۵ من الهجره، بايعت الناس اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام من المهاجرين و الانصار و قوم من قريش و غيرهم. فمنهم من اظهر الوفاق و هو مصرّ على النفاق.<ref>وقعة الجمل: ص ۶۵.</ref></big>
 
<big>پس در اين روز خلافت ظاهرى و حلافت باطنى و امامت در حضرتش جمع شد، و همه با اختيار در اطراف ايشان جمع شدند. اين همزمانى براى اهل دقت نكات زيبايى در بر دارد.</big>
 
<big>بيست و پنج سال قبل عده ‏اى از اين افراد در غدير با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت كرده بودند، ولى هنگامى كه بايد بر بيعت خود باقى مى‏ ماندند بيعت‏ شكنى كردند و تمام مصائب قرون متوالى را به وجود آوردند. حتى بعد از۲۵سال كه با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت كردند، امثال طلحه و زبير پيمان‏ شكنى كردند و جنگ‏ هاى متعدد به راه انداختند و به جاى اطاعت از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نافرمانى كردند.</big>
 
 
 
<big>'''ک) نجات كشتى حضرت نوح‏ عليه السلام و توجه به حديث سفينه'''</big>
 
<big>در برخى منابع آمده است كه نجات كشتى حضرت نوح‏ عليه السلام پس از طوفان سهمگين و نشستن بر روى كوه «جودى» در روز هجدهم ذى‏ الحجه بوده است.<ref>علل الشرايع: ج ۱ ص ۲۲۸.</ref>در كنار اين واقعه، جا دارد اشاره شود به تشابه كشتى حضرت نوح‏ عليه السلام با اهل ‏بيت ‏عليهم السلام، كه در احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله آمده و به «حديث سفينه» مشهور است.</big>
 
<big>به عنوان مثال حضرت فرمود: ان مثل اهل‏ بيتى ‏عليهم السلام فى امتى كمثل سفينة نوح فى قومه؛ من ركبها نجا و من تخلّف عنها غرق<ref>بصائر الدرجات: ج ۱ ص ۲۹۷. كتاب سليم: ج ۱ ص ۶۲.</ref>؛ يعنى اهل‏ بيت من‏ عليهم السلام در امتم مانند كشتى حضرت نوح ‏عليه السلام هستند؛ كه هر كس به آن بپيوندد نجات يابد، و هر كس تخلف كند غرق خواهد شد.</big>
 
<big>در روايات و ادعيه نيز اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كشتى نجات معرفى شده‏ اند: اللهم صل على محمد و آل‏محمد. الفلك الجارية فى اللجج الغامرة. يأمن من ركبها و يغرق من تركها. المتقدم لهم مارق، و المتأخر عنهم زاهق، و اللازم لهم لاحق<ref>مفاتيح الجنان: اعمال ماه رمضان.</ref>:</big>
 
<big>خدايا، صلوات فرست بر محمد و آل‏ محمد. آنان كه كشتى روان در اعماق درياها هستند. هر كس بر آن در آيد از غرق شدن ايمن است، و هر كس ترك كند غرق و هلاک مى ‏شود. هر كس بر آنها مقدم شود از دين خارج شده، و هر كس از آنان عقب افتد عملش باطل و نابود گردد، و هر كس همراه آنان شود به آن ملحق خواهد شد.</big>
 
 
 
'''<big>ل) نجات حضرت ابراهيم‏ عليه السلام از آتش</big>'''
 
<big>در بعضى از گزارشات آمده كه حضرت ابراهيم خليل ‏عليه السلام پس از مبارزه با بت‏ پرستى و شكستن بت ها، با اهل زمان خود مناظره مهمى انجام داد. پس از محكوم شدن، كافران تصميم گرفتند حضرت ابراهيم ‏عليه السلام را با منجنيق در آتش بزرگى پرتاب كنند. خداوند متعال آن آتش را براى حضرت ابراهيم‏ عليه السلام خنک و ملايم و طبق برخى نقل‏ها گلستان قرار داد.</big>
 
<big>اين اتفاق در روز هجدهم ذى‏ الحجه واقع شده است: فيه -  اليوم الثامن‏ عشر من ذى ‏الحجه -  نجى الله تعالى ابراهيم ‏عليه السلام من النار و جعلها برداً و سلاماً، كما نطق به القرآن.<ref>بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۱۹۴.</ref></big>
 
<big>به همين خاطر در اين روز حضرت ابراهيم‏ عليه السلام و مؤمنين خوشحال و كافران ناراحت شدند.</big>
 
<big>پس شايد بتوان كفت: آيه «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم» در زمان حضرت نوح‏ عليه السلام با نجات كشتى و در زمان حضرت ابراهيم ‏عليه السلام با نجات آن حضرت از آتش و در زمان حضرت موسى ‏عليه السلام با غلبه بر ساحران و در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله با نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مصداق پيدا كرده است. وقايعى كه همه در هجدهم ذى‏ الحجه واقع شده است. البته امام باقر عليه السلام در تقسير اين آيه فرمودند: «اليوم يئس الذين كفروا» يوم يقوم القائم ‏عليه السلام: «اين روز است كه كافران از شما مأيوس خواهند شد» روز ظهور امام ‏زمان ‏عليه السلام است.<ref>تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۹۲.</ref></big>
 
 
 
'''<big>م) وفات خواجه نصيرالدين طوسى</big>'''
 
<big>ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسى، مشهور به خواجه نصير، از مفاخر جهان تشيع، روز غدير۶۷۲ ق در بغداد درگذشت. بدن وى به كاظمين منتقل شد و در سردابى كه در طرف بالاى سر كاظمين‏ عليه السلام به خاک سپرده شد. اين سرداب از سوى الناصر بالله، سى و چهارمين خليفه عباسى (ت ۵۷۵ - ت ۶۲۲ ق) تهيه شده بود تا در آن دفن شود. ولى به جهت مرگ او در رصافه (دمشق) قسمت او نشد. بر لوح قبر خواجه نصير نوشته شد: «و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد»<ref>كهف/۱۸.</ref>: و سگ آنها (اصحاب كهف) دست ‏هاى خود را (به نشان نگهبانى) به آستانه گشوده بود.</big>
 
<big>خواجه علاوه بر آثار تأليفى، رصدخانه مراغه را بنياد نهاد، و با حسن تدبيرش از قسمت اعظم جنايات مغول جلوگيرى كرد. بزرگان علمى، چه در شيعه و يا اهل ‏سنت و حتى غربيان خواجه نصير را با واژگانى بزرگ ياد مى‏ كنند.<ref>ريحانة الادب: ج ۲ ص۱۷۱-۱۸۲.</ref></big>
 
 
 
'''<big>ن) وفات محقق كَرَكى</big>'''
 
<big>محقق ثانى، على بن عبدالعالى، مشهور به محقق كَركى، صاحب كتب ارزشمندى چون: جامع المقاصد، نفحات اللاهوت و آثار ارزشمند فراوان ديگر، در روز عيد غدير ۹۴۰ ق وفات كرد.</big>
 
 
 
'''<big>س) تولد شيخ انصارى</big>'''
 
<big>از افتخار مرحوم شيخ مرتضى انصارى، صاحب كتاب رسائل و مكاسب اين است كه در روز عيد سعيد غدير سال ۱۲۱۴ ق، در دزفول متولد شد. جالب توجه است كه واژه «غدير» نيز با حساب ابجد ۱۲۱۴ مى ‏شود. و لذا شيخ منصور، برادر شيخ مرتضى آن را به عنوان ماده تاريخ وى آورده است.</big>
 
<big>شيخ انصارى از محضر سيد مجاهد صاحب مناهل، شريف العلماى مازندرانى، ملا احمد نراقى، شيخ موسى و شيخ على كاشف‏ الغطاء بهره ‏ها برد، و پس از رحلت صاحب جواهر (م ۱۲۶۶ ق) به مرجعيت شيعه رسيد. او شاگردان زيادى تربيت كرد، كه از آن جمله است: ميرزاى شيرازى، آخوند خراسانى و ميرزا حبيب ‏الله رشتى.</big>
 
<big>دو كتاب رسائل و مكاسب ايشان همواره از كتب درسى حوزه ‏هاى علميه بوده، و او خود مشهور در تقوا، تحقيق، زهد و عبادت بوده است. شيخ انصارى به سال ۱۲۸۱  ق بدرود حيات گفت، و در كنار درب قبله صحن مقدس اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام مأوى گزيد.<ref>ريحانة الادب: ج ۱ ص۱۸۹-۱۹۳.</ref></big>
 
 
 
<big>'''ع) قتل عام شيعيان كربلا'''</big>
 
<big>روز عيد سعيد غدير خم، كه عمده شيعيان كربلا براى زيارت حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به نجف اشرف مشرف بودند، وهابيان خون ‏آشام شهر كربلا را محاصره كرده، زنان و كودكان را از دم تيغ گذراندند. آنان به احدى رحم نكردند و از كشته‏ ها پشته ساختند. در و ديوار حرم سالار شهيدان ‏عليه السلام را ويران كردند. ضريح مقدس را نابود كردند و درهاى قيمتى حرم را طعمه حريق ساختند. جواهرات حرم را غارت كردند و آنچه در خانه‏ ها يافتند به يغما بردند. اين جنايت هولناک روز غدير خم سال ۱۲۱۶ ق اتفاق افتاد، و هزاران شهيد بر جاى نهاد.</big>
 
<big>از آنجا رهسپار نجف اشرف شدند، كه با فرمان بسيج همگانى مرحوم آيت‏ الله كاشف‏ الغطاء مجبور به عقب ‏نشينى شدند. در شب نهم صفر ۱۲۲۱ ق، يكبار ديگر به نجف اشرف هجوم بردند. اين بار با ظهور كرامات و معجزات اميرالمؤمنين‏ عليه السلام شكست خوردند و تلفات زياد دادند و مجبور به فرار شدند.<ref>مفتاح الكرامه: ج ۵ ص ۵۱۷.</ref></big>
 
 
<big>'''نوزدهم ذی حجة الحرام'''</big>
 
'''<big>الف) عروسى حضرت فاطمه ‏عليها السلام</big>'''
 
<big>طبق بعضى از گزارش ‏ها، روز عقد حضرت زهرا و اميرالمؤمنين ‏عليهما السلام در اول ذى‏ الحجه واقع شده، و هنگام تشريف فرمايى حضرت زهرا عليها السلام به منزل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز نوزدهم ذى‏ الحجه گزارش شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۲۰۲.</ref></big>
 
<big>امام صادق‏ عليه السلام در تفسير «مرج البحرين يلتقيان»<ref>الرحمن/۱۷.</ref>مى ‏فرمايند: على و فاطمه ‏عليهما السلام بحران يلتقيان. در روايتى ديگر مى ‏فرمايد: «فاطمة عليها السلام بحر النبوة».</big>
 
<big>در چنين روز مباركى اين دو درياى عظيم و پربركت علم و تقوى و تقدس به هم پيوستند، و هزاران ملک و ملائكه مقرب ايشان را همراهى كردند. سزاوار است محبان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام جشن‏ هاى خود را در چنين روزى بگيرند.</big>
 
<big>محدث قمى مى ‏نويسد: شب۱۹ ذی حجةالحرام به قول كفعمى و فيض كاشانى شب عروسى حضرت زهرا عليها السلام است.<ref>فيض العلام (محدث قمى): ص ۱۲۶.</ref>در پشت مسجد قبا محلى بود كه گفته مى‏شد عروسى حضرت فاطمه ‏عليها السلام در آنجا انجام شده است. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در صدد بود محلى را براى مراسم عروسى حضرت فاطمه‏ عليها السلام تهيه كند، يكى از اصحاب آنجا خانه‏ اى داشت كه در اختيار آن حضرت قرار داد و زفاف حضرت زهرا عليها السلام آنجا انجام شد.</big>
 
<big>اين خانه تا اواخر محفوظ بود، و ما هر سال كه به حج يا عمره مشرف مى ‏شديم، مى‏رفتيم و از آن بنا متبرک مى‏ شديم. تعدادى نوجوان شيعى همواره آنجا بودند، كه تا يک زائر مى ‏آمد جمع مى‏ شدند و براى آن ها اشعارى در فضائل حضرت فاطمه و اميرالمؤمنين‏ عليهما السلام مى‏ خواندند و صله مى‏ گرفتند. ما ده ‏ها بار به آن مكان رفتيم و زيارت كرديم. در اين اواخر، به هنگام تجديد بناى مسجد قبا آنجا را تخريب كردند.</big>
 
<big>چنانكه خانه حضرت خديجه نيز تا زمان ما محفوظ بود، و تابلوى «مولد الزهراء عليها السلام» بر ديوار آن نصب شده بود. ما ده ‏ها بار آنجا رفتيم و دو ركعت نماز خوانديم. در اواخر آن تابلو را برداشتند و درب آنجا را بستند، و در سال‏ هاى اخير كلاً آنجا را با خاک يكسان كردند.</big>
 
<big>در آن شب حضرت فاطمه‏ عليها السلام بر استر شَهباء سوار بود. جبرئيل و ميكائيل با ۷۰۰۰۰ ملک نازل شده و تكبير مى‏ گفتند. زمام استر در دست جبرئيل و بر حسب ظاهر به دست سلمان بود. حمزه، عقيل، جعفر، بانوان بنى‏ هاشم عروس را چون نگين در ميان گرفته بودند. همسران پيامبر صلى الله عليه و آله اشعارى سروده و رجز مى‏ خواندند.</big>
 
<big>از ابن ‏عباس روايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله پيشاپيش حضرت فاطمه‏ عليها السلام، جبرئيل طرف راست، ميكائيل طرف چپ و ۷۰۰۰۰ فرشته پشت سر آن حضرت حركت مى ‏كردند، و تا طلوع فجر به تسبيح و تقديس پروردگار مشغول بودند.<ref>تاريخ بغداد: ج ۵ ص ۷.</ref></big>
 
 
 
<big>'''ب) ادامه بيعت'''</big>
 
<big>بيعت غدير سه روز ادامه يافت. پس روز نوزدهم ذی حجة الحرام نيز همه حجاج در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله در سرزمين غدير مشغول بيعت بودند.</big>
 
 
<big>'''بيستم ذی حجة الحرام'''</big>
 
'''<big>الف) ادامه بيعت</big>'''
 
<big>پيامبر عظيم ‏الشأن ‏صلى الله عليه و آله براى اينكه هر يک از حجاج حاضر در غدير - كه بالغ بر ۱۲۰۰۰۰ نفر بودند - بتوانند به محضر مولاى متقيان‏ عليه السلام برسد و دست بيعت بدهد و نگويد كه من دور بودم و نشنيدم، سه روز در سرزمين غدير ماندند و فرصت دادند كه هر كس بيايد و دست اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در دست بگيرد و با عنوان «اميرالمؤمنين» حضرتش را مخاطب قرار بدهد.</big>
 
<big>اين مطلب در آخر خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت آمده است. هنگامى كه خطبه به پايان رسيد، همه فرياد برآوردند: شنيديم و با دل و جان فرمان خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله را اطاعت كرديم. آنگاه همه گرداگرد پيامبر صلى الله عليه و آله گرد آمدند و دست داده و بيعت نمودند. از نخستين كسانى كه دست بيعت دادند [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] و عمر و عثمان و معاويه، و سپس ديگر مهاجران و انصار بودند. روز بيستم كه تمام شد، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله نماز مغرب و عشا را يک جا خواندند و بيعت را سه روز ادامه دادند.</big>
 
<big>هر گروهى كه بيعت مى ‏كرد پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله مى‏ فرمود: الحمد الله الذى فضّلنا على جميع العالمين: سپاس خدايى را كه ما را بر همه عالميان برترى داد.<ref>الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . روضة الواعظين (ابن ‏فتّال): ج ۱ ص ۲۳۵. اليقين: ص ۳۶۱. الصراط المستقيم: ج ۱ ص ۳۰۴. تفسير صافى: ج ۳ ص ۳۱۲. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۱۷. عوالم العلوم: ج ۱۵ قسم ۳ ص ۱۹۴. الغدير: ج ۱ ص ۲۷۰. يوم الانسانيّه: ص ۱۳۰.</ref></big>
 
 
 
<big>'''ب) سنگ آسمانى معجزه غدير'''</big>
 
<big>پس از مراسم بيعت گرفتن براى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، منافقين بر آشفته شدند: فلما كان بعد ثلاثة و جلس النبى‏ صلى الله عليه و آله مجلسه، اتاه رجل من بنى ‏مخزوم يسمّى عمر بن عتبه - و فى خبر آخر حارث بن النعمان الفهرى - فقال... .<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۶.</ref>در اين ميان [[حارث بن نعمان فهرى]] مخالفت علنى خود را با امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اعلام كرد، و با صراحت و لحنى توهين‏ آميز به اين انتصاب اعتراض كرد.</big>
 
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين به امر خدا بوده نه من. ولى حارث سر را به سوى آسمان بلند كرده و گفت: خدايا، اگر محمد راست مى‏ گويد سنگى  بر من ببار، و اگر دروغ مى ‏گويد عذابى بر او نازل كن.</big>
 
<big>وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله دور شد، پرنده ‏اى در آسمان ظاهر شد و سنگى را كه همراه داشت بر سر او رها كرد، كه فرق سرش را سوراخ و از انتهاى بدنش خارج شد، و ابر سياهى در آسمان برقى زد و بدن او را سوزاند. در اين هنگام اين آيات نازل شد: «سأل سائل بعذاب واقع . للكافرين ليس له دافع».<ref>معارج/۱، ۲.</ref>معجزه‏ اى كه مانند معجزه اصحاب فيل بود.<ref>جامع الاخبار: ص ۱۲.</ref></big>
 
 
 
<big>'''ج) درگذشت اديب نيشابورى'''</big>
 
<big>شيخ محمد تقى اديب، مشهور به اديب نيشابورى دوم، روز ۲۰ ذی حجة الحرام ۱۳۹۶ ق در گذشت. كسى كه در حدود ۶۰ سال كرسى تدريس ادبيات مشهد بر عهده ايشان بود. ايشان پرورش يافته مكتب ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى اول بود. در ادبيات، نجوم، فقه، اصول، تفسير، حديث، فلسفه و طب نيز مهارت داشت.</big>
 
 
<big>'''بيست و يكم ذى‏ حجة الحرام'''</big>
 
'''<big>الف) ماجراى عقبه «هَرشى»</big>'''<big><ref>واقعه هَرشى در اولين شب حركت پيامبر صلى الله عليه و آله از غدير اتفاق افتاد. چون پيامبر صلى الله عليه و آله عصر روز ۲۱ حركت كردند، پس واقعه هرشى در روز ۲۲ ذى‏ الحجه بوده است. تفسير القمى: ج ۱ ص ۱۷۴.</ref></big>
 
<big>پس از بيعت همگانى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير، [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] و عمر و چند تن ديگر از منافقين همراز شدند و براى قتل پيامبر صلى الله عليه و آله هم قسم شدند و صحيفه‏ اى را امضا كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص۱۰۰، ۱۱۱، ۱۱۷، ۱۲۴.</ref></big>
 
<big>روز بيستم ذی حجة الحرام كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با حجاج به سوى مدينه حركت كردند، اين ۱۴ نفر از كاروان جدا شدند و خود را به قله كوه «هرشى» رساندند. هرشى نام محلى در عقبه، در نزديكى جحفه بود كه دريا از فراز آن ديده مى‏ شد.<ref>معجم البلدان: ج ۵ ص ۳۹۷.</ref>حجاج مدينه در مسير خود به مكه معظمه از اين نقطه عبور مى‏ كردند، و مسير حجاج شام نيز در اين نقطه به راه مكه و مدينه مى ‏پيوست.<ref>معجم البلدان: ج ۵ ص ۳۹۸.</ref></big>
 
<big>هفت تن از آن ها در طرف راست و هفت تن ديگر در طرف چپ گردنه كمين كردند تا شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را رم دهند. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله بر شتر راهوارى سوار بود. چون به گردنه هرشى رسيدند، جبرئيل امين فرود آمد و اسامى آن۱۴ نفر را به پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت و گفت: اين افراد بر فراز كوه كمين كرده‏ اند كه شما را به قتل برسانند.<ref>اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۲۴۹.</ref>حذيفه پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله بود.</big>
 
<big>حضرت او را صدا كرده و امر فرمودند كه محكم از افسار شتر بگيرد. چون به پرتگاه رسيدند، برقى زد و چهره توطئه ‏گران مشاهده شد و پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را با نامشان فرا خواندند.<ref>اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۲۵۰.</ref></big>
 
<big>بدين گونه صدق كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير كه: لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين، و نيز صدق آيه «و الله يعصمك من الناس»<ref>مائده/۶۷.</ref>ظاهر شد. اين افراد را حذيفه و عمار ديدند و شناختند. تا جايى كه اين دو را منافق شناس ناميدند، و هر كسى را كه حذيفه در نماز ميت او شركت نمى ‏كرد مى ‏فهميدند كه جزو منافقان است.</big>
 
<big>منافقين پس از اين كودتاى نافرجام، گروه ديگرى را با خود همراه كردند و تصميم جدى گرفتند كه آن حضرت را به شهادت برسانند. پس سمّى تهيه كرده آن را توسط برخى از همسران به آن حضرت خوراندند.</big>
 
<big>امام صادق ‏عليه السلام در اين رابطه مى‏ فرمايد: بى‏گمان آن دو زن پيامبر را مسموم كردند.<ref>تفسير العياشى: ج ۱ ص ۳۴۲.</ref>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام خطاب به برخى از سران فرمود: من گواهى مى‏ دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله به شهادت رسيد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۵۱.</ref></big>
 
<big>پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله روزى فرمود: هنگامى كه من به شهادت رسيدم ... . اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اشک‏ ريزان عرضه داشت: پدر و مادرم به فداى شما، آيا شما به شهادت مى رسيد؟ فرمود: آرى، من با زهر جفا شهيد مى ‏شوم و تو با شمشير كين.<ref>بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۲۶۷.</ref></big>
 
<big>محقق فرزانه استاد نجاح الطائى كتاب ارزشمندى به نام «هل اغتيل النبى ‏صلى الله عليه وآله» در اين رابطه تأليف و منتشر كرده است. براى تفصيل ماجراى عقبه، به عنوان «عقبه هرشی» مراجعه شود.</big>
 
 
 
<big>'''ب) عزيمت به سوى مدينه'''</big>
 
<big>كودتاگران پس از كودتاى نافرجام، شب از كوه سرازير شدند و در كنار حجاج استراحت نمودند و نماز صبح را پشت سر رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله خواندند! آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمان كوچ داد. حجاج شامى از كاروان جدا شده و راه شام را در پيش گرفتند، و حجاج مدنى در محضر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به سوى مدينه منوره حركت كردند.</big>
 
 
 
<big>'''ج) روز صدور «حديث بساط» (فرش پرنده)'''</big>
 
<big>وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه بود، در روز بيست و يكم ذى‏ الحجه فرشى را پهن كرده و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، سلمان، ابوذر، عمار، ابوبكر، و عمر و... را بر روى آن قرار داد.</big>
 
<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به فرش فرمان داد تا به سمت غار اصحاب كهف حركت كند. فرش به پرواز در آمد و در كنار غار بر زمين نشست. صحابه بر اصحاب كهف سلام كردند، اما جوابى نشنيدند. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بر آن ها سلام كردند، اصحاب كهف با صداى فصيح جواب سلام حضرت را دادند، و به ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اقرار كردند و گفتند: ما به جز پيامبر صلى الله عليه  وآله و وصى او با كسى سخن نمى‏ گوييم. سپس با همان فرش به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله باز گشتند و جريان را تعريف كردند.<ref>الاصول الستة عشر: ص ۱۲۸.</ref></big>
 
<big>جبرئيل آمد و اين آيه نازل شد: «يا ايها الذين آمنوا اطيعو الله و اطيعوا الرسول و اولى ‏الامر منكم».<ref>نساء/۵۹.</ref>همگان متوجه شدند كه مراد از اولى‏ الامر اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام است. در روايات بسيار زياد هم بيان شده كه مراد از اولى ‏الامر اميرالمؤمنين على و يازده فرزند معصوم آن حضرت‏ عليهم السلام هستند، و اين لقب خاص دوازده امام عليهم السلام است.</big>
 
 
 
<big>'''د) روز نزول آيه اولى ‏الامر'''</big>
 
<big>در گزارش «حديث بساط» گفته شد كه آيه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى ‏الامر منكم»<ref>نساء/۵۹.</ref>نازل شد. پس نزول اين آيه هم در ۲۱ ذى‏ الحجه مى ‏باشد.</big>
 
<big>در روايات وارد شده است كه اين آيه مخصوص اهل ‏بيت ‏عليهم السلام است: و هو خاص لنا.<ref>تفسير فرات الكوفى: ص ۶۶۰.</ref>در حديث ديگر فرمود: ايّانا عنى خاصة.<ref>الكافى: ج ۱ ص ۲۶۷ و ج ۲ ص ۷.</ref></big>
 
<big>از امام صادق‏ عليه السلام سؤال شد: مراد از آيه اولى‏ الامر چيست؟ فرمود: اولى الفقه و العلم. سپس سؤال كردند: آيا عام است؟ (يعنى هر صاحب فقه و علمى را شامل مى ‏شود؟) فرمود: نه، بلكه مخصوص ما اهل‏ بيت‏ عليهم السلام است.<ref>تفسير فرات الكوفى ص ۶۰۱.</ref></big>
 
<big>امام رضا عليه السلام نيز اولى‏ الامر را مشخص كردند: اميرالمؤمنين، سپس امام حسن و امام حسين، تا حضرت مهدى‏ عليهم السلام.<ref>الكافى: ج ۲ ص ۲۱.</ref></big>
 
<big>در ادامه آيه مى ‏فرمايد: «اگر در مورد چيزى در امور (مانند امامت، رهبرى، احكام و...) اختلاف كرديد آن را به خدا و رسول او ارجاع دهيد اگر ايمان به خدا و روز قيامت داريد».</big>
 
 
 
'''<big>هـ) ملاقات زهير با امام حسين‏ عليه السلام</big>'''
 
<big>از ديگر رخداد هاى روز ۲۱ ذی حجة الحرام ديدار امام حسين ‏عليه السلام با زهير بن قين است. زهير بن قين با گروهى از قبيله فزاره و بجيله از مكه حركت كرده و عازم كوفه بودند. در روز دوشنبه ۲۱ ذی حجة الحرام، در منزلى به نام «رَزوُد» با امام حسين‏ عليه السلام مصادف شدند. امام حسين عليه السلام او را به يارى خود دعوت كرد و او نيز پذيرفت و به لشكر امام حسين ‏عليه السلام ملحق شد، و پس از موضع‏ گيرى هاى بسيار هوشمندانه در كربلا به شهادت رسيد.<ref>فرسان الهيجا: ج ۱ ص۱۹۱-۲۰۲.</ref></big>
 
 
 
<big>'''ز) مرگ سبط بن جوزى'''</big>
 
<big>از حوادث ۲۱ ذی حجة الحرام، مرگ يوسف بن قزاوغلى بغدادى، مشهور به سبط بن جوزى (ت ۵۸۱ - م ۶۵۴ ق) است. او نوه دخترى عبدالرحمن جوزى (ت ۵۱۰ - م ۵۹۷ ق) صاحب «المنتظم» است. و لذا به سبط بن جوزى مشهور شد. از او بيش از ۳۰ اثر بر جاى مانده كه مهم ‏ترين آن ها «تذكرة الخواص» پيرامون شخصيت و ويژگى ‏هاى ائمه ‏عليهم السلام مى ‏باشد. او در شب ۲۱ ذی حجة الحرام در كوه قاسيون، از كوه ‏هاى مشرف به دمشق مرد.<ref>تذكرة الخواص: ج ۱ ص ۲۸.</ref></big>
 
 
 
<big>'''ح) ارتحال آخوند خراسانى'''</big>
 
<big>از ديگر حوادث ۲۱ ذی حجة الحرام ارتحال مرجع والامقام مرحوم آخوند خراسانى صاحب «كفاية الاصول» (م ۱۳۲۹ ق) مى ‏باشد. ايشان در شب ۲۱ ذی حجة الحرام در كربلاى معلى به طور ناگهانى و ظاهراً مسموم درگذشت. جنازه ‏اش به نجف اشرف حمل شد و در صحن مطهر مولى الموالى ‏عليه السلام به خاک سپرده شد. در سال ۱۳۷۵ ق به هنگام دفن دخترش، ديواره لحد فرو ريخت و پيكر تر و تازه مرحوم آخوند پس از ۴۶ سال مشاهده شد.<ref>اجساد جاويدان: ص۲۸۴-۲۸۶.</ref></big>
 
 
<big>'''بيست و دوم ذی حجة الحرام'''</big>
 
'''<big>الف) واقعه هرشى</big>'''
 
<big>اشاره به واقعه هرشى و ترور نافرجام پيامبر صلى الله عليه و آله توسط منافقين در بالا و توضيح روز بيست و يكم گذشت. واقعه هَرشى در اولين شب حركت پيامبر صلى الله عليه و آله از غدير اتفاق افتاد. چون پيامبر صلى الله عليه و آله عصر روز۲۱حركت كردند، پس واقعه هرشى در روز۲۲ ذى ‏الحجه بوده است.<ref>تفسير القمى: ج ۱ ص ۱۷۴.</ref></big>
 
 
 
'''<big>ب) ديدار حضرت يوسف ‏عليه السلام با برادران</big>'''
 
<big>از رخدادهاى مهم در تاريخ، ورود برادران حضرت يوسف ‏عليه السلام به محضر ايشان و ابراز تنگدستى خود مى ‏باشد، كه قرآن كريم از آن خبر داده است: «يا ايها العزيز مسّنا و اهلنا الضرّ و جئنا ببضاعة مزجاة فأوف لنا الكيل و تصدّق علينا ان الله يجزى المتصدقين»: اى عزيز بر ما و خاندان ما گرفتارى فرو ريخته با متاعى اندک آمده ‏ايم پيمانه را بر ما كامل نما و بر ما تصدق فرما كه خداوند تصدق كنندگان را پاداش مى ‏دهد.<ref>يوسف‏ عليه السلام/۸۸.</ref></big>
 
<big>اين ديدار سرنوشت ‏ساز در روز بيست و دوم ذی حجة الحرام رخ داد. ديدارى كه منجر به شناخت حضرت يوسف نبى‏ عليه السلام و توبه برادران آن حضرت شد، و حضرت آن پيراهن بهشتى را توسط آنها به محضر پدر بزرگوارش حضرت يعقوب ‏عليه السلام فرستاد و ديدگانش شفا يافت.<ref>حوادث الايام (مرعشى): ص ۳۰۲. </ref></big>
 
 
 
<big>'''ج) شهادت ميثم تمّار'''</big>
 
<big>[[ميثم تمار]]، غلام آزاده شده اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين روز شهيد شد. ميثم تربيت شده مكتب پربار آن حضرت و يار و ياور فداكار و فانى در ولايت مولا عليه السلام بود، كه به جرم عشق وافر به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دار رفت. بر فراز دار هم از مناقب مولا عليه السلام گفت، و اعلام كرد مولايم به من خبر داده كه مرا بر فراز اين نخل به دار مى‏ زنند و دست و پا و زبانم را مى ‏برند.</big>
 
<big>ابن‏ زياد دستور داد دست ‏ها و پاهايش را ببرند و زبانش را قطع نكنند تا سخن مولايش دروغ از آب در آيد! ولى ميثم در همان حال باز از فضائل حضرت گفت. سرانجام ابن‏ زياد گفت: زبانش را نيز ببريد تا بيش از اين بنى‏ اميه را رسوا نكند.</big>
 
<big>شرح زندگانى ميثم تمار، توسط شيخ محمد حسين مظفر به رشته تحرير در آمده و به فارسى هم برگردانده شده است.<ref>ميثم تمار سردار جان بر كف (چاپ نشر توحيد، تهران ۱۳۶۶ ش).</ref></big>
 
<big>اين فاجعه دلخراش و حادثه جانگداز روز ۲۲ ذی حجة الحرام سال ۶۰ ق، دقيقاً ده روز پيش از ورود امام حسين‏ عليه السلام به سرزمين كربلا اتفاق افتاد.<ref>حوادث الايام (مرعشى): ص ۱۰۰.</ref></big>
 
 
 
'''<big>د) خبر شهادت حضرت مسلم‏ عليه السلام</big>'''
 
<big>روز سه‏ شنبه ۲۲ ذی حجة الحرام سال ۶۰ ق، امام حسين ‏عليه السلام به منزل «ثعلبيه» رسيد.<ref>الامام الحسين‏ عليه السلام و اصحابه (قزوينى): ج ۱ ص ۱۶۶. </ref>در اين منزل به محضر مقدس سالار شهيدان ‏عليه السلام خبر دادند كه يار وفادارش جناب مسلم و نيز هانى بن عروه در كوفه به شهادت رسيده‏ اند. مسلم بن عقيل، برادرزاده و داماد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و سفير امام حسين ‏عليه السلام و نائب خاص آن حضرت بود. حضرت روز ۱۵ رمضان ۶۰ ق او را با تعدادى از ياران به سوى كوفه اعزام نمود. او روز پنجم شوال وارد كوفه شد و ۱۸۰۰۰ نفر با او بيعت كردند. پس از ايجاد بحران و خفقان توسط ابن‏ زياد، مردم دچار ترس شدند و حضرتش را تنها گذاشتند. سرانجام روز نهم ذی حجه - روز عرفه - به شهادت رسيد.</big>
 
<big>اين خبر جانگذاز روز ۲۲ ذی حجة الحرام، دقيقاً ده روز پيش از ورود امام حسين‏ عليه السلام به سرزمين كربلا به آن حضرت ابلاغ شد، امام به شدت متأثر شد و اشك فراوان ريخت. دختر حضرت مسلم را روى زانو نشاند و ملاطفت نمود. او با هوش سرشار خود دريافت كه پدرش شهيد شده و اين ملاطفت امام حسين ‏عليه السلام از روى يتيم ‏نوازى خواهرزاده ‏اش مى‏ باشد.</big>
 
<big>آن روز امام حسين‏ عليه السلام خطبه خواند و اين خبر را اعلام فرمود. گروهى از همراهان كه سوداى شهادت در سر نداشتند از همانجا بازگشتند.</big>
 
 
 
'''<big>هـ) سروش آسمانى</big>'''
 
<big>روز سه شنبه ۲۲ ذی حجة الحرام ۶۰ ق، امام حسین‏ علیه السلام در منزل ثعلبيه سر به بالين نهاد و به خواب رفت. وقتى بيدار شد فرمود: هاتفى را ديدم كه اين گونه ندا مى‏ كرد: شما به سرعت مى‏ شتابيد و مرگ نيز به سرعت شما را به سوى بهشت مى ‏راند. حضرت على اكبر عليه السلام عرضه داشت: پدرجان! مگر ما بر حق نيستيم؟ فرمود: چرا فرزندم، سوگند به خدايى كه بازگشت همگان به سوى او است ما بر حق هستيم.</big>
 
<big>عرضه داشت: ما ديگر از مرگ پروايى نداريم. به نقل شيخ مفيد فرمود: لحظه ‏اى خوابيدم. سوارى بر من نمايان شد و گفت: اين كاروان مى‏ روند و مرگ نيز به دنبال آن ها مى‏ رود.<ref>الارشاد: ج ۲ ص ۸۲.</ref></big>
 
 
 
<big>'''و) حركت ابراهيم اشتر'''</big>
 
<big>در ايام مختار ثقفى، ابراهيم فرزند مالک اشتر در روز ۲۲ ذی حجة الحرام ۶۶ ق با لشكرى جرّار به سوى موصل براى جنگ با ابن ‏زياد حركت كرد<ref>تاريخ الامم و الملوك: ج ۵ ص ۱۹۵.</ref> و در پنج فرسخى موصل بر كرانه رود خازَر اردو زد. ابن‏ زياد نيز با ۳۰۰۰۰ لشكر براى مقابله با لشكر ابراهيم آمد و در كنار خازر اردو زد. جنگ شديدى در گرفت و سپاه ابن‏زياد شكست خورد. پس از آن كه كشته فراوان دادند پا به فرار نهادند. بيش از تعداد كشته‏ ها در رودخانه به هنگام فرار غرق شدند. سرانجام ابن‏ زياد روز عاشورا -  دهم محرم الحرام ۶۷ ق -  به دست شريک بن جدير تغلبى به درک واصل شد.<ref>تاريخ الامم و الملوك: ج ۵ ص ۲۰۳.</ref></big>
 
 
 
<big>'''ز) درگذشت علامه شيخ مجتبى قزوينى'''</big>
 
<big>فقيه، اصولى، مجتهد، از بنيانگذاران مكتب تفكيک، علامه شيخ مجتبى قزوينى در روز ۲۲ ذی حجة الحرام ۱۳۸۶ ق در مشهد مقدس در گذشت، و در جوار بارگاه ملكوتى امام رضا عليه السلام  به خاک سپرده شد. شرح حال وى چاپ و منتشر شده است.<ref>متألّه قرآنى، رحيميان، انتشارات دليل‏ ما، قم، ۱۳۸۲ ش، ۵۴۰ صفحه وزيرى.</ref></big>
 
 
<big>'''بيست و سوم ذی حجة الحرام'''</big>
 
'''<big>الف) نزول آيه مباهله</big>'''
 
<big>از حوادث مهم تاريخ اسلام روى در رويى پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله با فرستاده ‏هاى نصاراى نجران بود. تعداد ۶۰تن از سران نجران براى ارزيابى وضع مسلمانان به مدينه آمدند. اين جمع همگى از فرهيختگان مسيحيت و نماينده نصاراى نجران، مركز تبشيرى و تبليغى مسيحيت و ام‏ القراى ۷۳ روستاى مهم آن روز بودند. اينان در روز ۲۳ ذی حجة الحرام وارد مدينه شدند و با پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله ديدار كردند. اين آيه شريفه نازل شد: «فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة اللَّه على الكاذبين».<ref>آل‏ عمران/۶۱.</ref></big>
 
<big>پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله آنها را به مباهله فرا خواند و آن ها يک شب مهلت خواستند. در بامداد روز ۲۴ ذی حجة الحرام براى مباهله مهيا شدند، ولى پس از مشاهده چهره ‏هاى نورانى پنج تن آل‏ عبا عليهم السلام از مباهله سر باز زدند و به جزيه پناه آوردند.</big>
 
 
 
'''<big>ب) پراكنده شدن ياران امام حسين‏ عليه السلام</big>'''
 
<big>روز چهارشنبه ۲۳ذی حجة الحرام سال ۶۰ ق، كاروان سالار شهيدان‏ عليه السلام به منزل زباله (بين واقصه و ثعلبيه) رسيدند. در اين منزل خبر شهادت عبدالله بن يقطر رسيد. امام حسين‏ عليه السلام خطبه‏ اى ايراد كردند و در فرازى از آن فرمود:</big>
 
<big>خبر جانگداز كشته شدن مسلم بن عقيل و هانى بن عروه و عبدالله بن يقطر به ما رسيده است. شيعيان ما، ما را وا نهادند. از شما هر كس بخواهد باز گردد بدون هيچ دغدغه‏ اى باز گردد، كه هيچ پيمانى بر عهده‏ اش نيست.</big>
 
<big>پس عمده همراهان متفرق شدند و به چپ و راست مسير خود را عوض كردند. تنها افرادى كه از مدينه با آن حضرت آمده بودند باقى ماندند، و شمارى از كسانى كه در راه به آن حضرت پيوسته بودند.<ref>الارشاد: ج ۲ ص ۷۵.</ref></big>
 
<big>امام حسين‏ عليه السلام عمداً سرنوشت خود را به صورت شفاف بيان فرمود، تا هر كسى كه هواى شهادت در سر نداشت باز گردد.</big>
 
 
 
'''<big>ج) درگذشت يحيى بن معين</big>'''
 
<big>از رخدادهاى روز ۲۳ ذی حجة الحرام، در گذشت محدّث معروف يحيى بن معين به سال ۲۳۳ ق است. «مَعين» پدر يحيى كسى است كه خراج رى بر دست او بود. وقتى چون درگذشت، يک ميليون و پنجاه هزار درهم به يحيى ارث رسيد! يحيى همه آنها را صرف حديث كرد.</big>
 
<big>نظير او در ميان اصحاب ما «محمد بن مسعود عياشى» صاحب «تفسير العياشى» است، كه همه تركه پدرش را -  كه ۳۰۰۰۰۰ دينار طلاى سرخ بود -  بر علم حديث انفاق كرد. خانه ‏اش مثل حوزه‏ هاى علميه آكنده از محدثان بود؛ يكى استنساخ مى‏ كرد و ديگرى مقابله مى ‏نمود و سومى حاشيه مى‏ زد. بيش از ۲۰۰جلد كتاب نوشت، كه تنها تفسيرش براى ما باقى مانده، آن هم فقط نيمه اول آن. «كَشّى» صاحب «رجال الكشّى» يكى از شاگردان او بود.<ref>فيض العلام (محدث قمى): ص ۱۲۷.</ref></big>
 
 
 
<big>'''د) وفات مسعودى'''</big>
 
<big>از رخدادهاى روز ۲۳ ذی حجة الحرام، وفات مورخ بزرگ على بن حسين مسعودى صاحب «مروج الذهب» در سال ۳۴۶ ق است. مسعودى معاصر مرحوم كلينى بود و عمده عمر شريفش در غيبت صغرى سپرى شده است. نعمانى صاحب كتاب «الغيبه» يكى از شاگردان او مى ‏باشد. نسب او به عبدالله بن مسعود، صحابى معروف مى ‏رسد، و لذا به مسعودى شهرت يافته است. مسعودى از جهانگردان نامى جهان است؛ به ايران، هند، چين، شامات، افغانستان، تركيه و ديگر بلاد سفر كرده، و علاوه بر تاريخ و حديث، آثار ارزشمندى در جغرافيا از خود به يادگار نهاده است. وى در كتاب خود «مروج الذهب» ماجراى آتش زدن درب خانه حضرت زهرا عليها السلام را به صراحت آورده است.<ref>مروج الذهب: ج ۲ ص ۱۰۰.</ref>جز اينكه بيماردلان از برخى از چاپ‏ های آن را حذف كرده ‏اند!!<ref>مروج الذهب: ج ۳ ص ۸۷.</ref></big>
 
 
 
'''<big>هـ) وفات محدث قمى</big>'''
 
<big>از رخدادهاى روز ۲۳ ذى‏ حجة الحرام، وفات محدث گرانسنگ مرحوم حاج شيخ عباس قمى، صاحب «مفاتيح الجنان» و ده‏ها اثر ارزشمند ديگر، به سال ۱۳۵۹ ق مى‏باشد. محدث قمى از شاگردان خاص محدث نورى و يار و ياور او، وى اسوه تلاش و تحقيق و اسطوره زهد و تقوا بود.</big>
 
 
 
'''<big>و) شهادت شيخ مرتضى بروجردى</big>'''
 
<big>از رخدادهاى روز ۲۳ ذی حجة الحرام، شهادت مظلومانه حاج شيخ مرتضى بروجردى به سال ۱۴۱۸ ق مى ‏باشد. ايشان از فقهاى نامدار نجف اشرف بود، و در حرم مولاى متقيان ‏عليه السلام اقامه جماعت مى‏ كرد. آن مرحوم در حدى بود كه انتظار مى ‏رفت پس از مرحوم خوئى زعامت و مرجعيت گسترده ‏اى پيدا كند. ولى توسط عمال صدّام به شهادت رسيد.</big>
 
 
 
'''<big>ز) صدور توقيع شريف امام ‏زمان‏ عليه السلام به شيخ مفيد</big>'''
 
<big>در روز پنجشنبه بيست و سوم ذى‏ الحجه، نامه امام ‏زمان‏ عليه السلام به شيخ مفيد صادر شد، كه حضرت در آن فرمود:</big>
 
<big>و لو ان اشياعنا - وفقهم الله لطاعته -  على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخّر عنهم اليمن بلقائنا، و لتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حق المعرفة و صدقها منهم بنا. فما يحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا مما نكرهه و لا نؤثره منهم<ref>كتاب المزار (مفيد): ص ۱۱.</ref>:</big>
 
<big>و اگر شيعيان ما - كه خداوند آنها را بر طاعتش موفق كند -  در وفا به عهدى كه بر آنهاست قلوبشان متحد بود -  شرافت ملاقات ما براى آنها به تأخير نمى ‏افتاد و سعادت مشاهده راستين ما با معرفت حقيقى براى ايشان جلو مى ‏افتاد. پس چيزى شيعيان ما را از ما دور نكرده مگر آنچه از آنها به ما مى ‏رسد و ما از آن كراهت داريم و از آنها توقع نداريم.</big>
 
 
<big>'''بيست و چهارم ذی حجة الحرام'''</big>
 
'''<big>الف) ماجراى مباهله</big>'''
 
<big>مهم ‏ترين حادثه روز۲۴ ذی حجة الحرام مباهله پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با نصاراى نجران در مدينه منوره است. اين روز، روز پيروزى اسلام بر آئين شرک ‏آلود مسيحيت مى ‏باشد.</big>
 
<big>امام رضا عليه السلام بزرگ‏ ترين فضيلت قرآنى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را آيه مباهله معرفى كردند.<ref>الفصول المختارة: ص ۳۸.</ref>جريان از اين قرار بود كه در پى نامه پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله به پادشاهان مناطق اطراف و دعوت آنها به اسلام، از سوى پادشاه نجران گروهى به مدينه آمدند، كه بعد از ديدن حق باز هم ايمان نياوردند.</big>
 
<big>امر الهى صادر شد تا مباهله صورت گيرد؛ يعنى دو طرف در يک مكان دعا كنند، و دعاى هر كس مستجاب شد دليل بر حقانيت او است. اما هنگامى كه مسيحيان نجران در بيست و چهارم ذى ‏الحجه براى مباهله آمدند، علائم عذاب را ديدند. بعضى  از آنها ايمان آورده و بعضى ديگر حاضر به پرداخت جزيه شدند. اين چنين شد كه حقانيت پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين‏ عليهم السلام ثابت شد.</big>
 
<big>از نكات اين جريان نفس بودن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى پيامبر صلى الله عليه و آله است. نكته ديگر اينكه در آن زمان ابراهيم پسر پيامبر صلى الله عليه و آله زنده بود، ولى پيامبر صلى الله عليه و آله ايشان را براى مباهله همراه خود نبردند.</big>
 
 
 
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[مباهله]].</big>
 
 
 
<big>'''ب) ماجراى حديث كساء در جريان مباهله آيه تطهير'''</big>
 
<big>يكى از حوادث مهم روز مباهله، اجتماع پنج تن آل ‏عبا عليهم السلام در زير كساء است. البته اين اجتماع پرشكوه -  كه يكى از حساس ‏ترين اجتماعات بشرى است -  حداقل سه بار تكرار شده است:</big>
 
* <big>در خانه ام ‏سلمه</big>
* <big>در خانه حضرت فاطمه ‏عليها السلام</big>
* <big>در هنگامه مباهله</big>
 
<big>امام كاظم ‏عليه السلام خطاب به هارون الرشيد فرمود: همه امت اسلامى اتفاق كرده ‏اند كه در داستان مباهله با اهل نجران، هنگامى كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله آنها را به مباهله فرا خواند، در زير كساء به جز پيامبر صلى الله عليه و آله، على، فاطمه، حسن و حسين‏ عليهم السلام احدى نبود.<ref>الاختصاص: ص ۵۶.</ref></big>
 
<big>پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله دو طرف كساء (عبا) را گرفته و بر روى پنج تن انداختند. آنگاه به خداوند عرض كردند: هُم اهل ‏بيتى و خاصتى. و از خداوند پاكى آنان را طلب كردند. خداوند هم فرمود كه تمام عالم را به خاطر آنان آفريده است.<ref>حديث كساء. غرر الاخبار و درر الآثار: ص ۲۸۹.</ref></big>
 
<big>در اين حديث، حضرت فاطمه زهرا عليها السلام بدون واسطه جبرئيل سخن خدا را نقل مى‏ كند، و خداوند وقتى از پنج تن‏ عليهم السلام نام مى ‏برد، محور معرفت را حضرت زهرا عليها السلام قرار مى‏ دهد. جبرئيل سؤال مى‏ كند: آنان چه كسانى هستند؟ خداوند مى‏ فرمايد: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها عليهم السلام: آنها فاطمه و پدر فاطمه و شوهر فاطمه و فرزندان فاطمه ‏عليهم السلام هستند.</big>
 
<big>در پايان، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايند: هر گاه در مجلسى تعدادى از شيعيان جمع شوند و حديث كساء را بخوانند، خداوند دعاى اهل مجلس را مستجاب كرده، و همّ و غم آنها را بر طرف مى‏ كند، و گناهان آنها با دعاى ملائكه بخشيده مى‏ شود.</big>
 
<big>محدث قمى مى‏نويسد: روز ۲۴ ذی حجة الحرام بنا بر اشهر روزى است كه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله با نصاراى نجران مباهله كرد. پيش از آنكه مباهله كند، عبا بر دوش مبارک گرفت و حضرت اميرمؤمنان، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسين ‏عليهم السلام را در زير عبا داخل نمود و فرمود: پروردگارا، هر پيامبرى را اهل‏ بيتى بوده است كه مخصوص‏ ترين خلق خدا بوده ‏اند به او. خداوندا ! اينها اهل ‏بيت من هستند. هر گونه شک و پليدى را از آنها بر طرف كن، و آنها را پاكيزه گردان. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و آيه تطهير را در شأن ايشان آورد.<ref>فيض العلام (محدث قمى): ص ۱۲۷.</ref></big>
 
<big>مطابق اين آيه، اهل ‏بيت ‏عليهم السلام از هر جهل، پليدى و نقصى تكويناً مبرّا و پاک هستند؛ اين گونه كه پليدى از آنها دفع شده نه رفع. اين بزرگ‏ترين دليل بر عصمت آن حضرات مى ‏باشد.</big>
 
<big>اين آيه علاوه بر عصمت، امامت و رهبرى و همسان بودن با قرآن و... را نيز براى اهل‏ بيت‏ عليهم السلام اثبات مى‏ كند، و به نص پيامبر صلى الله عليه و آله همسران حضرت از اين آيه خارج هستند.<ref>غرر الاخبار و درر الآثار: ص ۲۹۸.</ref></big>
 
'''<big>ج) خاتم ‏بخشى و نزول آيه ولايت</big>'''
 
<big>از رخدادهاى مهم روز ۲۴ ذی حجة الحرام خاتم‏ بخشى مولاى متقيان اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام در حال ركوع است، كه به دنبال آن آيه ولايت نازل شد.</big>
 
<big>روزى عبدالله بن سلام در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله به ايشان عرضه داشت: اى پيامبر خدا، براى ما جانشين خود را معرفى كن. در اين هنگام جبرئيل آيه ولايت را بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل كرد: «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون».<ref>مائده/۵۵.</ref>پيامبر صلى الله عليه و آله هم براى ديگران تلاوت نمود.</big>
 
<big>به امر پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله همه به مسجد رفتند تا شخص مورد نظر اين آيه را پيدا كنند. در حين رسيدن به مسجد، ديدند فقيرى آرام و خوشحال در حال بيرون آمدن از مسجد است. از او پرسيدند: از كجا مى ‏آيى و چرا خوشحالى؟ گفت: ساعتى قبل وارد مسجد شدم و از مردم درخواست كمک كردم، اما هيچ كس به من اعتنايى نكرد. به آسمان رو كردم و گفتم: خدايا من از اين مردم كمک خواستم و كسى جوابم را نداد.</big>
 
<big>در حين حركت از كنار جوانى كه در ركوع بود رد شدم. او دستش را به سوى من آورد و به من فهماند كه انگشتر قيمتيش را بيرون آوردم، و من نيز همان كار را كردم. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله تكبير گفتند. مردم نيز تكبيرگويان به سوى آن جوان حركت كردند، و او هنوز در حال نماز بود. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله تا او را ديدند اشک در چشمان مباركشان حلقه زد. آرى، او اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است كه به امر الهى بر همه ولايت و سرپرستى دارد.<ref>تفسير فرات الكوفى: ص ۱۲۸.</ref></big>
 
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[خاتم ‏بخشی]].</big>
 
 
'''<big>د) مؤاخات</big>'''
 
<big>از رخدادهاى مهم روز ۲۴ ذی حجه ايجاد برادرى توسط پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله در ميان مهاجران و انصار، و گزينش اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به اخوّت و برادرى خويش مى ‏باشد.</big>
 
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[اخوّت]].</big>
 
<big>'''هـ) ولادت حضرت ابوطالب ‏عليه السلام'''</big>
 
<big>از رخدادهاى مهم روز ۲۴ ذی حجة الحرام ميلاد مسعود حضرت ابوطالب پدر بزرگوار اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بزرگ حامى رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله و آخرين وصى حضرت ابراهيم‏ عليه السلام در دوران فترت مى ‏باشد.</big>
 
'''<big>و) هلاكت الواثق بالله عباسى</big>'''
 
<big>از حوادث پندآموز روز ۲۴ذی حجة الحرام، هلاكت فلاكت بار نهمين خليفه عباسى «الواثق بالله» در سال ۲۳۲ ق است، كه با مرض استسقاء و به وضعى دلخراش مرد تا براى همگان عبرت و اندرز باشد. مشروح اين داستان را دميرى به تفصيل نقل كرده است.<ref>حياة الحيوان (دميرى): ج ۱ ص ۱۲۲.</ref></big>
 
'''<big>ز) درگذشت شيخ مرتضى آشتيانى</big>'''
 
<big>فقيه، زاهد، مدرس و رئيس حوزه علميه مشهد مرحوم شيخ مرتضى آشتيانى در روز ۲۴ ذی حجة الحرام ۱۳۶۵ ق در مشهد مقدس درگذشت، و در پايين پاى امام هشتم ‏عليه السلام به خاك سپرده شد. ايشان از شاگردان ميرزا حبيب‏ الله رشتى  و آخوند خراسانى بود. در سال ۱۳۴۰ ق به مشهد رفته و حوزه درسى نيرومندى داير نمود، و در گسترش فرهنگ اهل‏ بيت ‏عليهم السلام كوشا بود. او در همه ايام مواليد و وفيات مجلس داير مى‏ كرد، و با كهولت سن شخصاً پذيرايى مى‏ كرد.</big>
 
 
<big>'''بيست و پنجم ذی حجة الحرام'''</big>
 
'''<big>الف) نزول سوره هل ‏اتى</big>'''
 
<big>در شب بيست و پنجم ذى‏ الحجه، هنگامى كه اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين‏ عليهم السلام پس از سه روز روزه گرفتن طعام خود را به يتيم و مسكين و اسير بخشيدند، سوره مباركه هل‏ اتى در شأنشان نازل شد. در سوره هل ‏اتى -  كه با بخشيدن چند طعام اين همه آيات نازل شد -  نكاتى قابل تأمل است:</big>
 
# <big>اهميت اطعام، مخصوصاً در ايام غديريه كه مى‏ فرمايد: «و يطعمون الطعام على حبه»، و مى ‏فرمايد: «انما نطعمكم لوجه الله»، سزاوار است مردم با اطعام دادن در اين روزها ايام غديريه را احيا كنند.</big>
# <big>اطعام كردن بايد «على حبّه» باشد؛ يعنى از منشأ محبت سرچشمه بگيرد و به خاطر دوست داشتن خدا و دوست داشتن آل ‏الله اطعام بدهيم.</big>
# <big>براى اطعام دادن از مردم انتظار تشكر و جزا نداشته باشيم: «لا نريد منكم جزاءاً و لا شكوراً».</big>
# <big>اطعام براى وجه الله باشد؛ يعنى غايت آن وجه الله باشد، كه در ذيل آيه «و يبقى وجه ربك ذوالجلال و الاكرام» تفسير شده كه مراد از وجه الله اهل ‏بيت ‏عليهم السلام هستند.</big>
 
<big>سوره هل ‏اتى اين گونه شروع مى ‏شود: «هل اتى على الانسان حين من الدهر» و سوره «انسان» و «دهر» و «ابرار» نيز ناميده مى ‏شود. اين سوره در حق اميرالمؤمنين، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسين‏ عليهم السلام و فضّه خادمه نازل شده است.</big>
 
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[سوره]] /  هل ‏اتى.</big>
 
'''<big>ب) اقامه اولين نماز جمعه توسط اميرالمؤمنين ‏عليه السلام</big>'''
 
<big>پس از شهادت پيامبر گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله، به مدت بيست و پنج سال مردم خطبه ‏اى از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نشنيدند، به جز چند مناظره و احتجاج. در روز جمعه هجدهم ذی حجة الحرام ۳۵ ق و پس از مرگ عثمان، مردم با مولاى متقيان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت نمودند و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام خلافت ظاهرى خود را آغاز كردند. روز جمعه ۲۵ ذی حجة الحرام ۳۵ق، نخستين جمعه در خلافت ظاهرى آن حضرت بود، و اولين نماز جمعه را در آن تاريخ برگزار نمودند.</big>
 
<big>به همين خاطر، اولين جمعه پس از بيعت ظاهرى كه پاى منبر ايشان نشستند، برايشان بسيار زيبا خاطره‏ انگيز و به ياد ماندنى شد، چرا كه روز بيست و پنجم ذى‏ الحجه سال سى و پنج هجرى، به عنوان اولين نماز جمعه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ثبت گرديد.</big>
 
<big>در اين بيست و پنج سال شركت نكردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در جنگ‏ ها و عدم ايراد خطبه و... داراى پيام‏ هاى بسيار مهم براى آيندگان بود.</big>
 
<big>در فرازى از خطبه آن روز فرمودند: اتقو الله عباد الله فى عباده و بلاده. انّكم مسؤولون حتى عن البقاع و البهائم: اى بندگان خدا ! از خدا پروا كنيد در مورد بندگان خدا و سرزمين‏ هاى خدا، كه حتى در مورد زمين ‏ها و چهارپايان از شما سؤال مى‏ شود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۹.</ref></big>
 
 
 
'''<big>ج) درگذشت سيد ناصرحسين</big>'''
 
<big>در روز ۲۵ذی حجة الحرام ۱۳۶۱ ق، سيد ناصرحسين فرزند مير حامدحسين چشم از جهان فرو بست. او فقيهى نامدار و محدثى بزرگوار بود. بر كتاب بى‏ نظير «عبقات الانوار» شرح نوشته، و آثار ارزشمند ديگرى از خود به يادگار نهاده است. از آن جمله است: «افحام الخصوم فى نفى عقد ام‏ كلثوم». حاج آقا بزرگ تهرانى مى ‏نويسد: سيد ناصرحسين مرجع عام و مقلّد در لكهنو بود. او به سال ۱۳۳۹ ق به عتبات مشرف شد و من از ايشان اجازه دريافت كردم، و به وسيله ايشان از پدرش مير حامدحسين و استادش مفتى ميرعباس روايت مى‏ كنم.<ref>نقباء البشر: ج ۵ ص ۴۹۰.</ref></big>
 
<big>پدرش صاحب «عبقات الانوار» و جد بزرگوارش صاحب «تشييد المطاعن» مى ‏باشند، كه حق بزرگى بر گردن جهان تشيع دارند، و علامه امينى در تأليف «الغدير» وامدار او مى ‏باشد.</big>
 
 
<big>'''بيست و ششم ذی حجة الحرام'''</big>
 
'''<big>نزول استغفار بر حضرت داوود عليه السلام</big>'''
 
<big>ابوريحان بيرونى در حوادث ماه ذی حجة الحرام نوشته است: روز بيست و ششم استغفار بر حضرت داوود عليه السلام نازل شد.<ref>الآثار الباقيه (بيرونى): ص ۴۲۹.</ref></big>
 
<big>مفسران عامه در ذيل آيه: «و ظنّ داوود انما فتنّاه فاستغفر ربه و خرّ راكعاً و اناب»: داوود دانست كه او را آزموده ‏ايم پس از خدايش طلب مغفرت كرد به ركوع رفت و توبه كرد<ref>ص/۲۴.</ref>، مطالبى نوشته‏ اند كه هرگز با مقام نبوت سازگار نيست.<ref>جامع البيان (طبرى): ج ۲۳ ص۸۹-۱۰۶.</ref></big>
 
<big>پيشوايان معصوم ‏عليهم السلام به شدت آن را نفى كرده‏ اند و از عصمت حضرت داوود عليه السلام دفاع كرده ‏اند.<ref>البرهان (بحرانى): ج ۸ ص ۲۸۳.</ref>سيد مرتضى علم‏ الهدى نيز آن را بررسى كرده و همه شبهات عامه را پاسخ داده است.<ref>تنزيه الانبياء عليهم السلام (علم ‏الهدى): ص۱۲۶-۱۳۲.</ref></big>
 
 
<big>'''بيست و هفتم ذی حجة الحرام'''</big>
 
'''<big>الف) ولادت امام هادى ‏عليه السلام</big>'''
 
<big>ميلاد مسعود امام هادى‏ عليه السلام مورد اختلاف است. سال ولادت آن حضرت را ۲۱۲ يا ۲۱۳ يا  ق نقل كرده ‏اند.<ref>الكافى: ج ۱ ص ۴۹۷. وفيات الاعيان: ج ۳ ص ۲۷۳.</ref>ماه و ولادت آن حضرت را رجب يا ذی حجة الحرام ثبت كرده‏ اند.<ref>اعلام الورى: ج ۲ ص ۱۰۹.</ref></big>
 
<big>روز ولادت آن حضرت را دوم، سوم يا سيزدهم ماه رجب<ref>المصباح (كفعمى): ص ۶۷۸.</ref>، نهم پانزدهم يا بيست و هفتم و بيست و نهم ذی حجة الحرام نوشته‏ اند.<ref>تاج المواليد (طبرسى): ص ۵۵.</ref></big>
 
<big>شيخ مفيد ولادت با سعادت آن حضرت را روز ۲۷ ذی حجة الحرام ۲۱۲ ق بدون نقل ديگر نوشته<ref>مسارّ الشيعه: ص ۲۳.</ref>، ولى در ارشاد در پانزدهم ذى‏ حجه ثبت كرده است.<ref>الارشاد: ج ۲ ص ۲۹۷.</ref></big>
 
<big>شيخ طوسى مى‏ فرمايد: روايت شده كه امام هادى‏ عليه السلام در۲۷ ذی حجة الحرام متولد شده است.<ref>مصباح المتهجد: ص ۷۶۷.</ref></big>
 
 
 
'''<big>ب) فاجعه حرّه</big>'''
 
<big>روز ۲۷ ذی حجة الحرام ۶۳ ق فجيع‏ ترين حادثه تاريخ به فرمان يزيد بن معاويه در مدينه اتفاق افتاد. يزيد، مسلم بن عقبه را با ۱۲۰۰۰ سوار به مدينه فرستاد كه از مردم مدينه بيعت بگيرد كه برده يزيد هستند؛ هر كس را بخواهد آزاد مى ‏كند و هر كس را بخواهد مى‏ فروشد، و هر كس امتناع كند گردنش را بزنند!</big>
 
<big>به او دستور داد كه اگر يک نفر از بنى‏اميه كشته شود به كسى رحم نكند. زخمى‏ ها و فرارى‏ ها را نيز بكشد، و سه شبانه روز مدينه را قتل عام كند. در اين فاجعه ۷۰۰ تن از حاملان قرآن كشته شدند و به حريم يک هزار دوشيزه تعدّى شد!</big>
 
<big>ذهبى گزارش مشروحى از اين فاجعه داده است.<ref>تاريخ الاسلام: ج ۵ ص۲۳-۳۲.</ref>همچنين خليفة بن خياط اسامى ۳۰۶ تن از افراد سرشناسى را كه در اين فاجعه كشته شدند را آورده است.<ref>تاريخ خليفة بن خياط: ص۲۸۴-۱۹۲.</ref>فجيع ‏تر كه اين فاجعه به نام دين و به ادعاى قصد قربت انجام شده است!!</big>
 
<big>مسلم بن عقبه در لحظات سكرات مرگ مى‏ گويد: بار خدايا! من بعد از شهادتين كارى انجام نداده ‏ام كه براى من از كشتار اهل مدينه محبوب ‏تر و براى روز رستاخيز اميدوار كننده ‏تر باشد!<ref>تاريخ الاسلام: ج ۵ ص ۳۳.</ref></big>
 
<big>اين فاجعه دلخراش روز ۲۷ ذی حجة الحرام ۶۳ ق<ref>تاريخ الاسلام: ج ۵ ص ۲۸.</ref>، برابر ۲۶ اوت ۶۸۳ م رخ داد.<ref>الاثار الباقية عن القرون الخالية: ص۴۲۹-۷۳۳.</ref></big>
 
 
 
'''<big>ج) وفات على بن جعفر عريضى</big>'''
 
<big>از حوادث تلخ روز ۲۷ ذی حجة الحرام ارتحال حضرت على بن جعفر فرزند امام جعفر صادق‏ عليه السلام در سال ۲۱۰ ق است. او فقيهى نامدار، محدثى بزرگوار و شخصيتى عالى مقدار بود، كه از پدرش امام صادق ‏عليه السلام و برادرش امام كاظم ‏عليه السلام و برادرزاده ‏اش امام رضا عليه السلام و نوه برادرش امام جواد عليه السلام روايت كرده است.</big>
 
<big>على بن جعفر مسائل فراوانى از امام كاظم ‏عليه السلام سؤال كرده، و آنها را در كتابى گرد آورده، كه به نام «مسائل على بن جعفر» چاپ و منتشر شده است. در اين كتاب تعداد ۸۶۴ مسئله از مسائل ايشان آمده است.<ref>چاپ موسسه آل ‏البيت ‏عليهم السلام قم، ۱۴۰۹ ق. ۴۶۰ صفحه وزيرى.</ref></big>
 
<big>وى در اواخر عمر شريفش در مسجد النبى‏ صلى الله عليه و آله نشسته و حديث مى‏ گفت و شاگردانش مى ‏نوشتند. روزى امام جواد عليه السلام وارد مسجد شد. وى  از جا جهيد و بدون كفش و عبا به سوى آن حضرت دويد. دست مباركش را بوسيد و بسيار احترام كرد. شاگردانش او را نكوهش كردند كه در مقابل يک نوجوان اين گونه احترام مى‏ كند! در پاسخ فرمود: اگر خداوند اين ريش سفيد را لايق نديده و اين نوجوان را شايسته ديده و او را حجت خود قرار داده است، آيا حسد بورزم و حقَش را منكر شوم؟!<ref>الكافى: ج ۱ ص ۳۲۲.</ref></big>
 
<big>على بن جعفر را از اين جهت «عُريضى» مى ‏نامند كه در روستاى عريض در يک فرسخى مدينه سكونت داشت. با بزرگ شدن مدينه، اكنون عُريض يكى از محلات مدينه مى‏ باشد. چند سال پيش (۱۴۲۳ ق) نگارنده به زيارت قبر مطهرش نائل شدم. متأسفانه پس از چند ماه، حرم مطهرش را با خاک يكسان كردند. بدن مطهرش تر و تازه كشف شد، كه به قبرستان بقيع منتقل كرده و در پشت ديوار بر جاى مانده از حرم امامان‏ عليهم السلام به خاک سپردند.</big>
 
<big>نگارنده سال بعد (۱۴۲۳ ق) در ايام حج به عُريض رفتم و از ده‏ها نفر از اهالى عريض -  كه همه شيعه و غالباً سيد بودند -  سؤال كردم. همگى شهادت دادند كه پيكر پاك آن بزرگوار را تر و تازه مشاهده كرده ‏اند.</big>
 
<big>على بن جعفر -  كه در انتهاى خيابان چهارمردان قم مدفون است -  يكى از نوادگان آن بزرگوار مى ‏باشد.<ref>على بن حسين بن عيسى بن محمد بن على بن جعفر. تاريخ قم قديم: ص ۶۱۱.</ref>امامزاده شاه احمد بن قاسم مدفون در دروازده مالون قم (خيابان سميه فعلى) نيز از تبار ايشان مى ‏باشد.<ref>احمد بن قاسم بن احمد بن على بن جعفر. تاريخ قم قديم: ص ۶۱۴ . منتقلة الطالبية: ص ۲۵۵.</ref></big>
 
 
 
'''<big>د) هلاكت مروان حمار</big>'''
 
<big>از حوادث ۲۷ ذی حجة الحرام هلاكت مروان حمار، آخرين خليفه از خلفاى بنى‏ مروان مى‏ باشد. ابراهيم امام و ديگر هم سنگرهاى او به دستور مروان در زندان كشته شدند. شب ۲۷ ذيحجة الحرام ۱۳۲ ق لشكريان عبدالله بن على فرياد بر آوردند كه: «يا لثارات ابراهيم». لشكريان مروان تصور كردند كه آنها پيروز شده‏ اند و لشكريان مروان را به محاصره در آورده‏ اند.</big>
 
<big>عامر بن اسماعيل مروان را كشت و به مخفيگاه زنان و دختران مروان رفت. يكى از غلامان مروان را ديدند كه با شمشير برهنه قصد ورود به مخفيگاه زن‏ها دارد. او را دستگير كردند و از تصميمش پرسيدند. گفت: مروان به من گفته بود اگر من كشته شوم تو برو و همه زنان و دخترانم را گردن بزن. سپس گفت: مرا نكشيد، اگر مرا بكشيد ميراث پيامبر را از دست مى‏ دهيد. پس آنها را به جايگاه خاصى برد و شن ‏ها را كنار زد، برد، قَضيت و مِخصَر پيامبر صلى الله عليه و آله را بيرون آورد و گفت: اينها را مروان در اينجا دفن كرده بود كه به دست بنى‏ هاشم نيفتد.<ref>مروج الذهب: ج ۳ ص ۲۵۸.</ref></big>
 
 
 
<big>'''هـ) انقراض دولت امويان'''</big>
 
<big>از حوادث مهم روز ۲۷ذی حجة الحرام انقراض دولت امويان با مرگ مروان حمار مى‏ باشد. روز ۲۷ ذی حجة الحرام ۱۳۲ ق با مرگ آخرين خليفه غاصب بنى‏ مروان، روزگار دولت ستمگر اموى به پايان رسيد و طومار شجره ملعونه در هم پيچيد. آيه «و الشجرة الملعونة فى القرآن»<ref>اسراء/۶۰.</ref>به اتفاق مفسران شيعه و غالب مفسران اهل‏ سنت به بنى ‏اميه تفسير شده است.</big>
 
<big>بر اساس روايات، منظور از هزار ماه در سوره مباركه قدر، دولت امويان مى ‏باشد.<ref>سنن ترمذى: ج ۵ ص ۲۳۱.</ref>مسعودى در مروج الذهب تحقيق گسترده ‏اى كرده و نتيجه گرفته كه كل دولت غاصبانه بنى ‏اميه ۸۳ سال و چهار ماه تمام مى ‏باشد، و آن دقيقاً معادل يک هزار ماه است.<ref>مروج الذهب: ج ۳ ص ۲۴۵.</ref></big>
 
<big>اگر چه دولت بنى ‏العباس كمتر از آنها ستم نكردند، ولى انقراض دولت بنى ‏اميه فرصتى پيش آورد كه امام جعفر صادق ‏عليه السلام معارف حقه را در سطح گسترده ‏اى مطرح نموده، بيش از ۵۰۰۰ نفر شاگرد برجسته تربيت نمايد.</big>
 
 
 
'''<big>و) درگذشت سعدى</big>'''
 
<big>يكى از رخدادهاى روز ۲۷ ذی حجة الحرام، در گذشت شاعر مشهور مصلح‏ الدين سعدى به سال ۶۹۱ ق مى‏ باشد. وى مقدمات را در شيراز فرا گرفت. سپس به بغداد رفت و در مدرسه نظاميه تحصيل نمود. در حدود ۳۰ سال به جهانگردى پرداخت و در آخر به زادگاه خود باز گشت. «بوستان» را به سال ۶۵۵ ق و «گلستان» را به سال ۶۵۶ ق سامان داد. وى به همراه فردوسى و حافظ، سه شاعر زبردست ادب پارسى شناخته شده، و آثار منظوم و منثور او همواره مورد توجه، اقتباس و استقبال بوده است.</big>
 
 
<big>'''دهه آخر ذى ‏الحجة'''</big>
 
<big>رخدادهايى هم در تاريخ به عنوان دهه آخر ذى‏ حجه نقل شده و روز آن معين نشده است:</big>
 
'''<big>الف) ميلاد امام موسى بن جعفر عليه السلام</big>'''
 
<big>امام كاظم ‏عليه السلام در ماه ذى ‏الحجه سال ۱۲۷ هجرى در سرزمينى به نام ابواء -  كه ما بين مكه و مدينه بود -  متولد شد.<ref>دلائل الامامة: ص ۳۰۳.</ref></big>
 
<big>در اينجا لازم به ذكر است: شهادت امام حسن مجتبى‏ عليه السلام در هفتم ماه صفر در مأثورات متعدد آمده است. همچنين در بعضى از منابع نيز ميلاد امام كاظم ‏عليه السلام در هفت صفر روايت شده است. اما:</big>
 
<big>اولاً ميلاد امام كاظم ‏عليه السلام در دهه آخر ذى‏ الحجه اعتبار بيشترى دارد. ثانياً مرسوم در عتبات و حتى حرم امام كاظم‏ عليه السلام اين است كه هفت صفر را عزا مى ‏گيرند. ثالثاً اگر در يك روز در يک خانواده دو حادثه صورت گيرد؛ مثلاً فرزندى از آن خانواده به سختى كشته شود و در آن روز نيز فرزندى به دنيا آمده باشد. عرفاً كسى به آن خانواده تبريک نمى‏ گويد، بلكه به خاطر مصيبت وارده تسليت گفته و تبريک گفتن به خاطر ميلاد را خلاف ادب مى‏ شمارد. رابعاً محرم و صفر عزاى امام حسن و امام حسين‏ عليهما السلام است و لازم است حرمت آن نگاه داشته شود.</big>
 
<big>پس سزاوار است هفتم صفر را به عزادارى بپردازيم، و ميلاد امام كاظم ‏عليه السلام را در ذى ‏الحجه جشن بگيريم.</big>
 
 
 
'''<big>ب) فتح خيبر توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام</big>'''
 
<big>چون وقوع جنگ خيبر را در ذى ‏الحجه دانسته ‏اند و بخشيدن فدک به حضرت زهرا عليها السلام در چهاردهم اين ماه بوده است، در نتيجه احتمال داده مى ‏شود كه دو يا سه روز قبل از آن فتح خيبر صورت گرفته است.</big>
 
<big>در اين جنگ، روز اول پرچم به ابوبكر داده شد، كه فرار كرد. در روز دوم پرچم به عمر داده شد، كه قبل از رسيدن به ميدان جنگ ترسيده بود و ديگران را هم مى‏ترساند و فرار كرد. در اينجا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: لاُعطينّ الراية غداً رجلاً كرّاراً غير فرّار. يحبّ الله و رسوله و يحبّه الله و رسوله، و لا يرجع حتى يفتح الله على يده: فردا پرچم را به مردى خواهم داد كه كرّار (مكرر حمله كننده) است و فرار كننده نيست. خدا و پيامبرش را دوست دارد، و خدا و پيامبرش نيز او را دوست دارند. امام باقرعليه السلام فرمود: اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به درب خيبر كه رسيدند آن درب بسته بود. پس آن را از جا كنده و بر پشت خود حمل نمودند و... .<ref>اعلام الورى باعلام الهدى: ص۹۹، ۱۰۰.</ref></big>
 
 
 
'''<big>ج) بازگشت جعفر بن ابى‏ طالب از حبشه و تشريع نماز جعفر طيار</big>'''
 
<big>در روايات است كه حضرت جعفر بن ابى ‏طالب برادر گرامى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روز فتح خيبر بازگشت. پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از آمدن ايشان شاد شدند، و پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله نماز جعفر طيار را به ايشان هديه دادند.<ref>فتح الابواب بين ذوى الالباب: ص ۲۷۶. زاد المعاد. مفاتيح الجنان: ص ۳۲۱.</ref></big>
 
 
 
'''<big>د) ميلاد ابراهيم پسر رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله</big>'''
 
<big>در ماه ذى‏ الحجه سال هشتم هجرى و در مدينه، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله از ماريه قبطيه صاحب فرزند پسرى به نام ابراهيم شد.<ref>الكافى: ج ۵ ص ۶۴۵ . مرآة العقول: ج ۱۴ ص ۲۶۷.
 
</ref></big>
 
<big>وجود ابراهيم پسر رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله در سال‏ هاى آخر عمر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله مطالب مهمى را به اثبات رساند:</big>
 
# <big>رَحِم بعضى از زنان پيامبر صلى الله عليه و آله قابليت دريافت ذريه پاک آن حضرت را نداشته است، و گاهى پيامبر صلى الله عليه و آله به بعضى كه به حضرت خديجه‏ عليها السلام رشک مى‏ بردند مى‏ فرمود: خداوند از خديجه به من فرزند عطا كرده، ولى رَحِم تو را عقيم قرار داده است.</big>
# <big>جناب ابراهيم در جريان مباهله به دنيا آمده بود. با اينكه خداوند فرموده بود: «ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم» يعنى ما پسران خود را مى ‏آوريم شما هم پسران خود را بياوريد و ما زنان خود را مى ‏آوريم و شما هم زنان خود را بياوريد، ولى پيامبر صلى الله عليه و آله به امر خداوند ابراهيم و مادرش و بقيه همسران خود را نياورد. به اين صورت فضيلت امام حسن و امام حسين و حضرت زهرا عليهم السلام را بر همگان روشن كرد.</big>
# <big>وارد شده كه در زمانى پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله جناب ابراهيم و امام حسين‏ عليه السلام را روى زانوى خود نشانده بودند، جبرئيل از طرف خداوند سؤال كرد كه يكى از اين دو نفر از دنيا خواهند رفت. شما كدام را انتخاب مى ‏كنيد؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: با رفتن ابراهيم من ناراحت مى‏ شوم، و با رفتن حسين‏ عليه السلام، زهرا عليها السلام غمگين خواهد شد. پس زنده بودن امام حسين‏ عليه السلام را انتخاب كرد.</big>
 
 
<big>'''ماه ذى‏ الحجة'''</big>
 
'''<big>نزول آيات در غدير</big>'''
 
<big>در ايام غدير در ماه ذى‏ الحجه، آيات زيادى نازل شده است، كه اين نزول يا براى بار اول بوده و يا تكرار نزول داشته است. به گونه ‏اى كه بعضى از پژوهشگران تا سيصد آيه را ذكر كرده‏ اند؛ ۲۰۰ آيه در متن واقعه غدير نازل شده، و صد آيه به صراحت يا با كنايه تفسير به آن واقعه شده است.</big>
 
<big>در خطبه غدير نيز بيش از پنجاه آيه به طور كامل بيان شده، كه كتاب‏ هايى جداگانه در مورد آيات غدير به رشته تحرير در آمده است. بسيار مناسب است در منبرها و به خصوص در ماه مبارک رمضان اين آيات محور انتقال معارف قرار گيرد، و خطبا در ايام غديريه با آيات قرآن و روايات اهل ‏بيت ‏عليهم السلام جدايى ناپذيرى اين دو را به نحو مطلوب ترسيم كنند.</big>
 
<big>به عنوان نمونه، يكى از سوره ‏هاى نازل شده در اين ايام را مى ‏آوريم، كه در آخرين روز ايام تشريق خداوند اين سوره را نازل كرد: «بسم الله الرحمن الرحيم . اذا جاء نصر الله و الفتح . و رأيت الناس يدخلون فى دين الله افواجاً . فسبّح بحمد ربك و استغفره انه كان تواباً».</big>
 
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: پيام اين سوره نزديك بودن روز ملاقات من با خداست. سپس حديث غدير را بيان فرمودند: ايها الناس، انى تارك فيكم الثقلين. قالوا: يا رسول ‏الله! و ما الثقلان؟ قال: كتاب الله و عترتى اهل‏ بيتى‏ عليهم السلام. فانه قد نبّأنى اللطيف الخبير أنهما لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض، كاصبعىّ هاتين -  و جمع بين سبّابتيه -  و لا اقول كهاتين -  و جمع سبّابته و الوسطى -  فتفضل هذه على هذه:</big>
 
<big>پيامبرصلى الله عليه و آله دستور فرمودند همه در مسجد خيف جمع شوند، و مردم اجتماع كردند. حضرت بعد از حمد الهى و... ، فرمود: اى مردم، من از بين شما مى ‏روم و دو گوهر گرانبها بين شما باقى مى‏ گذارم. سؤال كردند: آنها كدامند؟ فرمود: كتاب خدا و اهل‏ بيت من ‏عليهم السلام.</big>
 
<big>خداى لطيف و آگاه به من خبر داد كه آنها از هم جدا نمى‏ شوند تا در حوض نزد من باز گردند، مانند دو انگشت سبابه، نه مانند انگشت وسط و سبّابه كه يكى بر ديگرى فضيلت داده شود.<ref>تفسير القمى: ج ۱ ص ۱۷۳.</ref></big>
 
<big>امام رضا از پدرانش ‏عليهم السلام نقل فرمود: اولين سوره ‏اى كه نازل شده «اقرا باسم ربك» بود، و آخرين سوره «اذا جاء نصر الله و الفتح» بود.<ref>عيون اخبار الرضاعليه السلام: ج ۲ ص ۶.</ref></big>
 
== <big>كتاب در مورد ايام غديريه</big><ref>غدير در آئينه كتاب.</ref> ==
<big>از جمله كتب برگزيده و تأليفات ارزشمند در موضوع غدير، كتاب‏هايى است كه در مورد ايام غدير تأليف شده است. به عنوان نمونه:</big>


==== <big>'''و) ماجراى صحيفه ملعونه توسط منافقين'''</big> ====
# <big>آشنايى با ايام غديريه، ستاد غدير، فارسى، چاپى، دارالنشر اسلام، چاپ اول، سال ۱۳۹۴ ش، جيبى، ۶۴ ص. در اين كتاب، گزارشى مختصر و در عين حال كامل از وقايعى كه از ابتدا تا انتهاى ماه ذى ‏حجة الحرام اتفاق افتاده به طور مستند و به عنوان ايام غديريه آورده شده، و بيش از ۵۰ رخداد در ماه ذيحجه را بيان كرده است.</big>
<big>در سال 10 هجرى و ايام [[حجةالوداع]] تعدادى از صحابه هم ‏پيمان شدند كه نگذارند اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت برسد. اين پيمان را در صحيفه ‏اى مكتوب كرده، و توسط ابى‏ عبيده جراح در كنار خانه كعبه دفن كردند.<ref>بحار الانوار: ج 28 ص103-106.</ref>خداوند آن را افشاء نمود و به «صحيفه ملعونه» مشهور شد.</big>
# <big>بيست و سه روز با غدير، عدنان درخشان، فارسى، چاپ اول: منير، تهران، سال ۱۳۸۲ ش، ۱۴۲۴ ق، چاپ دوم: همان، چاپ پنجم: همان، سال ۱۳۸۷ ش، رقعى، ۵۶ ص. در اين كتاب با طرحى نو و داستانى سفر [[حجةالوداع]] و سپس ماجراى غدير را به طرز روزشمار بيان داشته و طى بيست و سه عنوان از بيست و سه روز پيش از غدير شروع نموده، تا روز غدير همه را به طور مستند و با قلمى خاص مطرح كرده است. عناوين اين كتاب همه اين گونه هستند: «تنها ۲۳ روز... تا عيد الهى غدير خم باقى است»، و در هر عنوان عدد روزها كمتر مى‏ شود و گاهى الفاظ عنوان تغيير مى ‏يابد. در زير عنوان روز هفته و تاريخ قمرى و شمسى و ميلادى را و وقايع آن روز را نوشته است.</big>
# <big>غدير... هفتاد روز بعد، عدنان درخشان، فارسى، منير، تهران، چاپ اول، سال ۱۳۸۸ ش، رقعى، ۸۴ ص. در اين كتاب، از ۸ روز مانده به غدير را تا غدير به طور مختصر، و سپس از روز غدير تا ۷۰ روز پس از آن را به شكل روزشمار و وقايع هر روز را طى اين عناوين بيان نموده است: ۸ روز تا غدير ۷۸ روز تا رحلت: اولين و دومين اشاره به ثقلين. ۶ روز تا غدير ۷۶ روز تا رحلت: سومين اشاره به ثقلين، چهارمين اشاره به ثقلين. روز غدير خم ۷۰ روز تا رحلت: پيامى براى هميشه تاريخ، چرا غدير؟ پنجمين اشاره به ثقلين. ۴ روز پس از غدير ۶۶روز تا رحلت: توطئه منافقان، حافظ سر. ۹ روز پس از غدير ۶۱ روز تا رحلت: پايان سفر. ۱۳ روز پس از غدير ۵۷ روز تا رحلت: سفارش به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام. دو ماه تا رحلت: اتمام حجت پيامبر صلى الله عليه و آله با همسران خويش، دومين صحيفه و عهدنامه، ديگر حكايت‏گر ماجرا، ثقلين يگانه راه. بيش از يك ماه تا رحلت: آخرين وفد. يك ماه تا رحلت: پيشوايان نار، اولين فرمان براى تشكيل سپاه. ۱۹ روز تا رحلت: پيامى براى آگاهان.</big>  ۱۴ <big>روز تا رحلت: تلاش شايعه‏سازان، دستور به تشكيل سپاه، طلب آمرزش براى اهل بقيع. ۱۳ روز تا رحلت: فرمان براى حركت سپاه اسامه، آثار اوليه بيمارى، علت بيمارى. ۱۲ روز تا رحلت: توطئه‏اى ديگر. ۱۱ روز تا رحلت: فرمان مجدد. ۸روز يا ۹ روز تا رحلت: آخرين ديدار با اهل بقيع، سپاه بى ‏تحرک، طلب آمرزش براى شهداى احد. ۶ و ۷ و ۸ روز تا رحلت: آيندگان در خطابه نبوى، خطبه‏اى براى مهاجرين. ۵روز تا رحلت: اشاره ‏اى ديگر به ثقلين.۴ روز تا رحلت: خطابه قصاص، اشاره‏اى ديگر به ثقلين، اشاره دوباره به ثقلين در خطابه انصار. ۲ روز تا رحلت: آشوب توطئه ‏گران، واكنش پيامبر صلى الله عليه و آله، فراخواندن برادر. 1 روز تا رحلت: حركت سپاه اسامه: ماجراى «لَدود»، عيادت بنى ‏هاشم، صبرى جاودانه، ورود فتنه ‏گران. ۷۰ روز پس از غدير: روز رحلت، آخرين نماز پيامبر صلى الله عليه و آله، آخرين اشاره به ثقلين، آخرين لحظات.</big>
# <big>وقايع هفته غدير، على ‏اصغر يونسيان، فارسى، آيينه زمان، تهران، چاپ اول، سال ۱۳۸۳ش، ۱۴۲۵ ق، رقعى، ۱۳۶ ص. در اين كتاب، ماجرا هاى هفته غدير از ۱۸ تا ۲۵ ذى‏ الحجه توضيح داده شده است. عناوين اين كتاب از اين قرار است:</big>  <big>هفته غدير (شعر). واقعه غدير (۱۸ ذى ‏الحجه سال ۱۰ ق): بررسى سند حديث غدير، حديث غدير و آيات قرآنى مربوطه، بررسى دلالت حديث غدير، خطبه غدير در ارتباط با امامت و ولايت. حديث اخوت (۱۸ ذى ‏الحجه سال ۱۰ ق): موضوع اخوت و برادرى، همرديف مصطفى‏ صلى الله عليه وآله در قدر و جاهى يا على‏ عليه السلام. جريان قتل عثمان بن عفان (۱۸ ذى‏الحجه حدود سال ۳۴ ق). خطابه خلافت مولا على ‏عليه السلام (۱۸ ذى ‏الحجه حدود سال ۳۴ ق): دين به عشق على ‏عليه السلام مكرّم شد (شعر). خطبه حضرت رضا عليه السلام (در اهميت غدير): از ساحت تو دور شدن عين تفرّق (شعر). تزويج دو نور (۱۹ ذى ‏الحجه سال ۲ ق): هزينه عقد و عروسى، مهريه حضرت زهرا عليها السلام، پيوند دو بيكران دريا (شعر). حديث بساط (۲۱ ذى ‏الحجه سال ۵ ق): سلام اى محور گردونه حق (شعر). نزول آيه تطهير (۲۴ذى‏ الحجه سال ۹ق): نكاتى پيرامون آيه تطهير و حديث شريف كساء، تا نگيرد دامن اين پنج نور پاك رأى. جريان مباهله (۲۴ ذى ‏الحجه سال۹ ق): خلاصه داستان مباهله، نكاتى پيرامون مباهله و آيه مربوط، كيست مانند تو شاهى محتشم (شعر). خاتم بخشى و آيه ولايت (۲۴ ذى ‏الحجه سال ۱۰  ق): نكاتى پيرامون آيه ولايت، بر خلايق چون خداوند و نبى ‏صلى الله عليه و آله مولا على ‏عليه السلام است (شعر). نزول سوره هل اتى (۲۵ ذى‏ الحجه سال ۹ ق).</big>
# <big>هشت روز پس از غدير (از غدير تا مدينه)، عدنان درخشان، فارسى، چاپ اول: منير، تهران، سال ۱۳۸۲ش، چاپ دوم: همان، سال ۱۳۸۷ ش، رقعى، ۳۱ ص. در اين كتاب وقايع هشت روز پس از واقعه غدير به صورت روز شمار و با ذكر تاريخ قمرى و شمسى و ميلادى به طور مستند آورده شده است. مؤلف كتاب ديگرى به نام «بيست و سه روز تا غدير» نيز دارد.</big> <span dir="RTL"></span>


<big>پس از اين پيمان، منافقين در صدد جمع‏آورى افراد و قبائل و برنامه ‏ريزى گسترده براى عمل كردن آن بر آمدند. از سوى ديگر، پيامبر صلى الله عليه و آله نيز با تشكيل سپاه اسامه و فرستادن اكثر صحابه و خالى كردن مدينه از افراد، تلاش گسترده‏اى براى حمايت از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به جا آوردند. البته با كارشكنى منافقين زحمات پيامبر صلى الله عليه و آله به نتيجه مطلوب نرسيد. ولى جولان اهل دنيا موقتى است و عاقبت براى شيعيان است. «والعاقبة للمتقين».<ref>اعراف/128.</ref></big>
== منبع ==
<span dir="RTL"></span>
دانشنامه غدیر جلد ۴، صفحه ۴۶۸.


== <big>پانویس</big> ==
== <big>پانویس</big> ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۱

تاريخچه و زيربناى دهه غدير[۱]

مراسم جشن و سرور و شادى در ايام موفور السرور عید غدیر پيشينه ‏اى بس ديرينه دارد. در اينجا گزارشى فهرستوار از جشن‏ هاى غدير و نيز دهه غدير ارائه مى ‏كنيم:

الف) عيد غدير در تاريخ

  1. همه پيامبران‏ عليهم السلام به اوصياى خود توصيه مى‏ كردند كه روز غدير خم را جشن بگيرند.[۲]
  2. پيامبر عظيم الشأن اسلام ‏صلى الله عليه وآله پس از نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت، سه روز تمام در سرزمين غدير خم جشن گرفتند، و به حاضران -  كه تعدادشان بالغ بر ۱۲۰۰۰۰ نفر بود -  فرمودند: هنّئونى هنّئونى، انّ الله خصّنى بالنبوة و خصّ اهل‏ بيتى بالامامة: به من تبريک بگوييد، به من تهنيت بگوييد، خداوند مرا به نبوت و خاندانم را به امامت اختصاص داد.[۳]
  3. پيامبر صلى الله عليه و آله به حسّان بن ثابت امر فرمود كه با سرودن قطعه شعرى هنگامه غدير را در جهان ادبيات جاودانه سازد.
  4. پيامبرصلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام امر فرمود كه روز عيد غدير را همه ساله جشن بگيرد.
  5. خاندان عصمت و طهارت و شيعيان به تبع آنان، همه ساله عيد غدير را جشن مى گرفتند.[۴]
  6. امام رضا عليه السلام در سال ۲۰۳ ق عيد غدير را در خراسان جشن گرفتند. فيّاض طوسى كه در آن مراسم حضور داشت، مشاهدات خود را به سال ۲۵۹ ق گزارش داده است.[۵]
  7. معزّ الدوله -  پادشاه مقتدر آل ‏بويه -  در سال ۳۵۲ ق روز غدير را رسماً جشن گرفت.[۶]
  8. اهالى مصر و مراكش در سال۳۶۲ ق به مدت ده روز «دهه غدير» را جشن گرفتند.[۷]
  9. مقريزى (م ۸۴۵ ق) گزارش جامع و دقيقى از مراسم جشن و سرور «دهه غدير» در دولت فاطميان و صل ه‏ها و تبرّعات آنان در سال ۵۱۶ ق در طول اين دهه ارائه داده است.[۸]
  10. از سال ۹۰۷ ق، همه ساله در سر تا سر ايران عيد سعيد غدير در سطح گسترده و طىّ مراسم با شكوهى جشن گرفته مى‏ شود.[۹]

حتى مراجع عصر حاضر نيز طى بيانات خود سفارش كرده ‏اند كه عيد غدير در يک دهه برگزار شود. به پيروى از اين پيشينه و سفارشات سالانه همايش‏ هاى بزرگ به مناسبت غدير برگزار مى ‏شود. در اين همايش ‏ها با ارائه مقالات و تشكيل ميزگردها و... ، خطوط كلى مجالس دهه غدير تعيين مى‏ گردد. حتى به منظور تربيت مبلّغان، كلاس‏ هاى تخصصى غدير دائر مى‏ شود.

ب) نخستين دهه غدير

تقى ‏الدين احمد بن على مقريزى (م ۸۴۵ ق) در كتاب كم نظير «الخطط المقريزية» گزارش جامعى از مراسم دهه غدير در دولت فاطميان در قاهره ارائه داده است.

مجموع اين گزارش ‏ها را مرحوم محمدهادى امينى -  فرزند مرحوم علامه امينى -  در كتاب ارزشمندى گرد آورده، و ۱۲ نمونه از اشعار شعراى فاطمى در قرن چهارم تا ششم هجرى را نقل كرده است. همچنين سه نمونه از خطبه‏ هاى فاطميان را در روز عيد غدير، مصر، يمن و شامات ثبت كرده است.[۱۰]

در اينجا فرازهايى از كتاب گرانسنگ «الخطط المقريزية» را مى ‏آوريم:

نخستين جشن رسمى غدير به سال ۳۵۲ ق، در ايام معزّالدوله بوَيهى (ت ۳۰۳ - م ۳۵۶ ق) در عراق پايه ‏گذارى شد. اساس اين جشن روايت احمد بن حنبل است كه در مسند كبير خود از براء بن عازب روايت كرده كه گفت: در يكى از سفرها در خدمت رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله بوديم كه در غدير خم فرود آمديم. فرمان اجتماع براى نماز اعلام شد. زير دو درخت براى رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله جارو زده شد و نماز ظهر را خوانديم. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: آيا مى‏ دانيد كه من براى مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر (اولى به نفس) هستم؟ همه گفتند: آرى. فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. عمر بن خطاب او را ملاقات كرد و گفت: گوارايت باد اى پسر ابوطالب! مولاى من و هر مؤمن و مؤمنه گشتى.[۱۱]


آنگاه مقريزى شرح مختصرى در مورد سرزمین غدیر خم مى ‏نويسد:

غدير خم در سه ميلى جحفه در سمت چپ راه مى‏ باشد. چشمه ‏اى در آن بركه مى ‏ريزد. درختان فراوانى در اطراف آن هست، و از سنت آن ها (شيعيان) است كه همواره در اين روز روز ۱۸ ذی حجة عيد برگزار مى‏ شود. احياء شب عيد با عبادت مى‏ باشد، نزديک زوال نيز دو ركعت نماز مى‏ خوانند، جامه‏ هاى نو مى‏ پوشند، برده ‏ها خريده و آزاد مى‏ كنند، قربانى مى‏ كشند و كارهاى خير فراوان انجام مى ‏دهند.[۱۲]

سپس مى‏ افزايد: هنگامى كه شيعيان در عراق اين عيد را جشن گرفتند، عوام سنى‏ ها خواستند خود را به آن ها تشبيه كنند و زهرچشمى بگيرند. پس در سال ۳۸۹ ق هشت روز پس از غدير، جشن مفصلى گرفته و اظهار شادمانى كرده و كارهاى لهو انجام دادند و گفتند: امروز روز ورود پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با ابوبكر صديق در غار مى ‏باشد. در آن روز خود را آرايش كرده و چادرها نصب كردند و آتش افروزى كردند و كارهايى انجام دادند كه در تاريخ بغداد ياد شده است.[۱۳]

جالب توجه است كه: اولاً: هجرت در شب اول ربيع الاول آغاز شده و دخول پيامبرصلى الله عليه وآله به غار بدون ترديد در اول ربيع بوده است، نه ۲۶ ذی حجة الحرام! ثانياً: بر اساس تحقيق، ابوبكر در غار نبود، بلكه شخص ديگرى به نام: عبدالله بن اريقط به عنوان راهنما در غار بود.[۱۴]

ج) نخستين جشن رسمى غدير در مصر

مقريزى در ادامه مى‏ گويد: در روز ۱۸ ذی حجة الحرام ۳۶۲ ق، براى نخستين بار جشن مفصلى در مصر و مغرب (مراكش) برگزار شد، و جمعيت انبوهى براى دعا و عبادت گرد آمدند. آن روز روز عيد بود، زيرا در آن روز پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله على‏ عليه السلام را به عنوان خليفه برگزيده و پيمان خلافت بسته بود.

در آن روز اجتماع با شكوهى در مسجد جامع قاهره برگزار شد. قاريان قرآن تلاوت كردند، شعرا شعر انشاء كردند، فقها گرد آمدند و مراسم تا ظهر ادامه يافت. آنگاه به قصر رفتند و از دست خليفه جايزه دريافت كردند.[۱۵].

سپس مقريزى مى‏ نويسد: در دهه ميانى ذی حجة، همه امرا و درجه ‏داران خود را مهياى حضور در مراسم عيد غدير مى‏ كنند. روز هجدهم ذيحجة، خليفه بدون سايبان و بدون تشخّص براى حضور در مراسم قرائت خطبه حاضر مى‏ شود. در آن روز، طبق روال وزير داخل قصر مى ‏شود. خليفه حركت مى ‏كند تا براى جلوس روى تخت مهيا شود، و وزير با خدم و حشم خليفه را همراهى مى‏ كند. تخت خليفه را در مقابل درب كاخ مى‏ گذارند.

بيش از ۵۰۰۰ نفر نظامى سواره و در حدود ۱۰۰۰نفر تيرانداز پياده و در حدود ۷۰۰۰ نفر پرچم به دست، از اصناف مختلف و در صف‏ هاى منظم در اطراف خليفه حركت مى‏ كنند تا به مقام رأس الحسين‏ عليه السلام مشرف مى‏ شوند. خليفه در جايگاه قرار مى‏ گيرد، و خطيب به منبر رفته و متن خطبه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله را -  كه در روز غدير ايراد فرموده بود -  قرائت مى‏ كند. پس از القاى خطبه، قاضى ‏القضاة آمده و دو ركعت نماز عيد را با مردم مى ‏خواند.

در نزد آن ها عيد غدير بيش از عيد قربان اهميت دارد، و در آن بيش از عيد قربان قربانى ذبح مى شود. سپس قاضى بر عرشه منبر قرار مى‏ گيرد و اشعار نغز و پرمغزى پيرامون غدير خم مى ‏خواند.

در سال 516 ق در مراسم جشن غدير، هزاران تن از اشراف و اعيان و فقرا و مساكين گرد آمده و جايزه دريافت كردند. همگان؛ از عالى و دانى، ثروتمند و مستمند منتظر جايزه غدير هستند. كسانى كه دختر دم بخت دارند يا قصد داماد كردن پسر دارند، منتظر مى‏ شوند كه دهه غدير فرا رسد و از جايزه خليفه به اهداف خود برسند. شعرا شعر مى‏ خوانند و صله مخصوص دريافت مى ‏كنند: ۷۹۰ دينار به درجه‏داران تقديم مى‏ شود، ۱۴۴ قطعه لباس فاخر تقسيم مى‏ شود، ۲۵۸ دينار از سوى وزير جايزه داده مى‏ شود.

موقع اذان بانگ تكبير همه جا طنين ‏انداز مى‏ شود و نماز ظهر به امامت قاضى ‏القضاة ادا مى‏ گردد. خليفه به قصر مى‏ رود تا نزديكان و خاندانش را ديدار نمايد، و پسرش به جاى او با مردم ديدار مى‏ كند و جايزه مى‏ دهد.

مسئول بيت‏ المال با صندوقى كه در آن ۵۰۰۰ دينار است مى‏ آيد و آن را تقسيم مى ‏كند. مسئول خزانه لباس مى‏ آيد و لباس‏ هاى فاخر بين مردم تقسيم مى ‏كند. وزير دستور مى‏ دهد كتاب ‏هايى براى مطالعه به نزد خليفه ببرند.

به هر كدام از برادران و خويشاوندان خليفه ۱۰۰۰ دينار مى‏ دهند. آنچه باقى بماند به نماينده دولت مى‏ دهند تا در ميان مهمانان و درجه‏ داران و مستخدمان تقسيم كند.[۱۶]

اين بود اشاره ‏اى كوتاه به آمار و ارقام مربوط به دهه غدير در ايام دولت فاطميان، كه نزديک به يک هزار سال پيش در دهه غدير توسط فاطميون نثار مى ‏شد.

د) چرا دهه غدير؟

روز غدير به نصّ قرآن كريم روز «اكمال دين» و «اتمام نعمت» است.[۱۷]از سوى ديگر، از ديدگاه قرآن كريم عدد ۱۰ عدد اكمال و اتمام مى ‏باشد:

  1. خداوند با حضرت موسى ‏عليه السلام براى يک ماه وعده گذاشت، سپس آن را با ده روز ديگر به «اتمام» رساند: «و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و اتممناها بعشر»[۱۸]: ما سى شب با موسى وعده گذاشتيم سپس آن را با ده شب ديگر به اتمام رسانديم.
  2. اگر كسى در حج واجب دسترسى به قربانى نداشته باشد، بايد ۱۰ روز روزه بگيرد؛ سه روز آن را در حج و هفت روز آن را در وطن: «فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام فى الحج و سبعة اذا رجعتم تلك عشرة كاملة»[۱۹]: اگر كسى قربانى پيدا نكند سه روز در حج و هفت روز پس از مراجعت بايد روزه بگيرد اين ده روز كامل است.

در كتاب تفسيرى «الميزان» در مورد واژگان اكمال و اتمام به تفصيل سخن گفته، و در آخر به اين نتيجه رسيده كه «اتمام» عبارت است از انضمام همه اجزاء چيزى پس از شروع در آن. ولى «اكمال» عبارت است از حالتى كه اگر چيزى به آن حالت نرسد، به اثر مطلوب خود نخواهد رسيد.[۲۰]

در ادبيات عرب نيز كمتر از ده را «جمع قلّة»، و ده به بالا را «جمع كَثرة» گويند. راغب در اين رابطه مى ‏نويسد: العشرة هو العدد الكامل: ده عدد كامل مى ‏باشد.[۲۱]

بر اين اساس، اگر عيد سعيد غدير را يک روز، سه روز يا يک هفته برگزار كنيم بسيار خوب است، ولى تا به صورت دهگى نباشد به حدّ تمام و كمال نمى‏ رسد.

و لذا مى‏ بينيم كه در آداب و رسوم ما دهه عاشورا، دهه اربعين، دهه فاطميه، دهه محسنيه، دهه مهدويه و دهه كرامت، همه و همه ده روز گرفته مى ‏شود.

در اصل بنيانگذار مجالس دهگى حضرت امام رضا عليه السلام مى ‏باشد، كه روز اول محرم خانه را سياهپوش كرد، و به ريّان بن شبيب در روز اول محرم فرمود: يابن ‏شبيب، ان كنت باكياً لشى‏ء فابك للحسين‏ عليه السلام: اى پسرشبيب، اگر خواستى به چيزى گريه كنى به امام حسين‏ عليه السلام گريه كن.[۲۲]

و لذا علماى ربانى و مراجع درد آشناى جهان تشيع دستور اكيد دارند كه عيد سعيد غدير به عنوان دهگى گرفته شود.

تبليغ غدير با وقايع هفته غدير[۲۳]

يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت ‏هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد هفته غدير است.

بحث در رخدادهاى هفته غدير كه به غير از خود غدير چند واقعه است:

الف) خاتم ‏بخشى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و نزول آيه «إنما وليكم الله...».

ب) ازدواج اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با حضرت زهرا عليها السلام.

ج) خطبه خلافت كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز اول خلافت ظاهرى خود كه مصادف با غدير بود ايراد فرمودند.

د) حديث بساط كه ماجرايى معروف است.

هـ) پيمان برادرى بين مهاجرين و انصار كه پيامبر صلى الله عليه و آله هم خود را با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام برادر نمود.

و) ماجراى مباهله پيامبر صلى الله عليه و آله همراه با اهل‏ بيت ‏عليهم السلام با نصاراى نجران.

ز) ماجراى روزه و صدقه ‏دادن پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و نزول سوره «هل ‏أتى».

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: ايام غديريه /  رخداد هاى ايام غدير.

رخدادهاى ايام غدير[۲۴]

بزرگداشت غدير، هم بزرگداشت امامت است و هم بزرگداشت نبوت. در ايام عيد غدير حتى مى‏ توانيم «دهه غدير» برگزار كنيم و غدير را در يک دهه گرامى بداريم، كه آغاز اين دهه عيد غدير و پايان آن روز مباهله باشد. لذا بايد در بزرگداشت آن كوشيد و آن را به صورت دهه برگزار كرد، كه مراجع شيعه نيز تأكيد خاصى بر آن داشته ‏اند.

توضيح اينكه: روز عيد غدير ۱۸ ماه ذى‏ الحجه و روز مباهله ۲۴ اين ماه مبارك است. در كنار غدير، مهم‏ترين رويدادى كه حقانيت شيعه را ثابت مى‏كند مباهله است. مباهله پيامبرصلى الله عليه وآله با نصاراى نجران از دو جنبه نشان درستى و صداقت پيامبرصلى الله عليه وآله است:

اولاً: خود پيشنهاد مباهله از جانب پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله گواه اين مدعاست، زيرا تا كسى به صداقت و حقانيت خود ايمان راسخ نداشته باشد پا در اين راه نمى ‏نهد.

ثانياً: پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله كسانى را با خود به ميدان مباهله آورد كه عزيزترين افراد و جگرگوشه‏ هاى او بودند. اين خود نشان عمق ايمان و اعتقاد پيامبر صلى الله عليه و آله به درستى دعوتش است. مفسران و محدثان شيعه و اهل‏ تسنن تصريح كرده ‏اند كه آيه مباهله در حق اهل‏ بيت پيامبرعليهم السلام نازل شده است، و پيامبر صلى الله عليه و آله تنها كسانى را كه همراه خود به ميعادگاه برد، فرزندانش حسن و حسين و دخترش فاطمه و دامادش على‏ عليهم السلام بودند.

به همين دليل و به لطف الهى چند سالى است كه ايام غديريه -  كه «هفته غدير» و «دهه غدير» نيز جزو آن به شمار مى ‏آيد -  مورد توجه محبان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام قرار گرفته است، چرا كه بستر بسيار مناسبى جهت بيان استدلال‏ هاى مذهب حقّه جعفرى است. مانند نزول آيات و روايات غدير، مباهله، بخشش انگشتر در ركوع، نزول سوره هل‏ اتى، ابلاغ سوره برائت، فتح خيبر، بخشش فدک، نزول آيه اولى ‏الامر و آيه تبليغ و آيه اكمال، ميلاد امام كاظم و امام هادى ‏عليهما السلام ‏و... .

در اينجا تلاش شده تا تعدادى از اين مناسبت‏ ها جمع ‏آورى شده و توضيح بسيار مختصر در مورد هر كدام داده شود. تفصيل بعضى از اين موارد در همين دانشنامه و در واژه مربوط به آن آمده است. اميد است پيروان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام از فرصت‏ هاى بسيار مناسب اين ايام در جهت ترويج و ابقاء معارف ناب علوى در فضايى شاد و مفرح استفاده كنند.

در اينجا به اين رخدادها اشاره مى‏ شود:


نهم ذى ‏الحجة

الف) صدور حديث شريف سدّ الابواب

پس از ورود پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه وآله به مدينه و ساختن مسجد، اصحاب در اطراف مسجد خانه ‏هاى خود را ساختند و درب خانه ‏هاى خود را به سمت مسجد باز نمودند. خداوند اراده كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله و آل معصومين ايشان ‏عليهم السلام را با فضيلتى بر ديگران برترى دهد. روز نهم ذى‏ الحجه بود كه جبرئيل نازل شد و گفت: درب ‏هاى منازلى كه به سوى مسجد باز شده ‏اند ببندند، قبل از آنكه عذابى بر شما نازل شود. به جز درب خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و على ‏عليه السلام.

بعضى از صحابه اعتراض كردند. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله فرمود: اين خداوند متعال بود كه شما را بيرون كرد و على‏ عليه السلام را داخل نمود. ابوبكر و عمر با اصرار تقاضا كردند كه به اندازه يک پنجره يا يک كف دست و يا حداقل يک چشم فضايى به سمت مسجد باز گذارند. اما پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه نداد و فرمود: حتى به اندازه يک سوزن هم نبايد باز بگذاريد.[۲۵]

ب) روز عرفه

براى علت نامگذارى روز عرفه دو مطلب نقل شده است:

اول. در مورد حضرت آدم ‏عليه السلام: جبرئيل آدم‏ عليه السلام را به عرفات منتقل كرد. وقتى آن حضرت در عرفات اقامت كرد، جبرئيل گفت: وقتى آفتاب غروب كرد، هفت بار به گناهان خود اعتراف كن.[۲۶]

دوم. در روز اَلَست يا همان عالم ذرّ، خداوند از پشت آدم ‏عليه السلام همه ذريه او را خارج كرد و آنها را مانند ذرات در عرفات منتشر كرد. سپس با آنها تكلم كرد.[۲۷]

ج) انتقال نور پيامبر صلى الله عليه و آله به حضرت آمنه

پس از ازدواج حضرت عبدالله با آمنه‏ عليهما السلام، در شب جمعه ۹ ذی ‏الحجه نور پيامبرصلى الله عليه وآله به حضرت آمنه منتقل شد.[۲۸]

تذكر: مشركين ايام حج را در ماه ‏هاى ديگر قرار مى‏ دادند تا تجارتشان پرسودتر شود. به اين عمل «نسى‏ء» مى‏ گويند. و لذا مراد از «ليله عرفه» ممكن است به حساب نسى‏ء باشد، كه البته خداوند مى ‏فرمايد: «النسى‏ء زيادة فى كفر».[۲۹]پس مراد از ميلاد هفده ربيع‏ الاول و يا انتقال نور در ۹ ذى‏ الحجه با حساب نسى‏ء صحيح مى ‏باشد.[۳۰]

د) ميلاد حضرت ابراهيم‏ عليه السلام

در «المجموعة النفيسة فى تاريخ الائمه ‏عليهم السلام» آمده كه تولد حضرت ابراهيم ‏عليه السلام در نهم ذى ‏الحجه بوده است.[۳۱]البته در بعضى روايات آن را در اول ذى‏ الحجه دانسته، و روزه آن روز را كفاره شصت سال بيان كرده ‏اند.[۳۲]

از امام صادق ‏عليه السلام نقل شده است كه مراد از كلمات «فأتمهنّ» در قرآن، همان كلماتى است كه بر حضرت آدم ‏عليه السلام القاء شد و با همان كلمات توبه كرد: «فتلقّى آدم من ربه كلمات».[۳۳]

و آن اين بود كه گفت: يا رب اسئلك بحق محمد و على و فاطمه و الحسن و الحسين ‏عليهم السلام الا تبت علىّ.  فتاب الله عليه: يعنى حضرت آدم ‏عليه السلام خدا را به حق اهل‏ بيت ‏عليهم السلام قسم داد تا خداوند او را ببخشد، و خدا هم بخشيد.

از امام صادق ‏عليه السلام سؤال شد: «فأتمهنّ» يعنى چه؟ فرمود: يعنى «فاتمهنّ الى القائم ‏عليه السلام اثنى ‏عشر اماماً؛ تسعة من ولد الحسين ‏عليه السلام»؛ يعنى معرفت و توسل حضرت ابراهيم ‏عليه السلام علاوه بر پنج نور مقدس، ادامه پيدا كرد و با ائمه ‏عليهم السلام بعد تكميل شد، و با رساندن به امام‏ زمان‏ عليه السلام معرفت او به تمام و كمال رسيد.[۳۴]

هـ) قبول توبه حضرت داوود عليه السلام

شيخ صدوق روايت كرده است: توبه حضرت داوود عليه السلام (انتخاب ايشان به عنوان خليفة الله) در نهم ذى ‏الحجه نازل شد، و كسى كه آن روز را روزه بگيرد كفاره گناهان نود ساله او است.[۳۵]

خداوند در قرآن مى‏ فرمايد:

«...و ظنّ داوود انما فتنّاه فاستغفر ربه و خرّ راكعاً و اناب  . فغفرنا له ذلك و ان له عندنا لزلفى و حسن مآب . يا داوود انا جعلناك خليفة فى الارض...»[۳۶]: ...و داوود دانست كه ما او را آزموده ‏ايم از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود به سجده افتاد و توبه كرد. ما اين عمل را به او بخشيديم و او نزد ما داراى مقامى والا و سرانجامى نيكو است. اى داوود ما تو را خليفه و نماينده خود در زمين قرار داديم... .

و) ماجراى صحيفه ملعونه توسط منافقين

در سال ۱۰ هجرى و ايام حجةالوداع تعدادى از صحابه هم ‏پيمان شدند كه نگذارند اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت برسد. اين پيمان را در صحيفه ‏اى مكتوب كرده، و توسط ابى‏ عبيده جراح در كنار خانه كعبه دفن كردند.[۳۷]خداوند آن را افشاء نمود و به «صحيفه ملعونه» مشهور شد.

پس از اين پيمان، منافقين در صدد جمع‏ آورى افراد و قبائل و برنامه ‏ريزى گسترده براى عمل كردن آن بر آمدند. از سوى ديگر، پيامبر صلى الله عليه و آله نيز با تشكيل سپاه اسامه و فرستادن اكثر صحابه و خالى كردن مدينه از افراد، تلاش گسترده‏اى براى حمايت از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به جا آوردند. البته با كارشكنى منافقين زحمات پيامبر صلى الله عليه و آله به نتيجه مطلوب نرسيد. ولى جولان اهل دنيا موقتى است و عاقبت براى شيعيان است. «والعاقبة للمتقين».[۳۸]

ز) تولد حضرت عيسى‏ عليه السلام

حضرت مريم‏ عليها السلام در روز نهم ذى ‏الحجه حضرت عيسى‏ عليه السلام را به دنيا آورد. البته در مورد محل تولد حضرت عيسى‏ عليه السلام اختلاف است كه در كربلا بوده و درختى كه از آن رطب تناول كرد در حرم فعلى امام حسين‏ عليه السلام قرار داشته[۳۹]، يا در محل ديگر اتفاق افتاده است. «قال انى عبد الله آتانى الكتاب و يجعلنى نبياً».[۴۰]

ارتباط حضرت مريم و حضرت عيسى‏ عليهما السلام با اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بسيار زياد است. حضرت مريم ‏عليها السلام سرور زنان زمان خويش بود، و حضرت زهرا عليها السلام «سيدة نساء العالمين» است؛ سرور زنان عالميان و در هر زمانى. براى حضرت مريم ‏عليها السلام از بهشت طعام بهشتى حاضر مى ‏شد.

همچنين براى حضرت زهرا عليها السلام علاوه بر طعام بهشتى، جبرئيل نازل شده و صحيفه‏ اى را براى حضرت قرائت كرد و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آن را مى ‏نوشتند، كه در روايات «مصحف فاطمة عليها السلام» ناميده شده است.

ديگر اينكه حضرت عيسى‏ عليه السلام زنده ‏اند و ذخيره الهى است، تا در زمان امام ‏زمان‏ عليه السلام از ياوران و مبلغان ايشان باشد.

ح) معراج پيامبر صلى الله عليه و آله

معراج پيامبر صلى الله عليه و آله در نهم ذى ‏الحجه واقع شده است. البته نقل ديگر در مورد زمان رخداد معراج هفدهم ماه رمضان است.[۴۱]

معراج پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله يک معراج جسمانى است، كه ايشان از مدينه با براق همراه جبرئيل به بيت ‏المقدس رفته، و از آنجا به آسمان و بيت ‏المعمور و مكان‏ هاى ديگر سفر كردند. در اواخر مرحله سير، جبرئيل گفت: لو دنوت انملة لا حترقت[۴۲]: يعنى اگر بند انگشتى نزديک ‏تر شوم وجودم خواهد سوخت. پيامبر صلى الله عليه و آله به تنهايى سير را ادامه دادند.

وقتى به «قاب قوسين او ادنى»[۴۳]رسيدند، صداى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را شنيد! به خداوند عرضه داشتند: آيا على‏ عليه السلام زودتر از من به معراج آمده است؟ خداوند فرمود: به دل تو نگاه كردم، ديدم اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را از همه عالم بيشتر دوست دارى. به همين خاطر با صداى على ‏عليه السلام با تو صحبت كردم. خداوند سؤال كرد: چه كسى را براى امتت پس از خود قرار مى‏ دهى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت: خدا عالم است. خداوند فرمود: على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام، اميرالمؤمنين و سيدالمسلمين و قائد الغرّ المحجلين... .[۴۴]


دهم ذى ‏الحجة

الف) بيان حديث شريف ثقلين

پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله از شروع بعثت به امر الهى سفارش اهل ‏بيت‏ عليهم السلام را مى ‏نمود، و در جاى جاى زندگيشان متذكر جايگاه رفيع اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بود. مخصوصاً در حجةالوداع مكرر حديث ثقلين را با تعابير متعدد براى مردم بيان فرمود.

از مهم‏ترين موارد آن در روز حج اكبر (عيد قربان) سال دهم مى‏ باشد، كه فرمود: عن جابر: قال ابوجعفرعليه السلام: دعا رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله اصحابه بمنى، فقال: يا ايها الناس، انى تارك فيكم الثقلين. اما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا؛ كتاب الله و عترتى اهل‏ بيتى. فانهما لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض[۴۵]: من از بين شما مى ‏روم و دو گوهر گرانبها در بين شما مى‏ گذارم؛ يكى كتاب خدا و ديگرى اهل‏ بيتم. تا زمانى كه به آنان توسل و تمسک كنيد گمراه نمى‏ شويد.[۴۶]

عن النبى ‏صلى الله عليه و آله انه قال فى خطبته فى مسجد الخيف فى حجةالوداع: الا و انى مخلف فيكم الثقلين.[۴۷]

ب) ابلاغ سوره توبه (برائت) توسط اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

در سال نهم هجرى و در ايام حج، آيات ابتدايى سوره توبه نازل شد. پيامبر صلى الله عليه و آله بنا بر پيشنهاد اصحاب، ابوبكر را مأمور به ابلاغ آن نمودند. ولى بعد از مدتى وحى نازل شد: لا يؤدّى عنك الا انت او رجل منك[۴۸]؛ اين عمل را غير خودت و يا مردى كه از تو است نبايد انجام دهد.

پس پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را فرستاد، و آن حضرت آيات را از ابوبكر گرفت و خودشان در روز دهم ذى‏ الحجه -  روز حج اكبر -  آن را ابلاغ كردند[۴۹]:

و دخلت سنة تسع فى شهر ذى ‏الحجة الحرام من مهاجرة رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله نزلت هولاء آلايات. فلما كان يوم الحج الاكبر و فرغ الناس من رمى الجمرة الكبرى، قام (اميرالمؤمنين) على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام عند الجمرة. فنادى فى الناس فاجتمعوا اليه. فقرأ عليهم الصحيفة بهولاء الآيات: «براءة من الله و رسوله».

ج) عيد سعيد قربان

يكى از اعياد مهم دوستان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام عيد قربان است، و براى ميمنت اين روز جهات مختلفى ذكر شده است. از جمله:

يک. عمل حضرت آدم‏ عليه السلام: و امره جبرئيل ان يحلق الشعر الذى عليه، فحلقه.[۵۰] و در تفسير «فليقضوا تفثهم»[۵۱]آمده كه مراد از كوتاه كردن مو و ناخن آمادگى براى ملاقات حجت خداست.[۵۲]حضرت آدم‏ عليه السلام آماده دريافت كلمات شد، كه در سوره بقره مى‏ فرمايد: «فتلقّى آدم من ربه كلمات»؛ حضرت آدم‏ عليه السلام پس از دريافت كلمات الهى، خداوند را به پنج نور مقدس قسم داد.

دو. حضرت ابراهيم ‏عليه السلام مى‏ خواست اسماعيل‏ عليه السلام را قربانى كند، كه خداوند آن را با ذبح عظيم تعويض فرمود. فقال: يا ابت، اين القربان؟ قال: ربك يعلم اين هو يا بنى. انت و الله هو. ان الله قد امرنى بذبحك.[۵۳]

سه. تجلى نور خداوند بر موسى‏ عليه السلام و اعطاى الواح به ايشان.[۵۴]

د) جريان ذبح عظيم و قربانى حضرت اسماعيل‏ عليه السلام

امام رضا عليه السلام فرمود: زمانى كه خداوند به حضرت ابراهيم‏ عليه السلام دستور داد كه به جاى فرزندش گوسفندى را ذبح كند، حضرت ابراهيم ‏عليه السلام در دلش آرزو كرد كاش اسماعيل قربانى شده بود، تا با اندوه و گريه بر مصيبت او مستحق بزرگ ‏ترين درجه‏ هاى الهى مى‏شدم. خداوند به او وحى كرد... . مردم امام حسين ‏عليه السلام فرزند حضرت محمد صلى الله عليه وآله را كشتند... . حضرت ابراهيم ‏عليه السلام به خاطر اين مطلب ناله كرد و گريست. خداوند متعال فرمود: اى ابراهيم! اندوه تو براى امام حسين‏ عليه السلام را فديه و جايگزين دلسوختن تو بر فرزندت قرار دادم، و بالاترين درجات الهى را به تو دادم. اين معناى آيه «و فديناه بذبح عظيم» است.[۵۵]

هـ) تجلى نور خداوند بر حضرت موسى‏ عليه السلام

در اين روز حضرت موسى ‏عليه السلام از خداوند خواست كه بر او تجلى كند: «قال رب ارنى انظر اليك قال لن ترانى»[۵۶]؛ خداوند به او فرمود به آن كوه نگاه كن. اگر در مكان خودش باقى ماند تو نيز مرا خواهى ديد. خداوند با نور وجه خود بر آنجا تجلى كرد، «و خرّ موسى صعقاً»[۵۶]؛ حضرت موسى ‏عليه السلام به اوج نشاط معنوى رسيد.

فلما كان يوم عشرة من ذى ‏الحجة، انزل الله على موسى‏ عليه السلام الالواح و ما يحتاجون اليه من الاحكام و الاخبار و السنن و القصص. فلما انزل الله عليه التوراة و كلّمه، قال: رب ارنى انظر اليك. فاوحى الله: لن ترانى -  اى لا تقدر على ذلك -  و لكن انظر الى الجبل، فان استقرّ مكانه فسوف ترانى.[۵۷]

در بعضى روايات وارد شده كه خداوند نور اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر كوه تجلى داد. اين روز را بايد عيد گرفت، مانند روز مبعث پيامبر صلى الله عليه و آله، كه به خاطر تجلى خداوند براى مردم عيد شد.

و) ميلاد امام رضا عليه السلام (به روايتى)

طبق روايت كتاب‏ هاى «كشف الغمة» و «ملاذ الاخبار» و «عوالم»، ميلاد امام هشتم على بن موسى الرضا عليه السلام در سال ۱۵۳ هجرى در روز يازدهم ذى ‏الحجه واقع شده است.

در كتاب «كشف الغمة» آمده است: قال كمال ‏الدين بن طلحه: اما ولادته ففى حادى ‏عشر ذى‏ الحجه، سنة ثلاث و خمسين و مائة للهجرة، بعد وفاة جده ابى ‏عبدالله ‏عليه السلام بخمس سنين.[۵۸]

توجه به اهل ‏بيت ‏عليهم السلام در مواليد مختلف و روايات متفاوت خود نور على نور و بركتى مضاعف است. همانگونه كه روايات شب قدر انسان را تشويق به احياء در چند شب مى‏ كند. با اينكه شب قدر يک شب است، ولى عبادت در هر سه شب موجب نور و بركت مضاعف و عنايات الهى است. توجه به ميلاد امام رضا عليه السلام در اين روز نيز به جا و بلكه فضل و بركتى بر امت است.

ز) «اذان» نام قرآنى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

امام سجاد عليه السلام در حديثى مى ‏فرمايد: به خدا قسم براى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نامى در قرآن است كه مردم آن را نمى ‏دانند. سؤال كردند: آن چه نامى است، فداى شما شويم؟ فرمود: «اذان من الله»، و فرمود: الاذان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام.[۵۹]

همچنين اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: انا الاذان فى الناس.[۶۰]

در ذيل آيه «فأذّن مؤذّن ان لعنة الله على الظالمین»[۶۱]آمده است: امير المومنين‏ عليه السلام مؤذنى هستند كه اين كلام را فرمايند؛ يعنى لعنت خداوند بر ظالمينى كه ولايت مرا تكذيب كرده و حق مرا سبک شمرده ‏اند: فهو المؤذن بينهم؛ يقول: الا لعنة الله على الظالمين، الذين كذّبوا بولايتى و استخفّوا بحقى.[۶۲]

چون اين آيه در قرآن در ضمن سوره برائت و ابلاغ آن وارد شده، پس مناسبت آن در دهم ذى‏ الحجه و روز عيد قربان مى ‏باشد. البته در مورد نماز نيز اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: انا صلاة المؤمن. انا حىّ على الصلاة. انا حىّ على الفلاح. انا حىّ على خيرالعمل.[۶۳]

در روز عيد غدير خم نيز، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله براى تحريص مردم بر بيعت با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با شعار «حىّ على خيرالعمل» آن ها را فرا خواند و دعوت به بيعت كرد. براى همين عمر بن الخطاب براى از بين بردن آن خاطره «حىّ على خيرالعمل» را از اذان حذف كردند.

ح) ايام معلومات

در «تفسير القمى» آورده ‏اند كه مراد از ايام معلومات در قرآن دهه اول ذى ‏الحجه است، كه آخرين روز آن عيد قربان است. «و اذكروا الله فى ايام معدودات»، قال: ايام التشريق الثلاثة، و ايام المعلومات العشرة من ذى ‏الحجة[۶۴]، كه عبادت در اين ايام بالاترين عبادت است.[۶۵]

مردم در دهه اول ذى ‏الحجه با عبادت خداوند و توسلات به اهل‏ بيت ‏عليهم السلام راه تقرّب به خدا را مى ‏پيمايند. اين ايام بهترين روزهاى عبادت خداوند و از بهترين فرصت‏ هاى توسل به انوار مقدس چهارده معصوم ‏عليهم السلام است.

اين توسلات و تقرّب جستن‏ ها در روز عرفه و عيد قربان اوج مى گيرد، و انبياء الهى ‏عليهم السلام مانند حضرت موسى، آدم، ابراهيم و...عليهم السلام و اصحاب و شيعيان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام زيباترين لحظات ارتباط با اهل‏ بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام را در اين ايام تجربه كرده ‏اند. پس اين ايام را به غفلت نگذرانيم.[۶۶]


يازدهم ذى ‏الحجة

اعطاى الواح به حضرت موسى‏ عليه السلام

تمّ ميقات موسى‏ عليه السلام اربعين ليلة. فلما كان يوم عشرة من ذى ‏الحجة، انزل الله عليه الالواح، فيها التوراة و ما يحتاجون اليه من احكام السير و القصص.[۶۷]

پس از پايان ميهمانى حضرت موسى ‏عليه السلام در كوه طور، خداوند الواح را بر حضرت موسى‏ عليه السلام نازل فرمود. البته در اين ايام اكثر صحابه حضرت موسى ‏عليه السلام گوساله‏ پرست شدند، به جز پيروان حضرت هارون‏ عليه السلام.

تمام انبياء الهى‏ عليهم السلام موظف بودند امت خود را علاوه بر ايمان به خدا و رسالت پيامبران ‏عليهم السلام، بر ايمان به پيامبر آخرالزمان‏ صلى الله عليه وآله و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام دعوت كنند. اين مطلب در چنين روزى در الواح حضرت موسى‏ عليه السلام نيز نازل شده است. حتى در تورات تحريف شده فعلى نيز عباراتى در شأن اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بدين صورت يافت مى‏ شود:

اما در خصوص اسماعيل، تو را اجابت نمودم؛ اينكه او را بركت داده و بارور گردانم، و او را بسيار كثير گردانيم. دوازده رئيس از وى پديد آيند، و امتى عظيم از وى به وجود آورم.[۶۸]


دهم تا دوازدهم ذى‏ الحجة

ايام معدودات

مراد از «ايام معدودات» در قرآن دهم و يازدهم و دوازدهم ذى ‏الحجه است.[۶۹]

در اين روزها مردم بايد با رمى جمرات برائت خود را عملاً اجرا كنند. نكته قابل توجه آن است كه مردم در روز عرفه و در مشعر فقط ساعاتى را در مكانى هستند كه حجت خدا در آن مكان است، ولى در ايام معدودات چند روز متوالى مردم در منى حضور دارند كه حجت خدا نيز در آنجا حضور دارد. پس بايد مردم فرصت حضور در منى و در ايام معدودات را بيشتر از عرفه و مشعر اهميت داده و غنيمت شمرند، تا آمادگى دريافت بركات ولايت را پيدا كنند. در قرآن هم مى ‏فرمايد: «و اذكروا الله فى ايام معدودات»[۷۰]: خدا را در ايام معدودات ياد كنيد. با مقايسه دو آيه «و يذكروا اسم الله فى  ايام معلومات»[۷۱]با آيه «و اذكرو الله فى ايام معدودات» اهميت برائت و لطافت آيات روشن مى ‏شود.


دوازدهم ذى‏ الحجة

الف) سپردن ودايع الهى به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

از جمله وقايع روز دوازدهم ذى‏ الحجه سال دهم هجرى، سپردن نشانه‏ هاى نبوت و امامت يا همان ودايع الهى توسط رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است: فلما استتمّ حجّهم و قضوا مناسكهم و عرف الناس جميع ما احتاجوا اليه و اعلمهم انه قد اقام لهم ملة ابراهيم ‏عليه السلام و قد ازال عنهم جميع ما احدثه المشركون بعده و ردّ الحج الى حالته الاولى و دخل مكة فاقام بها يوماً واحداً، هبط عليه الامين جبرائيل... .[۷۲]

بعد از اين ها، در اين روز نشانه ‏هاى نبوت مانند پيراهن ابراهيم ‏عليه السلام، پيراهن حضرت يوسف‏ عليه السلام، عصاى حضرت موسى‏ عليه السلام و... از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سپرده شد، كه علامت امامت بلافصل ايشان است.

جبرئيل به رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: خداوند متعال فرمان داده كه تمام علومى كه خداوند به شما داده را به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بياموزى، و تمام آنچه حفظ كرده ‏اى به او تحويل دهى، كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام امين است.[۷۳]


ب) قبول توبه حضرت آدم ‏عليه السلام با واسطه قرار دادن پنج‏ تن‏ عليهم السلام

مطابق بعضى روايات، بعد از رمى جمرات و طواف خانه خدا (طواف نساء) در ماه ذى ‏الحجه، خداوند توبه حضرت آدم ‏عليه السلام را پذيرفت: فانطلق به الى البيت الحرام و امره ان يطوف به سبع مرات، ففعل. فقال له: ان الله قد قبل توبتك و حلّت لك زوجتك[۷۴]؛ يعنى جبرئيل پس از منى، حضرت آدم‏ عليه السلام را به سوى مسجدالحرام برد و امر كرد هفت بار طواف كند، و او هم انجام داد. جبرئيل گفت: خداوند توبه تو را پذيرفت و همسرت را بر تو حلال كرد.

ذيل آيه ۳۷سوره بقره: «فتلقّى آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم» فرموده ‏اند: جبرئيل به آدم ‏عليه السلام گفت: خدا را قسم بده به پنج ‏تن ‏عليهم السلام كه در آخرالزمان مى ‏آيند، تا خدا تو را ببخشد. آدم ‏عليه السلام فرمود: برايم نام ببر. جبرئيل گفت: اين گونه بگو: اللهم بحق محمد صلى الله عليه و آله نبيك و بحق على‏ عليه السلام وصى نبيك و بحق فاطمه‏ عليها السلام بنت نبيك و بحق الحسن و الحسين‏ عليهما السلام سبطى نبيك، الا تبت علىّ فارحمنى. فدعا بهنّ آدم ‏عليه السلام، فتاب اللَّه عليه. حضرت آدم ‏عليه السلام اين گونه دعا كرد، و خداوند دعاى او را مستجاب كرد.[۷۵]


سيزدهم ذى ‏الحجة

الف) اعلان عمومى لقب «اميرالمؤمنين» براى حضرت على‏ عليه السلام

روز سيزده ذى ‏الحجه[۷۶]، آخرين روزى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مكه حضور داشت و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بود. در اين هنگام جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام عرض كرد: السلام عليك يا اميرالمؤمنين[۷۷]: و سلّم جبرئيل على على ‏عليه السلام بامرة المؤمنين. فقال على ‏عليه السلام: يا رسول ‏الله، اسمع الكلام و لا احسّ الرؤية. فقال: يا على، هذا جبرئيل، اتانى من قبل ربى بتصديق ما وعدنى. ثم امر رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله رجلاً فرجلاً من اصحابه، حتى  سلّموا عليه بامرة المؤمنين. ثم قال: يا بلال، ناد فى الناس ان لا يبقى غداً احد - الا عليل - الا خرج الى غدير خم.[۷۸]

پيامبر صلى الله عليه و آله به بزرگان اصحاب دستور دادند تا نزد حضرت على‏ عليه السلام رفته و با لقب «اميرالمؤمنين» به آن حضرت سلام كنند. بنابراين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام رهبر و امير تمام امت پيامبر صلى الله عليه و آله است.

البته حضرت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام در سال‏ هاى قبل از آن و نيز در ابتداى بعثت و حتى در عالم ذرّ هم به لقب «اميرالمؤمنين» ملقب شده بودند. ولى اين روز اعلام عمومى بود.


چهاردهم ذى‏ الحجة

الف) بخشش فدک به حضرت زهرا عليها السلام و نزول آيه ذوى‏ القربى

در سال ششم هجرى و پس از جنگ خيبر[۷۹]، منطقه بسيار بزرگ فدک توسط پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله و بدون كمک اصحاب فتح شد.[۸۰]مطابق آيات قرآن تمام منطقه فدک به ملكيت شخص پيامبر صلى الله عليه و آله در آمد. جبرئيل نازل شد و آيه «و آت ذى‏ القربى حقه»[۸۱]: حق خويشان را عطا كن، را آورد. پيامبر صلى الله عليه و آله تمام آن سرزمين را - كه حق ايشان بود - به حضرت زهرا عليها السلام بخشيد.[۸۲]


ب) ماجراى شقّ القمر

امام صادق‏ عليه السلام فرمود: چهارده نفر از اصحاب عقبه در شب چهارده ذى الحجه به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كردند: هر پيامبرى معجزه ‏اى دارد. معجزه شما در اين شب چيست؟ رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله فرمود: چه مى‏ خواهيد؟ گفتند: ماه را دو نيم كن! جبرئيل نازل شد و عرض كرد: همه چيز در اطاعت تو است. پيامبر صلى الله عليه و آله به ماه امر كرد كه دو نيم شود، و ماه دو نيم شد. سپس فرمود: به حال اول بازگرد، و برگشت. پس پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله سجده كردند و شيعيان هم سجده كردند.[۸۳]در قرآن نيز آيات آن ذكر شده است: «اقتربت الساعة و انشقّ القمر».[۸۴]


پانزدهم ذى ‏الحجة

ميلاد امام هادى ‏عليه السلام

روز پانزدهم ذى‏ الحجه روز ميلاد امام هادى ‏عليه السلام است. در پانزدهم ذى‏ الحجه سال ۲۱۲ ق يكى از وارثان غدير و امامان سفارش شده در غدير، امام دهم حضرت امام هادى‏ عليه السلام جهان را منور به قدوم خود نمود.[۸۵] از آن امام همام ميراث‏ هاى حديثى گران بهايى مانده، كه از زيباترين آن ها زيارت جامعه كبيره است. زيارتى كه يک دوره معارف تشيع و به خصوص امام ‏شناسى است. همچنين زيارت غديريه است، كه يک دوره معارف اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام شناسى مى ‏باشد. جا دارد در اين روز توجه ويژه به زيارت جامعه كبيره و نيز زيارت غديريه داشته باشيم.


هفدهم ذى‏ الحجة

الف) نزول آيه تبليغ

در روز ۱۷ذى الحجه سال دهم هجرى در مسير برگشت به مدينه پيك وحى‏مكرر خدمت پيامبر اكرم صلى  الله عليه و آله مى‏رسيد و امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را سفارش مى كرد. در نزديكى وادى غدير جبرئيل اين آيه را آورد كه: اى رسول ما آن چه را از طرف خداوند درباره ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به سوى تو نازل كرديم را به مردم ابلاغ كن كه اگر اين كار انجام نگيرد رسالت تو انجام نگرفته است و اعمال باطل مى‏ شود. و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مردم فرمان دادند كه فردا در منطقه غدير همه جمع شوند. "يا ايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس إن الله لا يهدى القوم الكافرين و هم الذين هموا برسول الله فقال أما ترانى يا جبرائيل أغدق السير مجدا فيه لأدخل المدينه فأعرض ولايه عليّ علي الشاهد و الغائب فقال له جبرائيل‏ عليه السلام الله يأمرك أن تفرض ولايته غدا"[۸۶] بنا بر بعضى از روايات آمده كه صدر آيه در ۱۶، وسط آيه در ۱۷ و بقيه آيه در ۱۸ ذى الحجه نازل شده است كه احتمالاً تكرار در نزول آيه است.[۸۷]


ب) نزول آيه محبت (وُدّ) در شأن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

در روز۱۷ ذى‏ الحجه سال ۱۰ هجرى و در حجةالوداع، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله بعد از نماز دعا كردند: خدايا براى على‏ عليه السلام محبت در قلوب مؤمنين و هيبت و بزرگى در قلوب منافقين اعطا كن. سپس به امر پيامبر صلى الله عليه و آله سه مرتبه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام همين دعا را تكرار كرد. خداوند اين آيه را نازل فرمود: «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن وُدّاً»[۸۸]: خداوند يقيناً براى مؤمنينى كه عمل صالح انجام مى‏ دهند محبت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در قلوبشان قرار مى‏ دهد.[۸۹]


ج) زوال دولت بنى‏ اميه لعنة الله عليهم

با قتل مروان در روز هفدهم ذى‏ الحجه سال ۱۳۲، دولت بنى ‏اميه كاملاً از بين رفت.[۹۰] امام باقر عليه السلام در مورد آيه «و ما جعلنا الرؤيا التى اريناك الا فتنة و الشجرة الملعونة فى القرآن»[۹۱]فرمود كه مراد بنى ‏اميه هستند. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نيز آن را به فجّار از قريش و بنى‏ اميه تفسير فرموده است.[۹۲]

از پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله نقل شده كه حضرت در رؤياى صادقه خود ديدند تعدادى ميمون بر منبر ايشان بالا مى‏ روند و مردم را به قهقرا و ضلالت مى‏ كشانند. پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام تفسير اين رؤيا را غصب خلافت و حكومت فجار و بنى ‏اميه تفسير فرمودند.[۹۳]همچنين جريان كشته شدن مروان و شكست لشگر او از عبرت‏ هاى تاريخ است.


هجدهم ذى ‏الحجة

الف) نزول آيه اكمال و اتمام

در روز عيد عظيم غدير خم و پس از خطبه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله و اقرار زبانى بيعت مردم با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آيه اكمال نازل شد: «...اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً...»[۹۴]؛ يعنى در روز غدير با پذيرش ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام توسط شما دين را بر شما كامل و نعمت را بر شما تمام نمودم، و اين اسلام را براى شما راضى شدم. با نزول اين آيه مشخص شد كه دين بدون ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناتمام، باطل و مورد غضب خداست.[۹۵]


ب) ايراد خطبه غدير توسط رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله

در اين روز خطبه غدير توسط پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله انشاء شد. خطبه ‏اى كه مشتمل بر معارف بلند و مطالب بسيار است. از جمله ذكر فضائل بسيار از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، و نيز انذار امت كه عاقبت دشمنى با اين ولايت ورود به دردناک ‏ترين عذاب الهى است. خطبه ‏اى كه در شرايط ويژه بيان شد، و پيامبر صلى الله عليه و آله از همگان اقرار به شنيدن گرفت تا بعد كسى عذر نياورد كه نشنيدم.

در اين خطبه، بعد از بيان معارف توحيدى و نصايح اخلاقى، به الهى بودن انتخاب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اشاره كرده، و انتخاب ائمه ‏عليهم السلام را از طرف خدا اعلام كردند. فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را تا آنجا كه امكان بيان آن در آن جلسه بود مطرح كرده، و اين نكته را هم فرمودند كه من مى ‏دانم منافقان بسيار و مؤمنان كم هستند.[۹۶]


ج) عيد بزرگ غدير

نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به عنوان خليفه بلافصل از جانب خداوند

پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله از ابتداى رسالت خود، در هر مكان و موقعيتى كه به دست مى‏ آمد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به عنوان خليفه بعد از خود معرفى مى ‏نمود. اما در روز ۱۸ ذى ‏الحجه، پيامبر صلى الله عليه و آله علاوه بر معرفى اميرالمؤمنين و يازده امام بعد از ايشان‏ عليهم السلام، از حاضرين بيعت گرفتند، و در خطبه غرّايى به اين امر مهم پرداختند.

در روز عيد غدير بيش از صد هزار نفر مرد و زن و حتى زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و صحابه با نفوذ با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت كرده، و از روى محبت و يا اجبار رهبرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به ايشان تبريک گفتند. حتى در غدير بيش از سه روز توقف كردند تا تمام مردم بتوانند در مراسم بيعت شركت كنند.[۹۷]


د) تأكيد رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله بر حديث منزلت

در اين روز پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله در ضمن خطبه غدير تأكيد فرمودند كه جايگاه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى ايشان مانند منزلت حضرت هارون‏ عليه السلام براى حضرت موسى‏ عليه السلام است: انت منّى بمنزلة هارون من موسى‏ عليهما السلام، الا انه لا نبى بعدى.[۹۸]

يكى از جلوه ‏هاى درک اين روايت، آشنايى با مقامات هارونيه در آيات و روايات است. زيرا پيامبر گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله فرمود: هر اتفاقى كه در قوم بنى‏ اسرائيل افتاده باشد در امت اسلام نيز اتفاق خواهد افتاد. اين كلام عميق هر انسان متفكر را به سمت تحقيق بيشتر در مورد قوم بنى‏ اسرائيل مى‏ كشاند. خصوصاً ارتباط موسى و هارون ‏عليهما السلام كه در تبيين ابعاد و جايگاه اين روايت بسيار مؤثر است؛ مواردى چون: اخوت، وصايت، خلافت، شركت در رسالت، ارتداد امت و... .


هـ) روز بيعت با امام‏ زمان‏ عليه السلام

در اين روز پيامبر صلى الله عليه و آله براى امامت اميرالمؤمنين و همه امامان معصوم ‏عليهم السلام و حتى براى امام‏ زمان‏ عليه السلام از مردم بيعت گرفت. جالب اينجاست كه در مورد امام ‏زمان‏ عليه السلام با هجده فراز از خطبه غدير به صورت كامل توضيح دادند. به عنوان مثال:

الا ان خاتم الائمة منّا القائم المهدى ‏عليه السلام. فاُمرت ان آخذ البيعة منكم و الصفقة لكم، بقبول ما جئت به عن الله عزوجل فى على اميرالمؤمنين و الائمة من بعده ‏عليهم السلام، الذين هم منّى. و منه ائمة قائمة -  منهم المهدى - الى يوم القيامة؛ بدانيد آخرين امام از ما قائم مهدى ‏عليه السلام است. به من امر شده كه از طرف خدا بر امر اميرالمؤمنين و ائمه بعد از او عليهم السلام - كه مهدى‏ عليه السلام از آن هاست -  از  شما بيعت بگيرم.

با عنايت به اين امر پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله، سزاوار است در اين روز تجديد بيعت با امام‏ زمان ‏عليه السلام نيز انجام شود. و نه فقط در اين روز، بلكه در طول سال بايد با دعاى عهد و مأثورات ديگر بيعت خود را با امام‏ زمان‏ عليه السلام تجديد كنيم.


و) روز نصب جانشينان انبياء الهى‏ عليهم السلام (عيد اديان)

انبياء عليهم السلام مأمور بودند كه اوصياء خود را در هجدهم ذى ‏الحجه نصب كنند، و به آنان امر كنند كه اين روز را عيد بگيرند. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: مؤمنين هجدهم ذى ‏الحجه را عيد بگيرند. همانگونه كه تمام انبياء عليهم السلام وصى خود را در روز هجدهم ذى ‏الحجه نصب كردند، و به آنان وصيت مى‏ كردند كه آنها نيز وصى خود را در اين روز معرفى كنند و اين روز را براى خود و امتشان روز عيد قرار دهند.

نمونه ‏اى از وصايت در امت‏ هاى گذشته از اين قرار است:

  • نصب شيث‏ عليه السلام به عنوان خليفه حضرت آدم‏ عليه السلام
  • نصب حضرت هارون و يوشع بن نون‏ عليهما السلام به عنوان خليفه حضرت موسى‏ عليه السلام
  • نصب شمعون الصفا عليه السلام به عنوان خليفه حضرت عيسى‏ عليه السلام
  • نصب آصف بن برخياء عليه السلام به عنوان خليفه حضرت سليمان ‏عليه السلام

درنتيجه، هجدهم ذى‏ الحجه براى امت حضرت نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، سليمان‏ عليهم السلام و... عيد بوده است.[۹۹]

پس اين روز يک عيد جهانى و متعلق به همه اديان آسمانى است، و سفارش شده در اين روز بر پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل ‏بيت ايشان‏ عليهم السلام زياد صلوات بفرستيم، و بر دشمنانشان لعن بسيار كنيم.


ز) عقد اخوت بين پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام (مؤاخات)

در روز هجدهم ذى ‏الحجه، پيامبرصلى الله عليه وآله با اميرالمؤمنين عليه السلام عقد اخوّت بستند. با توجه به اينكه در قرآن مؤاخات و برادرى از مقامات هارونيه شمرده شده است[۱۰۰]، دليل جداگانه ‏اى بر خلافت بلافصل امير المؤمنين‏ عليه السلام نیز هست. پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: انت اخى فى الدنيا و الآخرة.[۱۰۱]

در جريان سقيفه و پس از آنكه به اجبار اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به مسجد بردند و شمشير را بالاى سر آن حضرت گرفتند و گفتند: يا بيعت كن يا تو را مى‏ كشيم، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: در اين صورت ابن‏ عمّ و برادر پيامبرصلى الله عليه وآله را كشته‏ ايد. عمر گفت: ابن‏ عمّ را قبول داريم، ولى برادرى را انكار مى‏ كنيم. اين انكار خصمانه، خود دليل بر معناى عظيم و تأثيرگذار اخوّت در آن زمان است. البته عقد اخوّت را در دوازده ذى‏ الحجه هم ذكر كرده ‏اند، كه دليل بر تكرار آن مى ‏باشد.


ح) تشريع نماز عيد غدير توسط رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله

نماز عيد غدير مانند نماز عيد فطر و قربان در ظهر عيد غدير خوانده مى‏ شود، البته به كيفيتى ديگر: فجرت السنة فى هذا اليوم بعينه بصلاة ركعتين، اقتداءاً برسول‏ الله‏ صلى الله عليه وآله فى فعله.[۱۰۲]

بنا بر نظر بعضى از علما مى‏ توان اين نماز مستحب را به جماعت خواند. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: كسى كه اين نماز را بخواند ثواب صد هزار حج و صدهزار عمره را مى‏ برد، و هر حاجتى از خدا درخواست كند خداوند آن را برآورده مى‏ نمايد. سزاوار است مؤمنين كه نماز عيد فطر و قربان را اهميت مى‏ دهند، به نماز عيد غدير اهميت بيشترى دهند.

شيخ عباس قمى در «مفاتيح الجنان» نقل كرده است كه دو ركعت نماز كند و به سجده روز و صد مرتبه شكر خدا كند. سپس سر از سجده بر دارد و اين دعا را بخواند... . سپس به سجده برود و در حال سجده صد مرتبه «الحمد الله» و صد مرتبه «شكراً لله» بگويد.


ط) پيروزى حضرت موسى ‏عليه السلام بر سحره

در اين روز حضرت موسى‏ عليه السلام بر سحره فرعون غلبه كرد: و فى هذا اليوم (الثامن ‏عشر من ذى ‏الحجه) فلج موسى بن عمران ‏عليه السلام من السحرة، و اخزى الله عزوجل فرعون و جنوده من اهل الكفر و الضلال.[۱۰۳]

زمانى كه حضرت موسى‏ عليه السلام براى هدايت فرعون و قومش بنى ‏اسرائيل مبعوث شد، براى اثبات حقانيت خود علاوه بر ادله عقليه، از معجزات متفاوتى استفاده كرد؛ مانند يد بيضاء، عصا، استجابت دعا و... . در اينجا فرعون او را متهم به ساحر بودن كرد، و تمام ساحران زبردست را جمع كرد تا حضرت موسى‏ عليه السلام را شكست دهند.

آن ها جادوهاى خود را به كار بستند و حضرت موسى عليه السلام هم عصاى خود را رها كرد، كه تمام جادوهاى آن ها را بلعيد. فرعون از ترس بى‏هوش شد و سحره متوجه شدند كه عمل موسى‏ عليه السلام سحر نبوده بلكه معجزه ‏اى الهى است. پس همه آنها به حضرت موسى و حضرت هارون ‏عليهما السلام ايمان آوردند. فرعون هم آن ها را تهديد به قتل كرد، و آنان مقاومت كردند و در اين راه به شهادت رسيدند.[۱۰۴]


ى) آغاز حكومت ظاهرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

پس از مرگ عثمان در هجدهم ذى ‏الحجه سال ۳۵ ق، مردم سراغ امامى آمدند كه بيست و پنج سال خانه ‏نشين بود، و با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت كردند: و فى يوم السبت ثامن ‏عشر من ذى‏ الحجه سنة ۳۵ من الهجره، بايعت الناس اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام من المهاجرين و الانصار و قوم من قريش و غيرهم. فمنهم من اظهر الوفاق و هو مصرّ على النفاق.[۱۰۵]

پس در اين روز خلافت ظاهرى و حلافت باطنى و امامت در حضرتش جمع شد، و همه با اختيار در اطراف ايشان جمع شدند. اين همزمانى براى اهل دقت نكات زيبايى در بر دارد.

بيست و پنج سال قبل عده ‏اى از اين افراد در غدير با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت كرده بودند، ولى هنگامى كه بايد بر بيعت خود باقى مى‏ ماندند بيعت‏ شكنى كردند و تمام مصائب قرون متوالى را به وجود آوردند. حتى بعد از۲۵سال كه با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت كردند، امثال طلحه و زبير پيمان‏ شكنى كردند و جنگ‏ هاى متعدد به راه انداختند و به جاى اطاعت از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نافرمانى كردند.


ک) نجات كشتى حضرت نوح‏ عليه السلام و توجه به حديث سفينه

در برخى منابع آمده است كه نجات كشتى حضرت نوح‏ عليه السلام پس از طوفان سهمگين و نشستن بر روى كوه «جودى» در روز هجدهم ذى‏ الحجه بوده است.[۱۰۶]در كنار اين واقعه، جا دارد اشاره شود به تشابه كشتى حضرت نوح‏ عليه السلام با اهل ‏بيت ‏عليهم السلام، كه در احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله آمده و به «حديث سفينه» مشهور است.

به عنوان مثال حضرت فرمود: ان مثل اهل‏ بيتى ‏عليهم السلام فى امتى كمثل سفينة نوح فى قومه؛ من ركبها نجا و من تخلّف عنها غرق[۱۰۷]؛ يعنى اهل‏ بيت من‏ عليهم السلام در امتم مانند كشتى حضرت نوح ‏عليه السلام هستند؛ كه هر كس به آن بپيوندد نجات يابد، و هر كس تخلف كند غرق خواهد شد.

در روايات و ادعيه نيز اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كشتى نجات معرفى شده‏ اند: اللهم صل على محمد و آل‏محمد. الفلك الجارية فى اللجج الغامرة. يأمن من ركبها و يغرق من تركها. المتقدم لهم مارق، و المتأخر عنهم زاهق، و اللازم لهم لاحق[۱۰۸]:

خدايا، صلوات فرست بر محمد و آل‏ محمد. آنان كه كشتى روان در اعماق درياها هستند. هر كس بر آن در آيد از غرق شدن ايمن است، و هر كس ترك كند غرق و هلاک مى ‏شود. هر كس بر آنها مقدم شود از دين خارج شده، و هر كس از آنان عقب افتد عملش باطل و نابود گردد، و هر كس همراه آنان شود به آن ملحق خواهد شد.


ل) نجات حضرت ابراهيم‏ عليه السلام از آتش

در بعضى از گزارشات آمده كه حضرت ابراهيم خليل ‏عليه السلام پس از مبارزه با بت‏ پرستى و شكستن بت ها، با اهل زمان خود مناظره مهمى انجام داد. پس از محكوم شدن، كافران تصميم گرفتند حضرت ابراهيم ‏عليه السلام را با منجنيق در آتش بزرگى پرتاب كنند. خداوند متعال آن آتش را براى حضرت ابراهيم‏ عليه السلام خنک و ملايم و طبق برخى نقل‏ها گلستان قرار داد.

اين اتفاق در روز هجدهم ذى‏ الحجه واقع شده است: فيه -  اليوم الثامن‏ عشر من ذى ‏الحجه -  نجى الله تعالى ابراهيم ‏عليه السلام من النار و جعلها برداً و سلاماً، كما نطق به القرآن.[۱۰۹]

به همين خاطر در اين روز حضرت ابراهيم‏ عليه السلام و مؤمنين خوشحال و كافران ناراحت شدند.

پس شايد بتوان كفت: آيه «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم» در زمان حضرت نوح‏ عليه السلام با نجات كشتى و در زمان حضرت ابراهيم ‏عليه السلام با نجات آن حضرت از آتش و در زمان حضرت موسى ‏عليه السلام با غلبه بر ساحران و در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله با نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مصداق پيدا كرده است. وقايعى كه همه در هجدهم ذى‏ الحجه واقع شده است. البته امام باقر عليه السلام در تقسير اين آيه فرمودند: «اليوم يئس الذين كفروا» يوم يقوم القائم ‏عليه السلام: «اين روز است كه كافران از شما مأيوس خواهند شد» روز ظهور امام ‏زمان ‏عليه السلام است.[۱۱۰]


م) وفات خواجه نصيرالدين طوسى

ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسى، مشهور به خواجه نصير، از مفاخر جهان تشيع، روز غدير۶۷۲ ق در بغداد درگذشت. بدن وى به كاظمين منتقل شد و در سردابى كه در طرف بالاى سر كاظمين‏ عليه السلام به خاک سپرده شد. اين سرداب از سوى الناصر بالله، سى و چهارمين خليفه عباسى (ت ۵۷۵ - ت ۶۲۲ ق) تهيه شده بود تا در آن دفن شود. ولى به جهت مرگ او در رصافه (دمشق) قسمت او نشد. بر لوح قبر خواجه نصير نوشته شد: «و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد»[۱۱۱]: و سگ آنها (اصحاب كهف) دست ‏هاى خود را (به نشان نگهبانى) به آستانه گشوده بود.

خواجه علاوه بر آثار تأليفى، رصدخانه مراغه را بنياد نهاد، و با حسن تدبيرش از قسمت اعظم جنايات مغول جلوگيرى كرد. بزرگان علمى، چه در شيعه و يا اهل ‏سنت و حتى غربيان خواجه نصير را با واژگانى بزرگ ياد مى‏ كنند.[۱۱۲]


ن) وفات محقق كَرَكى

محقق ثانى، على بن عبدالعالى، مشهور به محقق كَركى، صاحب كتب ارزشمندى چون: جامع المقاصد، نفحات اللاهوت و آثار ارزشمند فراوان ديگر، در روز عيد غدير ۹۴۰ ق وفات كرد.


س) تولد شيخ انصارى

از افتخار مرحوم شيخ مرتضى انصارى، صاحب كتاب رسائل و مكاسب اين است كه در روز عيد سعيد غدير سال ۱۲۱۴ ق، در دزفول متولد شد. جالب توجه است كه واژه «غدير» نيز با حساب ابجد ۱۲۱۴ مى ‏شود. و لذا شيخ منصور، برادر شيخ مرتضى آن را به عنوان ماده تاريخ وى آورده است.

شيخ انصارى از محضر سيد مجاهد صاحب مناهل، شريف العلماى مازندرانى، ملا احمد نراقى، شيخ موسى و شيخ على كاشف‏ الغطاء بهره ‏ها برد، و پس از رحلت صاحب جواهر (م ۱۲۶۶ ق) به مرجعيت شيعه رسيد. او شاگردان زيادى تربيت كرد، كه از آن جمله است: ميرزاى شيرازى، آخوند خراسانى و ميرزا حبيب ‏الله رشتى.

دو كتاب رسائل و مكاسب ايشان همواره از كتب درسى حوزه ‏هاى علميه بوده، و او خود مشهور در تقوا، تحقيق، زهد و عبادت بوده است. شيخ انصارى به سال ۱۲۸۱  ق بدرود حيات گفت، و در كنار درب قبله صحن مقدس اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام مأوى گزيد.[۱۱۳]


ع) قتل عام شيعيان كربلا

روز عيد سعيد غدير خم، كه عمده شيعيان كربلا براى زيارت حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به نجف اشرف مشرف بودند، وهابيان خون ‏آشام شهر كربلا را محاصره كرده، زنان و كودكان را از دم تيغ گذراندند. آنان به احدى رحم نكردند و از كشته‏ ها پشته ساختند. در و ديوار حرم سالار شهيدان ‏عليه السلام را ويران كردند. ضريح مقدس را نابود كردند و درهاى قيمتى حرم را طعمه حريق ساختند. جواهرات حرم را غارت كردند و آنچه در خانه‏ ها يافتند به يغما بردند. اين جنايت هولناک روز غدير خم سال ۱۲۱۶ ق اتفاق افتاد، و هزاران شهيد بر جاى نهاد.

از آنجا رهسپار نجف اشرف شدند، كه با فرمان بسيج همگانى مرحوم آيت‏ الله كاشف‏ الغطاء مجبور به عقب ‏نشينى شدند. در شب نهم صفر ۱۲۲۱ ق، يكبار ديگر به نجف اشرف هجوم بردند. اين بار با ظهور كرامات و معجزات اميرالمؤمنين‏ عليه السلام شكست خوردند و تلفات زياد دادند و مجبور به فرار شدند.[۱۱۴]


نوزدهم ذی حجة الحرام

الف) عروسى حضرت فاطمه ‏عليها السلام

طبق بعضى از گزارش ‏ها، روز عقد حضرت زهرا و اميرالمؤمنين ‏عليهما السلام در اول ذى‏ الحجه واقع شده، و هنگام تشريف فرمايى حضرت زهرا عليها السلام به منزل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز نوزدهم ذى‏ الحجه گزارش شده است.[۱۱۵]

امام صادق‏ عليه السلام در تفسير «مرج البحرين يلتقيان»[۱۱۶]مى ‏فرمايند: على و فاطمه ‏عليهما السلام بحران يلتقيان. در روايتى ديگر مى ‏فرمايد: «فاطمة عليها السلام بحر النبوة».

در چنين روز مباركى اين دو درياى عظيم و پربركت علم و تقوى و تقدس به هم پيوستند، و هزاران ملک و ملائكه مقرب ايشان را همراهى كردند. سزاوار است محبان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام جشن‏ هاى خود را در چنين روزى بگيرند.

محدث قمى مى ‏نويسد: شب۱۹ ذی حجةالحرام به قول كفعمى و فيض كاشانى شب عروسى حضرت زهرا عليها السلام است.[۱۱۷]در پشت مسجد قبا محلى بود كه گفته مى‏شد عروسى حضرت فاطمه ‏عليها السلام در آنجا انجام شده است. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در صدد بود محلى را براى مراسم عروسى حضرت فاطمه‏ عليها السلام تهيه كند، يكى از اصحاب آنجا خانه‏ اى داشت كه در اختيار آن حضرت قرار داد و زفاف حضرت زهرا عليها السلام آنجا انجام شد.

اين خانه تا اواخر محفوظ بود، و ما هر سال كه به حج يا عمره مشرف مى ‏شديم، مى‏رفتيم و از آن بنا متبرک مى‏ شديم. تعدادى نوجوان شيعى همواره آنجا بودند، كه تا يک زائر مى ‏آمد جمع مى‏ شدند و براى آن ها اشعارى در فضائل حضرت فاطمه و اميرالمؤمنين‏ عليهما السلام مى‏ خواندند و صله مى‏ گرفتند. ما ده ‏ها بار به آن مكان رفتيم و زيارت كرديم. در اين اواخر، به هنگام تجديد بناى مسجد قبا آنجا را تخريب كردند.

چنانكه خانه حضرت خديجه نيز تا زمان ما محفوظ بود، و تابلوى «مولد الزهراء عليها السلام» بر ديوار آن نصب شده بود. ما ده ‏ها بار آنجا رفتيم و دو ركعت نماز خوانديم. در اواخر آن تابلو را برداشتند و درب آنجا را بستند، و در سال‏ هاى اخير كلاً آنجا را با خاک يكسان كردند.

در آن شب حضرت فاطمه‏ عليها السلام بر استر شَهباء سوار بود. جبرئيل و ميكائيل با ۷۰۰۰۰ ملک نازل شده و تكبير مى‏ گفتند. زمام استر در دست جبرئيل و بر حسب ظاهر به دست سلمان بود. حمزه، عقيل، جعفر، بانوان بنى‏ هاشم عروس را چون نگين در ميان گرفته بودند. همسران پيامبر صلى الله عليه و آله اشعارى سروده و رجز مى‏ خواندند.

از ابن ‏عباس روايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله پيشاپيش حضرت فاطمه‏ عليها السلام، جبرئيل طرف راست، ميكائيل طرف چپ و ۷۰۰۰۰ فرشته پشت سر آن حضرت حركت مى ‏كردند، و تا طلوع فجر به تسبيح و تقديس پروردگار مشغول بودند.[۱۱۸]


ب) ادامه بيعت

بيعت غدير سه روز ادامه يافت. پس روز نوزدهم ذی حجة الحرام نيز همه حجاج در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله در سرزمين غدير مشغول بيعت بودند.


بيستم ذی حجة الحرام

الف) ادامه بيعت

پيامبر عظيم ‏الشأن ‏صلى الله عليه و آله براى اينكه هر يک از حجاج حاضر در غدير - كه بالغ بر ۱۲۰۰۰۰ نفر بودند - بتوانند به محضر مولاى متقيان‏ عليه السلام برسد و دست بيعت بدهد و نگويد كه من دور بودم و نشنيدم، سه روز در سرزمين غدير ماندند و فرصت دادند كه هر كس بيايد و دست اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در دست بگيرد و با عنوان «اميرالمؤمنين» حضرتش را مخاطب قرار بدهد.

اين مطلب در آخر خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت آمده است. هنگامى كه خطبه به پايان رسيد، همه فرياد برآوردند: شنيديم و با دل و جان فرمان خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله را اطاعت كرديم. آنگاه همه گرداگرد پيامبر صلى الله عليه و آله گرد آمدند و دست داده و بيعت نمودند. از نخستين كسانى كه دست بيعت دادند ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه، و سپس ديگر مهاجران و انصار بودند. روز بيستم كه تمام شد، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله نماز مغرب و عشا را يک جا خواندند و بيعت را سه روز ادامه دادند.

هر گروهى كه بيعت مى ‏كرد پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله مى‏ فرمود: الحمد الله الذى فضّلنا على جميع العالمين: سپاس خدايى را كه ما را بر همه عالميان برترى داد.[۱۱۹]


ب) سنگ آسمانى معجزه غدير

پس از مراسم بيعت گرفتن براى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، منافقين بر آشفته شدند: فلما كان بعد ثلاثة و جلس النبى‏ صلى الله عليه و آله مجلسه، اتاه رجل من بنى ‏مخزوم يسمّى عمر بن عتبه - و فى خبر آخر حارث بن النعمان الفهرى - فقال... .[۱۲۰]در اين ميان حارث بن نعمان فهرى مخالفت علنى خود را با امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اعلام كرد، و با صراحت و لحنى توهين‏ آميز به اين انتصاب اعتراض كرد.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين به امر خدا بوده نه من. ولى حارث سر را به سوى آسمان بلند كرده و گفت: خدايا، اگر محمد راست مى‏ گويد سنگى  بر من ببار، و اگر دروغ مى ‏گويد عذابى بر او نازل كن.

وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله دور شد، پرنده ‏اى در آسمان ظاهر شد و سنگى را كه همراه داشت بر سر او رها كرد، كه فرق سرش را سوراخ و از انتهاى بدنش خارج شد، و ابر سياهى در آسمان برقى زد و بدن او را سوزاند. در اين هنگام اين آيات نازل شد: «سأل سائل بعذاب واقع . للكافرين ليس له دافع».[۱۲۱]معجزه‏ اى كه مانند معجزه اصحاب فيل بود.[۱۲۲]


ج) درگذشت اديب نيشابورى

شيخ محمد تقى اديب، مشهور به اديب نيشابورى دوم، روز ۲۰ ذی حجة الحرام ۱۳۹۶ ق در گذشت. كسى كه در حدود ۶۰ سال كرسى تدريس ادبيات مشهد بر عهده ايشان بود. ايشان پرورش يافته مكتب ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى اول بود. در ادبيات، نجوم، فقه، اصول، تفسير، حديث، فلسفه و طب نيز مهارت داشت.


بيست و يكم ذى‏ حجة الحرام

الف) ماجراى عقبه «هَرشى»[۱۲۳]

پس از بيعت همگانى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير، ابوبكر و عمر و چند تن ديگر از منافقين همراز شدند و براى قتل پيامبر صلى الله عليه و آله هم قسم شدند و صحيفه‏ اى را امضا كردند.[۱۲۴]

روز بيستم ذی حجة الحرام كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با حجاج به سوى مدينه حركت كردند، اين ۱۴ نفر از كاروان جدا شدند و خود را به قله كوه «هرشى» رساندند. هرشى نام محلى در عقبه، در نزديكى جحفه بود كه دريا از فراز آن ديده مى‏ شد.[۱۲۵]حجاج مدينه در مسير خود به مكه معظمه از اين نقطه عبور مى‏ كردند، و مسير حجاج شام نيز در اين نقطه به راه مكه و مدينه مى ‏پيوست.[۱۲۶]

هفت تن از آن ها در طرف راست و هفت تن ديگر در طرف چپ گردنه كمين كردند تا شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را رم دهند. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله بر شتر راهوارى سوار بود. چون به گردنه هرشى رسيدند، جبرئيل امين فرود آمد و اسامى آن۱۴ نفر را به پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت و گفت: اين افراد بر فراز كوه كمين كرده‏ اند كه شما را به قتل برسانند.[۱۲۷]حذيفه پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله بود.

حضرت او را صدا كرده و امر فرمودند كه محكم از افسار شتر بگيرد. چون به پرتگاه رسيدند، برقى زد و چهره توطئه ‏گران مشاهده شد و پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را با نامشان فرا خواندند.[۱۲۸]

بدين گونه صدق كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير كه: لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين، و نيز صدق آيه «و الله يعصمك من الناس»[۱۲۹]ظاهر شد. اين افراد را حذيفه و عمار ديدند و شناختند. تا جايى كه اين دو را منافق شناس ناميدند، و هر كسى را كه حذيفه در نماز ميت او شركت نمى ‏كرد مى ‏فهميدند كه جزو منافقان است.

منافقين پس از اين كودتاى نافرجام، گروه ديگرى را با خود همراه كردند و تصميم جدى گرفتند كه آن حضرت را به شهادت برسانند. پس سمّى تهيه كرده آن را توسط برخى از همسران به آن حضرت خوراندند.

امام صادق ‏عليه السلام در اين رابطه مى‏ فرمايد: بى‏گمان آن دو زن پيامبر را مسموم كردند.[۱۳۰]اميرالمؤمنين‏ عليه السلام خطاب به برخى از سران فرمود: من گواهى مى‏ دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله به شهادت رسيد.[۱۳۱]

پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله روزى فرمود: هنگامى كه من به شهادت رسيدم ... . اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اشک‏ ريزان عرضه داشت: پدر و مادرم به فداى شما، آيا شما به شهادت مى رسيد؟ فرمود: آرى، من با زهر جفا شهيد مى ‏شوم و تو با شمشير كين.[۱۳۲]

محقق فرزانه استاد نجاح الطائى كتاب ارزشمندى به نام «هل اغتيل النبى ‏صلى الله عليه وآله» در اين رابطه تأليف و منتشر كرده است. براى تفصيل ماجراى عقبه، به عنوان «عقبه هرشی» مراجعه شود.


ب) عزيمت به سوى مدينه

كودتاگران پس از كودتاى نافرجام، شب از كوه سرازير شدند و در كنار حجاج استراحت نمودند و نماز صبح را پشت سر رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله خواندند! آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمان كوچ داد. حجاج شامى از كاروان جدا شده و راه شام را در پيش گرفتند، و حجاج مدنى در محضر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به سوى مدينه منوره حركت كردند.


ج) روز صدور «حديث بساط» (فرش پرنده)

وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه بود، در روز بيست و يكم ذى‏ الحجه فرشى را پهن كرده و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، سلمان، ابوذر، عمار، ابوبكر، و عمر و... را بر روى آن قرار داد.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به فرش فرمان داد تا به سمت غار اصحاب كهف حركت كند. فرش به پرواز در آمد و در كنار غار بر زمين نشست. صحابه بر اصحاب كهف سلام كردند، اما جوابى نشنيدند. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بر آن ها سلام كردند، اصحاب كهف با صداى فصيح جواب سلام حضرت را دادند، و به ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اقرار كردند و گفتند: ما به جز پيامبر صلى الله عليه وآله و وصى او با كسى سخن نمى‏ گوييم. سپس با همان فرش به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله باز گشتند و جريان را تعريف كردند.[۱۳۳]

جبرئيل آمد و اين آيه نازل شد: «يا ايها الذين آمنوا اطيعو الله و اطيعوا الرسول و اولى ‏الامر منكم».[۱۳۴]همگان متوجه شدند كه مراد از اولى‏ الامر اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام است. در روايات بسيار زياد هم بيان شده كه مراد از اولى ‏الامر اميرالمؤمنين على و يازده فرزند معصوم آن حضرت‏ عليهم السلام هستند، و اين لقب خاص دوازده امام عليهم السلام است.


د) روز نزول آيه اولى ‏الامر

در گزارش «حديث بساط» گفته شد كه آيه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى ‏الامر منكم»[۱۳۵]نازل شد. پس نزول اين آيه هم در ۲۱ ذى‏ الحجه مى ‏باشد.

در روايات وارد شده است كه اين آيه مخصوص اهل ‏بيت ‏عليهم السلام است: و هو خاص لنا.[۱۳۶]در حديث ديگر فرمود: ايّانا عنى خاصة.[۱۳۷]

از امام صادق‏ عليه السلام سؤال شد: مراد از آيه اولى‏ الامر چيست؟ فرمود: اولى الفقه و العلم. سپس سؤال كردند: آيا عام است؟ (يعنى هر صاحب فقه و علمى را شامل مى ‏شود؟) فرمود: نه، بلكه مخصوص ما اهل‏ بيت‏ عليهم السلام است.[۱۳۸]

امام رضا عليه السلام نيز اولى‏ الامر را مشخص كردند: اميرالمؤمنين، سپس امام حسن و امام حسين، تا حضرت مهدى‏ عليهم السلام.[۱۳۹]

در ادامه آيه مى ‏فرمايد: «اگر در مورد چيزى در امور (مانند امامت، رهبرى، احكام و...) اختلاف كرديد آن را به خدا و رسول او ارجاع دهيد اگر ايمان به خدا و روز قيامت داريد».


هـ) ملاقات زهير با امام حسين‏ عليه السلام

از ديگر رخداد هاى روز ۲۱ ذی حجة الحرام ديدار امام حسين ‏عليه السلام با زهير بن قين است. زهير بن قين با گروهى از قبيله فزاره و بجيله از مكه حركت كرده و عازم كوفه بودند. در روز دوشنبه ۲۱ ذی حجة الحرام، در منزلى به نام «رَزوُد» با امام حسين‏ عليه السلام مصادف شدند. امام حسين عليه السلام او را به يارى خود دعوت كرد و او نيز پذيرفت و به لشكر امام حسين ‏عليه السلام ملحق شد، و پس از موضع‏ گيرى هاى بسيار هوشمندانه در كربلا به شهادت رسيد.[۱۴۰]


ز) مرگ سبط بن جوزى

از حوادث ۲۱ ذی حجة الحرام، مرگ يوسف بن قزاوغلى بغدادى، مشهور به سبط بن جوزى (ت ۵۸۱ - م ۶۵۴ ق) است. او نوه دخترى عبدالرحمن جوزى (ت ۵۱۰ - م ۵۹۷ ق) صاحب «المنتظم» است. و لذا به سبط بن جوزى مشهور شد. از او بيش از ۳۰ اثر بر جاى مانده كه مهم ‏ترين آن ها «تذكرة الخواص» پيرامون شخصيت و ويژگى ‏هاى ائمه ‏عليهم السلام مى ‏باشد. او در شب ۲۱ ذی حجة الحرام در كوه قاسيون، از كوه ‏هاى مشرف به دمشق مرد.[۱۴۱]


ح) ارتحال آخوند خراسانى

از ديگر حوادث ۲۱ ذی حجة الحرام ارتحال مرجع والامقام مرحوم آخوند خراسانى صاحب «كفاية الاصول» (م ۱۳۲۹ ق) مى ‏باشد. ايشان در شب ۲۱ ذی حجة الحرام در كربلاى معلى به طور ناگهانى و ظاهراً مسموم درگذشت. جنازه ‏اش به نجف اشرف حمل شد و در صحن مطهر مولى الموالى ‏عليه السلام به خاک سپرده شد. در سال ۱۳۷۵ ق به هنگام دفن دخترش، ديواره لحد فرو ريخت و پيكر تر و تازه مرحوم آخوند پس از ۴۶ سال مشاهده شد.[۱۴۲]


بيست و دوم ذی حجة الحرام

الف) واقعه هرشى

اشاره به واقعه هرشى و ترور نافرجام پيامبر صلى الله عليه و آله توسط منافقين در بالا و توضيح روز بيست و يكم گذشت. واقعه هَرشى در اولين شب حركت پيامبر صلى الله عليه و آله از غدير اتفاق افتاد. چون پيامبر صلى الله عليه و آله عصر روز۲۱حركت كردند، پس واقعه هرشى در روز۲۲ ذى ‏الحجه بوده است.[۱۴۳]


ب) ديدار حضرت يوسف ‏عليه السلام با برادران

از رخدادهاى مهم در تاريخ، ورود برادران حضرت يوسف ‏عليه السلام به محضر ايشان و ابراز تنگدستى خود مى ‏باشد، كه قرآن كريم از آن خبر داده است: «يا ايها العزيز مسّنا و اهلنا الضرّ و جئنا ببضاعة مزجاة فأوف لنا الكيل و تصدّق علينا ان الله يجزى المتصدقين»: اى عزيز بر ما و خاندان ما گرفتارى فرو ريخته با متاعى اندک آمده ‏ايم پيمانه را بر ما كامل نما و بر ما تصدق فرما كه خداوند تصدق كنندگان را پاداش مى ‏دهد.[۱۴۴]

اين ديدار سرنوشت ‏ساز در روز بيست و دوم ذی حجة الحرام رخ داد. ديدارى كه منجر به شناخت حضرت يوسف نبى‏ عليه السلام و توبه برادران آن حضرت شد، و حضرت آن پيراهن بهشتى را توسط آنها به محضر پدر بزرگوارش حضرت يعقوب ‏عليه السلام فرستاد و ديدگانش شفا يافت.[۱۴۵]


ج) شهادت ميثم تمّار

ميثم تمار، غلام آزاده شده اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين روز شهيد شد. ميثم تربيت شده مكتب پربار آن حضرت و يار و ياور فداكار و فانى در ولايت مولا عليه السلام بود، كه به جرم عشق وافر به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دار رفت. بر فراز دار هم از مناقب مولا عليه السلام گفت، و اعلام كرد مولايم به من خبر داده كه مرا بر فراز اين نخل به دار مى‏ زنند و دست و پا و زبانم را مى ‏برند.

ابن‏ زياد دستور داد دست ‏ها و پاهايش را ببرند و زبانش را قطع نكنند تا سخن مولايش دروغ از آب در آيد! ولى ميثم در همان حال باز از فضائل حضرت گفت. سرانجام ابن‏ زياد گفت: زبانش را نيز ببريد تا بيش از اين بنى‏ اميه را رسوا نكند.

شرح زندگانى ميثم تمار، توسط شيخ محمد حسين مظفر به رشته تحرير در آمده و به فارسى هم برگردانده شده است.[۱۴۶]

اين فاجعه دلخراش و حادثه جانگداز روز ۲۲ ذی حجة الحرام سال ۶۰ ق، دقيقاً ده روز پيش از ورود امام حسين‏ عليه السلام به سرزمين كربلا اتفاق افتاد.[۱۴۷]


د) خبر شهادت حضرت مسلم‏ عليه السلام

روز سه‏ شنبه ۲۲ ذی حجة الحرام سال ۶۰ ق، امام حسين ‏عليه السلام به منزل «ثعلبيه» رسيد.[۱۴۸]در اين منزل به محضر مقدس سالار شهيدان ‏عليه السلام خبر دادند كه يار وفادارش جناب مسلم و نيز هانى بن عروه در كوفه به شهادت رسيده‏ اند. مسلم بن عقيل، برادرزاده و داماد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و سفير امام حسين ‏عليه السلام و نائب خاص آن حضرت بود. حضرت روز ۱۵ رمضان ۶۰ ق او را با تعدادى از ياران به سوى كوفه اعزام نمود. او روز پنجم شوال وارد كوفه شد و ۱۸۰۰۰ نفر با او بيعت كردند. پس از ايجاد بحران و خفقان توسط ابن‏ زياد، مردم دچار ترس شدند و حضرتش را تنها گذاشتند. سرانجام روز نهم ذی حجه - روز عرفه - به شهادت رسيد.

اين خبر جانگذاز روز ۲۲ ذی حجة الحرام، دقيقاً ده روز پيش از ورود امام حسين‏ عليه السلام به سرزمين كربلا به آن حضرت ابلاغ شد، امام به شدت متأثر شد و اشك فراوان ريخت. دختر حضرت مسلم را روى زانو نشاند و ملاطفت نمود. او با هوش سرشار خود دريافت كه پدرش شهيد شده و اين ملاطفت امام حسين ‏عليه السلام از روى يتيم ‏نوازى خواهرزاده ‏اش مى‏ باشد.

آن روز امام حسين‏ عليه السلام خطبه خواند و اين خبر را اعلام فرمود. گروهى از همراهان كه سوداى شهادت در سر نداشتند از همانجا بازگشتند.


هـ) سروش آسمانى

روز سه شنبه ۲۲ ذی حجة الحرام ۶۰ ق، امام حسین‏ علیه السلام در منزل ثعلبيه سر به بالين نهاد و به خواب رفت. وقتى بيدار شد فرمود: هاتفى را ديدم كه اين گونه ندا مى‏ كرد: شما به سرعت مى‏ شتابيد و مرگ نيز به سرعت شما را به سوى بهشت مى ‏راند. حضرت على اكبر عليه السلام عرضه داشت: پدرجان! مگر ما بر حق نيستيم؟ فرمود: چرا فرزندم، سوگند به خدايى كه بازگشت همگان به سوى او است ما بر حق هستيم.

عرضه داشت: ما ديگر از مرگ پروايى نداريم. به نقل شيخ مفيد فرمود: لحظه ‏اى خوابيدم. سوارى بر من نمايان شد و گفت: اين كاروان مى‏ روند و مرگ نيز به دنبال آن ها مى‏ رود.[۱۴۹]


و) حركت ابراهيم اشتر

در ايام مختار ثقفى، ابراهيم فرزند مالک اشتر در روز ۲۲ ذی حجة الحرام ۶۶ ق با لشكرى جرّار به سوى موصل براى جنگ با ابن ‏زياد حركت كرد[۱۵۰] و در پنج فرسخى موصل بر كرانه رود خازَر اردو زد. ابن‏ زياد نيز با ۳۰۰۰۰ لشكر براى مقابله با لشكر ابراهيم آمد و در كنار خازر اردو زد. جنگ شديدى در گرفت و سپاه ابن‏زياد شكست خورد. پس از آن كه كشته فراوان دادند پا به فرار نهادند. بيش از تعداد كشته‏ ها در رودخانه به هنگام فرار غرق شدند. سرانجام ابن‏ زياد روز عاشورا -  دهم محرم الحرام ۶۷ ق -  به دست شريک بن جدير تغلبى به درک واصل شد.[۱۵۱]


ز) درگذشت علامه شيخ مجتبى قزوينى

فقيه، اصولى، مجتهد، از بنيانگذاران مكتب تفكيک، علامه شيخ مجتبى قزوينى در روز ۲۲ ذی حجة الحرام ۱۳۸۶ ق در مشهد مقدس در گذشت، و در جوار بارگاه ملكوتى امام رضا عليه السلام  به خاک سپرده شد. شرح حال وى چاپ و منتشر شده است.[۱۵۲]


بيست و سوم ذی حجة الحرام

الف) نزول آيه مباهله

از حوادث مهم تاريخ اسلام روى در رويى پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله با فرستاده ‏هاى نصاراى نجران بود. تعداد ۶۰تن از سران نجران براى ارزيابى وضع مسلمانان به مدينه آمدند. اين جمع همگى از فرهيختگان مسيحيت و نماينده نصاراى نجران، مركز تبشيرى و تبليغى مسيحيت و ام‏ القراى ۷۳ روستاى مهم آن روز بودند. اينان در روز ۲۳ ذی حجة الحرام وارد مدينه شدند و با پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله ديدار كردند. اين آيه شريفه نازل شد: «فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة اللَّه على الكاذبين».[۱۵۳]

پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله آنها را به مباهله فرا خواند و آن ها يک شب مهلت خواستند. در بامداد روز ۲۴ ذی حجة الحرام براى مباهله مهيا شدند، ولى پس از مشاهده چهره ‏هاى نورانى پنج تن آل‏ عبا عليهم السلام از مباهله سر باز زدند و به جزيه پناه آوردند.


ب) پراكنده شدن ياران امام حسين‏ عليه السلام

روز چهارشنبه ۲۳ذی حجة الحرام سال ۶۰ ق، كاروان سالار شهيدان‏ عليه السلام به منزل زباله (بين واقصه و ثعلبيه) رسيدند. در اين منزل خبر شهادت عبدالله بن يقطر رسيد. امام حسين‏ عليه السلام خطبه‏ اى ايراد كردند و در فرازى از آن فرمود:

خبر جانگداز كشته شدن مسلم بن عقيل و هانى بن عروه و عبدالله بن يقطر به ما رسيده است. شيعيان ما، ما را وا نهادند. از شما هر كس بخواهد باز گردد بدون هيچ دغدغه‏ اى باز گردد، كه هيچ پيمانى بر عهده‏ اش نيست.

پس عمده همراهان متفرق شدند و به چپ و راست مسير خود را عوض كردند. تنها افرادى كه از مدينه با آن حضرت آمده بودند باقى ماندند، و شمارى از كسانى كه در راه به آن حضرت پيوسته بودند.[۱۵۴]

امام حسين‏ عليه السلام عمداً سرنوشت خود را به صورت شفاف بيان فرمود، تا هر كسى كه هواى شهادت در سر نداشت باز گردد.


ج) درگذشت يحيى بن معين

از رخدادهاى روز ۲۳ ذی حجة الحرام، در گذشت محدّث معروف يحيى بن معين به سال ۲۳۳ ق است. «مَعين» پدر يحيى كسى است كه خراج رى بر دست او بود. وقتى چون درگذشت، يک ميليون و پنجاه هزار درهم به يحيى ارث رسيد! يحيى همه آنها را صرف حديث كرد.

نظير او در ميان اصحاب ما «محمد بن مسعود عياشى» صاحب «تفسير العياشى» است، كه همه تركه پدرش را -  كه ۳۰۰۰۰۰ دينار طلاى سرخ بود -  بر علم حديث انفاق كرد. خانه ‏اش مثل حوزه‏ هاى علميه آكنده از محدثان بود؛ يكى استنساخ مى‏ كرد و ديگرى مقابله مى ‏نمود و سومى حاشيه مى‏ زد. بيش از ۲۰۰جلد كتاب نوشت، كه تنها تفسيرش براى ما باقى مانده، آن هم فقط نيمه اول آن. «كَشّى» صاحب «رجال الكشّى» يكى از شاگردان او بود.[۱۵۵]


د) وفات مسعودى

از رخدادهاى روز ۲۳ ذی حجة الحرام، وفات مورخ بزرگ على بن حسين مسعودى صاحب «مروج الذهب» در سال ۳۴۶ ق است. مسعودى معاصر مرحوم كلينى بود و عمده عمر شريفش در غيبت صغرى سپرى شده است. نعمانى صاحب كتاب «الغيبه» يكى از شاگردان او مى ‏باشد. نسب او به عبدالله بن مسعود، صحابى معروف مى ‏رسد، و لذا به مسعودى شهرت يافته است. مسعودى از جهانگردان نامى جهان است؛ به ايران، هند، چين، شامات، افغانستان، تركيه و ديگر بلاد سفر كرده، و علاوه بر تاريخ و حديث، آثار ارزشمندى در جغرافيا از خود به يادگار نهاده است. وى در كتاب خود «مروج الذهب» ماجراى آتش زدن درب خانه حضرت زهرا عليها السلام را به صراحت آورده است.[۱۵۶]جز اينكه بيماردلان از برخى از چاپ‏ های آن را حذف كرده ‏اند!![۱۵۷]


هـ) وفات محدث قمى

از رخدادهاى روز ۲۳ ذى‏ حجة الحرام، وفات محدث گرانسنگ مرحوم حاج شيخ عباس قمى، صاحب «مفاتيح الجنان» و ده‏ها اثر ارزشمند ديگر، به سال ۱۳۵۹ ق مى‏باشد. محدث قمى از شاگردان خاص محدث نورى و يار و ياور او، وى اسوه تلاش و تحقيق و اسطوره زهد و تقوا بود.


و) شهادت شيخ مرتضى بروجردى

از رخدادهاى روز ۲۳ ذی حجة الحرام، شهادت مظلومانه حاج شيخ مرتضى بروجردى به سال ۱۴۱۸ ق مى ‏باشد. ايشان از فقهاى نامدار نجف اشرف بود، و در حرم مولاى متقيان ‏عليه السلام اقامه جماعت مى‏ كرد. آن مرحوم در حدى بود كه انتظار مى ‏رفت پس از مرحوم خوئى زعامت و مرجعيت گسترده ‏اى پيدا كند. ولى توسط عمال صدّام به شهادت رسيد.


ز) صدور توقيع شريف امام ‏زمان‏ عليه السلام به شيخ مفيد

در روز پنجشنبه بيست و سوم ذى‏ الحجه، نامه امام ‏زمان‏ عليه السلام به شيخ مفيد صادر شد، كه حضرت در آن فرمود:

و لو ان اشياعنا - وفقهم الله لطاعته -  على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخّر عنهم اليمن بلقائنا، و لتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حق المعرفة و صدقها منهم بنا. فما يحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا مما نكرهه و لا نؤثره منهم[۱۵۸]:

و اگر شيعيان ما - كه خداوند آنها را بر طاعتش موفق كند -  در وفا به عهدى كه بر آنهاست قلوبشان متحد بود -  شرافت ملاقات ما براى آنها به تأخير نمى ‏افتاد و سعادت مشاهده راستين ما با معرفت حقيقى براى ايشان جلو مى ‏افتاد. پس چيزى شيعيان ما را از ما دور نكرده مگر آنچه از آنها به ما مى ‏رسد و ما از آن كراهت داريم و از آنها توقع نداريم.


بيست و چهارم ذی حجة الحرام

الف) ماجراى مباهله

مهم ‏ترين حادثه روز۲۴ ذی حجة الحرام مباهله پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با نصاراى نجران در مدينه منوره است. اين روز، روز پيروزى اسلام بر آئين شرک ‏آلود مسيحيت مى ‏باشد.

امام رضا عليه السلام بزرگ‏ ترين فضيلت قرآنى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را آيه مباهله معرفى كردند.[۱۵۹]جريان از اين قرار بود كه در پى نامه پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله به پادشاهان مناطق اطراف و دعوت آنها به اسلام، از سوى پادشاه نجران گروهى به مدينه آمدند، كه بعد از ديدن حق باز هم ايمان نياوردند.

امر الهى صادر شد تا مباهله صورت گيرد؛ يعنى دو طرف در يک مكان دعا كنند، و دعاى هر كس مستجاب شد دليل بر حقانيت او است. اما هنگامى كه مسيحيان نجران در بيست و چهارم ذى ‏الحجه براى مباهله آمدند، علائم عذاب را ديدند. بعضى  از آنها ايمان آورده و بعضى ديگر حاضر به پرداخت جزيه شدند. اين چنين شد كه حقانيت پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين‏ عليهم السلام ثابت شد.

از نكات اين جريان نفس بودن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى پيامبر صلى الله عليه و آله است. نكته ديگر اينكه در آن زمان ابراهيم پسر پيامبر صلى الله عليه و آله زنده بود، ولى پيامبر صلى الله عليه و آله ايشان را براى مباهله همراه خود نبردند.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: مباهله.


ب) ماجراى حديث كساء در جريان مباهله آيه تطهير

يكى از حوادث مهم روز مباهله، اجتماع پنج تن آل ‏عبا عليهم السلام در زير كساء است. البته اين اجتماع پرشكوه -  كه يكى از حساس ‏ترين اجتماعات بشرى است -  حداقل سه بار تكرار شده است:

  • در خانه ام ‏سلمه
  • در خانه حضرت فاطمه ‏عليها السلام
  • در هنگامه مباهله

امام كاظم ‏عليه السلام خطاب به هارون الرشيد فرمود: همه امت اسلامى اتفاق كرده ‏اند كه در داستان مباهله با اهل نجران، هنگامى كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله آنها را به مباهله فرا خواند، در زير كساء به جز پيامبر صلى الله عليه و آله، على، فاطمه، حسن و حسين‏ عليهم السلام احدى نبود.[۱۶۰]

پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله دو طرف كساء (عبا) را گرفته و بر روى پنج تن انداختند. آنگاه به خداوند عرض كردند: هُم اهل ‏بيتى و خاصتى. و از خداوند پاكى آنان را طلب كردند. خداوند هم فرمود كه تمام عالم را به خاطر آنان آفريده است.[۱۶۱]

در اين حديث، حضرت فاطمه زهرا عليها السلام بدون واسطه جبرئيل سخن خدا را نقل مى‏ كند، و خداوند وقتى از پنج تن‏ عليهم السلام نام مى ‏برد، محور معرفت را حضرت زهرا عليها السلام قرار مى‏ دهد. جبرئيل سؤال مى‏ كند: آنان چه كسانى هستند؟ خداوند مى‏ فرمايد: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها عليهم السلام: آنها فاطمه و پدر فاطمه و شوهر فاطمه و فرزندان فاطمه ‏عليهم السلام هستند.

در پايان، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايند: هر گاه در مجلسى تعدادى از شيعيان جمع شوند و حديث كساء را بخوانند، خداوند دعاى اهل مجلس را مستجاب كرده، و همّ و غم آنها را بر طرف مى‏ كند، و گناهان آنها با دعاى ملائكه بخشيده مى‏ شود.

محدث قمى مى‏نويسد: روز ۲۴ ذی حجة الحرام بنا بر اشهر روزى است كه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله با نصاراى نجران مباهله كرد. پيش از آنكه مباهله كند، عبا بر دوش مبارک گرفت و حضرت اميرمؤمنان، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسين ‏عليهم السلام را در زير عبا داخل نمود و فرمود: پروردگارا، هر پيامبرى را اهل‏ بيتى بوده است كه مخصوص‏ ترين خلق خدا بوده ‏اند به او. خداوندا ! اينها اهل ‏بيت من هستند. هر گونه شک و پليدى را از آنها بر طرف كن، و آنها را پاكيزه گردان. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و آيه تطهير را در شأن ايشان آورد.[۱۶۲]

مطابق اين آيه، اهل ‏بيت ‏عليهم السلام از هر جهل، پليدى و نقصى تكويناً مبرّا و پاک هستند؛ اين گونه كه پليدى از آنها دفع شده نه رفع. اين بزرگ‏ترين دليل بر عصمت آن حضرات مى ‏باشد.

اين آيه علاوه بر عصمت، امامت و رهبرى و همسان بودن با قرآن و... را نيز براى اهل‏ بيت‏ عليهم السلام اثبات مى‏ كند، و به نص پيامبر صلى الله عليه و آله همسران حضرت از اين آيه خارج هستند.[۱۶۳]

ج) خاتم ‏بخشى و نزول آيه ولايت

از رخدادهاى مهم روز ۲۴ ذی حجة الحرام خاتم‏ بخشى مولاى متقيان اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام در حال ركوع است، كه به دنبال آن آيه ولايت نازل شد.

روزى عبدالله بن سلام در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله به ايشان عرضه داشت: اى پيامبر خدا، براى ما جانشين خود را معرفى كن. در اين هنگام جبرئيل آيه ولايت را بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل كرد: «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون».[۱۶۴]پيامبر صلى الله عليه و آله هم براى ديگران تلاوت نمود.

به امر پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله همه به مسجد رفتند تا شخص مورد نظر اين آيه را پيدا كنند. در حين رسيدن به مسجد، ديدند فقيرى آرام و خوشحال در حال بيرون آمدن از مسجد است. از او پرسيدند: از كجا مى ‏آيى و چرا خوشحالى؟ گفت: ساعتى قبل وارد مسجد شدم و از مردم درخواست كمک كردم، اما هيچ كس به من اعتنايى نكرد. به آسمان رو كردم و گفتم: خدايا من از اين مردم كمک خواستم و كسى جوابم را نداد.

در حين حركت از كنار جوانى كه در ركوع بود رد شدم. او دستش را به سوى من آورد و به من فهماند كه انگشتر قيمتيش را بيرون آوردم، و من نيز همان كار را كردم. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله تكبير گفتند. مردم نيز تكبيرگويان به سوى آن جوان حركت كردند، و او هنوز در حال نماز بود. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله تا او را ديدند اشک در چشمان مباركشان حلقه زد. آرى، او اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است كه به امر الهى بر همه ولايت و سرپرستى دارد.[۱۶۵]

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: خاتم ‏بخشی.


د) مؤاخات

از رخدادهاى مهم روز ۲۴ ذی حجه ايجاد برادرى توسط پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله در ميان مهاجران و انصار، و گزينش اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به اخوّت و برادرى خويش مى ‏باشد.

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: اخوّت.

هـ) ولادت حضرت ابوطالب ‏عليه السلام

از رخدادهاى مهم روز ۲۴ ذی حجة الحرام ميلاد مسعود حضرت ابوطالب پدر بزرگوار اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بزرگ حامى رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله و آخرين وصى حضرت ابراهيم‏ عليه السلام در دوران فترت مى ‏باشد.

و) هلاكت الواثق بالله عباسى

از حوادث پندآموز روز ۲۴ذی حجة الحرام، هلاكت فلاكت بار نهمين خليفه عباسى «الواثق بالله» در سال ۲۳۲ ق است، كه با مرض استسقاء و به وضعى دلخراش مرد تا براى همگان عبرت و اندرز باشد. مشروح اين داستان را دميرى به تفصيل نقل كرده است.[۱۶۶]

ز) درگذشت شيخ مرتضى آشتيانى

فقيه، زاهد، مدرس و رئيس حوزه علميه مشهد مرحوم شيخ مرتضى آشتيانى در روز ۲۴ ذی حجة الحرام ۱۳۶۵ ق در مشهد مقدس درگذشت، و در پايين پاى امام هشتم ‏عليه السلام به خاك سپرده شد. ايشان از شاگردان ميرزا حبيب‏ الله رشتى  و آخوند خراسانى بود. در سال ۱۳۴۰ ق به مشهد رفته و حوزه درسى نيرومندى داير نمود، و در گسترش فرهنگ اهل‏ بيت ‏عليهم السلام كوشا بود. او در همه ايام مواليد و وفيات مجلس داير مى‏ كرد، و با كهولت سن شخصاً پذيرايى مى‏ كرد.


بيست و پنجم ذی حجة الحرام

الف) نزول سوره هل ‏اتى

در شب بيست و پنجم ذى‏ الحجه، هنگامى كه اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين‏ عليهم السلام پس از سه روز روزه گرفتن طعام خود را به يتيم و مسكين و اسير بخشيدند، سوره مباركه هل‏ اتى در شأنشان نازل شد. در سوره هل ‏اتى -  كه با بخشيدن چند طعام اين همه آيات نازل شد -  نكاتى قابل تأمل است:

  1. اهميت اطعام، مخصوصاً در ايام غديريه كه مى‏ فرمايد: «و يطعمون الطعام على حبه»، و مى ‏فرمايد: «انما نطعمكم لوجه الله»، سزاوار است مردم با اطعام دادن در اين روزها ايام غديريه را احيا كنند.
  2. اطعام كردن بايد «على حبّه» باشد؛ يعنى از منشأ محبت سرچشمه بگيرد و به خاطر دوست داشتن خدا و دوست داشتن آل ‏الله اطعام بدهيم.
  3. براى اطعام دادن از مردم انتظار تشكر و جزا نداشته باشيم: «لا نريد منكم جزاءاً و لا شكوراً».
  4. اطعام براى وجه الله باشد؛ يعنى غايت آن وجه الله باشد، كه در ذيل آيه «و يبقى وجه ربك ذوالجلال و الاكرام» تفسير شده كه مراد از وجه الله اهل ‏بيت ‏عليهم السلام هستند.

سوره هل ‏اتى اين گونه شروع مى ‏شود: «هل اتى على الانسان حين من الدهر» و سوره «انسان» و «دهر» و «ابرار» نيز ناميده مى ‏شود. اين سوره در حق اميرالمؤمنين، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسين‏ عليهم السلام و فضّه خادمه نازل شده است.

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: سوره /  هل ‏اتى.

ب) اقامه اولين نماز جمعه توسط اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

پس از شهادت پيامبر گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله، به مدت بيست و پنج سال مردم خطبه ‏اى از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نشنيدند، به جز چند مناظره و احتجاج. در روز جمعه هجدهم ذی حجة الحرام ۳۵ ق و پس از مرگ عثمان، مردم با مولاى متقيان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت نمودند و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام خلافت ظاهرى خود را آغاز كردند. روز جمعه ۲۵ ذی حجة الحرام ۳۵ق، نخستين جمعه در خلافت ظاهرى آن حضرت بود، و اولين نماز جمعه را در آن تاريخ برگزار نمودند.

به همين خاطر، اولين جمعه پس از بيعت ظاهرى كه پاى منبر ايشان نشستند، برايشان بسيار زيبا خاطره‏ انگيز و به ياد ماندنى شد، چرا كه روز بيست و پنجم ذى‏ الحجه سال سى و پنج هجرى، به عنوان اولين نماز جمعه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ثبت گرديد.

در اين بيست و پنج سال شركت نكردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در جنگ‏ ها و عدم ايراد خطبه و... داراى پيام‏ هاى بسيار مهم براى آيندگان بود.

در فرازى از خطبه آن روز فرمودند: اتقو الله عباد الله فى عباده و بلاده. انّكم مسؤولون حتى عن البقاع و البهائم: اى بندگان خدا ! از خدا پروا كنيد در مورد بندگان خدا و سرزمين‏ هاى خدا، كه حتى در مورد زمين ‏ها و چهارپايان از شما سؤال مى‏ شود.[۱۶۷]


ج) درگذشت سيد ناصرحسين

در روز ۲۵ذی حجة الحرام ۱۳۶۱ ق، سيد ناصرحسين فرزند مير حامدحسين چشم از جهان فرو بست. او فقيهى نامدار و محدثى بزرگوار بود. بر كتاب بى‏ نظير «عبقات الانوار» شرح نوشته، و آثار ارزشمند ديگرى از خود به يادگار نهاده است. از آن جمله است: «افحام الخصوم فى نفى عقد ام‏ كلثوم». حاج آقا بزرگ تهرانى مى ‏نويسد: سيد ناصرحسين مرجع عام و مقلّد در لكهنو بود. او به سال ۱۳۳۹ ق به عتبات مشرف شد و من از ايشان اجازه دريافت كردم، و به وسيله ايشان از پدرش مير حامدحسين و استادش مفتى ميرعباس روايت مى‏ كنم.[۱۶۸]

پدرش صاحب «عبقات الانوار» و جد بزرگوارش صاحب «تشييد المطاعن» مى ‏باشند، كه حق بزرگى بر گردن جهان تشيع دارند، و علامه امينى در تأليف «الغدير» وامدار او مى ‏باشد.


بيست و ششم ذی حجة الحرام

نزول استغفار بر حضرت داوود عليه السلام

ابوريحان بيرونى در حوادث ماه ذی حجة الحرام نوشته است: روز بيست و ششم استغفار بر حضرت داوود عليه السلام نازل شد.[۱۶۹]

مفسران عامه در ذيل آيه: «و ظنّ داوود انما فتنّاه فاستغفر ربه و خرّ راكعاً و اناب»: داوود دانست كه او را آزموده ‏ايم پس از خدايش طلب مغفرت كرد به ركوع رفت و توبه كرد[۱۷۰]، مطالبى نوشته‏ اند كه هرگز با مقام نبوت سازگار نيست.[۱۷۱]

پيشوايان معصوم ‏عليهم السلام به شدت آن را نفى كرده‏ اند و از عصمت حضرت داوود عليه السلام دفاع كرده ‏اند.[۱۷۲]سيد مرتضى علم‏ الهدى نيز آن را بررسى كرده و همه شبهات عامه را پاسخ داده است.[۱۷۳]


بيست و هفتم ذی حجة الحرام

الف) ولادت امام هادى ‏عليه السلام

ميلاد مسعود امام هادى‏ عليه السلام مورد اختلاف است. سال ولادت آن حضرت را ۲۱۲ يا ۲۱۳ يا ق نقل كرده ‏اند.[۱۷۴]ماه و ولادت آن حضرت را رجب يا ذی حجة الحرام ثبت كرده‏ اند.[۱۷۵]

روز ولادت آن حضرت را دوم، سوم يا سيزدهم ماه رجب[۱۷۶]، نهم پانزدهم يا بيست و هفتم و بيست و نهم ذی حجة الحرام نوشته‏ اند.[۱۷۷]

شيخ مفيد ولادت با سعادت آن حضرت را روز ۲۷ ذی حجة الحرام ۲۱۲ ق بدون نقل ديگر نوشته[۱۷۸]، ولى در ارشاد در پانزدهم ذى‏ حجه ثبت كرده است.[۱۷۹]

شيخ طوسى مى‏ فرمايد: روايت شده كه امام هادى‏ عليه السلام در۲۷ ذی حجة الحرام متولد شده است.[۱۸۰]


ب) فاجعه حرّه

روز ۲۷ ذی حجة الحرام ۶۳ ق فجيع‏ ترين حادثه تاريخ به فرمان يزيد بن معاويه در مدينه اتفاق افتاد. يزيد، مسلم بن عقبه را با ۱۲۰۰۰ سوار به مدينه فرستاد كه از مردم مدينه بيعت بگيرد كه برده يزيد هستند؛ هر كس را بخواهد آزاد مى ‏كند و هر كس را بخواهد مى‏ فروشد، و هر كس امتناع كند گردنش را بزنند!

به او دستور داد كه اگر يک نفر از بنى‏اميه كشته شود به كسى رحم نكند. زخمى‏ ها و فرارى‏ ها را نيز بكشد، و سه شبانه روز مدينه را قتل عام كند. در اين فاجعه ۷۰۰ تن از حاملان قرآن كشته شدند و به حريم يک هزار دوشيزه تعدّى شد!

ذهبى گزارش مشروحى از اين فاجعه داده است.[۱۸۱]همچنين خليفة بن خياط اسامى ۳۰۶ تن از افراد سرشناسى را كه در اين فاجعه كشته شدند را آورده است.[۱۸۲]فجيع ‏تر كه اين فاجعه به نام دين و به ادعاى قصد قربت انجام شده است!!

مسلم بن عقبه در لحظات سكرات مرگ مى‏ گويد: بار خدايا! من بعد از شهادتين كارى انجام نداده ‏ام كه براى من از كشتار اهل مدينه محبوب ‏تر و براى روز رستاخيز اميدوار كننده ‏تر باشد![۱۸۳]

اين فاجعه دلخراش روز ۲۷ ذی حجة الحرام ۶۳ ق[۱۸۴]، برابر ۲۶ اوت ۶۸۳ م رخ داد.[۱۸۵]


ج) وفات على بن جعفر عريضى

از حوادث تلخ روز ۲۷ ذی حجة الحرام ارتحال حضرت على بن جعفر فرزند امام جعفر صادق‏ عليه السلام در سال ۲۱۰ ق است. او فقيهى نامدار، محدثى بزرگوار و شخصيتى عالى مقدار بود، كه از پدرش امام صادق ‏عليه السلام و برادرش امام كاظم ‏عليه السلام و برادرزاده ‏اش امام رضا عليه السلام و نوه برادرش امام جواد عليه السلام روايت كرده است.

على بن جعفر مسائل فراوانى از امام كاظم ‏عليه السلام سؤال كرده، و آنها را در كتابى گرد آورده، كه به نام «مسائل على بن جعفر» چاپ و منتشر شده است. در اين كتاب تعداد ۸۶۴ مسئله از مسائل ايشان آمده است.[۱۸۶]

وى در اواخر عمر شريفش در مسجد النبى‏ صلى الله عليه و آله نشسته و حديث مى‏ گفت و شاگردانش مى ‏نوشتند. روزى امام جواد عليه السلام وارد مسجد شد. وى  از جا جهيد و بدون كفش و عبا به سوى آن حضرت دويد. دست مباركش را بوسيد و بسيار احترام كرد. شاگردانش او را نكوهش كردند كه در مقابل يک نوجوان اين گونه احترام مى‏ كند! در پاسخ فرمود: اگر خداوند اين ريش سفيد را لايق نديده و اين نوجوان را شايسته ديده و او را حجت خود قرار داده است، آيا حسد بورزم و حقَش را منكر شوم؟![۱۸۷]

على بن جعفر را از اين جهت «عُريضى» مى ‏نامند كه در روستاى عريض در يک فرسخى مدينه سكونت داشت. با بزرگ شدن مدينه، اكنون عُريض يكى از محلات مدينه مى‏ باشد. چند سال پيش (۱۴۲۳ ق) نگارنده به زيارت قبر مطهرش نائل شدم. متأسفانه پس از چند ماه، حرم مطهرش را با خاک يكسان كردند. بدن مطهرش تر و تازه كشف شد، كه به قبرستان بقيع منتقل كرده و در پشت ديوار بر جاى مانده از حرم امامان‏ عليهم السلام به خاک سپردند.

نگارنده سال بعد (۱۴۲۳ ق) در ايام حج به عُريض رفتم و از ده‏ها نفر از اهالى عريض -  كه همه شيعه و غالباً سيد بودند -  سؤال كردم. همگى شهادت دادند كه پيكر پاك آن بزرگوار را تر و تازه مشاهده كرده ‏اند.

على بن جعفر -  كه در انتهاى خيابان چهارمردان قم مدفون است -  يكى از نوادگان آن بزرگوار مى ‏باشد.[۱۸۸]امامزاده شاه احمد بن قاسم مدفون در دروازده مالون قم (خيابان سميه فعلى) نيز از تبار ايشان مى ‏باشد.[۱۸۹]


د) هلاكت مروان حمار

از حوادث ۲۷ ذی حجة الحرام هلاكت مروان حمار، آخرين خليفه از خلفاى بنى‏ مروان مى‏ باشد. ابراهيم امام و ديگر هم سنگرهاى او به دستور مروان در زندان كشته شدند. شب ۲۷ ذيحجة الحرام ۱۳۲ ق لشكريان عبدالله بن على فرياد بر آوردند كه: «يا لثارات ابراهيم». لشكريان مروان تصور كردند كه آنها پيروز شده‏ اند و لشكريان مروان را به محاصره در آورده‏ اند.

عامر بن اسماعيل مروان را كشت و به مخفيگاه زنان و دختران مروان رفت. يكى از غلامان مروان را ديدند كه با شمشير برهنه قصد ورود به مخفيگاه زن‏ها دارد. او را دستگير كردند و از تصميمش پرسيدند. گفت: مروان به من گفته بود اگر من كشته شوم تو برو و همه زنان و دخترانم را گردن بزن. سپس گفت: مرا نكشيد، اگر مرا بكشيد ميراث پيامبر را از دست مى‏ دهيد. پس آنها را به جايگاه خاصى برد و شن ‏ها را كنار زد، برد، قَضيت و مِخصَر پيامبر صلى الله عليه و آله را بيرون آورد و گفت: اينها را مروان در اينجا دفن كرده بود كه به دست بنى‏ هاشم نيفتد.[۱۹۰]


هـ) انقراض دولت امويان

از حوادث مهم روز ۲۷ذی حجة الحرام انقراض دولت امويان با مرگ مروان حمار مى‏ باشد. روز ۲۷ ذی حجة الحرام ۱۳۲ ق با مرگ آخرين خليفه غاصب بنى‏ مروان، روزگار دولت ستمگر اموى به پايان رسيد و طومار شجره ملعونه در هم پيچيد. آيه «و الشجرة الملعونة فى القرآن»[۱۹۱]به اتفاق مفسران شيعه و غالب مفسران اهل‏ سنت به بنى ‏اميه تفسير شده است.

بر اساس روايات، منظور از هزار ماه در سوره مباركه قدر، دولت امويان مى ‏باشد.[۱۹۲]مسعودى در مروج الذهب تحقيق گسترده ‏اى كرده و نتيجه گرفته كه كل دولت غاصبانه بنى ‏اميه ۸۳ سال و چهار ماه تمام مى ‏باشد، و آن دقيقاً معادل يک هزار ماه است.[۱۹۳]

اگر چه دولت بنى ‏العباس كمتر از آنها ستم نكردند، ولى انقراض دولت بنى ‏اميه فرصتى پيش آورد كه امام جعفر صادق ‏عليه السلام معارف حقه را در سطح گسترده ‏اى مطرح نموده، بيش از ۵۰۰۰ نفر شاگرد برجسته تربيت نمايد.


و) درگذشت سعدى

يكى از رخدادهاى روز ۲۷ ذی حجة الحرام، در گذشت شاعر مشهور مصلح‏ الدين سعدى به سال ۶۹۱ ق مى‏ باشد. وى مقدمات را در شيراز فرا گرفت. سپس به بغداد رفت و در مدرسه نظاميه تحصيل نمود. در حدود ۳۰ سال به جهانگردى پرداخت و در آخر به زادگاه خود باز گشت. «بوستان» را به سال ۶۵۵ ق و «گلستان» را به سال ۶۵۶ ق سامان داد. وى به همراه فردوسى و حافظ، سه شاعر زبردست ادب پارسى شناخته شده، و آثار منظوم و منثور او همواره مورد توجه، اقتباس و استقبال بوده است.


دهه آخر ذى ‏الحجة

رخدادهايى هم در تاريخ به عنوان دهه آخر ذى‏ حجه نقل شده و روز آن معين نشده است:

الف) ميلاد امام موسى بن جعفر عليه السلام

امام كاظم ‏عليه السلام در ماه ذى ‏الحجه سال ۱۲۷ هجرى در سرزمينى به نام ابواء -  كه ما بين مكه و مدينه بود -  متولد شد.[۱۹۴]

در اينجا لازم به ذكر است: شهادت امام حسن مجتبى‏ عليه السلام در هفتم ماه صفر در مأثورات متعدد آمده است. همچنين در بعضى از منابع نيز ميلاد امام كاظم ‏عليه السلام در هفت صفر روايت شده است. اما:

اولاً ميلاد امام كاظم ‏عليه السلام در دهه آخر ذى‏ الحجه اعتبار بيشترى دارد. ثانياً مرسوم در عتبات و حتى حرم امام كاظم‏ عليه السلام اين است كه هفت صفر را عزا مى ‏گيرند. ثالثاً اگر در يك روز در يک خانواده دو حادثه صورت گيرد؛ مثلاً فرزندى از آن خانواده به سختى كشته شود و در آن روز نيز فرزندى به دنيا آمده باشد. عرفاً كسى به آن خانواده تبريک نمى‏ گويد، بلكه به خاطر مصيبت وارده تسليت گفته و تبريک گفتن به خاطر ميلاد را خلاف ادب مى‏ شمارد. رابعاً محرم و صفر عزاى امام حسن و امام حسين‏ عليهما السلام است و لازم است حرمت آن نگاه داشته شود.

پس سزاوار است هفتم صفر را به عزادارى بپردازيم، و ميلاد امام كاظم ‏عليه السلام را در ذى ‏الحجه جشن بگيريم.


ب) فتح خيبر توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

چون وقوع جنگ خيبر را در ذى ‏الحجه دانسته ‏اند و بخشيدن فدک به حضرت زهرا عليها السلام در چهاردهم اين ماه بوده است، در نتيجه احتمال داده مى ‏شود كه دو يا سه روز قبل از آن فتح خيبر صورت گرفته است.

در اين جنگ، روز اول پرچم به ابوبكر داده شد، كه فرار كرد. در روز دوم پرچم به عمر داده شد، كه قبل از رسيدن به ميدان جنگ ترسيده بود و ديگران را هم مى‏ترساند و فرار كرد. در اينجا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: لاُعطينّ الراية غداً رجلاً كرّاراً غير فرّار. يحبّ الله و رسوله و يحبّه الله و رسوله، و لا يرجع حتى يفتح الله على يده: فردا پرچم را به مردى خواهم داد كه كرّار (مكرر حمله كننده) است و فرار كننده نيست. خدا و پيامبرش را دوست دارد، و خدا و پيامبرش نيز او را دوست دارند. امام باقرعليه السلام فرمود: اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به درب خيبر كه رسيدند آن درب بسته بود. پس آن را از جا كنده و بر پشت خود حمل نمودند و... .[۱۹۵]


ج) بازگشت جعفر بن ابى‏ طالب از حبشه و تشريع نماز جعفر طيار

در روايات است كه حضرت جعفر بن ابى ‏طالب برادر گرامى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روز فتح خيبر بازگشت. پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از آمدن ايشان شاد شدند، و پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله نماز جعفر طيار را به ايشان هديه دادند.[۱۹۶]


د) ميلاد ابراهيم پسر رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله

در ماه ذى‏ الحجه سال هشتم هجرى و در مدينه، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله از ماريه قبطيه صاحب فرزند پسرى به نام ابراهيم شد.[۱۹۷]

وجود ابراهيم پسر رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله در سال‏ هاى آخر عمر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله مطالب مهمى را به اثبات رساند:

  1. رَحِم بعضى از زنان پيامبر صلى الله عليه و آله قابليت دريافت ذريه پاک آن حضرت را نداشته است، و گاهى پيامبر صلى الله عليه و آله به بعضى كه به حضرت خديجه‏ عليها السلام رشک مى‏ بردند مى‏ فرمود: خداوند از خديجه به من فرزند عطا كرده، ولى رَحِم تو را عقيم قرار داده است.
  2. جناب ابراهيم در جريان مباهله به دنيا آمده بود. با اينكه خداوند فرموده بود: «ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم» يعنى ما پسران خود را مى ‏آوريم شما هم پسران خود را بياوريد و ما زنان خود را مى ‏آوريم و شما هم زنان خود را بياوريد، ولى پيامبر صلى الله عليه و آله به امر خداوند ابراهيم و مادرش و بقيه همسران خود را نياورد. به اين صورت فضيلت امام حسن و امام حسين و حضرت زهرا عليهم السلام را بر همگان روشن كرد.
  3. وارد شده كه در زمانى پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله جناب ابراهيم و امام حسين‏ عليه السلام را روى زانوى خود نشانده بودند، جبرئيل از طرف خداوند سؤال كرد كه يكى از اين دو نفر از دنيا خواهند رفت. شما كدام را انتخاب مى ‏كنيد؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: با رفتن ابراهيم من ناراحت مى‏ شوم، و با رفتن حسين‏ عليه السلام، زهرا عليها السلام غمگين خواهد شد. پس زنده بودن امام حسين‏ عليه السلام را انتخاب كرد.


ماه ذى‏ الحجة

نزول آيات در غدير

در ايام غدير در ماه ذى‏ الحجه، آيات زيادى نازل شده است، كه اين نزول يا براى بار اول بوده و يا تكرار نزول داشته است. به گونه ‏اى كه بعضى از پژوهشگران تا سيصد آيه را ذكر كرده‏ اند؛ ۲۰۰ آيه در متن واقعه غدير نازل شده، و صد آيه به صراحت يا با كنايه تفسير به آن واقعه شده است.

در خطبه غدير نيز بيش از پنجاه آيه به طور كامل بيان شده، كه كتاب‏ هايى جداگانه در مورد آيات غدير به رشته تحرير در آمده است. بسيار مناسب است در منبرها و به خصوص در ماه مبارک رمضان اين آيات محور انتقال معارف قرار گيرد، و خطبا در ايام غديريه با آيات قرآن و روايات اهل ‏بيت ‏عليهم السلام جدايى ناپذيرى اين دو را به نحو مطلوب ترسيم كنند.

به عنوان نمونه، يكى از سوره ‏هاى نازل شده در اين ايام را مى ‏آوريم، كه در آخرين روز ايام تشريق خداوند اين سوره را نازل كرد: «بسم الله الرحمن الرحيم . اذا جاء نصر الله و الفتح . و رأيت الناس يدخلون فى دين الله افواجاً . فسبّح بحمد ربك و استغفره انه كان تواباً».

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: پيام اين سوره نزديك بودن روز ملاقات من با خداست. سپس حديث غدير را بيان فرمودند: ايها الناس، انى تارك فيكم الثقلين. قالوا: يا رسول ‏الله! و ما الثقلان؟ قال: كتاب الله و عترتى اهل‏ بيتى‏ عليهم السلام. فانه قد نبّأنى اللطيف الخبير أنهما لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض، كاصبعىّ هاتين -  و جمع بين سبّابتيه -  و لا اقول كهاتين -  و جمع سبّابته و الوسطى -  فتفضل هذه على هذه:

پيامبرصلى الله عليه و آله دستور فرمودند همه در مسجد خيف جمع شوند، و مردم اجتماع كردند. حضرت بعد از حمد الهى و... ، فرمود: اى مردم، من از بين شما مى ‏روم و دو گوهر گرانبها بين شما باقى مى‏ گذارم. سؤال كردند: آنها كدامند؟ فرمود: كتاب خدا و اهل‏ بيت من ‏عليهم السلام.

خداى لطيف و آگاه به من خبر داد كه آنها از هم جدا نمى‏ شوند تا در حوض نزد من باز گردند، مانند دو انگشت سبابه، نه مانند انگشت وسط و سبّابه كه يكى بر ديگرى فضيلت داده شود.[۱۹۸]

امام رضا از پدرانش ‏عليهم السلام نقل فرمود: اولين سوره ‏اى كه نازل شده «اقرا باسم ربك» بود، و آخرين سوره «اذا جاء نصر الله و الفتح» بود.[۱۹۹]

كتاب در مورد ايام غديريه[۲۰۰]

از جمله كتب برگزيده و تأليفات ارزشمند در موضوع غدير، كتاب‏هايى است كه در مورد ايام غدير تأليف شده است. به عنوان نمونه:

  1. آشنايى با ايام غديريه، ستاد غدير، فارسى، چاپى، دارالنشر اسلام، چاپ اول، سال ۱۳۹۴ ش، جيبى، ۶۴ ص. در اين كتاب، گزارشى مختصر و در عين حال كامل از وقايعى كه از ابتدا تا انتهاى ماه ذى ‏حجة الحرام اتفاق افتاده به طور مستند و به عنوان ايام غديريه آورده شده، و بيش از ۵۰ رخداد در ماه ذيحجه را بيان كرده است.
  2. بيست و سه روز با غدير، عدنان درخشان، فارسى، چاپ اول: منير، تهران، سال ۱۳۸۲ ش، ۱۴۲۴ ق، چاپ دوم: همان، چاپ پنجم: همان، سال ۱۳۸۷ ش، رقعى، ۵۶ ص. در اين كتاب با طرحى نو و داستانى سفر حجةالوداع و سپس ماجراى غدير را به طرز روزشمار بيان داشته و طى بيست و سه عنوان از بيست و سه روز پيش از غدير شروع نموده، تا روز غدير همه را به طور مستند و با قلمى خاص مطرح كرده است. عناوين اين كتاب همه اين گونه هستند: «تنها ۲۳ روز... تا عيد الهى غدير خم باقى است»، و در هر عنوان عدد روزها كمتر مى‏ شود و گاهى الفاظ عنوان تغيير مى ‏يابد. در زير عنوان روز هفته و تاريخ قمرى و شمسى و ميلادى را و وقايع آن روز را نوشته است.
  3. غدير... هفتاد روز بعد، عدنان درخشان، فارسى، منير، تهران، چاپ اول، سال ۱۳۸۸ ش، رقعى، ۸۴ ص. در اين كتاب، از ۸ روز مانده به غدير را تا غدير به طور مختصر، و سپس از روز غدير تا ۷۰ روز پس از آن را به شكل روزشمار و وقايع هر روز را طى اين عناوين بيان نموده است: ۸ روز تا غدير ۷۸ روز تا رحلت: اولين و دومين اشاره به ثقلين. ۶ روز تا غدير ۷۶ روز تا رحلت: سومين اشاره به ثقلين، چهارمين اشاره به ثقلين. روز غدير خم ۷۰ روز تا رحلت: پيامى براى هميشه تاريخ، چرا غدير؟ پنجمين اشاره به ثقلين. ۴ روز پس از غدير ۶۶روز تا رحلت: توطئه منافقان، حافظ سر. ۹ روز پس از غدير ۶۱ روز تا رحلت: پايان سفر. ۱۳ روز پس از غدير ۵۷ روز تا رحلت: سفارش به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام. دو ماه تا رحلت: اتمام حجت پيامبر صلى الله عليه و آله با همسران خويش، دومين صحيفه و عهدنامه، ديگر حكايت‏گر ماجرا، ثقلين يگانه راه. بيش از يك ماه تا رحلت: آخرين وفد. يك ماه تا رحلت: پيشوايان نار، اولين فرمان براى تشكيل سپاه. ۱۹ روز تا رحلت: پيامى براى آگاهان. ۱۴ روز تا رحلت: تلاش شايعه‏سازان، دستور به تشكيل سپاه، طلب آمرزش براى اهل بقيع. ۱۳ روز تا رحلت: فرمان براى حركت سپاه اسامه، آثار اوليه بيمارى، علت بيمارى. ۱۲ روز تا رحلت: توطئه‏اى ديگر. ۱۱ روز تا رحلت: فرمان مجدد. ۸روز يا ۹ روز تا رحلت: آخرين ديدار با اهل بقيع، سپاه بى ‏تحرک، طلب آمرزش براى شهداى احد. ۶ و ۷ و ۸ روز تا رحلت: آيندگان در خطابه نبوى، خطبه‏اى براى مهاجرين. ۵روز تا رحلت: اشاره ‏اى ديگر به ثقلين.۴ روز تا رحلت: خطابه قصاص، اشاره‏اى ديگر به ثقلين، اشاره دوباره به ثقلين در خطابه انصار. ۲ روز تا رحلت: آشوب توطئه ‏گران، واكنش پيامبر صلى الله عليه و آله، فراخواندن برادر. 1 روز تا رحلت: حركت سپاه اسامه: ماجراى «لَدود»، عيادت بنى ‏هاشم، صبرى جاودانه، ورود فتنه ‏گران. ۷۰ روز پس از غدير: روز رحلت، آخرين نماز پيامبر صلى الله عليه و آله، آخرين اشاره به ثقلين، آخرين لحظات.
  4. وقايع هفته غدير، على ‏اصغر يونسيان، فارسى، آيينه زمان، تهران، چاپ اول، سال ۱۳۸۳ش، ۱۴۲۵ ق، رقعى، ۱۳۶ ص. در اين كتاب، ماجرا هاى هفته غدير از ۱۸ تا ۲۵ ذى‏ الحجه توضيح داده شده است. عناوين اين كتاب از اين قرار است: هفته غدير (شعر). واقعه غدير (۱۸ ذى ‏الحجه سال ۱۰ ق): بررسى سند حديث غدير، حديث غدير و آيات قرآنى مربوطه، بررسى دلالت حديث غدير، خطبه غدير در ارتباط با امامت و ولايت. حديث اخوت (۱۸ ذى ‏الحجه سال ۱۰ ق): موضوع اخوت و برادرى، همرديف مصطفى‏ صلى الله عليه وآله در قدر و جاهى يا على‏ عليه السلام. جريان قتل عثمان بن عفان (۱۸ ذى‏الحجه حدود سال ۳۴ ق). خطابه خلافت مولا على ‏عليه السلام (۱۸ ذى ‏الحجه حدود سال ۳۴ ق): دين به عشق على ‏عليه السلام مكرّم شد (شعر). خطبه حضرت رضا عليه السلام (در اهميت غدير): از ساحت تو دور شدن عين تفرّق (شعر). تزويج دو نور (۱۹ ذى ‏الحجه سال ۲ ق): هزينه عقد و عروسى، مهريه حضرت زهرا عليها السلام، پيوند دو بيكران دريا (شعر). حديث بساط (۲۱ ذى ‏الحجه سال ۵ ق): سلام اى محور گردونه حق (شعر). نزول آيه تطهير (۲۴ذى‏ الحجه سال ۹ق): نكاتى پيرامون آيه تطهير و حديث شريف كساء، تا نگيرد دامن اين پنج نور پاك رأى. جريان مباهله (۲۴ ذى ‏الحجه سال۹ ق): خلاصه داستان مباهله، نكاتى پيرامون مباهله و آيه مربوط، كيست مانند تو شاهى محتشم (شعر). خاتم بخشى و آيه ولايت (۲۴ ذى ‏الحجه سال ۱۰ ق): نكاتى پيرامون آيه ولايت، بر خلايق چون خداوند و نبى ‏صلى الله عليه و آله مولا على ‏عليه السلام است (شعر). نزول سوره هل اتى (۲۵ ذى‏ الحجه سال ۹ ق).
  5. هشت روز پس از غدير (از غدير تا مدينه)، عدنان درخشان، فارسى، چاپ اول: منير، تهران، سال ۱۳۸۲ش، چاپ دوم: همان، سال ۱۳۸۷ ش، رقعى، ۳۱ ص. در اين كتاب وقايع هشت روز پس از واقعه غدير به صورت روز شمار و با ذكر تاريخ قمرى و شمسى و ميلادى به طور مستند آورده شده است. مؤلف كتاب ديگرى به نام «بيست و سه روز تا غدير» نيز دارد.

منبع

دانشنامه غدیر جلد ۴، صفحه ۴۶۸.

پانویس

  1. غدير در گذر زمان (مهدى‏ پور): ص۱۹-۲۷.
  2. الكافى: ج ۴ ص ۱۴۹.
  3. الغدير: ج ۱ ص ۵۱۳.
  4. التنبيه و الاشراف: ص ۲۲۱.
  5. الغدير: ج ۱ ص ۵۳۶.
  6. الخطط المقريزيّه: ج ۲ ص ۱۱۶.
  7. الخطط المقريزيّه: ج ۲ ص ۱۱۷.
  8. الخطط المقريزيّه: ج ۲ ص ۱۱۹.
  9. دائرة المعارف تشيع: ج ۱۱ ص ۵۲۷.
  10. عيد الغدير فى عهد الفاطميين، چاپ تهران ۱۴۱۷ ق.
  11. الخطط المقريزيه: ج ۲ ص ۱۱۶.
  12. الخطط المقريزيه: ج ۲ ص ۱۱۷.
  13. الخطط المقريزيه: ج ۲ ص ۱۱۷.
  14. صاحب الغار ابوبكر ام رجل آخر (نجاح الطائى): ص ۶۲.
  15. الخطط المقريزيه: ج ۲ ص ۱۱۷.
  16. الخطط المقريزيه: ج ۲ ص۱۱۷-۱۲۱.
  17. مائده/۳.
  18. اعراف/۱۴۲.
  19. بقره/۱۹۶.
  20. الميزان: ج ۲ ص ۷۷.
  21. مفردات القرآن: ص ۳۳۵.
  22. الامالى (صدوق): ص ۱۱۲.
  23. غدير در آئينه كتاب: ص ۳۱.
  24. غدير در گذر زمان (مهدى‏ پور): ص۶۲-۶۵، ۷۵-۱۱۹. فراموشی غدیر مقدمۀ حادثه: ص۲-۷. آشنایی با ایام غدیریه: کل کتاب.
  25. بحار الانوار: ج ۳۹ ص۲۳-۲۹ و ج۹۵ ص۱۸۸.
  26. علل الشرايع: ج ۲ ص ۴۰۰، باب علت وجوب حج.
  27. وسائل الشيعة: ج ۱۱ ص ۲۲۷.
  28. كنز الفوائد: ج ۱ ص ۱۶۶.
  29. توبه/۳۷.
  30. اثبات الوصية: ص۱۰۸، ۱۰۹.
  31. المجموعة النفيسة فى تاريخ الائمة: ص ۴۳.
  32. الكافى: ج ۴ ص ۱۴۹.
  33. بقره/۳۷.
  34. البرهان: ج ۱ ص ۳۱۷.
  35. من لا يحضره الفقيه: ج ۲ ص ۸۷.
  36. ص/۲۴-۲۶.
  37. بحار الانوار: ج ۲۸ ص۱۰۳-۱۰۶.
  38. اعراف/۱۲۸.
  39. بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۱۸۸.
  40. الدرّ النظيم: ص ۶۱۲.
  41. بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۱۸۸.
  42. مناقب آل‏ ابى‏ طالب: ص ۱۷۹.
  43. بصائر: ج ۱ ص ۱۹۲.
  44. الكافى: ج ۱ ص ۴۴۳.
  45. بصائر الدرجات: ج ۱ ص ۴۱۳.
  46. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۹۹.
  47. معانى الاخبار: ص ۲۹۸.
  48. معانى الاخبار: ص ۲۹۸.
  49. تفسير فرات الكوفى: ص ۱۶۰.
  50. تفسير القمى: ج ۱ ص ۴۵.
  51. حج/۲۹.
  52. الكافى: ج ۴ ص ۵۴۹.
  53. الكافى: ج ۴ ص ۲۰۸. جامع احاديث الشيعة: ج ۱۰ ص ۳۴۹. تفسير صافى و نور الثقلين، و تاريخ يعقوبى: ج ۱ ص ۲۰.
  54. تفسير القمى: ج ۱ ص ۲۳۹.
  55. الخصال: ج ۱ ص ۵۶.
  56. ۵۶٫۰ ۵۶٫۱ اعراف/۱۴۳.
  57. تفسير القمى: ج ۱ ص ۲۳۹.
  58. بحار الانوار: ج ۴۹ ص ۲.
  59. تفسير العياشى. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۹۲. معانى الاخبار: ص ۲۹۶.
  60. علل الشرايع: ج ۲ ص ۴۴۲.
  61. اعراف/۴۴.
  62. تفسير فرات الكوفى: ص ۱۴۲. الكافى: ج ۱ ص ۴۲۶.
  63. فضائل (ابن‏ شاذان): ص ۸۴.
  64. تفسير القمى: ج ۱ ص ۷۱.
  65. اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۳۵.
  66. در روايت فرمودند: نحن اسماء الله الحسنى، و در آيه مى ‏فرمايد: «و اذكر اسم الله فى ايام معلومات»: اسم خدا را در ايام معلومات استمراراً ذكر كنيد.
  67. تفسير الصافى: ج ۳ ص ۳۱۷.
  68. عهد عتيق: سِفر پيدايش باب ۱۲ فراز ۷.
  69. تهذيب الاحكام: ج ۵ ص ۴۴۷.
  70. بقره/۲۰۳.
  71. حج/۲۸.
  72. الارشاد: ج ۲ ص ۳۲۸.
  73. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۶.
  74. تفسير القمى: ج ۱ ص ۴۵.
  75. تفسير فرات الكوفى: ص ۵۷.
  76. چون روز چهاردهم روز حركت پيامبر صلى الله عليه و آله از مكه به مدينه بود و لقب «اميرالمؤمنين» روز قبل از آن اعلام شده، پس اعلام لقب روز سيزدهم بوده است.
  77. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱.
  78. الامالى (صدوق): ص ۳۵۵.
  79. اعلام الورى: ص ۹۹.
  80. بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۳۷۸.
  81. اسراء/۲۶.
  82. بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۸۸ و ج ۹۵ ص ۱۸۸.
  83. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۴۱. اثبات الهداة بالتصديق و المعجزات: ج ۱ ص ۴۱۱.
  84. قمر/۱.
  85. الارشاد: ج ۲ ص ۲۹۷.
  86. ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۳۳۰.
  87. تفسير البرهان: ج ۲ ص ۲۳۰.
  88. مريم/۹۶.
  89. آيه ۱۲ سوره هود در سرزمين «قديد» در حجةالوداع نازل شد. در روايتى ديگر هم‏زمانى آن با آيه ودّ ذكر شده است. پس آيه ودّ در ۱۳ ذى ‏الحجه در سرزمين قديد نازل شده است. الكافى: ج ۸ ص ۳۷۸. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۴.
  90. اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۵۹۹ . بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۳۵۷.
  91. اسراء/۶۰.
  92. تفسير العياشى: ج ۲ ص۲۹۷، ۲۹۸.
  93. كتاب سليم و تفسير القمى.
  94. مائده/۳.
  95. تفسير فرات الكوفى: ص ۱۱۸.
  96. خطبه غدير. الاحتجاج (طبرسى): ج ۱ ص ۶۳.
  97. خطبه غدير.
  98. كتاب سليم: ج ۲ ص ۷۸۱. تفسير القمى: ج ۲ ص ۱۰۹.
  99. الكافى: ج ۴ ص ۱۴۹.
  100. قصص/۳۴.
  101. تفسير القمى: ج ۲ ص ۱۰۹.
  102. المقنعة: ص ۲۰۴.
  103. العدد القوية لدفع المحلوف اليومية: ص ۲۰۰. بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۱۹۴.
  104. اعراف/۱۱۳-۱۲۰. یونس علیه السلام/۸۰. طه/۶۳-۷۰. شعراء/۳۵-۴۶.
  105. وقعة الجمل: ص ۶۵.
  106. علل الشرايع: ج ۱ ص ۲۲۸.
  107. بصائر الدرجات: ج ۱ ص ۲۹۷. كتاب سليم: ج ۱ ص ۶۲.
  108. مفاتيح الجنان: اعمال ماه رمضان.
  109. بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۱۹۴.
  110. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۹۲.
  111. كهف/۱۸.
  112. ريحانة الادب: ج ۲ ص۱۷۱-۱۸۲.
  113. ريحانة الادب: ج ۱ ص۱۸۹-۱۹۳.
  114. مفتاح الكرامه: ج ۵ ص ۵۱۷.
  115. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۲۰۲.
  116. الرحمن/۱۷.
  117. فيض العلام (محدث قمى): ص ۱۲۶.
  118. تاريخ بغداد: ج ۵ ص ۷.
  119. الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . روضة الواعظين (ابن ‏فتّال): ج ۱ ص ۲۳۵. اليقين: ص ۳۶۱. الصراط المستقيم: ج ۱ ص ۳۰۴. تفسير صافى: ج ۳ ص ۳۱۲. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۱۷. عوالم العلوم: ج ۱۵ قسم ۳ ص ۱۹۴. الغدير: ج ۱ ص ۲۷۰. يوم الانسانيّه: ص ۱۳۰.
  120. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۶.
  121. معارج/۱، ۲.
  122. جامع الاخبار: ص ۱۲.
  123. واقعه هَرشى در اولين شب حركت پيامبر صلى الله عليه و آله از غدير اتفاق افتاد. چون پيامبر صلى الله عليه و آله عصر روز ۲۱ حركت كردند، پس واقعه هرشى در روز ۲۲ ذى‏ الحجه بوده است. تفسير القمى: ج ۱ ص ۱۷۴.
  124. بحار الانوار: ج ۲۸ ص۱۰۰، ۱۱۱، ۱۱۷، ۱۲۴.
  125. معجم البلدان: ج ۵ ص ۳۹۷.
  126. معجم البلدان: ج ۵ ص ۳۹۸.
  127. اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۲۴۹.
  128. اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۲۵۰.
  129. مائده/۶۷.
  130. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۳۴۲.
  131. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۵۱.
  132. بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۲۶۷.
  133. الاصول الستة عشر: ص ۱۲۸.
  134. نساء/۵۹.
  135. نساء/۵۹.
  136. تفسير فرات الكوفى: ص ۶۶۰.
  137. الكافى: ج ۱ ص ۲۶۷ و ج ۲ ص ۷.
  138. تفسير فرات الكوفى ص ۶۰۱.
  139. الكافى: ج ۲ ص ۲۱.
  140. فرسان الهيجا: ج ۱ ص۱۹۱-۲۰۲.
  141. تذكرة الخواص: ج ۱ ص ۲۸.
  142. اجساد جاويدان: ص۲۸۴-۲۸۶.
  143. تفسير القمى: ج ۱ ص ۱۷۴.
  144. يوسف‏ عليه السلام/۸۸.
  145. حوادث الايام (مرعشى): ص ۳۰۲.
  146. ميثم تمار سردار جان بر كف (چاپ نشر توحيد، تهران ۱۳۶۶ ش).
  147. حوادث الايام (مرعشى): ص ۱۰۰.
  148. الامام الحسين‏ عليه السلام و اصحابه (قزوينى): ج ۱ ص ۱۶۶.
  149. الارشاد: ج ۲ ص ۸۲.
  150. تاريخ الامم و الملوك: ج ۵ ص ۱۹۵.
  151. تاريخ الامم و الملوك: ج ۵ ص ۲۰۳.
  152. متألّه قرآنى، رحيميان، انتشارات دليل‏ ما، قم، ۱۳۸۲ ش، ۵۴۰ صفحه وزيرى.
  153. آل‏ عمران/۶۱.
  154. الارشاد: ج ۲ ص ۷۵.
  155. فيض العلام (محدث قمى): ص ۱۲۷.
  156. مروج الذهب: ج ۲ ص ۱۰۰.
  157. مروج الذهب: ج ۳ ص ۸۷.
  158. كتاب المزار (مفيد): ص ۱۱.
  159. الفصول المختارة: ص ۳۸.
  160. الاختصاص: ص ۵۶.
  161. حديث كساء. غرر الاخبار و درر الآثار: ص ۲۸۹.
  162. فيض العلام (محدث قمى): ص ۱۲۷.
  163. غرر الاخبار و درر الآثار: ص ۲۹۸.
  164. مائده/۵۵.
  165. تفسير فرات الكوفى: ص ۱۲۸.
  166. حياة الحيوان (دميرى): ج ۱ ص ۱۲۲.
  167. بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۹.
  168. نقباء البشر: ج ۵ ص ۴۹۰.
  169. الآثار الباقيه (بيرونى): ص ۴۲۹.
  170. ص/۲۴.
  171. جامع البيان (طبرى): ج ۲۳ ص۸۹-۱۰۶.
  172. البرهان (بحرانى): ج ۸ ص ۲۸۳.
  173. تنزيه الانبياء عليهم السلام (علم ‏الهدى): ص۱۲۶-۱۳۲.
  174. الكافى: ج ۱ ص ۴۹۷. وفيات الاعيان: ج ۳ ص ۲۷۳.
  175. اعلام الورى: ج ۲ ص ۱۰۹.
  176. المصباح (كفعمى): ص ۶۷۸.
  177. تاج المواليد (طبرسى): ص ۵۵.
  178. مسارّ الشيعه: ص ۲۳.
  179. الارشاد: ج ۲ ص ۲۹۷.
  180. مصباح المتهجد: ص ۷۶۷.
  181. تاريخ الاسلام: ج ۵ ص۲۳-۳۲.
  182. تاريخ خليفة بن خياط: ص۲۸۴-۱۹۲.
  183. تاريخ الاسلام: ج ۵ ص ۳۳.
  184. تاريخ الاسلام: ج ۵ ص ۲۸.
  185. الاثار الباقية عن القرون الخالية: ص۴۲۹-۷۳۳.
  186. چاپ موسسه آل ‏البيت ‏عليهم السلام قم، ۱۴۰۹ ق. ۴۶۰ صفحه وزيرى.
  187. الكافى: ج ۱ ص ۳۲۲.
  188. على بن حسين بن عيسى بن محمد بن على بن جعفر. تاريخ قم قديم: ص ۶۱۱.
  189. احمد بن قاسم بن احمد بن على بن جعفر. تاريخ قم قديم: ص ۶۱۴ . منتقلة الطالبية: ص ۲۵۵.
  190. مروج الذهب: ج ۳ ص ۲۵۸.
  191. اسراء/۶۰.
  192. سنن ترمذى: ج ۵ ص ۲۳۱.
  193. مروج الذهب: ج ۳ ص ۲۴۵.
  194. دلائل الامامة: ص ۳۰۳.
  195. اعلام الورى باعلام الهدى: ص۹۹، ۱۰۰.
  196. فتح الابواب بين ذوى الالباب: ص ۲۷۶. زاد المعاد. مفاتيح الجنان: ص ۳۲۱.
  197. الكافى: ج ۵ ص ۶۴۵ . مرآة العقول: ج ۱۴ ص ۲۶۷.
  198. تفسير القمى: ج ۱ ص ۱۷۳.
  199. عيون اخبار الرضاعليه السلام: ج ۲ ص ۶.
  200. غدير در آئينه كتاب.